قرآن

قران كریم انسان محور است یا خدا محور؟
به طور كلی می توان بیان كرد :اساس و بنیان قرآن و نیز دیگر كتاب های آسمانی،خدا محوری است ...

قران كریم انسان محور است یا خدا محور؟

خوب بود پرسشگر در سوال خود به طور دقیق بیان می كردند كه مقصودشان از "محور" بودن چیست! و اما به طور كلی می توان بیان كرد :

اساس و بنیان قرآن و نیز دیگر كتاب های آسمانی،خدا محوری است.قرآن كتابی است كه از طرف خدا آمده تا بشر را به سویش رهنمون كند.امر هدایت از عالی به دانی (بالا به پایین) انجام می شود و نمی توان تصور كرد كه عالی (مرتبه بالا) به دانی (مرتبه پست) هدایت شود.

این خدای متعال است كه در قرآن خود را به بهترین شكل و مهربان ترین موجود به بشر معرفی می كند"بسم الله الرحمن الرحیم" به نام خداوند بخشنده مهربان.

 خدای متعال انسان ها را به سوی خود می خواند آن طور كه آنان نیز در مقام اعتراف این آیه را می خوانند می كنند:

"إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ" (1) ما از آنِ خدایيم و به سوي او بازمي‏گرديم!

خط سیر كلی قرآن، خدا محوری است، زیرا در تعالیم متعالی قرآن به یك نشانه آشكار توجه داده می شود و آن نشانه حق است، زیرا قرآن كلام خدا است. كلام خدا كلام حق است و حق، محور هدایت است. این زنجیره برای هدایت عالمیان و شناخت حدود و مرزهای حق و باطل است.

 قرآن تلاش می كند انسان را از نسیان و جهالت باز دارد كه اگر وارد آن نشده یا از جهالت بیرون كشد،اگر واردش شده، پس باید محوری را به انسان معرفی كند كه چرخ هستی به دورش بگردد. آن محور، محور حق( خدای متعال) است.

قرآن نوعی هستی شناسی و معرفت شناختی خاصی را تعلیم می كند كه محور آن خدای متعال است، خدای متعال این محوریت را در چهار چوب هدایت و در  آیات فراوانی از  قرآن به نمایش گذاشته است.

هدایت، مسیر  ورود به عرصه و سر زمین حق است. خدای متعال هدایت بشر را به طور مستقیم به خودش نسبت داده است و اگر بنا بود در قرآن، "خدا محوری" اصل نباشد، وجود این همه آیات هدایت كننده كه به سوی یك مقصد رهنمون می كند،فقط یك داستان یا افسانه بود كه هیچ فطرتی را بیدار نمی كرد.

خدای متعال می فرماید:

1."إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي‏ هِيَ أَقْوَمُ وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنينَ الَّذينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً كَبيراً"(2)

اين قرآن، به راهي كه استوار ترين راه ‏ها است، هدايت مي‏كند و به مؤمناني كه اعمال صالح انجام مي‏دهند، بشارت مي‏دهد كه براي آنها پاداش بزرگي است.

2." قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ يَهْدي مَنْ يَشاءُ إِلي‏ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ" (3)

بگو: مشرق و مغرب،از آن خدا است، خدا هر كسی را بخواهد،به راه راست هدايت مي‏كند.

3."وَ اللَّهُ يَدْعُوا إِلي‏ دارِ السَّلامِ وَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ إِلي‏ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ (4)

و خداوند به سراي صلح و سلامت دعوت مي‏كند و هر كس را بخواهد (و شايسته و لايق ببيند)، به راه راست هدايت مي‏نمايد.و آیات فراوان دیگر كه خدا محوری را در قرآن جلوه داده است علاوه بر این آیات می توان گفت:

خدا در قرآن محور است، چون تدبیر عالم به دست اوست و كلامش آن را ثابت می كند.

خدا درقرآن محور است، چون امر هدایت تمام موجودات عالم و كل  هستی به دست اوست.

خدا در قرآن محور است، زیرا در آیات بسیاری بندگانش را به عبادت و هدایت دعوت می كند.

خدا در قرآن محور است، زیرا تنها اوست كه انسان را به مقصد نهایی می رساند و جهان ابدی را به او می نمایاند.

خدا در قرآن محور است، زیرا از تمام نشانه های هستی برای معرفی خود استفاده می كند و از همه بالاتر این كه همه موجودات حضورش را شهادت می دهند"سَنُريهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ في‏ أَنْفُسِهِمْ حَتَّي يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَ وَ لَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلي‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ شَهيدٌ" (5)  یعنی:به زودي نشانه ‏هاي خود را در اطراف جهان و در درون جان شان به آنها نشان مي‏دهيم تا براي آنان آشكار گردد كه او حق است آيا كافي نيست كه پروردگارت بر همه چيز شاهد و گواه است؟!

خدای متعال می فرماید"سَنُريهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ في‏ أَنْفُسِهِمْ " یعنی نشانه های خود را؛ یعنی "محوریت خود را"، یعنی حقانیت خود را ،یعنی حضور خود را و سر انجام بی نهایت معنی و یعنی دیگر كه در عدد و شمارش نگنجد، سوق دادن به سوی مبدأ هستی  است و آن "محوریت" خدای متعال در نظام هستی است كه قرآن آن را به عموم مردم اعلام كرده است.

این آیه قرآن، یكی از روشن ترین و واضح ترین  پیام های الهی را به انسان ها ابلاغ می كند كه تمام هستی بر حقانیت و محوریت  خدای متعال شهادت می دهند، مخاطب این پیام اگر چه به صورت كلی همه موجودات عالم اند،اما در خطاب خاص،این اشخاص غافل اند كه باید توجه خود را به نشانه های هستی سوق دهند، نشانه هایی كه یكپارچه به حقانیت خدای متعال معترف اند.

محوریت موجب جلب توجه می شود محور بر آورنده نیاز محتاج است و موجودی كه محور است باید به نوعی در بر طرف كردن نیاز های فرد مراجعه كننده تلاش كند و اما توجه كنیم  كه وقتی محور خدا باشد تمام هستی علاوه بر رفع نیاز خود، گواه او نیز خواهند بود و این گونه "خدا محوری"هدف اصلی قرآن است و اگر در قرآن آیاتی را مشاهده می كنیم كه برای انسان فضیلت و ارزشی قایل شده: "وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني‏ آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلي‏ كَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلاً (6)

ما آدمي زادگان را گرامي داشتيم و آنها را در خشكي و دريا، (بر مركب هاي راهوار) حمل كرديم و از انواع روزيهاي پاكيزه به آنان روزي داديم و آنها را بر بسياري از موجوداتي كه خلق كرده‏ايم، برتري بخشيديم. و نیز  انسان را محور بعضی از امور قرار داده است، به گونه ای كه این محوریت را می توان در تسخیر موجودات عالم برای انسان فهمید:"وَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً مِنْهُ إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ" (7) او آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است همه را از سوي خودش مسخّر شما ساخته در اين؛ نشانه ‏هاي (مهمّي) است براي كساني كه انديشه مي‏كنند!

 ولی باید بدانیم كه این همه ارزش را خدای متعال هنگام خلق این موجود به او اعطا كرده است و این گونه آیات و نمونه های دیگر از غیر از این دلیل بر "انسان محور بودن قرآن نمی شود.

علاوه بر این همین انسان با ارزش گاهی در اثر ستم به خود، به عنوان ظلوم و جهول معرفی می شود."إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً" (8)  یعنی: او بسيار ظالم و جاهل بود و چنین موجودی كه در اوج كمال و حضیض نقص قرار می گیرد، نمی تواند به عنوان محور در قرآن مطرح شود.

پی نوشت ها:

1. سوره بقره، آیه 156.

2.سوره اسراء، آیه 9.

3.سوره بقره، آیه 142.

4.سوره یونس، آیه 25 .

5. سوره فصلت، آیه 53.

6.سوره اسراء، آیه 70.

7. سوره جاثیه آیه 13.

8.سوره احزاب آیه 72.

چند خصلت خوب از قرآن براي دختران
دختران خوب است به الگوهاي قرآني اقتدا كنند. الگوهايي همچون حضرت مريم و دختران شعيب و ساره همسر حضرت ابراهيم.

چند خصلت خوب از قرآن براي دختران راهنمايي بگوييد؟

دختران خوب است به الگوهاي قرآني اقتدا كنند. الگوهايي همچون حضرت مريم و دختران شعيب و ساره همسر حضرت ابراهيم.

مريم(ع) كه:

1.  در سنين نوجواني و جواني اهل عبادت و اطاعت از خدا و خدمت به خلق بود و در قرآن آمده:

كُلَّما دَخَلَ عَلَيْها زَكَرِيَّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً قالَ يا مَرْيَمُ أَنَّي لَكِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِساب(1)

هر زمان زكريا وارد محراب عبادت او مي‏شد، غذاي مخصوصي در آن جا مي‏ديد. از او پرسيد: «اي مريم! اين را از كجا آورده‏اي؟!» گفت: «اين از سوي خداست. خداوند به هر كس بخواهد، بي حساب روزي مي‏دهد.»

يا مَرْيَمُ اقْنُتي‏ لِرَبِّكِ وَ اسْجُدي وَ ارْكَعي‏ مَعَ الرَّاكِعينَ (2)

اي مريم! (به شكرانه اين نعمت) براي پروردگار خود، خضوع كن و سجده بجا آور! و با ركوع‏كنندگان، ركوع كن.

2. مريم كه به حفظ عفت و پاكدامني خود بهاي بسيار داد:

مَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتي‏ أَحْصَنَتْ فَرْجَها(3)

همچنين مريم دختر عمران كه دامان خود را پاك نگه داشت.

در راه رفتن و سخن گفتن و معاشرت با ديگران حيا و عفت و طهارت روح خود را بروز دهند:

فَجاءَتْهُ إِحْداهُما تَمْشي‏ عَلَي اسْتِحْياءٍ (4)

يكي از آن دو (دختران حضرت شعيب) به سراغ او آمد در حالي كه با نهايت حيا گام برمي‏داشت.

فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذي في‏ قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفا(5)

به گونه‏اي هوس‏انگيز سخن نگوييد كه بيماردلان در شما طمع كنند، و سخن شايسته بگوييد.

پي نوشت ها:

1. آل عمران(3) آيه 37.

2. همان، آيه43.

3. تحريم(66) آيه 12.

4. قصص(28) آيه 25.

5. احزاب (33) آيه 32.

دلیل تحریف کتب آسمانی به غیر از قرآن
از جنبه هاي گوناگون مي توان تحريف در كتاب مقدس ( تورات و انجيل ) را اثبات نمود.

آیا دلایل و سند معتبر درباره این كه تورات و انجیل تحریف شده است ولی قرآن مجید تحریف نشده است؟

از جنبه هاي گوناگون مي توان تحريف در كتاب مقدس ( تورات و انجيل ) را اثبات نمود. گوناگوني نسخ و تحريفي كه در طول تاريخ در ضمن نگارش كتاب مقدس از طرف نويسندگان يا عوامل ديگر در كتاب مقدس رخ داده است، قابل انكار نيست.

عهد قديم عبارت است از: مجموعه كتابهايي كه شمار آنها به 39 كتاب مي رسد و تاريخ نگارش آنها بـه قرن دهم تا پايان قرن دوم قبل از ميلاد برمي گردد؛ يعني حداقل  تقريبا پنج قرن بعد از وفات حضرت موسي (ع) (1451ق .م ) است .

محقق سرشناس دكتر بوكاي مي گويد:

"مجموعه عهد عتيق در خلال نه قرن بر اساس حكايتهاي رايـج نـوشـته شده و بنياد اسفار پنجگانه - كه به پيامبر خدا موسي (ع) نسبت داده شده ـ حدود قرن دهـم قـبل از ميلاد تدوين يافته است؛ سپس در زمانهاي بعد بعضي الهيات و روايات كاهنان بدان افزوده شد و همچنان تدوين كتابهاي ديگر در طي قرنها ادامه يافت . و اين گونه، عهد عتيق به عنوان يك اثر ادبي، براي نژاد يهود خودنمايي مي كند كه تاريخ زندگي آنان را ـ از آغاز تا زمان پيدايش حضرت مسيح (ع) ـ دربردارد .اين مجموعه در فاصله بين قرن دهم تا قرن اول قبل از ميلاد نوشته و تكميل شده است. ايـن نـظـريـه مـخصوص من نيست؛ بلكه برگرفته از مقاله ژ . ب .ساندروز است كه دايرةالمعارف عمومي آن را ارائه داده است." (1)

استاد فريد وجدي مي نويسد:

تاريخ شناسان مي گويند: موسي (ع) در سال 1571ق .م متولدشد و در سال 1451ق .م . در كوه ينبو در دوران تيه (سرگرداني بني اسرائيل ) وفات يافت . پس سن شريف او تقريبا 120سال بوده است .

سـپـس از دائرةالـمـعـارف لاروس نـقل مي كند كه :

"پيشينيان مسيحيت و ديگران، از بنيان گذار شـريعت موسوي به عظمت و بزرگي ياد مي كنند كه يك دين و تمدن را پايه ريزي كرد؛ اما كتاب حقيقي و شريعت او را در دست نداريم . آري ! تـورات يا اسفار پنجگانه آغاز كتاب مقدس به او نسبت داده شده؛ ولي اين تورات، نشانه هايي دربـردارد كـه بـي گـفتگو مشخص مي كند با فاصله زيادي بعد از زمان حضرت موسي (ع) نگارش يـافته است؛ چراكه نام شهرهايي در آن آمده كه تا بعد از زمان حضرت موسي (ع) ساخته نشده بود . و خـوانـنـده تـورات مـي بيند موسي (ع) وفات خودش را شرح مي دهد و مولف كتاب ـ كه نام خود را نبرده ـ درباره موسي همانند مردي كه قرنها پيش مرده سخن مي گويد. عـلاوه بـر ايـنها، اسفار پنجگانه، اسمهاي يوناني دارند و تاريخشان تاريخ ترجمه سبعينيه (هفتاد) است." (2)

تورات منسوب به موسي:

پـنـج كـتـاب اول عـهـد عتيق كه سفر پيدايش، سفر خروج، سفر لاويان، سفر اعداد و سفر تثنيه نام دارد؛  به حضرت موسي منسوب است .

فـهـرست مندرجات اين اسفار، به طور خلاصه چنين است :

آفرينش جهان، تاريخ زندگي انسان ، بعثت انبيا يكي پس از ديگري تا زمان گرفتاري بني اسرائيل به دست فرعون ، قيام حضرت موسي ، خـروج بني اسرائيل از مصر و پيشامدهاي مهمي كه در دوران تيه (سرگرداني ) بر سرشان آمد، از جمله وفات موسي در سال 1451ق .م .

اين اسفار نمي تواند آن تورات اصلي باشد كه در الواحي بر موسي نازل شده است .

آري ! آن الـواح ـ كـه شـريـعـت حـضـرت موسي بر آن نوشته شده بود ـ در صندوقي قرارداشت و روحـانيان بني اسرائيل دست به دست و نسل به نسل از آن نگهداري مي كردند؛ اما ـ طبق آنچه در كتاب اول پادشاهان باب 8 شماره9 آمده ـ آن الواح در زمان پادشاهي حضرت سليمان  (971آ931ق .م ) از بـيـن رفـت و ايـن ، هـنـگـامي بود كه ساختمان خانه خدا را تكميل كرده مي خواست تابوت [صندوق محتوي الواح ] را به محراب قدس منتقل كند .

وقتي روحانيون به سراغ تابوت رفتند و آن را گشودند، در آن به جز دو لوح از الواح شريعت را نيافتند و بر آن دو لوح هم فقط ده حكم شرعي نوشته شده بود. (3)  اما بقيه الواح بدون هيچ نشاني از بين رفته بود. (4)

اين حادثه در سال 960ق .م ، يعني [حدود] 490 سال بعد از وفات موسي (ع) اتفاق افتاد.

يورش وحشيانه بخت نصر:

بـخـت نـصـر حـدود 44سـال (605تـا561ق . م ) حكومت كرد و در اين مدت، چهاربار به اورشليم حمله كرد كه حمله دوم و چهارم او بسيار سخت و زيانبار بود و در حمله چهارم همه چيز را از بين برد از جمله تورات و ديگر كتابهاي يهود همگي به دست سپاهيان جرار كلدان نابودشد و پس از آن اثري از آن پيدا نشد. (5)

جيمس هاكس مي نويسد:

اعتقاد بر اين است كه همه كتابهاي عهد عتيق به دست عزرا گردآوري و تصحيح شده است. (6)

جان ملنرـ كاتلك مي نويسد:

دانشمندان اتفاق نظر دارند كه نسخه هاي تورات و ديگر كتابهاي عهد عتيق به دست لشكريان بخت نصر از بين رفت و نقلهاي درستي كه به دست عزرا پديدارگشت، بار ديگر در جريان آنتيوخوس نابودگشت. (7)

سلسله اسناد تورات ناپيوسته است:

حـوادث گـوناگون و فراواني كه بر تاريخ عهد عتيق گذشته، اين احتمال را كه تورات در طول  35 قرن (8) سالم مانده به كلي مردود مي سازد.

مرحوم علامه طباطبائي مي نويسد:

رويدادهايي كه بر تورات و كتابهاي عهد عتيق گذشته است ، جـاي هـيـچ شـكـي را بـاقي نمي گذارد كه اسناد آن مقطوع و بريده است و سندش تنها به يك شـخـص ، يـعـنـي عـزرا مـي رسد؛ بدون اين كه مستند وي ، در نقل مطالب و منابع اطلاعاتش در گردآوري و تحقيق معلوم باشد.

ايـن از هـم گـسـيـخـتـگي آشكار، محققان غربي را وادار ساخته كه اين كتابها را از نظر تاريخي ضعيف دانسته و آن را مجموعه اي از افسانه هاي ملي بني اسرائيل بدانند.

مـتـاسـفـانـه ايـن امـر موجب شده كه اصل نبوتها ـ كه در اين كتابها آمده ـ مورد ترديد و سوءظن قرارگيرد. (9)

سرگذشت اناجيل چهارگانه:

سـرگذشت انجيل يا انجيلهاي چهارگانه يا پنجگانه و يا بيشتر، بهتر از ماجراي عهد قديم نيست گرچه ـ با همه اختلافها و تناقضهايي كه با هم دارندـ هريك را به وحي الهي نسبت داده اند.

عهد جديد 27 كتاب و نامه دارد كه اناجيل معروف چهارگانه نيز جزء آن است و آنها را بعد از رفع عـيـسـي (ع) بـه آسمان ـ به ترتيب ـ متي , مرقس , لوقا و يوحنا نوشته اند و در اطراف شخصيت اين افراد, تاريخ نگارش اناجيل و زبان اصلي آن , بحثهاي فراواني درگرفته است .

واژه انـجيل معرب اونگليون يوناني است به معني بشارت و آموزش و زبان اصلي اناجيل نيز يوناني است .آيـا در آغاز نيز اناجيل به زبان يوناني نوشته شده بود؟ و چرا؟ يا اين كه بعدا ترجمه شده ؟ چه كسي , در چـه تـاريـخي و به چه انگيزه اي ترجمه كرده است ؟ اينها پرسشهايي است كه همچنان بي پاسخ مانده است .

احـتمال دارد كه انجيل منسوب به متي كه از حواريون مسيح (ع) بوده در سال38 م .و بنا به گفته برخي , در فاصله بين سال 50 تا 60 نگارش يافته باشد.

بـنـابـر احتمال اول , تاريخ نگارش آن نه سال بعد از رفع عيسي (ع) بوده , چرا كه آن حضرت در سال 29. م  بـه صليب آويـخته شد (10) و در آن هنگام سن شريفش 33سال بود, زيرا مي دانيم مبدا تاريخ مـيلادي متداول , چهارسال پس از ولادت حضرت عيسي (ع) است , چون حضرت مسيح 749 (ع) سال پـس از تـاسـيـس دولـت روم بـه دنـيـا آمـد و آغاز تاريخ ميلادي از 753 سال بعد از آن محاسبه مي شود. (11)

و گفته شده سه انجيل ديگر نيز به ترتيب در سالهاي 61, 63 و 69م . نوشته شده است. (12)

انجيل نازل شده بر حضرت عيسي (ع) چه شد؟

شـكي نيست كه انجيلهاي چهارگانه معروف , به عنوان تاريخ زندگاني حضرت مسيح (ع) و سيره او ـ تـا هـنگامي كه خدا جانش را ستاند و به سوي خود بالابردـ نوشته شده و هيچ يك از مولفان آن ادعا نكرده كه كتابش همان انجيل فرودآمده بر عيسي (ع) است .

[نـگـاهـي گـذرا به جملات آغازين هريك از انجيلها مدعاي ما را ثابت مي كند] انجيل متي با اين جمله شروع مي شود:

كتاب نسب نامه عيسي مسيح:

انجيل مرقس با جملاتي كه پنداشته از مسيح است آغازشده و سپس با شرح حال وي ـ وقتي كه از شـهر ناصره جليل آمده ـ ادامه مي يابد .

انجيل لوقا با جملاتي آغازشده كه با صراحت نشان مي دهد كتاب سيره است , مي گويد:

از آنـجـهـت كـه بسياري دست خود را درازكردند بسوي تاليف حكايت آن اموريكه نزد ما به اتمام رسيد من نيز مصلحت چنان ديدم كه همه را من البداية بتدقيق در پي رفته بترتيب بتو بنويسم اي تئوفلس عزيز! (13)

انجيل يوحنا نيز با بحث پيدايش حضرت مسيح و ايمان به او آغاز مي گردد.

بـا ايـن حـسـاب , پـاسـخ اين پرسش باقي مي ماند كه انجيل نازل شده بر مسيح (ع) چه شد؟ به نظر مـي رسـد آنـچه بر عيسي (ع) نازل شد تعليمات و بشارتهايي بود كه در ضمن رسالت خود به مردم ارائه داد سـپس بخشهايي از آن را حواريون حفظ كرده به نسلهاي بعد از خود منتقل مي ساختند و اين جريان همچنان ادامه داشت تا آن تعليمات در لابه لاي انجيلهاي معروف گنجانده شد.

اسـتاد نجار مي نويسد:

آن مقدار از انجيلها كه به جهانيان رسيده , يعني جمله ها, مثلها و پندها كه بطور جسته گريخته از موعظه ها و سخنان حكمت آميز حضرت عيسي (ع) گرفته شده , مشتمل بر مطالب زير است :

تشويق مردم به توحيد و پرستش خداي يگانه , اطاعت خالصانه خدا, به كاربستن دستورهاي الهي , پـرهيز از محرمات خداوند, خوشرفتاري انسان با برادران ديني و پاره اي ديگر از اخلاق پسنديده و سجاياي كريمه .

بايد دانست كه هيچ يك از اين انجيلها در زمان حضرت مسيح (ع) نوشته نشده , بلكه بعد از او, بعضي شاگردان و شاگردان شاگردانش و همين طور دست به كار شدند و داستانهاي فراواني نوشتند و هـر كـدام نـوشته خود را انجيل مي ناميد تا جايي كه گفته اند: تعداد انجيلها به صد و چند انجيل مـي رسـيـد .

سـپس جامعه كليسا از ميان اين اناجيل , قصه هايي را برگزيد كه با هدفهاي عمومي كـلـيسا منافات نداشت و چندان اهميتي به اختلاف و تناقضي كه بين مضمونهاي آن وجود دارد نـداد .

و هـيـچ يك از انجيلها سند مسلسلي ندارند و هيچ نسخه اي از آن يافت نمي شود كه به خط شاگردي از شاگردان مولف باشد يا شواهدي دربر داشته باشد كه احتمال درستي آن را تاييدكند, به طوري كه محققان حتي در امكان نسبت دادن انجيلها به مولفان معروف آن , ترديد نموده اند و شايد بين نويسندگان واقعي با مولفان معروف آن تشابه اسمي بوده است. (14)

علامه محقق فخرالاسلام تشكيك هاي فني و تاريخي , به درستي استناد انجيلها وارد ساخته كه آن را از تعداد بي شماري از پيشينيان مسيحيت نقل مي كند. (15)

پـاسـتـيـس مـي گويد:

اين عهد جديد نه تاليف حضرت مسيح است و نه تاليف حواريون او, بلكه شخصي ناشناس اين كتابها را نوشته و به حواريون عيسي و شاگردان آنها نسبت داده است .

فـخـرالاسلام به دنبال اين سخن مي گويد:

وي كه از محققان فرقه مانيكيز و از دانشمندان قرن چـهـارم اسـت بـه حقيقت پي برده و حق مطلب را اداكرده و شايد آن شخص ناشناس از دشمنان حضرت مسيح و مادر صديقه اش بوده است , چراكه در اين كتابها, ناسزاها و ناشايستهايي را به آنان نـسـبـت داده ـكـه [تـنـهـا از دشـمـنـان سـاخـته است ]ـ خدا رسوايش كند و از رحمت خويش دور سازد. (16)

اين بود سرگذشت عهدين در طول تاريخ .

بنابراين بطور مسلم اصل عهدين باقي نمانده و آنچه در دسـت اسـت فـرع آن مي باشد, يعني تنها ترجمه ها و پاره اي از تعليمات ديني كه در لا به لاي نقل رويدادهاي تاريخي گنجانده شده است .

اما با توجه به نگرش محتوايي به مضامين كتاب مقدس نيز تحريفش روشن مي‏گردد زيرا، اگر اين كتاب دچار زياده و نقصان و تغيير در لفظ و مفاهيم نشود، هيچ گاه مطالب متناقض و خرد ستيز نخواهد داشت و حال آن كه با مراجعه به اين كتب مسائل منافي با يكديگر و عقل ستيز فراوان يافت مي‏شود و اين خود دليل بر تحريف كتاب مقدس است.(17)

به برخي از اين تناقضات در اناجيل اربعه اشاره مي شود :

- الف:

1ـ شش روز بعد، عیسی با پطرس، یعقوب و یوحنا به بالای تپه ای رفت. كس دیگری در آنجا نبود. ناگاه صورت عیسی به طرز پرشكوهی شروع به درخشیدن كرد، و لباسش درخشان و مثل برف سفید شد.(18)

 (شش روز)

2ـ هشت روز پس از این سخنان، عیسی به همراه پطرس، یعقوب و یوحنا، بر فراز تپه ای برآمد تا دعا كند. به هنگام دعا، ناگهان چهرهی عیسی نورانی شد و لباس او از سفیدی، چشم را خیره می كرد. (19)

(هشت روز)

- ب:

1ـ دو روز به عید فصح مانده بود. در این هنگام، عیسی در بیت عنیا در خانه ی شمعون جذامی مهمان بود. وقت شام، زنی با یك شیشه عطر گران قیمت از سُنبل خالص وارد شد و شیشه را باز كرد و عطر را بر سر عیسی ریخت. (20)

(دو روز پیش از عید فصح، حادثه اتفاق افتاد) (عطر را روی سر عیسی (ع) ریخت)

2ـ شش روز پیش از آغاز عید فصح، «وارد بیت عنیا» شد، همان جایی كه ایلعازر مرده را زنده كرده بود. یك شب در آن دهكده به افتخار عیسی ضیافتی ترتیب دادند. مرتا پذیرایی می كرد و ایلعاذر با عیسی سر سفره نشسته بودند، آنگاه مریم یك شیشه عطر سنبل خالص گران قیمت گرفت و آن را روی پاهای عیسی ریخت و با موهای سر خود آنها را خشك كرد.

(شش روز پیش از عید فصح، حادثه اتفاق افتاد) (عطر را روی پاهای عیسی (ع) ریخت). (21)

- ج :

1ـ ناگهان زمین لرزهی شدیدی رخ داد، زیرا یكی از فرشتگان خداوند از آسمان پایین آمده، به سوی قبر رفت و آن را به كناری افكند و بر آن نشست. (22)

(وجود یك فرشته بر سر قبر)

2ـ مریم مجدلیه به سر قبر برگشته بود و حیران ایستاده و گریه می كرد؛ همچنانكه اشك می ریخت، خم شد و داخل قبر را نگاه كرد. در همان هنگام، دو فرشته را دید با لباس سفید، كه در جایی نشسته بودند كه جسد عیسی گذاشته شده بود. (23)

دلیل دیگر بر تحریف تورات ، وجود نسخه های متعدد است. علاوه بر انجیل كه چهار نسخه معروف دارد ،  تورات یك  نسخه ندارد بلكه نسخه های متعددی دارد كه این نسخه ها نیز با یگدیگر اختلاف دارند.  بعضی ها با ور دارند كه تورات سه نسخه دارد  واین نسخه ها از نظر محتوا با هم اختلاف دارند: اول نـسـخه عبراني كه نزد یهود و علماي پروتستان معتبراست :دوم نسخه سامري كه نزد سامریین ( طائفه دیگر از بني اسرائیل ) معتبر است . سوم نسخه یوناني كه علماي مسیحي غیر پروتستان آنرا معتبر مي شمارند . نـسـخه سامریان فقط شامل پنج كتاب حضرت موسي علیه السلام و كتاب یوشع و داوران است ، و كتب دیگر عهد عتیق را معتبر نمي شمارند  یكی از این اختلاف ها این است : مدت زمان از خلقت آدم تا طوفان نوح در نسخه اول 1656 سال است . و در نسخه دویم1307 . و در نـسـخـه سوم 1262 باین ترتیب : بین نسخ تورات اختلاف وجود دارد.

دلیل دیگر بر تحریف محتوای خرد ستیز از جمله خرامیدن خداوند در باغ است. در تورات آمده است: و آواز خداوند خدا شنیدند كه در هنگام وزیدن نسیم بهار در باغ میخرامید و آدم وزنش خویشتن را از حضور خداوند خدا درمیان درختان باغ پنهان كردند و خداوند آدم را ندا داد و گفت كجا هستی، گفت چون آواز ترا در باغ شنیدم ترسان گشتم؛ زیرا كه عریانم پس خود را پنهان كردم(24) همچنین داستان كشتی گرفتن یعقوب با خدا نیز نمونه بارز تحریف كتاب مقدس است: و یعقوب تنها ماند و مردی با وی با طلوع فجر كشتی میگرفت و چون او دید كه بر وی غلبه نمییابد، كف ران یعقوب را لمس كرد و كف ران یعقوب در كشتنی گرفتن با او فشرده شد پس گفت: مرا رها كن؛ زیرا كه فجر میشكافد: تا مرا بركت ندهی، ترا رها نكنم. به وی گفت: نام تو چیست؟ گفت: یعقوب: از این پس نام تو یعقوب خوانده نشود، بلكه اسرائیل زیرا كه با خدا و انسان مجاهده كردی و نصرت یافتی و یعقوب از او سؤال كرده گفت: مرا از نام خود آگاه ساز. گفت: چرا اسم مرا میپرسی و او را در آنجا بركت داد و یعقوب آن مكان را فنئیل نامیده گفت: زیرا خدا را در روبه رو دیدم و جانم رستگار شد.(25)

یكی از نویسندگان مینویسد: داستان كشتی گرفتن اسرائیل با فرشته خداوند و یا با خود خداوند كه در تورات تحریف یافته كنونی دیده میشود داستان ساختگی و كودكانه است كه از شأن یك كتاب آسمانی به كلی دور است و این خود یكی از مدارك تحریف تورات كنونی است.(26)

اما قرآن دارای تاریخی كاملا روشن است و بر قلب پیامبر نازل شد و بر زبان ایشان جاری گشت و به گوش مسلمانان رسید و در قلب آنها حك شد و پیامبر تا زنده بود خودش در صیانت و كتابت  و ترویج و تعلیم آن تلاش كرد و به فاصله كوتاهی بعد از وفات ایشان طبق دستور های ایشان در یك جلد منتشر شد و تا به امروز بر همان روال وجود دارد.

پي نوشت :

1. ر .ك: بوكاي , عهدين و قرآن و علم , ترجمه دكتر حسن حبيبي , صص 25آ28.

2. فريد وجدي , دائرة معارف القرن العشرين , ج9 , صص 553آ554.

3. كتاب مقدس , عهد قديم , كتاب اول پادشاهان , باب 8, شماره 9.

4. انيس الاعلام , ج3 , ص 170 و ج2 , صص 22آ23 و سفر تثنيه , باب 5, شماره22. [كه در آن جا نيز مي گويد: الواح بر دو لوح سنگ نوشته شده بود .

5. عهد قديم , كتاب دوم پادشاهان , باب 24و25.

6. قاموس كتاب مقدس , مادة عزر, ص 610.

7. ايـن مـطـلـب را در تـاريـخ خود كه در سال 1843م .در دربي (انگلستان ) چاپ شده يادآور گشته است .

8. يعني از دوران پيامبر خدا حضرت موسي 1500(ع) سال قبل از ميلاد تاكنون كه در اواخر قرن بيستم به سر مي بريم 1988م .

9. الميزان , ج3 , ص 340.

10. طبق اعتقاد مسيحيان , اما قرآن اين مساله را قبول ندارد .ر.ك : سوره نساء آيه 157و158.

11.  ر.ك : الميزان , ج3 , ص 342و345, قاموس كتاب مقدس , ص 782 و 806, رحلة المدرسيه , ج1 , ص 124 و انيس الاعلام , ج2 , ص 5 و 67.

12. قاموس كتاب مقدس , ص 772,792و966 و نجار, قصص الانبياء, ص 41.

13. انجيل لوقا, باب 1, شماره1 و3.

14. نجار, قصص الانبياء, صص 399.

15. انيس الاعلام , ج2 , ص 61آ67.

16. همان , ج2 , ص 72.

17. در اين باب ر. ك: كلام مسيحي، ص 66 - 80 ؛ و تورات، انجيل، قرآن و علم، موريس بوكاي، ترجمه مهندس ذبيح الله دبير، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ چهارم، 1374 ش، مجموع كتاب .

18. مرقس 9 : 2.

19. لوقا 9 :28.

20. مرقس 14:1.

21. یوحنا 12 : 1.

22. متی 28 : 2.

23. یوحنا  20:11.

24. تورات، سفر پیدایش، باب 3، بند 9، 10 و 11.

25. همان باب 32، بند 24-30.

26. تفسیر نمونه ج1، ص204-205.

آثار خواندن قرآن
بدون شك رفتار مادر در دوران بارداري، روي جنين اثر مي گذارد و توصيه هايي كه در فقه و روايات و پزشكي و روان شناسي و...

 خواندن قرآن بر جنين چه آثار و فوایدی دارد؟

بدون شك رفتار مادر در دوران بارداري، روي جنين اثر مي گذارد و توصيه هايي كه در فقه و روايات و پزشكي و روان شناسي به مادران باردار شده، حاكي از تاثير هيجانات شديد، فكر و خيال زياد، اندوه و افكار تيره بر روي جان و روان كودك است. زيرا جنين تحت تاثير محيط اطرافش مي باشد و نزديك ترين محيط به او مادر است. از اين رو مسلما ياد خدا بودن و تلاوت قرآن و نماز و دعا روي رفتار و اخلاق جنين تاثيرات مثبت مي گذارد همچنانكه گناه، عصبانيت و نداشتن آرامش روحي و رواني اثرات منفي روي جنين مي گذارد. از آيات و رواياتي كه به طور كلي دستور به تلاوت قرآن و مانوس بودن با قرآن مي دهند، استفاده مي شود كه تلاوت قرآن هميشه خوب است و مايه آرامش روحي انسان است از اين رو مادري كه باردار است هر چه بيشتر قرآن تلاوت كند، سبب آرامش خود و فرزندش مي شود. مخصوصا خواندن بعضي سوره ها مثل حمد و توحيد و يس و...يا بعضي آيات مثل آيه الكرسي و... كه داراي اثرات و بركات زيادي است.

در روايات درباره خواندن سوره مخصوصي در دوران بارداري مطلبي نيامده و تنها خواندن بعضي آيات براي آسان شدن وضع حمل يا خوردن بعضي چيزها براي نيكو شدن اخلاق و زيبايي فرزند توصيه شده است. البته در كتاب ريحانه بهشتي يا فرزند صالح در بخش توصيه هاي عبادي و خوراكي در ايام بارداري، خواندن بعضي سوره هاي قرآن يا بعضي دعاها در ماههاي مختلف بارداري توصيه شده است و در آنجا آمده كه خواندن سوره انبياء باعث صالح شدن فرزند، خواندن سوره عصر باعث صبور شدن فرزند مي شود ولي ارجاع به منبعي داده نشده است. براي آشنايي بيشتر با مراقبت هاي دوران بارداري مي توانيد به اين كتاب مراجعه نماييد.(1) در ادامه چند نمونه از رواياتي كه درباره نوشتن بعضي آيات يا خوردن بعضي چيزها براي زنان حامله توصيه شده را مي آوريم: 

  1. «عَنِ الصَّادِقِ (ع) قَالَ: تُكْتَبُ هَذِهِ الْآيَاتُ فِي قِرْطَاسٍ لِلْحَامِلِ إِذَا دَخَلَتْ فِي شَهْرِهَا الَّتِي تَلِدُ فِيهِ فَإِنَّهُ لَا يُصِيبُهَا طَلْقٌ وَ لَا عُسْرُ وِلَادَةٍ...»(2)؛ امام صادق(ع) فرمودند نوشته شود اين آيات در كاغذ براي زن حامله زماني كه وارد ماهي شد كه فرزندش به دنيا مي آيد پس همانا آن زن در وضع حمل سختي و مشكلي را متحمل نمي شود...پس اين آيات را بنويسد: أَ وَ لَمْ يَرَ الَّذينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ ....(3) و وَ آيَةٌ لَهُمُ اللَّيْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهارَ فَإِذا هُمْ مُظْلِمُونَ .......وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَإِذا هُمْ مِنَ الْأَجْداثِ إِلي‏ رَبِّهِمْ يَنْسِلُونَ (4)

2- «قَالَ النَّبِيُّ (ص) أَطْعِمُوا نِسَاءَكُمُ الْحَوَامِلَ اللُّبَانَ فَإِنَّهُ يَزِيدُ فِي عَقْلِ الصَّبِي»(5)؛ پيغمبر(ص) فرمود: به زنان آبستن كندر بدهيد كه عقل كودك را زياد مي‏كند.‏

3- «قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع) خَيْرُ تُمُورِكُمُ الْبَرْنِيُّ فَأَطْعِمُوهُ نِسَاءَكُمْ فِي نِفَاسِهِنَّ تَخْرُجْ أَوْلَادُكُمْ حُلَمَاء»(6)؛ حضرت علي(ع) فرمودند بهترين خرماي شما خرماي برني است پس آن را به زنانتان بخورانيد تا فرزندانتان حليم و بردبار شوند.

4- «وَ قَالَ النبي (ص) أَطْعِمُوا حَبَالاكُمُ السَّفَرْجَلَ فَإِنَّهُ يُحَسِّنُ أَخْلَاقَ أَوْلَادِكُمْ»(7)؛ به زنان باردارتان گلابي بخورانيد. زيرا آن باعث مي شود اخلاق فرزندتان نيكو شود.

پس به طور كلي خواندن تمام سوره هاي قرآن  و دعاها در ايام بارداري مفيد است شما مي توانيد از اول قرآن شروع كنيد و روزي چند صفحه را با تدبر قرائت بفرماييد و در اوقاتي كه مشغول كارهاي خانه هستيد سوره هاي كوتاه مانند  توحيد، قدر، حمد ،ناس و...كه حفظ هستيد بخوانيد

پي نوشت ها:

1. مخبر، سيما، ريحانه بهشتي، قم، انتشارات نور الزهرا .

2. نوري، حسين، مستدرك الوسائل، انتشارات آل البيت، ج15، ص206.

3. انبياء(21)آيه30.

4. يس(36) آيات 37 تا 51.

5. طبرسي، حسن بن فضل، مكارم الاخلاق، انتشارات شريف رضي، ص194.

6. شيخ حر عاملي، وسايل الشيعه، انتشارات آل البيت، ج21، ص403.

7. مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، چاپ بيروت، ج63، ص177

اختلاف قرائت در قرآن و تحریف
براي رسيدن به پاسخ مناسب ابتدا لازم است توضيحاتي درباره معناي واژه تحريف و اقسام آن بيان كنيم.

اختلاف قرائت در قرآن يعني چه؟ آيا اختلاف قرائت به عدم تحريف قرآن آسيب نمي زند؟

براي رسيدن به پاسخ مناسب ابتدا لازم است توضيحاتي درباره معناي واژه تحريف و اقسام آن بيان كنيم.

واژه تحريف از ريشه «حرف» به معناي لبه، كناره و مرز يك چيز گرفته شده و در لغت، به معناي مايل كردن و منحرف كردن و دگرگون ساختن است،  و تحريف سخن، به معناي ايجاد نوعي دگرگوني و انحراف در آن است.(1)

در يك تقسيم‏بندي كلي، تحريف هر سخني و از جمله تحريف قرآن را مي‏توان به دو نوع: تحريف معنوي و تحريف لفظي تقسيم كرد.

مقصود از تحريف معنوي، برداشت انحرافي و تفسير و توجيه سخن، بر خلاف مقصود گوينده است. اين نوع تحريف، قطعا در قرآن رخ داده است. حضرت علي (ع) از وقوع چنين تحريفي در زمان خويش، به خدا شكوه مي‏برد(2) و از وقوع آن در آينده نيز خبر مي‏دهد. (3) قرآن مجيد نيز از وقوع اين نوع تحريف در كتاب‏هاي آسماني گذشته ياد كرده است.

نقطه مقابل تحريف معنوي ، تحريف لفظي آن است. تحريف لفظي خود اقسامي دارد كه عبارتند از:

  1. تحريف به زياده ونقيصه در اعراب و بنا و حروف كه اين نوع تحريف نيز يقينا در قرآن واقع شده است؛ زيرا با توجه به اختلاف قرائات قرّاء و پذيرش اين جهت كه قرائت همه صحيح و قرآن است، چاره‏اي جز اين نيست. مگر اينكه بپذيريم تحريف در اعراب و بنا و حروف بر قرآن وارد شده است؛ چون به عنوان مثال در «مالك يوم الدّين» و «ملك يوم الدّين» و در: «يطّهّرن و يطهرن» در واقع و لوح محفوظ يكي از اين دو قرائت صحيح است، اگر «مالك يوم الدّين» صحيح باشد، پس در قرائت «ملك يوم الدّين» نقص وارد شده و اگر به عكس باشد، در «مالك يوم الدّين» زياده وارد شده است.

البته ناگفته نماند اينكه همه قرائات، قرآن باشند، طبق حديث نزول قرآن «علي سبعة أحرف» (يعني قرآن تا هفت لغت و زبان هم بخوانند صحيح باشد) است و طبق نظر شيعه باطل است و شيعه خلاف آن را از ائمه اهل بيت (ع) نقل كرده كه قرآن بر حرف واحد و از طرف شخص واحد نازل شده است و لذا اختلاف قرائات به اختلاف خود قراء بر مي گردد و ربطي به اصل قرآن ندارد.

قرائت يكي از وجوه احتمالي در نص قرآن كريم است كه به وسيله يكي از قرّاء ارائه شده است. قرائات قرآن به خود قرآن ربطي ندارد و دو امر متغايرند. زيرا بستر قرآن، بستر نص و تواتر مسلمانان است، در حالي كه بستر قرائات قرآن، اختيارات و استنباطات قراء در قرائات قرآن است و داراي تواتر و حجيت نيست.(4)

 2- تحريف به زياده در آيات و سور قرآن، يعني در قرآن فعلي آيات يا سور و يا يك سوره‏اي وجود داشته باشد كه قرآن واقعي نباشد حال آن زياده از سوي پيغمبر و اوصياي او اضافه شده باشد يا به وسيله مخالفين و يا مسلمين، اين نوع زياده و تحريف طبق عقيده فريقين در قرآن واقع نشده است؛ زيرا درست بر خلاف آيات تحدي است كه در درس پيشين ثابت شد كه قرآن معجزه است و جنّ و انس از آوردن همانند آن عاجز و ناتوانند؛ زيرا اگر شخصي (و لو پيغمبر) مي‏توانست چند آيه يا يك سوره مانند قرآن را بياورد و بر آن اضافه نمايد، قهرا قرآن ديگر نمي‏توانست تحدي نمايد و يا سند نبوت پيامبر اسلام (ص) باشد.

3- تحريف به نقيصه كه قرآن فعلي كمتر از آن قرآن واقعي باشد كه بر پيامبر (ص) نازل شده بود. يعني بخشي از آيات و سور و يا كلمات قرآن حذف و ساقط شده باشد.

اكثر علماي شيعه و سني منكر اين نوع تحريف در قرآن هستند جز عده اندكي كه با توجه به دلايل نارسا و باطل قائل به اين نوع تحريف شده اند.

با توجه به توضيحات مذكور بايد بگوييم كه منظور از مصونيّت قرآن شريف از تحريف اين نيست كه هر جا كتابي بنام قرآن يافت شود قرآن كامل و محفوظ از اشتباهات كتابتي يا قرائتي باشد و يا هيچگونه تفسير غلط و تحريف معنوي درباره آن، امكان نداشته باشد و يا آيات و سوره هاي آن به ترتيب نزول، تنظيم شده باشد، بلكه منظور اين است كه قرآن كريم چنان در ميان بشر باقي بماند كه طالبان حقيقت، امكان دسترسي به همه آيات آن بدان گونه كه نازل شده است داشته باشند. بنابراين، ناقص بودن يا غلط داشتن بعضي از نسخه هاي قرآن، يا اختلاف قرائت ها، يا تنظيم آيات و سوره هاي آن برخلاف ترتيب نزول، يا وجود تحريف هاي معنوي و انواع تفسير بِه رأي، منافاتي با مصونيّت قرآن كريم از تحريف مورد بحث ندارد.(5) زيرا تحريف مورد بحث تحريف به زياده يا نقيصه در آيات و سور قرآن است و اينگونه تحريف نفي شده است.

پي نوشت ها:

1. آيت الله مصباح يزدي، قرآن‏شناسي، قم، موسسه آموزشي وپژوهشي امام خميني‏، 1380 ش، ج‏1، ص 191.

2.« الي اللّه اشكو من معشر يعيشون جهّالا و يموتون ضلّالا ليس فيهم سلعة ابور من الكتاب اذا تلي حق تلاوته و لا سلعة اتفق بيعا و لا اغلي ثمنا من الكتاب اذا حرّف عن مواضعه»« به خدا شكوه مي‏برم از گروهي كه با جهالت زندگي مي‏كنند و با گمراهي مي‏ميرند. در ميان آنان كالايي كسادتر از قرآن، آن‏گاه كه شايسته تلاوت شود و پررونق‏تر و گرانبهاتر از قرآن، آن‏گاه كه از جايگاهش منحرف شود، وجود ندارد.»( نهج البلاغه، خطبه 17).

3. «و انّه سيأتي عليكم من بعدي زمان ... ليس عند اهل ذلك الزمان سلعة ابور من الكتاب اذا تلي حق تلاوته و لا انفق منه اذا حرّف عن مواضعه» « براستي كه بر شما پس از من زماني خواهد آمد كه ... نزد مردم آن دوران كالايي كسادتر از قرآن، آن‏گاه كه شايسته تلاوت شود و پررونق‏تر از قرآن، آن گاه كه از جايگاهش منحرف شود، وجود ندارد.» (نهج البلاغه، خطبه 147).

4. آيت الله معرفت، التمهيد، قم، مؤسسه نشر اسلامي، چاپ اول، 1411ق، ج 2، ص 98.

5. آيت الله مصباح يزدي، آموزش عقايد، تهران، ‌شركت چاپ و نشر بين الملل سازمان تبليغات اسلامي، 1384ش، ص 274

جمع آوری قرآن به صورت كنونی را اولین بار چه كسی انجاام داد
قرآن بر قلب رسول خدا نازل شد و رسول خدا خود اولین حافظ قرآن بود كه همه آیات را در قلب خود و در امان از تصرف شیطان و...

جمع آوری قرآن به صورت كنونی را اولین بار چه كسی انجاام داد و آیا این اتفاق در زمان پیامبر رخ داده یا بعد از ایشان؟

قرآن بر قلب رسول خدا نازل شد و رسول خدا خود اولین حافظ قرآن بود كه همه آیات را در قلب خود و در امان از تصرف شیطان و فراموشی و سهو و اشتباه داشت و هر سال جبرئیل همه قرآن نازل شده را یك بار بر ایشان عرضه می كرد و سلامت آن را از دستبرد هر شیطانی اعلام می نمود .

 رسول خدا به امر خدا قران را بر مردم تلاوت می كرد و آنان مستقیم به گوش خود  قرآن و نحوه خواندن آن را از زبان رسول خدا می شنیدند و حفظ می كردند و در زمان رسول خدا همه مسلمانان حافظ همه یا قسمت هایی از قرآن بودند بخصوص كه در حجاز خواندن و نوشتن مرسوم نبود و بیشتر اتكای مردم به قوه حافظه شان بود.

 رسول خدا افرادی را كه قرآن را به خوبی حفظ داشتند و تلاوت می كردند به عنوان قاری معین كرده بود كه وظیفه آموزش قرآن به مردم را داشتند و اینان كه حافظ قرآن در قلب خود و از لحاظ ایمان و خداترسی و راستگویی امتحان شده بودند، زیر نظر خود پیامبر به مردم خواندن صحیح قرآن را آموزش می دادند.

به امر پیامبر تعدادی از افراد كه نوشتن بلد بودند، وظیفه داشتند آیات قرآن را بر نوشت افزار های مرسوم آن روز بنویسند و همه قرآن در لوح های گلی و سنگی و...نوشته شده و در همیانی پشت منبر رسول خدا نگهداری می شد. علاوه این كه افرادی نیز برای خود قرآن را به طور كامل یا قسمت هایی از آن را نوشته و در خانه خود داشتند. 

 ترتیب آیات و سوره ها به امر رسول خدا بود و معمولا سوره ها یكجا نازل می شد و بعد از تمام شدن، سوره بعد نازل می گردید و نزول بسم الله جدید علامت تمام شدم سوره قبلی و شروع سوره بعدی بود و گاهی نیز آیات نازل شده در اثنای آیاتی كه قبلا نازل شده بود، به امر رسول خدا درج می گردید و خلاصه نظم آیات به اتفاق همه عالمان اسلام و نظم سوره ها به نظر غالب عالمان همان نظمی است كه پیامبر دستور داده است.

تا زمانی كه رسول خدا زنده بود ، نزول ادامه داشت و چند روز قبل از وفات رسول خدا آخرین آیات نازل شد از این رو در زمان ایشان نمی شد ( بنابر نظر برخي علماء نه همه ) قرآن را به صورت كتابی كه بین دو جلد قرار گرفته و تمام شده، جمع آوری كرد و تحویل جامعه داد . بدین جهت امام علی به امر رسول خدا و بعضی از اصحاب به امر خلیفه اول در فاصله كمی بعد از وفات رسول خدا طبق دستور های ایشان، قرآن را به صورت كتابی بین دو جلد تنظیم و به جامعه ارائه كردند. این كار در كمترین فاصله از وفات رسول خدا انجام شد و هنوز همه مردم دستور ها و بیانات رسول خدا در مورد قرآن را به یاد داشتند و علاوه بر این كه داعیه ای بر تحریف نبود، كسی هم جرات نمی كرد و جامعه هم اجازه نمی داد از این رو همه مسلمانان با وجود اختلافاتی كه بعد از رسول خدا به وجود آمد، در صحت و سلامت قرآن جمع آوری شده اتفاق داشتند.

علاوه بر قرآن جمع آوری شده توسط خلیفه اول كه مورد اتفاق بود، بسیاری از اصحاب هم خودشان برای تلاوت شخصی، نسخه هایی كامل یا ناقص از قران داشتند كه گاهی در لابلای آیات كلمات توضیحی كه از رسول خدا شنیده بودند ، نوشته بودند كه فهم مراد آیه برایشان آسان تر و روشن تر باشد. با توجه به این نسخه ها و تفاوت لهجه افرادی كه به اسلام وارد می شدند و قرآن را تلاوت می كردند و تفاوت لغات قبایل مختلف قریش ، تغییرات جزیی در نسخه های قرآن پدیدار شد كه گر چه به معنای كلی آیات ضرر نمی زد ولی در صورت ادامه یافتن خطرناك می نمود و از این رو خلیفه سوم دستور داده شد همه نسخه های دیگر جمع آوری و معدوم شود و فقط از روی نسخه جمع آوری شده توسط خلیفه اول، نسخه هایی تكثیر شده و به عنوان نسخه های مرجع به سراسر جهان اسلام فرستاده شود و بدین وسیله سلامت قرآن در گذر زمان تضمین شد.

بنا بر این قرآن كنونی مطابق دستور های رسول خدا و به فاصله بسیار كمی بعد از وفات پیامبر توسط هیأتی كه از جانب خلیفه اول منصوب شده بودند ، با نظارت امير المومنين (ع) تدوین و در یك جلد مرتب شد و همین قرآن تدوین شده زمان خلیفه اول  زمان عثمان ابن عفان (خلیفه سوم) تكثیر و به سراسر جهان اسلام فرستاده شد.

البته در آخر متذكر ميشويم برخي از بزرگان و مفسران بر اين عقيده اند كه قرآن كنوني در زمان پيامبر جمع آوري شده است و برخي از كساني هم كه مي گويند جمع آوري بعد از ايشان جمع آوري شده منظورشان جمع آوري سوره هاست وگرنه جاي آيات را پيامبر مشخص كرده بودند .

جهت اطلاع بيشتر مي توانيد به اين منابع مراجعه كنيد:

تاريخ قرآن(راميار)، متن، ص: 211

آیا فقط قرآن كتاب كامل است؟
همه كتاب های آسمانی در زمان نزول خود كامل بوده اند و آنچه از معارف و احكام تا آن زمان برای هدایت بشر لازم بوده ...

آیا فقط قرآن كتاب كامل است و هیچ كتاب كامل دیگری وجود ندارد؟

همه كتاب های آسمانی در زمان نزول خود كامل بوده اند و آنچه از معارف و احكام تا آن زمان برای هدایت بشر لازم بوده در آنها آمده بود. قرآن در مورد تورات می نویسد:

ثُمَّ آتَيْنا مُوسَي الْكِتابَ تَماماً عَلَي الَّذي أَحْسَنَ وَ تَفْصيلاً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ هُديً وَ رَحْمَةً لَعَلَّهُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ يُؤْمِنُون (1)

سپس به موسي كتاب (آسماني) داديم (و نعمت خود را) بر آنها كه نيكوكار بودند، كامل كرديم و همه چيز را (كه مورد نياز آنها بود، در آن) روشن ساختيم كتابي كه مايه هدايت و رحمت بود شايد به لقاي پروردگارشان (و روز رستاخيز)، ايمان بياورند!

در این آیه تصریح شده كه تفصیل آنچه برای آن مردم لازم بود از معارف و احكام در تورات بوده است و همین گونه بوده كتاب های آسمانی دیگر و قرآن حاوی معارف همه كتب پیشین بوده به اضافه معرفی كه بشر از آن عصر به بعد با توجه به رشد فكری و اجتماعی بدان نیاز یافته و تا ابد بدان نیاز می یابد.

اگر كتاب آسمانی نازل شده برای هدایت بشر در بیان معارف و دستور العمل های لازم نقصان داشته باشد ، این نقصان یا از جهل خداست یا از بخل خدا یا مانعی نگذاشته خدا كتاب كامل بفرستد و همه اینها در حق خدا محال است زیرا خدا فیاض مطلق است و هیچ مانعی در برابر اراده او نیست.

قرآن آخرین كتاب آسمانی است كه همه معارف حق كتب پیشین و همه احكام مورد نیاز بشر برای هدایت از زمان نزولش تا آخر حیات بشر را باید داشته باشد تا بتواند وحی نهایی و آخرین باشد از این رو خداوند در باره قرآن می فرماید:

وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتابِ وَ مُهَيْمِناً عَلَيْهِ  (2)

و اين كتاب [قرآن‏] را به حق بر تو نازل كرديم، در حالي كه كتب پيشين را تصديق مي‏كند و مهیمن (دارای تفوق و برتری و هیمنه و احاطه) بر آنها است.

و می فرماید:

نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْ‏ء(3)

قرآن را بر تو نازل كردیم كه در آن هر چیز (كه مورد نیاز هدایتی بشر بوده)بیان شده است.

بنا بر این همه كتاب های آسمانی در زمان نزول خود كامل بوده اند ولی با پیشرفت علمی بشر ، مسائلی مطرح شده كه معارف و احكام آن برای بشر بیان نشده بود چون بشر بدان محتاج نبود ؛ نه این كه كتاب آسمانی قبلی ناقص بوده است. كتاب ناقص كتابی است كه در زمان نزول جوابگوی صد در صد نیاز بشر نباشد كه خدا چنین كتابی را اصلا نازل نمی كند . بله جوابگویی به نیازهای آینده بشر در كتابی ، قبل از این كه بشر بدان نیاز یابد ، ضروری نیست و تا باب وحی باز است ، لازم نیست قبل از نیاز معارف نازل شود.

2. خداوند یكتا و بی نظیر است از این رو شرك به معنای دو یا چند خدای یكسان وجود ندارد. حتی دوگانه پرستان هم اهریمن را همسان یزدان نمی دانند. بلكه اهریمن را مخلوق یزدان می دانند كه طغیان كرده و خالق شرور شده و ... .

دیگر مشركان هم برای خدا در خدایی شریك می تراشند یعنی خدا را "رب الارباب" و خدای خدایان می دانند كه برتر از آن است كه مورد معرفت و عبادت بندگان واقع شود و زیر مجموعه و مخلوق او خدایان دیگری فرض می كنند كه در عین این كه مخلوق اویند، ولی در خدایی شریك اویند یعنی باید عبادت شوند یا برای آنان قدرت مستقل قائل هستند.

خداوند هم، خالق یگانه است هم معبود یگانه، هم مؤثر یگانه و غیر خدا در هیچ صفتی از صفات خدایی، كسی با او شریك نیست.

غیر خدا همه مخلوق، عبد، فقیر و محتاج می باشند كه اگر به مراتبی هم رسیده اند، به بندگی رسیده اند نه این كه از بندگی خارج شده و در مرتبه الوهیت وارد شده باشند.

انكارهای قرآن نسبت به مشركان رد این توهمات غلط است. توجه كنید: 

َ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً (4)

وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ (5)

بعضي از مردم خدا را همتاياني اختيار مي‏كنند و آنها را چنان دوست مي‏دارند كه خدا را.

قُلْ أَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً وَ اللَّهُ هُوَ السَّميعُ الْعَليم (6)

بگو: آيا جز اللَّه خداي ديگري را كه براي شما مالك هيچ سود و زياني نيست مي‏پرستيد و حال آنكه اللَّه شنوا و داناست؟

أَ يُشْرِكُونَ ما لا يَخْلُقُ شَيْئاً وَ هُمْ يُخْلَقُونَ وَ لا يَسْتَطيعُونَ لَهُمْ نَصْراً وَ لا أَنْفُسَهُمْ يَنْصُرُونَ وَ إِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَي الْهُدي‏ لا يَتَّبِعُوكُمْ سَواءٌ عَلَيْكُمْ أَ دَعَوْتُمُوهُمْ أَمْ أَنْتُمْ صامِتُونَ إِنَّ الَّذينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ عِبادٌ أَمْثالُكُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجيبُوا لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ (7)

آيا شريك خدا مي‏سازند چيزهايي را كه نمي‏توانند هيچ چيز بيافرينند و خود مخلوق هستند؟ نه مي‏توانند ياريشان كنند و نه مي‏توانند به ياري خود برخيزند. اگر آنها را به راه هدايت بخواني، از شما پيروي نخواهند كرد. برايتان يكسان است چه دعوتشان كنيد و چه خاموشي پيشه سازيد. آنهايي كه جز اللَّه به خدايي مي‏خوانيد، بندگاني چون شمايند. اگر راست مي‏گوييد، آنها را بخوانيد، بايد شما را اجابت كنند.

 

پی نوشت ها:

1. انعام (6) آیه 154.

2. مائده (5) آیه 248.

3. نحل (16) آیه 89.

4. بقره (2) آیه 116.

5. همان ،آیه 165.

6. مائده (5) آیه 76.

7. اعراف (7) آیه 191-194.

قرآن كلام خداست يا برداشت شخصي پيامبر صل الله عليه و آله و سلم؟
براي ثابت شدن اين مسئله، اعتقاد به سه نكته ضروري است:

آيا قرآن كلام خداست يا برداشت شخصي پيامبر صل الله عليه و آله و سلم؟

براي ثابت شدن اين مسئله، اعتقاد به سه نكته ضروري است:

نكته اول شناخت اين مسئله كه قرآن مشتمل بر معارف بلندي است كه در قالب فصيح ترين و بليغ ترين الفاظ بيان شده است.

نكته دوم شناخت پيامبر(ص) و اينكه ايشان طبق گواهي اخبار متواتر تاريخي، شخص درس نخوانده اي بوده است، كه قرآن نيز بدين امر اشاره دارد.(1)

نكته سوم اينكه هيچ امري در عالم اتفاقي صورت نمي گيرد و هر معلولي داراي علت خاص خود مي باشد. بين علت و معلول سنخيت وجود دارد.

با كنار هم قرار دادن اين سه مقدمه بايد بگوييم كتابي كه مشتمل بر معارفي عميق و الفاظي دقيق است، محال است كه مؤلف آن درس نخوانده باشد، در حالي كه پيامبر(ص) به گواهي تاريخ و معاصران(اعم از مسلمانان و مشركان) درس نخوانده بوده، ممكن نيست چنين كتابي و چنين الفاظي اثر چنين شخصي باشد.

از سوي ديگر انسان هاي ديگر نيز از انجام چنين كاري عاجز هستند. اگر كسي هم مدعي شود كه سحر و جادو است، بايد بتواند كتابي مانند قرآن بياورد. قرآن نيز اين مسئله را مطرح نموده و فرموده كه اگر در آسماني بودن و حقانيت قرآن شك داريد، مثل آن(2) و يا مثل ده سوره آن(3) و بلكه حتي يك سوره(4) بياوريد. هيچ انساني حتي آن هايي كه بهره وافر از سواد دارند و يا تبحر در سحر و جادو دارند، نتوانسته اند سوره اي مانند سوره هاي قرآن بياورند و اين خود نشان دهنده اعجاز قرآن و آسماني بودن اين كتاب مي باشد.

پي نوشت ها:

1. عنكبوت(29) آيه48.

2. اسراء(17) آيه 88.

3. هود(11) آيه 13.

4. يونس(10) آيه 38

قلم در قران و وظايف ان در نزد خداوند
چنانكه در تفسير نمونه (1) آمده با اينكه پيامبر (ص) اُمّي و درس نخوانده بود، و محيط حجاز را يكپارچه محيط جهل و ناداني فرا گرفته بود ...

قلم در قران و وظايف ان در نزد خداوند چيست ؟

چنانكه در تفسير نمونه (1) آمده با اينكه پيامبر (ص) اُمّي و درس نخوانده بود، و محيط حجاز را يكپارچه محيط جهل و ناداني فرا گرفته بود، نخستين آيات وحي تكيه بر مساله «علم» و «قلم» دارد. آن روز كه آيات ابتدايي سوره علق نازل مي‏شد نه تنها در محيط حجاز كه محيط جهل بود كسي ارزشي براي قلم قائل نبود در دنياي متمدن آن زمان نيز قلم از اهميت كمي برخوردار بود.

اما امروز مي‏دانيم كه تمام تمدنها و علوم و دانشها و پيشرفت هايي كه در هر زمينه نصيب بشر شده بر محور قلم دور مي‏زند، و به راستي «مداد علماء» بر «دماء شهداء» پيشي گرفته، چرا كه هم زير بناي خون شهيد، و هم پشتوانه آن مركب هاي قلم هاي دانشمندان است، و اصولا سرنوشت اجتماعات انساني در درجه اول به نيش قلمها بسته است.

بي جهت نيست كه قرآن مجيد به قلم و آنچه با قلم مي‏نويسند سوگند ياد كرده، يعني هم به« ابزار» و هم به «محصول» آن ابزار، آنجا كه مي‏فرمايد: «ن وَ الْقَلَمِ وَ ما يَسْطُرُونَ»(2)

در بعضي از روايات آمده كه:« إِنَّ أَوَّلَ مَا خَلَقَ اللَّهُ الْقَلَم‏ »(3) « نخستين چيزي را كه خدا آفريد قلم بود.»

و در حديث ديگري آمده است:«أول ما خلق الله جوهرة »(4)«نخستين چيزي را كه خدا آفريد گوهري بود»

 و در بعضي از اخبار نيز آمده:« ان اول ما خلق اللَّه العقل»(5) «نخستين چيزي را كه خدا آفريد عقل و خرد بود.»

توجه به پيوند ويژه‏اي كه در ميان «گوهر» و «قلم» و «عقل» است. مفهوم «اول بودن» همه آنها را روشن مي‏كند.

در ذيل حديثي كه در بالا از امام صادق (ع) نقل كرديم آمده است كه خداوند بعد از آفرينش قلم به او فرمود: بنويس! و او آنچه را بوده و خواهد بود تا روز قيامت نوشت! گرچه قلم در اين روايت اشاره به قلم تقدير و قضا و قدر است، ولي هر چه هست نقش قلم را در سرنوشت بشر و مقدرات او روشن مي‏سازد

----------------------------.

پيشوايان اسلام در احاديث متعددي به ياران خود تاكيد مي‏كردند كه به حافظه خود قناعت نكنند، و احاديث اسلامي و علوم الهي را به رشته تحرير درآورند، و براي آيندگان به يادگار بگذارند.(6)

بعضي از دانشمندان گفته‏اند: البيان بيانان: بيان اللسان، و بيان البنان و بيان اللسان تدرسه الاعوام، و بيان الاقلام باق علي مر الايام.»(7)

«بيان دو گونه است: بيان زبان، و بيان قلم، بيان زبان با گذشت زمان كهنه مي‏شود و از بين مي‏رود، ولي بيان قلمها تا ابد باقي است.»

 و نيز گفته‏اند: «ان قوام امور الدين و الدنيا بشيئين القلم و السيف و السيف تحت القلم»(8) « پايه امور دين و دنيا بر دو چيز است: «قلم» و «شمشير» و شمشير زير پوشش قلم قرار دارد»

اكنونكهجايگاه، شرافت، قداستو اهميتقلمو اربابقلمروشنشد، مسئلهو موضوعمهم، پاسدارياز اينحرمتو كرامتو شرافت، و آلودهنكردنآنبا اميالنفسانيو سليقههايشخصيو تمايلاتجناحيمطرح مي شود.

چنانچهقلم ها آلودهشدند و در جهتآلودگيو انحرافو آلودهسازيقلمزدهشد، بههماننسبتاز ارزش هايآنها كاستهميشود، و قلمِ خادم، بهقلم هايديگر تبديلميشود.

در اينباره، حديثيمنقولدر كتاب«كنز العمال»استكهميفرمايد:«يؤتيبصاحبالقلميومالقيامهفيتابوتمننار يقفلعليهباقفالمننار. فينظر قلمهفيما اجرا. فانكاناجراهفيطاعةانهو رضوانهفكعنهالتابوت. و انكاناجراهفيمعصيةاللههويفيالتابوتسبعينخريفا...»(9) « روز قيامتصاحبقلمرا در تابوتياز آتشميآورند، در حاليكهبر آنقفل هايياز آتشزدهشدهاست. پس، در حالقلماو نگريستهميشود، كهآنرا چگونهبهكار بستهاست. اگر آنرا در طاعتو رضايتخداوند بهكار بردهاست، قفل ها باز ميشود و او آزاد ميگردد. و اگر آنرا در معصيتخداوند بهكار گرفتهباشد، در تابوت، هفتاد سال(يا هفتاد عمر؛ يا مدتيطولاني) خواهد ماند، ...»

گرچه اين بحث بسيار دامنه‏دار است. ولي سخن را در همين جا به پايان مي رسانيم و براي مطالعه بيشتر مي توانيد به مقاله « گفتاري درباره قلم» تأليف «حجه الاسلام دري نجف آبادي» منتشر شده در فصلنامه «اصحاب قلم» شماره1 تابستان 84 مراجعه نماييد.

پي نوشت ها:

1. آيت الله مكارم شيرازي، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامية، 1374ش، ج‏27، ص 159.

2. قلم(68) آيه 1.

3. عروسي حويزي، عبد علي بن جمعه، نور الثقلين، قم، اسماعيليان، 1415ق، ج‏5، ص 389.

4. علامه مجلسي، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء ، سال 1404 هـ ق، ، ج‏54، ص 363.

5. همان، ص362.

6. ر.ك: همان، ج‏2، ص 144.

7. طبرسي، فضل بن حسن، مجمع البيان في تفسير القرآن، تهران، انتشارات ناصر خسرو، 1372 ش، ج‏10، ص 499.

8. همان.

9. المتقي الهندي، كنز العمال، بيروت، مؤسسه الرساله، 1409 هـ ق، ج6، ص 86

غالب آيات و سوره هاي قرآن ابتدا و بدون اين كه واقعه خاصي اتفاق افتاده باشد، بر پيامبر نازل شده اند...

چون خداوند پيامبر را مبعوث كرد تا وحي خود را براي هدايت بشر بر او نازل كند و او هم وحي خداوند را بر مردم تلاوت كند.

اما بعض آيات و سوره ها در پي واقعه خاصي نازل شده يا در باره و راجع به شخص، قبليه يا جريان خاصي است كه به اينها اسباب نزول (يعني واقعه اي كه سبب شده آيه نازل شود) يا شأن نزول (يعني آيه در شأن او و راجع به او است) گفته مي شود. (1)

در مورد شان و سبب نزول اين آيه ، واحدي از عالمان اهل سنت چند قول آورده:

1. صهيب رومي از اصحاب رسول خدا براي هجرت به سوي مدينه  رهسپار شد كه چند نفر از قريش به پي او آمدند كه مانع شوند و صهيب از مركب پياده شد و كمان برگرفت و تيرها را جلوي خود گذاشت و خطاب به آنان گفت: مي دانيد كه من در تيراندازي مهارت فوق العاده دارم و اگر بخواهيد ادامه دهيد با شما مي جنگم و قبل از اين كه به من برسيد ، همه شما را از پا در مي آورم و با ضرب شمشير به درك واصل مي سازم و تا جان دارم با شما مي جنگم. ديگر خود دانيد. آنان گفتند مال و خانه ات در مكه را به ما بده تا ما هم دست از تو برداريم و بر اين با هم پيمان بستند و خانه و مال را به آنان نشان داد و خود جان سالم به در برد و وقتي به محضر پيامبر رسيد، حضرت خطاب به او فرمود: در معامله سود كردي و اين آيه در شأن او نازل شد. (2)

2. بنا به نقل ديگر مشركان صهيب را به شكنجه گرفتند و او به آنان گفت: من پير مردي هستم كه براي شما ضرري ندارم  و با شما يا بر شما بودنم يكسان است و قبول داريد مال مرا بگيريد و مرا با دينم رها كنيد؟ آنان قبول كردند و شرط كرده بودند مركب و هزينه راه به او بدهند و او هم به طرف مدينه رهسپار شد و هنگام ورود به مدينه ابوبكر و عمر را با افرادي ملاقات كرد و ابوبكر او را به معامله اش با مشركان تبريك گفت و خبر داد كه اين آيه در شأن او نازل شده است. (3)

3. در مورد مسلماني كه با مشركي مواجه شده و او را به اسلام دعوت كند و كافر ايمان نياورد  پس با او بجنگد و جان خود را به خدا بفروشد و در اين قتال كشته شود. (4) 

4. گفته شده در مورد كسي نازل شده كه به امر به معروف و نهي از منكر قيام كند و در اين راه كشته شود. (5)

5. غالب شيعيان و جمعي از اهل سنت اين آيه را در شأن امام علي مي دانند كه در شب هجرت در بستر پيامبر خوابيد و خود را در معرض كشته شدن قرار داد و جان خود را براي محفوظ ماندن پيامبر به خطر انداخت. (6)

البته منافاتي ندارد كه اين آيه ابتدا در شأن علي بن ابي طالب نازل شده باشد و بعد آمر به معروف و ناهي از منكر و افرادي كه براي رسيدن به خدا و پيامبر از مال و زندگي خود گذشته اند، مصداق اين آيه شمرده شوند.

متاسفانه با اين كه اقدام امام علي در خوابيدن در بستر پيامبر برترين مصداق جانفشاني و فروش جان به خداست و اين آيه ابتدا در شأن ايشان نازل شده، ولي غالب عالمان اهل سنت اين حقيقت را كتمان كرده اند و اصلا از آن سخني به ميان نياورده اند.

ابوحيان اندلسي اين را به عنوان يك احتمال ذكر كرده است. (7)

حاكم حسكاني در شواهد التنزيل نزول اين آيه در شأن علي بن ابيطالب را بر اساس روايات اهل سنت نقل مي كند. (8)

فخر رازي نزول اين آيه در شأن امام علي را به عنوان روايت سوم نقل مي كند. (9)

و از تاسف اين كه نه تنها نزول اين آيه در شأن علي بن ابيطالب را كتمان كردند كه سعي نمودند اين آيه را در شأن ابن ملجم يعني قاتل علي و آيه قبل را كه در مذمت منافقان بود : "و من الناس من يعجبك قوله في الحياه الدنيا..." در شأن علي معرفي كنند. صاحب الغارات از ابن ابي الحديد نقل مي كند كه معاويه به سمره بن جندب آن قدر پول داد تا روايت بر مضمون بالا جعل كند. (10) و ازارقه از خوارج هم اين عقيده را دارند. (11)

خود ابن ابي الحديد تصريح مي كند كه همه مفسران نزول اين آيه را در شأن علي بن ابي طالب روايت كرده اند. (12)

پي نوشت ها:

1. راميار، تاريخ قرآن، تهران، امير كبير، 1369، ص 625. در اين كه سبب نزول و شأن نزول به يك معنا است يا تفاوت دارد، غالبا آنها را هم معنا دانسته اند ولي بعضي شأن نزول را عام گرفته و سبب نزول را خاص دانسته اند و گفته اند هر گاه به مناسبت جرياني در باره شخص يا حادثه اي در گذشته، حال يا آينده آيه يا آياتي نازل شده باشد ، آن را شأن نزول گويند مثلا فلان آيه در شأن فلان كس يا در شآن فلان گروه است و سبب نزول حادثه اي است كه سبب شده متعاقب آن آيه يا آياتي نازل شود . (معرفت، علوم قرآني، قم، تمهيد، 1384 ش، ص 87)

2. واحدي، اسباب النزول، بيروت، دار الكتب العلميه، 1411 ق، ص 67.

3. همان.

4. همان. 

5. همان، ص 68؛ فيض كاشان، الاصفي، قم، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، 1418 ق، ج 1، ص 100 (بنا بر يك روايت)

6. بحراني، البرهان، تهران، بنياد بعثت، 1416 ق، ج 1، ص 442- 445.

7. ابوحيان اندلسي، البحر المحيط ، بيروت، دار الفكر، 1420 ق، ج 2، ص 334. 

8. حاكم حسكاني، شواهد التنزيل، تهران، سازمان چاپ وانتشارات وزارت ارشاد اسلامي، 1411 ق، ج 1، ص 122- 132.

9. فخر رازي، مفاتيح الغيب، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1420 ق، ج 5، ص 350.

10. ثقفي، الغارات، ج 2، ص 840؛ ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، قم، اسماعيليان، ج 4، ص 73.

11. ايجي، مواقف، بيروت، دار الجيل، 1417ق، ج3، ص 398.

12. ابن ابي الحديد، همان، ص 262.

صفحه‌ها