پاسخ ارائه شده به سؤالِ یک پرسشگر با مشخصات خاص است. در صورتی که سؤال یا ابهامی برای شما ایجاد شده از طریق درگاه های پاسخگویی پیگیری فرمائید.
عقاید دینی دروزی‌ها
«دُروزیان» شاخه‌ای منشعب از شیعه «اسماعیلیه» هستند که به دلیل گرایش شدید به باطنی‌گرایی و پنهان‌کاری، دسترسی به آموزه‌ها ورفتارهای دینی آنان با دشواری همراه است

پرسش:

عقاید دینی دروزی ها چیست؟ اینان از نظر طبقه‌بندی دینی، آیا در زمرۀ مسلمانان و شیعیان قرار می‌گیرند؟

پاسخ:

«دُروزیه» از فرقه‌های باطن‌گرا به شمار می‌آیند که در بیان باورهای خود با احتیاط فراوان و نوعی پنهان‌کاری عمل می‌کنند؛ به گونه‌ای که دستیابی به منبعی جامع و کاملاً معتبر برای آگاهی از تمام عقاید آنان دشوار است (1). با این حال، برخی تحولات سیاسی و درگیری‌های اخیر از جمله رویارویی دروزی‌ها با نیروهای جولانی در سوریه و نیز حمایت‌های رژیم صهیونیستی از آنان، بار دیگر توجه پژوهشگران را به این جریان معطوف کرده است. در این نوشتار تلاش می‌کنیم تصویری روشن‌تر از عقاید و جایگاه اجتماعی دروزی‌ها ارائه کنیم تا زمینه‌ای برای شناخت دقیق‌تر آنان فراهم گردد.

نکتۀ اول: تأسیس دروزیه

هرچند دربارۀ مؤسس واقعی «دُروزیه» دیدگاه‌های متفاوتی وجود دارد، اینان شاخه‌ای منشعب از فرقۀ شیعه «اسماعیلیه» به شمار می‌آیند. بنا بر روایتی، «الحاکم بالله» خلیفۀ فاطمی در سال ۴۰۸ قمری، حمزة بن علی زوزنی که بعدها به «درزی» شهرت یافت را برای دعوت مردم شام برگزید. او در مدت کوتاهی نفوذ و پیروان بسیاری یافت؛ اما پس از ناپدیدشدن یا مرگ «الحاکم»، مرگ او را نپذیرفت و قائل به غیبت وی شد. همین باور سبب شد از اسماعیلیان جدا گردد و پیروانش نیز به سبب انتساب به حمزۀ بن علی درزی به «دُروزیه» شناخته شدند (2).

در روایت دیگر، پیدایش این فرقه به محمد بن اسماعیل دروزی نسبت داده می‌شود؛ کسی که در مصر مردم را به الوهیت «الحاکم بأمرالله» فرامی‌خواند. اما چون با مخالفت شدید جامعه روبرو شد، به شام مهاجرت کرد و دعوت خود را در آنجا ادامه داد. با وجود این، خود دروزیان این انتساب را نمی‌پذیرند و به‌صراحت از عقاید محمد بن اسماعیل دروزی اعلام برائت می‌کنند (3).

نکتۀ دوم: باورهای آنان

برخی پژوهشگران بر این باورند که دروزیان خود را «موحّد» می‌دانند و به خدای متعال به ‌عنوان «واحد» و «احد» باور دارند؛  خدایی که آغاز و انجامی ندارد (4). در مقابل دیدگاهی دیگر مطرح است که آنان «الحاکم بأمرالله» را تجسّد‌یافتۀ ذات الهی، یا دست‌کم مظهر خالقیت خداوند می‌شمردند. از این منظر، حمزة بن علی آنان را از‌آن‌رو «موحد» نامیده است که اطاعت کامل خویش را به الحاکم ابراز می‌کنند. بر اساس این عقیده، الحاکم هرگز نمی‌میرد، بلکه غایب می‌شود و در ادوار مختلف به جهان بازخواهد گشت (5). این باور در برخی نوشته‌های منسوب به حمزه اشاره شده است (6). هرچند گروهی انتساب چنین اعتقادی به دروزیان را اتهامی بی‌اساس می‌دانند (7).

جامعۀ دروزی از نظر سازمان دینی به دو گروه اصلی تقسیم می‌شود: «عاقلان» (عالمان و آگاهان) و «جاهلان» (عوام). هر دسته یک «شیخ» یا رهبر دینی از میان گروه عاقلان دارد که مسئولیت تبلیغ و اجرای احکام الهی در میان پیروان خویش را بر عهده می‌گیرد (8).

برخی از مهم‌ترین باورهای دینی دروزیان را می‌توان به اختصار چنین برشمرد:

1. تناسخ: دروزیان به جاودانگی «نفوس» باور دارند و معقتدند که ارواح در قالب «اجساد» مختلف حلول می‌کنند و از بدنی به بدن دیگر انتقال می‌یابند. به باور آنان، تعداد نفوس محدود است؛ نه فانی می‌شوند و نه افزوده یا کاسته می‌گردند (9). در برخی منابع منسوب به محمد بن اسماعیل آمده است: «روح حضرت آدم (علیه السلام) به امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) منتقل شد و سپس از او به اجداد الحاکم بأمرالله رسید تا سرانجام در وجود الحاکم قرار گرفت » (10).

2. باور به ادیان پیشین: هرچند در ظاهر احترام به ادیان گذشته را ابراز می‌کنند، گزارش‌هایی وجود دارد که آنان در باطن، پیامبران پیشین را «جاهل» می‌دانند و اسلام، مسیح و یهود را طرد کرده‌اند و تنها ایمان به «توحید الحاکم» را حق می‌دانند (11). با این حال، به دلیل باطن‌گرایی افراطی در این جریان، داوری قطعی درباره میزان پذیرش یا رد این اعتقاد در میان همه دروزیان دشوار است.

3. احکام شریعت: دروزیان بر بسیاری از فضایل اخلاقی همچون صداقت، پرهیز از حسد و پاکدامنی تأکید دارند و آنها را واجب برمی‌شمارند؛ اما احکام شرعی مانند نماز و روزه را از دایره تکالیف عملی خود خارج کرده‌اند و برای آنها تفاسیر باطنی قائل شده‌اند (12)؛ برای نمونه «نماز» را پیوند قلبی با مولای خود الحاکم می‌دانند؛ «روزه» را نگه‌داشتن دل در وفاداری به توحید الحاکم و «زکات» را پاک‌کردن قلب از هر تعلقی جز ایمان به توحید الحاکم تفسیر می‌کنند (13).

نکتۀ سوم: پراکندگی جغرافیایی و سوگیری‌های سیاسی آنان

دروزیان در گذشته در مناطقی چون لبنان، شام، کوفه، مغرب و حتی هند حضور داشته‌اند (14). امروزه پراکندگی اصلی آنان در بخش‌هایی از لبنان به‌ویژه شوف، جبل طیران و وادی تیم و نیز در شام و فلسطین اشغالی (مانند شهر عکا) مشاهده می‌شود (15). مرکز کنونی آنان بیشتر در استان «سویدا» سوریه قرار دارد که کوه حوران ـ مشهور به «جبل الدروز» ـ در آن واقع است.

هر یک از جوامع دروزی در لبنان، سوریه و فلسطین اشغالی رهبر خاص خود را دارند و طبیعتاً در عرصۀ سیاست نیز گرایش‌های متفاوتی از خود نشان می‌دهند؛ برای نمونه بخشی از دروزیان ساکن سرزمین‌های اشغالی، موجودیت رژیم اسرائیل را به رسمیت شناخته‌اند و حتی در زمینه‌های مختلف، از جمله حوزه نظامی با آنان همکاری می‌کنند.

نکتۀ چهارم: دروزیان، مسلمان یا نامسلمان

«دروزیان» برخی از باورهای اساسی اسلام همچون معاد را نپذیرفته‌اند و بر اساس برخی گزارش‌ها، اندیشه‌هایی چون تجسّد، تناسخ و تأویل‌های نادرست از احکام شرعی در میان آنان رایج بوده است؛ به همین دلیل گروهی از پژوهشگران و عالمان اسلامی این طایفه را خارج از دایره اسلام دانسته‌اند. در مقابل، برخی دیگر با استناد به این نکته که دروزیان در ظاهر خود را مسلمان معرفی می‌کنند و حتی اگر فردی از میان آنان به احکام و باورهایشان عمل نکند، او را «خارج‌شده از مسلمین» به شمار می‌آورند، این فرقه را در زمره شاخه‌های اسلامی طبقه‌بندی کرده‌اند (16).

نتیجه:

«دُروزیان» شاخه‌ای منشعب از شیعه اسماعیلیه‌اند که به ‌دلیل باطن‌گرایی و پنهان‌کاری، شناخت دقیق باورهایشان دشوار است. برخی آنان را موحّد می‌دانند، اما گروهی دیگر بر اعتقادشان به الوهیت «الحاکم بأمرالله» و باور به «تناسخ» تأکید دارند؛ عقایدی که در تضاد با تعالیم اسلامی قرار می‌گیرد. آنان با وجود پایبندی به اصول اخلاقی، احکام شرعی مانند نماز و روزه را به معانی باطنی تأویل می‌کنند؛ به همین دلیل دیدگاه‌ها درباره جایگاه دینی‌شان متفاوت است: برخی خارج از اسلام و برخی جزء فرق اسلامی. آنان امروزه در لبنان، سوریه و فلسطین اشغالی حضور و رهبری‌های مستقل دارند.

پی‌نوشت‌ها:

1. جعفر سبحانی؛ بحوث فی الملل و النحل؛ قم: مؤسسة النشر الإسلامی، [بی‌تا]، ج 8، ص 343 ـ 344.

2. مصطفی غالب؛ تاریخ الدعوة الاسماعیلیه؛ بیروت: دارالاندلس، [بی‌تا]، ص 224.

3. محمدفرید وجدی؛ دائرةالمعارف الاسلامیه؛ چ 3، بیروت: دارالفکر، 1971 م، ج 4، ص 27.

4. بطرس بستانی؛ دائرةالمعارف؛ بیروت: دارالمعرفه، [بی‌تا]، ج 7، ص 675.

5. محمدفرید وجدی؛ دائرةالمعارف الاسلامیه؛ ج 4، ص 27.

6. محمد کرد علی؛ خطط الشام؛ چ 3، دمشق: مکتبه النوری، 1403 ق، ج 6، ص 263.

7. همان، ص 267.

8. بطرس بستانی؛ دائرةالمعارف؛ ج 7، ص 675.

9. همان، ص 675 ـ 676.

10. محمد کرد علی؛ خطط الشام؛ ج 6، ص 264.

11. همان.

12. همان، ص 265.

13. جعفر سبحانی؛ بحوث فی الملل و النحل؛ ص 352.

14. بطرس بستانی؛ دائرةالمعارف؛ ج 7، ص 676.

15. محمد کرد علی؛ خطط الشام؛ ج 6، ص 268.

16. همان، ص 267.