تعارض آیات

بررسی آیۀ «لا اکراه فی الدین» و فتوحات صدر اسلام
آیۀ «لا إکراه فی الدین» با جهاد اسلامی تعارض ندارد، زیرا جهاد برای تحمیل ایمان نیست، بلکه برای دفاع، رفع موانع دعوت و فراهم‌کردن فضای ایمان آزاد تشریع شده است.

پرسش:

در آیۀ قرآن آمده است: «لا اکراه فی الدین»، یعنی هیچ زور و اجباری در پذیرش دین نیست؛ ولی از سوی دیگر در تاریخ صدر اسلام می‌خوانیم ممالک و کشورهایی که دین اسلام را به دعوت پیامبر نپذیرفتند، مورد حمله و هجوم سپاه اسلام قرار گرفتند تا تسلیم شدند و دین اسلام را پذیرفتند. آیا این قبیل جنگ‌ها و تهاجم‌ها در منافات با آیۀ شریفه نیست؟

پاسخ:

اسلام دین فطرت، عقل، برهان، گفتگو و استدلال است. اساساً دین چون با روح و فکر انسان سرو‌کار دارد و اساس و شالوده‌اش بر ایمان و یقین استوار است، اجباربردار نیست و راهى جز منطق و استدلال نمى‌تواند داشته باشد (۱)؛ حقیقتی که آیۀ «لا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ» (۲) به‌روشنی بر آن دلالت دارد. با این حال، یکی از شبهه‌های رایج دربارۀ تعالیم اسلامی، ادعای ناسازگاری میان این آیه و جنگ‌های صدر اسلام است. پرسش این است که چگونه می‌توان آیۀ نفی اجبار در دین را با جنگ‌هایی که در صدر اسلام رخ دادند، سازگار دانست؟ این نوشتار می‌کوشد به‌اختصار به این شبهه پاسخ دهد و نشان دهد که با درنظرگرفتن زمینه‌ها، اهداف و قواعد حاکم بر آن رویدادهای تاریخی، هیچ منافاتی بین این دو وجود ندارد و جنگ‌های صدر اسلام نه برای «اجبار بر عقیده»، بلکه برای دفاع از جامعۀ نوپای مسلمانان و رفع فتنه و ستم بوده است.

 

مفهوم آیۀ «لا إِکراه فِی الدِّینِ»

درک صحیح از آیه شریفه «لا إکراه فی الدین» و جایگاه جهاد در اسلام، مستلزم تمایز میان دو امر است: اجبار بر پذیرش دین و دفاع از حق و آزادی دینی و رفع موانع ایمان.

خدای متعال در این آیه، هرگونه اجبار را از عرصه دین نفی می‌کند؛ زیرا دین مجموعه‌ای از معارف علمی و عملی است که بر پایۀ اعتقاد قلبی بنا شده است؛ از سوی دیگر، ایمان و اعتقاد از اموری نیست که بتوان با زور و فشار در دل‌ها جای داد. اجبار تنها در رفتارهای بیرونی معنا دارد؛ در‌حالی‌که ایمان، امری درونی است که تنها از مسیر معرفت و آگاهی حاصل می‌شود. اعتقاد و ایمان از سنخ ادراک‌اند و محال است که جهل و زور به پیدایش علم و یقین بینجامد (۳). بر همین اساس قرآن در آیات متعددی بر این حقیقت تأکید دارد که دل‌ها تنها در برابر حجت و برهان خاضع می‌شوند (۴). بر همین اساس در سیرۀ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نمی‌یابیم که کسی را بر پذیرش اسلام مجبور کرده باشند، بلکه دعوت او بر پایۀ برهان، موعظۀ نیکو و جدال احسن (۵) استوار بود.

 

جهاد در اسلام

با بررسی جنگ‌های صدر اسلام روشن می‌شود هیچ‌یک از آنها با هدف تحمیل عقیده یا اجبار مردم به پذیرش اسلام انجام نگرفته است. بیشتر این نبردها دفاعی بودند و برای حفظ هستی جامعۀ نوپای اسلامی در برابر حملات و توطئه‌های دشمنان انجام شده است؛ دفاعی که کاملاً عقلانی و مشروع به شمار می‌رود. بخش دیگری از جنگ‌ها که جنبۀ جهاد ابتدایی داشت، نه برای کشورگشایی و تحمیل دین، بلکه برای برداشتن موانع دعوت الهی و برقراری آزادی و عدالت بود تا مردم بتوانند با آگاهی و اختیار، مسیر ایمان را برگزینند. گواه این حقیقت شواهد تاریخی است که نشان می‌دهد مسلمانان پس از فتح شهرها، پیروان ادیان دیگر را در انجام عبادات و مناسک خود آزاد می‌گذاشتند و تنها مبلغی به نام جزیه می‌گرفتند که در برابر تأمین امنیت و حفظ جان و مال آنان بود. حتی بسیاری از مورخان غیرمسلمان نیز به این واقعیت اذعان کرده‌اند؛ چنان‌که در کتاب تمدن اسلام و عرب آمده است: «رفتار مسلمانان با پیروان ادیان دیگر چنان ملایم بود که رهبران مذهبی آنان آزادانه به برگزاری آیین‌های خود می‌پرداختند» (6).

موارد سه‌گانه توسل اسلام به قدرت نظامی

به طور کلی اسلام در سه مورد به قدرت نظامى توسل مى‌جسته است:

الف) محو کامل شرک و بت‌پرستی به عنوان بیماری و خرافه؛ ب) دفاع و مقابله با متجاوز و کسانى که نقشه نابودى و حمله به مسلمانان را مى‌کشند و شاید بیشتر جنگ‌هاى اسلامى در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله از همین قبیل باشد؛ ج) واژگون‌کردن نظام‌های ظالمانه برای کسب آزادی تبلیغ. هیچ‌یک از این موارد ربطی به اکراه و اجبار بر پذیرش دین ندارد، بلکه همگی برای برقراری حق و عدالت و فراهم‌آوردن آزادی دعوت و انتخاب بوده‌اند (۷). بنابراین نه‌تنها ناهماهنگی میان جنگ‌های صدر اسلام و آیۀ شریفۀ «لا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ» وجود ندارد، بلکه این اصل حکمی است جاودانه و هماهنگ با فطرت که حکم جهاد ابزاری برای حفظ آن در سطح اجتماعی است.

نتیجه

1. آیۀ «لا إِکراهَ فِی الدِّینِ» بیان‌کنندۀ حقیقتی بنیادین در تعالیم اسلام است که ایمان و اعتقاد، امری درونی و برخاسته از آگاهی و اختیار انسان ‌است و هیچ‌گونه اجبار و تحمیلی در آن راه ندارد.

2. بررسی تاریخی و محتوایی جنگ‌های صدر اسلام نشان می‌دهد این جنگ‌ها هرگز با هدف اجبار مردم به پذیرش اسلام انجام نشده‌اند، بلکه بسیاری از آنها جنبۀ دفاعی داشتند و برای حفظ جامعۀ نوپای اسلامی و رفع فتنه و ستم انجام گرفته است.

3. هدف جهاد ابتدایی، کشورگشایی و تحمیل دین نیست، بلکه برای برداشتن موانع دعوت الهی و برقراری آزادی و عدالت است.

4. نه‌تنها میان آیۀ نفی اکراه در دین و جهاد اسلامی تعارضی وجود ندارد، بلکه جهاد ضامن تحقق همان آزادی ایمان و دفاع از حق و عدالت در سطح جامعه است.

پی‌نوشت‌ها:

1. ناصر مکارم شیرازی؛ تفسیر نمونه؛ تهران: دارالکتب الاسلامیه، ج ۲، ص ۲۷۹.

2. بقره: ۲۵۶.

3. ر.ک: سیدمحمد‌حسین طباطبایی؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ بیروت: مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، ۱۳۵۲ ش، ج ۲، ص ۳۴۲.

4. سیدمحمد‌حسین طباطبایی؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ ج ۴، ص ۱۶۴.

5. «اُدْعُ إِلى‌ سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَ الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» (نحل: ۱۲۵).

6. ر.ک: ناصر مکارم شیرازی؛ تفسیر نمونه؛ ج ۲، ص ۲۸۳.

7. ر.ک: ناصر مکارم شیرازی؛ تفسیر نمونه؛ ج ۲، ص ۲۸۳.

برخی پنداشته اند که بین فصاحت قرآن و اعجاز علمی آن تعارض وجود دارد و مثال هایی نیز برای آن بیان کرده اند در حالی که هیچ تعارضی بین این دو نیست.
فصاحت قرآن و اعجاز علمی آن

پرسش:
نمی شود قرآن هم فصیح باشد و هم اعجاز علمی داشته باشد. اگر قرآن اعجاز علمی داشته باشد، یعنی به گونه ای سخن گفته که قرار است بعدا معنای اصیل آن کشف شود و آنچه تاکنون فهمیده شده، با معنای اصیل و دقیقش فاصله داشته است. مثلا آیه ﴿و الشَّمس تَجری لمستَقَر لَها﴾؛ اشاره به حرکت خورشید دارد و آن را نشانه خدا می داند. تا چند سده پیش، همه انسانها حرکت خورشید را همان حرکت از مشرق به مغرب می دانستند که منشا پیدایش شب و روز است و سبب نظم و نظامی برای زمین و زمان شده و آن را نشانه خدا می دانستند. اما اینک با استفاده از دستاوردهای علمی روشن شده که اساسا خورشید از مشرق به مغرب حرکت نمی کند و این زمین است که حرکت کرده و شب و روز پیش آمده است و منظور از حرکت خورشید در این آیه نیز حرکت دورانی و انتقالی خورشید در مدار ثابت است و این را نشانگر اعجاز علمی قرآن می دانند که امروزه اثبات شده است.

همینطور که می بینید، اعتقاد به اعجاز علمی قرآن، با فصاحت قرآن ناسازگار است و اعتقاد به فصاحت قرآن و تناسب با فهم مخاطبان نیز با اعجاز علمی قرآن ناسازگار است. نظر شما چیست؟
 

پاسخ:
به نظر می‌رسد هیچ تعارضی بین فصیح بودن آیات قرآن کریم با معجزه علمی بودن بعضی از آن‌ها وجود ندارد و هر دو باهم قابل‌جمع‌اند. برای روشن شدن بیشتر بحث به مفهوم شناسی این دو کلمه پرداخته می‌شود.

1- فصاحت و بلاغت
فصاحت‏، زیبایی و شیوائى کلمات و جملات است که در علم بیان از آن گفتگو مى‏شود. بلاغت متناسب بودن سخن است با مورد آن، که در علم معانى از آن بحث مى‏شود. (1)  
قرآن از نظر فصاحت و بلاغت در حدّ اعجاز است. براى روشن شدن مفهوم این دو کلمه مثالى ذکر مى‏کنیم:
فرض کنید یک محصّل کلاس سوم ابتدائى با یک نویسنده توانا درجایی نشسته‏اند. شما به این دو نفر پیشنهاد مى‏کنید که درباره موضوعى معیّن و یا داستانى مخصوص قلم‌فرسائى کنند. یقیناً پس از آماده شدن دو مقاله با مطالعه آن‌ها میزان اطلاعات و قدرت قلم نویسنده را مى‏توان فهمید، هر فرد غیر متخصّصى هم مى‏تواند به‌آسانی، ضعف و نارسائى و سستى جملات دانش‏آموز را در برابر پختگى و شیوائى و رسایی عبارات استاد، دریابد درحالی‌که نمى‏داند چه کسى و با چه معلوماتى کدام‌یک از این دو مقاله را نوشته است.
در مورد قرآن نیز، قدرت نویسندگى تواناترین نویسندگان عرب، در برابر آیات شیوا و رسای قرآن یعنى فصاحت و بلاغت آن، مانند مقاله دانش‏آموز در برابر نوشته استاد است. البتّه این مثل و تشبیه براى تقریب به ذهن است وگرنه فرق مطلب از زمین تا آسمان است و هیچ نوشته‏اى قابل قیاس باقدرت قلم قرآن نیست و دشمنان سرسخت اسلام در طی چهارده قرن همواره از مقابله با قرآن عاجز بوده‏اند و کسانی که قدم در میدان مقابله با قرآن گذاشته‏اند نتیجه‏اى جز رسوایی و سرشکستگى نبرده‏اند. (2) 

2- اعجاز علمی
اعجاز علمى قرآن به مطالب و اسرار علمى گفته مى‏شود که در قرآن بیان‌شده و در عصر نزول قرآن براى بشر معلوم نبوده و پس از پیشرفت علوم کشف‌شده است. (3)  

3- عدم تعارض فصاحت و اعجاز قرآن
فصاحت و بلاغت و اعجاز قرآن از جهت مفهومی هیچ تعارضی باهم ندارند و وجود هرکدام دیگری را نفی نمی‌کند و هرکدام از آن‌ها از ابعاد مختلف اعجاز قرآن کریم‌اند. این عدم تعارض را با توضیح آیه‌ای که در پرسش نیز مطرح‌شده است، کامل می‌کنیم. خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: ﴿وَ الشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَها ذلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیم﴾؛ و خورشید که تا قرارگاهش روان است این اندازه‏گیرى (خداى) شکست‏ناپذیر داناست. (4)  
در این آیه شریفه، حرکت خورشید در مدار خودش، با زیباترین و شیواترین کلمات و جملات بیان‌شده است. پس این آیه درنهایت فصاحت است. از سوی دیگر، آخرین و جدیدترین تفسیر براى آیه فوق همان است که اخیراً دانشمندان کشف کرده‏اند و آن حرکت خورشید با مجموعه منظومه شمسى در وسط کهکشان ما به‌سوی یک سمت معین و ستاره دور دستى که آن را ستاره «وگا» نامیده‏اند است. (5) 
بنابراین، حرکت خورشید که با فصیح‌ترین و شیواترین کلمات بیان‌شده است، با اعجاز علمی آن نیز سازگار بوده هیچ تعارضی ندارد.
دقت در کلام پرسشگر محترم نشان می‌دهد که این تعارض بین مصداقِ اشتباهِ بیان‌شده برای آیه درگذشته با مصداق جدید کشف‌شده در زمان معاصر است. به‌عبارت‌دیگر خداوند متعال در این آیه شریفه نوع خاصی را برای حرکت خورشید بیان نکرده است و فقط گفته خورشید در مدار خودش حرکت می‌کند، اما بعضی از مترجمان و مفسران درگذشته با توجه به تصور عمومی برای حرکت خورشید از مشرق به مغرب گمان می‌کردند که این حرکت همان حرکت از مشرق به مغرب است اما به‌مرور زمان ثابت شد که نوع این حرکت متفاوت از آن چیزی است که درگذشته گمان می‌رفته است. پس این تعارض مربوط به بیان مصداق غلط حرکت خورشید درگذشته بابیان مصداق جدید حرکت آن در حال حاضر است و هیچ ارتباطی به معنای خود آیه ندارد و اختلاف تنها در میان دو برداشت متفاوت از این آیه است.

4- استخدام یافته‌های علمی در تفسیر قرآن
بهترین نوع استفاده از علوم در تفسیر آیات قرآن کریم، «استخدام علوم برای فهم بهتر قرآن» است نه تحمیل نظریات علمی بر قرآن کریم. در این شیوه از تفسیر علمی مفسّر با دارا بودن شرایط لازم و با رعایت ضوابط تفسیر معتبر اقدام به تفسیر علمی قرآن کرده و سعی دارد با استفاده از مطالب قطعی علوم (که از طریق دلیل عقلی پشتیبانی می‌شود) و با ظاهر آیات قرآن (طبق معنای لغوی و اصطلاحی) موافق است به تفسیر علمی بپردازد و معنای مجهول قرآن را کشف و در اختیار انسان‌های تشنه حقیقت قرار دهد. (6) 
بنابراین هیچ‌گاه نمی‌توان به‌صرف وجود یک احتمال علمی، آیه‌ای را به‌صورت قطعی بر اساس این احتمال ترجمه و تفسیر کرد، چراکه بعدها با کشف مطالب جدید علمی این گمان برای ناآشنایان با مباحث قرآنی ایجاد می‌شود که آیه اشتباه گفته است درحالی‌که آیه اشتباه نکرده بلکه مفسّر یا مترجم مصادیق غلطی را برای مفهوم آیه بیان کرده که
درست نبوده است و با کشفیات جدید بطلان آن ثابت‌شده است.

نتیجه:
فصاحت قرآن و نیز اعجاز علمی آن، هر دو از وجوه اعجاز قرآن‌اند و در آیاتی که مشتمل بر نکات علمی است، می‌تواند هر دو اعجاز نمایان باشد و هیچ تعارضی بین فصاحت و اعجاز علمی قرآن کریم نیست، بلکه تعارض بین برداشت‌های مختلف مفسران و مترجمان از قرآن کریم است.

 

 

پی نوشت:
1 . هاشمى بیک، سید احمد، جواهرالبلاغه، ص 4.
2 . جمعی از نویسندگان، آشنایى با قرآن، ص 39- 40. 
3 . رضایی اصفهانی، محمدعلی، پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، ص 15.
4 . سوره یس، آیه 38.
5 . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج‏18، ص 382.
6 . رضایی اصفهانی، محمدعلی، پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، ص 48.