پرسش:
من مبتلا به بیماری روحی سنگینی هستم که روزی دوازده عدد قرص اعصاب میخورم. مگر نمیگویند خدا مهربانتر از مادر هست؛ چرا هرچه به خدا و اهلبیت متوسل میشوم و زارزار گریه میکنم، هیچ بهبودی برایم حاصل نمیشود؟ به نظر شما خدا که خیلی مهربان است، چرا بیماریها را ایجاد میکند؟ و اگر اینطور است، پرسشم این است که چرا چنین است؟
پاسخ:
در این موقعیت دردآلود، ما را شریک غم و اندوه خود بدانید. دستوپنجه نرمکردن و تحمل بیماری بهویژه بیماریهای روحی بسیار سخت و طاقتفرساست. در چنین شرایطی پرسشهای بسیاری به انسان هجوم میآورد و ذهن انسان را به خود مشغول میکند. درد و رنج شما واقعی است و حق دارید در ذهن خود چنین پرسشهایی را مرور کنید. ازآنجاکه پرسش شما چندوجهی است، سعی میشود در چند محور به پرسش شما با نگاهی همدلانه پاسخ داده شود.
نکتۀ اول: نگرش توحیدی به بیماری
در نگرش جهانبینی توحیدی، هر رخدادی در عالم فعل خداوند متعال است؛ زیرا او خالق و مدبّر همۀ هستی است (1). ازآنجاکه خداوند عالم، قادر و خیر مطلق است، هیچ فعلی از او جز بر اساس علم، قدرت و خیر صادر نمیشود (2)؛ با وجود این، در عالم طبیعت با پدیدههایی چون بیماری روبرو میشویم که رنجآورند. این پرسش مطرح میشود که اگر همۀ مخلوقات خداوند خیر محض است، چگونه شرور و مصیبتها از جمله بیماری پدید میآیند؟ پاسخ در درک درست از «نظام علّی و سنن الهی» نهفته است. خداوند مستقیم بیماری را با عنوان شر نمیآفریند، بلکه سنتها و قوانین عامی در عالم قرار داده است که بر اساس آنها، هر پدیدهای در چارچوب علت و معلول تحقق مییابد (3). این نظام علّی، عین خیر و ضرورت برای قوام و پایداری جهان است؛ زیرا اگر قوانین طبیعت بر هم بخورد، نظم هستی فرومیپاشد. بیماری نیز محصول تبعی و غیرمستقیم همین نظام علّی است که گاه بر اثر تزاحم و برهمخوردگی عوامل طبیعی رخ میدهد؛ برای مثال در فیزیولوژی بدن انسان، سازوکار دستگاه ایمنی به گونهای طراحی شده است که در برابر عوامل بیگانه واکنش نشان دهد؛ این واکنش در اصل یک خیر است، زیرا ضامن بقای بدن است؛ اما گاه همین سیستم بر اثر خطا یا تحریک نابجا (مثلاً به دلیل جهش ژنتیکی یا تماس با مواد خاص) موجب بیماریهای خودایمنی میشود. نمونۀ دیگر در علوم اعصاب، انتقالدهندههای شیمیایی مغز (نظیر سروتونین و دوپامین) نقشی حیاتی در تنظیم خلق و رفتار دارند؛ اما برهمخوردن تعادل آنها به سبب عوامل مختلف، ممکن است به افسردگی یا اضطراب بینجامد. این فعلوانفعالات در ذات خود شر نیستند، بلکه مفید و لازم هستند؛ اما به سبب عوامل شناخته شده یا ناشناخته، اختلال مییابند و سبب آزار انسان میشوند.
بنابراین خداوند بیماری را مستقیماً نمیآفریند، بلکه آن را در بستر نظامی خلق کرده است که سراسر بر مبنای حکمت، علیت و خیر است. شرور طبیعی مانند بیماری، نتیجه تبعی تزاحم اجزای این نظاماند، نه نشانه نقص در خلقت. افزون بر این، خداوند ابزارهای درمان و تسکین را نیز در همین نظام نهاده است؛ از علم پزشکی و توانایی عقلانی انسان گرفته تا ظرفیت صبر، دعا و توکل. بر این اساس در منطق توحیدی، حتی رنجها نیز در منظومهای کلنگر، بخشی از خیر برتر و حکمت الهیاند.
نکتۀ دوم: کارکردهای مثبت بیماری
بیماری با وجود رنجآوربودن، میتواند فرصتی برای رشد درونی و تجربه خیرات الهی باشد. در نگرش ایمانی، بیماری فقط پدیدهای زیستی یا جسمی نیست، بلکه عرصهای است برای سنجش ایمان و واکنش انسان در برابر ناملایمات؛ ازاینرو، یکی از حکمتهای بیماری آن است که بهمثابه امتحانی الهی (4)، زمینه صبر، توکل و تسلیم در برابر اراده خدا را فراهم میآورد؛ به همین سبب، پاداشی معنوی در پی دارد.
در برخی روایات نیز آمده است که رنج بیماری، سبب پاکشدن گناهان انسان میشود و همچون آتشی است که ناخالصیها را میزداید (5).
افزون بر این، بیماری میتواند زنگ بیدارباشی برای انسان باشد تا درنگی کند (6)، ارزش تندرستی و لحظات زندگی را دریابد (7) و ارتباط خود با خدا را عمیقتر کند. در این نگرش، حتی رنج نیز میتواند مجرای رحمت و رشد انسان گردد.
نکتۀ سوم: استمرار دعا و تلاش برای درمان
یکی از پرسشهای مرتبط با بیماری این است که چرا با وجود دعا و گریه به درگاه خدا، بهبودی برای فرد حاصل نمیشود؟ به نظر میرسد این بخشی است که بیشترین درد و غصه را برای شما ایجاد کرده است. در پاسخ به این مسئله، توجه به چند نکته ضروری است:
الف) همانطور که گفته شد، خداوند جهان را بر اساس قانون اسباب و مسببات قرار داده است. او از ما میخواهد هم دعا کنیم (دست به دعا برداریم) و هم برای رفع مشکلمان اسباب را به کار بگیریم (8). بیماری روانی یک بیماری واقعی است؛ مانند دیابت یا فشار خون که نیاز به درمان تخصصی دارد؛ بنابراین لازم است دعا و درمان را با هم پیش ببرید. این دو نهتنها منافاتی با هم ندارند، بلکه مکمل یکدیگرند.
ب) دعا هم علت است، اما نه علت فوری. دعا یکی از علل عالم است که اثر قطعی دارد (9)، اما لزوماً اثر فوری ندارد. اثر دعا ممکن است به شکلهای مختلفی ظاهر شود: قوت قلب برای تحمل بیماری، هدایتشدن به سوی پزشک بهتر، تسهیل روند درمان یا حتی ذخیرهشدن پاداش عظیم برای آخرت.
ج) گاهی گمان میکنیم یک مرتبه دعاکردن کافی است، درحالیکه سیره پیامبران الهی نشان میدهد آنان همواره در حال دعا، نیایش و استغفار بودند. بنابراین دعا باید با تداوم، حضور قلب و پایداری همراه باشد (10). افزون بر این، دعا زمانی اثرگذار است که با توسل حقیقی همراه شود؛ توسل صرفاً ذکر نام اولیای الهی بر زبان نیست، بلکه پیوندی قلبی و ایمانی با آنان است؛ پیوندی که انسان را به یاد خدا، توکل و امید راستین نزدیکتر میکند.
نتیجه:
خداوند متعال با رحمت و مهربانی بیپایان خود، برای هیچیک از بندگان از جمله شما، رنج و بیماری را اراده نکرده است. بیماری نتیجۀ علل و عوامل طبیعی خاص خود است و لازم است برای درمان آن کوشید. این وضعیت میتواند آزمونی الهی باشد که صبر، ایمان و واکنش مؤمنانه در برابر آن، پاداش و منزلتی والا نزد خداوند به همراه دارد. دعاهای انسان نیز هرگز بیاثر نمیماند، اما ممکن است اجابت آن در قالبهایی متفاوت جلوه کند؛ مانند نیرویی درونی برای تحمل شرایط، آرامش قلبی یا ذخیرۀ پاداشی بزرگ در پیشگاه الهی. با این وجود، خداوند از انسان خواسته است در کنار دعا و توکل، از اسباب طبیعی و راههای درمان علمی و تخصصی بهره گیرد؛ چراکه استفاده از این اسباب نیز جزئی از سنت و حکمت الهی در نظام آفرینش است.
پینوشتها:
1. محمد سعیدیمهر؛ آموزش کلام اسلامی؛ چ 3، قم: کتاب طه، 1383 ش، ج 1، ص 101.
2. محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی؛ اسفار اربعه؛ تهران: بنیاد حکمت اسلامی صدرا، 1383 ش، ج 1، ص 396 ـ 397.
3. محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ المحقق / المصحح: علىاکبر غفاری و محمد آخوندی؛ چ 4، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407 ق، ج 1، ص 183.
4. «وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ ...» (بقره: 155 ـ 157).
5. «جَعَلَ اللَّهُ مَا کَانَ [مِنْکَ] مِنْ شَکْوَاکَ حَطّاً لِسَیِّئَاتِکَ، فَإِنَّ الْمَرَضَ لَا أَجْرَ فِیهِ وَ لَکِنَّهُ یَحُطُّ السَّیِّئَاتِ وَ یَحُتُّهَا حَتَّ الْأَوْرَاقِ» (شریف رضی؛ نهجالبلاغه؛ قم: دارالهجره، [بیتا]، حکمت ۴۲.
6. «وَلَقَدْ أَخَذْنَا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنِینَ وَنَقْصٍ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ» (اعراف: 130).
7. «وَاذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا» (آلعمران: 103).
8. «الدَّاعی بلا عَمَلٍ کالرّامِی بِلاَ وَتَرٍ» (شریف رضی؛ نهجالبلاغه؛ حکمت 337).
9. «الدُّعَاءُ أَنْفَذُ مِنَ السِّنَانِ الْحَدِیدِ» (محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج 2، ص 469).
10. «رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً طَلَبَ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَاجَهً فَأَلَحَّ فِی الدُّعَاء» (محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج 2، ص 475).







