پاسخ ارائه شده به سؤالِ یک پرسشگر با مشخصات خاص است. در صورتی که سؤال یا ابهامی برای شما ایجاد شده از طریق درگاه های پاسخگویی پیگیری فرمائید.
به يقين اين عقب نشينى مصلحتى يزيد و تغيير موضع سياسى بر اثر خطبه هاى افشاگرانه حضرت زينب و امام سجاد(عليهما السلام) در شام و بيدارى مردم بود.

پرسش:

 امام سجاد(ع)و حضرت زينب(س) چگونه در شام به هدايتگري و مبارزه با امويان پرداختند؟

پاسخ:

 سخنان و روشنگري هاي امام سجاد(عليه السلام) و حضرت زينب(سلام الله عليها) در شام چنان تاثيري در مردم گذاشت که يزيد براى كم كردن فشار افكار عمومى هنگام غذا خوردن امام سجّاد(عليه السلام) را بر سر سفره خود مى نشاند! (1) و به زينب و زنان بنى هاشمى اجازه داد كه براى امام حسين(عليه السلام) عزادارى نمايند و زينب كبرى(عليها السلام) نيز به مدت هفت روز براى آن حضرت مراسم عزا برپا كرد و زنان شامى در آن مجلس حاضر شدند، تا آنجا كه نزديك بود مردم به قصر يزيد بريزند و او را بكشند كه دستور داد آن مراسم را تعطيل نمايند (2) و از آن پس يزيد سعى مى كرد گناه را بر عهده پسر مرجانه (ابن زياد) بيندازد و او را متّهم اصلىِ چنين جنايتى معرّفى كند!

سيوطى ـ دانشمند معروف اهل سنّت ـ مى نويسد: يزيد ابتدا از كشته شدن امام حسين(عليه السلام) و خاندانش خوشحال شد، امّا بر اثر خشم مسلمين از آن كار اظهار ندامت مى كرد، ولى با اين حال مردم از او خشمگين بودند و حق داشتند كه او را دشمن بدارند. (3)

طبرى نيز نقل مى كند: يزيد پسر مرجانه را لعنت مى كرد و مى گفت: «فَبَغَّضَني بِقَتْلِهِ إِلَى الْمُسْلِمِينَ وَ زَرَعَ لي في قُلُوبِهِمُ العَداوَةَ، فَبَغَّضَنِي الْبَرُّ وَ الْفاجِرُ بِمَا اسْتَعْظَمَ النَّاسُ مِنْ قَتلي حُسَيْناً»؛ (ابن زياد مرا با كشتن حسين(عليه السلام) منفور مسلمانان قرار داد و بذر عداوت آنان را با من در قلبشان كاشت. و چون كشتن حسين(عليه السلام) براى مردم گران آمده همگان مرا دشمن مى دارند). (4)

به يقين اين عقب نشينى مصلحتى يزيد و تغيير موضع سياسى بر اثر خطبه هاى افشاگرانه حضرت زينب و امام سجاد(عليهما السلام) در شام و بيدارى مردم بود، وگرنه هرگز يزيد با آن سابقه و آن كلمات مسرّت آميزى كه در آغاز بر زبان راند، از كار خود پشيمان نبود و از اين رو، پسر مرجانه و ديگر فاجعه آفرينان حادثه كربلا را هرگز محاكمه و مجازات نكرد و همچنان آنان را بر مناصبشان باقى گذاشت! (5)

تاثير سخنان آنها بر يزيد را مي توان از هنگام حرکت اسرا به سوي مدينه نيز فهميد چون هنگامى كه يزيد مى خواست كاروان اسيران را روانه مدينه كند امام سجاد(عليه السلام) را خواست و گفت آن سه خواسته اى كه من وعده داده بودم آنها را انجام دهم بيان كن.

امام(عليه السلام) فرمود: در خواست اوّل من آن است كه يك بار ديگر چهره آقا و مولايم حسين(عليه السلام) را ببينم، تا از او توشه بردارم و از وى خداحافظى كنم.

درخواست دوم من آن است كه هر چه از ما به غارت برده اند را، به ما برگردانند. در خواست سوم من آن است كه اگر مى خواهى مرا به قتل برسانى، كسى را با اين زنان همراه كن تا آنها را به حرم جدّشان (مدينه) برساند.

يزيد خواسته اوّل امام را (در آن لحظه) نپذيرفت و در پاسخ به خواسته دوم گفت: امّا اموالى كه از شما گرفته شد، به عوض آنها چند برابر به شما خواهم داد و امّا پاسخ خواسته سوم آنكه من تو را به قتل نمى رسانم و جز تو كسى اين زنان را به مدينه نخواهد رساند.

امام(عليه السلام) فرمود: «ما نيازى به مالت نداريم و آنها ارزانى خودت باد. در خواست من آن است كه آنچه از ما به غارت برده شد، به ما بازگردانند، زيرا در ميان آن اموال دوك ريسندگى و مقنعه و گردنبند و پيراهن حضرت فاطمه(عليها السلام) بود.«...لاِنَّ فيهِ مَغْزَلُ فاطِمَةَ بِنْتِ مُحَمَّد، وَ مِقْنَعَتُها، وَ قِلادَتُها، وَ قَميصُها»

آنگاه يزيد دستور داد اموال غارت شده را برگردانند و خودش نيز دويست دينار بر آن افزود.

امام چهارم(عليه السلام) آن دويست دينار را گرفت، و ميان فقرا تقسيم كرد. (6)

همچنين نقل شده است كه هنگام حركت كاروان اهل بيت(عليهم السلام) از شام، يزيد دستور داد محمل ها را زينت كنند و اموال فراوانى به خاندان حرم حسينى بدهند و آنگاه به امّ كلثوم(عليها السلام) گفت: اين اموال را در برابر مصيبت هايى كه به شما رسيده، برداريد.

امّ كلثوم(عليها السلام) فرمود: اى يزيد چقدر تو بى حيا و بى شرمى! برادرم و اهل بيت ما را به قتل مى رسانى و در مقابل به ما اموالى مى دهى (تا آن را جبران كنى، هرگز چنين نخواهد بود). (7)

اين ماجرا نشان مى دهد كه افكار عمومى مردم شام بر ضدّ يزيد برانگيخته شده بود و او خود را در اين ماجراى بزرگ شكسته خورده مى ديد، ناچار سعى مى كرد با اين اقداماتِ به ظاهر محبّت آميز، از خشم مردم بكاهد، ولى اهل بيت با عدم تسليم در برابر او خشم خويش را نشان دادند. اين خاطرات در اذهان مردم شام باقى ماند و آن محيط امن را براى خاندان بنى اميه ناامن ساخت.

در نقلي آمده: آنگاه كه كاروان آماده حركت شد، يزيد، امام على بن الحسين(عليه السلام) را خواست و (براى فرافكنى) گفت: خدا لعنت كند پسر مرجانه را! اگر من با حسين(عليه السلام) بودم، هر چه مى خواست به او مى دادم و از كشته شدن او به هر قيمتى ـ هر چند در اين راه بعضى از فرزندانم كشته مى شدند ـ جلوگيرى مى كردم، ولى قضاى الهى آنگونه كه خودت ديده اى اتفاق افتاد، به هر حال، وقتى به وطن رسيدى هر چه نياز داشتى براى من بنويس تا برآورده سازم. (8)

بى شك اين واكنشها به سبب ندامت و پشيمانى يزيد از كردار خود نبود؛ زيرا تاريخ نشان مى دهد كه بعد از واقعه كربلا نيز از هيچ تضييقى بر اهل بيت(عليهم السلام) و شيعيان آنها فروگذار نمى كرد، بلكه جوّ اجتماعى شام بر اثر بيدارى و آگاهى مردم به سبب خطبه هاى كوبنده امام سجاد(عليه السلام) و زينب كبرى(عليها السلام) چنان ملتهب شده بود كه اگر يزيد غير از اين انجام مى داد ممكن بود به يك شورش عمومى بر ضدّ او منتهى شود. (9)

 

پي نوشت ها:

1. مجلسي محمد باقر، بحارالانوار، ج 45، ص 143.

2. قمي،شيخ عباس، نفس المهموم، ص 262.

3. سيوطي، جلال الدين، تاريخ الخلفاء، ص 232. (فَسُرَّ بِقَتْلِهِمْ أوَّلاً، ثُمَّ نَدِمَ لَمّا مَقَتَهُ المُسْلِمُونَ عَلى ذلك، وَأبْغَضَهُ النّاسُ وَحَقٌّ لَهُمْ أنْ يُبْغِضُوهُ).

4. طبري، تاريخ طبرى، ج 4، ص 389.

5.  ابن كثير عالم متعصّب اهل سنّت ـ كه شيوه او غالباً توجيه خلاف كارى هاى معاويه و يزيد است ـ در اين ارتباط مى نويسد: «وَ قَدْ لَعَنَ [يَزيدُ] إبْنَ زِياد عَلى فِعْلِهِ ذلِكَ، وَ شَتَمَهُ فيما يَظْهَرُ وَ يَبْدُو، وَ لكِنْ لَمْ يَعْزِلْهُ عَلى ذلِكَ، وَ لا عاقَبَهُ، وَ لا أَرْسَلَ يَعِيبُ عَلَيْهِ ذلِكَ»؛ (يزيد، ابن زياد را به سبب چنين جنايتى لعن كرد و به طور آشكارا وى را شماتت نمود، ولى نه او را از مقامش بركنار كرد و نه وى را مجازات نمود و نه حتى نامه و يا فرستاده اى را براى سرزنش وى فرستاد!). ابن کثير، البداية والنهاية، ج 8، ص 204.

6. سيد بن طاووس، ملهوف (لهوف)، ص 224.

7. مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج 45، ص 197. (با اندكى تصرّف و تلخيص)

8. نعمان بن بشير همان كسى است كه هنگام ورود حضرت مسلم به كوفه، فرماندار آنجا بود. يزيد او را از فرماندارى بركنار و عبيدالله بن زياد را بر آنجا گماشت. او به شام آمد، و در حمايت از يزيد و پدرش معاويه كوشا بود، پس از هلاكت يزيد، مردم را به بيعت با عبدالله بن زبير ترغيب مى كرد؛ اهالى حمص با او مخالفت كردند و در نهايت در سال 64 او را كشتند (استيعاب، شرح حال نعمان بن بشير).

9.  گرد آوري از کتاب: عاشورا ريشه ‏ها، انگيزه‏ ها، رويدادها، پيامدها، سعيد داودي و مهدي رستم نژاد،(زير نظر آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى).

http://makarem.ir/Maaref/?lid=0&mid=254323&TypeInfo=25&CatID=23293"