قرآن

قيامت در قرآن چگونه است؟
بيش از يك سوم آيات قرآن، ارتباط با زندگي ابدي و مسئله قيامت دارد ...

قيامت در قرآن چگونه است؟

بيش از يك سوم آيات قرآن، ارتباط با زندگي ابدي و مسئله قيامت دارد: در يك دسته از آيات، بر لزوم ايمان به آخرت تأكيد شده(1)؛ در دسته ديگر، پي آمدهاي انكار آن، گوشزد شده(2)؛ و در دسته سوم، نعمت هاي ابدي(3)، و در دسته چهارم  عذاب هاي جاوداني، بيان شده است. (4) همچنين در آيات فراواني رابطه بين اعمال نيك و بد با نتايج اخرويِ آنها ذكر گرديده؛ و نيز با شيوه هاي گوناگوني امكان و ضرورت رستاخيز و قيامت مورد تأكيد و تبيين قرار گرفته و به شبهات منكران، پاسخ داده شده؛ چنانكه منشأ تبهكاري ها و كج روي ها فراموش كردن يا انكار قيامت و روز حساب، معرّفي شده است.(5)

با توجه به آموزه هاي قرآني بايد بگوييم كه روز قيامت روزي است كه مردگان از عالم قبر و برزخ مبعوث و برانگيخته مي شوند(6) و بعد از طي كردن مواقف گوناگون و حسابرسي و مشاهده نامه اعمال (7) به سوي جايگاه ابدي خود كه بوسيله اعمال خود آماده كرده اند روانه مي شوند.(8)

اوصاف متعددي در خصوص روز رستاخيز و قيامت در قرآن كريم مطرح شده كه در شناخت ما نسبت به روز قيامت تاثيرگذار است. اينك به برخي از آنها اشاره مي شود.

1. «يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوء...» (9) «روزي كه هر كسي آنچه كار نيك به جاي آورده و آنچه بدي مرتكب شده، حاضر شده مي‏يابد.»

2. «يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ » (10) « [در آن‏] روزي كه چهره‏هايي سپيد، و چهره‏هايي سياه گردد.»

3. «يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ »(11) «روزي كه زمين به غير اين زمين، و آسمانها [به غير اين آسمانها] مبدل گردد، و [مردم‏] در برابر خداي يگانه قهار ظاهر شوند.»

4. «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِم» (12)«[ياد كن‏] روزي را كه هر گروهي را با پيشوايشان فرا مي‏خوانيم.»

5. «يَوْمَ نَطْوِي السَّماءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ كَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعيدُهُ وَعْداً عَلَيْنا إِنَّا كُنَّا فاعِلينَ» (13)«روزي كه آسمان را همچون در پيچيدن صفحه نامه‏ها در مي‏پيچيم. همان گونه كه بار نخست آفرينش را آغاز كرديم، دوباره آن را بازمي‏گردانيم. و عده‏اي است بر عهده ما، كه ما انجام دهنده آنيم.»

6. «وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلي‏ يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبيلا» (14) « و روزي است كه ستمكار دستهاي خود را مي‏گَزد [و] مي‏گويد: «اي كاش با پيامبر راهي برمي‏گرفتم.»

7. «يَوْمَ لَا يَنفَعُ مَالٌ وَ لَا بَنُونَ(*) إِلَّا مَنْ أَتيَ اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ(15) « در آن روز كه مال و فرزندان سودي نمي‏بخشد، مگر كسي كه با قلب سليم به پيشگاه خدا آيد!»

براي اطلاعات بيشتر به كتاب معاد در قرآن تاليف آيت الله جوادي كه در سايت اسراء موجود است مراجعه بفرماييد.

پي نوشت ها:

1. بقره(2) آيه 4، نمل (27)  آيه 3 و...

2. اسراء(17) آيه 10، فرقان(25) آيه 11، سبأ(34) آيه 8، و ...

3. الرحمن (55) آيه 46 تا آخر، واقعه (56) آيه 15-38، دهر (76) آيه 11-21 و...

4. الحاقه (69) آيه 20-27، ملك (67) آيه 6-11، واقعه (56) آيه 42 -56 و...

5. ص (38) آيه 26، سجده (32) آيه 14.

6. حج(22) آيه 7.

7. كهف(18) آيه 49.

8. واقعه (56) آيه 1 تا 44.

9. آل عمران(3) آيه 30.

10. همان،  آيه 106.

11. ابراهيم(14) آيه 48.

12. إسراء(17) آيه 71.

13. أنبياء(21) آيه 104.

14. فرقان(25) آيه 27.

15. شعراء(26) آيه 88-89.

"یا ایهاالذین امنوا اطیعوا الله واطیعوا الرسول و اولی الامر منكم ...
بنا به اعتقاد ما امامان از پیامبران بلند مرتبه ترند و دلایل فراوانی از قرآن و سنت بر این ادعا داریم از جمله ...

    آیا امامان از پیامبران بالاتر هستند؟چرا؟ و آیا آیه59نساء كه می فرماید:

"یا ایهاالذین امنوا اطیعوا الله واطیعوا الرسول و اولی الامر منكم فان تنازعتم فی شیء فردّوه الی الله و الرسول و ان كنتم..."

می بینیم كه اگر مردم در موردی با هم منازعه كردند پس كافی است به خدا و پیامبر رجوع كنیم و نیازی به رجوع به امام نیست كما اینكه در نهج البلاغه امیرالمومنین با این مضمون می فرماید ای مردم اگر در موردی با من مخالفید پس به آیات قرآن و رسولش مراجعه كنید پس آیا معلوم می شود كه احتمال خطا هم در امامان است؟

بنا به اعتقاد ما امامان از پیامبران بلند مرتبه ترند و دلایل فراوانی از قرآن و سنت بر این ادعا داریم از جمله همه قبول دارند كه رسول خدا برترین مخلوق خداست و از همه خلایق برتر است و امام علی در آیه مباهله (1) "نفس رسول خدا" خوانده شده یعنی هم پایه اوست و برترین مخلوق خدا بعد از پیامبر است همچنان كه حضرت زهرا و امامان "بضعه" و پاره تن او خوانده شده اند و هم چنان كه پیامبر از همه افضل است كسی كه به منزله نفس او و پاره تن اوست ف هم از همه برتر می باشد.

اگر توجه داشته باشید قرآن اطاعت از "اولی الامر " كه همان امامان هستند را واجب شمرده است و وقتی اطاعت از كسی به طور مطلق واجب باشد ، دیگر نزاع با او معنا ندارد. وقتی با كسی نزاع می كنیم كه حرف او را نپذیرفته و حق نمی دانیم. اگر قرار باشد مسلمانان با "اولی الامر" نزاع كنند ، پس مطیع او نیستند و اطاعت از او واجب نیست!

دیگر این كه وقتی با "اولی الامر" نزاع كردیم،به حكم آیه بالا باید برای حل نزاع به خدا و رسول مراجعه كنیم. خدا كه خودش حرف نمی زند و سخنش همین قرآن است و پیامبر هم كه از دنیا رفته و سخنانش به صورت روایات مانده است ، پس این مراجعه چگونه به حل نزاع می انجامد. مگر سخن خدا و رسول را جز از زبان اولی الامر باید شنید؟ اگر فرد دیگری غیر از اولی الامر ، بیان كننده سخن خدا و رسول باشد ، در حقیقت مطاع اوست نه اولی الامر و این با آیه كه اولی الامر را مطاع قرار داده ، نمی سازد.

مثالی می زنیم:

پس از پیامبر به ادله فراوان علی بن ابی طالب ولی امر است؛ ولی مسلمانانی كه این ولی امر بودن را قبول ندارند ، خود ولی امر شده اند و حالا این ولی امر خودخوانده با دختر پیامبر به نزاع بر خاسته است!! یا بگو دختر پیامبر با او به نزاع برخاسته است.دختر پیامبر می گوید فدك را پیامبر كه پدرم بود ، در زمان حیات خودش به من بخشید  و من در بخشش پدر تصرف كردم و مالك شدم و الآن ملك من است؛ ولی ولی امر خود خوانده مدعی است كه فدك ملك زهرا نیست و پیامبر به او نبخشیده بلكه ارث پیامبر است.

زهرا می گوید حتی اگر قبول ندارید كه فدك ملك من است و آن را ارث پدرم می دانید ، باز هم من وارث پدرم هستم و باید فدك به ارث به من برسد و ادله فراون قرآنی می آورد. اما ولی امر خود خوانده می گوید كه این ارث هم به  وارثان پیامبر نمی رسد بلكه به صورت صدقه در اختیار همه مسلمانان است چون او از پیامبر شنیده كه ارث پیامبران صدقه است و یكی دو نفر از اطرافیان ولی امر خود خوانده هم تایید می كنند كه بله آنها هم این سخن را از پیامبر شنیده اند ولی حضرت زهرا نمی پذیرد.

آیا این شد رجوع به پیامبر؟ آیا این شد حل اختلاف؟

این اختلاف نه تنها حل نشد كه هنوز هم سنگ بنای اصلی اختلافات موجود است در حالی كه اگر به دستور قرآن گوش دهیم ، دیگر اختلافی نمی ماند.

قرآن می گوید دین از خدا و رسول است و غیر خدا و رسول نمی تواند چیزی از دین بكاهد یا بر آن بیفزاید اما در امور اجتماعی  مطیع خدا ، پیامبر و اولی الامر باشید كه آنها اطاعتشان بدون چون و چرا واجب است و اگر در موردی بین خودتان نزاع كردید (نه بین شما و ولی امر چون نزاع با ولی امر یعنی رد واجب الاطاعه بودن او) به ولی امر رجوع كنید تا او با استناد به قرآن خدا و سنت پیامبر ، بین شما حل اختلاف كند.

اگر ابوبكر ولی امر بود حضرت زهرا در مورد فدك با او نزاع نمی كرد  و با او  احتجاج نمی نمود اگر هم نزاع می كرد ، سخن او را می پذیرفت و تفسیر و بیان او را قبول می كرد.

ولی امر هم اگر مثل پیامبر و خدا معصوم نباشد ، خدا به اطاعت مطلق از او امر نمی كند زیرا اطاعت از كسی كه امرش ولو در یك مورد، غیر امر خداست ، در آن مورد ، اطاعت شرك است و خدا به شرك دعوت و امر  نمی كند .

این كه امام علی هم می فرماید اگر در موردی با من مخالفید ، به آیات قرآن و سنت رسول مراجعه كنید ، اولا محاجه است ثانیا به این معنا نیست كه شما مخالفتتان جایز است بلكه به این معنا است كه به قرآن و سنت پیامبر رجوع كنید تا بدانید ولی امر باید معصوم باشد و شما باید مطیع مطلق او باشید.

شما به كتاب و سنت رجوع كنید و عمل مرا به آن دو عرضه كنید تا ببینید من صد در صد مطابق قران و سنت عمل می كنم و شما به حكم آن دو موظف به اطاعت از من هستید. بله اگر من یك مورد خلاف قرآن و سنت عمل كنم ، دیگر ولی امر نبودم و خدا به اطاعت از من امر نمی كرد.

رجوع كنید تا ببینید این شمایید كه با اطاعت نكردن از من ، گناهكارید و قرآن و سنت را زیر پا نهاده اید.

خلاصه آن كه مهم ترین مورد  نزاع میان مسلمانان كه محقق هم شده است نزاع راجع به مصداق اولی الامر  است به این مراد از اولی الامر چه كسانی هستند ؟ آیا درست بود قرآن بفرماید در این  نزاع به خود اولی الامر مراجعه بفرمایید؟

پی نوشت ها:

1. آل عمران (3) ایه 61.

2. بخاری ف صحیح ف بیروت ، دار الفكر ، 1401 ق ، ج 4 ف ص 210 ؛ صدوق ، امالی ، بیروت ، اعلمی ، 1400 ق ، ص 119 و ... .

در كدام سوره از قران نام پنج تن از پیامبران اولوا العزم امده است؟
آیه 7 سوره أحزاب: « وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِيِّينَ ميثاقَهُمْ وَ مِنْكَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهيمَ وَ مُوسي‏ وَ عيسَي ابْنِ مَرْيَمَ وَ أَخَذْنا ...

كدام سوره قران است كه در آن نام پنج تن از پیامبران اولوا العزم امده است ؟

در آیه 7 سوره أحزاب می خوانیم:

« وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِيِّينَ ميثاقَهُمْ وَ مِنْكَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهيمَ وَ مُوسي‏ وَ عيسَي ابْنِ مَرْيَمَ وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ ميثاقاً غَليظاً»

« (به خاطر آور) هنگامي را كه از پيامبران پيمان گرفتيم، و (همچنين) از تو و از نوح و ابراهيم و موسي و عيسي بن مريم، و ما از همه آنان پيمان محكمي گرفتيم (كه در اداي مسئوليت تبليغ و رسالت كوتاهي نكنند)

این آیه از پنج پيامبر اولوا العزم نام مي‏برد كه در آغاز آنها شخص پيامبر اسلام به خاطر شرافت و عظمتي كه دارد آمده است، و بعد از او چهار پيامبر اولوا العزم ديگر به ترتيب زمان ظهور (نوح و ابراهيم و موسي و عيسي (علیهم السلام) ذكر شده‏اند.

حضرت اسماعیل وقتی قبول كرد به قربان گاه برود
اسماعیل آن قدر غرق در توحید و عشق الهی بود كه برای رسیدن به وصال حق حاضر شد خود را تسلیم پدر در اجرای امر الهی بكند.اسماعیل می دانست كه در این كار مصلحت بزرگیست

حضرت اسماعیل وقتی قبول كرد به قربان گاه برود  رحمان و رحیم بودن خدا نسبت به نوجوانان پاك را چگونه میافت؟

 

آنچه قرآن كريم از حالت روحي حضرت اسماعيل (ع) در آن هنگام نقل كرده، اين است :

  فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قالَ يا بُنَيَّ إِنِّي أَري‏ فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ ما ذا تَري‏ قالَ يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُني‏ إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرينَ  (1)  ؛

 هنگامي كه با او به مقام سعي و كوشش رسيد، گفت: پسرم!  در خواب ديدم كه تو را ذبح مي‏كنم، نظر تو چيست؟ گفت پدرم! هر چه دستور داري اجرا كن، به خواست خدا مرا از صابران خواهي يافت!گفت: هر چه به آن مأموري، انجام ده كه اگر خدا بخواهد، مرا از صابران خواهي يافت.

حضرت اسماعیل راضی به رضای خدای متعال شد. رضای حق در جاذبه معشوق نسبت به عاشق، نقش اصلی را ایفا می كند. اسماعیل آن قدر غرق در توحید و عشق الهی بود كه برای رسیدن به وصال حق حاضر شد خود را تسلیم پدر در اجرای امر الهی بكند.اسماعیل می دانست كه در این كار مصلحت بزرگی نهفته است . وجود  مصلحت، موجب شد كه اصلا خودش را نبیند، چون خودیتی برای خود قایل نبود. وقتی به پدرش گفت: ان شاء الله مرا از صابران خواهی دید، حتما می دانست نتیجه صبر هر چه باشد، به رضای معبود ختم می شود.

اسماعیل در واقع با تن دادن به این كار بزرگ و صبوری پیشه كردن به مقام بزرگی رسید . نتیجه چنین امتحانی به نفع او شد. او هر چند به ظاهر قربانی نشد، اما "ذبیح الله" لقب گرفت.

در معركه عشق پروانه و شمع، پروانه می سوزد تا عشق بر افروزد. این جذبه نور است كه پروانه را به سوی خود

 می كشد. پروانه با سوختن خود عاشقی خود را ثابت می كند. آن چه اسماعیل در قربانگاه از خود نشان داد، چنین عشقی بود. تسلیم به همراهی صبر در مقابل بذل جان به شكوفایی عشق واقعی می انجامد. 

 آن چه مهم است، این كه اسماعیل  تقابلی در اطاعت امر خدای متعال كه نسبت به تمام موجودات عالم هستی  "ارحم الراحمین" است، با عشقی كه رضای حق در آن متبلور بود، نمی دید.وجود چنین امتحانی سخت موجب شد انسان هایی كه می خواهند در مسیر حق گام بردارند، الگو گرفته، برای تحصیل رضای حق مشكلات پیش روی خود را تحمل كنند تا بهترین نتیجه را بگیرند.

 از آیه قرآن می شود فهمید  اسماعيل در رویارویی با آن امتحان بزرگ و حساس، روحيه خود را نباخت. به پدرش گفت: اگر خدا بخواهد ،مرا از صابران خواهي يافت،پس او در آن حال به رحمت الهي كاملاً اميدوار بوده و خداوند با رحمت خود بر او جلوه كرده كه او را صبور و شكيبا نموده، با رضایت خاطر چنین پیشنهادی  را پذيرا شد. اين امر براي همه  انسان ها درسآموز است كه هر گاه با امتحانات الهي مواجه شدند، روحيه اميدواري را از دست نداده و با اعتقاد كامل به رحمت الهي در مسير خواست و اراده حق قرار گيرند و از آن  سرپیچی نكنند.

خدای متعال آن ها را مورد محبت و رحمت خود قرار می دهد و اسماعيلگونه نجات می يابند.

تجربه ذبح اسماعيل، هرگز براي كسي قابل تكرار نيست . آن مسئله اختصاص به همان مورد دارد. در دين اسلام ذبح فرزند، جایز نيست؛ ولي از آن ماجرا ميتوان در امور كلي و آزمونهاي الهي كه در زندگي رخ ميدهد، تجربه گرفت.

 

پی نوشت :

1. صافات(37) آیه 102 .

حضرت اسماعیل وقتی قبول كرد به قربان گاه برود
اسماعیل آن قدر غرق در توحید و عشق الهی بود كه برای رسیدن به وصال حق حاضر شد خود را تسلیم پدر در اجرای امر الهی بكند.اسماعیل می دانست كه در این كار مصلحت بزرگیست

حضرت اسماعیل وقتی قبول كرد به قربان گاه برود  رحمان و رحیم بودن خدا نسبت به نوجوانان پاك را چگونه میافت؟

 

آنچه قرآن كريم از حالت روحي حضرت اسماعيل (ع) در آن هنگام نقل كرده، اين است :

  فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قالَ يا بُنَيَّ إِنِّي أَري‏ فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ ما ذا تَري‏ قالَ يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُني‏ إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرينَ  (1)  ؛

 هنگامي كه با او به مقام سعي و كوشش رسيد، گفت: پسرم!  در خواب ديدم كه تو را ذبح مي‏كنم، نظر تو چيست؟ گفت پدرم! هر چه دستور داري اجرا كن، به خواست خدا مرا از صابران خواهي يافت!گفت: هر چه به آن مأموري، انجام ده كه اگر خدا بخواهد، مرا از صابران خواهي يافت.

حضرت اسماعیل راضی به رضای خدای متعال شد. رضای حق در جاذبه معشوق نسبت به عاشق، نقش اصلی را ایفا می كند. اسماعیل آن قدر غرق در توحید و عشق الهی بود كه برای رسیدن به وصال حق حاضر شد خود را تسلیم پدر در اجرای امر الهی بكند.اسماعیل می دانست كه در این كار مصلحت بزرگی نهفته است . وجود  مصلحت، موجب شد كه اصلا خودش را نبیند، چون خودیتی برای خود قایل نبود. وقتی به پدرش گفت: ان شاء الله مرا از صابران خواهی دید، حتما می دانست نتیجه صبر هر چه باشد، به رضای معبود ختم می شود.

اسماعیل در واقع با تن دادن به این كار بزرگ و صبوری پیشه كردن به مقام بزرگی رسید . نتیجه چنین امتحانی به نفع او شد. او هر چند به ظاهر قربانی نشد، اما "ذبیح الله" لقب گرفت.

در معركه عشق پروانه و شمع، پروانه می سوزد تا عشق بر افروزد. این جذبه نور است كه پروانه را به سوی خود

 می كشد. پروانه با سوختن خود عاشقی خود را ثابت می كند. آن چه اسماعیل در قربانگاه از خود نشان داد، چنین عشقی بود. تسلیم به همراهی صبر در مقابل بذل جان به شكوفایی عشق واقعی می انجامد. 

 آن چه مهم است، این كه اسماعیل  تقابلی در اطاعت امر خدای متعال كه نسبت به تمام موجودات عالم هستی  "ارحم الراحمین" است، با عشقی كه رضای حق در آن متبلور بود، نمی دید.وجود چنین امتحانی سخت موجب شد انسان هایی كه می خواهند در مسیر حق گام بردارند، الگو گرفته، برای تحصیل رضای حق مشكلات پیش روی خود را تحمل كنند تا بهترین نتیجه را بگیرند.

 از آیه قرآن می شود فهمید  اسماعيل در رویارویی با آن امتحان بزرگ و حساس، روحيه خود را نباخت. به پدرش گفت: اگر خدا بخواهد ،مرا از صابران خواهي يافت،پس او در آن حال به رحمت الهي كاملاً اميدوار بوده و خداوند با رحمت خود بر او جلوه كرده كه او را صبور و شكيبا نموده، با رضایت خاطر چنین پیشنهادی  را پذيرا شد. اين امر براي همه  انسان ها درسآموز است كه هر گاه با امتحانات الهي مواجه شدند، روحيه اميدواري را از دست نداده و با اعتقاد كامل به رحمت الهي در مسير خواست و اراده حق قرار گيرند و از آن  سرپیچی نكنند.

خدای متعال آن ها را مورد محبت و رحمت خود قرار می دهد و اسماعيلگونه نجات می يابند.

تجربه ذبح اسماعيل، هرگز براي كسي قابل تكرار نيست . آن مسئله اختصاص به همان مورد دارد. در دين اسلام ذبح فرزند، جایز نيست؛ ولي از آن ماجرا ميتوان در امور كلي و آزمونهاي الهي كه در زندگي رخ ميدهد، تجربه گرفت.

 

پی نوشت :

1. صافات(37) آیه 102 .

عاقبت اهل كتاب پس از ظهور اسلام در آخرت چه خواهد شد ؟
قرآن کریم صریحا می فرماید: « وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ»

از نگاه قرآن كريم ، عاقبت اهل كتاب كه پس از ظهور اسلام، مسلمان نشده اند و بر شريعت خود تا به امروز باقي مانده اند در آخرت چه خواهد شد ؟ لطفا شرح مفصل با ذكر آيات ؟

از آيات و روايات استفاده مي‏شود بهشت براي كساني است كه ايمان به خدا و پيامبر اسلام (ص) داشته باشند و عمل صالح و تقوا پيشه كرده باشند: " الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ طُوبي‏ لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآب"(1)كساني كه ايمان و عمل صالح دارند، خوشا به حال آنان كه خوش جايگاهي خواهند داشت.

مراد، ايمان به خدا و پيامبر و وحي الهي است و مراد از عمل صالح، عمل به دستورهاي قرآن و اطاعت از پيامبر صلوات الله عليه  است.

پيروان ديگر اديان الهي هم به حكم كتاب خودشان كه در آن اشاره به آمدن پيامبر اسلام شده  و هم به حكم عقل كه بايد به آخرين پيام الهي گوش فرا دهند،اگر بخواهند آخرتي آباد داشته باشند؛ بايد دين اسلام را بپذيرند.

اين نص صريح كتاب خدا است كه فرمود: " وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ"(2)

يعني هر كسي غير از اسلام (دين واقعي) ديني را بپذيرد، هرگز از او پذيرفته نيست و او در آخرت از زيان كاران خواهد بود.

بنابراين، پيروان ساير اديان الهي وظيفه دارند درباره دين خود و دين اسلام تحقيق كنند و دستورهاي اديان را با هم مقايسه كنند و پس از تحقيق دقيق و علمي، به حقيقت اسلام و حقانيت اين دين پي خواهند برد و آن را خواهند پذيرفت.

در عين حال اگر به هر دليلي نتوانستند در مورد دين اسلام آگاهي پيدا كنند و يا به حقانيت آن دست يابند و به اين نتيجه رسيدند كه دين خودشان درست است و از طرفي به محتواي دين خود عمل كردند و بر كسي ظلم نكردند، چون حجت و دليل بر اعتقاد خود دارند، خداوند آنان را عذاب نمي ‏كند و چه بسا به مرتبه اي نائل شوند كه اهل بهشت شوند، ولي اگر تحقيق نكردند و با لجاجت بر دين خود پا فشاري كردند و با اين كه احتمال دادند دين اسلام دين حقي باشد، به دنبال آن نرفتند، در وظيفه خود كوتاهي كرده، در نتيجه مورد مواخذه قرار مي گيرند.

بنابراين اصل در حق طلبي انسان ها و تسليم در مقابل آن، يا انكار حقيقت است.

شهيد مطهري نوشته است: اگر كسي در روايات دقت كند، مي‏يابد كه ائمه سلام الله عليهم اجمعين تكيه ‏شان بر اين مطلب بوده كه هر چه بر سر انسان مي‏آيد، از آن است كه حق بر او عرضه بشود و او در مقابل حق، تعصب و عناد بورزد و يا لااقل در شرايطي باشد كه مي ‏بايست تحقيق و جستجو كند، اما افرادي كه ذاتاً و به واسطه قصور فهم و يا به علل ديگر در شرايطي به سر مي‏برند كه مصداق منكر و يا مقصر به شمار نمي ‏روند، در رديف منكران و مخالفان نيستند.

ائمه اطهار بسياري از مردم را از اين طبقه مي‏دانند. اين گونه افراد داراي استضعاف و قصور هستند و اميد عفو الهي درباره آنان مي‏رود.

وي از مرحوم علامه طباطبايي نقل مي‏كند: همان طوري كه ممكن است منشأ استضعاف، عدم امكان تغيير محيط باشد، ممكن است اين جهت باشد كه ذهن انسان متوجه حقيقت نشده باشد و به اين سبب از حقيقت محروم مانده باشد.(3)

بنابراين،اين امكان وجود دارد كه غير مسلمانان نيز داخل بهشت شوند و اين ها گروهي هستند كه به عنوان مستضعفان شناخته مي شوند، يا واقعا و حقيقتا دنبال دين حق بودند،اما به دلايلي بر آن دست نيافتند و نيز انسان هاي درست كار و پاك بودند و  طبق فطرت پاك و عقل خود عمل كرده اند.

محاسبه  اعمال آنان، بر پايه عدل خداوندي است و بر اساس عقل و فطرت و كردارشان، هم چنين اعتقادات و باورهايشان (اگر صحيح و مطابق با اسلام باشد) مورد حساب قرار مي ‏گيرند.

پينوشت‏ها:

1. رعد، آيه 29.

2. سوره آل عمران،آيه 85.

3. مطهري مرتضي، مجموعه آثار،تهران،انتشارات صدرا،بي تا، ج 1، ص 323.

خداوند چه بلاهايي را از خواننده و شنونده قرآن دور مي كند؟
ویژگی هایی برای قاری قرآن ذكر شده است از جمله اینكه: 1. از ناخوشنودي در جان و مال، در امان است 2. دور شدن فقر و ديوانگي و مطلق بلا 3. دوري از زلزله و صاعقه و..

خداوند  چه بلاهايي را از خواننده و شنونده قرآن دور مي كند؟

ویژگی هایی برای قاری قرآن ذكر شده است از جمله اینكه

 1. از ناخوشنودي در جان و مال، در امان است:

امام سجّاد (ع) روايت نموده كه پيامبر خدا (ص) فرمود: «هر كه چهار آيه نخست سوره بقره و آية الكرسي و دو آيه پس از آن و سه آيه پاياني آن سوره را تلاوت كند، در جان و دارايي‏اش هيچ گونه ناخوشايندي نبيند و شيطان به او نزديك نشود و قرآن را از ياد نبرد». (1)

2. دور شدن فقر و ديوانگي و مطلق بلا:

امام صادق (ع) فرمود: «هر كه سوره ابراهيم و حجر را هر جمعه در ركعت اول و دوم نماز يك بار تلاوت كند، هرگز تهيدستي و ديوانگي و بلا به او نرسد». (2)

3. دوري از زلزله و صاعقه و مطلق آفات دنيوي:

امام صادق (ع) فرمود: «از تلاوت سوره "إذا زلزلت الارض" دلخسته نگرديد؛ زيرا به راستي، هر كه در نمازهاي مستحب خويش آن را تلاوت كند، خداي گرامي و بزرگ هرگز او را گرفتار زلزله نسازد و با زلزله و صاعقه و آفتي از آفات دنيا نميرد و چون جان سپارد فرمان در آمدن به بهشت را دريافت نمايد و خداي گرامي و بزرگ فرمايد: بنده من! بهشت را بر تو حلال كردم». (3)

4. دوري از بلاي دنيوي:

امام صادق (ع) فرمود: «هر كه سوره صافّات را هر روز جمعه تلاوت كند، همواره از هر آفتي نگاه داشته شود و هر بلايي در زندگي دنيا از او به دور ماند و به زيبا‏ترين صورت روزي داده شود. خداوند او را در دارايي و فرزند و بدنش‏ گرفتار بدي شيطان رانده شده و شخص گردنكش زورگو نسازد. اگر در آن روز يا آن شب جان سپارد، خداوند او را شهيد برانگيزاند و شهيد ميراند و او را همراه شهيدان در يك مقام به بهشت درآورد». (4)

5. دور شدن قبرش از گزندگان و حشرات و فشار قبر:

امام باقر (ع) فرمود: «هر كه بر تلاوت سوره زخرف مداومت و پايداري ورزد، خداوند او را در قبرش از گزندگان و حشرات زمين و فشار قبر در امان دارد تا در پيشگاه خداي گرامي و بزرگ ايستد. سپس آن سوره آيد تا به فرمان خدا او را به بهشت در آورد». (5)

6. مورد ترحمّ خدا قرار گرفتن:

امام صادق (ع) فرمود: «سوره‏هايي كه با «حم» آغاز مي‏شوند (غافر، فصلت، شوري، جاثيه، زخرف، دخان) گياهان خوشبوي قرآن اند. پس چون آن ها را تلاوت نمودي، به سبب حفظ و تلاوت آن ها خدا را بسيار ستايش نما و سپاس دار. به راستي، بنده بر مي‏خيزد و سوره‏هاي «حم» را تلاوت مي‏كند. پس از دهانش بويي نيكوتر از مشك ناب و عنبر بر مي‏آيد. همانا خداي گرامي و بزرگ بر تلاوتگر و خواننده آن و بر همسايگان و دوستان و آشنايان و همه خويشان و نزديكان او رحم آورد. بي‏گمان در رستاخيز، عرش و كرسي و فرشتگان تقرّب يافته خداوند، براي او آمرزش جويند». (6)

در اين جا لازم مي‏دانيم كه اين حقيقت مهم را بيان كنيم كه ثواب ها و فضيلت ها و پاداش هاي مهمي كه براي

تلاوت قرآن يا سوره‏ها و آيات خاصي نقل‏ شده، هرگز مفهومش اين نيست كه انسان آن ها را به صورت اوراد بخواند و تنها به گردش زبان قناعت كند؛ بلكه خواندن قرآن براي فهميدن، و فهميدن آن براي انديشيدن، و انديشيدن هم براي عمل است. ‏(7)

پي نوشت ها:

1. ثواب الاعمال، ترجمه حسن زاده، ص 239.

2. همان، ص 245.

3. همان، ص 287.

4. همان، ص 257.

5. همان، ص 226.

6. همان، ص 261.

7. تفسير نمونه، آيت الله مكارم، ج ‏1، ص 60.

در قرآن داريم كه هابيل و قابيل كشاورزي مي كنند.
در هيچ جاي قرآن نيامده كه هابيل و قابيل كشاورزي و دامداري مي كنند ...

ما در قرآن داريم كه هابيل و قابيل كشاورزي مي كنند. اما در تاريخ مي خوانيم بعد از يك جانشيني تازه كشاورزي و دام پروري به وجود مي آيد چرا ؟ آيا ممكن است كه به فرزندان خود يادنداده باشند؟

پرسشگر محترم شما منظورتان اين است كه قرآن سخني مي گويد و تاريخ خلاف آن را اعلام مي كند.

قرآن سخن خدايي است كه خالق جهان بوده و بر آن سيطره دارد و عالم به آشكار و نهان آن مي باشد، پس سخن اين خدا از خلقت قطعا مطابق با واقع است چون خلقت كار خودش است و بدان علم كامل دارد و جهان محضر اوست و داعيه اي هم بر دروغ و خلاف گويي ندارد و دروغ و خلاف گويي با كمال مطلق و حق مطلق سازگاري ندارد.

اما تاريخ اگر مكتوب باشد، مشاهدات و برداشت هاي مورخان از گذشته است و اگر استنباط باشد، با توجه به نشانه ها و اماره ها حدس و گمان زده شده است و در تاريخ چه مشاهدات مورخ و شنيده هاي او باشد يا استنباط از نشانه ها، امكان خطا وجود دارد بنا بر اين اگر جايي بين سخن قرآن و نقل تاريخي و برداشت عالمان از جهان منافاتي وجود داشت، معلوم مي شود نقل تاريخي درست نبوده و مورخ اشتباه فهميده است.

اما در مورد بالا، طبيعي است كه وقتي آدم از بهشت رانده شد و به زمين فرود آمد، با مواهب طبيعي مواجه شده و به بهره برداري از آنها همت گماشته و به طور طبيعي علاوه بر تعليم خدايي، اولين تجربه بشري هم راجع به كشاورزي و دامداري خواهد بود.

اما در هيچ جاي قرآن نيامده كه هابيل و قابيل كشاورزي و دامداري مي كنند. بلكه در قرآن آمده كه به امر خدا هابيل و قابيل براي خدا قرباني مي كنند و هديه اي پيشكش مي نمايند و هديه هابيل قبول مي شود و هديه هابيل رد مي شود:

إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ (1)

هنگامي كه هر كدام، كاري براي تقرّب (به پروردگار) انجام دادند. امّا از يكي پذيرفته شد و از ديگري پذيرفته نشد.

اما اين كه هديه چه بوده، چيزي در قرآن نيامده است و در روايات آمده كه قابيل زراعت داشت و هابيل گوسفندان و دام داشت و قابيل مقداري خوشه گندم پوك برد و هابيل بهترين قوچ از بين دام هايش را.(2)

بنا بر اين داشتن دام يا داشتن زراعت در آن زمان از طرف دو فرزند آدم هيچ بعدي ندارد و آن دو به تعليم پدر يا تجربه، طريق ابتدايي نگه داري دام يا زراعت را ياد گرفته اند. البته آن دامداري يا كشاورزي هم ابتدايي بوده و با دامداري و كشاورزي پيشرفته فاصله بسيار داشته است.

پي نوشت ها:

1. مائده(5) آيه 27.

2. بحراني، البرهان، تهران، بنياد بعثت، 1416ق، ج2، ص272.

در صورت مثبت بودن چه فرقی میان آن قرآن و قرآن فعلی وجود داره؟
امام صادق علیه السلام: هنگامی كه قائم ـ عجل الله تعالی فرجه ـ قیام كند، كتاب خدا را در حد واقعی آن خواهد خواند و مصحفی را كه علی(ع) نوشته بود، ارائه خواهد داد؛

 آیا این حقیقته قرآن حقیقی در اختیار حضرت مهدی هستش؟ در صورت مثبت بودن چه فرقی میان آن قرآن و قرآن فعلی وجود داره؟

علی(ع) پس از اتمام گردآوری قرآن، آن را بار شتر كرد و به مسجد آورد، در حالی كه مردم پیرامون ابوبكر گرد آمده بودند. حضرت به آنان فرمود: بعد از مرگ پیامبر تاكنون به جمع آوری قرآن مشغول بودم و در این پارچه آن را فراهم كرده ام . تمام آنچه بر پیامبر نازل شده است،  جمع كرده ام. مبادا فردا بگویید از آن غافل بوده ایم!

آن گاه یكی از سران گروه به پا خاست و با دیدن آن چه علی(ع) در نوشته ها فراهم كرده بود، گفت: به آن چه آورده ای، نیازی نیست و آن چه نزد ماست، ما را كفایت می كند.

علی فرمود: دیگر هرگز آن را نخواهید دید. بر من لازم بود پس از فراهم آوردن مصحف، شما را آگاه سازم تا آن را بخوانید و روز قیامت نگویید:  شما را به یاری خود فرا نخواندم و حقم را به شما یادآور نشدم و شما را به كتاب خدا فرا نخواندم.

عمر به او گفت: آیا قرآنی كه با ماست، از آنچه تو ما را به آن فرا می خوانی، بی نیاز نمی سازد؟!

آن گاه داخل خانه خود شد و كسی مصحف را پس از آن زمان ندید.

ابوذر می گوید: وقتی عمر خلیفه شد، گفت: ای ابوالحسن! كاش قرآنی را كه نزد ابوبكر آوردی، می آوردی تا برآن گرد آییم. علی(ع) فرمود: هیهات! بدان راه نیست. من آن را تنها نزد ابوبكر آوردم تا حجت بر شما تمام شود و روز رستاخیز مگویید كه ما از این بی خبر بودیم.

در دوران عثمان، طلحه بن عبدالله به امیرمومنان عرض كرد: به یاد داری آن روزی را كه مصحف خود را بر مردم عرضه داشتی و مردم آن را نپذیرفتند؟ چه می شود امروز آن را ارائه دهی تا شاید رفع اختلاف گردد؟

حضرت فرمود: آیا این قرآنی كه امروز در دست مردم است، تمام آن قرآن است یا آن كه چیزی غیر از قرآن به آن اضافه شده است؟ طلحه گفت: البته تمام آن قرآن است. حضرت فرمود: اكنون كه چنین است، چنانچه به آن اخذ كنید و عمل نمایید، به رستگاری رسیده اید. قرآنی كه من جمع نموده ام، طبق امر رسول خدا باید به برترین مردم بعد از خودم و جانشینم كه فرزندم، حسن است تحویل دهم. او هم باید به فرزندم، حسین تحویل دهد. سپس  نزد فرزندان حسین، یكی پس از دیگری قرار گیرد تا آخرین ایشان به رسول الله برگرداند.

طبق روایات معتبر و به روایت امام صادق كه فرمود:

هنگامی كه قائم ـ عجل الله تعالی فرجه ـ قیام كند، كتاب خدا را در حد واقعی آن خواهد خواند و مصحفی را كه علی(ع) نوشته بود، ارائه خواهد داد؛ مصحف علی(ع) به عنوان سپرده امامت به فرزندش، امام حسن مجتبی(ع) رسید. به عنوان میراث امامت، از امامی به امام دیگر منتقل گشت. سرانجام در اختیار آخرین و دوازدهمین امام شیعه قرار خواهد گرفت. پس از ظهور خود، آن را به مردم ارائه خواهد نمود. وقتی ایشان قیام كند، آن مصحف به مردم آموخته می شود.

نكته ای در مورد مصحف:

دو نسخه از قرآن نزد حضرت علی بود: نسخه ای كه در زمان پیامبر به املای خود ایشان بود و الان نزد امام زمان است.

 نسخه دیگر بعد از وفات پیامبر  توسط حضرت علی نوشته شد، كه مانند قرآن فعلی ماست. اسلوب تالیف و عرضه قرآن بر مهاجرین و انصار به توصیه پیامبر بود. فرق بین دو نسخه فقط در ترتیب است.(1)

برخی از ویژگی های مصحف علی(ع)

1- به ترتیب نزول قرآن تنظیم شده است.

2- نحوه قرائت آن به همان شیوه ای كه پیامبر اكرم(ص) قرائت فرمود، ثبت شده است.

3- شأن نزول آیات و سورهها در آن بیان شده، یعنی به چه مناسبتی و در كجا و در چه ساعتی و در مورد چه فرد یا افرادی نازل شده است.

4- این مصحف مشتمل بر تأویل و تنزیل است. (2)

پي نوشت ها:

1. علي كوراني، تدوین القرآن، ناشر: موسسه تحقيقات و نشر معارف اهل البيت (ع) ص 351.

2. سید محمد باقر حجتی، پژوهشی درباره تاریخ قرآن كریم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ص 390.

چرا قرآن به ترتیب نزول سوره ها در دست مردم نیست؟
جمع آوري آيات و سوره‏ها در يك مجلد كار درستي به شمار نمي‏آمد و انجام آن جز با انقضاي دوره پيامبري و تكميل وحي ميسر نبود.

 چرا قرآن به ترتیب نزول سوره ها در دست مردم نیست؟

قرآن كریم در زمان حيات پيامبر (ص) بر قطعاتي از چوب و سنگ و پوست و استخوان و حرير و كاغذ ضبط شده و در دست مردم پراكنده بود و از هر كدام يك نسخه در محضر پيامبر (ص) وجود داشت و گروهي از حافظان قرآن نيز آیات قرآن را در سينه محفوظ داشتند، در دوره حيات پيامبر (ص) آيات سوره‏ها مرتب و سوره‏ها تكميل و نامهاي آنها تعيين شده بود ولي جمع آنها در يك مجلد در اوراق به هم پيوسته بعد از رحلت ایشان انجام گرفت، زيرا در زمان پيامبر (ص) هر آن در انتظار نزول آيه‏اي بودند و تا وقتي وحي قطع نشده بود، جمع آوري آيات و سوره‏ها در يك مجلد كار درستي به شمار نمي‏آمد و انجام آن جز با انقضاي دوره پيامبري و تكميل وحي ميسر نبود.

بر اساس روايات وارده، اولين كسي كه پس از در گذشت پيامبر (ص) و طبق وصيت ايشان، مستقيما به جمع آوري قرآن قيام كرد، امام علي بن ابي طالب (ع) بود. امیرالمؤمنین (ع) نخستین پیرو رسول خدا (ص) كه از همه یاران آگاه تر به مواقع تنزیل و تاویل قرآن بود، پیش از همه به این كار اقدام كرد و آیات قرآن را با ویژگی های خاصی در سه روز و به نقلی در شش ماه در یك جا در كنار هم قرار دا و به مردم عرضه كرد لكن به دلایلی مورد استقبال و پذیرش دستگاه رسمی خلافت واقع نشد. آنرا به خانه بر گرداند و آن مصحف پس از امام(ع) نزد فرزندان و امامان معصوم(ع) باقی ماند.

علاوه بر روايات شيعه در برخي از كتب اهل سنت نيز بر وجود چنين مصحفي تصريح شده و درباره آن رواياتي نقل شده و از جمله علماي اهل سنت كه اين مطلب را در كتابهاي خود نقل كرده اند به سيوطي در الاتقان (1) و هندي در كنزالعمال (2) و ذهبي در سير اعلام النبلاء (3) مي توان اشاره نمود.

 پس از وي زيد بن ثابت به دستور ابو بكر به اين كار پرداخت و چند تن ديگر از جمله ابن مسعود و ابيّ بن كعب و ابو موسي اشعري نيز دست به اين كار زدند تا اينكه زمان عثمان فرا رسيد و وی به يكي كردن مصحف هاي مختلف دستور داد و نسخه‏هايي از آن را به نقاط ديگر فرستاد تا مردم تنها از اين مصحف استفاده كنند و مصحف هاي ديگر را كنار بگذارند.(4)

با توجه به توضيح مذكور بايد بگوييم كه ترتيب، نظم و عدد آيات در هر سوره در زمان حيات پيغمبر اكرم (ص) و با دستور آن بزرگوار انجام شده و توقيفي است . اما سوره های قرآن فعلی، طبق ترتیب نزول سوره ها تألیف نشده و برخی دانشمندان علوم قرانی برآنند كه ترتیب موجود در سوره های قرآن،(نه آیات ) طبق اجتهاد و سلیقه صحابه و بعد از وفات رسول الله (ص) انجام گرفته و چنانكه ذكر شد حضرت علی (ع) قرآنی كه ترتیب سوره های آن مطابق ترتیب نزول بوده را نگاشت كه مورد توجه صحابه واقع نشد و نگارشات متعدد دیگری هم بعد از پیامبر (ص) نگاشته شد كه در عصر عثمان همه این نسخه ها جمع آوری و مطابق نسخه ای كه اكنون وجود دارد تدوین شد و معیاری كه در ترتیب فعلی لحاظ شده بدین صورت است كه بعد از تقدم سوره حمد، غالبا از سوره های بزرگ آغاز شده و به سوره های كوچك ختم شده است. (5)

پی نوشت ها:

1. سيوطي، الاتقان في علوم القرآن، بيروت، دارالفكر، 1416 هـ ق، ج1، ص 161

2. المتقي الهندي، كنز العمال، بيروت، مؤسسه الرساله، 1409 هـ ق، ج 13،ص 151

3. ذهبي، سير اعلام النبلاء، بيروت، موسسه الرساله، 1413 هـ ق، ج 14، ص 22

4. ر.ك: طاهری، حبیب الله، درسهايي از علوم قرآني، قم، اسوه، 1377ش، ج2، ص 223

5. آيت الله معرفت، التمهيد في علوم القرآن ، قم، مؤسسة النشر الاسلامي‏ ، 1415ق،  ج 1، ص 282

صفحه‌ها