پرسش 1:
1)ايا معجزه شق القمر واقعا رخ داده است؟ 2
پاسخ:
در تفاسير متعدد از شهرت کامل و در حد تواتر اين مساله با سندهاي گوناگون نام برده شده ؛ در اين گونه موارد ، هر روايت معتبر يا نقل قابل توجه از صحابه يا تابعين و علما و مفسرين مي تواند کارکردي همانند کارکرد يک منبع تاريخي داشته باشد که از اين جهت مي توان گفت که شواهد و قرائن تاريخي اين امر بسيار زياد است ؛
به تحقيق جامع علامه طباطبايي در تفسير الميزان اشاره مي کنيم :
« اين آيه به معجزه شق القمر که خدا به دست رسول خدا (ص) در مکه و قبل از هجرت و به دنبال پيشنهاد مشرکين مکه جاري ساخت اشاره مى‏کند. روايات اين داستان هم بسيار است، به طورى که گفته شده همه اهل حديث و مفسرين بر قبول آن أحاديث اتفاق دارند، کسى از ايشان مخالفت نکرده جز حسن، عطا و بلخى که گفته‏اند: معناى اينکه فرمود:" انْشَقَّ الْقَمَرُ" اين است که به زودى در هنگام قيام قيامت قمر دو نيم مى‏شود، و اگر فرموده: دو نيم شده، از باب اين است که بفهماند حتما واقع مى‏شود.
اين معنا بسيار بى‏پايه است، و دلالت آيه بعدى که مى‏فرمايد:" وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ" آن را رد مى‏کند، براى اينکه سياق آن آيه روشن‏ترين شاهد است بر اينکه منظور از" آية" معجزه به قول مطلق است، که شامل دو نيم کردن قمر هم مى‏شود، يعنى حتى اگر دو نيم شدن قمر را هم ببينند ،مى‏گويند سحر است .
معلوم است که روز قيامت روز پرده‏پوشى نيست، روزى است که همه حقايق ظهور مى‏کند، و در آن روز همه دنبال معرفت مى‏گردند، تا به آن پناهنده شوند. معنا ندارد در چنين روزى هم بعد از ديدن شق القمر باز بگويند سحر است ، پس هيچ چاره‏اى نيست جز اينکه بگوييم شق القمر آيت و معجزه‏اى بوده که واقع شده تا مردم را به سوى حق و صدق دلالت کند... .
در تفسير قمى در معناى" اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ" آمده: يعنى قيامت نزديک شد، چون بعد از پيامبر ديگر پيامبرى تا قيامت نخواهد آمد، و طومار نبوت و رسالت برچيده شد ؛ در معناى" انْشَقَّ الْقَمَرُ" آمده که قريش از رسول خدا (ص) خواست تا معجزه‏اى برايشان بياورد، رسول خدا دعا کرد، و از خدا خواست قرص قمر را برايش دو نيم کند، خدا اين کار را کرد، طورى که مشرکين آن را ديدند، و دوباره آن دو قسمت به هم چسبيدند، با اين حال گفتند: سحرى است مستمر يعنى صحيح .
در امالى شيخ به سند خود از عبيد اللَّه بن على از حضرت رضا از آباي گرامى‏اش از على (ع) روايت آورده : در مکه قرص قمر دو نيم شد، رسول خدا (ص) فرمود:" شاهد باشيد، شاهد باشيد" (1).
پي نوشت ها :
1.بر گرفته از ترجمه الميزان، موسوى همدانى سيد محمد باقر،ناشر: دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين حوزه علميه قم،مكان چاپ: قم،سال چاپ: 1374 ش ج‏19، ص89-97

پرسش 2:
پيامبر اسلام جز معجزه قرآن کريم چه معجزات ديگري داشته است؟
پاسخ:

تنها معجزه پيامبر که هنوز تمامي انسانها را به تحدي و هماورد ي خوانده و مي‌خواند قرآن است. اما غير از قرآن کارهاي خارق‌العاده و معجزات زيادي در طول حيات از ايشان سر زده که نشان از ارتباط خاص ايشان با عالم غيب است که در کتب تاريخ ذکر شده است. از جمله
الف . روزي که حليمه او را براي شير دادن تحويل گرفت، خواست حضرت را شير دهد ديد به پستان راست او متمايل است، در حالي که پستان راست حليمه شير نداشت، ولي همين که آن را در دهان پيامبر گذاشت، همگان ديدند که پستان بي‌شير و خشکيده پر از شير شد.(1)
اما معجزات پس از بعثت، از جمله در جلسه دعوت خويشاوندان چهل نفر دعوت شده بودند که هر کدام غذاي بسيار مي‌خوردند و يک خمره شربت مي‌نوشيدند. رسول خدا به امام علي(ع) دستور داد ران گوسفندي بپزد و ظرف شيري تهيه کند بعد ده نفر ده نفر آنان را به طعام دعوت کرد و فرمود: «به نام خدا بخوريد» همگي خوردند تا سير شدند و نوشيدند، بدون اينکه مقدار شير کم شود، که ابولهب گفت: ببينيد شما را چگونه سحر کرد (2)
ب. معراج و سفر شبانه حضرت از ديگر معجزات ايشان بود.(3)
ج . و شکافتن ماه و شق القمر از معجزات ديگر پيامبر است.(4)
براي آگاهي بيشتر از معجزات آن حضرت، به کتاب‌هاي تاريخ زندگي‌ نامه حضرت مانند حيات القلوب علامه مجلسي مراجعه کنيد.
پي‌نوشت‌ها:
1. جعفر سبحاني، فروغ ابديت،دفتر تبليغات ، سال 1380، ج 1، ص 163.
2. همان، ص 195.
3. محمد حسين طباطبايي، ترجمه تفسير الميزان ، انتشارات اسلامي ج 15، ص 335 به نقل از تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 27.
4. همان ج 13، ص 19 ـ 20.

پرسش 3:
چرا امام حسن (ع) مانند امام حسين (ع) با حاکم زمان خود وارد جنگ نشد؟
پاسخ:

شرايط زمان امام حسن­(ع) با شرايط زمان ‏امام حسين (ع) بسيار متفاوت بود و ناچار اقتضاي حرکت‏هاي متفاوتي داشت. در زمان امام حسن (ع) مردم آمادگي روحي براي مبارزه‏اي سخت و طولاني با معاويه را نداشتند به دليل:
الف) جنگ‏هاي قبلي (صفين- نهروان- جمل)
ب) حيله‏گري و تزوير معاويه و سست عنصري گروه بسياري از مردم
ج) خطرات بيروني که مجموع جامعه اسلامي آن زمان را تهديد مي‏کرد و درگيري داخلي آنان را براي حمله به مسلمانان بر مي‏انگيخت
د) حفظ خون شيعيان باقي مانده
ه‍‌) روشن کردن حيله‏گري معاويه و رشد فکري جامعه
اما در زماني که امام حسين (ع) قيام نمود از يک سو حساسيت به وجود آمدن ناگهاني ارتداد کلان وجود نداشت از طرف ديگر انحراف دستگاه حکومت چند صد برابر شده بود. از نظر اجتماعي نيز شرايط بر اثر ظلم و بيدادگري حاکم، مردم را به ستوه آورده و نارضايتي عمومي بيداد مي‏کرد. بنابراين يکي از شرايط پديد آوردن انقلاب فراهم آمده بود ولي شرط ديگر آن- که وجود روح حماسه و ايثارگري است- جز در تعداد معدودي فراهم نبود. بنابراين بر امام لازم بود که از همين مقدار استفاده کند و موقعيت را از دست ندهد و هر چند در چنان وضعيتي نمي‏توانست پيروزي نظامي به دست آورد ولي حرکتي پديد آورد که پايه نظام‏هاي ستمگر را براي هميشه لرزاند و روح خروش و حماسه را در کالبد مسلمانان و همه آزادي خواهان جهان دميد و آثار بسيار گران‏بهايي در تاريخ بشريت بر جاي گذارد.
در توضيح بيان مي‌داريم:
بعد از شهادت حضرت علي (ع)و انجام مراسم غسل و کفن و دفن، امام مجتبي روي منبر رفت بعد ازحمد و ثناي الهي و درود و صلوات بر جدّ بزرگوار خود حضرت خاتم الأنبيا و تمجيد و تعريف از پدر مظلومش و معرفي خود و خاندان رسالت، اعلان بيعت کرد و مردم هم با او بيعت نمودند.و از فرداي آن روز عمال و حکّام خودرا در ولايات منصوب نمود. جاسوسي را که از طرف معاويه وارد کوفه شده بود، دستگير کردند و گردن زدند و به ابن عباس (حاکم بصره ) نوشت: جاسوس ديگري را که از طرف معاويه وارد بصره شده است، بگير و گردن بزن . به دنبال آن نامه‌اي با لحن تند به معاويه نوشت که: جاسوس مي‌فرستي و مکر و حيله‌ها مي‌کني؟! از قرار معلوم گويا قصد جنگ داري! اگر چنين است، من آماده‌ام.
معاويه، جواب نامه را نوشت و براي حضرت فرستاد. مکاتبه بين حضرت و معاويه ادامه داشت تا به حضرت خبر دادند معاويه لشگر فراواني تجهيز نموده و به جانب عراق گسيل داشته است.
از طرفي با منافقان و خارجيان که داخل لشکر حضرت امام حسن بودند و از ترس حضرت علي (ع) اظهار مخالفت نداشتند، به وسيله جاسوسان خود تماس گرفت که: اگر حسن بن علي (ع) را بکشيد، به هر کدام دويست هزار درهم خواهم داد و يکي از دخترانم را به ازدواج قاتل درخواهم آورد.
امام مجتبي پس از اطلاع ، بالاي منبر رفت و مردم را براي مقابله با معاويه ترغيب کرد. ابتدا با سردي مواجه شد، ولي بالأخره گروه زيادي را جمع کرد و از کوفه بيرون رفتند و در نخيله پس از تقسيم و گروه بندي لشکر، عده اي را براي مقابله با لشکر معاويه فرستاد، امّا طولي نکشيد که خبر آوردند فلان فرمانده و فلاني به معاويه پيوسته و شيرازه لشکر متزلزل شده است.
حتي به حضرت خبر دادند گروهي از فرماندهان به معاويه پيام دادند: در صورت تمايل ، حسن بن علي را دست بسته تحويل شما خواهيم کرد. اين جا بود که حضرت احساس کرد جان خودش و پيروانش در خطر جدي قرارگرفته است. مهم ّتر از همه به خاطر چهره دروغيني که معاويه بين مردم پيدا کرده بود، اگر امام و يارانش شهيد مي‌شدند،خونشان هدر رفته و چندان اثري نداشت .
اين بود که امام از راه ناچاري، دندان بر جگر گذاشت و براي حفظ اسلام و حفظ شيعيان و نشان دادن چهره واقعي معاويه، با او سازش نمود، (چنان که در جنگ تحميلي ايران و عراق ، امام خميني مجبور شد باصدام ترک مخاصمه کند و کاسه زهر را سر بکشند. )
در صلح نامه موادّي گنجانده شده بود که از جمله اين بود که معاويه متعرض امام نگردد و به کتاب وسنّت رسول خداو سيره خلفاي شايسته عمل کند و بعد از خود کسي را براي خلافت تعيين ننمايد و شيعيان علي (ع)در شام و حجاز و عراق و يمن از شر او ايمن باشند. نيز حضرت اميرمؤمنان را در نماز و منابر سب نکنند و...روشن است عمل به اين‌ها سراسر به ضرر معاويه تمام خواهد شد و از طرفي نمي‌تواند به آن عمل نکند، چون چهره واقعيش بين مردم آشکار خواهد شد مردم مي‌فهمند که معاويه پاي بند هيچ اصلي از اصول اسلامي نيست.
افزون براين موقعيت زمان امام مجتبي و حضرت سيدالشهدا تفاوت داشت ، چون معاويه قابل مقايسه با يزيد پسرش نبود، زيرا:اولاً: معاويه ، پيامبررا درک کرده بود و از صحابي به شمار مي‌آمد، برخلاف يزيد:ثانياً: عنوان کاتب الوحي را داشت . مي‌گويند: يکي از نويسندگان وحي آسماني معاويه بود: مهم تر از همه با اين که فاسد و فاسق بود و رسول خدا و شريعتش را قبول نداشت، امّا مي‌دانست اگر بخواهدحکومتش دوام داشته باشد، بايد شئون اسلامي را در ظاهر رعايت کند. در اين امر به حدّي متظاهر بود که بسياري از مردم حتّي برخي از زاهدان لشکر امام علي(ع) مردد مي‌شدند که آيا حق با علي است يا معاويه !
ديگر آن که سال‌ها بود از طرف عمر و عثمان بر مردم شام حکم راني مي‌کرد و گروهي را با پول و ثروت ، عده اي را با دادن پست و مقام و برخي را از طريق رعب و تهديد و بالاخره دسته چهارم را با تزوير و تظاهر به اسلام ورياست ساکت کرده بود. کسي حرف نمي‌زد يا حق حرف زدن را نداشت . معاويه به گونه اي بر اوضاع مسلّط شده بود که مي‌توانست هر کسي را بخواهد بکشد و آب از آب تکان نخورد. به همين خاطر، امام حسين بعد از امام مجتبي ده سال با معاويه زندگي کرد، که جز انتقاد از طريق نامه و صحبت کاري نکرد.
امّا يزيد از هر جهت با معاويه فرق داشت . امام از فرصت بهترين استفاده را کرد و با شهادت خود، دودمان بني اميه را برباد داد. براي اگاهي بيشتر به کتاب ، زندگاني حسن بن علي (ع)باقر شريف قرشي، تر جمه فخرالدين حجازي ،مراجعه نمائيد .

پرسش 4:
آيا بهشت و جهنم از قبل آفريده شده اند ؟
پاسخ:

يكي از مسايل ديرينه در ميان متكلمان اسلامي كه همواره مورد بحث و گفتگو بوده است بحث خلقت بهشت و جهنم است و اين كه آيا اين دو هم اكنون خلق شده‌اند و وجود دارند و يا اين كه خداوند بعداً اين دو را خلق مي‌كند و نيكوكاران را به بهشت و بدكاران را به جهنم مي‌فرستد.
در اين زمينه علامه حلّي در كشف المراد احتمال خلقت عالم ديگر غير از اين عالم را به دليل عقلي و نقلي ممكن دانسته است؛ زيرا عقلاً وقتي اين عالم كه ممكن الوجود است به وجود آمده، عالم ديگر نيز كه ممكن الوجود است امكان به وجود آمدن آن به دليل قاعده عقلي «حکم الامثال في مايجوز و مالا يجوز واحد» هست. اين دو عالم داراي قيد امكان هستند بنابراين اگر يكي از اين دو عالم كه دنيا است به وجود آمدنش ممكن بود، ديگري كه عالم آخرت و داراي قيد امكان هست، ممكن است به وجود بيايد. علاوه بر اين كه خداوند نيز در قرآن مي‌فرمايد: [1]
«أَوَ لَيسَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ يخْلُقَ مِثْلَهُم بَلَى وَ هُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِيمُ»(2)
«آيا كسى كه آسمانها و زمين را آفريد قدرت ندارد همانند آنها (انسانهاى خاك شده) را بيافريند؟ آرى (مى‏تواند) و او آفريدگار دانا است!»
البته در ميان فرق اسلامي دو قول در مورد خلقت بهشت و جهنم وجود دارد؛ يكي قول معتزله و خوارج است كه قائل شده‌اند بهشت و جهنم الآن وجود خارجي ندارند بلكه بهشت و دوزخ بعد از آن كه قيامت بر پا مي‌شود خلق مي‌شوند و ديگري قول اكثر علماي اسلام خصوصاً اماميه و شيعه است كه قائل هستند به اين كه همين حالا بهشت و جهنم خلق شده‌اند و وجود خارجي دارند.[3) از برخي آيات قرآن نيز استفاده مي‌شود كه بهشت و جهنم همين حالا خلق شده‌اند و وجود خارجي دارند نه اين كه بعد از بر پا شدن قيامت خلق خواهند شد:
آياتي كه در آن از آماده شدن بهشت براي نيكوكاران و بدكاران خبر مي‌دهد مفاد اين آيات اين است كه اين دو آماده شده‌اند نه اين كه بعداً آماده مي‌شوند و همين خود مي‌تواند گواه بر وجود كنوني آن دو باشد. خداوند در قرآن در مورد بهشت مي‌فرمايد:
«وَسَارِعُواْ إِلَى مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ» (4)
«بشتابيد به سوي مغفرت پروردگار خود و به سوي بهشتي كه پهناي آن همه آسمان­ها و زمين را فرا گرفته و مهيا براي پرهيزگاران است.»
خداوند در مورد آتش دوزخ نيز مي‌فرمايد:
«وَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتِي أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ» (5)
«بپرهيزيد از آتشي كه براي كافران آماده شده است.»[6)
و در برخي از آيات كلمه «اعدّ» به كار رفته يعني آماده نموده است؛ خداوند در قرآن مي‌فرمايد:
«وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا» (7)
«و خداوند براي آنان بهشتي كه از زير درختانش نهرها جاري است آماده نموده كه تا ابد در آن متنعم باشند.»
«وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُّهِينًا» (8)
«براي آنان خداوند عذابي خواركننده آماده كرده است.»
مفاد اين آيات كه كلمه اعداد در آنها به كار رفته حاكي از آماده بودن بهشت و جهنم است و اگر در زمان نزول وحي وجود نداشت به كار بردن آن نياز به تأويل دارد و تا دليلي براي تأويل بردن آيه وجود نداشته باشد بايد ظاهر آيه را اخذ كرد.[9)
«وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَى عِندَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى عِندَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَى» (10)
«پيامبر يك بار ديگر هم جبرائيل را مشاهده كرد در نزد سدرة المنتهي كه جنة الماوي در آنجاست.»
جنة الماوي همان بهشت است، مفاد آيه اين است كه پيامبر اكرم جبرائيل را در يك نزول در كنار سدرة المنتهي كه در كنار آن بهشت قرار دارد مشاهده كرده است. از آيه به روشني استفاده مي‌شود كه الان بهشت وجود خارجي دارد زيرا اگر بهشت خلق نشده بود، نشانه دادن بهشت خارج از فصاحت و بلاغت بود.[11)
«كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيقِينِ لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَينَ الْيقِينِ» (12)
«چنين نيست، اگر شما علم يقين داشتيد قطعاً شما جهنم را خواهيد ديد و سپس به چشم يقين مي‌بينيد.»
آيه گواه است بر اين كه صاحبان علم­اليقين در همين دنيا دوزخ را مشاهده مي‌كنند، پس اگر دوزخ هم اكنون خلق نشده بود و آفريده نشده بود ديدني نبود، پس معلوم مي‌شود كه جهنم همين الان هست لكن ما نمي‌توانيم آن را ببينيم.
«فَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ» (13)
«بپرهيزيد از آتشي كه هيزمش مردم بدكار و سنگ­هاي خار است كه براي كافران مهيا شده است.»
مفاد آيه از آماده بودن آتش است در اينجا تعبير اعدت شده نه تُعَدُّ يا تُخلَقُ و واژه اعدّت چنان كه در برخي از كتاب‌هاي كلامي نيز به آن اشاره شد نشانه مخلوق بودن بالفعل بهشت و دوزخ است.[14)
«و بُرزِتِ الحجيم لمن يري»(15)
«و دوزخ براي بينندگان آشكار شود.»
يعني اين كه آن روز جهنم را نشان مي‌دهند؛ و اين دليل بر اين است که الان جهنم مستتر و پنهان است نه اينكه معدوم باشد.
«وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ» (16)
«و بهشت به متقيان نزديك شود.»
يعني اينكه بهشت را نزديك اهل تقوي مي‌آورند. زلفا به معني قرب است أزلاف نزديك كردن و نزديك آوردن است پس معلوم مي‌شود كه بهشت همين حالا است ولي ما از آن دور هستيم و نمي‌توانيم آن را مشاهده كنيم.
«وَ جِيءَ يوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ يوْمَئِذٍ يتَذَكَّرُ الْإِنسَانُ وَأَنَّى لَهُ الذِّكْرَى»(17)
«جهنم آورده شود و همان روز انسان يادآور شود و كجاست براي او يادآوري»
مفاد آيه اين است كه هم اكنون جهنم هست؛ زيرا جهنم در آن روز آورده مي­شود نه اينکه خلق مي­شود.[18)
علاوه بر آيات ذكر شده برخي روايات نيز دلالت دارد بر اينكه بهشت و جهنم هم اكنون خلق شده‌اند نه اينكه بعداً در روز قيامت خلق مي‌شوند و منكران آن به شدت مورد نكوهش قرار گرفته‌اند؛ به عنوان نمونه روايت ذيل را كه مردي از امام رضا(ع) در مورد خلقت بهشت و دوزخ سؤال مي­كند ذكر مي‌كنيم:
عن الهروي قال قلت للرضا (ع) يابن رسول الله أخبرني مِن الجّنه والنّار أهما اليوم مَخلوقتان؟ نقال نعم وان رسول الله قد دخل الجّنه و رأي النّار لمّا عرج به الي السّماء قال فقلتُ له فانّ قوماً يقولونَ انّهما اليوم مقدرتان غَير مخلوقَتَين فقال، ما اولئك منّا ولا نحن منهم مَن انكر خَلقَ الجنّه والنّار نقد كذب النّبي وكذّبنا وليس مِن ولاتينا علي شيء...[19)
مردي مي‌گويد: از امام رضا (ع) پرسيدم اي فرزند رسول خدا به من خبر بده از بهشت و جهنم آيا الان اين دو خلق شده‌اند. امام رضا(ع) فرمود: بله همانا رسول خدا زماني كه به معراج رفته بود داخل بهشت شد و جهنم را مشاهده كرد. سپس مرد مي‌گويد: به امام عرض كردم برخي از مردم قائل هستند كه بهشت و جهنم مقّرر مي‌باشند و هنوز خلق نشده‌اند. امام در جواب فرمودند: آنها از ما نيستند و ما از آنها نيستيم كسي كه خلقت بهشت و جهنم را انكار كند به پيامبر نسبت دروغ داده و ما را تكذيب كرده است و بر ولايت ما نيست...
پي نوشت ها:
1. حلّي، حسن بن يوسف بن المطهر، كشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد، تحقيق حسن حسن‌زاده آملي، قم، مؤسسه نشر اسلام، چاپ نهم، 1422، ص 542.
2. يس(36)آيه /81).
3. آل عمران(4) آيه /133).
4. صالحي مازندراني، محمد علي، معاد، انتشارات صالحان، چاپ اول، 1384، ص 180.
5. آل عمران(3)/131.
6. سبحاني، جعفر، منشور جاويد، قم، مؤسسه امام صادق، چاپ اوّل، 1383، ج 5، ص 539؛ سبحاني، جعفر، مفاهيم القرآن، قم، مؤسسه امام صادق، 1428 هـ ق، ج 8، چاپ سوّم، ص 297؛ بحراني، ابن ميثم، قواعد المرام في علم الكلام، قم، مكتبه آيت‌الله مرعشي نجفي، 1406 هـ ق، ص 167؛ حلّي،
جعفربن حسن، المسلك في اصول الدين، تحقيق رضا استادي، مجمع البحوث الاسلاميه، 1414 هـ ق، ص 140.
7. توبه(9) آيه /100.
8. احزاب(33) آيه /57.
9. جعفر سبحاني منشور جاويد، نشر موسسه امام صادق قم ج 5، ص 540.
10. احزاب(33) آيه /57.
11. منشور جاويد، نشر پيشين ج5، ص 539.
12. تكاثر (102 ) آيه /5-7.
13. بقره(2) آيه /24.
14. جوادي آملي، عبدالله، تفسير موضوعي قرآن كريم، نشر اسراء، چاپ سوم، 1385، ج 5، ص 236-238؛ معاد، ص 180.
15. نازعات(79) آيه /36.
16. شعراء(26) آيه /90.
17. فجر(89) آيه /23.
18. صالحي مازندراني، محمدعلي، معاد، نشر صالحان 1384 ش ص 180.
19. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء، 1403 هـ ق، چ دوم، ج 8، ص 119، حديث 6.

پرسش 5:
آيا زنان هم مي توانند به درجه اجتهاد برسند؟

پاسخ:

بله، رسيدن زن به درجه اجتهاد مانعي ندارد و زن مى‏تواند با تحصيل علوم اسلامى به مقام اجتهاد برسد
پي نوشت:
1. آيت الله مکارم، استفتاءات جديد، ج1، سؤال 24.