بیماری واگیردار

برخی با استناد به حدیثی از پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله و سلم) که در مورد بیماری‌ها، فرمودند: «لَا عَدْوَى‏-قابل سرایت نیستند»معنی و مفهوم آن را نیز بیان کن
لا عدوی، سرایت بیماری، جذام، احادیث طبی، بیماری واگیردار، مفهوم‌شناسی حدیث

برخی با استناد به حدیثی از پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله و سلم) که در مورد بیماری‌ها، فرمودند: «لَا عَدْوَى‏-قابل سرایت نیستند»؛ اعتقاد دارند هيچ‌کس مريضي را از شخص ديگري نمي‌گيرد و مسري بودن مَرَض و سرايت آن از توطئه‌هاي دشمنان و دروغ است! لطفاً علاوه بر اعتبار سنجی سند، معنی و مفهوم آن را نیز بیان کنید.

پاسخ اجمالی

جمله «لَا عَدْوَی» بخشی از حدیثی است که در منابع حدیث شیعه و سنی به پیامبر منتسب شده است. این حدیث از سویی با مسلمات تجربی و پزشکی و از سوی دیگر، با برخی روایات در تعارض است؛ ازاین‌رو موردتوجه اندیشمندان و پژوهشگران مباحث حدیثی قرارگرفته و نظرات متعددی در بین علماء شیعه و اهل‌تسنن در توضیح و شرح این حدیث بیان‌شده است. برخی افراد با استناد به این حدیث، ادعا می‌کنند که هیچ بیماری قابل واگرفتن نیست. حال آن‌که با چشم‌پوشی از اشکالاتی که بر سند این حدیث وارد است، به نظر می‌رسد منظور پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله و سلم) نفی مطلق سرایت نیست، بلکه با توجه به قرائن موجود در متن حدیث، مراد از نهی در این روایت، نهي از اعتقاد خرافی بوده و برفرض که معنای «لَا عَدْوَی» عدم سرایت باشد، نمی‌توان از آن مطلق عدم سرایت در تمام بیماری‌ها را ثابت کرد.

پاسخ تفصیلی

عبارت «لَا عَدْوَى» بخشی از حدیثی است که در کتاب «الکافی» و هم‌چنین برخی از منابع معتبر اهل سنت، مانند «صحیح البخاری» و «صحیح مسلم»، در ضمن حدیثی از پیامبر (صلی‌الله علیه و آله و سلم) گزارش‌شده است. اندیشمندان شیعه و اهل ‌سنت و شارحان این کتاب‌ها نظرات متعددی در معنا و مفهوم آن بیان کرده و سعی بر آن داشته‌اند معنایی قابل‌پذیرش برای آن و توجیهی در جمع بین این حدیث و احادیثی که معارض آن به نظر می‌رسد ارائه دهند.

1. متن روایت

روايت اشاره‌شده به اين صورت است که فردي به نام «نضر به قِرْوَاشٍ» شتردار مي‌گويد: از امام صادق (علیه‌السلام) درباره شتري که جَرَب (نوعي بيماري پوستي-گَری) دارد، پرسيدم که آيا او را از شترانم جدا کنم، از ترس سرايت «جرب» آن و نيز از سوت زدن براي حيوان براي اين‌که آب بياشامد؟ امام صادق (عليه‌السلام) فرمودند:

«إِنَّ أَعْرَابِيّاً أَتَى رسول‌الله صلّي‌الله عليه و آله فَقَالَ يَا رسول‌الله إِنِّي أُصِيبُ الشَّاةَ وَ الْبَقَرَةَ وَ النَّاقَةَ بِالثَّمَنِ الْيَسِيرِ وَ بِهَا جَرَبٌ فَأَکرَهُ شِرَاءَهَا مَخَافَةَ أَنْ يُعْدِيَ ذَلِک الْجَرَبُ إِبِلِي وَ غَنَمِي فَقَالَ لَهُ رسول‌الله صلّي‌الله عليه و آله يَا أَعْرَابِيُّ فَمَنْ أَعْدَى الْأَوَّلَ ثُمَّ قَالَ رسول‌الله صلّي‌الله عليه و آله لَا عَدْوَى وَ لَا طِيَرَةَ وَ لَا هَامَةَ وَ لَا شُؤْمَ وَ لَا صَفَرَ وَ لَا رَضَاعَ بَعْدَ فِصَالٍ وَ لَا تَعَرُّبَ بَعْدَ هِجْرَةٍ وَ لَا صَمْتَ يَوْماً إِلَى اللَّيْلِ وَ لَا طَلَاقَ قَبْلَ النِّکاحِ وَ لَا عِتْقَ قَبْلَ مِلْک وَ لَا يُتْمَ بَعْدَ إِدْرَاک‏»؛ (1)

يک باديه‌نشين نزد رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله و سلم) آمد و عرض کرد: يا رسول‌الله! من به گوسفند و گاو و شتر ارزان‌قيمت برمي‌خورم که به «جرب» مبتلا است، خوشم نمي‌آيد که آن را بخرم، مبادا جربش به شتر و گوسفندم سرايت کند.

پيامبر خدا (صلی‌الله علیه و آله و سلم) به او فرمود: پس چه کسي اوّلي را مبتلا کرد؟

سپس فرمود: نه سرايت (عدوي)، نه فال بد، نه فال پرنده شب، نه سوت زدن، نه شيرخوارگي بعد از فصال و از شير گرفتن، نه تعرّب بعد از هجرت و ايمان، نه‌روزه سکوت از روز تا شب، نه طلاق قبل از ازدواج، نه آزادي پيش از بردگي و نه يتيمي بعد از بلوغ [در اسلام تشريع نشده است].

مرحوم «کليني» اين حديث را در کتاب «روضه الکافي» با سند ضعيف نقل مي‌کند. سند کامل حدیث چنین است: «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ قَالَ أَخْبَرَنَا النَّضْرُ بْنُ قِرْوَاشٍ الْجَمَّال‏». راوی اصلی این حدیث «نضر بن قرواش» شتردار (جمال) است که در منابع رجالی، توثیق و مدحی برای وی وجود ندارد. (2) اما سایر راویان حدیث، از بزرگان روات هستند.

در منابع بعدي شيعه نيز قسمتي از اين حديث و يا همان جمله در ضمن حديثي وجود دارد، مثلاً در «نهج‌البلاغه» نيز اميرالمؤمنين (عليه‌السلام) مي‌فرمايد: «الطِّيَرَةُ لَيْسَتْ بِحَقٍّ وَ الْعَدْوَى لَيْسَتْ بِحَق‏». (3)

هم‌چنين روايت موردنظر در منابع حديثي معتبر اهل سنت ازجمله «صحاح سته» نيز با گزارش‌هاي گوناگون آمده است، مثلاً در «صحيح مسلم» از «ابوهريره» چنين نقل‌شده:

«قَالَ رسول‌الله (صلي الله عليه و سلم) لاَ عَدْوَى وَ لاَ صَفَرَ وَ لاَ هَامَةَ فَقَالَ أَعْرَابِيٌّ يَا رسول‌الله! فَمَا بَالُ الإِبِلِ تَکونُ فِي الرَّمْلِ کأَنَّهَا الظِّبَائُ فَيَجِيئُ الْبَعِيرُ الأَجْرَبُ فَيَدْخُلُ فِيهَا فَيُجْرِبُهَا کلَّهَا؟ قَالَ فَمَنْ أَعْدَى الأَوَّلَ؟ وَ فِيْ رِوَايَةٍ: لاَ عَدْوَى وَ لاَ طِيَرَةَ وَ لاَ صَفَرَ وَ لاَ هَامَةَ». (4)

بنابراین چون اين حديث در دو کتاب «بخاري» (5) و «مسلم» آمده طبيعتاً از ديد اهل سنت اين حديث ضعيف نيست.

2. بررسی مفهوم حدیث

احاديثي که فهم آن‌ها مشکل است، بخشي از ميراث حديثي مي‌باشند. شارحان و مؤلفان کتاب‌هاي حديثي، هر يک به‌تناسب زمان، برخي از احاديث دشوارفهم را تبيين کرده‌اند؛ اما گذر زمان و آشنايي با علوم جديد گاهي باعث مي‌شود ديد ديگري در فهم حديث پديد آيد و احتمال جديدي را در پي‌آورد و يا احتمال‌هاي قبلي مردود شود.

يکي از احاديث مشکل، همين حديث «لاعدوي» است. همان‌گونه که گفته شد، مؤلفان و شارحان شيعه و سني سعي کرده‌اند معنايي قابل‌پذيرش براي آن ذکر کنند و توجيهي نيز در جمع بين اين حديث و احاديثي که معارض آن به نظر مي‌رسد ارائه دهند که به‌صورت خلاصه نکاتي بيان مي‌شود:

الف) در بين روايات معصومان (علیهم‌السلام)، احاديثی وجود دارد که با حديث «لا عدوي» معارض هستند، يعني معنايي مقابل معناي اين حديث بيان کرده است، مثلاً از امام سجاد (علیه‌السلام) نقل‌شده است که پيامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «فِرَّ مِنَ الْمَجْذُومِ فِرَارَک مِنَ الْأَسَد» يعني از جذامي فرار کن همان‌گونه که از شير فرار مي‌‌کني. (6)

ب) از سوي ديگر حديث موردنظر با مسلمات تجربه‌هاي بشري در زمينه‌هاي پزشکي و سرايت برخي از بيماري‌ها و مسري بودن آن‌ها نيز ناسازگار است.

3. اقوال مطرح‌شده

با توجه به اين دو نکته، در توضيح اين روايت چند نظر وجود دارد:

1. برخي گفته‌اند مقصود اين است که پيامبر (صلی‌الله علیه و آله و سلم) با اين بيان، نقش مستقل طبيعت را در سرايت بيماري نفي نموده و به نقش خدا در امور، ازجمله سرايت بيماري توجه داده‌اند. پس تا خداوند نخواهد بيماري سرايت نمي‌کند. بنابراین، ويروس‌ها و ميکروب‌ها و... نمي‌توانند در سرايت بيماري به‌طور مستقل و بدون اراده خداوند نقشي داشته باشند. (7)

2. برخي ديگر گفته‌اند که بيماري، استقلالي در سرايت خود ندارد و سرايت آن منوط به خواست خداوند است، (8) بسياري از انديشمندان شيعه و سني به اين نظر قائل هستند. (9)

3. برخي ديگر گفته‌اند که آنچه از بيماري منتشر مي‌شود، رايحه بيماري است و آن است که منجر به بيماري شدن هم‌نشين با شخص بيمار مي‌شود و خود بيماري سرايت نمي‌کند. (10)

4. برخي نيز در جمع بين اين حديث و حديث «فر من المجذوم فرارک من الاسد» چنين توجيه کرده‌اند که «حديث فرار» دال بر وجوب فرار است و حديث «لا عدوي» را تخصيص مي‌زند. (11)

براي اطلاع کامل در موردنظرات ارائه‌شده مي‌توانيد به مقاله: حديث «لا عدوي»: انتساب و مفهوم شناسي (پژوهشي درباره خاستگاه واگيردار نبودن بيماري‌ها در اسلام)، نويسنده: محمود کريميان، مجله علوم حديث، سال بيست و يکم، شماره اول، مراجعه کنيد.

بنابراین به‌صورت کلي، اين حديث از گذشته تا حال، دست‌خوش نقد و نظرات حديث پژوهان شيعي و اهل سنت بوده است. برخي در دوره معاصر اين حديث شريف را جعلي خوانده‌اند و برخي ظاهرگرايان، از اين حديث، مطلق نفي سرايت بيماري را استنباط نموده‌اند.

4. مفهوم حدیث با توجه به وحدت سیاق

برخي ديگر از محققان نيز گفته‌اند: -در صورت پذيرش حديث «لا عدوي»، ظاهراً- اين حديث به‌هيچ‌عنوان به معناي نفي سرايت بيماري از شخص بيمار به شخص سالم نيست. درنتيجه نه معارض با رواياتي همچون «فِرَّ مِنَ الْمَجْذُومِ فِرَارَک مِنَ الْأَسَد» است و نه مخالف با مسلمات علوم تجربي عصر حاضر؛ بلکه به نظر مي‌رسد در اين روايت، اندکي نقل به معنا يا تصحيف صورت گرفته است. با توجه به قرائن موجود در کل روايت، واقعيت مسئله اين است که حديث «لا عدوي» در مقام دفع يک آموزه خرافي يا يک آموزه اشتباه از يک اعرابي بیان‌شده است.

براي مطالعه بيشتر در این زمينه مي‌توانيد به مقاله: ايضاحي بر حديث «لا عدوي»، نويسنده: علي اميري به آدرس زیر مراجعه کنيد:

 http://tebona.ir/2018/06/942/

به‌عبارت‌دیگر، با توجه به قرینه «وحدت سیاق»، منظور پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله و سلم) از نفی سرایت، نفی از اعتقاد خرافی است. شاهد این برداشت، نفی موارد دیگر است که در روایت بیان‌شده است. حضرت نفی «لا عدوی» را در کنار مواردی مانند طیره، هامَة، شُؤم و صَفَر که از باورهای غلط جاهلی بود قرار می‌دهد. بدیهی است که هیچ‌یک از این امور، ارتباطی با حوزه سلامت و طبابت ندارد، بلکه وجه ‏مشترکشان این است که عرب جاهلی آن‌ها را تماماً نحس می‌شمرد و در صورت مواجهه، منتظر وقوع حادثه ناگواری می‌بود؛ به همین دلیل، نبی خدا (صلی‌الله علیه و آله و سلم) همه آن‌ها را یکجا و در یک سیاق انکار کرده است و اعراب جاهلی را به نقش خداوند و مشیت الهی در وقایع زندگی یادآور می‌کند. از سوی دیگر برفرض که «عدوی» به معنای «واگیری در همه بیماری‌ها باشد» با توجه به این‌که سؤال آن شخص در مورد بیماری خاصی است، نمی‌توان آن را به تمام بیماری‌ها اطلاق داد و به استناد آن، اصل واگیری را در مورد ‏هر مرضی انکار کرد!‏

نکته دیگر این‌که وجود بیماری‌های واگیردار، امری قطعی و مورد اتّفاق همه اطبّاء و از وجدانیّات هر انسان عاقلی است و نمی‌توان با تمسک به‌ظاهر یک حدیث، آن‌ها را نادیده ‏گرفت.‏

نتیجه

برخي اين حديث را ضعيف دانسته و آن را رد کرده‌اند. برخي ديگر نيز آن را توجيه کرده و گفته‌اند:

 1-منظور از حديث رسول‌الله (صلی‌الله علیه و آله و سلم) اين است که تا خداوند نخواهد هيچ بيماري‌ها در سرايت، استقلال ندارد.

2-نهي در اين حديث، نهي تکويني نيست تا معنا چنين باشد «واگير واقعيت ندارد» بلکه نهي مولوي است يعني‌ «از واگير دوري‌کنيد».

3-با توجه به قرینه «وحدت سیاق»، مراد از نهی در این روایت، نهي از اعتقاد خرافی بود که ظاهراً در آن زمان شايع بود، نه نهي مطلق سرايت، درنتیجه هیچ ارتباطی با حوزه سلامت و طبابت ندارد.

 4- برفرض که مراد، نهی از سرایت باشد، نمی‌توان از آن، مطلق عدم سرایت در تمام بیماری‌ها را ثابت کرد.

پی‌نوشت‌ها

  1. کليني، محمد بن يعقوب، الکافي، تهران: اسلاميه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج ‏8، ص 196.
  2. ن.ک: طوسى، محمد بن حسن‏، رجال الطوسی، محقق/مصحح: قيومى اصفهانى، جواد، قم: مؤسسة النشر الاسلامي التابعة لجامعة المدرسين بقم المقدسه‏، چاپ سوم، 1373 ش، ص 148، ش 1636 و ص 315، ش 4685.
  3. شريف الرضى، محمد بن حسين‏، نهج البلاغة (للصبحي صالح)، محقق/مصحح: فيض الإسلام، قم: هجرت، چاپ اول، 1414 ق، ص 546.
  4. نيشابوري، مسلم بن حجاج، صحيح مسلم، بیروت: دارالفکر، بی‌تا حديث 1486.
  5. بخاري، ابو عبدالله محمد بن اسماعيل، صحيح البخاري، بیروت: دارالفکر، ج 7، ص 31.
  6. ابن‌بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، من لایحضره الفقیه، محقق: غفاری، علی‌اکبر، قم: جامعه مدرسین، چاپ دوم، 1413 ق، ج ‏3، ص 557.
  7. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403 ق، ج 55، ص 319.
  8. مازندرانی، محمدصالح، شرح الکافی، محقق: ابوالحسن شعرانی، تهران: المکتبة الاسلامیة، چاپ اول، 1382 ق، ج 12، ص 258.
  9. عسقلانی، ابن حجر شهاب‌الدین، فتح الباري، بیروت: دارالمعرفه، چاپ دوم، بی‌تا ج 10، ص 135.
  10. ابن قتيبه، عبدالله بن مسلم بن قتیبه، تأويل مختلف الحديث، بیروت: دارالکتب العلمیه، بی‌تا ص 96.
  11. مازندرانی، محمدصالح، شرح الکافی، محقق: ابوالحسن شعرانی، تهران: المکتبة الاسلامیة، چاپ اول، 1382 ق، ج 8، ص 358.

 

کلمات کلیدی

لا عدوی، سرایت بیماری، جذام، احادیث طبی، بیماری واگیردار، مفهوم‌شناسی حدیث

در مورد ارتباط با افرادی که مبتلابه بیماری مسری هستند، روایات به ظاهر ناهمخوانی وجود دارد که در برخی از آن ها با تأکید اعلام شده که از آنان دوری کنیم
بیماری واگیردار، بیماری جذام، بیماری طاعون، هم نشینی با بیمار

در مورد ارتباط با افرادی که مبتلابه بیماری مسری هستند، روایات به ظاهر ناهمخوانی وجود دارد که در برخی از آن ها با تأکید اعلام شده که از آنان دوری کنیم؛ مانند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم): از افراد مجذوم فرار کنید، همان گونه که از شیر فرار می کنید؛ اما در برخی از گزارش ها آمده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه (علیهم السلام) با آنان هم نشین و هم غذا می شدند: پیامبر اسلام، دست فردی که مبتلابه جذام بود را گرفته و بانام خدا و اعتماد و توکل بر پروردگار با او در یک کاسه هم غذا شد. وجه جمع چیست؟

پاسخ اجمالی:

در زمان های گذشته، انواع مختلفی از بیماری های مسری مانند «جذام» و «طاعون» شیوع داشت، در مورد چگونگی برخورد افراد با این بیماران روایاتی وجود دارد که در ظاهر باهم متعارض هستند و همخوانی ندارند. برخی از روایات سفارش به دوری گزیدن از آن ها و برخی دیگر دلالت بر هم نشینی معصومان (علیهم السلام) با آن افراد دارند. وجه جمعی که بین این دودسته احادیث می توان به دست آورد این است که مبنای توصیه حضرات در این روایات، توجه به جنبه های مختلف مانند حفظ کرامت، اخلاق اسلامی و ارتباط پزشک و بیمار در برخورد با بیماران واگیردار است. علاوه بر آن، معصومان (علیهم السلام)، تعدیل کننده رفتارها در جامعه هستند. گاه مردم جامعه آن قدر به بیماری های مسری بی توجه اند که پیشوایان دینی با توصیه هایی آنان را به رعایت بهداشت دعوت می کنند و در طرف مقابل، گاه جامعه نسبت به افراد بیمار، حساسیتی شدید و بیش ازاندازه نشان می دهد تا جایی که آنان را از محیط طرد کرده و به انزوای مطلق می کشاند که در این زمان، رهبران دینی وظیفه خود می دانند تا با سفارش های زبانی و رفتارهای عملی، این حساسیت را تعدیل نمایند؛ ازاین رو ممکن است گزارش های به ظاهر متضاد در شرایط متفاوت رخ داده باشد.

 

پاسخ تفصیلی:

در مورد چگونگی ارتباط با افرادی که مبتلابه بیماری مسری هستند، به نظر می رسد بین برخی از روایات به ظاهر، ناهمخوانی وجود دارد، مثلاً نسبت به بیماری «جذام» در بعضی از روایات، اعلام شده که از آن ها دوری کنید اما در برخی از گزارش ها آمده است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه (علیهم السلام) با آنان هم نشین و هم غذا می شدند.

1. روایات دوری از مَجذوم

به عنوان مثال در روایتی از امام صادق باواسطه ائمه دیگر از امیرالمؤمنین (علیهم السلام) نقل شده است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در ضمن وصیت‏هاى خود چنین فرمودند:

«کرِهَ أَنْ یکلِّمَ الرَّجُلُ مَجْذُوماً إِلَّا أَنْ یکونَ بَینَهُ وَ بَینَهُ قَدْرُ ذِرَاعٍ وَ قَالَ فِرَّ مِنَ‏ الْمَجْذُومِ‏ فِرَارَک‏ مِنَ الْأَسَدِ»؛ (1)

مکروه است با شخصی که مرض جذام دارد معاشرت و صحبت شود، مگر اینکه بین آن دو به اندازه یک ذراع فاصله باشد و حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: از شخص جذامى فرار کن همان طور که از شیر فرار می کنی.

در روایت دیگر از حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است که فرمودند:

«أَتَاهُ مَجْذُومٌ لِیبَایعَهُ فَلَم‏ یمُدَّ یدَهُ إِلَیهِ بَلْ قَالَ أَمْسِک یدَک فَقَدْ بَایعْتُک»؛ (2)

شخصی که مبتلابه جذام بود برای بیعت نزد پیامبر آمد، اما حضرت به او دست نداده و فرمودند: بدون آن که با من دست بدهی، بیعتت را پذیرفتم.

همچنین در روایت دیگری از حضرت چنین نقل شده است که:

«لَا تُطِیلُوا النَّظَرَ إِلَى الْمَجْذُومِ وَ إِذَا کلَّمْتُمُوهُ فَلْیکنْ بَینَکمْ وَ بَینَهُ قِیدُ رُمْح‏»؛ (3)

به افراد مبتلابه خوره زیاد نگاه نکنید و وقتی با آنان گفت وگو می کنید، به اندازه یک نیزه از آنان دورباشید.

در روایت دیگر از امام کاظم (علیه السلام) از رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) بیان شده است که:

«خَمْسَةٌ یجْتَنَبُونَ عَلَى کلِّ حَالٍ الْمَجْذُومُ وَ الْأَبْرَصُ وَ الْمَجْنُونُ وَ وَلَدُ الزِّنَا وَ الْأَعْرَابِی»؛ (4)

پنج نفرند که درهرحال باید از [هم نشین شدن با] آنان اجتناب کرد؛ جذامی، پیس، دیوانه، زنازاده و اعرابی.

2. روایات هم نشینی با مَجذوم

اما در مقابل، برخی از گزارش ها از سیره اهل بیت (علیهم السلام) وجود دارد که با افراد مبتلابه جذام هم نشین و هم غذا می شدند؛ به عنوان  مثال:

«أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (عَلَیه ِالسَّلَامُ) قَالَ: لَقَدْ مَرَّ عَلِی بْنُ الْحُسَینِ ع بِمَجْذُومِینَ فَسَلَّمَ عَلَیهِمْ وَ هُمْ یأْکلُونَ فَمَضَى ثُمَّ قَالَ إِنَّ اللَّهَ لَا یحِبُّ الْمُتَکبِّرِینَ فَرَجَعَ إِلَیهِمْ فَقَالَ إِنِّی صَائِمٌ وَ قَالَ ائْتُونِی بِهِمْ فِی الْمَنْزِلِ قَالَ فَأَتَوْهُ فَأَطْعَمَهُمُ ثُمَّ أَعْطَاهُم‏»؛(5)

امام صادق فرمود: امام سجاد (علیهماالسلام) از کنار چند نفر جذامى که مشغول غذا خوردن بودند،  عبور می کرد. آن ها امام را به خوردن غذا دعوت کردند. امام پاسخ داد: اگر روزه نداشتم، می خوردم! سپس وقتى به منزل رسید دستور داد تا غذایی تهیه کنند و در تهیه غذا هر چه می توانند از خرج مضایقه نکنند و آن مبتلایان به جذام را به منزل خود دعوت نموده و به همراه آنان غذا خورد.

 در گزارش دیگر آمده است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دست فردی که مبتلابه جذام بود را گرفته و فرمود: «بِسْمِ اللَّهِ ثِقَةً بِاللَّهِ وَ تَوَکلًا عَلَیهِ» یعنی با نام خدا و اعتماد و توکل بر پروردگار و سپس با او در یک کاسه هم غذا شد. (6)

3. بررسی سند

بر اساس بررسی های انجام شده، روایات دسته اول را علامه مجلسی بدون ذکر سند از طریق اهل سنت نقل کرده است و در هیچ کدام از منابع معتبر حدیثی شیعه وجود ندارد غیر روایت اول -«کرِهَ أَنْ یکلِّمَ الرَّجُلُ مَجْذُوماً إِلَّا أَنْ یکونَ...»- که در کتاب «من لا یحضره الفقیه» و روایت -«خَمْسَةٌ یجْتَنَبُونَ عَلَى کلِّ حَالٍ الْمَجْذُومُ ...»- که در کتاب «الخصال» آورده شده است؛ البته سند این دو روایت نیز با توجه به بررسی که در نرم افزار «داریه النور» صورت گرفته، ضعیف است. لازم به ذکر است که نظرات رجالی مطرح شده در این نرم افزار، زیر نظر اساتید و کارشناسان متخصص علم رجال نوشته شده است.

اما دو روایاتی که دلالت بر هم نشینی معصومان (علیهم السلام) دارند؛ روایت اول فقط در کتاب «الامالی طوسی» و روایت دوم را نیز علامه مجلسی بدون سند از منابع اهل سنت نقل کرده است.

4. وجه جمع

فارغ از بحث سندی، نظرات متعددی در مورد وجه جمع بین احادیثی که سفارش به دوری کردن از بیماری های مسری دارند، با احادیثی که این بیماری ها را واگیردار نمی دانند و حتی معصومان (علیهم السلام) با آن ها هم نشین می شدند، وجود دارد:

4-1. دیدگاه علماء

الف) برخی گفته اند ممکن است ائمه به دلیل کمال توکل، از این حکم مبرا باشند، به عبارت دیگر چون آن ها کمال توکل به خدا را دارند درنتیجه، بیماری بر آن ها اثری ندارد. یا این که چون خودشان می دانند خداوند، آن ها را به این بیماری ها مبتلا نمی کند، پس با آن ها هم نشین و هم غذا می شوند. (7)

پس هم نشین شدن با آن ها برای معصومان (علیهم السلام) ایرادی نداشته، اما به دیگران به دلیل ضعف توکل توصیه شده تا احتیاط کنند. (8)

ب) روایات مربوط به فاصله گرفتن از جذامی، دلالت بر وجوب ندارد، بلکه دلیل بر جواز این کار و یا استحباب دوری از آن ها؛ به دلیل احتیاط و پرهیز از سرایت بیماری است. (9)

«مرحوم ملا صالح مازندرانی» نیز ضمن نقل این دیدگاه در ادامه می گوید: مؤید این مطلب، حدیثی از «جابر» با سند اهل سنت است که گزارش شده پیامبر با جذامی هم غذا شد و فرمود: «آکل ثقة باللّه و توکلا علیه» یعنی توکل بر خدا.

ایشان در ادامه می گوید: نقل شده است که در مورد دوری از جذامی، یکی از همسران حضرت گفت: گریزی نیست چون رسول خدا فرمود: «لَا عَدْوَى‏» -یعنی سرایت نمی کند- و ما یک خدمتکار داشتیم که مبتلابه جذام بود بااین حال در کاسه غذا می خورد و آب می نوشید و بر بسترم می خوابید. (10)

ج) علامه مجلسی به نقل از علماء اهل سنت نقل کرده است، روایاتی که ارتباط با افراد جذامی را مجاز می دانند، ناسخ روایاتی هستند که به دور شدن و فاصله گرفتن از آن ها توصیه می کنند. (11)

4-2. توصیه به جنبه پزشکی و حفظ کرامت و اخلاق اسلامی

به نظر می رسد علاوه بر سخنانی که علماء شیعه و اهل تسنن نقل کرده اند، نکات دیگری می توان در جمع بین این دودسته روایات بیان کرد:

 یکی از ویژگی های اخلاق اسلامی این است که مسیر رشد اخلاقی را بر همه انسان ها به طور مساوی گشوده می داند؛ هر انسان، کرامت والایی دارد و مبنای تصمیم گیری درباره جسم و جان انسان نیز همین کرامت انسانی است و مبنای کرامت نیز «تقوا» هست، همچنان که خداوند فرمودند: «إِنَّ أَکرَمَکمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکمْ» (12) بنابراین، ارزش تمام انسان ها فارغ از تقوا سنجیده نمی شود پس بیماری دلیلی بر پَست بودن انسان ها نیست. به عبارت دیگر چنین بیماری هایی ننگ اجتماعی نیستند بلکه مبتلایان می توانند آن را نشانه های لطف و رحمت الهی بدانند چون آن ها به سبب رنج بیماری، از خداوند پاداش معنوی می گیرند پس باید برای زندگی آن ها ارزش قائل شد پس نباید تحقیر و استهزا شوند.

همچنان که از امام سجاد (علیه السلام) سؤال شد که آیا از کسی که گرفتار بیماری طاعون است بیزار باشیم، طاعون را علامت عذاب او بدانیم؟

حضرت فرمود: اگر گنه کار است از او بیزار باشید چه طاعون گرفته باشد یا نگرفته باشد و اگر مطیع خداوند عزوجل است طاعون (عذاب او نیست، بلکه رحمت بر اوست و) مایه پاک شدن او از گناه است. در حقیقت خداوند قومى را به طاعون عذاب کند و با همان طاعون رحمتش را بر قومى دیگر قرار می دهد. آیا نمی بینید که او خورشید را روشنی بخش بنده‏هاى خودساخته و باعث رسیدن میوه‏هاى آن ها و فرارسیدن خوراک آن ها کرده و چه بسا که به وسیله همان خورشید، مردمى را عذاب کند و به سوزش آن گرفتار سازد، چه در قیامت به واسطه گناهانش و در دنیا به بدی کارهایشان. (13)

بنابراین روایاتی که سفارش به گریزان بودن از بیماران مسری می کنند اولاً به معنای توهین و هتک حرمت آن ها نیست؛ ثانیاً به معنای این نیست که فرد مبتلابه بیماری مسری، عضو کاملاً فعال جامعه نباشد یا از داشتن مشاغل مهم محروم بماند بلکه این دودسته از احادیث برای رفتار اجتماعی و دشواری های ناشی از جذام، رهنمودهایی، هم اخلاقی و هم پزشکی دارد.

پس روایات دسته اول که توصیه به دوری از بیماری های مسری دارند، به جنبه پزشکی آن نظر داشته اند به همین دلیل مثلاً فرموده اند «وقتی با آنان گفت وگو می کنید، به اندازه یک نیزه از آنان دورباشید».

روایات دسته دوم که گزارشی از هم نشینی و هم غذا بودن اهل بیت (علیهم السلام) با جذامیان است، دلالت بر این می کنند که از جهت اخلاق اسلامی، صحیح نیست که آن ها را از جامعه محروم و به آن ها توهین کرد، به همین دلیل مثلاً امام سجاد (علیه السلام) وقتی می بیند مردم با تنفر و وحشت از آن ها دوری می کردند، آن ها را به خانه خود دعوت کرده و با ایشان هم غذا می شوند.

4-3. حفظ آرامش روحی و روانی جامعه

یکی دیگر از دلایل توصیه به دوری، حفظ آرامش روحی و روانی افراد بیمار و غیر بیمار است. به عبارت دیگر وقتی افرادی مانند جذامی ها، بیش از آن که از بیماری خود رنج ببرند از تنفر و انزجار مردم رنج می کشند، ائمه (علیهم السلام) راه حل هایی هم برای افراد بیمار و هم افراد غیر بیمار بیان می کنند؛ مثلاً امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

«لَا تَنْظُرُوا إِلَى أَهْلِ الْبَلَاءِ فَإِنَّ ذَلِک یحْزُنُهُمْ»؛ (14)

به بلازده ها نگاه نکنید، چون مایه اندوه آن ها است.

یا در روایت دیگر رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«لَا تُدِیمُوا النَّظَرَ إِلَى أَهْلِ الْبَلَاءِ وَ الْمَجْذُومِینَ فَإِنَّهُ یحْزُنُهُمْ»؛ (15)

نگاه پیوسته به گرفتاران و جذامیان نکنید که مایه اندوه آن ها است.

بر اساس این دو روایت، یکی از دلایل توصیه معصومان (علیهم السلام) به دوری از افراد جذامی، آرامش خود آن ها است.

از سوی دیگر رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«أَقِلُّوا مِنَ النَّظَرِ إِلَى أَهْلِ الْبَلَاءِ وَ لَا تَدْخُلُوا عَلَیهِمْ وَ إِذَا مَرَرْتُمْ بِهِمْ فَأَسْرِعُوا الْمَشْی لَا یصِیبُکمْ مَا أَصَابَهُمْ»؛ (16)

به مبتلا، کم نگاه کنید و بر آن ها وارد نشوید و چون بر آن ها رسیدید، زود بگذرید تا دردشان به شما نرسد.

برخی از بیماران هم ازلحاظ ذهنی و هم جسمی آزاردهنده هستند، به همین دلیل معصومان (علیهم السلام) برای حفظ روح و روان افراد جامعه توصیه کرده اند که از آن ها دوری کنند.

نکته دیگر این که هرچند گفته اند بیماری هایی مانند جذام، مسری هستند اما به دلایلی ممکن است افرادی مطلقاً استعداد ابتلا به آن را نداشته باشند و یا این که همه آن نوع بیماری ها خطرناک نباشند به همین دلیل مثلاً پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دست فردی که مبتلا بود را گرفت و با وی هم غذا شد.

نتیجه:

نتیجه ای که از مجموعه سخنان در جمع بین این دودسته روایات می توان در نظر گرفت این است که فارغ از بحث سندی، این موارد هیچ گونه تعارضی باهم ندارند بلکه هر دسته از آن ها به یک جنبه پرداخته است؛ با این توضیح که حق کرامت یا حرمت داشتن اشخاص در جامعه، همانند حق حیات، از موارد بسیار مهم در زندگی اجتماعی است. انسان یک موجود اجتماعی است و هنگامی می تواند به رشد و تکامل موردنظر خویش برسد که بتواند از مواهب و نعمات الهی اعم از مادی و معنوی فردی و اجتماعی استفاده کند لذا برای ایجاد بستر مناسب جهت تکامل انسان در درجه نخست بایستی حرمت و احترام اجتماعی انسان که نیاز طبیعی و فطری اوست صیانت گردد و مورد تحقیر واقع نشود. با توجه به این اصل، منظور معصومان (علیهم السلام) از کناره گیری با افراد بیماری، صرفاً جنبه پزشکی دارد نه اینکه درصدد تحقیر این افراد باشد؛ بنابراین درآیات قرآن و روایات اسلامی، اشاره های فراوانی درزمینهٔ حقوق بیماران وجود دارد که نشانگر دقت نظر اسلام به این مسئله است. نتایج به دست آمده در مطالعه حاضر نشان دهنده توجه اسلام به جنبه های مختلفی نظیر کرامت و ارزش انسان ها، ارتباط پزشک و بیمار، تقوی در برخورد با بیماران واگیردار است.

به هرحال، اصل بر رعایت بهداشت و دوری از افراد مبتلابه بیماری های مسری است، اما اگر به مرحله ای برسد که به دل شکستگی آنان منجر شود، افرادی که از توکل بالاتری برخوردار هستند، ایثار کرده و آسیب دیدن احتمالی خود را فدای به دست آوردن دل آن بیماران می کنند.

 

 

پی نوشت ها:

  1. ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، (1413 ق)، من لایحضره الفقیه، محقق: علی اکبر غفاری، قم: جامعه مدرسین، ج‏3، ص 557.
  2. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403 ق، ج‏62، ص 82.
  3. همان، ص 83.
  4. ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، الخصال، محقق: علی اکبر غفاری، قم: جامعه مدرسین،1362 ش، ج‏1، ص 287.
  5. طوسى، محمد بن الحسن‏، الأمالی (للطوسی)، قم: دار الثقافة، چاپ اول، 1414 ق، ص 673.
  6. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، همان، ج‏62، ص 82.
  7. همان، ج‏72، ص: 130.
  8. جزائرى، نعمت الله بن عبدالله‏، ریاض الأبرار فی مناقب الأئمة الأطهار، بیروت: مؤسسة التاریخ العربی‏، چاپ اول، 1427 ق، ج‏2، ص 35.
  9. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، همان، ج‏72، ص 131.
  10. مازندرانی، محمدصالح، شرح الکافی، محقق: ابوالحسن شعرانی، تهران: المکتبة الاسلامیة، چاپ اول، 1382 ق، ج‏8، ص 335.
  11. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، همان، ج‏72، ص 131.
  12. سوره الحجرات، آیه 13.
  13. قطب الدین راوندى، سعید بن هبة الله‏، الدعوات (للراوندی)/سلوة الحزین، قم: انتشارات مدرسه امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف)، چاپ اول، 1407 ق، ص 171.
  14. طبرسى، على بن حسن‏، مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، نجف: المکتبة الحیدریة، چاپ دوم، 1385 ق، ص 28.
  15. ابنا بسطام، عبدالله و حسین‏، طب الأئمة (علیهم السلام)، محقق/مصحح: خرسان، محمدمهدى‏، قم: دارالشریف الرضی‏، چاپ دوم، 1411 ق، ص 106.
  16. همان.

آیا بیماری های واگیردار در قرآن مطرح شده است؟
دانستنی های قرآن، بیماری در قرآن، بیماری های مسری، بیماری واگیردار، علوم پزشکی در قرآن.

آیا بیماری های واگیردار در قرآن مطرح شده است؟

پاسخ اجمالی:

در قرآن کریم به‌صراحت به بیماری‌های واگیردار اشاره نشده است؛ اما مفسرین در چندین مورد، در تفسیر آیات، یا آیه را به بیماری واگیردار تفسیر کرده‌اند یا به بیماری‌های مسری اشاره‌ نموده‌اند. ازجمله این موارد می‌توان به آیات 243 «سوره بقره»، 97 «سوره طه» و 44 سوره «ص» اشاره کرد.

پاسخ تفصیلی:

هدف اصلی از نزول قرآن هدایت و تربیت انسان است و در این امر از چیزی فروگذار نکرده و هر جا لازم بوده اصول و کلیات لازم را بیان کرده و در موارد لزوم نیز به برخی جزئیات ورود داشته است. «وَ نَزَّلْنا عَلَیک الْکتابَ تِبْیاناً لِکلِّ شَی‏ءٍ (1)‏؛ و ما این کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانگر هر چیزی (از علوم و معارف) است!»

 ازاین‌رو نباید انتظار داشت تمام جزئیات علوم بشری در قرآن آمده باشد؛ اما در مواردی با اهداف تربیتی به برخی از این مسائل ازجمله مسئله بیماری، ورود داشته است.

خداوند متعال در هیچ جای قرآن کریم به‌صراحت از بیماری واگیردار نامی نبرده است، اما در تفاسیر قرآن کریم، در چندین مورد، تعابیر برخی آیات به بیماری‌های واگیردار تفسیر شده است:

1. اکثر مفسرین شیعه و اهل سنت بر این باورند کلمه «حَذَرَ الْمَوْت» در آیه 243 سوره بقره به بیماری واگیردار طاعون اشاره دارد.

خدای متعال در این آیه شریفه می‌فرماید: «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْیاهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَ لکنَّ أَکثَرَ النَّاسِ لا یشْکرُون؛ آيا نديدى جمعيتى را كه از ترس مرگ، از خانه‏هاى خود فرار كردند؟ و آنان، هزارها نفر بودند (كه به بهانه بيمارى طاعون، از شركت در ميدان جهاد خوددارى نمودند). خداوند به آن‌ها گفت: بميريد! (و به همان بيمارى، كه آن را بهانه قرار داده بودند، مردند.) سپس خدا آن‌ها را زنده كرد؛ (و ماجراى زندگى آن‌ها را درس عبرتى براى آيندگان قرارداد.) خداوند نسبت به بندگان خود احسان مى‏كند؛ ولى بيشتر مردم، شكر (او را) بجا نمى‏آورند.»

از بعضى روایات استفاده مى‏شود که پیشوا و رهبر آنان از آنان خواست که خود را براى مبارزه آماده کنند و از شهر خارج گردند آن‌ها به بهانه اینکه در محیط جنگ، مرض طاعون است از رفتن به میدان جنگ خوددارى کردند؛ پروردگار آن‌ها را به همان چیزى که از آن هراس داشتند و بهانه فرار قرار داده بودند مبتلا ساخت و بیمارى طاعون در آن‌ها شایع شد آن‌ها خانه‏هاى خود را خالى کرده و براى نجات از طاعون فرار کردند و در بیابان ‌همگى از بین رفتند. (2)

2. قرآن کریم در مورد عذاب سامری می‌گوید:

«قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَک فِى الْحَیوةِ أَن تَقُولَ لَامِسَاس‏(3)؛ (موسى) گفت: برو که بهره تو در زندگى دنیا این است که (هر کس با تو نزدیک شود) به‌گویی «با من تماس نگیر!»

یکی از احتمال‌هایی که در تفسیر آیه 97 سوره «طه» در مورد عذاب سامری بیان‌شده این است که مقصود آن بود که موسى در حق سامرى نفرین کرد و او به بیمارى مرموزى گرفتار شد که واگیردار بود و کسى نمى‏توانست با او تماس بگیرد. (4)

3. در مورد بیماری حضرت ایوب نیز، طبرى در ذیل آیه 44 سوره «ص» می‌گوید: «چون ایوب گرفتار شد و مردم او را وا‌گذاشتند، همسرش براى او تلاش روزى می‌کرد [برای غذا و روزی او تلاش می‌کرد]. روزى شیطان به مردم گفت: این زن با مردى بیمار سروکار دارد که میان شما می‌آید و ممکن است بیمارى او از این زن به شما واگیر شود. او را راه ندهید و کمک مکنید ... ». (5)

با توجه به این داستان، شیطان می‌خواست بیماری حضرت ایوب (علیه‌السلام) را مسری و واگیردار جلوه دهد تا دیگران از او و همسرش فاصله بگیرند.

4. در بعضی تفاسیر، ذیل آیات سوره «مسد»، به این ماجرا اشاره‌شده که:

«چند روز پس از جنگ بدر در جسم ابولهب عدسه (6) ظاهر شد و پسرانش از ترس واگیر، او را جدا کردند و چون مرد، سه شبانه‌روز نعشش بر زمین بود تا گندید و حمالان حبشى، گودالى حفر کردند و با چوب درازى مرده او را در آن افکندند و گودال را از بالا با سنگ‌ها پر کردند.» (7)

نتیجه:

با توجه به اینکه قرآن کتاب هدایت و تربیت است نباید انتظار داشت که به جزئیات همه علوم پرداخته باشد. ازاین‌رو شاید به دلیل عدم نیاز هدایتی به این بحث، صراحتاً به بیماری‌های واگیردار نپرداخته است؛ اما در تفاسیر، ذیل برخی آیات، به مناسبت متن آیه یا شأن نزول آیه و مباحث مرتبط با آن، به بحث بیماری‌های واگیردار پرداخته‌شده است. (8)

 

پی‌نوشت‌ها:

  1. سوره نحل، آیه 89.
  2. ر.ک: مکارم شیرازی و جمعی از نویسندگان، تفسیر نمونه، تهران‏، دار الکتب الإسلامیة، چاپ 10، 1371 ه. ش‏، ج 2، ص 218 تا 220.
  3. سوره طه، آیه 97.
  4. محمدعلی رضایی، تفسیر قرآن مهر، قم‏، ناشر: انتشارات پژوهش‌های تفسیر و علوم قرآنى‏، 1387، چاپ اول‏، ج ‏13، ص 98.
  5. ابراهیم عاملی، تفسیر عاملی، تهران، ناشر: کتاب‌فروشی صدوق‏، چاپ 1، 1360 ه. ش‏، ج 7، ص 327 و 327.
  6. عدسه: با سه فتحه گوش‌هایی است كه بر بدن ظاهر می‌شود و مانند طاعون کُشنده است. (ابن منظور، محمد بن مكرم ‫، لسان العرب، دار بيروت، بیروت، 1375 ق، ج 6، ص 132)
  7. سید عبدالحجت بلاغی، حجة التفاسیر و بلاغ الإکسیر، قم‏، ناشر: حکمت (چاپخانه)، چاپ 1، 1386 ه. ق‏، ج ‏7، ص 328
  8. مفسران فقط به اصل موضوع بیماری واگیردار اشاره‌کرده‌اند و به درمان و پیشگیری و سایر مسائل نپرداخته‌اند.

 

معرفی منبع جهت مطالعه بیشتر:

آن‏سوى آیه‏ها نگرشى بر اعجازهاى پزشکى قرآن‏، نویسنده: صمد نورى زاد

کلمات کلیدی:

دانستنی‌های قرآن، بیماری در قرآن، بیماری‌های مسری، بیماری واگیردار، علوم پزشکی در قرآن.