وحیانی بودن قرآن

آیات قرآن و ناسازگاری با ادبیات عرب
برخی مدعی وجود خطاهای ادبی در قرآن هستند. در حالی که قرآن، فارغ از جنبه وحیانی، ریشه و بنیان ادبیات عربی است.

پرسش:

چرا موارد مختلفی از آیات قرآن با ادبیات عرب سازگار نیست و باید آن‌ها را از نظر مثلاً نحوی و صرفی توجیه کرد؟ آیا این به معنای اشتباهات ادبی قرآن نیست؟

پاسخ:

چکیده

ادعای وجود اشتباه ادبی در قرآن پذیرفتنی نیست؛ زیرا قرآن با قطع نظر از جنبه الهی آن، منبع و سرچشمه ادبیات عربی است و در نتیجه، این ادبیات باید با قرآن منطبق و سازگار باشد نه قرآن با آن؛ بنابراین، اگر در جایی واقعاً قرآن با ادبیات عربی در تضاد باشد، این نشانه خطای قواعد این علم است، نه نشان‌دهنده اشتباه قرآن.

مقدمه

در قرآن موارد متعددی وجود دارد که به حسب ظاهر با قواعد ادبیات عرب در تضاد هستند. برخی، این موارد که از آن‌ها با عنوان اشتباهات ادبی قرآن یاد می‌‌شود را نشانه الهی‌نبودن قرآن دانسته‌اند. در ادامه این ادعا بررسی و نقد خواهد شد.

1- ادبیات عربی

«ادبیات عربی» از دو واژه «ادبیات» و «عربی» تشکیل شده است. در لغت به هر اثر مکتوب، «ادب» یا «ادبیات» می‌گویند؛ اما در اصطلاح مراد از ادبیات سخنی است که از حدّ سخنان عادی برتر، والاتر و دارای کلمات زیباتر است و درنتیجه حال مردم از خواندن و شنیدنشان‌ بهتر می‌شود و به همین دلیل، آنان چنین سخنانی را در میان خود ضبط و نقل می‌کنند. «عربی» از ریشه «ع ر ب» و به‌معنای واضح، روشن و بدون ابهام و در اصطلاح نام یک زبان از زبان‌های زنده و معروف دنیا است. بنابراین، منظور از «ادبیات عربی» مجموعه آثار و متون نظم و نثر فاخر و برجسته‌ای است که به زبان عربی نگاشته یا سروده شده باشند.

گاهی «ادبیات عربی» گفته می‌شود، اما منظور از آن «علوم ادبیات عربی» (الأدب العربی/ علم الادب/ علم العربیه/ علوم العربیه) است. علم ادب (ادبیات) یا سخن‌سنجی، به‌صورت کلی، دانش آشنایی با نظم و نثر، از جهت درستی و نادرستی و خوبی و بدی و مراتب آن در هر زبانی است. براساس این معنا، منظور از «ادبیات عربی» مجموعه علومی همچون لغت، صرف، نحو، معانی، بیان، بدیع، شعر و... است. این علوم، ادبیات عربی به‌معنای اول را تجزیه‌وتحلیل و قواعد این زبان را از آن استخراج می‌کنند؛ قواعدی که با شناخت و رعایت آن‌ها، آدمی از اشتباه دریافتی، نوشتاری و گفتاری در کلام عرب در امان می‌ماند.

2- نسبت قرآن با ادبیات عرب

همان‌طور‌که گذشت ادبیات عربی دو معنای مختلف دارد. براساس معنای اول ادبیات، سخنی والاتر و زیباتر از گفتار روزمره است که در میان مردم ثبت و نقل می‌شود و احساساتی مانند غم، شادی یا لذت را در شنونده یا خواننده خود برمی‌انگیزد و حال او را بهتر از گذشته می‌کند. براساس این معنا قرآن حتی با قطع نظر از جنبه قدسی آن، نه‌تنها بخشی از ادبیات عربی، بلکه شاهکار و به‌معنای واقعی گل سر سبد آن است؛ چراکه نه‌تنها در تاریخ زبان عربی، بلکه در تاریخ ادبیات جهان، متنی والاتر و زیباتر از قرآن که مردم از خواندن و شنیدن آن‌ دگرگون ‌شوند و آن را با تمام جان، در میان خود ضبط و نقل کرده‌ باشند، پیدا نمی‌شود. ادبیات در معنای دوم مجموعه قواعد زبان عربی است. براساس این معنا ادبیات عربی ریشه در قرآن دارد و قرآن منبعی از منابع استخراج قواعد زبان عربی و به تعبیر سوم یکی از آبشخورهای آن است. افزون بر این، قرآن در حفظ، تدوین، شکوفایی و گسترش ادب عربی نقش مهمی داشته است. برای نمونه، قرآن در لغت، با گسترش دامنه واژگان عربی، مفاهیم مادی را به مفاهیم انسانی و معنوی ارتقا داده، کلمات فاخر و ادبی را جایگزین الفاظ مبتذل کرد. در نحو، با ایجاد زمینه برای پیدایش این دانش به مثابه مقدمه درست‌خوانی آیات قرآن و ارائه ترکیبات کلامی بی‌نظیر، به غنای زبان عربی افزود. در بلاغت، با زمینه‌سازی برای تدوین علوم بلاغی در راستای پی‌بردن هرچه بیشتر به اعجاز قرآن و ظرایف معنایی آن و همچنین استفاده از تشبیهات و تمثیلات بدیع، به فصاحت و بلاغت زبان عربی غنا بخشید.(1)

3- بررسی ادعای ناسازگاری قرآن با ادبیات عربی

برخی در راستای تشکیک در الهی‌بودن قرآن، مدعی وجود خطاهای مختلف ادبی از جمله نحوی و صرفی در قرآن شده‌اند؛ اما با توضیحات بالا مشخص شد که ادعای تضاد قرآن با ادبیات عربی، نه‌تنها صحیح نیست، بلکه کاملاً مضحک و بی‌اساس است؛ چراکه:

1. قرآن با قطع نظر از جنبه وحیانی آن، منبع قواعد ادبیات عرب است و این یعنی، در صورت تضاد قرآن با قواعد، قواعد زیر سؤال می‌روند و نه قرآن. چنان‌که برای نمونه، منبع علوم طبیعی، طبیعت است و در صورت تضاد این علوم با واقعیت موجود در طبیعت، طبیعت زیر سؤال نمی‌رود، بلکه خطا و اشتباه بودن علم ثابت می‌شود؛

2. حتی اگر قرآن، نازل شده از سوی خدا نبود، بلکه براساس مدعای نادرست برخی از خاورشناسان، حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله آن را از پیش خود ساخته بودند، یا حتی چنان‌که برخی از مستشرقان برخلاف شواهد متقن تاریخی مدعی شده‌اند، اگر هسته اصلی این متن در زمان پیامبر شکل گرفته و سپس در طول زمان دیگرانی به آن هسته اولیه پروبال داده بودند و قرآن تدریجا به‌شکل کنونی درآمده بود، باز ادعای ناسازگاری قرآن با قواعد علم صرف و نحو پذیرفتنی نبود؛ زیرا ادبیات از زبان عرب فصیح نشأت گرفته و این یعنی کلام عرب فصیح که معمولاً تا سال 150 هجری را فصیح به شمار می‌آورند، ملاک و معیار قواعد ادبیات عربی است؛ بنابراین، ادبیات عربی باید با کلام عرب فصیح مطابق باشد، نه برعکس؛

3. بررسی خطاهای ادبی ادعایی در قرآن نشان می‌دهد که اشکال‌کنندگان یا با ادبیات عربی ناآشنا هستند و تنها یک شناخت اجمالی و ابتدایی از قواعد کلی آن دارند، یا اگر آشنا هستند، شناخت آنان تنها در حد قواعد عام ادبیات عرب است و نسبت به قواعد تخصصی و فنی این زبان بیگانه هستند. برخی از آنان نیز اگرچه متخصص ادبیات عربی هستند؛ اما به جهت سوگیری در انکار الهی‌بودن قرآن، ابعاد مختلف مسئله را خواسته یا ناخواسته نادیده می‌گیرند.(2)

نتیجهگیری:

برخی با هدف زیر سؤال بردن الهی‌بودن قرآن، مدعی وجود خطاهای ادبی در آن شده‌اند. این در حالی است که قرآن، فارغ از جنبه وحیانی، ریشه و بنیان ادبیات عربی است؛ لذا اگر قرآن با قواعد ادبیات مغایر باشد، این قواعد اشتباه هستند، نه قرآن. چنان‌که حتی اگر قرآن ساخته حضرت محمد صلی الله علیه و آله بود، با توجه به فصیح بودن ایشان و لزوم مطابقت ادبیات عرب با کلام عرب فصیح، ادعای وجود خطا در قرآن پذیرفتنی نبود.

برای مطالعه بیشتر

  • میری، کرامت، مقاله «نقد و بررسی شبهات آیات موهم ناسازگاری ادبی در قرآن کریم با استناد به قواعد رایج در شعر و نثر عربی»، دوره16، شماره2، فروردین1402ش، صص285-313.
  • نقد نقد قرآن ویکی پدیای فارسی:

https://fa.wikipedia.org/wiki/نقد_قرآن

پی‌نوشت‌ها

1. نقیب‌زاده، محمد، نقش‌آفرینی قرآن در ادبیات عرب و مهجوریت آن در میان ادیبان، قرآن‌شناخت، سال2، شماره1، پیاپی3، بهار و تابستان 1388ش، ص27.

2. نقیب‌زاده، محمد، نقش‌آفرینی قرآن در ادبیات عرب و مهجوریت آن در میان ادیبان، قرآن‌شناخت، سال2، شماره1، پیاپی3، بهار و تابستان 1388ش، ص27.

قرآن به نقل از یهودیان حضرت مریم، را با عنوان «خواهر هارون» خطاب قرار داده‌اند. درباره چرایی کاربرد عنوان «اخت هارون» برای مادر عیسی وجوه متعددی بیان شده است.

پرسش:

#نقد قرآن ویکی‌پدیا

ادعای اشتباه قرآن در رابطه با حضرت مریم چقدر صحیح است؟

 

پاسخ:

مقدمه

خداوند در قرآن از یهودیان نقل کرده که آنان حضرت مریم، مادر حضرت عیسی علیهماالسلام، را با عنوان «خواهر هارون» مورد خطاب قرار داده‌اند. برخی از خاورشناسان مدعی شده‌اند که مادر عیسی برادری با نام هارون نداشته تا از او با عنوان «أخت هارون» یاد شود؛ بنابراین، پیامبر در این آیه بین مریم مادر عیسی با مریم خواهر حضرات هارون و موسی علیهم‌السلام اشتباه کرده است!

 در این نوشتار این ادعا بررسی و نقد خواهد شد.

دو مریم در قرآن

در کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان از هشت زن با نام «مریم» یاد شده است. از این میان دو تن از دیگران مشهورتر هستند: 1. مریم خواهر بزرگ‌تر حضرات موسی و هارون؛ 2. مادر حضرت عیسی علیهم‌السلام. از اولی در قرآن نه با نام «مریم»، بلکه با عنوان «اخته: خواهر او» یا «اختک: خواهر تو» یعنی خواهر حضرت موسی علیه‌السلام یاد شده است. براساس قرآن زمانی که مادر حضرت موسی علیه‌السلام او را در سبدی گذاشت و به آب انداخت، خواهرش به فرمان مادر، از کنار رود سبد را دنبال کرد و متوجه برداشتن او توسط همسر فرعون شد. زمانی که حضرت از هیچ زنی در قصر شیر نخورد، خواهرش که در آن‌جا بود مادر خود را به عنوان دایه به آنان معرفی کرد و بدین شکل وعده الهی مبنی بر برگرداندن نوزاد به مادرش محقق شد.

اما قرآن از دومی 31 بار با اسم «مریم» نام برده و به تفصیل زندگی او را بیان کرده است. مطابق قرآن، همسر عمران و مادر مریم، پس از بارداری به گمان پسر بودن فرزندش، نذر کرد که او را خادم معبد کند. با این حال پس از تولد کودک، او را به کاهنان مسجد سپرد و به دلیل وفات پدر مریم، قرار شد از میان کاهنان معبد برای او کفیلی مشخص شود. حضرت زکریا علیه‌السلام به قید قرعه عهده‌دار این مسئولیت شد. هر بار که زکریا به سراغ مریم می‌رفت، نعمت‌هایی از خدا در نزد او می‌یافت. زمانی که مریم به سن بلوغ رسید، روح خدا به شکل انسانی نزد او آمد و بشارت داد که به اذن خدا پسری بدون پدر خواهد داشت. مریم بلافاصله حامله و به مکانی دور منتقل شد. پس از زایمان، هنگام برگشت مریم به میان بنی‌اسرائیل با سرزنش آن‌ها مواجه شد: ای خواهر هارون! نه پدرت مرد بدی بود و نه مادرت بدکاره؟! در این هنگام، عیسی در گهواره لب به سخن گشود و از پاکدامنی مادرش دفاع کرد.

خواهر هارون

هرچند «اخت هارون» نه سخن قرآن بلکه نقل قول قرآن از یهودیان است، اما ذکر آن در قرآن و رد نکردن آن، نشانه این است که قرآن با کاربرد این عنوان برای حضرت مریم مخالفتی نداشته است. درباره چرایی این خطاب توجیهات مختلفی مطرح شده است:

1. مریم، مادر حضرت عیسی علیهما‌السلام، برادری به نام ﻫﺎرون داشته است.

2. در ﻣﯿﺎن ﺑﻨﯽاﺳﺮاﺋﯿﻞ ﻣﺮدى ﺻﺎﻟﺢ به نام «هارون» ﺑﻮد و ﻫﺮ فردی از این قوم که اﻫﻞ ﺻﻼح ﺑﻮد، ﺑﻪ او نسبت داده می‌شد.

3. مریم را چون از نسل هارون علیه‌السلام بود، اﺧﺖ ﻫﺎرون ﻧﺎﻣﯿﺪه‌اﻧﺪ؛ چنانکه ﻋﺮب افراد ﻗﺒﯿﻠﻪ تمیم را «اﺧﻮ ﺗﻤﯿﻢ: برادر تمیم» می‌نامد.

4. مریم خواهر موسی علیه‌السلام زن صالحی بود و در کنار موسی و هارون علیهما‌السلام نقش مهمی در تاریخ بنی‌اسرائیل داشت. بنی‌اسرائیل او را با عنوان «اخت هارون» صدا می‌زد؛ چراکه اولاً هارون برادر بزرگ‌تر بود و ثانیاً وی با مریم بزرگ شده بود؛ برخلاف موسی که در کاخ فرعون و سپس در مدین زندگی کرد. این از یک طرف و از طرف دیگر، مطابق حدیث نبوی، بنی‌اسرائیل رسم داشتند که افراد را با نام صالحان آن قوم مورد خطاب قرار بدهند و به‌همین‌دلیل، از مریم مادر عیسی علیه‌السلام با عنوان «اخت هارون» یاد کردند. به‌ویژه‌که به باور برخی مادر حضرت مریم او را به این اسم نامید تا به کاهنان بگوید: وقتی در گذشته زنی از بنی‌اسرائیل به همراه برادرانش این قوم را رهبری می‌کرده، چرا امروز دختری از همین قوم نتواند خادم معبد شود؟

با قطع‌نظر از صحت و سقم این اقوال، مهم برای ما این است که گمان اشتباه قرآن در این زمینه به‌هیچ‌وجه پذیرفتنی نیست؛ چراکه:

1. قرآن الهی است و ادله متعددی نشانگر این امر هستند: 1. تحدی و عدم معارضه با آن؛ 2. نبودن تناقض در آن به رغم نزول قرآن در بیست‌وسه سال با شرایط مختلف و درس‌ناخواندگی آورنده‌اش؛ 3. اخبار متعدد قرآن از غیب که همگی محقق شده‌اند؛ 4. اعجاز علمی قرآن در زمینه‌هایی که بشر بیش از هزار سال بعد به آن‌ها دست یافته است. این از یک سو و از سوی دیگر، قرآن به یُمْن تواتر آن و به گواهی مصاحف کهن متعلق به قرن اول هجری، از هرگونه تحریف و تغییر مصون مانده است. آسمانی‌بودن قرآن و تحریف‌ناپذیری آن مانع از این می‌شوند که وجود خطا در این کتاب را بپذیریم.

2. حتی اگر باوری به الهی بودن قرآن نداشته باشیم، بررسی قصص قرآن، به‌ویژه دو ماجرای‌ تولد حضرات موسی و عیسی علیهماالسلام، برای این‌که بپذیریم خالق قرآن از داستان زندگی این دو پیامبر با جزئیات کامل اطلاع داشته و ممکن نیست این دو مریم را که بیش از هزاروپانصد سال با هم فاصله زمانی داشته‌اند را با هم اشتباه بگیرد، کفایت می‌کند.

نتیجهگیری

قرآن از یهودیان نقل کرده که آنان حضرت مریم، مادر حضرت عیسی علیهما‌السلام را با عنوان «خواهر هارون» خطاب قرار داده‌اند. برخی از خاورشناسان مدعی شده‌اند که قرآن مریم مادر عیسی را با مریم خواهر موسی اشتباه گرفته است! درباره چرایی کاربرد عنوان «اخت هارون» برای مادر عیسی وجوه متعددی بیان شده است؛ اما با قطع‌نظر از صحت و سقم و همچنین قوت و ضعف این وجوه، مهم این است که اولاً الهی‌بودن قرآن و تحریف‌ناپذیری آن مانع از این می‌شود که گمانة وجود خطا در آن پذیرفتنی باشد؛ ثانیاً بررسی قصص قرآن به‌ویژه دو ماجرای ولادت حضرات موسی و عیسی، حاکی از اطلاع کامل خالق قرآن از تاریخ و جزئیات آن است و در نتیجه، حتی با قطع‌نظر از آسمانی بودن قرآن، نمی‌توان مدعی اشتباه آن در این زمینه شد. بنابراین، هرچند ما امروزه به‌طور قطع نمی‌دانیم چرا قرآن از مادر عیسی علیه‌السلام با عنوان خواهر هارون یاد کرده، اما این ندانستن ما دلیل اشتباه قرآن نیست.

برای مطالعه بیشتر

  • شبانی، اعظم سادات و فروغ پارسا، مقاله «تحلیل انتقادی دیدگاه خاورشناسان درباره تعابیر قرآنی «اخت هارون» و «بنت عمران»، مطالعات قرآنی و فرهنگ اسلامی، دوره7، شماره1، فروردین 1402ش، صص97-73.
  • نقد نقد قرآن ویکی پدیای فارسی:

https://fa.wikipedia.org/wiki/نقد_قرآن

چکیده پاسخ

قرآن به‌نقل از یهودیان، مادر حضرت عیسی را «خواهر هارون» معرفی کرده. برخی خاورشناسان مدعی شده‌اند که پیامبر خدا مریم، مادر عیسی، را با مریم، خواهر موسی، اشتباه گرفته است! این ادعا درست نیست؛ زیرا هرچند به‌طور قطع چرایی این خطاب برای ما آشکار نیست، اما الهی‌بودن و تحریف‌ناپذیری قرآن اجازه نمی‌دهند ادعای وجود خطا در آن را بپذیریم. چنانکه با قطع‌نظر از آسمانی بودن قرآن، بررسی قصص این کتاب نشان‌دهنده آگاهی کامل خالق قرآن از تاریخ و جزئیات آن است و چنین خطای فاحشی را نمی‌توان به او نسبت داد.

پی‌نوشت‌ها

1. سوره مریم، آیه 28.

2. هاکس، جیمز، قاموس کتاب مقدس، تهران، انتشارات اساطیر، 1377ش، ص794-796.

3. سوره قصص، آیه 11.

4. سوره طه، آیه 40.

5. سوره قصص، آیه‌های 7-13.

6. شکری، محمد و علی نظری، پاسخی به شبهه اطلاق عنوان «اخت هارون» بر مریم در قرآن کریم، پژوهش‌های قرآنی، سال21، تابستان 1395ش، شماره2، ص99، 100 و 104.

7. توسرکانی، روزبه، «مریم مقدس خواهر هارون نیست»، https://jscenter.ir/judaism-and-islam/israiliyyat/15413/مریم-مقدس-خواهر-هارون/.

کتاب های مقدس یهودیان و مسیحیان همانند قرآن آسمانی است. با این تفاوت که قرآن برخلاف کتاب مقدس تحریف نشده است.

پرسش:

#نقد قرآن ویکی‌پدیا

آیا موارد اختلاف قرآن با کتاب‌های پیش از آن، به معنای فهم نادرست پیامبر از آن متون است؟

پاسخ:

مقدمه

برخی از خاورشناسان مدعی شده‌اند هرچند قرآن اقتباسی از مصادر یهودی و مسیحی است، اما به علت سطحی بودن شناخت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله از کتاب مقدس، شاهد برداشت‌های ناقص ایشان از آن منابع هستیم!

 در این نوشتار این ادعا مورد بررسی و نقد قرار می‌گیرد.

امکان‌سنجی دسترسی پیامبر خدا به منابع یهودی و مسیحی

بررسی تاریخ زندگی حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله حاکی از این است که برخلاف ادعای برخی از خاورشناسان، دسترسی پیامبر به منابع یهودی و مسیحی یا اصلاً ممکن نبوده یا اگر امکان داشته، واقع نشده است:

1. ملاقات پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله با افرادی که از این مصادر مطلع بودند، محدود به موارد اندک، کوتاه، پراکنده و پیش‌بینی‌نشده‌ بوده و به‌هیچ‌وجه امکان انتقال این حجم از مطالب در آن‌ موارد نبوده است.

2. هیچ دلیل یا شاهد تاریخی مبنی بر دسترسی پیامبر خدا به مصادر یهودی و مسیحی وجود ندارد. حتی اگر این دسترسی نیز وجود داشت، با قطع‌نظر از زبان غیر عربی این مصادر و ترجمه‌نشدن آن‌ها به زبان عربی تا آن زمان، حضرت به‌دلیل درس‌ناخواندگی امکان مطالعه آن‌ها را نداشتند.

3. حتی اگر فرض کنیم اُمّی بودن پیامبر خدا، نه به‌معنای درس ناخواندگی، بلکه به‌معنای تعلق به اُمُّ القُری باشد، باز هم پذیرش مطالعة مصادر اهل کتاب توسط ایشان پذیرفتنی نیست؛ زیرا اگر حضرت مطالب قرآن را از مصادر یهودی و مسیحی گرفته بودند، اما به خدا نسبت می‌دادند، اعضای خانواده ایشان همچون حضرت خدیجه سلام‌الله‌علیها، امیرالمؤمنین علیه‌السلام، پسرخوانده ایشان زید و... اولین کسانی بودند که متوجه این فریبکاری می‌شدند و یا به ایشان اعتراض می‌کردند یا دستکم به ایشان ایمان نمی‌آوردند و مال و جان خود را در راه دین او فدا نمی‌کردند. افزون بر این، برخی از نزدیکان پیامبر همچون ابولهب و همسرش با ادعای نبوت ایشان مخالفت کردند و از هیچ اقدامی بر علیه ایشان کوتاهی نکردند. اگر حضرت مصادر یهودی و مسیحی را مطالعه و مطالب قران را از این منابع گرفته بودند، این افراد در این زمینه افشاگری می‌کردند و خبرش نیز به ما می‌رسید.

4. هرچند اهالی شبه جزیره عربستان به دلیل حضور یهودیان و مسیحیان از برخی افراد مطرح در کتاب مقدس به صورت کلی و اجمالی اطلاع داشتند، اما این اطلاع اختصاصی به پیامبر نداشت؛ ازاین‌رو این سؤال پیش می‌آید که پس چرا دیگران هیچ‌گاه نتوانستند با استفاده از آن مطالب، کتابی مانند قرآن بیاورند؛ به‌ویژه که قرآن بارها با مخالفان خودش تحدی کرد و مخالفان پیامبر نه‌تنها انگیزه لازم برای پاسخ به این تحدی را داشتند، بلکه به‌دلیل همکاری با یهودیان، به منابع آنان دسترسی داشتند.

بنابراین، حضرت به مصادر اهل کتاب دسترسی نداشتند تا گفته شود تفاوت‌های قرآن با عهدین ناشی از فهم نادرست ایشان از آن مصادر است؛ اما همچنان این پرسش باقی است که علت تفاوت‌های قرآن با عهدین چیست؟

چرایی تفاوت‌های قرآن با عهدین

بررسی تفاوت‌های قرآن با عهدین، حاکی از این است که اختلافات غیرارادی و ناشی از سوءفهم نیست. برای نمونه به دو مورد از تفاوت‌های این دو کتاب با هم اشاره می‌شود. تصویر خداوند در کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان و قرآن اختلافات قابل‌توجهی با هم دارد. عهد عتیق خداوند را انسان‌وار و دارای ویژگی‌های بشری معرفی می‌کند. خداوند از کرده خود از جمله خلقت حضرت آدم یا طوفان نوح پشیمان می‌شود. خداوند مطالبی را فراموش می‌کند و نیاز به یادآوری دارد. مطابق عهد عتیق خداوند رنگین‌کمان را برای یادآوری به خودش خلق کرده است. خداوند رؤیت‌پذیر است و بر حضرات ابراهیم یا یعقوب علیهماالسلام ظاهر می‌شود و با آنان سخن می‌گوید.(1) در مقابل، قرآن کریم هیچ‌یک از این ویژگی‌ها را برای خداوند مطرح نمی‌کند و بر عدم شباهت او با مخلوقات تأکید دارد: ﴿لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ﴾؛ «هیچ چیزی مانند او نیست».(2) چنانکه تصویر پیامبران علیهم‌السلام در عهدین و قرآن تفاوت‌های قابل‌توجهی با هم دارد. عهدین گناهان مختلفی همچون دروغ، سرقت، قتل، بت‌پرستی، ساختن بت و بتکده، زنا حتی زنای با محارم، مستی، خیانت، فحاشی و... را به پیامبران نسبت داده است. اموری که به‌هیچ‌وجه در قرآن وجود ندارند.

همان‌طورکه مشخص است اختلافات قرآن با عهدین کاملاً سنجیده و نظام‌مند و ناشی از یک جهان‌بینی منسجم است. با توجه به اُمّی بودن پیامبر و همچنین وجود نداشتن چنین بینشی در آن روز، تنها راهی که باقی می‌ماند دریافت این مطالب از خداوند و از طریق وحی است.

نتیجهگیری

کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان در اصل آسمانی بوده، اما تحریف شده است. قرآن نیز هرچند همانند عهدین آسمانی است، اما برخلاف آن‌ها تحریف نشده است. با توجه به منشأ و منبع واحد قرآن و عهدین، شباهت مطالب آن‌ها با هم اصلاً عجیب نیست؛ چنانکه تفاوت‌های قرآن با عهدین نیز جای شگفتی ندارد؛ چراکه قرآن برخلاف آن‌ها تحریف نشده است. بنابراین، تفاوت‌های قرآن با کتاب مقدس، برخلاف ادعای برخی از مستشرقان ناشی از سوءفهم پیامبر خدا از مصادر یهودی و مسیحی نیست؛ بلکه ناشی از تحریف کتاب مقدس و عدم تحریف قرآن است.

مبنع برای مطالعه بیشتر

نقد نقد قرآن ویکی پدیای فارسی:

https://fa.wikipedia.org/wiki/نقد_قرآن

چکیده پاسخ

منبع آسمانی مشترک قرآن و کتاب مقدس شباهت‌های آن‌ها را توجیه می‌کند؛ اما تفاوت‌هایشان، به دلیل تحریف عهدین و سلامت قرآن از تحریف است؛ نه سوءبرداشت پیامبر از منابع یهودی-مسیحی؛ چراکه اولاً به‌دلیل عربی نبودن این منابع در آن زمان و درس‌ناخواندگی پیامبر، دسترسی حضرت به این منابع ممکن نبوده است؛ ثانیاً بررسی تفاوت‌های قرآن و عهدین نشان می‌دهد که این اختلافات، نظام‌مند و مبتنی بر یک جهان‌بینی مسنجم هستند؛ بنابراین، تنزّل آن‌ها به برداشت‌های اشتباه ساده‌انگاری است.

پی‌نوشت‌ها

1. ر.ک: عادلی، سیدمرتضی، تصویر خدا در عهد عتیق، نیستان ادیان و مذاهب، 1390ش، شماره2، ص51 تا 70.

2. سوره شورى‏، آیه11.

قرآن و آثار ادبی برتر جهان
با این‌که قرآن همه شاخصه‌های آثار ادبی برتر جهان را دارد، اما معمولاً از قرآن در ردیف این آثار یاد نمی‌شود. این مسئله ناشی از چند عامل مختلف درونی و بیرونی است

پرسش:

#نقد قرآن ویکی‌پدیا

چرا برخی از کتاب های بشری با این که وحیانی نیستند توسط مردم جهان به عنوان آثار ادبی برتر جهان پذیرفته شده و خوانده می‌شوند، اما قرآن نه در ردیف آثار ادبی برتر جهان قرار دارد و نه توسط غیرمسلمانان خوانده می‌شود، بلکه فقط مسلمانان آن را قبول دارند و می‌خوانند؟

پاسخ:

مقدمه

هرچند قرآن همه ویژگی‌های لازم برای جهانی‌بودن همچون زیبایی، نوآوری، تأثیرگذاری و ماندگاری را بیشتر از هر اثر ادبی دیگری داشته و همچنان نیز دارد، ولی معمولاً در ردیف آثار برتر ادبی جهان از آن یاد نمی‌شود. در این نوشتار چرایی این پدیده بررسی می‌شود.

چرایی نبودن قرآن در فهرست آثار ادبی برتر جهان

1. درک مفاهیم عمیق و ظرایف ادبی قرآن، مستلزم آشنایی کامل با زبان عربی است و اکثر مردم از این آشنایی محروم هستند. هرچند قرآن به زبان‌های مختلف ترجمه شده، اما ترجمه‌های قرآن معمولاً نتوانسته‌اند زیبایی‌های زبانی و بلاغت اصلی آن را به طور کامل منتقل کنند؛

2. قرآن به عنوان کتاب مقدس، نیازمند تفسیر و شرح است. درک معانی عمیق و لایه‌های معنایی قرآن نیازمند دانش تفسیری یا مراجعه به مفسران می‌باشد. بدون این دانش، درک قرآن برای غیرمسلمانان دشوار است؛

3. سبک ادبی قرآن و نوع بیان مطالب در آن منحصربه‌فرد و با هر سبک و بیان دیگری متفاوت است؛ درنتیجه، انس مخاطب با آن نیازمند تحمّل و تدبّری است که معمولاً غیرمعتقدان به تقدس و الوهیت قرآن، انگیزه‌ای برای آن ندارند؛

4. قرآن برخلاف نوع آثار ادبی به‌دنبال جذب مخاطب به هر قیمتی نیست و درنتیجه، واقعیت را هرچند تلخ آشکارا بیان می‌کند. بسیاری از مطالب قرآن درباره اثبات حقانیت دین اسلام و بطلان سایر ادیان است. قرآن آرای باطلی همچون بت‌پرستی مشرکان، برتری نژادی یهودیان، تثلیث مسیحیان و... را نقد و رد کرده است. این نقد و رد باعث شده قرآن به‌عنوان یک متن بی‌طرف و صرفاً ادبی دیده نشود و متنی تبلیغی برای دینی خاص تلقی شود؛ بنابراین، عدم استقبال پیروان سایر ادیان و مکاتب از قرآن کاملاً طبیعی است. چنان‌که آثار ادبی جهانی، شهرتشان معمولاً در گرو نقدهای مثبت و جایزه‌هایی است که از سوی جشنواره‌های بین‌المللی و نقادان دریافت می‌کنند. جشنواره‌های صرفاً ادبی و نقادان، معمولاً فقط از آثاری تقدیر می‌کنند که در آن‌ها مباحث حساسیت‌برانگیز مطرح نشده باشد؛ به‌ویژه که تأیید قرآن به‌معنای پذیرش حقانیت دین اسلام و بطلان سایر ادیان تلقی می‌شود؛

5. بسیاری از غیرمسلمانان تحت تأثیر تبلیغات ضداسلامی و عملکرد برخی از مسلمانان که اعمال ناروای خود را به قرآن منتسب می‌کنند، تصور درستی از قرآن ندارند و همین شناخت نادرست سبب شده انگیزه‌ای برای مطالعه قرآن نداشته باشند؛ چنان‌که قرآن به عنوان یک متن دینی، بیشتر بر اصول و احکام دینی تمرکز دارد و چنین مطالبی برای افرادی که به دین اعتقادی ندارند، جذابیت ندارد.

با دقت در عوامل بالا مشخص می شود که برخی از آن‌ها درونی و برخی دیگر بیرونی هستند. عوامل درونی، ویژگی‌های الهی، ذاتی و غیرقابل تغییر قرآن هستند؛ اما عوامل بیرونی تا حدودی قابلیت رفع شدن را دارند. برای نمونه، به چند اقدام در راستای شناخت هرچه بیشتر غیرمسلمانان از جنبه ادبی قرآن اشاره می‌شود:

1. ارائه ترجمه‌های آزاد و جذاب اما دقیق و عدم اکتفاء به ترجمه‌های لغوی و قدیمی. این ترجمه‌ها باید توسط مترجمان و نویسندگان برجسته و ادیب، با نگرش به مخاطب عام و با اولویت زبان‌های رایج و پرگویش انجام شوند؛

2. انتشار مقالات و کتب تحلیلی درباره جنبه‌های ادبی و هنری قرآن بدون پیش‌فرض دینی در نشریات، انتشارات، کنفرانس‌ها و سمینارهای بین‌المللی. این امر موجب آشنایی بیشتر با جنبه ادبی قرآن و شناخت بیشتر جهانیان از آن به مثابه یک اثر ادبی خواهد شد؛

3. آموزش قرآن در کشورهای غیراسلامی و برای غیرمسلمانان باید با رویکرد ادبی و هنری باشد؛ نه رویکرد دینی. برای نمونه می‌توان زمینه را برای قرارگرفتن قرآن به‌عنوان نمونه‌ای مهم از ادبیات کلاسیک عربی در برنامه دروس ادبیات مقایسه‌ای فراهم ساخت.

نتیجهگیری

عدم پذیرش قرآن به‌ مثابه اثری ادبی در سطح جهان در گروی عوامل مختلفی همچون پیچیدگی زبان قرآن، نیازمندی به تفسیر دینی، سبک ادبی منحصربه‌فرد، نقد صریح سایر ادیان و تبلیغات منفی علیه اسلام و قرآن است. در نقطه مقابل، ترجمه آزاد و جذاب قرآن به زبان‌های رایج و پرگویش دنیا و تغییر رویکرد آموزش قرآن برای غیرمسلمانان از دینی به ادبی، باعث آشنایی هرچه بیشتر مخاطبان غیرمسلمان با زیبایی‌های ادبی و هنری قرآن خواهد شد و راه را برای پذیرش آن به عنوان یک اثر ادبی جهانی هموار می‌سازد.

برای مطالعه بیشتر

نقد نقد قرآن ویکی پدیای فارسی:

https://fa.wikipedia.org/wiki/نقد_قرآن