چهارده معصوم

با سلام چرا تنها به چهارده معصوم (ع) لقب عصمت مي دهند و ساير پيامبران را از اين دايره خارج مي كنند مگر در نوع و درجه عصمت با يكديگر متفاوتند؟ چنانچه پاسخ مثبت است در چه درجه اي تفاوت دارند؟ لطفا به صورت روان و قابل فهم براي همگان پاسخ دهيد. با تشكر

پاسخ:
از نظر عالمان شيعي همه انبياء داراي عصمت بودند. بلكه به حكم عقل بر هر پيامبري لازم است كه داراي ملكه عصمت باشد، هرچند ممكن است در حدود و ثغور و درجات اين عصمت اختلافاتي وجود داشته باشد، اما در اصل آن هيچ ترديدي وجود ندارد.
علامه طباطبايي در اين خصوص مي نويسد:
« پيغمبران خدا مردانى بودند كه دعوى وحى و نبوت نمودند و براى دعوى خود حجت قاطع اقامه كردند و مواد دين خدا را كه همان قانون سعادتبخش خدايى است، به مردم تبليغ نموده در دسترس عموم گذاشتند و چون پيغمبران كه با وحى و نبوت مجهز بودند، در هر زمان كه ظاهر شدند بيش از يك فرد يا چند فرد نبودند، خداى متعال هدايت بقيه مردم را با مأموريت دعوت و تبليغ كه به پيغمبران خود داده، تتميم و تكميل فرمود.
و از اينجاست كه پيغمبر خدا بايد با صفت عصمت متصف باشد؛ يعنى در گرفتن وحى از جانب خدا و در نگهدارى آن و در رسانيدن آن به مردم از خطا مصون باشد و معصيت (تخلف از قانون خود) نكند؛ زيرا- چنانكه گذشت- تلقى وحى و حفظ و تبليغ آن سه ركن هدايت تكوينى مى باشند و خطا در تكوين معنا ندارد.
گذشته از اينكه معصيت و تخلف از مؤداى دعوت و تبليغ خود، دعوتى است عملى به ضد دعوت و موجب سلب وثوق و اطمينان مردم است از راستى و درستى دعوت و در نتيجه غرض و هدف دعوت را تباه مى كند.»(1)
لازم به ذكر است كه اصل موهبت عصمت و قدرت ترك گناه در معناي عام آن حتي فراتر از انبياء و امامان بوده و انسان هاي عادي نيز مي توانند به اين مرتبه دست يابند. گوهر اصلي انسان كه نفس ناطقه‌ اوست، به گونه اي آفريده شده كه اگر بخواهد، با تامين برخي شرايط به آساني مي تواند به قله بلند عصمت برسد، زيرا نفس انسان با حركت جوهري و تكامل معنوي از قوه به فعليت رسيده و مي تواند از آفت‌هاي سهو، نيسان، غفلت، جهالت و هر گونه ناپاكي مصون باشد، چون محدوده اي نفوذ شيطان تنها محصور به مراحل وهم و خيال است كه وابسته به نشئه طبيعت انسان است، اما مراتب عقل و قلب كاملا از قلمرو و نفوذ شيطان مصون است.
سهو، نسيان، غفلت و جهل و هر ناپاكي ديگر در آن ساحت قدسي راه نمي‌يابد. بنابراين چون شوون هستي انسان محدود به مراتب طبيعي، خيالي وهمي نيست، اگر كسي به مرتبه عقل خالص و قلب سليم راه يافت، مي تواند همچون فرشتگان از گزند لغزش هاي علمي و عملي مصون بماند.(2)
پس اصل عصمت اختصاص به چهارده معصوم ندارد، اما بايد توجه داشت كه همه معصومان از نظر عصمت در يك سطح نيستند، زيرا روح انسان به لحاظ سير تكامل و حركت جوهري مي‌تواند از مرتبه آغازين تجرد به عالي‌ترين درجه تجرد راه يابد. درجه تجرد هر روحي به اندازه سير و حركت جوهري‌اش در تحصيل مراتب كمال و تجرد بستگي دارد.
هر مقدار روح كامل‌ تر شود، درجة متعالي ‌‌تري پيدا مي‌كند. كمالات و ملكات نوراني كامل‌ تري نصيب او مي‌شود. يكي از كمالات، ملكه عصمت است. هر گاه ملكه نوراني عصمت به حد نصاب لازم برسد و روح انسان به لحاظ جنبة عقل نظري و عقل عملي كامل شود، از هر گونه گرايش ناپسند دوري مي‌كند. پيوسته جهت تحصيل ارزش‌هاي انساني و الهي مي‌كوشد.
به گفته امام خميني(ره) پيامبر داراي عصمت مطلقه است، ائمه به دليل آن كه طينتشان برگرفته از طينت خاتم انبيا و پرتوي از نور وجود او است، مثل پيامبر داراي عصمت مطلقه هستند. به همين جهت پيامبر اسلام نه تنها از گناه معصوم است، بلكه از آنچه اصطلاحاً ترك اولى نام دارد، نيز معصوم است، در حالي كه بعض معصومين، صاحب عصمت مطلقه نيستند و احتمال بروز ترك اولي از آنان مي رود.(3)
البته درك كامل و مصداقي درجات و مراتب عصمت معصومان كار ساده اي نيست و نمي توان حكم دقيقي در اين خصوص داد. اما در خصوص انبياء الهي به حكم ادله عقلي آنچه مسلم است آن است كه اين بزرگواران به هيچ وجه اهل گناه و معصيت الهي نبودند و در حوزه خطا و اشتباه سهوي نيز در دريافت و حفظ و ابلاغ وحي به هيچ وجه خطا و اشتباهي در مورد ايشان راه نداشته است، هرچند ممكن است انبياء پيشين در برخي امور عادي زندگي خود مرتكب امور سهوي شده باشند مثلا امري را فراموش كرده باشند، چنان كه در مورد حضرت موسي(ع) فراموشي قراري كه با خضر گذاشته بود در قرآن تصريح شده است. (4)

پي‌نوشت‌ها:
1. علامه طباطبايى‏، شيعه در اسلام‏، دفتر نشر اسلامى‏، قم‏، 1378 ش‏، ص 141. ‏
2. جوادي آملي، وحي و نبوت در قرآن، مركز اسرا، قم،1381 ش، ص 201.
3. صادقي، پيامبر اعظم در نگاه عرفاني امام خميني، نشر مؤسسه آثار امام خميني، 1386ش، ص 50.
4. كهف (18) آيه 73.
موفق باشید.

آیا مقام عصمت فقط متعلق به 14 معصوم است یا سایر پیامبران نیز از عصمت برخوردارند؟

پاسخ:
از نظر عالمان شیعی همه انبیاء دارای عصمت بودند. بلکه به حکم عقل بر هر پیامبری لازم است که دارای ملکه عصمت باشد، هرچند ممکن ایت در حدود و ثغور و درجات این عصمت اختلافاتی وجود داشته باشد، اما در اصل ان هیچ تردیدی وجود ندارد.
علامه طباطبایی در این خصوص می نویسد:
« پيغمبران خدا مردانى بودند كه دعوى وحى و نبوت نمودند و براى دعوى خود حجت قاطع اقامه كردند و مواد دين خدا را كه همان قانون سعادتبخش خدايى است، به مردم تبليغ نموده در دسترس عموم گذاشتند و چون پيغمبران كه با وحى و نبوت مجهز بودند، در هر زمان كه ظاهر شدند بيش از يك فرد يا چند فرد نبودند، خداى متعال هدايت بقيه مردم را با مأموريت دعوت و تبليغ كه به پيغمبران خود داده، تتميم و تكميل فرمود.
و از اينجاست كه پيغمبر خدا بايد با صفت عصمت متصف باشد؛ يعنى در گرفتن وحى از جانب خدا و در نگهدارى آن و در رسانيدن آن به مردم از خطا مصون باشد و معصيت (تخلف از قانون خود) نكند؛ زيرا- چنانكه گذشت- تلقى وحى و حفظ و تبليغ آن سه ركن هدايت تكوينى مى باشند و خطا در تكوين معنا ندارد.
گذشته از اينكه معصيت و تخلف از مؤداى دعوت و تبليغ خود، دعوتى است عملى به ضد دعوت و موجب سلب وثوق و اطمينان مردم است از راستى و درستى دعوت و در نتيجه غرض و هدف دعوت را تباه مى كند.» (1)
لازم به ذکر است که اصل موهبت عصمت و قدرت ترک گناه در معنای عام آن حتی فراتر از انبیاء و امامان بوده و انسان های عادی نیز می توانند به این مرتبه دست یابند.

پی نوشت:
1. علامه طباطبايى‏، شيعه در اسلام‏، دفتر نشر اسلامى‏، قم‏، 1378 ش‏، ص 141. ‏

من کاملا به عصمت ائمه و 14 معصوم معتقد هستم اما مدتی است که این مسئله فکر من را به خود مشغول کرده است. با تشکر

چرا با آنکه اسلام با موروثی بودن حکومت مخالف است، عصمت در خانواده ائمه اطهار(ع) موروثی است؟

پاسخ:
یقینا عصمت مسآله ای مختص به خاندان امامان نیست و همه انبیاء گذشته و بسیاری از بندگان شایسته خداوند در گذشته و حال و آینده ار حقیقت عصمت برخوردارند در حالی که از خاندان معینی نیستند، هرچند درجه خاصی از عصمت به عنوان ابزار کار و زمینه موفقیت امامان معصوم در اختیار آنان قرار می گیرد که در این مرتبه از عصمت این بزرگواران ممتاز هستند؛ اما در واقع این سؤال از اصل امامت ایشان است نه از عصمت آنان، پس اصل سوال را این گونه طرح می کنیم که چرا مقام امامت در خاندان معینی به طور موروثی حفظ شده است؟
در پاسخ به این پرسش باید گفت تشبيه مساله امامت با سيستم انتخاب حاكم در برخي از نظام ها مانند نظام هاي سلطنتي موروثي چندان صحيح به نظر نمي رسد؛ موروثی بودن در مقام و منصب اجتماعی مانند سلطنت یا حکومت به معنای آن است که به دور از هر گونه معیار اساسی و صحیح، حکومت، از کسی به بازماندگان خاندان وی منتقل شود. در بسیاری از نظام های شاهنشاهی و سلطنتی این شیوه حکم فرما است.
بر اساس آن صلاحیت های لازم جهت اداره جامعه و حکومت، به کلی از نظر دور مانده، فقط بقای قدرت و سلطنت در یک خانواده، اصل حاکم بر همه ارزش ها و معیارها تلقّی می شود.
بررسی معیارهای اساسی امامت و رهبری در اسلام به خوبی نشان می دهد که اسلام با نظام موروثی، کاملاً در تضاد و چالش است. به هیچ وجه چنین شیوه ايی را بر نمی تابد. چنان كه یکی از اهداف امام حسین (ع) از قیام خود، مبارزه با همین شیوه و تفکر بوده است.
اما با دقت و تامل در حقیقت مسئولیت امامت که رسالتی بسیار سنگین و با اهمیت است، می توان دریافت که اصولا این مسئولیت چیزی مانند حکومت و سلطنت و مانند آن نیست. احراز این مقام نه مقامی اجتماعی است و نه حکومتی ظاهری؛ بلکه نوعی توانمندی برای ارتباط با عالم غیب و تلاش در مسیر حفظ حقیقت و هویت دین و هدایت باطنی انسان ها به سوی کمالات و سعادت ابدی و -اگر زمینه مساعد بود- تلاش برای برقراری حکومت دینی و اجرای دستورات دین در جامعه است.
بر این اساس کسی که امام می شود، نیازمند بهره مندی از کمالات و برخورداری از قابلیت هاي عظیمي است. این امر نه قابل درک از طرف افراد عادی است و نه امکان انتخاب و تعیین از جانب توده جامعه در آن ممکن است؛ در نتیجه تنها راه این امر انتخاب الهی و برگزیده شدن از جانب عالم غیب است (1). به همین نحو هر امام از جانب پیامبر یا امام قبلی به مردم معرفی می شد.
اما چرا در سلسله امامان معمولا امامت در یک نسل باقی ماند و امام از بین افراد دیگر برگزیده نشد؟
جزییات این امر دقيقا براي ما روشن نیست. فقط خداوند است که از این امر آگاه است، چنان که خود فرموده است: «الله أعلم حیث یجعل رسالته؛ (2) خداوند بهتر می‌داند رسالتش را کجا قرار دهد».
اما با اندکی تامل روشن می شود که مسئولیت خطیر امامت، به شرایط و لوازم متعددی نیاز دارد؛ بخش مهمی از آن ها، قابلیت ها و ظرفیت های والای روحی است که هر چند برخی اکتسابی است، اما برخی دیگر وابسته به طهارت نسلی و شرافت معنوی، نیز تهذیب، خلوص و صفای باطن پدر و مادر و بلکه همه نیاکان است که این امر به معنای کامل کلمه، تنها در خاندان پیامبر -که منتهی به خاندان حضرت ابراهیم علیه السلام می شد- محقق بود. اگر چه اين امر در سلسله انبيا گذشته نيز مشهود است.
بنا براین اگر انتخاب امامان را در نسل واحدی شاهدیم، این امر از یک جهت به خاطر وجود تمام شرایط لازم معنوی به ارث رسیده از حضرت آدم (ع) تا آخرین امام در این خاندان شریف است؛ هر چند از سوی دیگر انتخاب امامان وابسته به کنش های اختیاری آنان است که در تمام لحظات عمرشان از هر گونه آلودگی دوری کرده و همواره جزء بندگان شایسته خدا بوده اند.
اما در هر حال به یقین انتخاب هر فرد به عنوان امام فقط به خاطر شایستگی های ذاتی او بوده و هیچ ضرورتی بر انتخاب فرزند امام قبلی نیست.
همین امر در خصوص امام حسن علیه السلام اتفاق افتاد؛ بعد از شهادت حضرت به جای فرزندانش، برادر بزرگوارش امام حسین علیه السلام به عنوان امام معرفی شد؛ اگر ما فرزندان امام حسین عليه السلام را امام می‏ دانیم، به خاطر این است که امامت آنان توسط خدا تعیین شده، نه بدین لحاظ است که امامت، امری موروثی است و از یک امام باید به فرزند وی منتقل گردد.
اگر خداوند، پس از امام حسین، فرد دیگری را امام قرار داده بود، بر ما لازم بود که امامت وی را بپذیریم و اصراری بر بقای امامت در این خاندان نداشتیم.
در میان فرزندان امامان نیز پسرانی وجود داشتند که انسان‌های نیک بودند؛ مانند: حضرت ابوالفضل، اما عهده‌دار مقام امامت نبودند؛ زیرا از تمامی شرایط لازم برای برعهده گرفتن این مقام برخوردار نبودند. آن ها خود بر این حقیقت آگاه بودند و هیچ گاه هم ادعای امامت نداشتند، یا به عنوان این که ارثی از پدر باشد، مانند فرزندان پادشاهان به نزاع برنمی‌خاستند؛ اگر هم کسی چون جعفر کذاب، ادعای امامت کرد، از طرف شیعیان ، کذب او آشکار شد! زیرا نشانه‌های امامت را در او نمی‌دیدند، اگر چه فرزند امام بود، و امام قبلی هم بر امامت او تصریح نکرده بود.
در نتیجه امامت، انتخابی از پیش تعیین شده است؛ امام قبلی هم تنها مسئولیت معرفی امام بعدی را داشت، نه این که بعد از فوت امام قبلی، امامت همچون منصبی اجتماعی به فرزند او اعطا و او دارای این مقام می شد.
در جمع بندي نهایی بايد گفت:
نقطه ضعف موروثي بودن يك مقام آن است كه اين مسئوليت قابل انتقال به افراد گوناگوني باشد و توده جامعه يا نخبگان جامعه بتوانند چنين فردي را انتخاب نمايند؛ اما بي دليل اين حق از ديگران سلب شود و مقام تنها به خاطر نسب و نژاد خانوادگي در اختيار فرد معيني يا خاندان خاصي قرار داشته باشد، نه در مواردي كه اصولا چنين امكان و زمينه انتخابي براي مردم وجود ندارد و انتخاب از جانب خداوند صورت پذيرفته و امامان قبلي تنها واسطه معرفي فرد منتخب خداوند به توده جامعه باشند.

پی نوشت ها:
1. محسن خرازی، بدایه المعارف الالهیه فی شرح عقائد الامامیه، انتشارات مركز مديريت حوزه علميه قم ، 1411 ه ق ، ج 2، ص 111ـ 113
2. انعام (6) آیه 124.