توسل

يه بيماري دارم مي خوام از طريق دعا و توسل به ائمه حاجتم رو بگيرم.
سوره حمد را هفتاد مرتبه بر آب باران بخوانيد و با تربت سيد الشهداء مخلوط‌ کنید ميل کنيد. اين دعا را سه مرتبه بخوان الهم اّشفِنِي بِشِفَائِكَ وَ دَاوِنِي ...

با سلام خدمت شما حدود نه ماهي ميشه يه بيماري دارم که هیچ‌چیزش معلوم نيست همه علائم آزمايشاتم خدا رو شکر خوب است فقط در سرم احساس گرفتگي و فشار دارم مي خوام از طريق دعا و توسل به ائمه حاجتم رو بگيرم ميشه راهنماييم کنيد ممنون.

پاسخ:

خداوند به شما سلامتي عنايت فرمايد ضمن توصیه به پیگیری جدی مسائل درمانی با مراجعه به پزشکان متخصص، بعضي از دعاهای که در منابع روايي از معصومين (ع) نقل‌شده است حضورتان تقديم می‌شود.

سوره حمد را هفتاد مرتبه بر آب باران بخوانيد و با تربت سيد الشهداء مخلوط‌کنید ميل کنيد.

اين دعا را سه مرتبه بخوان

الهم اّشفِنِي بِشِفَائِكَ وَ دَاوِنِي بِدَوَائِكَ وَ عَافِنِي مِنْ بَلَائِكَ (1)

 براي سردر ازامام باقر (ع) نقل‌شده است، دست‌برسر بکش و اين دعا را بخوان أَعُوذُ بِاللَّهِ الَّذِي سَكَنَ لَهُ مَا فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ‏ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ‏ هفت مرتبه

و نيز امام صادق نقل‌شده است که دست بر سر بگزاريد هفت مرتبه بخوان.

بِسْمِ اللَّهِ الَّذِي لَا يَضُرُّ مَعَ اسْمِهِ شَيْ‏ءٌ فِي الْأَرْضِ وَ لَا فِي السَّمَاءِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ‏ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَجِيرُ بِكَ بِمَا اسْتَجَارَ بِهِ مُحَمَّدٌ ص لِنَفْسِه

امام رضا (ع) از امام باقر (ع) نقل می‌کند که به شيعيان ما براي رفع سردرد اين جملات را تعليم کنيد يا طاهي يا ذر يا طمنة يا طناب

 از امام موسي بن جعفر نقل‌شده که شخصي از سردرد شکايت کرد و گفت خواب را از چشمم گرفته، حضرت اين دعا را تعليم فرمودند: أَعُوذُ بِاللَّهِ وَ أُعِيذُ نَفْسِي مِنْ جَمِيعِ مَا اعْتَرَانِي بِاسْمِ اللَّهِ الْعَظِيمِ وَ كَلِمَاتِهِ التَّامَّاتِ الَّتِي لَا يُجَاوِزُهُنَّ بَرٌّ وَ لَا فَاجِرٌ أُعِيذُ نَفْسِي بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ بِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ الْأَخْيَارِ اللَّهُمَّ بِحَقِّهِمْ عَلَيْكَ إِلَّا أَجَرْتَنِي مِنْ شَكَاتِي هَذِهِ

توسل به امام موسي بن جعفر سفارش شده است اللهم اني اسئلک بحق وليِک موسي بَن جعفر عليه السلام الا عافيتَنِي به في جميعِ جوارحي ما َظُهُر منها وما بَطَنَ يا جوادُ يا کريمُ (در کتاب مفاتيح دعاي توسل ديگراين جمله نقل‌شده مراجعه نماييد) و صدقه و استغفار هم خيلي مفيد است.

موفق باشد.

 

پی‌نوشت:

1. بحار الأنوار، ط - بيروت، ج‏92، ص 53.

چه کارهايي براي قبولي توبه و توسل به امام حسين (ع) انجام دهيم؟
توبه یعنی پشیمانی قلبی که لازمه اش ترک آن کار و تصمیم جدی داشتن، بر انجام ندادن گناهان است. در صورتی که قابل جبران باشد، لازم است است این کار انجام شود ...

سلام توسل به امام حسين (علیه السلام) براي توبه از گناهان چگونه است؟ چه کارهايي براي  قبولي توبه و توسل به امام حسبن (ع) انجام دهيم؟

«توسل» از ماده «وسل» به معناي تقرّب جستن يا چيزي كه باعث تقرّب به ديگري از روي علاقه و رغبت مي‌شود، مي‌باشد(1) توسل شامل شفاعت نيز مي‌شود، «شفاعت» از ماده «شفع» به معناي ضميمه كردن چيزي به همانند او است (2) و در مفهوم قرآني، شخص گناهكار به خاطر پاره‌اي از جنبه‌هاي مثبت (مانند ايمان، عمل صالح و...) شباهتي با اولياءالله پيدا مي‌کند و آن‌ها با کمک‌هاي خود، او را به‌سوي كمال سوق مي‌دهند و از پيشگاه خداوند تقاضاي عفو مي‌کنند. به‌عبارت‌ديگر: شفاعت قرار گرفتن موجود قوي‌تر و برتر در كنار موجود ضعيف‌تر و كمك نمودن به او د رراه پيمودن مراتب كمال، است(3).

قرآن کریم در آيه 35 سوره مائده، مي‌فرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَ جاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»: اي كساني كه ايمان آورده‌ايد پرهيزكاري پيشه كنيد و وسيله‌اي براي تقرب به خدا، انتخاب نماييد و درراه او جهاد كنيد، باشد كه رستگار شويد.

وسيله در آيه فوق، معناي بسيار وسيعي دارد و هر كار و هر چيزي كه باعث نزديك شدن به پيشگاه مقدس پروردگار مي‌شود، شامل مي‌گردد، همانطوركه حضرت علي ـ عليه السّلام ـ فرمودند: بهترين چيزي كه به‌وسيله آن مي‌توان به خدا نزديك شد، ايمان به خدا و پيامبر او و جهاد در راه او، نماز، زكات، روزه، حج، صله‌رحم، انفاق ... مي‌باشد(4).

متوسل شدن به افراد در حقيقت توسل به مقام روحاني آن‌هاست كه روح خود را پرورش داده، به كمالاتي رسيدند علاوه بر اين، توسل روح اميد را افزايش، روح يأس را كاهش و ايجاد رابطه معنوي باخدا و اولياءالله و تحصيل رضايت خداوند و توجه به سلسله شافعان و... را به وجود مي‌آورد بنابراين توسل به مقامِ بزرگي مانند امام حسين عليه‌السلام که جانش را براي احياي دين خدا، فدا کرد، بسيار مناسب است و در روايات بسياري هم به آن تأکيد شده است. آداب و ترتيب خاصي نيز براي اين‌گونه توسل ها، وجود ندارد و انسان مي‌تواند صميمانه با امامش درد دل کند و به‌وسيله او از خدا طلب مغفرت کند یا اینکه از خدای متعال بخواهد به خاطر آن بزرگوار، او را مورد بخشش قرار دهد.

توبه یعنی پشیمانی قلبی که لازمه اش ترک آن کار و تصمیم جدی داشتن، بر انجام ندادن گناهان است. در صورتی که قابل جبران باشد، لازم است است این کار انجام شود. می توان از سیدالشهدا علیه السلام خواست تا برای توفیق در این مسیر، برایتان دعا کند. از طرفی می توان از آن بزرگوار درخواست کرد تا به درگاه الهی برای شما، استغفار نماید.

 موفق باشيد.

پي‌نوشت‌ها:

1. قرشي، سيد علي‌اکبر، قاموس قرآن، تهران، دارالكتب الاسلاميه، ذيل ماده «وسل»

2. همان،‌ ذيل ماده «شفع»

3. مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، ج 1، ص 223

4. نهج‌البلاغه، خطبه 110

اگر استجابت دعا هزار و یک شرط دارد، بهتر نیست به جای این که مردم را به دعا و حرم و توسل فرا بخوانیم، آن ها را به پیشگیری از بیماری کرونا فرا بخوانیم؟!
بیماری، دعا، شرایط استجابت دعا، توسل، شفا

اگر استجابت دعا هزار و یک شرط دارد، بهتر نیست به جای این که مردم را به دعا و حرم و توسل فرا بخوانیم، آن ها را به پیشگیری از بیماری کرونا فرا بخوانیم؟!

پاسخ اجمالی:

دعا کردن در پیشگاه خالق هستی، درواقع نوعی عبادت است که اجابت محتوای آن نیز بدون قید و شرط نیست. یکی از آداب و شرایط دعا، عمل موافق و متناسب با آن است. در طلب شفا نیز باید تلاش متناسب و عمل مقتضی صورت گرفته باشد چراکه در اکثر موارد، خداوند شفای بیمار را از طریق اسباب متعارف فراهم می‌سازد. ازاین‌رو رعایت بهداشت، پیشگیری از ابتلاء، گوش سپردن به دستورات متخصصین و بهره‌مندی از نسخه پزشک، همگی از شرایط استجابت دعا به‌حساب آمده و پیش از دعا تحقق آن لازم است؛ نه اینکه در مقابل دعا باشد.

پاسخ تفصیلی:

در قرآن، خداوند وعده داده هر دعایی را برآورده کند. به همین جهت، ممکن است گروهی از مردم بدون تلاش و فراهم کردن مقدمات لازم، فقط به دعا اشتغال بورزند و چون به مقصود نمی‌رسند، از استجابت دعا ناامید شده و صرفاً به درمان و پیشگیری از بیماری‌ها بسنده کنند. در ادامه، با ارائه نکاتی به بررسی نسبت دعا و درمان و پیشگیری می‌پردازیم تا از این طریق، اشکال مذکور نیز برطرف شود:

نکته اول:

در ابتدای امر تصور می‌شود که لازم است تلقی عمومی از بحث «دعا» تصحیح شود، چراکه دعا کردن و بر زبان آوردن نیازهای خود در پیشگاه خالق هستی درواقع نوعی عبادت است و در تعبیر برخی از روایات مطلب را از این نیز بالاتر دانسته و در حقیقت دعا را مغز عبادت دانسته‌اند؛ چنانکه از رسول اکرم (ص) این‌گونه روایت‌شده است که فرمودند:

«افْزَعُوا إِلَى اللَّهِ فِی حَوَائِجِکمْ وَ الْجَئُوا إِلَیهِ فِی مُلِمَّاتِکمْ وَ تَضَرَّعُوا إِلَیهِ وَ ادْعُوهُ فَإِنَّ الدُّعَاءَ مُخُ‏ الْعِبَادَةِ...؛ در حوائجتان از خدا کمک بخواهید، در شداید و گرفتاری‌ها به او پناه ببرید و به‌سوی او تضرع کنید، او را بخوانید و دعا کنید، چون «دعا» مغز عبادت است...». (1)

همین حقیقت را حضرت امام محمدباقر (علیه‌السلام) این‌گونه مطرح می‌فرماید که: «وَ لَا تَمَلَ‏ مِنَ‏ الدُّعَاءِ فَإِنَّهُ‏ مِنَ‏ اللَّهِ‏ بِمکان‏؛ از دعا خسته نشو! زیرا دعا در نزد خدا منزلت و مقامى عظیم دارد». (2)

ازاین‌رو از برخی از عرفا نقل‌شده است که ایشان بااینکه هیچ حاجتی از خدا نداشته و در مقام تسلیم محض به سر می‌برده‌اند، تنها به جهت آنکه خداوند امر به دعا کرده و فرموده «ادعونی استجب لکم» (3) و برای بهره‌مندی از برکات عبادت بودن دعا، این فعل را انجام می‌داده‌اند.

این‌یک نگاه تقلیل گرایانه به حقیقت دعاست که بخواهیم تنها آن را به جهت برآورده شدن حاجاتمان فرو کاسته و دائماً به اجابت یا عدم اجابت آن، خود را معطل نگهداریم و از حقیقت متعالی آن کاملاً بی‌خبر بوده و از آن غافل باشیم؛ و صد افسوس که نگاه غالب در خصوص دعا، همین نگاه غیر متعالی و سطحی است.

نکته دوم:

باید توجه داشته باشید که انتظار ما از دعا و تأثیر آن در زندگی باید منطقی بوده و به محدودیت‌هایی که در اجابت خواسته‌های ما در عالم هستی وجود دارد توجه بیشتری داشته باشیم. اینکه فکر کنیم، صرف بیان الفاظی خاص، تأثیراتی تکوینی به نحو ضروری داشته و بدون هیچ قید و شرطی انسان را بر سر سفره خواسته خود می‌نشاند، تصور درستی نکرده‌ایم. خصوصاً اینکه طرف دعای ما موجودی است که حکیم و عالِم بوده و مسائل را از دریچه تنگ خواسته‌های انسانی نمی‌نگرد!

درنتیجه ما نیز با شما موافقیم که دعا، بدون قید و شرط نبوده و آدابی دارد؛ و اتفاقاً یکی از آداب و شرایط دعا، در اکثر موارد، عمل موافق و متناسب با آن است؛ به‌عبارت‌دیگر هر دعا و توکلی می‌بایست مسبوق به عمل و تلاشی در راستای آن دعا باشد.

همچنانکه امیرمومنان (علیه‌السلام) در حدیثی دعاکننده بی‌عمل را این‌گونه تشبیه می‌کند.

«الدّاعی بِلا عَمَلٍ کالرّامی بِلا وَتَرٍ؛ کسى که دعا می‌کند بدون عمل، مانند تیراندازی است که کمانش «زه» ندارد». (4)

و یا امام رضا (علیه‌السلام) در این خصوص می‌فرماید:

«مَن سَألَ اللهَ التَّوفیقَ وَ لَم یجتَهِد، فَقَدِ استَهزَءَ بِنَفسِهِ؛ هر کس از خداوند، توفیق بطلبد ولی تلاش نکند، خودش را مسخره کرده است.» (5)

در طلب شفای امراض مادی و بیماری‌ها، ابتدا باید تلاشی متناسب و عمل مقتضی صورت گرفته باشد و ازاین‌رو رعایت بهداشت، پیشگیری از ابتلا، گوش سپردن به دستورات متخصصین و بهره‌مندی از نسخه پزشک، همگی از شرایط استجابت دعا به‌حساب آمده و پیش از دعا تحقق آن لازم است، نه اینکه در مقابل دعا باشد.

نکته سوم:

هنگامی‌که انسان در سیره و سنت حضرات معصومین (علیه‌السلام) هم می‌نگرد، درمی‌یابد که ایشان در هنگام عارض شدن کسالت و بیماری و یا رویارویی با مشکلات و مسائل تنها بر دعا و عنایات غیبی اتکا نکرده و علاوه بر آن تمام تلاش خود را نیز در جهت و راستای خواسته خویش مبذول می‌داشتند. ازاین‌رو گوش سپردن به توصیه طبیبان و استفاده از نسخه ایشان، سنت رایج در میان حضرات معصومین (علیه‌السلام) بوده است.

دراین‌باره داستانی از حضرت موسی (علیه‌السلام) وجود دارد که بیان آن خالی از لطف نیست.

نقل است که حضرت موسی (علیه‌السلام) را بیماری عارض شد، بنی‌اسرائیل نزد او آمدند و ناخوشی او را شناختند و گفتند: اگر فلان دارو را مصرف کنی شفا می‌یابی.

موسی (علیه‌السلام) گفت: مداوا نمی‌کنم تا خدا مرا بی‌دوا بهبود بخشد. پس بیماری او طولانی شد، خدا به او وحی فرمود: به عزت و جلالم سوگند! ترا عافیت نمی‌دهم تا به دوائی که گفته‌اند درمان کنی. پس به بنی‌اسرائیل گفت: داروئی که گفتید به آن مرا معالجه کنید.

پس او را مداوا کردند و بهبود یافت. این در دل موسی (علیه‌السلام) حالت شکوه و اعتراضی را پدید آورد. خدای تعالی به او وحی فرستاد: خواستی حکمت مرا به توکّل خود باطل کنی، چه کسی غیر از من داروها و منفعت‌ها را در گیاهان و اشیاء نهاد؟!(6)

نکته چهارم:

البته نباید از این نکته غافل شد که گاهی خداوند از طریق غیرعادی، کارهایی را انجام می‌دهد و مثلاً مردگان را زنده و یا بیماران را شفا می‌دهد؛ چنانکه عیسی (علیه‌السلام) به اذن او چنین نمود و بیماران را شفا داد و مردگان را زنده کرد (5). البته این معجزات و کارهای خارق‌العاده، در موارد نادری رخ می‌دهد و چون در محدوده علم ما نیست، نمی‌دانیم حکمت الهی چه زمانی، وقوع چنین معجزاتی را لازم می‌داند و چه زمانی نه. ازاین‌رو، هم موظفیم دعا کنیم و به رحمت و قدرت نامحدود خدا امیدوار باشیم و هم موظفیم به حکمت خدا اعتماد کنیم و کارهای عادی مؤثر در درمان بیماری را بپیماییم چراکه ممکن است در این مورد حکمت خداوند چنین اقتضا کرده باشد که شفا نه از طریق معجزه بلکه از طریق انجام کارهای متعارف انجام گیرد (7).

نتیجه:

هر انسانی باید تمام تلاش خود را برای جلوگیری از گسترش بیماری‌های خطرناک انجام دهد و در ادامه از خداوند منان و عنایات او نیز استمداد بطلبد؛ چنانکه قرآن کریم در این خصوص می‌فرماید:

«فَإِذا عَزَمْتَ‏ فَتَوَکلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُتَوَکلینَ؛ و چون تصمیم گرفتى بر خدا توکل کن، زیرا خداوند توکل‌کنندگان را دوست مى‏دارد». (8)

پی‌نوشت‌ها:

  1. ابن فهد حلی، عدة الداعی و نجاح الساعی، ص 41.
  2. ابن فهد حلی، عدة الداعی و نجاح الساعی، ص 19.
  3. مؤمن، آیه 60.
  4. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 75، ص 60.
  5. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 78، ص 356.
  6. ملا مهدی نراقی، جامع السعادات، ج 3، ص 228.
  7. مائده، آیه 110.
  8. آل‌عمران، آیه 159.

 

کلمات کلیدی

بیماری، دعا، شرایط استجابت دعا، توسل، شفا

به نظر شما دینداری بهتر است یا علم؟ کدام مفیدتر و عاقلانه تر است؟
علم و دین، بیماری، دعا، توسل

به نظر شما دینداری بهتر است یا علم؟ دین ما را به توسل و دعا و گریه فرا می خواند تا دری از آسمان گشوده شود و مشکل حل شود، اما علم ما را به آزمایش و تجربه و حل درمان از طریق تلاش و کوشش فرا می خواند؟ کدام مفیدتر و عاقلانه تر است؟

پاسخ اجمالی:

دین اسلام هیچ‌گاه مانع تلاش علمی نبوده و این‌گونه تبلیغ نکرده است که دعا و توسل همه‌جا برای رسیدن به مقصود کافی است. از سوی دیگر حوزه فعالیت علوم تجربی، مسائل تجربی و آزمایشگاهی است و بسیاری از امور معنوی و روحانی را پوشش نمی‌دهد. درنتیجه، اساساً تعارضی میان علم و امور دینی (مثل دعا و توسل) وجود ندارد تا مجبور باشیم یکی را برگزینیم. به باور صحیح، علم و دین مکمل همدیگرند و انسان مؤمن، هم از علم بهره می‌برد و هم از دین چراکه این دو را دو بال برای سیر در آسمان حقیقت می‌داند.

پاسخ تفصیلی:

مقدمه:

«رابطه دین و علم» از دیرباز موردتوجه دین‏باوران و اندیشمندان بوده و پیرامون آن بحث‏ها و گفت‏وگوهای فراوانی به میان آمده است؛ که در ادامه، با ارائه نکاتی، دیدگاه صحیح در این زمینه را بیان می‌کنیم:

نکته اول:

به نظر می‌رسد منظور شما از علم، تلقی رایج از علم در روزگار ما، یعنی همان علم تجربی است که از راه آزمایش و تجربه حاصل‌شده و دستاوردهایی چون تکنولوژی را به همراه داشته است. خصوصاً اینکه در سؤال به مواردی چون آزمایش و تجربه نیز اشاره کردید؛ اما مشخص نفرمودید که مراد شما از «دین»، کدام «دین» است؟

اگر منظورتان دین اسلام است، روشن است که اصلاً تقابلی میان اسلام و علم نیست. دین اسلام از ابتدا مشوق عقل و علم بوده و با انتقال مرکزیت حکومت اسلامی از مدینه به عراق و تضارب آرای دانشمندان ملل گوناگون، جریان‌های عقلی و علمی متنوعی در اسلام شکل گرفت. چرا این‌گونه نباشد وقتی کتاب آسمانی دین اسلام و پیامبرش همواره مشوق علم‌آموزی و تحصیل علم است؟! به‌عنوان نمونه از پیامبر گرامی اسلام (ص) این‌گونه روایت‌شده است که فرمودند: «داناترین مردم کسی است که علم مردم را بادانش خود جمع کند و ارزشمندترین انسان کسی است که علمش افزون باشد و کم‌ترین ارزش برای کسی است که دانشش کمتر از دیگران است.»(1)

از دلِ همین تفکر بود که دانشمندان بزرگی چون ابوعلی سینا، خوارزمی، جابر بن حیان، ابن هیثم، ابوریحان بیرونی، فارابی، زکریای رازی و ... در تاریخ فرهنگ اسلامی ظهور کردند که هم عالِم و اسلام‌شناس بوده و هم در علوم دیگر به مفاخر زمان خود تبدیل‌شده بودند.

نکته دوم:

 حوزه فعالیت علوم تجربی، مسائل تجربی و آزمایشگاهی است و تنها در این حوزه است که می‌توانند نظریه‌پردازی کنند. امّا اگر مسئله‌ای موضوعا از دسترس تجربه و آزمون خارج بوده و مربوط به مسائل متافیزیکی و فرامادی باشد، دیگر موضوعی برای علوم تجربی باقی نمانده و تجربه نفیا یا اثباتا نمی‌تواند در خصوص آن نظری داشته باشد.

مواردی که شما در سؤال بدان اشاره فرمودید نیز از همین قسم است.

دعا و توسل از کلیدواژه‌های دینی است که در دایره معارف اسلامی تعریف‌شده و آزمایش و تجربه از کلیدواژگان علم تجربی است که در این حوزه موضوعیت دارد.

علامه شهید مرتضی مطهری در این خصوص می‌فرماید:

دین یک رسالتی دارد که این رسالت از غیر دین ساخته نیست یعنی از عقل و علم و فکر بشر این رسالت ساخته نیست و اگر در حدود علم و عقل بشر می‌بود به همان عقل و علم بشر واگذارمید و دیگر پیغمبران مبعوث نمی‌شدند. اسلام برای عقل بشر فوق‌العاده ارزش قائل است برای تفکر فوق‌العاده ارزش قائل است. برای علم و مطالعه و آزمایش و مشاهده موجودات و به تعبیر خود قرآن برای سیر درآیات آفاق‌وانفس فوق‌العاده ارزش قائل است ولی این‌چنین نیست که عقل و فکر و استدلال و علم و مشاهده و آزمایش هراندازه ترقی کند بتواند آن نشانه‌هایی را که در دین از انسان یا از جهان داده است ارائه کند. این دیگر فقط رسالت دین است و آن مقدار که شما می‌بینید علم و عقل بشر حقایقی را که دین بیان کرده است تأیید می‌کند. (2)

درنتیجه، هیچ‌کدام از این موارد قابل‌مقایسه با یکدیگر نیستند، چراکه در دو حوزه کاملاً متمایز از یکدیگر تعریف می‌شوند و نیز جمع این دو راه نیز مانعی نداشته و هیچ‌کدام جای را برای دیگری تنگ نکرده است بلکه مکمل همدیگرند.

نکته سوم:

دعا کردن نیازی فطری است که در همه ادیان و در همه نحله‌ها وجود دارد و نفی دعا، نفی یک نیاز فطری است.

همه هستی تحت مشیت و اراده حضرت حق بوده و خداوند عالم را به‌واسطه اسباب و علل اداره می‌کند. ازاین‌رو اگر قرار باشد، اتفاق مثبتی در زندگی انسان بیافتد باید با اذن و اجازه او و نیز با وساطت واسطه‌ها حاصل شود. در این میان همچنانکه تلاش‌های علمی و بهره‌مندی از دانش‌های تجربی حکم واسطه فیوضات الهی را داشته و نقش مثبتی را در زندگی ایجاد می‌کند، دعا و توسل نیز واسطه‌ای برای دریافت فیض الهی بوده و این دو در کنار هم می‌توانند آثار مثبت بسیاری داشته باشند.

نتیجه:

پرسش از این‌که دین‌داری بهتر است یا علم، پرسش نادرستی است؛ چنانکه پرسش از این‌که آب نوشیدن بهتر است یا غذا خوردن، پرسش نادرستی است. همان‌طور که بدن ما هم به آب نیاز دارد و هم به غذا، حیات انسانی ما نیز وابسته به تعامل علم و دین است. به باور درست، علم و دین مکمل یکدیگرند و هیچ تعارضی باهم ندارند تا مجبور باشیم یکی را به‌جای دیگری برگزینیم.

پی‌نوشت‌ها:

  1. شیخ عباس قمی، سفینه البحار، ج 3، ص 219 به نقل از تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، دارالکتب الاسلامیه، ج 13، ص 314.
  2. شهید مطهرى، مجموعه ‏آثار، انتشارات صدرا، ج‏26، ص 523.

 

کلمات کلیدی

علم و دین، بیماری، دعا، توسل

اگر واقعاً توسل و دعا، شفابخش است پس قم را قرنطینه کنید و امکانات پزشکی به آن ها ندهید تا با همین ادعیه خوب بشوند؟
دعا، بیماری، توسل، شرایط استجابت دعا، درمان

اگر واقعاً توسل و دعا، شفابخش است پس قم را قرنطینه کنید و امکانات پزشکی به آن ها ندهید تا با همین ادعیه خوب بشوند؟

پاسخ اجمالی:

هیچ‌کس منکر تأثیرات دعا و توسل ازنظر روحی و جسمی نیست؛ ولی کسی ادعا نکرده که توسل و دعا بدون هیچ شرطی همواره انسان را به نتیجه‌ای که منتظر آن است می‌رساند. یکی از شرایط استجابت دعا، «عمل متناسب» است که در اینجا به استفاده از دارو و پزشک و امکانات پزشکی تفسیر می‌شود. درنتیجه پذیرش تأثیرات دعا و استمداد از عنایات الهی به معنای نفی اسباب مادی و بهره‌مندی از آن نبوده و اتفاقاً سیره حضرات معصومین ع نیز در بهره‌مندی توأمان از دعا و اسباب مادی دلالت دارد. البته این معنای نفی شفا به شیوه اعجازین و از طریق اسباب ناشناخته نیست که بنا بر حکمت و قدرت نامحدود خداوند گاهی رخ می‌دهد.

پاسخ تفصیلی:

مقدمه:

در مواجهه با مشکلات و بیماری، مؤمنان ضمن آن‌که از دارو و درمان و دستاوردهای علم پزشکی استفاده می‌کنند، از دعا و توسل و راز و نیاز باخدا نیز غافل نمی‌شوند. در ادامه، با ارائه نکاتی نسبت دعا و درمان را توضیح می‌دهیم تا سستی اشکالی که در پرسش آمده نمایان شود:

نکته اول:

پیش از هر چیز این نکته را یادآور می‌شویم که دعا و استمداد از نیرویی برتر، از ویژگی‌ها و نیازهای نوع آدمی است و باید ریشه آن را در فراسوی ادیان، در نهاد بشر و در فطرت خداجوی او جستجو کرد.

وقتی سیر و سیاحتی به این کره خاکی می‌کنیم و با ملت‌های مختلف و ادیان گوناگون و سنن و رسوم متفاوت آن‌ها روبرو می‌شویم، می‌بینیم که هرکدام برای خود اوراد و اذکار و دعاهای مخصوصی دارند و هیچ جای دنیا را نمی‌یابیم که مردمش از دعا جدا و بی‌نیاز باشند؛ بنابراین دعا جزء نکات جدی و فطری ماست و تأثیرات روحی و معنوی آن بدین سادگی قابل‌انکار نیست و نباید آن را صرفاً در چارچوب رفع حوائج دنبال کرد.

نکته دوم:

اِعمال اراده الهی در این عالم به‌واسطه اسباب و علل صورت گرفته و خداوند به جهت خصوصیات و ویژگی‌هایی که در هر یک از آن‌ها قرار داده، اراده خود را در عالم محقق می‌سازد.

امام صادق (علیه‌السلام) در این خصوص می‌فرماید: «ابی الله أن یجری الاشیاء الا بالأسباب؛ خداوند امور و اشیا را تنها از طریق علل و سببش جاری می‌سازد». (1)

درنتیجه در این عالم نسبت به اسباب و علل، قوانینی نیز وجود دارد که نظام عالم بر همین مبنا و قانون تنظیم‌شده است. چه این قوانین فیزیکی باشند (مانند قانون جاذبه زمین) و چه متافیزیکی (مانند قانون تأثیر دعا و صدقه) لذا دعا نیز ازجمله همین اسباب و علل است که برای خود قوانینی دارد.

توضیح واسطه بودن دعا بدین گونه است که شخص دعا کرده و از خداوند چیزی را طلب می‌نماید، در اینجا دعا واسطه‌ای برای ارتباط بنده باخدا و درنتیجه توجه خاص خداوند به بنده است؛ و هنگامی نقش دعا روشن‌تر می‌شود که بدانیم تلاش یک بیمار در خوردن دارو و انجام درمان، تنها زمینه را برای شفا فراهم آورده و درنهایت شفا همواره باید از ناحیه حضرت حق افاضه شود.

نکته سوم:

اما آیا پذیرش تأثیرات دعا، به معنای بی‌نیازی از غیر آن است؟!

هرگز؛ شفای امراض به‌وسیله دعا و توسل بدون حساب‌وکتاب و به‌صورت مطلق نبوده و شرایط و آداب بسیاری بر آن مترتب است و این‌گونه نیست که صرف خواست و بیان جملاتی از سوی انسان، تأثیری تضمینی و صد در صد دررسیدن به خواسته‌ها و تمنیات را داشته باشد. بلکه «هزار نکته باریک‌تر ز مو اینجاست».

یکی از شرایطی که در مسئله دعا و توسل جایگاه روشنی دارد، ضرورت «عمل متناسب» با خواسته است.

همچنانکه امیرمومنان در حدیثی دعاکننده بی‌عمل را این‌گونه تشبیه می‌کند.

«الدّاعی بِلا عَمَلٍ کالرّامی بِلا وَتَرٍ؛ کسى که دعا می‌کند بدون عمل، مانند تیراندازی است که کمانش «زه» ندارد». (2)

درنتیجه اگر کسی طالب شفای ظاهری از راه دعا و توسل نیز باشد، می‌بایست تلاش مقتضی و عمل متناسب با این خواسته را نیز پیشتر انجام داده باشد که یکی از آن‌ها توجه به مسائل بهداشتی و استفاده از نسخه پزشکی برای پیشگیری و درمان در هنگام شیوع بیماری است.

نکته چهارم:

هنگامی‌که انسان در سیره و سنت حضرات معصومین (علیه‌السلام) هم می‌نگرد، درمی‌یابد که ایشان در هنگام عارض شدن کسالت و بیماری و یا رویارویی با مشکلات و مسائل تنها بر دعا و عنایات غیبی اتکا نکرده و علاوه بر آن تمام تلاش خود را نیز در جهت و راستای خواسته خویش مبذول می‌داشتند. ازاین‌رو گوش سپردن به توصیه طبیبان و استفاده از نسخه ایشان، سنت رایج در میان حضرات معصومین (علیه‌السلام) بوده است.

اما دراین‌باره داستانی از حضرت موسی (علیه‌السلام) وجود دارد که بیان آن خالی از لطف نیست.

نقل است که حضرت موسی (علیه‌السلام) را بیماری عارض شد، بنی‌اسرائیل نزد او آمدند و ناخوشی او را شناختند و گفتند: اگر فلان دارو را مصرف کنی شفا یابی.

موسی (علیه‌السلام) گفت: مداوا نمی‌کنم تا خدا مرا بی‌دوا بهبود بخشد. پس بیماری او طولانی شد، خدا به او وحی فرمود: به عزت و جلالم سوگند! ترا عافیت نمی‌دهم تا به دوائی که گفته‌اند درمان کنی. پس به بنی‌اسرائیل گفت: داروئی که گفتید به آن مرا معالجه کنید.

پس او را مداوا کردند و بهبود یافت. این در دل موسی (علیه‌السلام) حالت شکوه و اعتراضی را پدید آورد. خدای تعالی به او وحی فرستاد: خواستی حکمت مرا به توکّل خود باطل کنی، چه کسی غیر از من داروها و منفعت‌ها را در گیاهان و اشیاء نهاد؟!(3)

نکته پنجم:

شفابخشی به‌وسیله دارو به معنای نفی شفا به شیوه اعجازین و از طریق اسباب ناشناخته نیست که بنا بر حکمت و قدرت نامحدود خداوند گاهی رخ می‌دهد؛ چنانکه خداوند عیسی (علیه‌السلام) را قادر ساخت به شیوه اعجاز آمیز بیماران را شفا دهد و حتی مردگان را زنده کند (4). البته ازآنجایی‌که خداوند حکیم است و می‌داند چه زمانی از شیوه اعجازین استفاده کند و چه زمانی شفا را از طریق متعارف فراهم سازد، برای درمان بیماران نیز باید هم از درمان و دارو استفاده کرده و هم باید دعا و توسل را پی گرفت به این امید که خداوند به آن شکلی که خودش صلاح می‌داند، دعایمان را برآورده سازد و بیماران را شفا دهد.

نتیجه:

نتیجه آن‌که هر انسانی باید تمام تلاش خود را برای جلوگیری از گسترش بیماری‌های خطرناک و درمان بیماران انجام دهد و در ادامه به خداوند توکل کرده و از او استمداد بجوید به این امید که بیماران را به شکلی که صلاح می‌داند، شفا دهد:

«فَإِذا عَزَمْتَ‏ فَتَوَکلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُتَوَکلینَ (5)؛ و چون تصمیم گرفتى بر خدا توکل کن، زیرا خداوند توکل‌کنندگان را دوست مى‏دارد.»

پی‌نوشت‌ها:

1. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، انتشارات موسسه الوفاء، چاپ دوم، 1403، ج 2، ص 90.

2. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، انتشارات موسسه الوفاء، چاپ دوم، 1403، ج 93، ص 372.

3. نراقی، مهدی، جامع السعادات، بیروت، نشر اعلمی، چاپ چهارم، بیتا، ج 3، ص 229-230.

4. مائده، آیه 110.

5. آل‌عمران، آیه 159.

 

کلمات کلیدی

دعا، بیماری، توسل، شرایط استجابت دعا، درمان

ويروس کرونا زياد در ذهنم تأثیر گذاشته و من را دچار استرس کرده، دعايي هست بخوانم تا خودم و خانواده‌ام و شيعيان مولا مصون بمانند؟
بیماری، استرس روانی، ذکر، توسل، تفال، تطیر، فال خوب زدن، فال بد زدن، زیارت عاشورا

ويروس کرونا زياد در ذهنم تأثیر گذاشته و من را دچار استرس کرده، دعايي هست بخوانم تا خودم و خانواده‌ام و شيعيان مولا مصون بمانند؟

پاسخ اجمالی

کنترل روانی از اموری است که به مراجعه به روانشناس و مشاور نیاز دارد. روش عمومی و اختصاصی برای آرامش‌بخشی و فاصله از افکار بد، در متون دینی بیان‌شده است؛ مثبت اندیشی، توسل، با یاد خدا بودن، اذکار خاص برای پیشگیری از بلا و بیماری، توصیه به برخی از اعمال که از استجابت و تأثیر بالایی برخوردار است، مانند زیارت عاشورا را ازجمله این موارد می‌توان دانست؛ بنابراین، علاوه بر مراجعه به مشاور، دستورالعمل‌های ذکرشده می‌تواند راهی برای گذر از این قسمت از زندگی شما باشد.

پاسخ تفصیلی

انسان در مواجه با مشکلات متعدد ابتدا باید بر اعصاب خود مسلط و از هرگونه مسئله‌اي که باعث شود ذهن به سمت این‌گونه مسائل کشانده شود، دوری کند. مشورت با یک مشاور حاذق و متدین، در این راه بسیار کارساز است. در مرحله بعد برای جلوگیری و درمان امراض، توصيه‌هايي از سوی دین بیان‌شده است که علاوه بر رعايت اصول بهداشتي، مي‌توانيد از آن‌ها بهره ببريد؛ در ذيل به چند نمونه از اين راهکارها اشاره مي‌شود:

1. یکی از راهکارهایی که در متون دینی در برابر افکار بد بیان‌شده، فال خوب زدن و دوری از فال بد زدن است؛ این نکته در مفاهيم ديني با واژه تفأل (فال نيک زدن) و تطيّر (فال بد زدن) بیان‌شده است. در دوران جاهليت، اعراب برخي از تصميم‌‌گيري‌ها را بر اساس جهت پرواز پرندگان انجام مي‌دادند؛ براي مثال اگر در حال حرکت بودند و پرنده‌اي به سمت راستشان پرواز مي‌کرد، آن را به فال نيک مي‌گرفتند و مسير خود را ادامه مي‌دادند و اگر به سمت چپشان پرواز مي‌کرد، آن را شوم مي‌پنداشتند و از ادامه مسير منصرف مي‌شدند. آن‌ها گاه خود پرنده‌اي را از لانه‌اش پرواز مي‌دادند تا از جهت پرواز او تصميم بگيرند که به مسيرشان ادامه دهند يا خير. (1) با پيدايش اسلام، پيامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله و سلم) از اين کار منع کرد. وي تطيّر را نوعي شرک (2) و کفر (3) دانست؛ بنابراین، توصیه می‌شود از هرگونه فکر بد و ناامیدکننده در این موضوع، اجتناب و بافکرهای خوب و امید به خدا از این مرحله زندگی گذر نمایید. در قرآن کریم نیز مشرکاني که در مبارزه با پيامبران الهي به «تطيّر» متوسل مي‌شدند، مذمت و منشأ آن ناداني بیان‌شده است. (4) ازجمله خداوند فرمودند: «وَاِنْ تُصِبْهُمْ سَييهٌ يطَّيرُوا بِمُوسي وَ مَنْ مَعَهُ»؛ هرگاه ناراحتي به فرعونيان مي‌رسيد آن را از شوم بودن موسي و همراهانش مي‌دانستند (5) و فرستادگان حضرت مسيح (علیه‌السلام) را به شوم بودن متهم کردند. (6)

2. یاد خدا بودن از توصیه‌های دیگری است که در آموزه‌های دینی مطرح‌شده است. قرآن کریم می‌فرماید:

 «أَلا بِذِکرِ اللَّهِ‏ تَطْمَئِنُّ‏ الْقُلُوب»‏؛ (7)

همانا یاد خدا آرامش‌بخش دل‌هاست.

در روایات متعدد، اذکاری بری آرامش و رفع بلا و بیماری بیان‌شده است، به‌عنوان‌مثال امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: اگر بعد از نماز صبح و نماز مغرب، هفت بار گفته شود «بِسْمِ‏ اللَّهِ‏ الرَّحْمنِ‏ الرَّحِيمِ‏ لَا حَوْلَ‏ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ‏ الْعَلِيِ‏ الْعَظِيم‏» خداوند عزوجل هفتاد نوع بلاء از شخص بگرداند که آسان‌ترین آن‌ها پيسى و ديوانگى است و اگر شقى باشد از شقاوت به درآید و در سعادتمندان نوشته شود. (8) در روايتِ «ابى بصير» از آن حضرت روایت مشابهی نقل‌شده که می‌گوید «آسان‌ترين آن بلاها جنون است و جذام و برص و اگر شقى باشد من اميدوارم که خداوند عزوجل او را به سعادت منتقل سازد». (9) در روایات متعدد به این ذکر سفارش شده است، مثلاً امام کاظم (علیه‌السلام) فرمودند: چون نماز مغرب را خواندى پايت را دراز مکن و با کسي سخن مگو تا صدبار بگویى ‏«بسم اللَّه الرحمن الرحيم و لا حول و لا قوة الّا باللَّه العلى العظيم‏» و صدبار هم پس از نماز صبح بگو: هر که آن را گويد خدا از او صد نوع از انواع بلا دفع کند که از آن جمله است: برص و جذام و شيطان و سلطان. (10)

3. قرائت زیارت عاشورا از توصیه‌های مهم دیگری است. امام صادق (علیه‌السلام) به شخصی به نام «صفوان» فرمودند:

زيارت عاشورا را بخوان و بر آن مواظبت کن، به‌درستي که من چند خير را براي خواننده آن تضمين مي‌کنم، اول زيارتش قبول شود. دوم سعي و کوشش او مشکور باشد، سوم حاجات او هرچه باشد از طرف خداوند بزرگ برآورده شود و نااميد از درگاه او برنگردد، زيرا خداوند وعده خود را خلاف نخواهد کرد». (11)

مواردی که بیان گردید ازجمله امور مهمی‌بود که در آموزه‌های اسلام برای آرامش روح و روان سفارش شده است. برای مطالعه بیشتر در این زمینه می‌توان به مقاله «راه‌های مقابله با روان‌پریشی از نگاه قرآن و روایات» نویسنده: حسین خاکپور و...، مجله پژوهش در دین و سلامت، دوره 1، شماره 3، تابستان 1394 مراجعه کرد.

نتیجه

متون دینی به جهت آرام‌بخشی انسان‌ها در برهه‌های مختلف زندگی، راهکارهای متعددی را بیان نمودند، ازجمله این راهکارها مثبت‌اندیشی، توسل، به یاد خدا بودن، اذکار مخصوص برای پیشگیری از بیماری و توصیه به اموری است که استجابت و اثربخشی آن‌ها بسیار بالاست، زیارت عاشورا نیز یکی از دعاهایی است که اثرات مثبتی می‌تواند داشته باشد.

پی‌نوشت‌ها

  1. کليني، محمد بن يعقوب، الکافي، تهران: اسلاميه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج ۷، ص ۱۵۷.
  2. مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران: دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374 ش، ج ۶، ص ۱۰۶.
  3. م‍ت‍ق‍ی هندی‌، ع‍ل‍ی‌ ب‍ن‌ ح‍س‍ام‌ال‍دی‍ن‌، ک‍ن‍ز‌ال‍ع‍م‍ال‌ ف‍ی‌ س‍ن‍ن‌‌الاق‍وال‌ و‌الاف‍ع‍ال‌، بیروت: دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۵ ق، ج ۱۰، ح ۲۸۵۷۰.
  4. مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران: دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374 ش، ج ۱۵، ص ۲۵۰.
  5. سوره اعراف، آيه ۱۳۱
  6. سوره يس، آيه ۱۸.
  7. سوره رعد، آیه 28.
  8. کليني، محمد بن يعقوب، الکافي، تهران: اسلاميه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج ‏2، ص 531.
  9. همان.
  10. همان.
  11. طوسى، محمد بن الحسن‏، مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، بیروت: مؤسسه فقه الشيعة، چاپ اول، 1411 ق، ج ‏2، ص 781.

 

کلمات کلیدی

بیماری کرونا، استرس روانی، ذکر، توسل، تفاضل، تطیر، فال خوب زدن، فال بد زدن، زیارت عاشورا

توسل در لغت از وسل و به معناي تقرب است و وسيله چيزي يا كسي است كه با آن مي توان به خداوند تقرب پيدا كرد.

توسل در لغت از وسل و به معناي تقرب است و وسيله چيزي يا كسي است كه با آن مي توان به خداوند تقرب پيدا كرد.

آقاي سبحاني در مورد معناي اصطلاحي توسل مي نويسد: مقصود از توسل آن است كه بنده چيزي را به پروردگارش تقديم كند تا آن، وسيله اي به سوي خدا گردد به منظور اينكه دعاي او مورد قبول واقع شود و به اجابت برسد و در نتيجه آن بنده به مطلوب خويش نائل گردد.(1)

در مورد متوسل شدن پيامبر اسلام (ص) بايد بگوييم اگر توسل را به اين معاني عام و گسترده فوق بگيريم يعني هر چيزي كه وسيله تقرب بنده به خدا شود، ايشان هم به نوعي متوسل مي شدند يعني از طريق نماز و دعا و روزه و عبادت به خداوند تقرب مي جستند.

خداوند در قرآن مي فرمايد:« يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَ جاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ »(2)؛ اي كساني كه ايمان آورده‏ايد پرهيزگاري پيشه كنيد و وسيله‏اي براي تقرب به خدا انتخاب نمائيد و در راه او جهاد كنيد باشد كه رستگار شويد.

بيشتر مفسران در تفسير اين آيه شريفه « وسيله » را به معناي عام آن گرفته اند:

" وسيله" در اصل به معني تقرب جستن و يا چيزي كه باعث تقرب به ديگري از روي علاقه و رغبت مي‏شود مي‏باشد. بنا براين وسيله در آيه فوق معني بسيار وسيعي دارد و هر كار و هر چيزي را كه باعث نزديك شدن به پيشگاه مقدس پروردگار مي‏شود شامل مي‏گردد كه مهمترين آنها ايمان به خدا و پيامبر اكرم (ص) و جهاد و عبادات همچون نماز و زكات و روزه و زيارت خانه خدا و همچنين صله رحم و انفاق در راه خدا اعم از انفاق هاي پنهاني و آشكار و همچنين هر كار نيك و خير مي‏باشد.(3)

بنابراين طبق اين آيه شريفه پيامبر اسلام(ص)هم به ذات خداوند متوسل مي شدند و از طريق وسيله قرار دادن امور فوق به خداوند تقرب مي جستند.

در روايتي كه از ابن مسعود نقل شده پيامبر اسلام (ص) براي آمرزش گناهان امتش به خداوند را به حضرت علي(ع) قسم مي دهد: «...فَخَرَجْتُ حَتَّي أُخْبِرَ رَسُولَ اللَّهِ (ص)فَرَأَيْتُهُ يُصَلِّي وَ هُوَ يَقُولُ: اللَّهُمَّ بِحَقِّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَبْدِكَ اغْفِرْ لِلْخَاطِئِينَ مِنْ أُمَّتِي...»(4)؛ ابن مسعود مي گويد خارج شدم تا اينكه رسول خدا را ديدم كه نماز مي خواند و در حال نماز مي فرمود خدايا به حق علي بن ابيطالب بنده تو خطاكاران از امت من را ببخش.

پي نوشت ها:

1. سبحاني، التوسل مفهومه و اقسامه و حكمه في الشريعه الاسلاميه، ص18.

2. مائده(5)آيه35.

3. مكارم شيرازي، تفسير نمونه،انتشارات اسلاميه، ج‏4، ص 364.

4. ابن شاذان قمي، الروضة في فضائل أمير المؤمنين علي بن أبي طالب (ع)، انتشارات مكتبه الامين، ص 112.

 

سوال حضرت عالي به موضوع توسل و شفاعت برمي گردد كه ما هم به توضيح اين بحث و هم به توضيح آيه فوق بطور خلاصه مي پردازيم

 اولا: از آيات قرآن به خوبي استفاده مي شود كه وسيله قرار دادن مقام انسان صالحي در پيشگاه خدا و طلب چيزي از خداوند به خاطر او، به هيچ وجه ممنوع نيست و منافات با توحيد ندارد، از جمله آيات آيه 35 سوره مائده است كه مي فرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَ جاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ؛ اي كساني كه ايمان آورده‏ايد پرهيزگاري پيشه كنيد و وسيله‏اي براي تقرب به خدا انتخاب نمائيد و در راه او جهاد كنيد باشد كه رستگار شويد».

موضوع مهمي كه در اين آيه بايد مورد بحث قرار گرفته دستوري است كه در باره انتخاب" وسيله" در اين آيه به افراد با ايمان داده شده است.

" وسيله" در اصل به معني تقرب جستن و يا چيزي كه باعث تقرب به ديگري از روي علاقه و رغبت مي‏شود مي‏باشد.

بنا بر اين وسيله در آيه فوق معني بسيار وسيعي دارد و هر كار و هر چيزي را كه باعث نزديك شدن به پيشگاه مقدس پروردگار مي‏شود شامل مي‏گردد كه مهم ترين آن ها ايمان به خدا و پيامبر اكرم (ص) و جهاد و عبادات همچون نماز و زكات و روزه و زيارت خانه خدا و همچنين صله رحم و انفاق در راه خدا اعم از انفاق هاي پنهاني و آشكار و همچنين هر كار نيك و خير مي‏باشد

و نيز در سوره نساء آيه 64 آمده است: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيماً؛ اي پيامبر، اگر مردم به خويشتن ستم كردند و مرتكب گناهي شدند به سراغ تو مي‏ آمدند و از خداوند طلب عفو و بخشش مي‏كردند و تو نيز براي آن ها طلب عفو مي‏كردي، خدا را توبه‏پذير و رحيم مي‏يافتند».

و نيز در سوره يوسف آيه 97 آمده است كه: برادران يوسف از پدر تقاضا كردند كه در پيشگاه خداوند براي آن ها استغفار كند و يعقوب نيز اين تقاضا را پذيرفت.

و در سوره توبه آيه 114نيز موضوع استغفار ابراهيم در مورد پدرش آمده كه تاثير دعاي پيامبران را در باره ديگران تاييد مي‏كند و ... .

و نيز روايات متعددي كه از شيعه و سني موجود است كه، به خوبي استفاده مي‏شود كه توسل به آن معناي وسيعش هيچ گونه اشكالي ندارد، بلكه كار خوبي محسوب مي‏شود، اين روايات بسيار فراوان است و در كتب زيادي نقل شده و به چند نمونه اشاره  مي‏شود:

 سمهودي مي گويد: مدد گرفتن و شفاعت خواستن در پيشگاه خداوند از پيامبر (ص) و از مقام و شخصيت او، هم پيش از خلقت او مجاز است و هم بعد از تولد و هم بعد از رحلتش، هم در عالم برزخ، و هم در روز رستاخيز، سپس روايت معروف توسل آدم را به پيامبر اسلام (ص) از عمر بن خطاب نقل كرده كه: آدم روي اطلاعي كه از آفرينش پيامبر اسلام در آينده داشت به پيشگاه خداوند چنين عرض كرد: «يا رب اسئلك بحق محمد لما غفرت لي؛ خداوندا به حق محمد (ص) از تو تقاضا مي‏كنم كه مرا ببخشي».

سپس حديث ديگري از جماعتي از راويان حديث از جمله" نسايي" و" ترمذي" دانشمندان معروف اهل تسنن به عنوان شاهد براي جواز توسل به پيامبر در حال حيات نقل مي‏كند كه خلاصه‏اش اين است: " مرد نابينايي تقاضاي دعا از پيامبر براي شفاي بيماري اش كرد، پيغمبر به او دستور داد كه چنين دعا كند:

" اللهم اني اسئلك و اتوجه اليك بنبيك محمد نبي الرحمة يا محمد اني توجهت بك الي ربي في حاجتي لتقضي لي اللهم شفعه في؛ (2) خداوندا من از تو به خاطر پيامبرت پيامبر رحمت تقاضا مي‏كنم و به تو روي مي‏آورم اي محمد! بوسيله تو به سوي پروردگارم براي انجام حاجتم متوجه مي‏شوم خداوندا او را شفيع من ساز».

بنا بر اين معلوم است آنچه در آيات و روايات بعنوان وسيله توسل و تقرب ذكر شده كه از جمله آن ها پيامبران و معصومان هستند هم مي شنوند و هم مي بينند، و توسل به آن ها در زندگي آن ها مؤثر است و گرنه معنا ندارد كه دستور به توسل و تقرب به خدا به اين صورت دستور داده شود. 

دوم اين كه:

اگر حضرت عالي در باره آيات فوق به تفسير هاي سني و شيعه مراجعه نماييد ملاحظه خواهيد كرد كه آيات فوق را مربوط به مشركان بت پرست مي دانند كه خطاب به آنان مي گويد: شما بت پرستان دچار توهم شديد ،اين بتها برايتان نه مبدء سودي هستند، نه منشأ زياني، نه از خود دفاع مي‏كنند، نه از شما، اينان حتي مالكيتي بر پوسته هسته خرمايي ندارند! چرا كه قطعاتي از سنگ و چوب بيش نيستند جمادند و بي‏شعور،  به فرض كه ناله و اصرار و شما را بشنوند هرگز توانايي پاسخگويي به نيازهاي شما ندارند.

با اين حال چگونه شما بيخردان آن را پرستش مي‏كنيد و حل مشكلاتتان را از آن ها مي‏خواهيد؟! اگر آن ها را براي حل مشكلات خود بخوانيد هرگز صداي شما را نمي‏شنوند ،سپس در ادامه مي گويد: از اين بالاتر روز قيامت كه مي‏شود آن ها پرستش و شرك شما را منكر مي‏شوند.

اين شهادت و گواهي يا به زبان حال است كه هر كس به بتها بنگرد با گوش هوش اين سخن را از آنان مي‏شنود، و يا اينكه همان خداوندي كه در آن روز اعضاء و جوارح و پوست تن انسان را به سخن در مي‏آورد به آن ها فرمان سخن گفتن مي‏دهد، تا شهادت دهند كه اين بت پرستان منحرف اوهام و شهوات خود را در حقيقت پرستش مي‏كرده‏اند. (3)

به هر حال چنانچه گفته شد منظور آيات بتها است نه چيز ديگر.

اين شبهه هم برگرفته از شبهات و نظرات وهابيون قشري و افراطي است، كه از اين گونه آيات سوء استفاده كرده و تفسير انحرافي مي كنند اينان براي بريدن ارتباط مسلمين از پيامبر اسلام و پيشوايان بزرگ از طريق توسل و شفاعت طلبيدن، به اين آيه و مانند آن تمسك جسته‏اند، و گفته‏اند قرآن مي‏گويد: تمام كساني را كه غير از خدا مي‏خوانيد حتي پيامبران! سخن شما را نمي‏شنوند و اگر بشنوند اجابت نمي‏كنند.

و شبيه اين به آيه سوره اعراف نيزاستناد مي كنند: «وَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَكُمْ وَ لا أَنْفُسَهُمْ يَنْصُرُونَ؛ (4) كساني را كه غير از خدا مي‏خوانيد نمي‏توانند شما را ياري كنند و نه حتي خويشتن را در برابر مشكلات ياري دهند» و مانند اين گونه آيات.

 به هر حال با اين تفسير غلط كه هيچ مفسر داراي اعتبار علمي آن را قبول ندارد هر گونه توسل به ارواح پيامبران و امامان را نفي مي‏كنند، و آن را مخالف توحيد مي‏شمرند! در حالي كه يك نگاه ساده به آياتي كه قبل از اين آيات و بعد از آن است براي درك اين حقيقت كافي است كه منظور از آن بتها مي‏باشد چرا در همه اينها سخن از بتها در ميان است، سخن از سنگ و چوبهايي است كه آنها را شريك خدا مي‏پنداشتند و براي آنها قدرتي در برابر قدرت خدا قائل بودند.

ولي چه كسي است كه نداند انبياء و اولياء، همچون شهداي راه خدا كه قرآن با صراحت از حيات وزندگي جاويدان آنها سخن مي‏گويد، داراي حيات وزندگي برزخي هستند، و حيات برزخي فعاليت روح گسترده‏تر و وسيع تر است، چرا كه از حجابهاي مادي و تعلقات دنيوي رهايي يافته، اين از يك سو.

از سوي ديگر بدون شك توسل به اين ارواح پاك نه به اين معني است كه براي آنها در مقابل خداوند استقلالي قائل شويم، بلكه هدف آن است كه از آبرو جاه ومقام آنان در پيشگاه خدا مدد بطلبيم و از احترام و عظمتي كه در درگاه خدا دارند كمك بخواهيم كه اين عين توحيد و عبوديت وبندگي پروردگار است .

بنا بر اين همانگونه كه قرآن صريحا در مساله شفاعت مي‏گويد آنها به اذن و فرمان خدا شفاعت مي‏كنند. «مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ؛ (5) چه كسي است كه بتواند در درگاه خدا جز به فرمان او شفاعت كند. همچنين توسل به آنان نيز از همين طريق و همين رهگذر است».

چه كسي مي‏تواند آيات صريح توسل را انكار كند؟ و يا آن را شرك بپندارد و در مقابل قرآن بايستد و دم از توحيد زند؟ جز جاهلان مغروري كه اين نغمه‏هاي شوم را كه منجر به ايجاد تفرقه بين مسلمين است سر داده‏اند!                     

 لذا فراوان در حالات صحابه پيامبر (ص) ديده مي شود كه آنان براي رفع مشكلات به كنار قبر پيامبر (ص) مي‏آمدند، و توسل مي‏جستند، و از روح پاك آن حضرت به درگاه خداي متعال ياري مي‏طلبيدند.

از جمله داستاني است كه " بيهقي" محدث معروف اهل سنت نقل مي‏كند كه در زمان خليفه دوم خشكسالي و قحطي شد، بلال به همراهي عده‏اي از صحابه به كنار مرقد مطهر پيامبر (ص) آمد و چنين گفت: يا رسول اللَّه استق لامتك ... فانهم قد هلكوا ... رسول خدا براي امتت باران بخواه ... كه هلاك شدند". (6)

برخي از مفسران اهل سنت مانند" آلوسي" احاديث زيادي در اين زمينه نقل كرده، و پس از گفتگو و كنكاش در مورد اين احاديث  سرانجام چنين مي‏گويد: بعد از تمام اين گفتگوها، من مانعي در توسل به پيشگاه خداوند به مقام پيامبر (ص) نمي‏بينم، چه در حال حيات و زنده بودن پيامبر وچه بعد از مرگ وي (ص)... سپس كسان ديگري را كه در پيشگاه خدا مقام و منزلت دارند نيز بر آن افزوده و اعتراف به جواز توسل به آنها مي‏كند. (7)

براي اطلاع بيشتردر اين زمينه مي توانيد به تفسير نمونه در اين زمينه به جلد چهارم، صفحه 366 ذيل آيه 35 سوره مائده و جلد 18، ص 215.

پي نوشت ها:

1. تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه ، سال ج‏4، ص 367 به نقل از وفاء الوفاء ج 3 ص 1371، در كتاب" التوصل الي حقيقة التوسل" ص 215 حديث فوق را از" دلائل النبوة" بيهقي نيز نقل نموده است.

2. مكارم شيرازي، تفسير نمونه، تهران ، دارالكتب الاسلاميه ، سال 1361. ج ‏18، ص 215.

3. اعراف (7) آيه 197 .

4. بقره (2) آيه 255.

5. تفسير نمونه، ج 18، ص 215 به نقل از كتاب التوصل الي حقيقة التوسل.

6. تفسير نمونه، ج 18؛ ص 215 به نقل از تفسير، روح المعاني، دارلكتب، العلميه ،بيروت سال، 1415.

7. تفسير نمونه، ج‏4، ص 367.

در مورد دعاي مذكور؛ اول اين كه سند آن معتبر نيست و واجب نيست حتما از آن دفاع كنيم.(1)

دوم  نكته اي كه مورد اشكال است ، در روايات و دعاهاي ديگر وارد شده  و آن هم  توسل به امامان است و اينكه اشكال كنندگان در اصل، به توسل ايراد دارند و صدا زدن امامان را كه از دنيا رحلت كرده اند و ياري جستن از آنان  را نوعي شرك مي پندارند. به نظر آنان  از هيچ كس غير خدا نبايد ياري بطلبيم و توسل  در اين حد جايز است كه به محضر پيامبر يا عبد صالح خدا مشرف شويم و از او بخواهيم براي ما دعا كند. كسي كه از دنيا رفته ، ديگر ما را نمي بيند و صداي ما را نمي شنود و طلب شفاعت و ياري از او به عنوان اين كه مقرب درگاه خداست ، غلط و شرك مي باشد.

 باطل بودن اين پندار ثابت شده و با استناد به آيات و روايات معلوم گرديده كه توسل جستن به بندگان صالح خدا مثل پيامبر و امامان از تعاليم قرآن و موافق توحيد است.

سوم :در دعاي ياد شده اگر  به پيامبر و امام علي از باب وساطت و شفاعت متوجه شويم ، يكي از موارد توسل است و حكم بقيه موارد را دارد و با بقيه دعاها فرق ندارد  اما اگر كسي به آنان به طور مستقيم و بدان جهت كه آنان را مستقلا موثر مي داند ، مراجعه كند ،شرك قطعي است .

در بين شيعيان و ديگر مسلمانان معتقد به توسل ، هيچ كس پيامبر يا امامان و اوليا  را مستقل در تاثير نمي داند . همه، آنان را مقربان درگاه خدا كه به اجازه خدا شفاعت مي كنند ،مي شناسند ؛ بنا بر اين  وقتي اين دعا را مي خوانيم ،امامان را خدا يا شريك خدا يا مستقل در تاثير نمي دانيم بلكه آنان را محبوبان درگاه خدا مي دانيم كه خداوند توجه ما به آنان را خواسته است و ما هم متوجه آنان شده و به وساطت آنان به درگاه خدا رو آورده و دعا مي كنيم . عبارات اين دعا در اين معنا وضوح كامل دارد .

در اين دعا، دعا خوان  ابتدا متوجه خدا شده و  بعد از يادآوري گرفتاري شديدش مي گويد :

و انت المستعان و اليك المشتكي و عليك المعول في الشدة و الرخاء

و اي خدا  فقط تو  ياري دهنده و مرجع رسيدگي به شكايات و تكيه گاه در سختي ها و آساني ها هستي.

در اين عبارت به لحاظ ادبي خبر بر مبتدا مقدم شده تا انحصار را برساند؛ يعني غير تو نه ياري دهنده اي هست و نه كسي كه صلاحيت داشته باشد  به پيش او شكايت برند و نه كسي كه در سختي و آساني تكيه گاه باشد. اين كارها فقط در شان توست  ؛ بعد اقرار مي كند كه خدا جايگاه و شان پيامبر و اهل بيت او را گرامي داشته و اطاعت آنان را بر مردم واجب نموده است:

اللهم صل علي محمد و آل محمد اولي الامر الذين فرضت علينا طاعتهم و عرفتنا بذلك منزلتهم ففرج عنا بحقهم فرجا عاجلا قريبا كلمح البصر او هو اقرب

خدايا بر محمد و اهل او درود فرست ؛  همان "اولي الامر" كه اطاعت  آنان را بر ما واجب كردي و با اين واجب كردن ،منزلت آنان را به ما فهماندي. پس خدايا به حق آنان از كار من گره بگشا. گره گشادني سريع ، به سرعت چشم به هم زدن يا كمتر از آن .

تا اين جا كه هيچ شائبه شرك نبود و دعا خوان اعتراف كرد كه يگانه مرجع دعا و شكايت خداست و غير او نيست و پيامبر و آل او - كه مصداق اولي الامر هستند -را خدا خودش واجب الاطاعه قرار داده  و بدين وسيله حرمت و جايگاه و قرب آنان  را به مردم اعلام كرده ، پس از خدا خواست به حرمت و مقامي كه آنان  نزدش دارند ، گره از كار او بگشايد  ؛ از اين به بعد دعاخوان با توجه به اجازه اي كه از آيه اولي الامر و آيات ديگر مانند« وابتغوا اليه الوسيله»  برداشت شده ، به پيامبر و امام علي و سپس ولي عصر متوجه مي شود و آنان را به عنوان واسطه و شفيع به ياري مي طلبد و اعلام مي كند كه جز به پيامبر و امام علي به شفيع ديگري احتياج ندارد زيرا همه شفيعان زير مجموعه اين دو شخصيت هستند و هيچ شفيعي هم عرض اين دو بزرگوار نيست .( البته معلوم است كه منظور او نفي بقيه امامان  نيست زيرا امامان همه نور واحدند بلكه  بقيه شافعان و مقربان درگاه خدا را لحاظ  كرده و اعلام مي كند با توسل به رسول آخرين و وصي او احتياجي به شفيع ديگر ندارد . بنا بر اين آن دو بزرگوار او را از شفيعان ديگر بي نياز مي كنند، نه از خدا و او را به درگاه خدا ياري و شفاعت مي كنند ،نه در برابر خدا.

اما در مورد اصل شفاعت، دلايل آن چنان واضح و آشكار است كه اكثر عالمان اسلام آن را پذيرفته اند.

 مطلبي را  از يك عالم سني نقل مي كنيم تا ملاحظه كنيد كه آنان بيان اين شان و مقام ها را در مورد غير اهل بيت مي پذيرند ولي وقتي اين مقامات را  به اهل بيت نسبت مي دهيم، آن هم با دلايل محكم قرآن و روايي ، ما را به غلو و شرك محكوم مي كنند.

يافعي از عالمان اهل سنت در كتاب" الروض الرياحين " (2) حديثي از ابوبكر به شرح زير نقل مي كند:

در حالي كه  در مسجد نشسته بوديم، مرد كوري وارد شد و سلام كرد. جوابش داديم و او را در حضور پيامبر نشانديم. او گفت:

چه كسي به خاطر علاقه به پيامبر تقاضاي مرا برآورده مي كند ؟

عرض كردم :حاجتت چيست؟

گفت: من و خانواده ام چيزي براي برطرف كردن گرسنگي نداريم. مي خواهم به محبت رسول خدا  ما را سير كند.

عرض كردم :آنچه شما را سير كند به  خاطر محبت به رسول خدا به شما مي دهم؛ آيا حاجت ديگري هم داري؟

گفت: آري، مرا دختري است كه دوست دارم كسي به خاطر محبت رسول خدا تا زنده ام با او ازدواج كند.

عرض كردم:من در زمان حيات تو با او به خاطر رسول خدا ازدواج مي كنم .حاجت ديگري هم داري؟

گفت: آري ، مي خواهم به محبت پيامبر دست مرا درون محاسن سفيد ابوبكر بگذاري.

برخاستم و محاسن خود را در دست او قرار دادم و گفتم: محاسنم را به محبت پيامبر بگير.

مرد نابينا محاسن سفيد  مرا به دست گرفت و گفت:

پرودگارا به حرمت محاسن سفيد ابي بكر از تو مي خواهم بينايي مرا باز گرداني.

پس همان لحظه خدا  بينايي او را بازگرداند و جبرئيل بر پيامبر نازل شد و فرمود: خداي بر تو سلام و تحيت مخصوص  مي رساند و مي گويد :

به عزت و جلالم سوگند ، اگر همه كورها مرا به حرمت محاسن سفيد  ابوبكر قسم مي دادند ، بينايي همه را باز مي گرداندم و روي زمين نابينايي نمي گذاشتم و همه اينها به خاطر بركت و بلندمرتبه گي توست.(3)

چگونه يافعي و امثال او مشرك و كافر نيستند ولي شيعه به خاطر توسل به اهل بيت كافر مي شود ؟

مناسب است در اين جا به حديث ديگري نيز اشاره كنيم كه حكايتگر اوج بي انصافي برخي از مسلمانان در حق اهل بيت  است.

امام سجاد روزي از جنگ تبوك سخن مي گفت كه رسول خدا امام علي را به عنوان جانشين خود در مدينه منصوب كرد . امام از اينكه توفيق همراهي با پيامبر و خوشه چيني از خرمن فضايلش نمي يابد، غمگين بود و به رسول خدا شكوه كرد . پيامبر ضمن اعلام حديث منزلت به امام فرمود :

 به خاطر علاقه اي كه به پيامبر و خوشه چيني از خرمن فضايلش داري ، خداوند به جبرئيل دستور داده مكاني كه ما هستيم و مكاني را كه تو هستي ، بالا آورد و ديد تو را افزون گرداند به نحوي كه ما را در همه طول اين سفر ببيني و مانند همراهان ما باشي.

يكي از حاضران به اعتراض گفت: مگر اين مقام مخصوص پيامبران نيست. پس چگونه نصيب امام علي مي شود؟ امام فرمود:

اين معجزه رسول خداست زيرا به دعاي ايشان خدا آن مكان ها را بالا آورد و ديد امام را زياد كرد تا همه چيز را ببيند و محتاج نامه نوشتن  و پيك فرستادن نباشد.

بعد امام باقر(كه در محضر پدر بود) فرمود: چه بسيارند افراد اين امت كه بر علي ستم مي كنند و چه كمند ياورانش در  امت!چگونه فضيلتي  براي ديگراني كه به مراتب پايين تر از علي هستند ، ثابت مي كنند اما از علي دريغ مي دارند در حالي كه علي افضل افراد امت است؟

آن فرد پرسيد : چگونه؟

امام فرمود: شما دوستداران ابوبكر را دوست مي داريد و دشمنانش را هر كه باشد، دشمن مي داريد .همچنين در مورد عمر و عثمان ولي نوبت كه به علي مي رسد مي گوييد: ما محبان علي را دوست داريم ولي از دشمنانش بيزاري نمي جوييم بلكه آنان را هم دوست داريم؛ چگونه چنين رفتاري با علي جايز باشد در حالي كه رسول خدا در حق او فرمود : خدايا دوستان علي را دوست بدار و ودشمنانش را دشمن بدار و...؛ آيا اين انصاف است؟

بعد امام فرمود: شما براي اصحاب كراماتي نقل مي كنيد كه خدا آنها را به علي  اختصاص داده  ولي آنها را از علي انكار مي كنيد و در حق ديگران ثابت مي كنيد ؛ چگونه اين كرامات را در حق ديگران مي پذيريد ولي در حق علي نمي پذيريد؟

بعد امام به جريان ساريه اشاره مي كند كه غالب كتب اهل سنت  آن را نقل كرده اند كه عمر در اثناي خطبه به صداي بلند نام فرمانده اعزامي به ايران را برد و او را به حمله از طرف كوه ارشاد كرد و بعد گفت: در اين ساعت نزديك بود سپاه اعزامي مورد هجوم و حمله غافلگيرانه شود و من آنان را ارشاد كردم و حمله كردند و پيروز شدند .

 چند روز بعد فرستاده فرمانده اعزامي آمد و جريان پيروزي آن روز و شنيده شدن صداي خليفه را گفت.(4)

بعد امام فرمود : وقتي شما صدور چنين كرامتي را از عمر جايز مي دانيد، چرا از علي جايز نمي دانيد؟ آيا اين بي انصافي نيست؟

آري وقتي بنا بر ايراد گرفتن نابجا باشد ، چه بايد كرد و گر نه هر كه با دبده انصاف به دعاي عهد بنگرد ،با اندك توجهي مي يابد كه دعاخوان پيامبر و امام را به عنوان شفيع و واسطه مي خواند و آنان را از اين جهت كافي مي داند، نه اينكه  به خدا احتياجي نيست. از بي انصافي افراد  در حق پيامبر و اهل بيت بايد به خدا شكايت برد.

ضمناً شبهات وهابيت و پاسخ هاي آنان در سايت اين مركز تحت عنوان «جوان شيعي پاسخ مي دهد» موجود است كه مي توانيد از آنها نيز استفاده كنيد.

http://www.pasokhgoo.ir/fa/node/5336

 

پي نوشت ها:

1.استفتاءات آيت الله سيستاني،،ص351.

2.اين كتاب  در   مصر در  چاپخانه سعيديه  و در حاشيه كتاب "العرائس" ثعلبي چاپ شده و قسطلاني همين مطلب را از او در مواهب خود آورده و زرقاني در شرح مواهب حديث را "حسن" شمرده است.(الغدير ،ج7،ص240-242).

3. الغدير، ج7، ص242 به نقل از الروض الرياحين.

4. جريان ساريه را غالب كتاب هاي اهل سنت نوشته اند از جمله:تاريخ طبري، ج3، ص254؛الاصابه،ابن حجر، ج3،ص5؛ تاريخ دمشق،ابن عساكر، ج20، ص24 ؛و....

"يا علي" گفتن به هنگام برخاستن نوعي توسل به علي بن ابيطالب(ع) است

"يا علي" گفتن به هنگام برخاستن نوعي توسل به علي بن ابيطالب است كه محبوب خدا و رسول بوده ؛ خدا ما را به پذيرش امامت و هدايتگري او و اطاعت مطلق از او در امور دنيا و آخرت به عنوان جانشين و وصي رسول خدا دعوت كرده است.

توسل به پيامبر و امامان مخالف توحيد و تعليمات دين نبوده، بلكه در راستاي توحيد و اطاعت مطلق از خدا است كه ما را به توسل و دوست داشتن و اطاعت از آنان فرا خوانده است.

اگر كسي به غير خدا ، بدون اذن و اجازه و امر خدا متوسل شود ، كارش غلط و شرك و كفر است ، زيرا كسي را مقرب درگاه خدا و واسطه شمرده كه خدا او را مقرب و واسطه ندانسته ؛ به وساطت و شفاعت او اجازه نداده ؛ بندگانش را به توسل به او فرا نخوانده است . كار مشركان از اين گونه است . آنان بت ها و الهه هاي خود را مقربان درگاه خدا مي دانستند . با توسل به آنان مي خواستند به خدا نزديك شوند ،در حالي كه بت ها و الهه ها نه جايگاهي نزد خدا داشتند و نه خدا به شفاعت و توسل بدانان فراخوانده بود ، و اين قطعا شرك و كفر است.

اگر كسي به ديگري متوسل شود و او را شريك خدا و در عرض و همرديف  خدا بداند، اين توسل  شرك و كفر و توسل جوينده  مشرك و كافر است ،مثل مسيحيان كه عيسي را خدا و يا پسر او و سومين خدا شمردند .اگر كسي پيامبر و امامان را شريك خدا و در عرض و همرديف  خدا بداند، قطعا مانند مسيحيان مشرك و كافر است. مبارزه شديد امامان با اهل غلو براي همين بود كه كسي آنان را همرديف و شريك خدا قرار ندهد.

اما  اگر به كسي به اين عنوان كه خدا او را دوست دارد و برگزيده خداست و خداوند محبوبيت و برگزيدگي را در قرآن و به زبان پيامبرش اعلام كرده و به توسل به او فراخوانده ، متوسل شود، بندگي و اطاعت خداست.

صدا كردن پيامبران و امامان با توجه به اينكه  عبد خدا و محبوب خدا هستند و به اذن خدا در جهان قدرت تصرف دارند و به اصطلاح دست خدا هستند ،  هيچ مانعي ندارد . در روايات و آيات و سيره نبوي اجازه اين نوع توسل رسيده است. وقتي ما مي گوييم يا رسول الله ، او را به عنوان ولي خدا و بنده برگزيده خدا و محبوب خدا و...صدا مي زنيم. اگر اين موارد به ادله قوي براي ما ثابت نبود، به هيچ وجه به اين شخصيت ها متوسل نمي شديم و آنان را صدا نمي زديم.

اما اين كه بسيار به علي بن ابي طالب متوسل مي شويم ،بدان جهت است كه ايشان بنده برگزيده خدا و تربيت شده پيامبر بود . خود فرموده : بنده اي از بندگان محمد هستم. (1)  اگر علي محب و محبوب خدا و پيامبر نبود ، ما به او ارادتي نداشتيم .

ما خدا را به خاطر خدايي اش و به خاطر اينكه نعمت هاي بيشمار به ما داده ،دوست داريم . پيامبر را چون بنده بر گزيده و محبوب خداست ، در مرتبه بعد از خدا و علي را چون محب خدا و رسول و محبوب خدا و رسول است ، دوست داريم. پيامبر در حق علي فرمود :« يحب الله و الرسول و يحبه الله و الرسول»(2) . اظهار ارادت به بنده و محبوب پيامبر و بنده و محبوب خدا ، اظهار ارادتي بالاتر به پيامبر و حق تعالي  است.

اما آيا دليل خاصي دارد كه  اين همه به توسل سفارش مي كنيم با اين كه خدا نياز به واسطه ندارد؟ 

 خوشبختانه اسلام و شيعه بندگان را به ارتباط مستقيم و در هر نقطه و هر زمان و هر ساعت با خدا فرا خوانده و بي نيازي به واسطه براي ارتباط برقرار كردن را فرياد مي زند. دعوت به توسل هم به معناي محتاج بودن به واسطه و بستن راه ارتباط مستقيم نيست، زيرا ما( كه بندگان را به توسل دعوت مي كنيم) و پيامبر و امامان ،هيچ گاه نگفته ايم و نفرموده اند كه هر گاه خواستيد با خدا مرتبط شويد ، از خانه و شهر خود حركت كنيد و به شهر و خانه ما بياييد و اجازه ملاقات با ما بگيريد و درحضور ما و به وساطت ما با خدا سخن بگوييد و...؛

همچنان كه خدا همه جا هست و در هر ساعت و در هر مكان و به هر زبان مي توان با خدا مرتبط شد ، پيامبر و امامان هم، چون خليفه و آيت و جلوه خدايند ، در هر زمان و در هر مكان و به هر زبان مي توانند صدا شوند و از آنان شفاعت خواسته شود . هيچ تشريفات خاص و هزينه اي ندارد .برخلاف مسيحيت يا اديان ديگر كه  بايد در اوقات معين به كليسا رفت و به محضر كشيش رسيد و او را به عنوان واسطه مخاطب قرار داد و حاجت را به او گفت تا به خدا بگويد يا به وساطت او به خدا گفت . اين بسيار محدود كننده و هزينه بردار است.

توسل شيعه  به هيچ وجه محدود كننده ارتباط مستقيم با خدا و هزينه بردار و ... نيست، بلكه عين ارتباط مستقيم با خدا  با توسل به محبوب خداست.

دين و مذهب و پيامبر و خدا به اين جهت بندگان را به توسل دعوت كرده اند تا انسان ها را متوجه دعوت كنندگان به هدايت و بندگي و دروازه هاي ورود به ساحت قرب حق و بيان كنندگان دين و... گردانند. با دعوت به توسل به پيامبر و اهل بيت ما به در خانه هدايت گران خدايي مي رويم . آنان ما را به راه رضاي خدا مي برند . از بيراهه ها باز مي دارند . ما ديگر به انسان هاي بي صلاحيت توجه پيدا نمي كنيم . دين و معارف و احكام خود را از غير اهل بيت نمي گيريم.

اما امام علي به اين جهت بيش تر مورد توجه ما واقع مي شود كه تابلوي شناسايي ما است. ديگران هم ادعاي خداپرستي و ادعاي اطاعت از پيامبر را دارند ،ولي بعد از پيامبر به در خانه ديگران رفته اند . ما با گفتن يا علي ، مرامنامه خود را اعلام مي كنيم كه خدا و پيامبر را از طريق علي و به معرفي او مي شناسيم . بعد از پيامبر به در خانه علي و اولاد علي آمده ايم . اين كار را به دستور خدا و پيامبر انجام داده ايم.

بنا بر اين جايز است به هنگام انجام كار ها بگوييم : " بحول الله و قوته "، " يا الله"، "يا قادر"  و يا بگوييم " يا علي" هر دو شعاع يك نور هستند.

پي نوشت ها

1. كافي،ج1،ص90.

2. مسند احمد، ج1 ، ص133 و ديگر كتب حديثي اهل سنت.

صفحه‌ها