پرسش:
روزهای خدا هزار سال است یا پنجاههزار سال؟ چرا درباره روزهای خدا شاهد دو عدد مختلف و متناقض باهم هستیم؟
قرآن در آیه 82 سوره نساء یکی از نشانههای الهی بودن خود را نبود اختلاف دانسته است. برخی در مقام نقد این آیه مدعی شدهاند: «آیاتی که از مقدار روز در نزد خدا خبر میدهند باهم اختلاف دارند.»
این اشکال در نوشتار کنونی بررسی و نقد خواهد شد.
تناقض چیست؟
تناقض دو گزاره در گرو شرایطی ازجمله وحدت موضوع و زمان است. برای نمونه، گزارههای «کتاب هزار تومان است» و «کتاب دههزار تومان است» لزوماً باهم متناقض نیستند؛ زیرا ممکن است کتاب در گزاره اول غیر از کتاب در گزاره دوم باشد. چنانکه حتی اگر کتاب در هر دو گزاره یک کتاب باشد و اصطلاحاً موضوع واحد باشد، باز لزوماً باهم متناقض نیستند؛ چراکه ممکن است هر گزاره مربوط به زمانی غیر از زمان دیگری باشد.
چرایی متناقض نبودن آیات قرآن درباره مقدار روز در نزد خداوند
آیات بیانکننده مقدار روز، تنها در صورتی باهم متناقض خواهند بود که موضوع آنها یکی باشد؛ بههمین دلیل، موضوع آنها را بررسی میکنیم:
1. ﴿وَ یَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذٰابِ وَ لَنْ یُخْلِفَ اَللّٰهُ وَعْدَهُ وَ إِنَّ یَوْماً عِنْدَ رَبِّکَ کَأَلْفِ سَنَهٍ مِمّٰا تَعُدُّونَ﴾؛ (1) «و آنان از تو [از روی مسخره و ریشخند] شتاب در عذاب را درخواست میکنند، درحالیکه خدا هرگز از وعدهاش تخلف نمیکند و همانا یک روز نزد پروردگارت مانند هزار سال از سالهایی است که شما میشمارید.» [برای او زمان نزدیک، زمان دور، امروز، دیروز، گذشته و آینده مفهومی ندارد؛ بنابراین فاصله زمانی شما با عذاب الهی شمارا دچار این پندار نکند که تهدید به عذاب، تهدیدی طولانی و دروغ است]!
مطابق این آیه مشرکان از پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله درخواست عذاب میکنند و مدام میگویند: پس چرا عذاب نازل نمیشود؟ خداوند در مقام پاسخ به این درخواست عذاب و عجلهداشتن آنان در نزول آن میگوید: خداوند بههیچوجه خلف وعده نمیکند و اگر تاکنون عذابی بر شما نازل نشده، نه به دلیل دروغ بودن وعدههای خداوند، بلکه به این جهت است که مقدار هرروز در نزد خدا، همانند هزار سال از سالهای شما است. (2)
2. ﴿یُدَبِّرُ اَلْأَمْرَ مِنَ اَلسَّمٰاءِ إِلَى اَلْأَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کٰانَ مِقْدٰارُهُ أَلْفَ سَنَهٍ مِمّٰا تَعُدُّونَ﴾؛ (3) «امور این جهان را از آسمان بهسوی زمین تدبیر میکند؛ سپس در روزی که مقدار آن هزار سال از سالهایی است که شما میشمارید بهسوی او بالا میرود.»
این آیه درباره امور این دنیا است. مطابق این آیه این امور در روزی که مقدار آن هزار سال از سالهای ما است، بهسوی خدا بالا میرود. در حقیقت این آیه در مقام بیان این نکته است که عروج «امر» از آسمان دنیا تا زمین هزار سال به طول میانجامد. (4)
3. ﴿تَعْرُجُ اَلْمَلاٰئِکَهُ وَ اَلرُّوحُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کٰانَ مِقْدٰارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَهٍ﴾؛ (5) «فرشتگان و روح [= فرشته مقرّب خداوند] بهسوی او عروج میکنند در آن روزی که مقدارش پنجاههزار سال است!»
این آیه درباره عروج «ملائکه و روح» در قیامت است. مطابق این آیه، آنها در روزی که مقدار آن پنجاههزار سال است، بهسوی خدا بالا میروند. این آیه نیز در مقام بیان این نکته است که عروج «ملائکه و روح» پنجاههزار سال به طول میانجامد؛ بهعبارتدیگر، اگر قرار بود این مسیر توسط انسان طی شود پنجاههزار سال طول میکشید. (6)
برخی نیز احتمال دادهاند که این اعداد فقط برای نشاندادن کثرت هستند و خود این اعداد قصد نشدهاند؛ (7) بهویژه که در آیه 47 سوره حج شاهد «کاف تشبیه» هستیم: ﴿إِنَّ یَوْماً عِنْدَ رَبِّکَ کَأَلْفِ سَنَهٍ مِمّٰا تَعُدُّونَ﴾ که نشان میدهد خداوند در این آیه فقط در مقام تقریب ذهن خواننده قرآن به طولانی بودن روز در نزد خودش است و نمیخواهد عدد دقیقی را ذکر کند. مطابق این احتمال هم باز تناقضی در کار نیست.
نتیجهگیری:
مهمترین شرط تناقض دو یا چند گزاره، این است که موضوع آنها باهم یکسان باشد، اما بررسی آیات حاکی از مقدار روز در نزد خداوند، نشان میدهد که موضوع این آیات باهم متفاوت است. مطابق این آیات، «مقدار هرروز در نزد خدا» همانند هزار سال از سالهای ما است، «عروج امر در دنیا» هزار سال و «عروج ملائکه و روح در قیامت» پنجاههزار سال به طول میانجامد. (8) نکته دیگر اینکه آیه 47 سوره حج در مقام تشبیه و تقریب به ذهن است؛ نه ذکر عدد دقیق. آیات پنجم سوره سجده و چهارم سوره معارج نیز هرچند ظاهراً در مقام بیان عدد دقیق هستند، اما زمانشان باهم فرق دارد و اولی مربوط به این دنیا و دومی مربوط به قیامت است و چون یکی از شرایط تناقض وحدت زمان است، باهم متناقض نیستند.
پینوشتها:
1. سوره حج، آیه 47.
2. طباطبایى، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، چاپ دوم، 1390 ق، ج14، ص 389.
3. سوره سجده، آیه 5.
4. طبرانى، سلیمان بن احمد، التفسیر الکبیر: تفسیر القرآن العظیم، اربد اردن، دار الکتاب الثقافی، چاپ اول، 2008 م، ج6، ص 346.
5. سوره معارج، آیه 4.
6. فراء، یحیى بن زیاد، معانى القرآن، قاهره، الهیئه المصریه العامه للکتاب، چاپ دوم، 1980 م، ج3، ص 184.
7. قطب، سید، فى ظلال القرآن، بیروت، دار الشروق، چاپ 35، 1425 ق، ج6، ص 3696.
8. طنطاوى، محمد سید، التفسیر الوسیط للقرآن الکریم، قاهره، نهضه مصر، چاپ اول، 1997 ق، ج11، ص 145.