پاسخ ارائه شده به سؤالِ یک پرسشگر با مشخصات خاص است. در صورتی که سؤال یا ابهامی برای شما ایجاد شده از طریق درگاه های پاسخگویی پیگیری فرمائید.
قرآن کتابی داستانی نیست که به دنبال روایت یک ماجرا با نظم خطی باشد.همچنین یک کتاب علمی هم نیست که انتظار داشته باشیم مطالب آن با دسته‌بندی‌های موضوعی ارائه شوند

پرسش:

 چرا مطالب قرآن دسته‌بندی نشده و مثلاً داستان حضرت موسی علیه‌السلام که در سوره‌های مختلفی پخش شده و مثل داستان حضرت یوسف علیه‌السلام در یک سوره نیامده است؟

پاسخ:

 
قرآن برخلاف کتب معمول، مطالبش را بدون دسته‌بندی و موضوع‌بندی ارائه داده است. ازاین‌رو، مثلاً برای اطلاع از ماجرای قوم بنی‌اسرائیل از نگاه قرآن، باید نخست آیات این موضوع که در سرتاسر قرآن پراکنده شده‌اند را در کنار هم جمع کرد و سپس اظهار نظر کرد. همین ویژگی قرآن سبب پدیدآمدن سبک خاصی از تفسیر به نام تفسیر موضوعی شده است. در این نوشتار چرایی دسته‌بندی نشدن مطالب قرآن را مورد موشکافی قرار می‌دهیم. 

چرایی دسته‌بندی نشدن مطالب قرآن

1. کتاب‌ها با توجه به موضوع یا هدف خاصی که برای خود تعریف کرده‌اند به انواع مختلفی تقسیم شده‌اند. چنان که هر نوعی نیز با توجه به انتظاراتی که از آن می‌رود، مقتضی و شرایط خاص خودش را دارد. مثلاً کتاب تاریخی باید فرازونشیب و سیر تحول موضوع خودش را از آغاز تا پایان به ترتیب تاریخی و با نظم خطی بیان کند. مقتضای کتب علمی نیز دسته‌بندی مطالب و پرهیز از پراکندگی است. از سوی دیگر، قرآن نه کتاب تاریخی است و نه کتاب علمی؛ بلکه کتاب هدایت است.(1) هدایت امری تک‌بُعدی نیست و شامل ابعاد مختلفی همچون عقاید، اخلاق و احکام می‌شود. اگر مطالب قرآن دسته‌بندی و موضوع‌بندی شده بودند و هر موضوعی در بخش مختص به خودش آمده بود، هربار که مخاطب به این کتاب مراجعه می‌کرد و بخشی از آن را می‌خواند، نهایتاً تنها با یکی از این ابعاد آشنا می‌شد و هدف هدایتی قرآن کاملاً محقق نمی‌شد؛ اما عدم دسته‌بندی مطالب قرآن این امکان را برای خوانندگانش فراهم کرده که با هر بار مراجعه به قرآن و قرائت بخشی از آن، با یک بسته آموزشی کامل و متنوع مواجه شوند. چنان که اگر مطالب قرآن براساس ترتیب تاریخی پشت سر هم قرار گرفته بودند، با توجه به این‌که هر برهه تاریخی معمولاً درس و پیام خاص خود را دارد، مطالعه یک بخش خاص از تاریخ نمی‌توانست هدایت جامع‌الاطرافی که قرآن به‌دنبال آن است را محقق کند. حکایت قرآن حکایت میوه‌ است. اگر هر میوه‌ای فقط یک نوع خاص از مواد مورد نیاز بدن را داشت، شخص برای تأمین مواد مغذی بدنش مجبور بود، انواع مختلفی از میوه‌ها را بخورد؛ اما از آن‌جاکه هر میوه‌ای انواع و اقسام مختلفی از مواد مغذی را دارد، هربار شخص یکی از آن‌ها را می‌خورد، بدنش از جهات مختلفی تغذیه می‌شود. در مثالی دیگر، قرآن شبیه باغى است که باغبان به‌جاى آن‌که درختان میوه‌های مختلف را در باغ‌های جدای از هم بکارد، آن‌ها را به‌صورت پراکنده کاشته است. بنابراین، هرکسی در هر بخشی از این باغ قدم بزند می‌تواند از میوه‌های مختلفی استفاده کند.(2)

2. قرآن به‌عنوان کتاب هدایت و راهنمایی از سوی خداوند نازل شده و هدفش تنها حکایت داستان یا ارائه یک سری اطلاعات و معلومات‌ نیست. برای نمونه، هدف خداوند از بیان ماجراهای قوم بنی‌اسرائیل سرگرمی مخاطبان یا اطلاع آنان از سرگذشت این قوم نیست؛(3) بلکه با توجه به شباهت‌های امت اسلامی به قوم بنی‌اسرائیل،(4) خاصیت عبرت‌آموز بودن داستان(5) و قدرت نفوذ و تأثیرگذاری بیشترش، به‌دنبال تحقق هدف اصلی خود، یعنی هدایت و سعادت مخاطبانش از طریق قصه است. برای تحقق این هدف نیازی نیست که داستان این قوم از آغاز تا انجام و به‌صورت یک‌جا نقل شود؛ بلکه چون هدف پندآموزی مخاطب و القای آموزه‌های اعتقادی و اخلاقی به او در ضمن داستان است، تنها بخش‌هایی از داستان که این هدف را محقق می‌کنند، به‌صورت گزینشی نقل می‌شوند.

3. قرآن در مقام گفت‌وگو با مخاطبانش، در مقاطع مختلف، به شکل تدریجی و معمولاً در راستای پاسخ به شرایط و نیازهای خوانندگانش شکل گرفته است. بسیاری از سوره‌ها و آیه‌های قرآن در مقام پاسخ به سؤالات مخاطبانش یا واکنش به عملکرد آنان، نازل شده‌اند؛ به همین دلیل، هر بار، تنها بخشی از داستان که پاسخ‌گوی نیازهای جامعه اسلامی در آن شرایط خاص بوده، مورد اشاره قرار گرفته است.

4. قرآن سبک ادبی خاص خودش را دارد. یکی از ویژگی‌های این سبک ارائه داستان‌ها به‌صورت پراکنده و در بخش‌های متعدد است. این ویژگی، افزون براین‌که سبب تنوع بیشتر مطالب قرآن شده، از یکنواختی متن جلوگیری کرده و خستگی دیرتر خوانندگانش را به ارمغان آورده است.

نتیجهگیری:

قرآن کتاب داستان نیست تا همچون کتاب‌های تاریخی یا داستانی به‌دنبال ارائه یک روایت خطی باشد. چنان که قرآن کتاب علمی نیست تا از آن انتظار دسته‌بندی موضوعی مطالبش به شیوه معمول را داشته باشیم. به همین دلیل، مطالب آن به‌شکلی تنظیم شده که بیشتر به اهداف تربیتی و هدایتی توجه دارد تا ترتیب زمانی یا موضوعی. اراده الهی به این تعلق گرفته که خواننده قرآن، با هر بار مراجعه به قرآن و قرائت بخشی از آن، با مباحث مختلف اخلاقی، کلامی، تاریخی، فقهی و... که هرکدام به‌گونه‌ای در هدایت او مؤثرند، آشنا ‌شود.

پی‌نوشت‌ها:

1. سوره بقره، آیه 2: ﴿ذٰلِکَ اَلْکِتٰابُ لاٰ رَیْبَ فِیهِ هُدىً لِلْمُتَّقِینَ﴾؛ «در این کتاب هیچ شکی نیست؛ سراسرش برای پرهیزکارانْ هدایت است

2. شلتوت، محمود، الاسلام عقیده و شریعه، قاهره، دارالشروق، چاپ18، 1421ق، ص487.

3. سوره اعراف، آیه 176: ﴿فَاقْصُصِ اَلْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ﴾؛ «پس این داستان‌ها را حکایت کن، شاید بیندیشند

4. پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله: «یَکُونُ فِی هَذِهِ اَلْأُمَّهِ کُلُّ مَا کَانَ فِی بَنِی إِسْرَائِیلَ‌ حَذْوَ اَلنَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ حَذْوَ اَلْقُذَّهِ بِالْقُذَّهِ‌»: ابن‌بابویه، محمدبن‌علی، من لایحضره الفقیه، قم، جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه بقم، مؤسسه النشر الإسلامی، چاپ دوم، 1363ش، ج۱، ص۲۰۳؛ «لَیَأْتِیَنَّ عَلَى أُمَّتِی مَا أَتَى عَلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ حَتَّى إِنْ کَانَ مِنْهُمْ مَنْ أَتَى أُمَّةُ عَلَانِیَةً لَکَانَ فِی أُمَّتِی مَنْ یَصْنَعُ ذَلِکَ‌...»: ترمذی، محمدبن‌عیسی، سنن الترمذی، قاهره، دارالحدیث، چاپ اول، 1419ق، ج4، ص450.

5. سوره یوسف، آیه 111: ﴿لَقَدْ کٰانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَهٌ لِأُولِی اَلْأَلْبٰابِ﴾؛ «به‌راستی در سرگذشت آنان عبرتی برای خردمندان است