با سلام و درود فراوان بر شما و همكارانتان.
من آراميس هستم. همان دختر 27 ساله اي هستم كه گفته بودم با يك پسري كه چهار سال از خودم كوچكتر بود دوست بودم. گفتيد توضيحات بيشتري بدهم. چشم.
اما قبل از هر چيز بايد از شما تشكر كنم كه پاسخ سوال مرا داديد. راستش اصلا فكر نميكردم كه جوابمو به اين صورت و كامل بديد.

من تو اين مدت دو سالي كه با اون آقا بودم خدارا شاهد ميگيرم كه نه به قصد هرزه گري و هوس راني بوده نه هيچ چشمداشتي داشتم. خداي من شاهده كه تنها نيتم ازدواج بوده و بس چون من در يك خانواده ي مذهبي بزرگ شدم و هيچوقت به خودم اجازه ندادم كه پامو از حدود شرع فراتر بذارم. به همين دليل تمام ارتباطاتم با اون آقا در چارچوب بوده. ما هرزمان كه همديگر رو ميديديم صيغه ي محرميت ميخونديم و مهريه تعيين ميكرديم كه مبادا گناهي صورت بگيره . اما شايد بگيد خوندن صيغه ي محرميت براي دختر بايد با اجازه ي پدرش باشه اما هيچ مرجع تقليدي نظر قطعي بر واجب بودن اجازه ي پدر براي خوندن صيغه ي محرميت نداده و هركس يه جوري تعبيرش كرده. من يه دختر نابالغ نيستم. 27 سالمه . گناهي هم نكردم چون صيغه ي محرميت (موقت) خونديم. ارتباط ما جوري نبوده كه بخوام دختر بودنم رو از دست بدم. شرمنده م كه انقدر راحت و بي رودربايستي حرف ميزنم. اما ميگم كه بدونيد ارتباط ما به چه صورت بوده.
من تو اين رابطه چيزي كم نذاشتم. و مديون اون آقا نيستم. وجدانم راحته كه ديني به گردنم نداره چون هر چقدر كه در كنار من بوده به لحاظ عاطفي و هرچيز ديگه‘ من چنديد برابر كنارش بودم.
و بيشتر از اين خوشحالم كه رابطه ي ما شرعي بوده.
اين آقا قطعا اولين و آخرين كسي بود كه من با هاش ارتباط داشتم. چون ديگه نميخوام تكرار بشه.
نميدونم به قول خودش مي گفت نميخوام پابند بشي و موقعيت هاتو براي ازدواج از دست بدي. اما گفتن اين حرف خيلي دير بود چون زماني گفت كه من بهش وابسته شده بودم.
در اينكه اونم به من علاقه داشت شكي نيست چون تو بدترين شرايط كنارم بود و حامي من.
و هرگز به من بي احترامي نكرد. حتي هيچوقت به من "تو" نگفت.
من بهش گفته بودم بذار شناسنامه مو كوچيك كنم كه خانواده توام نفهمن و بتونيم ازدواج كنيم اما از اونجايي كه به شدت تحت فرمان مادرشه حتي از اين موضوع واهمه داشت.
نميدونم شايد اصلا قصدش ازدواج نبود.
گاهي با خودم فكر ميكنم اگر منو ميخواست پاي من وايميساد و خانوادشو راضي ميكرد.
تو اين دو سال هم خواستگاري نداشتم كه بخوام به اون فكر كنم و انتخاب كنم. تنها كسي كه تو زندگيم بود همين آقا بود. واسه همين اين وابستگي و علاقه روز به روز بيشتر ميشد.
نكته ي ديگه اي كه بايد عرض كنم اينه كه من و اين آقا همكار هستيم. و هرروز همو تو محيط كار ميبينيم و اين براي من خيلي سخته كه بخوام فراموشش كنم چون هرروز دارم ميبينمش.
ولي از روزي كه جدا شديم سعي كردم رفتارمو كاملا عوض كنم و ديگه اون ارتباط صميمانه رو باهاش ندارم. مثل يه همكار معمولي . جوري كه حتي خودش تعجب كرده بود كه برگشت گفت چيكار كنم كه مثل اون اولا دوباره مهربون بشي؟ منم گفتم ديگه مهربون نيستم چون هرچي بوده تموم شده.
بخدا من دختر بدي نيستم.آدم هرزه اي نيستم. روزي كه گفت همه چي تموم بشه بينمون انقدر التماسش كردم و قسمش دادم اما فايده اي نداشت. حالا پشيمونم كه چرا غرورمو واسه آدمي كه دو سال عشق و محبت منو به راحتي كنار گذاشت شكستم.
اما خب وجدانم پيش خداي خودم راحته كه هرارتباطي بوده شرعي بوده.
االان خيلياحساس تنهايي ميكنم. هميشه منتظرم برگرده و بگه كه ميخواد باهم ازدواج كنيم. اما فكرشو كه ميكنم مي بينم اون آدم به درد زندگي من نميخوره.
ولي موندم با دلم چكار كنم كه هنوزم دوسش دارم.
مي ترسم از تنهايي. درسته كه خدا براي تمام زندگي كفايت ميكنه و تنهاييامو پر‘ اما منم آدمم. چرا بايد بشينم تا انتخاب بشم؟ چرا خودم حق انتخاب ندارم؟
از دختر بودن خودم بيزارم.
چقدر نذرو نياز كردم و خدارو به هركي كه فكر ميكنين قسم دادم كه اين ازدواج سربگيره. چقدر سرنمماز گريه و زاري كردم. اما نشد كه نشد. دعاهايي رو خوندم كه ميگفتن اگه رو سنگ بخوني ميشكنه اما بازهم فرجي نشد.
نميدونم . ديگه فكرم به جايي قد نميده.
حالا به اين نتيجه رسيدم كه تا خدا نخواد حتي اگه تمام دنيا هم جمع بشن هيچ اتفاقي نميفته. واسه همين ديگه از خدا هيچي نميخوام به جز اينكه بهم آبرو و سلامتي بده. خودمو زندگيمو آيندمو دست خدا سپردم تا هرجور كه خودش ميخواد بگردونه.
بخدا منم ميخوام زندگي كنم. چقدر بايد دلم بشكنه؟ چقدر بايد گريه زاري كنم؟
گاهي خيال ميكنم صداي من از سقف اتاقم بالاتر نميره. يا اينكه خدا ازم روبرگردونده.
به قرآن خدا من دختر بدي نيستم. نه هرزه ام نه بي خانواده.
نميدونم چرا انقدر دارم خورد ميشم.
فقط يه راه نجات ميخوام. يه جوري كه بتونم دوباره سرپابشم.
ببخشيد انقدر پرحرفي كردم. دلم خيلي پره. دارم خفه ميشم. اين حرفارو به كسي نميتونم بزنم. چون ديدگاهشون نسبت به آدم عوض ميشه. اما يه پاي اين اتفاقارو تقصير خانوادم ميدونم. چون خانواده ي بسته اي دارم و ارتباطاتمون محدوده . اواسه همين آدمارو خوب نميتونم بشناسم. همينه كه با كوچكترين محبت از طرف اين آقا خيال كردم تمام دين و دنيام شده اين
آدمي كه نماز ميخوند. بچه هيئاتي بود. اهل مسجد و عبادت بود.اما به جاش اهل شادي و تفريح بود. تيپش خيلي خوب بود و و و و.... اما اوني نبود كه نشون ميداد.
يه راه نجات ميخوام. دنياي من سياه شد . روزاي قشنگي كه براي خودم ساخته بودم پاك شد. حالا من موندم تنهاي تنهاي تنها جوابمو به اين ايميل بديد: aramis_pd1363@yahoo.com

خواهر محترم! نامه مفصل تان را با دقت خواندیم و بسیار متأثر گشتیم. مهم این است که متوجه اشتباه خود شده و در صدد جبران آن هستید. امیدواریم با توکل بر خدا و همت خود و مشورت صاحبان تجربه بتوانید مسیر گذشته را تغییر داده و زندگی سعادتمندانه ای داشته باشید. روحیه تان را با نیروی ایمان، مستحکم کنید؛ دنیا که به آخر نرسیده است! قطعا مردی که به این راحتی، مورد مناسب خود را رها می کند، شایستۀ زندگی نیست.
در ابتدا باید بگوییم، درست است که قصدتان ازدواج بوده است، اما باید به این مهم توجه می کردید که هر کاری راه خاص خود را دارد. نباید بدون اطلاع خانواده و خودسرانه تصمیم می گرفتید. در این گونه روابط شایسته این است که بزرگترها اطلاع داشته باشند تا مایۀ سوء استفاده قرار نگیرید.
در نامه قبل به آثار این گونه ارتباطات اشاره کردیم و گفتیم سر خوردگیو سلب اعتماد عمومی از جنس مخالف به خاطر بی وفایی هایی که در نتیجه این گونه ارتباطات است، یکی از مهمترین آثار منفی آن است که زندگی آینده فرد را با مشکل روبرو می کند.
انتظار داشتیم در این نامه به سوالات ما پاسخ می دادید و می نوشتید که آیا تا کنون خواستگاری (به غیراین پسر) نداشته اید؟ و بر فرض این که داشته اید. چرا تا کنون موفق به ازدواج نشده اید؟ متاسفانه دراین باره چیزی ننوشته اید و فقط گفته اید در این دوسال خواستگاری نداشته ام. اما درباره قبل از آن سخن نگفته اید. بهتر بود با توجه به سنتان در این باره بیشتر توضیح می دادید. توصیه می کنیم حتما با مشاورین همین مرکز به شماره (09640) بدون کد و کاملاً سرّی، تماس بگیرید یا از طریق دیگری با مشاوری امین و ترجیحا خانم صحبت کنید.
در عین حال لازم است به چند نکته توجه کنید:
1. در موارد متعددی نوشته اید ما برای این که مرتکب گناه نشویم صیغه محرمیت می خواندیم. لذا از این جهت خوشحالم كه رابطه ي ما شرعي بوده است و گناه نکرده ام. خواهر گرامی در این زمینه لازم است بدانید به فتوای مرجع تقلید شما، حضرت ایت الله بهجت، در صورتی که بدون اجازه ي پدر، عقد خوانده شود، عقد صحیح است. اما فرد گناه کرده است.(1) البته صحت عقد در این فرض نیز منوط بر این است که مرجع تقلید طرفین عقد ـ دختر و پسر ـ آیت الله بهجت باشد. در غیر این صورت عقد باطل و رابطه غیر شرعی است.
2. هر گونه ارتباطی که شما با آن فرد داشتید و هر کاری کردید و هر گناهی را مرتکب شده اید، بین خودتان و خدا باشد و از آن توبه کنید. تحت هیچ عنوانی برای کسی نقل نکنید تا خدای ستار العیوب نیز آبروی شما را حفظ کند و شما را مورد محبت خود قرار دهد . بعد از توبه و بخشش الهی، باید خود را ملتزم به انجام اعمال صالح و خیر نمود تا آثار و گرد و غباری که براثر گناه بر دل و جان انسان نشسته، از بین رفته و سیئات به حسنات تبدیل شود:«إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئات؛ (2) حسنات، سيئات و آثار آن ها را از بين مى‏برند».اگر توبۀ انسان واقعی باشد، خدا ضامن شده که آن را بپذیرد. حتی فرموده:« إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابينَ؛ (3) ‌خداوند توبه کنندگان را دوست دارد»؛ یعنی با توبه جزء دوستان خدا می شود.
پس واقعا توبه کنید و نگرانی و اضطراب را از خود دور کنید و به رحمت خدا امیدوار باشید و تصمیم قاطع بگیرید که با نامحرم هیچ گونه ارتباط حرامی نداشته باشید.
3. عاقل از یک سوراخ دو بار آسیب نمی بیند. با هوشیاری خود نگذارید تجربه تلخ رابطه اول به شکلی دیگر تکرار شود.
4. شاهراه اصلی برای برون رفت از شرایط حاضر، ازدواج در اولین فرصت است. سعی کنید در اولین فرصتی که خواستگار خوبی برایتان آمد، ازدواج کنید. سخت گیری و توقع بالا نسبت به خواستگار و شوهر آن چنانی خواستن ، بلای دختران امروزی است که مشکلاتی مثل آن چه شما گفتید را به وجود می آورد .اگر خواستگاری آمد که خصوصیات اخلاقی و دینی لازم را داشت.
5. در زمینه مهیا شدن شرایط ازدواج، توصیه ما حضور فعال در کانون‌های علمی و مذهبی، هم چنین مساجد و جلسات مذهبی و شرکت در مجالس مراسم جشن و عقد و عروسی اقوام و خویشان با حفظ موازین و شئون اسلام و نیز.معرفی خودتان به افراد مورد وثوق و مورد اطمینان مثل موثقین در محل کار ، روحانی مسجد، افراد متدین و مذهبی در محل زندگی، تحصیل و فامیل و ... است تا اگر پسر خوب و مناسبی را سراغ دارند و با معیارهای شما مطابقت دارد، شما را به ایشان معرفی کنند تا زمینه خواستگاری به وجود آید . بسیار خوب است در این جهت تلاش همه جانبه ای داشته باشید.
تا زمان فراهم شدن شرایط ازدواج ، باید برای مقابله با طغیان غریزه جنسی، عفت پیشه کنید و یا در امور جنسی خویشتن دار باشید. قرآن می فرماید: «آن ها که وسیله ازدواج ندارند، باید عفت پیشه کنند تا خداوند آنان را به فضلش بی نیاز کند». (4) البته این امر، نیاز به مقاومت دارد که در روایات به عنوان جهاد اکبر مطرح شده است. در صورت نیاز به ارائه راهکار های عملی برای کسب عفاف و دوری از شیطان و کنترل میل جنسی غیر از ازدواج، لطفا در مکاتبات بعدی بنویسید تا پاسخ دهیم.
6. همان گونه که خودتان نیزمی دانید انتظار برای بازگشت ایشان و خواستگاری و ... حاکی از دلبستگی شمابه ایشان است که می تواند از مهمترین عواملی باشد که بار دیگر با تلنگری به گذشته خود رجوع کنید و همان داستان های قبل تکرار شود. برای رهایی از این دلبستگی باید مقدمه آن را از بین ببرید، یعنی هرگونه ارتباط با ایشان را قطع کنید، چون همان طور که ارتباط عامل افزایش میل به یکدیگر است، قطع ارتباط عاملی برای فراموشی است." از دل برود، هر آن که از دیده رود."اگر ارتباط و لو کاری و در محل کار نداشته باشید، به مرور زمان می توانید او را فراموش کنید. در این زمینه اگر لازم باشد باید محل کار را نیز تغییر دهید.تامل و تفکر در عواقب ارتباط، مثل این که ممکن است آبروی شما و یا خانواده تان در اثر ارتباط بریزد یا در زندگی آینده تان تاثیر گذار باشد، می تواند شما را در فراموش کردن او کمک نماید.
در زمینه آشنایی با راهکار های ترک دلبستگی به این فرد و فراهم شدن شرایط ازدواج و معیار های انتخاب همسر با همکاران بخش تلفنی(09640) صحبت کنید.
پی نوشت ها:
1. آیت الله بهجت، توضیح المسائل،انتشارات شفق، ص 379، م 1891.
1. هود(11) آیه 114.
2. بقره(2) آیه 222 .
3. نور(24) آیة 33.