شمولیت

مطابق با آیات و روایات فراوان، آیات قرآن به غیر از معانی ظاهری، دارای معانی باطنی متعددی هستند که تا روز قیامت قابلیت اجرا و عمل دارند.
جامعیت قرآن برای همه زمان ها

پرسش:
برخی آیات قرآن متناسب با همان زمان صدر اسلام است مثلا این که صدایتان را بالاتر از صدای پیامبر نبرید  و یا این که از پشت خانه ها وارد نشوید  و آیات دیگر؛ اگر قرآن برای همه زمان ها کاربرد دارد و قابل استفاده است، امروزه فایده این آیات چیست؟
چرا قرآن باید آیاتی داشته باشد که مخصوص یک زمانی بوده و الآن دیگر قابل استفاده نباشد؟ آیا این با ادعای شمولیت قرآن در تضاد نیست؟
 

پاسخ:
از خصوصیت و ویژگی‌های قرآن این است که همیشه تازه است و هیچ‌گاه کهنه نمی‌شود و در اصطلاح قرآن با تعبیر «حدیث» و در روایات به «جریان خورشید و ماه» تشبیه شده است؛ یعنی چنان چه خورشید و ماه تا برپایی قیامت مورد احتیاج مردم است و هیچ زمانی از وجود آن‌ها احساس بی‌نیازی نمی‌کنند وجود قرآن نیز چنین است و در هرزمانی سعادت دنیوی و اخروی مردم را تأمین می‌کند. مفسران قرآن از امثال روایت مذکور قاعده جری و تطبیق را اصطیاد کرده و چگونگی جریان قرآن بر امور روزمره را تبیین نموده‌اند.
محقق بزرگوار قرآن کریم حجت‌الاسلام «رضایی اصفهانی» ضمن تعریف قاعده جری و تطبیق، دو روش عملیاتی قاعده مذکور را چنین تبیین می‌نماید.
جری و تطبیق یعنی منطبق ساختن آیه بر بعضى مصادیق. قاعده «جرى» و تطبیق آیات بر مصادیق به دو صورت انجام می‌گیرد:
الف) تطبیق ظاهر آیه بر مصادیق به‌صورت مستقیم.
ب) تطبیق قاعده کلى برگرفته از آیه بر مصادیق که آن ‌را تطبیق غیرمستقیم می‌نامیم؛ یعنى نخست آیه را از قیود زمانى و مکانى الغاى خصوصیت می‌کنیم و هدف آیه به دست می‌آید؛ سپس قاعده‌ای کلى از آن برگرفته و بر مصادیق جدید حمل می‌شود؛ به عبارت دیگر، بیش از هزار آیه قرآن داراى شأن نزول است(3) و بسیارى از آیات درباره اقوام و ملت‌های قبل از اسلام‌اند که در این موارد لازم است الغاى خصوصیت شود و آیه به موارد مشابه در طول اعصار تعمیم داده شود.(4)  

شمولیت قرآن
1. قرآن برای تربیت همه انسان‌ها در هر عصر و مصری به‌خصوص مردم زمان نزول نازل گشته است ممکن است -مردم عصر نزول- دارای رذایل اخلاقی خاصی باشند که قرآن برای تربیت و ادب کردن آن‌ها آیاتی را نازل کرده باشد و خط بطلان بر بنیان چنین رذایلی کشیده باشد که چه‌بسا در صورت عدم نهی تا حال حاضر امتداد پیدا می‌کرد(5)  و یا ممکن است صورت‌مسئله عوض‌شده باشد و همان مسئله به شکل مدرن‌تری انجام بشود.(6)  

2. برخی از آیات از اختصاصات رسول گرامی اسلام و اوصیاء گران‌قدر آن حضرت است که نشان‌دهنده جایگاه ویژه آن حضرات در پیشگاه خداوند متعال است. فایده وجود چنین آیاتی، شناخت ویژگی‌ها و فضایل رهبران آسمانی از مدعیان دروغین است.(7)  

3. برخی از آیات قرآن از همان ابتدا برای مدتی خاص نازل گشته‌اند و با آمدن آیاتی دیگر حکم آن‌ها نسخ شده است. «آیت‌الله معرفت» در رابطه با فواید وجود آیات منسوخه در قرآن کریم می‌فرماید: آیات قرآن کریم تنها براى یک هدف نازل نشده است که با رسیدن به همان یک هدف، تاریخ مصرف آن‌ها تمام شود؛ بلکه براى اهداف متنوع و متعددى نازل‌شده است که یکى از آن اهداف، حکم تشریعى آیات است که گاهى حکم تشریعى آیه‌ای طبق مصلحت الهى نسخ می‌شود. روشن است که با نسخ شدن یک هدف (حکم تشریعى) اهداف دیگر از بین نمی‌رود؛ زیرا اهمیت قرآن، تنها در جنبه تشریعى آن نیست؛ بلکه جنبه‌های دیگر قرآن چون: اعجاز بیانى و... نیز از اهمیت ویژه‌اى برخوردار است و باید همیشه ثابت و استوار باقى بماند. افزون بر این، نفس وجود آیات ناسخ و منسوخ در قرآن، سیر تدریجى و مراحل تشریع احکام را نشان می‌دهد و این خود، ارزش آموزشى و نیز تاریخى، دینى دارد و مراحل تکامل شریعت را بیان می‌کند.(8)   

4. قرآن دارای معانی ظاهری و باطنی متعددی است، ممکن است یکی از معانی ظاهری کاربرد خود را از دست بدهد ولیکن معانی دیگرش ثابت و محفوظ باشند.(9)    مثلاً در آیه 189 بقره علاوه بر آن معنای ظاهری که ادعاشده در عصر حاضر کاربرد ندارد، معانی دیگری به‌مراتب مهم‌تر از معنای ابتدایی دارد که از زبان مفسران حقیقی قرآن صادرشده است، مثلاً؛ در «محاسن برقى» از امام باقر علیه‌السلام روایت آورده که در تفسیر جمله‏ ﴿وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها﴾؛ فرموده:یعنى هر کارى را از راهش وارد شوید.(10)   و در «کافى» از امام صادق علیه‌السلام روایت کرده که فرمود: اوصیاى پیامبران ابواب خدایند که باید مردم از آن درها به‌سوی خدا بروند و اگر اوصیا نبودند خداى عزوجل شناخته نمی‌شد و با این اوصیا است که خداى تعالى علیه خلقش احتجاج می‌کند.(11)  
و در روایات اهل‌بیت از امام باقر علیه‌السلام نقل‌شده: «آل محمد ابواب اللَّه و سبله و الدعاه الى الجنه و القاده الیها و الادلاء علیها الى یوم القیامه»؛ خاندان پیامبر صلی‌الله علیه و آله درهاى الهى و طرق وصول به او و دعوت‌کنندگان به‌سوی بهشت و راهنمایان و دلیلان آن می‌باشند تا روز قیامت.(12) 

5. یکی از قواعد پرکاربرد در تفسیر قرآن «العبره بعوم اللفظ لا بخصوص المورد» و به عبارت دیگر «الغای خصوصیت» است؛ یعنی بسیاری از آیات در پی واقعه‌ای خاص و در مورد افراد خاص نازل‌شده‌اند، اما هیچ‌وقت در آن پدیده خاص منحصر نگشته‌اند.(13) 
جمعى از علماء و مفسران گفته‌اند: آیات مورد بحث همان‌گونه که از بلند کردن صدا نزد پیامبر صلی‌الله علیه و آله در زمان حیاتش منع می‌کند، بعد از وفاتش را نیز شامل می‌شود.(14) 
«آیت‌الله مکارم شیرازی» بعد از نقل کلام مفسران درباره شمول آیات مذکور می‌فرماید: اگر منظور آن‌ها شمول عبارت آیه است، ظاهر آیه مخصوص زمان حیات رسول‌الله صلی‌الله علیه و آله است، زیرا می‌گوید: «صداى خود را برتر از صداى او نکنید» و این در حالى است که پیامبر صلی‌الله علیه و آله حیات جسمانى داشته باشد و سخن بگوید. ولى اگر منظور مناط و فلسفه حکم است که در این‌گونه موارد روشن است و اهل عرف الغاى خصوصیت می‌کنند، تعمیم مذکور بعید به نظر نمی‌رسد، زیرا مسلم است هدف در اینجا رعایت ادب و احترام نسبت به ساحت قدس پیامبر صلی‌الله علیه و آله است؛ بنا براین هرگاه بلند کردن صدا در کنار قبر پیامبر صلی‌الله علیه و آله نوعى هتک و بی‌احترامی باشد بدون شک جایز نیست، مگر اینکه به‌صورت اذان نماز، یا تلاوت قرآن، یا ایراد خطابه و امثال آن بوده باشد که در این‌گونه موارد، نه در حیات پیامبر صلی‌الله علیه و آله ممنوع است و نه در ممات او.
در حدیثى در اصول کافى از امام باقر علیه‌السلام درباره ماجراى شهادت امام حسن مجتبى علیه‌السلام و ممانعتى که از سوى عایشه در زمینه دفن آن حضرت در جوار پیامبر صلی‌الله علیه و آله به عمل آمد و سرو صداهایی که بلند شد می‌خوانیم: امام حسین علیه‌السلام به آیه ﴿یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِ... ﴾؛ استدلال فرمود و از رسول خدا صلی‌الله علیه و آله این جمله را نقل کرد: «إِنَ‏ اللَّهَ‏ حَرَّمَ‏ مِنَ‏ الْمُؤْمِنِینَ‏ أَمْوَاتاً مَا حَرَّمَ مِنْهُمْ أَحْیَاء»: خداوند آنچه را از مؤمنان در حال حیات تحریم کرده در حال مماتشان نیز تحریم کرده است؛(15)   این حدیث گواه دیگرى بر عمومیت مفهوم آیه است.(16)  

نتیجه:
قرآن علاوه بر معانی ظاهری، دارای معانی باطنی است. ممکن است برخی آیات معانی ظاهری خود را از دست بدهند ولیکن قرآن به خاطر برخورداری از قابلیت‌هایی چون قاعده‌ جری و تطبیق و قاعده‌ الغای خصوصیت، معانی باطنی آیات در همه مکان‌ها و زمان‌ها تا روز قیامت ثابت و محفوظ است و قابلیت اجرا و عمل دارد و اختصاصی به دوران رسالت ندارد، مثلاً در آیه 189 بقره علاوه بر آن معنای ظاهری که ادعاشده در عصر حاضر کاربرد ندارد، معانی دیگری به‌مراتب مهم‌تر از معنای ابتدایی دارد که از زبان مفسران حقیقی قرآن صادرشده است، مثلاً در «محاسن برقى» از امام باقر علیه‌السلام روایت آورده که در تفسیر جمله‏ ﴿وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها﴾؛ فرموده: یعنى هر کارى را از راهش وارد شوید.
یا در آیه ﴿یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِ‏...﴾؛گرچه ظاهر آیه مخصوص زمان حیات رسول‌الله صلی‌الله علیه و آله است، اما در اینجا اهل عرف الغاى خصوصیت می‌کنند، بنابراین هرگاه بلند کردن صدا در کنار قبر پیامبر صلی‌الله علیه و آله نوعى هتک و بی‌احترامی باشد بدون شک جایز نیست.
بنا براین اگر برخی آیات معانی ظاهری خود را نیز از دست بدهند، با ادعای شمولیت قرآن در تضاد نیست؛ زیرا معانی باطنی آیات در همه مکان‌ها و زمان‌ها تا روز قیامت ثابت و محفوظ است.

 

پی نوشت:
1 . سوره حجرات، آیه 2و3.
2 . سوره بقره، آیه 189.
3 . در این منابع «نمونه بینات در شأن نزول آیات» تألیف دکتر محقق و «اسباب النزول» واحدى و سیوطى، به آیات دارای شأن نزول اشاره ‌شده است.
4 . رضایی اصفهانی، محمدعلی، درس‌نامه مبانی و قواعد تفسیر، ص ۲۶۱.
5 . مثل جریان زنده‌به‌گور کردن دختران: ﴿وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى‏ ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ کَظیمٌ﴾؛ سوره نحل، آیه 58.
6 . مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه‏، ج‏6، ص 34. عرب‌های دوران جاهلى نه‌تنها دختران خویش را به خاطر تعصب‌های غلط زنده‌به‌گور می‌کردند، بلکه پسران را که سرمایه بزرگى در جامعه آن روز محسوب می‌شد، نیز از ترس فقر و تنگدستى به قتل می‌رسانیدند ﴿... وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ مِنْ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَ إِیَّاهُم... ﴾؛ خداوند در این آیه آن‌ها را به خوان گسترده نعمت پروردگار که ضعیف‌ترین موجودات نیز از آن روزى می‌برند توجه داده و از این کار بازمی‌دارد. با نهایت تأسف این عمل جاهلى در عصر و زمان ما در شکل دیگرى تکرار می‌شود و به‌عنوان کمبود احتمالى مواد غذایى روى زمین، کودکان بی‌گناه در عالم جنینى از طریق «کورتاژ» به قتل می‌رسند. این‌ها و مسائل دیگرى شبیه به آن، نشان می‌دهد که عصر جاهلیت در زمان ما به شکل دیگرى تکرار می‌شود و «جاهلیت قرن بیستم» حتى در جهانى وحشتناک‌تر و گسترده‌تر از جاهلیت قبل از اسلام است.
7 . مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج ‏35، ص 403. تفسیر العیاشی عَنْ عَبْدِ الرَّحِیمِ الْقَصِیرِ قَالَ: کُنْتُ یَوْماً مِنَ الْأَیَّامِ عِنْدَ أَبِی جَعْفَرٍ علیه‌السلام فَقَالَ یَا عَبْدَ الرَّحِیمِ قُلْتُ لَبَّیْکَ قَالَ قَوْلُ اللَّهِ‏ إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ إِذْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی‌الله علیه و آله أَنَا الْمُنْذِرُ وَ عَلِیٌّ الْهَادِی. مَنِ الْهَادِی الْیَوْمَ؟ قَالَ: فَسَکَتُّ طَوِیلًا! ثُمَّ رَفَعْتُ رَأْسِی فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ هِیَ فِیکُمْ تَوَارَثُونَهَا رَجُلٌ فَرَجُلٌ حَتَّى انْتَهَتْ إِلَیْکَ فَأَنْتَ جُعِلْتُ فِدَاکَ الْهَادِی. قَالَ: صَدَقْتَ یَا عَبْدَ الرَّحِیمِ؛ إِنَّ الْقُرْآنَ حَیٌّ لَا یَمُوتُ وَ الْآیَهَ حَیَّهٌ لَا تَمُوتُ فَلَوْ کَانَتِ الْآیَهُ إِذَا نَزَلَتْ فِی الْأَقْوَامِ مَاتُوا مَاتَتِ الْآیَهُ لَمَاتَ‏ الْقُرْآنُ.
8 . معرفت، محمدهادی، علوم قرآنی، ص ۲۶۹. 
9 . مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ‏89، ص 94. تفسیر العیاشی عَنِ الْفُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنْ هَذِهِ الرِّوَایَهِ مَا فِی الْقُرْآنِ آیَهٌ إِلَّا وَ لَهَا ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ وَ مَا فِیهِ حَرْفٌ إِلَّا وَ لَهُ حَدٌّ وَ لِکُلِّ حَدٍّ مَطْلَعٌ مَا یَعْنِی بِقَوْلِهِ لَهَا ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ قَالَ ظَهْرُهُ وَ بَطْنُهُ تَأْوِیلُهُ مِنْهُ مَا مَضَى وَ مِنْهُ مَا لَمْ یَکُنْ بَعْدُ یَجْرِی‏ کَمَا تَجْرِی‏ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ کُلَّمَا جَاءَ مِنْهُ شَیْ‏ءٌ وَقَعَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى‏ وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ‏ نَحْنُ نَعْلَمُهُ‏.
10 . برقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، ج ‏1، ص 224. عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه‌السلام‏ فِی قَوْلِ اللَّهِ‏ وَ أْتُوا الْبُیُوتَ‏ مِنْ‏ أَبْوابِها قَالَ یَعْنِی أَنْ یَأْتِیَ الْأَمْرَ مِنْ وَجْهِهِ أَیِّ الْأُمُورِ کَان‏.
11 . کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ‏1، ص 193.
12 . بحرانى، سید هاشم بن سلیمان، البرهان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 409.
13 . کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ‏2، ص 156. عَنْ عُمَرَ بْنِ یَزِیدَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام الَّذِینَ یَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ‏ قَالَ نَزَلَتْ فِی رَحِمِ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ وَ آلِهِ السَّلَامُ وَ قَدْ تَکُونُ فِی قَرَابَتِکَ ثُمَّ قَالَ فَلَا تَکُونَنَّ مِمَّنْ یَقُولُ لِلشَّیْ‏ءِ إِنَّهُ‏ فِی‏ شَیْ‏ءٍ وَاحِدٍ.
14 . آلوسى سید محمود، روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم‏، ج 13، ص 290.
15 . کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ‏1، ص 303. 
16 . مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه‏، ج ‏22، ص 147.