۱۴۰۴/۰۵/۳۱ ۰۰:۲۴ شناسه مطلب: 100612
پرسش:
نقد قرآن ویکی پدیا: چرا قرآن به گونهای نازل نشد که جایی برای اشکال باقی نماند؟
پاسخ:
قرآن حق است و بر اساس حق نازل شده است؛ خداوند در آیات مختلفی به این مسئله اشاره میکند: «بهیقین این کتاب را به درستی و راستی [حق] بر تو نازل کردیم» (1).
در قرآن هم از حیث محتوا و هم ارائۀ محتوا، هیچ عیب و ایراد و مطلب باطل و اشتباهی وجود ندارد تا واقعاً به آن اشکالی وارد باشد؛ خداوند میفرماید:
«که هیچ باطلی از پیشرو و پشت سرش به سویش نمیآید» (2).
به تعبیر قرآن، این کتاب بهترین چیزی بود که خدا ممکن بود برای بشر فرستد و از این بهتر دیگر ممکن نبود:
«و از نیکوترین چیزی که از طرف پروردگارتان به سوی شما نازل شده است، پیروی کنید » (3).
بنابراین خداوند برای اشکال و ایراد، زمینه و بهانهای قرار نداده است؛ اما نباید گمان کنیم که اگر چیزی واقعاً بیعیب و ایراد بود، دیگر هیچکس به آن اشکال نخواهد کرد. مطابق قرآن، خداوند هر کاری که میکرد، باز به آن اشکال میگرفتند:
«و اگر دری از آسمان به روی آنان بگشاییم که همواره از آن بالا روند، باز خواهند گفت بهیقین ما چشمبندی شدهایم، بلکه گروهی جادوشده هستیم» (4).
در جای دیگری نیز فرموده است: «و هیچ نشانهای از نشانههای پروردگارشان برای آنان نیامد، مگر آنکه از آن روی گردانیدند. و اگر ما نوشتهای روی صحفهای بر تو نازل کنیم که آنان آن را با دست خود لمس کنند، باز کفرپیشگان میگویند این جز جادویی آشکار نیست» (5).
آیات 90 تا 93 سورۀ «اسراء» که بیانکنندۀ فهرست بالای مشرکان برای ایمانآوردن است نیز مؤیّد خوبی برای این مدعاست: «مشرکان خطاب به پیامبر گفتند: ما هرگز به تو ایمان نمیآوریم، مگر آنکه از این سرزمین [خشک و سوزان مکه] چشمهای پر آب و جوشان روان سازی. یا برای تو باغی از درختان خرما و انگور باشد که از لابلای آنها نهرها روان کنی. یا آسمان را آنگونه که گمان کردهای [قدرت داری] پارهپاره بر سر ما بیفکنی. یا خدا و فرشتگان را روبروی ما آوری. یا خانهای از طلا برای تو باشد، یا در آسمان بالا روی و حتی در این صورت بالارفتنت را باور نمیکنیم تا آنکه نوشتهای بر ما نازل کنی که آن را بخوانیم» (6).
بنابراین خدا هر کاری انجام میداد، باز هم عدهای ایراد میگرفتند و به قول مثل مشهور «در دروازه رو میشه بست، اما دهان مردم را نه».
چرا خداوند جلوی اشکالتراشیها به قرآن را نگرفت؟
اینکه مردم اصلاً نتوانند اشکال بگیرند، تنها از یک راه ممکن بود و آن هم اینکه خداوند کاری کند همگی بدون اختیار و اراده به قرآن ایمان بیاورند و آن را بپذیرند یا دستکم قدرت اشکالبافی را از ذهن و زبان بشر بگیرد، یا وقتی کسی میخواست اشکال کند، بهسرعت بر او عذابی نازل میکرد؛ درنتیجه یا اصلاً اشکالی به ذهن کسی خطور نمیکرد یا اگر خطور میکرد، بیان و طرح آن ممکن نبود، یا اگر ممکن بود، از ترس عذاب کسی به آن اقدام نمیکرد. ولی خداوند در قرآن آشکارا اعلام میکند اجبار را اراده نکرده است و میخواهد ایمان افراد اختیاری و از روی اراده باشد:
«بگو دلیل و برهان رسا مخصوص خداست؛ و اگر خدا میخواست، بهیقین همۀ شما را [به طور جبر] هدایت میکرد» (7).
«اگر پروردگارت میخواست بهیقین همه کسانی که روی زمیناند [بهاجبار] ایمان میآوردند؛ پس آیا تو مردم را وادار میکنی تا بهاجبار مؤمن شوند؟» (8)
ریشهکاوی اشکالتراشی برای امور بینقص
با قطعنظر از افراد شکاک که به هر چیزی شک میکنند و تمایل دارند همه چیز را حتی اگر واقعاً بینقص باشد به چالش بکشند، بسیاری از انسانها به دلیل تفاوت در پیشینه فرهنگی، اجتماعی، فکری، علمی و ... و نیز پیشداوریها یا تعلقات ایدئولوژیک خود در برابر اموری که واقعاً ایرادی ندارند، موضع منفی میگیرند؛ برای مثال برخی که اعتقادی به وجود خدا و وحی ندارند یا وحی و خدا را قبول دارند، اما معتقد به حقانیت دین اسلام نیستند، فقط برای اینکه قرآن یک متن الهی و وحیانی یا متعلق به مسلمانان است و با باورهای پیشین آنها سازگار نیست، بدون اینکه در آن تأمل و اندیشه کنند، به دنبال اشکالتراشی و ردّ آن هستند. برخی نیز از روی اموری همچون حسادت و رقابت و اینکه مثلاً چرا قرآن بر من نازل نشد و بر پیامبر نازل شد، به امری که کاملاً بینقص است، ایراد میگیرند؛ برای نمونه یکی از علل مخالفت مشرکان با قرآن این بود که چرا بر فرد ثروتمندی نازل نشده است (9).
گاهی نیز مخالفتها ناشی از تعصبات یا منافع خاص فردی یا گروهی است که سبب مقاومت حتی در برابر حقیقت هم میشود؛ چنانکه مشرکان مکه چون گمان میکردند با رشد اسلام منبع درآمد آنان از بین میرود و از تغییر ترس داشتند، در مقابل اسلام مقاومت کردند و بدون دلیل به قرآن و اسلام اشکال میگرفتند.
افزون بر این، انسانها از حیث فهم و درک در یک سطح نیستند و قدرت تفکر و تعمق همگی به یک اندازه نیست؛ بنابراین برخی به دلیل محدودیتهای عقل و درک نمیتوانند عمق یا حکمت آیات قرآن را درک کنند و به اشتباه آن را نقص میبینند. این مسئله به ناتوانی فهم انسان مربوط است، نه نقص در متن.
از دیگر علل مخالفت برخی با قرآن، تفاوت در معیارهای ارزشگذاری است. در موارد متعددی آنچه واقعاً بینقص است، ممکن است برای فردی به دلیل اشتباه در معیارها یا انتظارات، ناقص به نظر آید؛ برای نمونه خداوند طالوت را به دلیل بهرهمندی از علم و قدرت مناسب میدانست، اما چون معیار بنیاسرائیل امور مالی بود، او را ناقص و مشکلدار میدیدند (10). چنانکه مثلاً کسی که انتظار دارد یک متن الهی تمام جزئیات علمی مدرن را بهصراحت بیان کند، ممکن است به قرآن ایراد بگیرد، درحالیکه هدف قرآن هدایت معنوی و اخلاقی است، نه ارائه دانشنامه علمی.
نتیجه:
قرآن هم به لحاظ محتوا و هم ارائه مطلب، هیچ عیب، نقص یا خللی ندارد؛ اما نباید گمان کنیم اگر چیزی واقعاً بینقص باشد، دیگر کسی به آن ایراد نمیگیرد و برای آن اشکالی نمیتراشد. امور مختلفی همچون شکاکیت، تعصب، پیشداوری، حسادت و رقابت، اختلاف در فهم و درک و همچنین تفاوت معیارهای ارزشگذاری سبب میشوند انسان بیدلیل از کسی یا چیزی ایراد بگیرد. تنها راه برای جلوگیری از اشکالگرفتن به قرآن، استفاده از جبر بود که خداوند بارها فرموده است موافق چنین راهی نیست.
پینوشتها:
1. ﴿إِنّٰا أَنْزَلْنٰا إِلَیْکَ اَلْکِتٰابَ بِالْحَقِّ ...﴾ (نساء: 105).
2. ﴿لاٰ یَأْتِیهِ اَلْبٰاطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لاٰ مِنْ خَلْفِهِ ...﴾ (فصلت: 42).
3. ﴿وَ اِتَّبِعُوا أَحْسَنَ مٰا أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ﴾ (زمر: 55).
4. ﴿وَ لَوْ فَتَحْنٰا عَلَیْهِمْ بٰاباً مِنَ اَلسَّمٰاءِ فَظَلُّوا فِیهِ یَعْرُجُونَ * لَقٰالُوا إِنَّمٰا سُکِّرَتْ أَبْصٰارُنٰا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَسْحُورُونَ﴾ (حجر: 14 ـ 15).
5. ﴿وَ مٰا تَأْتِیهِمْ مِنْ آیَهٍ مِنْ آیٰاتِ رَبِّهِمْ إِلاّٰ کٰانُوا عَنْهٰا مُعْرِضِینَ * ... وَ لَوْ نَزَّلْنٰا عَلَیْکَ کِتٰاباً فِی قِرْطٰاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَیْدِیهِمْ لَقٰالَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ هٰذٰا إِلاّٰ سِحْرٌ مُبِینٌ﴾ (انعام: 4 و 7).
6. ﴿وَ قٰالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتّٰى تَفْجُرَ لَنٰا مِنَ اَلْأَرْضِ یَنْبُوعاً * أَوْ تَکُونَ لَکَ جَنَّهٌ مِنْ نَخِیلٍ وَ عِنَبٍ فَتُفَجِّرَ اَلْأَنْهٰارَ خِلاٰلَهٰا تَفْجِیراً * أَوْ تُسْقِطَ اَلسَّمٰاءَ کَمٰا زَعَمْتَ عَلَیْنٰا کِسَفاً أَوْ تَأْتِیَ بِاللّٰهِ وَ اَلْمَلاٰئِکَهِ قَبِیلاً * أَوْ یَکُونَ لَکَ بَیْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقىٰ فِی اَلسَّمٰاءِ وَ لَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِیِّکَ حَتّٰى تُنَزِّلَ عَلَیْنٰا کِتٰاباً نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحٰانَ رَبِّی هَلْ کُنْتُ إِلاّٰ بَشَراً رَسُولاً﴾ (اسراء: 90 ـ 93).
7. ﴿قُلْ فَلِلّٰهِ اَلْحُجَّهُ اَلْبٰالِغَهُ فَلَوْ شٰاءَ لَهَدٰاکُمْ أَجْمَعِینَ﴾ (انعام: 149). همچنین ﴿... وَ لَوْ شٰاءَ لَهَدٰاکُمْ أَجْمَعِینَ﴾: ... و اگر خدا میخواست، همه شما را [بهاجبار] به راه راست هدایت میکرد (نحل: 9). و ﴿وَ لَوْ شِئْنٰا لَآتَیْنٰا کُلَّ نَفْسٍ هُدٰاهٰا ...﴾: و اگر میخواستیم، هدایت هر کسی را [از روی اجبار] به او عطا میکردیم (سجده: 13).
8. ﴿وَ لَوْ شٰاءَ رَبُّکَ لَآمَنَ مَنْ فِی اَلْأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعاً أَ فَأَنْتَ تُکْرِهُ اَلنّٰاسَ حَتّٰى یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ﴾ (یونس: 99).
9. ﴿وَ قٰالُوا لَوْ لاٰ نُزِّلَ هٰذَا اَلْقُرْآنُ عَلىٰ رَجُلٍ مِنَ اَلْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ﴾: و گفتند: این قرآن چرا بر مردی بزرگ از میان یکی از این دو شهر [مکه و طایف] نازل نشد؟ (زخرف: 31).
10. ﴿وَ قٰالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اَللّٰهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طٰالُوتَ مَلِکاً قٰالُوا أَنّٰى یَکُونُ لَهُ اَلْمُلْکُ عَلَیْنٰا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَ لَمْ یُؤْتَ سَعَهً مِنَ اَلْمٰالِ قٰالَ إِنَّ اَللّٰهَ اِصْطَفٰاهُ عَلَیْکُمْ وَ زٰادَهُ بَسْطَهً فِی اَلْعِلْمِ وَ اَلْجِسْمِ وَ اَللّٰهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ یَشٰاءُ وَ اَللّٰهُ وٰاسِعٌ عَلِیمٌ﴾: و پیامبرشان به آنان گفت: بیتردید خدا طالوت را برای شما به زمامداری برانگیخت. گفتند: [شگفتا] چگونه او را بر ما حکومت باشد و حال آنکه ما به فرمانروایی از او سزاوارتریم و به او وسعت و فراخی مالی داده نشده. [پیامبرشان] گفت: خدا او را بر شما برگزیده و وی را در دانش و نیروی جسمی فزونی داده؛ و خدا زمامداریاش را به هر کس که بخواهد عطا میکند و خدا بسیار عطاکننده و داناست (بقره: 247).