توبه

چه کارهايي براي قبولي توبه و توسل به امام حسين (ع) انجام دهيم؟
توبه یعنی پشیمانی قلبی که لازمه اش ترک آن کار و تصمیم جدی داشتن، بر انجام ندادن گناهان است. در صورتی که قابل جبران باشد، لازم است است این کار انجام شود ...

سلام توسل به امام حسين (علیه السلام) براي توبه از گناهان چگونه است؟ چه کارهايي براي  قبولي توبه و توسل به امام حسبن (ع) انجام دهيم؟

«توسل» از ماده «وسل» به معناي تقرّب جستن يا چيزي كه باعث تقرّب به ديگري از روي علاقه و رغبت مي‌شود، مي‌باشد(1) توسل شامل شفاعت نيز مي‌شود، «شفاعت» از ماده «شفع» به معناي ضميمه كردن چيزي به همانند او است (2) و در مفهوم قرآني، شخص گناهكار به خاطر پاره‌اي از جنبه‌هاي مثبت (مانند ايمان، عمل صالح و...) شباهتي با اولياءالله پيدا مي‌کند و آن‌ها با کمک‌هاي خود، او را به‌سوي كمال سوق مي‌دهند و از پيشگاه خداوند تقاضاي عفو مي‌کنند. به‌عبارت‌ديگر: شفاعت قرار گرفتن موجود قوي‌تر و برتر در كنار موجود ضعيف‌تر و كمك نمودن به او د رراه پيمودن مراتب كمال، است(3).

قرآن کریم در آيه 35 سوره مائده، مي‌فرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَ جاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»: اي كساني كه ايمان آورده‌ايد پرهيزكاري پيشه كنيد و وسيله‌اي براي تقرب به خدا، انتخاب نماييد و درراه او جهاد كنيد، باشد كه رستگار شويد.

وسيله در آيه فوق، معناي بسيار وسيعي دارد و هر كار و هر چيزي كه باعث نزديك شدن به پيشگاه مقدس پروردگار مي‌شود، شامل مي‌گردد، همانطوركه حضرت علي ـ عليه السّلام ـ فرمودند: بهترين چيزي كه به‌وسيله آن مي‌توان به خدا نزديك شد، ايمان به خدا و پيامبر او و جهاد در راه او، نماز، زكات، روزه، حج، صله‌رحم، انفاق ... مي‌باشد(4).

متوسل شدن به افراد در حقيقت توسل به مقام روحاني آن‌هاست كه روح خود را پرورش داده، به كمالاتي رسيدند علاوه بر اين، توسل روح اميد را افزايش، روح يأس را كاهش و ايجاد رابطه معنوي باخدا و اولياءالله و تحصيل رضايت خداوند و توجه به سلسله شافعان و... را به وجود مي‌آورد بنابراين توسل به مقامِ بزرگي مانند امام حسين عليه‌السلام که جانش را براي احياي دين خدا، فدا کرد، بسيار مناسب است و در روايات بسياري هم به آن تأکيد شده است. آداب و ترتيب خاصي نيز براي اين‌گونه توسل ها، وجود ندارد و انسان مي‌تواند صميمانه با امامش درد دل کند و به‌وسيله او از خدا طلب مغفرت کند یا اینکه از خدای متعال بخواهد به خاطر آن بزرگوار، او را مورد بخشش قرار دهد.

توبه یعنی پشیمانی قلبی که لازمه اش ترک آن کار و تصمیم جدی داشتن، بر انجام ندادن گناهان است. در صورتی که قابل جبران باشد، لازم است است این کار انجام شود. می توان از سیدالشهدا علیه السلام خواست تا برای توفیق در این مسیر، برایتان دعا کند. از طرفی می توان از آن بزرگوار درخواست کرد تا به درگاه الهی برای شما، استغفار نماید.

 موفق باشيد.

پي‌نوشت‌ها:

1. قرشي، سيد علي‌اکبر، قاموس قرآن، تهران، دارالكتب الاسلاميه، ذيل ماده «وسل»

2. همان،‌ ذيل ماده «شفع»

3. مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، ج 1، ص 223

4. نهج‌البلاغه، خطبه 110

افکار منفی و مثبت چه نقش هایی در شیوع و جلوگیری از بیماری مسری دارند؟
توجه به افکار منفی و ترس افراطی، علاوه بر اینکه نوعی فال بد زدن است و سبب جلب انرژی منفی و زمینه‌سازی برای اجرای واقعی آن موضوع می‌شود، می‌تواند ناآرامی روحی...
اخلاق حرفه ای. اختیار. ترس. توبه، جبران، اصلاح 

افکار منفی و مثبت چه نقش هایی در شیوع و جلوگیری از بیماری مسری و ویروسی خطرناک دارند؟ ترس چه آسیب هایی دارد؟

پاسخ اجمالی:

توجه به افکار منفی و ترس افراطی، علاوه بر اینکه نوعی فال بد زدن است و سبب جلب انرژی منفی و زمینه‌سازی برای اجرای واقعی آن موضوع می‌شود، می‌تواند ناآرامی روحی پدید آورد. نداشتن آرامش به خاطر ارتباط تنگاتنگ روح و جسم، روی بدن تأثیر منفی گذاشته و آن را ضعیف می‌کند. با ضعف بدن، بیماری بیشتر پیشرفت خواهد کرد و ویروس‌های خطرناک فرصت بیشتری برای جولان پیدا می‌کنند. برعکس، مثبت اندیشی و خوش‌بین بودن واقعی، نه افراطی و خیال‌بافی با ایجاد آرامش می‌تواند علاوه بر بهبود عملکرد بدن، به آن قوت بخشد. ازاین‌رو، نوعی مصونیت و واکسینه بودن پدید می‌آید.

پاسخ تفصیلی:

مغز آدمی که فرمانده بدن است نقطه تلاقی روح و جسم است؛ کیفیت این ارتباط در جای خودش موردبحث قرارگرفته است.(1) هرچند ذهن(2) مرتبه‌ای از جسم است ولی بسیار به روح نزدیک است، ازاین‌رو تأثیر و تأثرات فراوانی روی‌هم دارند. افکاری که در ذهن قرار می‌گیرند بسیار مهم هستند چراکه مغز از طرفی فرمانده بدن است و از طرفی نقطه اتصال به روح است. این موضوع در علوم مختلفی موردتحقیق و بررسی قرارگرفته است؛(3) ولی در اینجا به خاطر اهمیت و ضرورتی که دارد در نظر داریم تا با استفاده از آموزه‌های دینی، بدان بپردازیم.

شواهد اخلاقی و دینی:

هرچند چگونگی و نقش تأثیر امور غیرمادی، روی بدن به عهده علوم تجربی و آزمایشگاهی مانند روانشناسی، روان‌پزشکی و پزشکی است یعنی لازم است چنین چیزی با آزمایش‌های تجربی موردمطالعه قرار گیرد؛ اما برای این موضوع می‌توان شواهدی از میراث اخلاقی و دینی یافت. در کتاب‌های مهم اخلاقی مانند محجه البیضاء، جامع السعادات، معراج السعاده و الحقایق مرحوم فیض کاشانی مطالب جالب و مفیدی درباره خطورات نفسانی، چگونگی پدید آمدن آن و راه‌های مدیریت و درمانش وجود دارد .

تأثیر فکر بد:

فکر بد می‌تواند به رفتار بد و نادرست منجر شود (4) برعکس آن‌هم صادق است که فکر خوب سبب رفتار مطلوب می‌شود. اگر فردی مدام به خودش تلقین کند یا غیر اختیاری افکاری به سراغش آید که من مریض می‌شوم یا نکند مریض شوم؟ نکند بمیرم؟ نکند بیمار شدم و به دیگران منتقل کرده‌ام. نکند فلان کار را انجام دادم باعث انتقال بیماری شد؟ همه این‌ها نوعی انفعال نفسانی است که آدمی را در موضع ضعف، قرار می‌دهد. ضعف روحی منجر به ضعف جسمی می‌شود و بیشتر آدمی را به‌سوی آسیب، سوق خواهد داد. ترس هم یک حالت انفعال نفسانی است که البته اگر افراطی نباشد طبیعی و لازم است. انبیاء (علیهم‌السلام) هم در شرایط گوناگون به این مقدار ترس داشته‌اند(5) و این مسئله به عصمت ایشان ضرری وارد نمی کند بلکه آدمی را از اشتباه و خطا مصون می‌کند و وادار می‌کند تا تدبیرهای لازم به کار گرفته شود اما اگر ترس حالت افراطی به خودش گرفت، سبب فزونی ضعف و انفعال می‌شود.

انواع ترس:

ترس و احتیاط عقلایی مطلوب است یعنی اگر عقلای عالم در فلان موضوع نظری دارند، باید به آن پایبند بود ولی به احتمالات عقلی ضعیف، در جریانات واقعی، اعتنا نمی‌شود مثلاً وقتی عقلای پزشکی می‌گویند در شرایط شیوع بیماری مسری، فقط برای کارهای ضروری از منزل خارج شوید رعایت چنین موضوعی مطلوب است اما اگر فردی بترسد که اگر از خانه بیرون روم ممکن است تصادف کنم یا زلزله بیاید یا کسی مرا بکشد! هرچند این احتمالات وجود دارد ولی چون درصدش بسیار کم است، عقلای عالم بدان توجه نمی‌کنند. قرآن کریم هم فال بد زدن که نوعی بدبینی و پیشگویی بد درباره حوادث و آدم‌هاست را، مذمت کرده است (6).

نتیجه ترس مذموم:

اگر فردی دستورالعمل‌های متخصصین را به کاربرد، نیازی ندارد که ترس داشته باشد یا به افکار منفی توجه کند و وسواس گونه به موضوع نگاه نماید چراکه منجر به ضعف نفسانی و درنتیجه ضعف جسمی می‌شود. توجه به شایعات و افکار منفی، ناامیدی و یاس را در پی خواهد داشت. ترس افراطی و توجه به افکار منفی سبب بروز اختلال در عملکرد جسم می‌شود. این موضوع به‌خوبی در کتاب‌های معتبر طب قدیم، در بخش اعراض نفسانی، بحث شده است (7).

پیامدهای مثبت اندیشی:

توجه به افکار مثبت، مثبت اندیشی و شادی به‌صورت طبیعی و نه افراطی، نوعی قوت نفسانی است که سبب پدید آمدن آثار مثبت در جسم می‌شود (8) ازاین‌رو بسیار اهمیت دارد البته مثبت اندیشی غیر از خیال‌بافی‌های بیهوده است بلکه درواقع، تصور و تصدیق صحیح، از مبادی و ریشه‌های پدید آمدن اراده‌ها، برای رسیدن به مطلوب است (9) گاهی یک نفر بدون تلاش و در نظر گرفتن واقعیت‌ها و محدودیت‌ها مدام خیال‌بافی می‌کند چون به نتیجه نمی‌رسد ناامید می‌شود ولی اگر مثبت اندیشی، تصورات خوب و افکار مثبت توأم با تلاش، توکل، در نظر گرفتن محدودیت‌ها و واقعیت‌ها باشد، بسیار کارایی دارد.

نتیجه:

از توضیحات بالا معلوم شد در شرایط بحرانی و سخت، می‌توان بافکرهای مثبت و انتشار آن البته به‌صورت عقلایی و نه افراطی و خیال‌بافی مذموم، نوعی واکسینه و سپر دفاعی در برابر بلاها و بیماری‌ها ایجاد نمود همچنین با عدم توجه به افکار و حرف‌های منفی و جلوگیری از ترس افراطی، می‌توان در پیشگیری و بهبود درمان، قدم‌های مؤثری برداشت.

پی‌نوشت‌ها:

  1. دراین‌باره می‌توانید به کتاب خلاصه الحکمه مرحوم عقیلی خراسانی، جامع السعادات مرحوم نراقی، احیاءالعلوم غزالی و کتاب مروری بر کلیات طب سنتی ایرانی دکتر محسن ناصری و همکاران خصوصاً بخش روح نفسانی مراجعه فرمایید.
  2. در کتاب‌های مختلف تقسیم‌بندی‌هایی روی مغز انجام داده‌اند. ذهن مانند صندوقی جایگاه خاصی در مغز دارد. درواقع بخشی از مغز است.
  3. در روانشناسی، طب قدیم و میراث اخلاقی گذشته، دراین‌باره توضیحاتی گاه مفصل وجود دارد.
  4. سوره ص، آیه 623
  5. سوره قصص، آیه 21
  6. سوره اعراف، آیه 131
  7. دراین‌باره به کتاب اغراض الطبیه مرحوم جرجانی مراجعه شود.
  8. همان. همچنین در کتب دانشنامه احادیث پزشکی از آقای ری‌شهری گزارشاتی نقل‌شده که حالات روحی روی جسم اثر گذاشته است و اهل‌بیت (علیهم‌السلام) دراین‌باره دستوراتی صادر کرده‌اند.
  9. به کتاب اخلاق در قرآن استاد مصباح یزدی جلد اول مراجعه شود.

 

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

  1. احیاءالعلوم، محمد غزالی
  2.  محجه البیضا، فیض کاشانی
  3.  الحقایق، فیض کاشانی
  4. جامع السعادات، نراقی
  5.  معراج السعاده، نراقی
  6.  اخلاق در قرآن، مصباح یزدی
  7. خلاصه الحکمه، عقیلی خراسانی
  8.  نرم‌افزار طب، مرکز نور
  9.  مروری بر کلیات طب ایرانی، محسن ناصری

 

کلمات کلیدی:

افکار منفی، ترس، مثبت اندیشی، خطورات، ذهن

اگر پزشکی به خاطر ترس از بیماری سهل انگاری کند چه می شود؟
حکم اخلاقی بدرفتاری، بی حوصلگی، کوتاهی مسئولین بهداشت و ناامید کردن مردم توسط برخی از آنان چیست؟ اگر پزشکی به خاطر ترس از بیماری سهل انگاری کند چه می شود؟
اخلاق حرفه ای. اختیار. ترس. توبه، جبران، اصلاح

حکم اخلاقی بدرفتاری، بی حوصلگی، کوتاهی مسئولین بهداشت و ناامید کردن مردم توسط برخی از آنان چیست؟ اگر پزشکی به خاطر ترس از بیماری سهل انگاری کند چه می شود؟

پاسخ اجمالی:

در شرایط بحرانی چه‌بسا نیرو و امکانات کم باشد یا مدیریت کشور از جنبه‌هایی ضعیف و ناکارآمد شود، همچنین ظرفیت افراد، مختلف و متفاوت است. اگر پزشک یا مسئولی به‌صورت غیر اختیاری کارهایی انجام دهد یا وظایفی را ترک نماید هرچند مواخذه نمی‌شود ولی اگر در مقدمات رسیدن به این حالت، اختیار دارد لازم است آن‌ها را اصلاح کند تا به واکنش منفی منجر نشود. اگر در مقدمات هم اختیاری ندارد تکلیفی هم نخواهد داشت اما به مقداری که اختیار دارد اخلاقاً موظف است دست به اصلاح بزند، کوتاهی‌ها را جبران کند و در پیشگاه الهی دست به توبه و استغفار بردارد. دیگران هم لازم است در این زمینه روشنگری و اصلاح گری داشته باشند.

پاسخ تفصیلی:

رعایت اخلاق حرفه‌ای، بسیار مهم است. این موضوع اختصاص به جامعه دینی ندارد؛ بلکه هر انسان باوجدانی آن را تأیید نموده و خودش را ملزم به رعایت آن می‌داند اما موضوعاتی در دایره اخلاق قرار می‌گیرد که اختیاری باشد. این بحث بسیار مهم و دقیق است و روشن شدن آن، پاسخی به همه جهات مطرح‌شده در سؤال شماست.

تکلیف به مقدار توان:

در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که بر همه دستورات و تکالیف سیطره دارد مانند؛ لا یکلِّفُ اللَّهُ نَفسًا إِلّا وُسعَها... خداوند هیچ‌کس را، جز به‌اندازه توانایی‌اش، تکلیف نمی‌کند (1). لا یکلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا ما آتاها... خدا هیچ‌کس را جز به مقدار آنچه (توانایی) داده تکلیف نمی‌کند (2) هرچند آیه دوم درباره خانواده و وضعیت مالی است ولی اختصاص به آن ندارد چراکه کلمات و قرائن انحصاری بودن در آن، به کار نرفته است.

نقش مهم اختیار:

هر فردی اعم از پزشک، مسئول یا فرد عادی به مقدار توان و مجموع شرایطش تکلیف دارد. برخی اوقات عواملی مانند حجم بالای کار و مراجعات، ظرفیت متفاوت افراد و ... باعث بی‌حوصلگی، سهل‌انگاری یا پرخاشگری می‌شود. این امور هرچند مورد تأیید نیست و توصیه نمی‌شود ولی چون غیر اختیاری است در دایره ارزش‌گذاری اخلاقی قرار نمی‌گیرد. موضوعاتی در دایره اخلاق قرار می‌گیرد که اختیار در آن نقش داشته باشد و از جهت مثبت و منفی می‌توان درباره آن، قضاوت اخلاقی داشت. درباره ترس هم باید بررسی شود که منشأ یا منشأهای آن کجاست؟ اگر چنین ترسی عقلایی باشد و پزشک از روی اختیار در انجام وظایفش سهل‌انگاری کند در این صورت چون از قبل تعهد داده است که خطر را بپذیرد علاوه بر توبه، ضامن است و باید جبران کند و در صورت امکان، حلالیت بگیرد. اگر سهل‌انگاری به خاطر ترس عقلایی باشد ولی غیر اختیاری، سهل‌انگاری شود در این صورت گناهی مرتکب نشده است فقط جبران و دلجویی لازم است. اگر هم ترس، عقلایی نیست یعنی احتمال عقلی آن ضعیف است و اساس قضیه ممکن است صحیح باشد و ممکن است نباشد در این صورت علاوه بر درمان، در صورت اختیار و عدم آن به‌صورت بالا عمل می‌شود.

اختیار و مسئولیت اخلاقی:

این‌طور رفتارها مقدمات و زمینه‌هایی دارد. اگر یک نفر بتواند و اختیار داشته باشد که آن‌ها را تغییر دهد ازنظر اخلاقی موظف است که چنین نماید؛ اما اگر در آن‌ها هم هیچ اختیاری ندارد تکلیفی نخواهد داشت. البته کم پیش می‌آید که یک نفر، چه در اصل یک موضوع و چه در تمام مقدمات آن، هیچ اختیاری نداشته باشد بلکه به مقداری که اختیار دارد، مسئول و مکلف است.

ضرورت تدبیر:

ترس، خستگی، ظرفیت پایین، زودرنجی، زود عصبانی شدن و کوتاهی دیگران دلیل نمی‌شود که فردی، رفتارهای ناشایست داشته باشد ولی اگر چنین شد لازم است خودش را درمان کند یا اگر از خودش شناختی دارد تدبیرهای لازم را از قبل به کار ببرد تا ناخواسته در شرایط غیرطبیعی، دچار رفتارهای ناپسند نشود.

لزوم جبران آسیب‌ها:

در این شرایط اگر فردی به‌صورت کاملاً غیر اختیاری به دیگری آسیبی زد هرچند گناهکار نیست ولی لازم است جبران نماید و دل طرف مقابل را تا حد امکان به دست بیاورد و همچنین خودش را درمان کند. اگر هم از روی اختیار چنین کرد و لو درصد اختیار پایین باشد به همان مقدار مؤاخذه می‌شود، پس علاوه بر توبه (3) لازم است جبران کند (4) و طرف مقابل را راضی نماید تا حق‌الناس به عهده‌اش نماند و در صورت عدم امکان جلب رضایت، علاوه بر دعا و طلب مغفرت، برای آن اشخاص، کار خیر انجام دهد چراکه قرآن می‌فرماید کارهای خوب، بدی‌ها را از بین می‌برد. (5)

توجه به وظیفه همگانی:

در شرایط بحرانی، همه مسئولیت‌هایی دارند. اگر برخی چه عمدی و چه سهوی کوتاهی می‌کنند علاوه بر اینکه سعی می‌شود تا با روشنگری مستقیم و غیرمستقیم خطاهایشان را جبران کنند، با امید دادن و تلاش ایثارگرانه می‌توان خلأها را تا حد امکان، پر کنند. به‌هرحال هر فردی به مقداری که بتواند لازم است برای اصلاح گری تلاش نماید (6).

نتیجه:

اگر در بی‌حوصلگی، سهل‌انگاری یا پرخاشگری و ... به‌هیچ‌عنوان اختیاری درکار نباشد هرچند آن کار ناپسند، تأیید و توصیه نمی‌شود، ولی انجام دهنده‌اش مواخذه نمی‌شود و نمی‌توان او را مورد ملامت قرارداد، فقط در صورت امکان، لازم است جبران و اصلاح، صورت گیرد اما فاعل کار ناپسند، به مقداری که اختیار باشد، به همان میزان مواخذه می‌شود ازاین‌رو علاوه بر جبران و اصلاح، نیاز به توبه هم هست. ترس غیر عقلایی را هم لازم است درمان کند. هر فردی هم لازم است به مقدار توان به بهبود شرایط کمک کند و در اصلاح گری شریک شود.

پی‌نوشت‌ها:

  1. سوره بقره، آیه 286
  2. سوره طلاق، آیه 7
  3. سوره فرقان، آیه 70
  4. همان
  5. سوره هود، آیه 114
  6. همان، آیه 88

 

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

  1. اخلاق در قرآن و انسان‌شناسی، محمدتقی مصباح یزدی
  2.  اخلاق حرفه‌ای، احد فرامرز قراملکی
  3.  اخلاق کاربردی، محمدتقی اسلامی و مقالات مربوط به اخلاق پزشکی
  4.  حماسه حسینی، مرتضی مطهری جلد دوم (نهی از منکر و تبلیغ)

 

کلمات کلیدی:

اخلاق حرفه‌ای. اختیار. ترس. توبه، جبران، اصلاح

گفتن گناه به ديگران يك نوع اشاعه فحشا است كه از آن نهي شده است و باعث جرأت بر گناه مي شود:

َ «عَنِ الرِّضَا ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْمُسْتَتِرُ بِالْحَسَنَةِ يَعْدِلُ سَبْعِينَ حَسَنَةً وَ الْمُذِيعُ بِالسَّيِّئَةِ مَخْذُولٌ وَ الْمُسْتَتِرُ بِهَا مَغْفُورٌ لَه»‏(1)

ٍ از امام رضا (ع) كه رسول خدا (ص) فرمود:نهان داشتن حسنه برابر هفتاد حسنه است و فاش‏كننده گناه مخذول است و نهان‏كننده آن آمرزيده است.

اما اعتراف و اقرار به گناه نزد خدا و پيامبر و معصومين كه واسطه فيض الهي هستند نه تنها اشكال ندارد بلكه يكي از راههاي توبه است. البته اگر توبه پنهاني باشد و حتي پيش معصومين هم اقرار نكنيم بهتر است. در روايت آمده كه « ان التوبه فيما بينه و بين الله تعالي افضل من الاقرار عند الحاكم»(2) اگر بنده بين خود و خدايش توبه كند بهتر از اين است كه نزد حاكم اقرار به گناه كند.

ِّ« عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ وَ اللَّهِ مَا يَنْجُو مِنَ الذَّنْبِ إِلَّا مَنْ أَقَرَّ بِهِ‏ وَ قَالَ كَفَي بِالنَّدَمِ تَوْبَة»(3)

 امام باقر عليه السلام فرمود: سوگند به خدا، كسي از گناه نجات پيدا نكند. مگر اينكه (نزد خدا) به گناهش اعتراف كند. و مي‏فرمود: پشيماني كفايت از توبه مي‏كند.

مراجعه به ائمه (ع) براي اعتراف به گناهان بر يكي از دو وجه بوده است:

1- از نظر تكميل توبه و تحمل حد و تعزير شرعي چون رسم بوده كه گنهكاران براي توبه به پيغمبر اكرم (ص) مراجعه مي‏كردند و به گناهِ خود نزد آن حضرت اعتراف مي‏كردند و از او مي‏خواستند كه آنها را با اقامه حد و تعزير الهي تطهير كند و از عذابِ آخرت نجات دهد.

 2- از نظر اينكه اعتراف به گناه در برابر ائمه (ع) كه مصادر امر الهي و مظاهر اويند مايه بخشش و مغفرت است.

در داستان ابولبابه كه پيامبر مي فرمايند اگر نزد من آمده بود و اقرار مي كرد برايش استغفار مي كردم ، چون گناهي كه ابولبابه كرده بود حد نداشت و اما در مورد آن زن كه امام علي مي فرمايند اگر نزد خدا توبه كرده بود توبه اش پذيرفته مي شد. چون با اقرار او نزد امام بايد حد بر او جاري مي كردند، امام خواسته اند حد را از آن زن دور كنند و آبروي اورا حفظ كنند. پس اگر گناهي مرتكب شديد كه با اقرار بايد حد بر آن جاري كنند براي اينكه آن حد از شما دفع شود. اگر نزد خدا توبه واقعي كنيد گناه شما بخشيده مي شود. بدون اينكه حد بر شما جاري شود و آبروي شما نزد ديگران برود. اما اگر گناهي باشد كه حد ندارد اگر پيامبر يا امامان را واسطه قرار دهيم خداوند بخاطر آنها زودتر توبه ما را قبول مي كند.

اما جواب سوال ديگر شما: خدا كه ستار العيوب است گناهان بندگان را نزد بندگان ديگر مي پوشاند. اما پيامبر و امامان هم طبق آيات قرآن و روايات ناظر بر اعمال ما هستند و اين منافاتي با ستاريت خدا ندارد. چون هدف از پوشاندن گناه حفظ آبروي گناهكار در جامعه است كه اين با علم امامان به گناه شخص هم ميسر است. آيه اي از قرآن كه دلالت دارد كه پيامبر و امامان ناظر اعمال ما هستند:

 «وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَي اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ»(4)" و بگو اعمال و وظائف خود را انجام دهيد، و بدانيد هم خدا و هم رسولش و هم مؤمنان اعمال شما را خواهند ديد"

اشاره به اينكه كسي تصور نكند اگر در خلوتگاه يا در ميان جمع عملي را انجام مي‏دهد از ديدگاه علم خدا مخفي و پنهان مي‏ماند، بلكه علاوه بر خداوند، پيامبر ص و مؤمنان نيز از آن آگاهند.

در ميان پيروان مكتب اهل بيت (ع) با توجه به اخبار فراواني كه از امامان رسيده عقيده معروف و مشهور بر اين است كه پيامبر(ص) و امامان از اعمال همه امت آگاه مي‏شوند، يعني خداوند از طرق خاصي اعمال امت را بر آنها عرضه مي‏دارد.

رواياتي كه در اين زمينه نقل شده بسيار زياد است و شايد در سر حد تواتر باشد كه بعنوان نمونه يك روايت را نقل مي‏كنيم:

از امام صادق ع نقل شده كه فرمود:

«تعرض الاعمال علي رسول اللَّه اعمال العباد كل صباح، ابرارها و فجارها، فاحذروها، و هو قول اللَّه عز و جل وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَي اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ، و سكت»(5)

" تمام اعمال مردم هر روز صبح به پيامبر عرضه مي‏شود، اعمال نيكان و بدان، بنا بر اين مراقب باشيد و اين مفهوم گفتار خداوند است كه ميفرمايد: وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَي اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ، اين را فرمود و ساكت شد"

اما در قيامت اگر كسي واقعا از گناه خود توبه كرده باشد و ديگر مرتكب آن نشده باشد. گناهان او كه در دنيا مرتكب شده بود بر ديگران پوشيده مي شود. ولي گناهاني را كه در دنيا انجام داده و توبه نكرده يا حق ديگران را پايمال كرده و ادا نكرده در دنيا نزد ديگران رسوا مي شود: «يوم تبلي السرائر »(6)روزي كه اسرار نهان آشكار مي شود.  

 در آن روز كه" يوم البروز" و" يوم الظهور" است اسرار درون آشكار مي‏شود، اعم از ايمان و كفر و نفاق، يا نيت خير و شر، يا ريا و اخلاص، و اين ظهور و بروز براي مؤمنان مايه افتخار و مزيد بر نعمت است، و براي مجرمان مايه سرافكندگي و منشا خواري و خفت، و چه دردناك است كه انسان عمري زشتيهاي دروني خود را از خلق خدا مخفي كرده باشد، و با آبرو در ميان مردم زندگي كند. ولي در آن روز كه همه اسرار نهاني آشكار مي‏گردد در برابر همه خلايق شرمسار و سرافكنده شود كه گاه درد و رنج اين عذاب از آتش دوزخ دردناكتر است.(7)

اما جواب سوال آخر شما: 

اماميه عقيده دارند كه پيامبران (ع) از ارتكاب گناهان صغيره و كبيره، پيش از نبوت و پس از آن، عمدي و سهوي و از هر گونه رذيلت  و هر آنچه كه دليل بر خسّت و پستي است، منزه‏اند.(8)

و اينكه مي گوييم 14 معصوم منظور معصومين در دين اسلام است كه 12 امام و پيامبر و حضرت زهرا سلام الله عليهم هستند.

پي نوشت ها:

1. مرحوم كليني ،اصول كافي،انتشارات اسلاميه، ج2 ، ص 428

2. آيت الله گلپايگاني، كتاب الفقه، ج 7،ص229.

3.اصول كافي ، ج2، ص 427.

4.توبه(9)آيه105.

5.اصول كافي جلد 1،صفحه 171 (باب عرض الاعمال).

6.طارق(86)آيه9.

7.آيت الله مكارم،تفسير نمونه،انتشارات اسلاميه، ج‏26، ص: 369.

8. محمد سپهري، ترجمه دلائل الصدق،انتشارات امير كبير، ج‏1، ص: 448.

فرآوری: زهرا اجلال
انسان موجودی است که حقیقت او را عقل و علم تشکیل می دهد و همین مسأله موجب شرافت انسان شده و او را تا مقام خلافت الهی پیش برده است.

در آیات قرآنی از جمله آیه ۳۰ و ۳۱ سوره بقره هنگامی که از شرافت و کرامت انسانی به عنوان خلیفه یاد می شود، به این نکته توجه داده شده که این سلطه انسان بر دیگر موجودات و لزوم اطاعت و تبعیت آنها از انسان در گرو علم انسان است که خداوند به انسان بخشیده است و حتی فرشتگان مقرب نیز از آن علوم بی بهره اند.
كسى كه مى‏ خواهد گناه نكند حتماً باید به زمینه‏ هاى گناه توجه كند، وقتى آنها را شناخت به پیشگیرى و درمان آنان بپردازد.
انسان با علم و بهره گیری از عقل یعنی همان تعقل و خردورزی است که می تواند به شرافت و کرامت فعلیت بخشد و خلافت خود را تثبیت نماید، وگرنه عدم بهره گیری از عقل و علم به معنای باقی ماندن در نقص خواهد بود. 
فقدان علم و عقل در هر انسانی او را از مقام شرافت و کرامت انسانی  ساقط می کند و او را حتی پست تر از چارپایان می سازد. (اعراف، آیه ۱۷۹؛ فرقان، ۴۴) این گونه است که سازه ای ناقص از خود به وجود می آورد و به دوزخ فراق می رود و هنگامی که فرشتگان عذاب  از علت ورود به دوزخ می گویند، بر پایه همان کشفی که در هنگام مرگ رخ می دهد و به علم شهودی نسبت به خود و جهان می رسد (ق، آیه ۲۲)،‌ می گوید که از علم دیگران بهره نبرده و گوش به حرف های عالمان و عاقلان ندادیم و تعقل و خردورزی نداشتیم. (ملک، آیه 10)

جهل و حماقت؛ زمینه ی گناه
در بحث گناه و گناه شناسی که از موضوعات بسیار مهم است، شناخت «زمینه ‏هاى گناه» مهم است؛ چنانكه گفته‏ اند: 
 باران كه در لطافت طبعش خلاف نیست‏ 
در باغ لاله روید و در شوره‏ زار خس‏
 كسى كه مى‏ خواهد گناه نكند حتماً باید به زمینه‏ هاى گناه توجه كند، وقتى آنها را شناخت به پیشگیرى و درمان آنان بپردازد.
 كمبود ویتامین‏ ها در بدن، انسان را آماده پذیرش میكرب‏ ها مى‏ كند و یا بیمارى‏ ها را پرورش و گسترش مى‏ دهد، پس باید این كمبودها جبران گردد تا زمینه پذیرش و همچنین زمینه پرورش بیمارى‏ ها از بین برود. بنابراین باید «زمینه شناس و زمینه زدا» باشیم. مثلاً اگر در منزل چاه فاضلابى زمینه‏ ساز انواع پشه‏ ها مى ‏باشد سمپاشى بیهوده است باید چاه را پر كرد.
 در بررسى زمینه‏ هاى گناه  مى‏ توان امور بسیارى را نام برد كه هر یك با كمیت و كیفیت خاصى زمینه ‏ساز هستند. در اینجا یکی از مهم ترین زمینه ها را با هم مروری خواهیم داشت.
كسى كه مى‏ خواهد گناه نكند حتماً باید به زمینه‏ هاى گناه توجه كند، وقتى آنها را شناخت به پیشگیرى و درمان آنان بپردازد.

زمینه ‏هاى فرهنگى و تربیتى گناه
جهل و حماقت ، زمینه گناه را در انسان به وجود آورده و او را به سوى گناه مى ‏كشاند. جهل به خدا، جهل به هدف از آفرینش، جهل به قوانین خلقت، جهل به زشتى گناه و آثار آن.
 چنان كه یك فرد جاهل و بى‏ سواد غذاى آلوده به میكرب را بر اثر جهل به آسانى مى ‏خورد، ولى یك دكتر میكرب شناس، هرگز آن را نمى ‏خورد.
 در دوران جاهلیت  كه گناهان گوناگون، سراسر زندگى مردم را گرفته بود، بیشتر بر اثر جهل و حماقت بود. براى توضیح به این آیات توجه كنید:
«قالوا یا موسى‏ اِجعَل لَنا اِلهاً كما لَهم آلِهة قالَ إنّكم قَوم تَجهَلون» (اعراف،38)
 «بنى اسرائیل به موسى گفتند: براى ما معبودى (از بت) قرار بده چنان كه آنها (بت پرستان) معبودانى (از بت) دارند. موسى گفت: شما جمعیتى جاهل و نادان هستید.»
از زبان حضرت لوط علیه السلام خطاب به قومش مى‏ خوانیم: ءَاِنّكم لَتَاتون الرّجال شَهوةً مِن دُونِ النِّساء بل انتم قوم تجهلون؛ آیا شما به جاى زنان، به سراغ مردان، از روى شهوت مى‏ روید؟ شما قومى جاهل هستید. (نمل،55)
و در آیه 89 سوره‏ یوسف مى‏ خوانیم: قالَ هَل عَلِمتُم ما فَعَلتُم بِیُوسُفَ و اَخیهِ اِذ اَنتُم جاهِلُون؛ یوسف (به برادران خود) گفت: آیا دانستید كه با یوسف و برادرش (بنیامین) چه كردید؟ آنگاه كه جاهل بودید.
 از این آیات به روشنى استفاده مى‏ شود كه جهل و نادانى یكى از زمینه ‏هاى گناهان است.

منابع:
كتاب گناه شناسى، محسن قرائتى
سایت حوزه

در منابع علمی جدید، برای متوقف کردن افکار نادرست، علاوه بر درمان‌های دارویی و قبل از آن درمان‌ها، از روش‌های خاصی استفاده می‌شود که مهمترین آن‌ها روش «توقیف فکر
توبه

از جمله مواردی که ممکن است در ماه رحمت الهی، ماه مبارک رمضان نصیب افراد شود و شب‌های قدر، زمینه خوبی برای مهیا شدن آن است توفیق توبه کردن است. اما باید شرایطی به وجود آید که شخص بتواند بر سر عهدی که با خود و خدای خود بسته است بماند.

1- انسان هرگز نمی‌تواند لحظه‌ای را بدون فکر و خیال بگذراند، اما اینکه چه اندیشه و خیالی را به ذهن خود خطور دهد و آن را در ذهنش بپروراند و یا اینکه از ورود و گسترش چه افکاری به ذهنش جلوگیری کند مختار است. وجود زمینه و گرایش‌های فکری خاص، خواهش‌ها و تمایلاتی که در اعماق وجود انسان نهفته است، نگرانی و اضطراب بیش از حد و ... می‌تواند سبب پریشانی فکر و خطور افکاری ناپسند به ذهن انسان شود. بنابراین ریشه‌یابی افکار ناروا کاری است که هر کس می‌تواند درباره خودش انجام دهد و با از بین بردن علل و ریشه‌ها از شر این گونه افکار خلاصی یابد.

اکنون که شما برای ریشه‌یابی و خلاصی از اینگونه افکار اقدام کرده‌اید، می‌توان گفت که نیمی از راه را پیموده‌اید و إن‌شاء‌الله با راهکارهایی که در ادامه عرضه می‌شود. نیم دیگر راه را نیز طی کرده و به آرامش خواهید رسید.

2- گاهی افکاری که به ذهن می‌آید از ناحیه شیطان است که باید هرچه زودتر آن‌ها را از خود راند. چرا که به زودی انسان را وادار به عمل می کند.

خداوند می فرماید: به راستی که شیاطین به دوستانشان الهام می‌کنند.(1) پس باید جلوی افکار شیطانی را گرفت.

یکی از بزرگترین و مهمترین عواملی که انسان را از خداوند دور کرده و موجب غفلت می‌شود همین خاطرات ناخوانده است(2). گاهی این خاطرات غیر الهی آن قدر بر انسان تأثیر گذار می‌شود که در بهترین حالات عبادی مانند نماز، حضور قلب نداریم.

باید از ابتدا جلوی رشد و نمو این خواطر را گرفت. خاطرات با یک سلسله گفتن‌ها، شنیدن‌ها، شرکت در مجالس و خواندن برخی مجلات و.. به تدریج در ذهن ترسیم می‌شود و هنگامی که متراکم و فراوان شد، زمینه شوق را فراهم می‌کند، و در نتیجه؛ این خواطر و افکار «ملکه نفسانی» ما می‌شود، و از این به بعد به آسانی به ذهن می‌آیند و زنده نگه داشته می‌شوند و پیوسته انسان را از یاد خدا غافل می‌کنند. به همین خاطر انسان‌هایی که تفکر مادی دارند پیوسته به فکر مسائل لذت بخش مادی‌اند.(3)

- راهکارهای عملی برای مقابله با چنین افکار ناشایست:

شما مى‌توانید از دستورالعمل‌هاى زیر بهره‏ گیرید و امیدواریم به تدریج از شر آن رهایى یابید.

1. اولین قدم برای شناخت و درمان این گونه افکار، داشتن آرامش است. بنابراین سعی کنید در همه حالات زندگی خصوصاً در مواقع ظهور این افکار آرامش خود را حفظ کنید.

2. برای مقابله با این افکار، باید نسبت به آن بی‌اعتنا بود. اگر بتوانید به افکاری که به ذهنتان خطور می‌کند بی‌ا‌عتنا باشید و به آنها اهمیت ندهید، به تدریج از شر آن‌ها رهایی خواهید یافت.

3. منحرف ساختن فکر به سوی محاسبات ذهنی یکی از مفیدترین راه‌حل‌ها است. لذا از آنجا که معمولاً این افکار در زمان‌های خاصی به سراغ شما مى‌‌آید، سعى کنید با یک برنامه‏‌ریزى دقیق و حساب شده ذهن خود را به موضوعات مهم و جذاب دیگر مشغول سازید و هیچ گاه بیکار نباشید. مثلاً هنگام نماز به معانی نماز توجه انصراف دهید.

4. فرمان ایست! در منابع علمی جدید، برای متوقف کردن افکار نادرست، علاوه بر درمان‌های دارویی و قبل از آن درمان‌ها، از روش‌های خاصی استفاده می‌شود که مهمترین آنها روش «توقیف فکر» نام دارد؛ بدین ترتیب که از شخص خواسته می‌شود که به طور عمد افکار خود را آزاد بگذارد و در این بین ناگهان با صدای بلند و بیزار کننده، فریاد می‌زند: ایست! به نظر می‌رسد این عمل جریان فکر را متوقف می‌کند. بنابراین هرگاه این افکار به سراغتان آمد و متوجه شدید، وسط افکار به خود بگویید: «بس است دیگر» و بدین وسیله رشته افکار مزاحم را قطع کرده و به سراغ مطلبى دیگر خواهید رفت.

5. هر روز به خود تلقین کنید که من قادرم افکار ناخواسته را کنار بگذارم. تلقین یکى از راه‏‌هاى مبارزه با افکار منفى است.

- حاصل سخن اینکه:

همان طور که عرض شد باید جلوی ورود این گونه افکار را گرفت و برای طرد قسمت دیگر آن تلاش کرد. قرآن راه حلّی که می‌دهد؛ مراقبت از خود و یاد خداوند است؛ انسان باید مواظب جلسات، خواندنی‌ها، شنیدنی‌ها، خوردنی‌ها و پوشیدنی‌های خود باشد. وقتی مواظب این مطالب بود به تدریج یاد خداوند در دل او نقش می‌بندد و خاطره‌های خوب در ذهنش ترسیم می‌شود از این رو قرآن ذکر خداوند را برای غفلت‌زدایی و قرب به حق به ما می‌آموزد.(4)

خداوند می فرماید: ای کسانی که ایمان آوردید بسیار خداوند را ذکر کنید(5) وقتی ذکر کسی در دل زیاد شد، به او علاقه‌مند شده و این علاقه، ملکه انسان می‌شود؛ تا به حدی که انسان در  همه حالات خود در نماز و ذکر خداوند است، چه خوش می‌گوید: خوشا آنان که دائم در نمازند.

پس، با یاد خداوند و کنترل مجاری نفوذ افکار آزار دهنده و توجه نکردن به آن‌ها، زمینه پاک شدن صفحه قلب از خواطر الهی و ترسیم خواطر خوش الهی در ذهن و قلب انسان ایجاد می‌شود.

شرط اساسى کنترل و درمان این گونه شک زیاد، همکارى صمیمانه و نزدیک شماست؛ نباید پنداشت که با بیان یکى دو نکته همه چیز درست مى‌شود و همچنین نباید گمان کرد که با اولین قدم و بدون پى‏گیرى مستمر، مى‌توان یک شبه، همه‏ افکار را از ذهن خود دور کرد.

به شما توصیه می‌کنیم اگر این افکار، شما را به شدت آزار می‌دهد و اضطراب شدیدی بر شما وارد می‌کند، حتما به یک روان‌شناس بالینی متعهد مراجعه کنید. در غیر این صورت با اجراى راهکارهاى ارائه شده و گزارش آن به ما، موضوع و حل مشکل را پى‏گیرى نمائید.

- نکته مهم و پایانی:

نکته مهم و قابل توجه آن است که از افکار ناخواسته و مزاحم، احساس وحشت و نگرانى نکنید و بدانید که آن‏ها موجب کفر نمى‌شود و اصلاً گناه نیست. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «از امت من هر چه که در ذهنشان خطور مى‏‌کند، عفو شده است، تا وقتى که آن را به زبان جارى نکرده و عملى انجام نداده باشند».(6) پس فکر گناه از نظر فقهى گناه محسوب نمى‏‌شود و نباید از این نظر نگران باشید.

*پی‌نوشت‌ها:

1-انعام(6) آیه 121.
2-جوادی آملی، عبدالله، مراحل اخلاق در قرآن، ص 30، قم، انتشارات اسراء.
3-همان،ص 32؛ با اندکی تغییر.
4-مراحل اخلاق در قرآن، همان، ص 34 و35.
5-احزاب(33) آیه 41.
6-بحارالانوار، علامه مجلسی، ج‏ 66، ص 42، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1404 ق.

برای اولین بار به اصرار دوستم به فیلم مستهجن نگاه کردم توبه هم کردم ولی توپه خود راشکستم ولی باز دوباره نگاه کردم الان پشیمان هستم می خواستم ببینم اگه یکبار دیگه توبه نم توبه ام قبول میشه یا نه؟و برای تکرار نکردن گناه جه اقداماتی باید انجام دهم؟

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
همين كه متوجه گناه خود شده و قصد پاك شدن داريد، قابل ارزش و مايه تحسين است. به خاطر اين تصميم به شما تبريك مي گوييم.
تمام انسان‏ها در تمام دوره‏هاي زندگي خويش مكلفند كه خود را اصلاح كرده، از ناپاكي پرهيز و دوري كنند. از گناهي كه مي‏كنند، در پيشگاه خدا بخشش بطلبند، ولي آن چه در اين بين مهم به نظر مي‏رسد و مي‏تواند در تمام دوران شاخص شود، پرهيز از گناه در دوره نوجواني و جواني است كه الحمدلله شما به آن واقف گشته ايد.
تأكيد مي كنيم كه شما با يك توبۀ واقعي به زندگي عادي و بدون تنش بر گرديد؛ توبه كننده، محبوب خداست، قرآن كريم فرموده: «ان الله يحب التّوابين؛(1) يقيناً خداوند توبه كنندگان را دوست دارد.» به رحمت و محبت خداي متعال ايمان داشته باشيد؛ در روايتي از امام صادق(ع) آمده است:«اذا كان يوم القيامة نشر الله تبارك و تعالى رحمته حتى يطمع ابليس فى رحمته؛(2) وقتى روز قيامت فرا مى‌رسد خداوند رحمت خود را آن قدر وسعت و گسترش مى‌دهد كه حتى شيطان نيز به رحمتش طمع مى‌نمايد.»
- مطالبي را در قالب نكات خدمتتان عرض مي نماييم:
1) اگر در ايمان خود احساس ضعف مي نماييد بايد براي تقويت بنيان‏هاي اعتقادي خود اقدام كنيد و يكي از بهترين روش ها براي تقويت اعتقاد و راسخ ساختن ايمان همانا مطالعه دقيق و عميق كتاب‏هاي اعتقادي است، مانند: - مجموعه كتابهاي شهيد مطهري - كتاب آموزش عقايد نوشته استاد مصباح يزدي - آموزش دين نوشته علامه طباطبايي - آموزش فلسفه نوشته استاد مصباح يزدي (بخش خداشناسي).
2) تصاوير و متن‌هاي مستهجن، قدرت تخيل انسان را به كار مي‌اندازند كه بار‌ها و بارها، دوباره و دوباره به آن سايت‌ها مراجعه كنند. فرد در ذهن خودش اين تصويرها و داستان و متن‌ها را بارها و بارها در ذهن خود تصور مي‌كند و تحريك مي‌شود. معتادان به اين سايت‌ها كم‌كم وقت بيشتر و تصاوير مستهجن‌تري را طلب مي‌كنند. اما اين فقط در فضاي مجازي اينترنت نيست. هر چه كه فرد بيشتر پيش مي‌رود و بيشتر در سايت‌هاي مستهجن غرق مي‌شود، تشخيص فضاي مجازي از فضاي واقعي و التزامات اخلاقي‌اش برايش مشكل‌تر مي‌شود. در درجه اول ديگر هيچ محتواي مستهجني براي او شوك‌برانگيز نيست. او ديگر ميخكوب نمي‌شود. هيچ چيزي برايش زشت نيست. در سايت‌هاي مستهجن فقط به تمايلات طبيعي جنسي پرداخته نمي‌شود. بخش عظيمي از اين تصاوير و متن‌ها مربوط به كساني است كه از انحرافات جنسي رنج مي‌برند. در آخرين مرحله و شديد‌ترين مرحله از اعتياد به سايت‌هاي مستهجن، خود فرد هم ممكن است اين رفتارهاي انحرافي را انجام دهد. پس با همۀ اين مشكلات بايد اقدامي كرد.
3) درمان مشكل چشم چراني و ديدن تصاوير مستهجن:
توجه: ممكن است اين موارد درنظر بعضي ساده جلوه كند، ولي هنگام عمل روشن مي شود كه اثر معجزه آسايي دارد.
* ازدواج در نخستين فرصت: ازدواج، تاثير قابل توجهي در مبارزه بااين انحراف جنسي دارد.
* اجتناب ازتحريكات مصنوعي: مانند رمان هاي عشقي، فيلم ها و عكس هاي شهوت انگيز.
* داشتن برنامه فشرده و تمام وقت: براي تمام شبانه روز خود، برنامه تنظيم كنند، به طوري كه وقت بيكار و بدون برنامه نداشته باشند. تفريح و ورزش را هم حتما در برنامه داشته باشيد.
* بايد عادتي جانشين عادتي گردد: روانشناسان مي گويند: براي ترك يك "عادت بد" حتمابايد سراغ "عادت خوب" رفت و آن را جانشين عادت بد نمود.
* پرهيز از مطلق تنهايي: هرگز تنها نباشيد. تنهايي، محيط كاملا مناسبي براي پرورش ميكروب اين اعتياد است.
* تلقين و تقويت اراده: "تلقين" نيز در مبارزه با اين عادت، نقش مهمي را بازي مي كند. به گفته و اعتراف افرادي كه مبتلا به سايت هاي غيراخلاقي بوده اند: نخستين گام در اين راه "اراده وتصميم" است.
* پرهيز كامل از منحرفين: از معاشرت و همنشيني با افراد منحرف و مبتلا به اين عادت، درهمه أوقات، بايد دوري جست.(3)
- نكتۀ نهايي:
براي قطع كردن أعمال گناه سعي كنيد با مشغوليت پر نشاطي كه براي خود ايجاد مي كنيد، به يكباره از آن دست بشوييد و نگذاريد حتي دقايقي شيطان به سمت شما بيايد؛ روي پاي خود محكم بايستيد و نفس عميق بكشيد و بارها با خود تكرار كنيد كه "مي توانم". با ورزش و مشغوليت هاي صحيح در تن و فكر خود خستگي ايجاد كنيد تا فضاي خالي براي جولان شيطان وجود نداشته باشد.
ضمناً براي جلوگيري از مشكلات زندگي به مقولۀ ازدواج بيشتر فكر كنيد. صحبتي با والدين داشته باشيد تا مقدمات ازدواج برايتان ايجاد شود.
از دوست مذهبي خود هم كمك بگيريد و بگوييد شما را تنها نگذارد. دوستان در اين امر مي توانند نقش بسزايي داشته باشند.
براي اطلاعات بيشتر حتما با بخش تلفني اين مركز (09640) بدون پيش شماره تماس داشته باشيد.
پي نوشت ها:
1. بقره (2) آيه 222.
2. علامه مجلسي، بحار الانوار، ج 60، ص 236، مؤسسه الوفاء، بيروت، 1404 ه.ق.
3. مكارم شيرازي، مشكلات جنسي جوانان، ص151، نسل جوان، چاپ33، قم1376ش.
با توجه به کمبودهای متعدد امکانات و کاهش اعتبارات پاسخگویی، مرکز ملی پاسخگویی ناگزیر به تغییر رویکرد و اقدام به تمرکز سامانه پاسخگویی کرده است.
از این رو پاسخ سوالات خود را از سامانه های زیر دریافت نمایید.
در فضای مجازی:
انجمن گفتگوی دینی: http://www.askdin.com
کانون گفتگوی قرآنی: http://www.askquran.ir
از طریق پیامک(فقط احکام شرعی): 30009640 یا http://www.30009640.ir
از طریق تلفن: 096400

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

باسلام، يکي ازدوستانم گفت اگرعصمت وجود دارد، چرا خدا حضرت يونس (ع) رابه علت گناهش (ترک قوم) مجازات کرد و به دهان کوسه انداخت و بعدهم او توبه کرد (ازگناه) و خدا او را بخشيد؟ چرا حضرت يوسف (ع) که دچارغرور شد (با ديدن پدرش ازاسب پايين نيامد) و خدا او را مجازات کرد؟

پاسخ:
در ابتدا بايد اشاره شود: انبيا داراي مقام عصمت هستند و لغزشي علمي و عملي از آن ها سر نمي‌زند. اما آنچه درباره حضرت يونس و يوسف كه در پرسش اشاره شده، بايد گفت:
اين كه جناب يونس كه در دريا گرفتار ماهي شد و بعد نجات پيدا كرد، به دليل گناه نبود، بلكه ترك اولى از او سر زد، چون در پي تمرّد قوم او حضرت يونس منطقه را ترك كرد، ترك منطقه به آن صورت شايسته مقام او نبود، چون او مظهر رحمت خدا بود و بايد بيش تر از آن جهالت قومش را تحمل مي‌كرد و براي هدايت آنان تلاش مي‌نمود. به دليل همين اشتباه اندك خداوند او را با مشكلي مواجه ساخت تا متوجه كارش بشود و بيش تر از اين لغزشي از او سر نزده است.(1)
اما درباره جناب يوسف بايد گفت: اگر چه در حديثي نقل شده: كه وقتي پدرش به مصر نزد او رفت، ديرتر از پدر از اسب پايين آمد، خداوند به خاطر اين ترك اولي از نسل او پيامبري قرار نداد. (2) اما در صحت اين حديث و انتسابش به امام معصوم جاي ترديد است‌.
سراسر آيه‌هاي سورة يوسف‌ بر دانش‌، بردباري و شكيبايي و پاكي و عصمت شگفت آور حضرت يوسف صدّيق شهادت و گواهي مي‌دهد. قرآن‌، سرگذشت او را به عنوان "اسوه تقوا" و نمونه پاكي و مظهر عفت و عصمت بيان مي‌كند. او را از بندگان "مخلَص‌"(3) مي‌شمارد. به فرمودة قرآن كريم "مخلَصين‌" از گزند شيطان در امانند:
"اِلاّ عبادك منهم المخلصين‌" (4) بنابراين‌، چگونه مي‌توان به او نسبت داد كه "غرور سلطنت او را گرفت و به احترام پدر از اسب پياده نشد ؟! به همين جهت‌، برخي از مفسران اين قبيل احاديث را مخالف با آيات و ضروريات دين و از خرافات و اسرائيلياتي دانسته‌اند كه از آن طريق وارد احاديث ما شده و قابل قبول و اعتماد نمي‌باشد.(5)
آيات و روايات معتبر نشانگر آن است كه حضرت يوسف‌ طبق فرمان الهي عمل مي‌كرد و كمال احترام را نسبت به پدر انجام مي‌داد، چنان كه قرآن كريم مي‌فرمايد:
"فَلَمَّا دَخَلُوا يُوسُف‌َ ءَاوَي‌ََّ إِلَيْه‌ِ أَبَوَيْه‌ِ وَقَال‌َ ادْخُلُوا مِصْرَ إِن شَآءَ اللَّه‌ُ ءَامِنِين‌َ;(6) هنگامي كه بر يوسف وارد شدند، او پدر و مادر خود را در آغوش گرفت و گفت‌: همگي داخل مصر شويد كه ان شاء الله در امن و امان خواهيد بود!"
از جمله "فَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَي‌َ يُوسُف‌َ" و "قَال‌َ ادْخُلُواْ مِصْرَ" (واژه ورود و دخول‌) استفاده مي‌شود كه حضرت يوسف‌ در خارج شهر به استقبال پدر و همراهانش رفته بود. در ساختمان و يا چادرهايي منزل گرفته‌، در انتظار قدوم آنان به سر مي‌برد. هنگامي كه پدر و همراهانش وارد شدند، حضرت يوسف نسبت به آنان اظهار محبت ويژه‌اي كرد: "ءاوَي‌ََّ إِلَيْه‌ِ أَبَوَيْه‌ِ" و پس از مراسم استقبال‌، از پدر و همراهانش خواست به مصر وارد شوند و در آن ديار سكني گزينند، در غير اين صورت واژة ورود و دخول جايگاهي نداشت‌، بلكه كلمه ملاقات و مانند آن مناسب بود(7).

پي‌نوشت‌ها:
1. آيه الله جعفر سبحاني، منشور جاويد، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1374 ش، ج 5، ص 150.
2. كليني، كافي‌، نشر دار الكتب الاسلاميه تهران، 1380 ق ج 2، ص 311.
3. يوسف‌(12)آيه24.
4. حجر(15)آيه 40.
5. محمد الصادقي‌،الفرقان في تفسير القرآن‌، نشر در الكتب الاسلاميه تهران، ج 12 ـ 13، ص 206 ـ 208.
6. يوسف‌، آيه99.
7. علامه طباطبايي، الميزان‌، نشر جامعه مدرسين قم، ج 11، ص 248.
موفق و موید باشید.

فرستادگان خدا می بایست تمام رفتارهایشان برای سایر بندگان الگو باشد. لذا ما که اعتقاد داریم هیچ الگو و درسی اشتباه در رفتار و گفتار پیامبران و امامان وجود ندارد. اما این بدان معنا نیست که ایشان هرگز مرتکب اشتباه و گناه نشده اند، بلکه اگر اشتباهی انجام داده اند آن را فورا اصلاح و اگر گناهی کرده اند آشکارا از آن توبه نموده اند.

لذا عصمت به معنای نبود اشتباه و گناه در زندگی پیامبران و امامان نیست بلکه به این معناست که اشتباهی که ایشان بدان اعتراف ننموده و اصلاحش نکرده باشند وجود ندارد.

اما عصمت بر دو گونه است. یکی عصمتی است جبری و دیگر عصمت ارادی. در واقع پیامبران و امامان تمام رفتار و گفتارشان تحت نظر و فرماندهی پروردگار متعال است. اصل بر این است که پیامبران و امامان به خودی خود به سبب مقام ایمان و قربی که دارند و به سبب علم و دانشی که از آن بهره مند هستند دچار گناه و اشتباه نمی گردند. لیکن اگر جایی ایشان در معرض اشتباه قرار گرفته باشند پروردگار متعال بنا به موقعیت دو گونه رفتار متفاوت نشان داده است. یکی اینکه قبل از آنکه شخص معصوم دچار آن اشتباه شود جبرا او را از ارتکاب آن اشتباه باز داشته است و دیگر اینکه اجازه ارتکاب اشتباه را داده لکن یا خود شخص فورا متوجه اشتباه شده و توبه نموده است یا آنگه پروردگار متعال او را از اشتباهش آگاه نموده و دستور به اصلاح اشتباهش داده است.

پاسخ:
برخلاف تصور شما بر این باوریم که عصمت انبیا و امامان (ع) به هیچ وجه جبرى نبوده و برخاسته از ایمان قوى و آگاهى هاى برتر آنان است؛ زیرا آنان نیز مانند دیگر افراد بشر داراى غرایز و علائق مادى و گرایش فطرى و الهى (هر دو) هستند و مى توانند به اختیار خود راه سعادت یا شقاوت را برگزینند.
هم چنین مقام عصمت و پاکی برای ایشان به راحتی و آسانی به دست نیامده، بلکه بر اثر تلاش و سختی و مبارزه با هوای نفس و آزمون های الهی و علم و آگاهی از حقیقت گناه و معصیت و دروی از آن ها برای آنان حاصل شده است؛ پیامبران و امامان (ع) به مقتضاى مسئولیتى که براى هدایت مردم دارند، از علم و عصمت موهبتى خداوند به عنوان پایه بهره‏مندند، اما افزون بر آن را با عبادت و ایثار و زهد و تقوا و.... به دست مى‏آورند. در هر صورت اختیار از آنان سلب نشده‏است. هرگاه کوتاهى کنند و ترک اولى از آنان سرزند، گرفتار مشکلات و سختى‏ها مى‏ شوند.
همانطور كه گفتيم عصمت معصومين ناشی از علم آنان به حقیقت و ‌آثار و عواقب گناه و محبتی که نسبت به خداوند و نفرتی که نسبت به معصیت خداوند دارند می شود، با این تفاوت که آن ها به تمام گناهان آگاهی دارند و از محبت و عشقی نسبت به خداوند برخوردارند که پشتوانه محکمی برای این علم می‌باشد؛ موجب می‌شود که‌ گناه و خطایی انجام ندهند. پس این بزرگواران بی آن که اختیار آن ها برای انجام یا ترک گناه سلب شده باشد، به خاطر علم و محبت درونی، در رفتارهای خود گزینه ای را که موجب خشم و ناراحتی پروردگار گردد، انتخاب نمی نمایند.
بنابراین گناه نکردن معصومین و معصوم بودن آن ها هم اختیارى است و هم موهبتی خدادادى ، یعنى خداوند شناختى به آن ها داد که با وجودى که قدرت بر ارتکاب گناه داشتند، ولى از روى اختیار خود گناه نکردند، البته این موهبت خداوند نیز بدون احراز لیاقت در یافت این کمالات از ناحیه خود این بزرگواران و در اثر کنش های اختیاری ایشان نبوده است.
فارغ از این مساله لزوم عصمت انبیاء و ائمه امری عقلی است چون عقل می‌داند که اگر پیامبر مصون از خطا و اشتباه نباشد و گفتار و کردار پیامبران معصومانه نباشد، و احتمال لغزش و خطا در آنان وجود داشته باشد، نه تنها اعتبار و اعتمادی به سخن آن ها نخواهد بود، بلکه این امر دعوت به ضد آن چه می‌گویند و عمل می‌کند، تلقی خواهد شد. در نتیجه هدف و غرض دعوت آن ها به دست نمی‌آید و این بر خلاف حکمت و عقل است.(1)
بر این اساس فرض شما هم همين گونه و محکوم به همین حکم عقل است. فرض كنيم كه از پيامبري خطا و گناه فاحشي سر بزند، ولو اينكه خداوند آن را جبران نمايد. اما این امر باعث وهن جايگاه ايشان شده و در هر عمل و سخني كه از او سر بزند مردم احتمال خطا را مي دهند و لذا اعتماد كه لازمه انتقال معارف الهي است سلب شده و اين با فلسفه بعثت منافات دارد.
از اهداف اصلي ارسال پیامبران تربیت و تزکیه مردم و انتقال معارف الهي به آنها است. این اهداف به صورت کامل محقق نمی‌شود مگر آن که پیامبر سرمشق علمی و عملی و عینی باشد و مردم به طور كامل به آنها اعتماد داشته باشند. حال اگر پیامبری اهل فسق و فجور و ارتکاب معاصی و دروغ باشد، نه تنها نقش یک مربی الهی را از دست می‌دهد، بلکه عملاً سبب تشویق مردم به اشتباه و گناهکاری می‌شود.
جواز و امکان دروغ و گناه از سوی آن ها نه تنها با غرض بعثت ناسازگار است، بلکه با حکمت متعالی الهی هم سازگاری ندارد. عقل در درک و اثبات این مسئله کاملاً توانا است و به آسانی ثابت می‌کند که پیامبر و ائمه از هر گونه عیب و نقص معصوم‌اند. (2) بنا بر این عقل سلیم در این مسئله به قاطعیت حکم می‌کند که پیامبر و ائمه از هرگونه عیب منزه اند.
در انتها تذكر اين نكته ضروري است كه ملکه عصمت دارای درجاتي است. انسان‌های معصوم با این که همگی از مرتبه لازم عصمت بهره مندند، مراتب و درجات عصمت‌شان متفاوت است.(3) بنابر این تمام انبیا(ع) دارای عصمت‌اند. اما همه آن ها به لحاظ عصمت در یک مرتبه نیستند. انبیای اوالوالعزم که در نبوت و رسالت درجه کامل‌تری دارند، در عصمت هم از سایر انبیا برترند.
خاتم انبیا که در همه کمالات وجودی از همه پیامبران برتر است، در عصمت نیز از همه کامل‌تر و دارای عصمت مطلقه است. ائمه به دلیل آن که طینت‌شان برگرفته از طینت خاتم انبیا و پرتوی از نور وجود او است ،مثل پیامبر دارای عصمت مطلقه هستند. به همین جهت پیامبر اسلام نه تنها از گناه معصوم است، بلکه از آنچه اصطلاحاً ترک اولى نام دارد، نیز معصوم است، در حالی که بعض معصومین از انبیا، صاحب عصمت مطلقه نیستند و ترك اولي ممكن است از آنها سر بزند. اما این موارد خاص در حیطه اموری که موجب وهن جایگاه نبوت و یا سلب اعتماد مردم شود نیست.

پي نوشت ها:
1. علامه طباطبايي، سيدمحمدحسين، شیعه در اسلام، نشر دارالکتب الاسلامیة، 1348 ش، ص 85 .
2. سعيدي مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، نشر طه، قم، 1383 ش، ج 2، ص 75.
3. صادقي ارزگاني، محمدامين، پیامبر اعظم در نگاه عرفانی امام خمینی، نشر مؤسسه آثار امام خمینی، 1386ش، ص 48.

صفحه‌ها