سادات و فرزندان ائمه

سلام و خسته نباشید،

1- آیا ازدواج حضرت قاسم بن الحسن در کربلا واقعیت دارد؟ شادی کردن و شیرینی پخش کردن در آن چه حکمی دارد؟

2- آیا روایتی که اشاره به سرشکستن حضرت زینب دارد معتبر است؟ باتشکر . خدا قوت ( لطفا نظرات آیات عظام خامنه ای و سیستانی)

پاسخ1:
علامه حاج شیخ ‏جعفر شوشتری که از علمای طراز اول عصر خویش به شمار می‏ آمد از وضع شبیه‏ خوانی به خاطر راه یافتن این گونه داستان‏ های موهوم به‏ آن ناراضی بود و از دست‏ اندرکاران خواست موارد وهن‏ انگیز و خرافی را از تعزیه‏ ها حذف کنند و اگر این کارها میسر نمی‏ باشد، حداقل از اجرای تعزیه عروسی قاسم که خیلی مستهجن است، جلوگیری‏ کنید.
علامه مجلسی می‏ نویسد: قصه دامادی حضرت قاسم را در کتب معتبرندیده‏ ام.(1)
محدث نوری در اثر معروفی که پیرامون آداب اهل منبر به نگارش درآورده در این‏ باره اظهار داشته است: از اخبار موهونه و کتب غیر معتمده که‏ بزرگان علمای گذشته به آنها اعتنا نکردند و مراجعه ننمودند...قصه جعفر جنی و عروسی قاسم است که هر دو در روضه کاشفی موجود است و قصه عروسی قبل از روضه، از عصر شیخ مفید تا تألیف کتاب‏ فوق در هیچ کتابی دیده نشده است، چگونه می‏ شود قضیه‏ ای به این‏ عظمت و قصه‏ ای چنین آشکار محقق و مضبوط باشد و به نظر تمام این‏ جماعت نرسیده باشد.(2)
مرحوم محدث قمی هم خاطر نشان نموده است. قصه دامادی قاسم در کربلا و تزویج فاطمه بنت الحسین برای او صحت ندارد.(3)
شهید آیت الله قاضی طباطبائی داستان عروسی قاسم را فاقداعتبار می‏ داند و می‏ افزاید علامه مامقانی در کتاب تنقیح‏ المقال‏ می‏ گوید: آن‏چه در کتاب منتخب طریحی از قصه تزویج قاسم نقل شده‏ من و سایر اهل تتبع در کتاب‏های سیره، تاریخ و مقاتل با اعتباربر آن اطلاع نیافتیم، بسیار دور از اعتبار است که چنین قضیه‏ ای ‏روز عاشورا با آن اوضاع و احوال و شدت بلایا اتفاق افتد.(4)
شهید آیت الله مرتضی مطهری دراین باره می‏ گوید: «... در همان گرماگرم روز عاشورا که‏ می‏ دانید مجال نماز خواندن هم نبود، امام نماز خوف خواند و با عجله هم خواند، حتی دو نفر از اصحاب آمدند و خودشان را سپر قرار دادند که امام بتواند این دو رکعت نماز خوف را بخواند...ولی گفته‏ اند در همان وقت امام فرمود: حجله عروسی راه بیندازید، من می‏ خواهم عروسی قاسم با یکی از دخترهایم را در این جا لااقل‏ شبیه آن هم که شده ببینم! یکی از چیزهایی که از تعزیه‏ خوان‏های‏مان هرگز جدا نمی‏ شد عروسی قاسم نوکد خدا; یعنی نو داماد بود. در صورتی که این در هیچ کتابی از کتاب‏های تاریخی معتبر وجود ندارد.»(5)
بر گرفته از مجله ماهنامه پاسدار اسلام، شماره 209
نتيجه آنكه ماجراي دامادي حضرت قاسم بن الحسن افسانه اي بيش نيست و خلاف ادب است كه در ايام حزن واندوه اهل بيت در روز عاشورا شيريني و شادي نمايند. زيرا از نشانه هاي شيعيان آن است كه در شادي اهل بيت شاد و در ايام حزن واندوه آنان ماتم زده باشند.

پي نوشت ها:
1. جلاءالعیون، علامه مجلسی، ص404.
2. لؤلؤ و مرجان، میرزا حسین نوری، ص193.
3. منتهی الآمال، ج اول، ص70.
4. تحقیق در باره اول اربعین حضرت سیدالشهدا، شهید قاضی طباطبایی، ص686.
5. حماسه حسینی، شهید مطهری، ج اول، ص27 ـ 28.
---------------------------------------

پاسخ2:
راوی داستان به محمل زدن سر حضرت زینب(س) که دست آویز قمه زنی نيز شده است. فردی است به نام مسلم جصاص.
او ماجرا را این گونه نفل می کند:
دیدم که اسرای عاشورا در کجاوه بودند. وقتی یزیدیان سر بریده امام حسین(ع) را بالای نیزه بردند.
حضرت زینب (ع) با مشاهده این صحنه و از فرط ناراحتی سر خود را به چوبه محمل کوبید و خون از زیر مقنعه ایشان جاری شد.
بررسی داستان:
اولا این داستان از نظر سند به شدت ضعیف است این مطلب برگرفته از کتاب نورالعین فی مشهد الحسین(ع) که نویسنده ان مشخص نیست.
و تنها برخی آن را به ابراهیم ابن محمد نیشابوری اسفراینی نسبت داده اند که شخصی اشعری مذهب و شافعی مسلک بود.
مرحوم شیخ عباس قمی صاحب منتهی الامال در این زمینه می نویسد نسبت سر شکستن به حضرت زینب(س) بعید است.
چون ایشان عقیله بنی هاشم و صاحب مقام رضا و تسلیم است.
وی سپس با استناد به کتابهای معتبر تاریخی اثبات می کند که اسرای کربلا را بر ناقه های عریان و و بی جهاز نشانده بودند و اصلا محمل در کار نبود تا ان حضرت سرش را به آن بکوبد. (1)
ثانیا این گونه رفتار ها مورد نهی حضرات معصومین است.
بخصوص امام حسین(ع) مصیبت دیدگان کربلا را از چنین اعمالی نهی کرده بودند.
امام حسین(ع) خواهرشان را قسم و حتی تذکر داده بودند که مبادا شیطان صبر از گفت برباید. (2)
با این فرض چگونه ممکن است حضرت زینب(س) اقدام به شکستن سر خود کند؟!
ایشان که از اولیاء خاص الهی هستند و ممکن نیست بر خلاف تذکر امام خویش عملی را مرتکب شده باشند.

پي نوشت ها:
1. شيخ عباس قمي، منتهى الآمال في تواريخ النبي و الآل، ناشر: دليل‏، مكان نشر: قم‏،سال چاپ: 1379 ش‏، نوبت چاپ اول‏، ج‏2، ص938.
2. علامة المجلسي، بحار الأنوار، بيروت - لبنان، ناشر دار إحياء التراث العربي سال چاپ 1403 - 1983 م، ج45، ص2 .

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

این سخن را چه کسی در جواب مرد شامی ایراد کرد؟ «یقینا که فرزندان پیامبران مستخدم فرزندان زنا زادگان نمی شوند»

الف)حضرت زینب

ب)ام کلثوم

ج)امام سجاد

د)سکینه

آنچه در تاریخ آمده این است که حضرت زینب (س) به مرد شامی فرمود: نه تو و نه یزید، قدرت به کنیزی بردن این بانو را ندارید.(1)

پی نوشت ها :
1 .الکامل في التاريخ،، ابن اثير، بيروت، دار صادر، ج 4، ص 86 ؛تاریخ واقعه کربلا از مدینه تا مدینه،عبد الرحمن انصاری و مصطفی اخوندی ،قم ،عصر غیبت ،1390 ،چاپ اول ،ص 255 .

سلام علیکم، با توجه به اینکه علی اکبر(ره) فرزند بزرگ امام حسین (ع) بوده، و اینکه امام سجاد(ع) و فرزندش امام محمد باقر(ع) در واقعه کربلا حضور داشته اند؛ آیا واقعاً می توان گفت که علی اکبر(ره) جوان بوده و فرزندی هم نداشته است!؟

پاسخ:
در این که حضرت علی‌اکبر (ع) در چه زمانی متولد شد، در کتاب‌های معتبر تاریخی مطلبی یافت نشد. اصولاً درباره اینکه حضرت چند ساله بوده، اختلاف است.
برخی هیجده ساله و گروهی نوزده ساله و بعضی بیست و پنج ساله ذکر کرده‌اند. در ترجمه نفس المهموم آمده که علی‌اکبر(ع) در زمان حکومت عثمان متولد شد. در آن جا نقل شده مشهور این است که حضرت بیست و پنج سال سن داشته است.(1)
در کتاب فرهنگ عاشورا آمده که حدود بیست و پنج سال سن داشت.(2) اشاره‌ای به زمان تولد وی نکرده است.
شیخ مفید در ارشاد و مرحوم شهرآشوب در مناقب و علامه مجلسی در بحار الانوار، و سایر مورخان و محدثان بزرگ شیعه به تاریخ ولادت حضرت اشاره‌ای نکرده‌اند.
در کتاب نگاهی نو به جریان عاشورا که اخیراً چاپ شده و درباره حضرت علی‌اکبر مفصل بحث کرده ،به تاریخ ولادت اشاره نکرده، از مقتل خوارزمی نقل می‌کند که سن حضرت بیست و هشت سال بود.(3)
محدث قمی می نویسد: اختلاف در سنّ شريف آن جناب است كه آيا در وقت شهادت هيجده ساله يا نوزده ساله بوده و از حضرت سيّد سجّاد (عليه السّلام) كوچك تر بوده يا بزرگ تر و به سنّ بيست و پنج سالگى بوده؟ بين عُلما در اين باب اختلاف است، به هر تقدير، مدّتى كه در دنيا بود، عمر شريف خود را صرف عبادت و زهد و مکارم اخلاق می نمود.(4 )
شيخ مفيد از علمای بزرگ شیعه امام سجّاد (عليه السّلام) را بزرگ تر از حضرت علی‌اکبر می داند:
براى امام حسين (عليه السّلام) شش فرزند بود: على بن الحسين «اكبر» كنيه‏اش ابو محمد و مادرش شاه زنان دختر يزدگرد شاه ايران بود. على بن الحسين «اصغر» و مادرش ليلى دختر أبى مرة بن عروة بن مسعود ثقفى بود.(5 )
بنابراین به صورت دقیق نمی توان ادعا کرد که حضرت علی‌اکبر از حضرت سيّد سجّاد عليه السّلام بزرگ تر بوده، افزون براین جزئیات زندگی حضرت علی‌اکبر در تاریخ نیامده، تا انسان بتواند علت ازدواج نکردن او را بیان کند. اگر سن او زیاد بوده، قطعا عواملی موجب شده که ازدواج نکند. شاید ازدواج کرده و در تاریخ نیامده است.

پی‌نوشت‌ها:
1. دمع السّجوم ، ذوی القربی ،1378 ،چاپ اول ،ترجمه نفس المهموم ، شیخ عباس قمی ،مترجم ابو الحسن شعرانی، ص 330 .
2. فرهنگ عاشورا، فرهنگ عاشورا، جواد محدثی، قم، نشر معروف ، 1378 ، چاپ چهارم . ص 322
3. نگاهی نو به جریان عاشورا ، جمعی از نویسندگان ،، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1383 ، ص 89 ـ 91.
4 .منتهي الآمال، ج1، شیخ عباس قمی ، ص589 ، موسسه انتشارات هجرت قم، 1378ه چاپ سیزدهم ، ص
693.
5 . ارشاد ، ،شيخ مفيد ، ترجمه رسولي محلاتي ، تهران ، ا نتشارات علميه اسلاميه ،ج 2 ،ص 137.

آیا حضرت سکینه وجود داشته است؟ اگر وجود داشته، دختر امام علی (علیه السلام) بوده یا امام حسین (علیه السلام)؟

پاسخ:
سکینه دختر بزرگوار امام حسین (علیه السلام)، مادرش رباب دختر امرىء القیس از زنان نامى اسلام است. نام وى آمنه یا امیمه، امینه، امامه ثبت شده است. سکینه لقب او است که از سوى مادرش رباب به او داده شده و یادآور آرامش و وقار او است. در وجه نامگذارى وى به آمنه، گفته شده که او را آمنه نامیدند تا یادآور جده اش حضرت آمنه مادر رسول خدا باشد.
وامام علی (ع) دختری به نام سکینه نداشته است.
هرچند از سال تولّد حضرت سکینه گزارشى در تاریخ ذکر نشده است، ولى از قراین و شواهدى مى توان به سال تولد وى پى برد و آن اینکه:
اولاً: امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا وى را سیّدة النسوان خواند، این مى رساند که سکینه در سال (61 هـ.ق) یک بانو و در سن بلوغ بوده است.
ثانیاً: گفته اند که در هنگام واقعه کربلا، در عقد پسر عموى خود، عبدالله بن حسن بود.
ثالثاً: او در سال (117هـ.ق) در 70 سالگى از دنیا رفته، از این رو، وى متولد سال (47هـ.ق) مى باشد.
سکینه در دورانى پا به عرصه وجود نهاد که خاندان وحى در غربت و انزوا به سر مى بردند. شهادت امام على (علیه السلام) و سپس در سال (50 هـ.ق)شهادت امام مجتبى (علیه السلام) غم عظیمى را بر آل على به وجود آورده بود. از این رو، وجود سکینه خردسال مایه شادى و گرمى خانه بود. امام حسین (علیه السلام) سخت به او علاقمند بوده است.
سکینه دوران کودکى و نیز نوجوانى را در کنار پدرش سپرى کرد. در این دوران درس عفت و پاکدامنى، احکام دینى و سایر آموزه هاى اسلامى را آموخت. راه عبادت و معنویت را در پیش گرفت.
ویژگى ها:
مورخان و نسب شناسان اسلامى نوشته اند، سکینه (علیها السلام) از پرده نشینان خاندان رسالت و از زنان نامى اسلامى است که داراى اخلاق فاضله، صفات حمیده، علم و دانش، جود و کرم و بخشش، و بانویى جلیل القدر و والا مقام و پاک بوده است. از نظر ویژگى هاى جسمانى و ظاهرى از زیباترین زنان عصر خود به شمار مى آمد. به زینت عفت و پاکدامنى و سلامت نفس، متصف، و صفات جمال و جلال انسانى را در خود جمع داشت.(1) در زیر به چند نمونه از ویژگى هاى این بانوى بزرگ اشاره مى نماییم:
1. حاضرجوابى:
حضرت سکینه شوخ طبع و ملیح و حاضر جواب بود. از وى پرسیدند: تو بسیار شوخى و مزاح مى نمایى ولى خواهرت فاطمه شوخى نمى کند. وى بى درنگ جواب گفت:
«چون او را همنام جده مان فاطمه زهرا (علیها السلام) و مرا به اسم جده دیگرمان آمنه بنت وهب مادر رسول خدا نام گذارى نموده اند.»
دکتر بنت الشاطىء مى نویسد: این جواب وى اشاره به این نکته ظریف است که چون فاطمه زهرا (علیها السلام) پس از رحلت پدرش رسول الله، زیاد گریست ـ و به وى ستم فراوان روا گشت ـ وى هیچ گاه خندان نبوده و شوخى نمى کرده است. مهم تر از آن، اینکه فاطمه زهرا (علیها السلام) بانوى معصوم و پاکى است که ساحت مقدس وى از رفتارى که انسان هاى معمولى انجام مى دهند، منزّه است.
علاّمه سید محسن امین نقل مى کند که حضرت سکینه در مجلس ختمى حضور یافت. در آن مجلس دخترى از عثمان بن عفان نیز حضور داشت. دختر عثمان جهت فخر فروشى گفت: «من دختر شهیدم!» سکینه چیزى نگفت. در همان میان، صداى مؤذن به گوش رسید که گفت: «اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ»، سکینه لب به سخن گشود و فرمود:
«این نام که برده مى شود، پدر من است یا پدر تو؟»
دختر عثمان که جواب دندان شکن سکینه را دریافته بود گفت: «هیچ گاه دیگر بر شما فخر نخواهم فروخت.»(2)
2 . راوى حدیث:
از جمله روایات به یادگار مانده از حضرت سکینه، حدیثى است در فضایل شیعه که محمد بن جعفر قمى در کتاب «مسلسلات» آن را چنین آورده است:
«فاطمه دختر امام على بن موسى الرضا (علیهما السلام) از فاطمه و زینب و امّ کلثوم دختران موسى بن جعفر (علیهما السلام) از فاطمه دختر امام صادق (علیه السلام) از فاطمه دختر امام محمد باقر (علیه السلام) از فاطمه دختر امام سجاد (علیه السلام) از فاطمه و سکینه دختران امام حسین (علیه السلام) از امّ کلثوم دختر امیرمؤمنان (علیه السلام) روایت کرده است که رسول خدا (صلى الله علیه و آله) فرمودند:
چون به آسمان رفتم و وارد بهشت شدم، در مقابل خود قصرى دیدم که بر آن نوشته شده بود: لا إلهَ إلاَّ الله و مُحَمَّدٌ رَسُولُ الله وَ عَلِىّ وَلِىّ الله. نیز این جمله به چشم مى خورد: خوشا به حال شیعیان على...»
در ادامه این حدیث، بخشى از ماجراى معراج بیان شده است.
3. مدافع ولایت:
حضرت سیکنه پس از حادثه کربلا و در عصر امامت برادرش، امام على بن الحسین (علیهما السلام) نیز از مدافعان امامت و ولایت بود. بارها براى تقویت بنیه مالى امامت، اموالى را تقدیم امام سجاد (علیه السلام) مى کرد. نیز هنگامى که شنید ابن مطیر، خالدبن عبدالملک، حاکم مدینه در روزهاى جمعه به هنگام خطبه هاى جمعه بر فراز منبر، امیرالمؤمنین على (علیه السلام) را سبّ مى کند، به همراه کنیزان خود به مسجد مى آمد. مقابل ابن مطیر موضع مى گرفت. هرگاه آن خطیب، حضرت را سب و دشنام مى داد، حضرت سکینه به همراه کنیزان و همراهان خود، ابن مطیر را سب و لعن مى کردند و جواب وى را مى دادند. حاکم مدینه در مقابل شجاعت فرزند على (علیه السلام) ناتوان گشته بود. به جهت موقعیت و پایگاه اجتماعى او، قدرت رویارویى با وى را نداشت، دستور مى داد تا کنیزان حضرت را بزنند!
4. فنا در بحر عظمت الهى:
از دیگر مشخصه هاى روحى حضرت سکینه، عبادت و معنویت بود که از وى چهره اى ممتاز ساخت. او جز به خدا نمى اندیشید؛ چنان که روایت شده است که حسن مثنى فرزند امام مجتبی (علیه السلام) براى خواستگارى دختر عمویش، خدمت حضرت حسین بن على (علیهما السلام) رسید. امام فرمود: هر یک از دخترانم فاطمه و سکینه را خواستى انتخاب کن، حسن از شرم سرش را به زیر انداخت و چیزى نگفت. امام حسین (علیه السلام) فرمود:
«أَخْتارُ لَکَ فاطِمَةَ فَهِیَ أَکْثرها شَبَهاً بِأُمّیّ فاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ الله صلى الله علیه وآله ..... وَ أَمّا سُکَیْنَةُ فَغالَبَتْ عَلَیْها الاسْتِغْراق مَعَ اللهِ تَعالى، فَلا تَصْلَحُ لِرَجُل؛
فاطمه را برایت بر مى گزینم که بیش از خواهرش به مادرم فاطمه دختر رسول خدا (صلى الله علیه وآله) شبیه است. در دیندارى چنان است که شب را سراسر به عبادت مى پردازد. روز را به روزه و در جمال انسانى حورالعین را مانند است. اما سکینه غالب بر او چنان است که با تمام وجود به آستان کبریایى حق تعالى پر کشیده و سزاوار ازدواج با کسى نمى باشد.»(3)
ازدواج سکینه با عبدالله بن حسن:
امام حسین (علیه السلام) وقتى رشد، بلوغ و نبوغ دخترش سکینه را دید، وى را به عقد برادر زاده اش عبدالله اکبر فرزند امام حسن مجتبى (علیه السلام) درآورد. از محدثان و محقّقان شیعى، جمعى به این پیوند تصریح نموده اند. از قدماى علماى شیعه محدث شهیر قاضى نعمان بن محمد بن منصور، صاحب کتاب «الدعائم» به این ازدواج اشاره کرده و نوشته است: حسین بن على (علیهما السلام) دخترش سکینه را به عقد عبدالله بن حسن درآورد. عبدالله در روز عاشورا به شهادت رسید.
از محقّقان معاصر نیز استاد محمد على دخیل، به ازدواج سکینه با عبدالله بن حسن تصریح کرده، مى نویسد:
«او پس از شهادت عبدالله با هیچ کس پیمان زناشویى نبست و این عقیده شیعه در این زمینه است.»
رک :ره توشه عتبات عالیات، رفیعی پور سیدعباس، ناشر مشعر

پی نوشت:
1. أعیان الشیعة ، السید محسن الأمین ، جلد : 3 ، صفحه 492 ، ناشر : دار التعارف للمطبوعات - بیروت - لبنان.
2. وفیات الأعیان وأنباء أبناء الزمان ، ابن خلکان ، جلد : 2 ،صفحه 394،ناشر : دار الثقافة؛ اعیان الشیعه، عاملى، ج3، ص492.
3. الإرشاد ،الشیخ المفید ، جلد : 2، صفحه 25، سال چاپ : 1414 - 1993 م ، ناشر : دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع - بیروت - لبنان.

شوهر حضرت زینب (سلام الله علیها) کیست؟

پاسخ:
شوهر حضرت زینب، عبد الله بن جعفر است. وى، نخستين نوزاد مسلمان درحبشه بود. در ايامى كه پدرش جعفر بن ابى طالب به حبشه هجرت كرده بود، در آن كشور به دنيا آمد. مادرش ‏«اسماء بنت عميس‏» بود. اسماء، پس از شهادت جعفر طيار در جنگ‏ موته، به همسرى ابوبكر، سپس على بن ابى طالب در آمد. عبد الله بن جعفر، مورد عنايت‏ خاص پيامبر اكرم بود، بويژه كه پدرش سردار بزرگ شهيد جبهه اسلام به شمار مى‏ آمد.
همچنين مورد علاقه اميرالمؤمنين بود و در جنگ صفين از اُمراء لشكر آن حضرت بوده است. وى نسبت به امام حسن و امام حسين (ع) ارادتى شايان داشته و آن دو بزرگوار را اختياردار زندگى خويش مي دانسته چنان كه وقتى معاويه توسط مروان حاكم مدينه دختر عبداللّه را جهت فرزندش يزيد خواستگارى نمود و پيغام داد كه شنيده ام عبداللّه مبالغى بدهكار است هرچه خواست به وى بده عبداللّه در جواب گفت: اختيار زنان ما با حسن بن على مي باشد از او خواستگارى كن. و چون امام حسن (ع) شنيد فوراً آن دختر را به پسر عمویش قاسم بن محمد بن جعفر تزويج نمود.
او مردى سخاوتمند و اهل جود و بخشش بود. عبد الله جعفر، از جمله كسانى بود كه به سيد الشهدا نامه نوشت و از او خواست كه از سفر به عراق منصرف شود. گرچه خود در كربلا حضور نداشت، اما دو پسرش عون و محمد را همراه مادرشان حضرت زينب به كربلا فرستاد و اين دو فرزند، در ركاب‏ سالار شهيدان روز عاشورا به شهادت رسيدند. او از اين كه نتوانسته بود در واقعه كربلا شركت كند، تأسف مى‏ خورد. پس از حادثه عاشورا و شهادت امام حسين، وى در مدينه به سوگ نشست و مردم براى تسليت گويى نزد او مى‏ آمدند. وى در سن‏90 سالگى، در سال 80 هجرى در مدينه درگذشت و در بقيع به خاك سپرده شد. برخى‏ هم درگذشت او را در شام و قبر وى را در «باب الصغير» دمشق، كنار قبر بلال مى‏ دانند . (1)

پي نوشت:
1. ر.ک : جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، ص 298-299، قم نشر معروف ، 1378 ، چاپ چهارم ؛ معارف و معاريف ،ج 7 ، ص ، 232-233 ، سيد مصطفي دشتي ،قم ، 1376 ، چاپ دوم ؛ بحار الانوار ، ج 10 ، ص 222 .

اینکه حضرت زینب (سلام ا... علیها) سرخود را به چوبه محمل زده صحت دارد؟

پاسخ:
مسلم گچکار نقل می کند كه:
مردم كوفه را ديدم كه بر اطفال اهل بيت رقّت و ترحّم مى كردند و نان و خرما و گردو براى ايشان مى آوردند. آن اطفال گرسنه هم مى گرفتند، امّ كلثوم آن نان پاره ها و گردو و خرما را از دست و دهان كودكان مى ربود و مى افكند، پس بانگ بر اهل كوفه زد و فرمود: «يا اَهْلَ الْكُوفَة ! اِنَّ الصَّدَقَةَ عَلَيْنا حَرامٌ؛ دست از بذل اين اشياء بازگيريد كه صدقه بر ما اهل بيت روا نيست! ».
زنان كوفيان از مشاهده اين احوال زار زار مى گريستند، امّ كلثوم سر از محمل بيرون كرد، فرمود: اى اهل كوفه! مردان شما ما را مى كشند و زنان شما بر ما مى گريند، خدا در روز قيامت ما بين ما و شما حكم فرمايد.
هنوز اين سخن در دهان داشت كه صداى ضجّه و غوغا برخاست و سرهاى شهدايي را كه بر نيزه كرده بودند، آوردند، و از پيش روى سرها سر حسين عليه السّلام را حمل مى دادند و آن سرى بود تابنده و درخشنده ، شبيه ترين مردم به رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلّم و سياهي محاسن شريفش مانند شَبَه مشكى بود و بن موها سفيد بود؛ و طلعتش چون ماه مى درخشيد و باد، محاسن شريفش را از راست و چپ جنبش مى داد، زينب را چون نگاه به سر مبارك افتاد، جبين خود را بر چوب مقدّم محمل زد! چنانچه خون از زير مقنعه اش فرو ريخت و از روى سوز دل با سر خطاب كرد و اشعارى فرمود كه: صدر آن اين بيت است:
شعر :
«يا هِلالاً لَمَّا اسْتَتَمَّ كَمالاً -غالَهُ خَسْفُهُ فَاَبْدى غُروب »
( شیخ عباس قمی ) گويد كه:
ذكر محامل و هودج در غير خبر مسلم جصّاص نيست، و اين خبر را گرچه علاّمه مجلسى نقل فرموده، لكن مآخذ نقل آن: منتخب طُريحى و كتاب نورالعين است كه حال هر دو كتاب بر اهل فن حديث مخفى نيست، و نسبت شكستن سر به جناب زينب عليهاالسّلام و اشعار معروفه نيز بعيد است از آن مخدره كه عقيله هاشميين و عالمه غير مُعَلّمه و رضيعه ثدى نبوّت و صاحب مقام رضا و تسليم است .
و آنچه از مقاتل معتبره معلوم مى شود حمل ايشان بر شتران بوده كه جهاز ايشان پَلاس و رو پوش نداشته؛ بلكه در ورود ايشان به كوفه موافق روايت حذام (يا حذلم) ابن ستير به حالتى بوده كه محصور ميان لشكريان بوده اند؛ چون خوف فتنه و شورش مردم كوفه بوده؛ چه: در كوفه شيعه بسيار بوده و زن هايى كه خارج شهر آمده بودند، گريبان چاك زده و موها پريشان كرده بودند و گريه و زارى مى نمودند. بنا براین چنین مطلبی در کتاب های معتبر نیامده و با مقام و منزلت حضرت زینب (س) تناسب ندارد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

حسين عليه السّلام به او نگاه كرده فرمود: خواهرم، شكيباييت را شيطان از دستت نربايد، حضرت زینب (س) بعد از سفارش امام حسین (ع) دیگر بی صبری نکرد.

سلام، حضرت زینب (سلام الله علیها) درچه صحنه ای از روز عاشورا صبرش را از دست داد؟

پاسخ:
در ابتدا باید گفت:
حضرت زینب (سلام الله علیها) بانويي صبور و با معنویت بود که هر چه سختی ها بر وی رو می آورد، از خود نا راحتی نشان نمی داد و راضی به رضای خداوند بود.
اما در شب عاشورا مسئله ايی پیش آمد که بر حضرت زینب (س) سخت گذشت و او سخت ناراحت كرد.
امام سجاد (علیه السلام) در اين مورد مي فرمايد:
من در آن شبى كه پدرم فرداى آن كشته شد، نشسته بودم و عمه‏ ام زينب نيز نزد من بود و از من پرستارى مي كرد، در آن هنگام پدرم به خيمه خويش رفت و جوين، غلام أبى ذر غفارى نيز نزد او سرگرم اصلاح شمشير آن حضرت بود. پدرم اين اشعار را -كه خبر از بى‏ وفايى و بى‏ اعتبارى دنيا می دهد- مي خواند:
و اين اشعار را دو بار يا سه بار از سر گرفت تا اينكه من آن را فهميدم و مقصود او را دانستم، پس گريه گلوى مرا گرفت، ولى خوددارى كرده خاموش شدم، و دانستم بلاء نازل گشته، و اما عمه‏ ام، پس او نيز شنيد آنچه را من شنيدم و او چون زن بود و زنان دل نازك و بى‏ تاب‏ تر مي باشند، نتوانست خوددارى كند و از جا جسته دامن كشان به نزد آن حضرت دويده گفت:
وا ثكلاه (اى عزاى و مصيبت من)! كاش مرگ من رسيده بود و زنده نبودم، امروز (به روزي ماند كه) مادرم فاطمه و پدرم على و برادرم حسن از دنيا رفته‏ اند! اى باز مانده گذشتگان، و اى دادرس بازماندگان! حسين عليه السّلام به او نگاه كرده فرمود:
خواهرم، شكيباييت را شيطان از دستت نربايد، (اين سخن را فرمود) و اشك چشمانش را گرفت و فرمود: اگر مرغ قطا را در آشيانه‏ اش به حال خود مى‏ گذاردند (آسوده) مى‏ خوابيد. (1)
حضرت زینب (س) بعد از سفارش امام حسین (ع) دیگر بی صبری نکرد.

پی نوشت ها:
1. ارشاد مفید، ترجمه هاشم رسولى محلاتى‏، ج2، ص96، اسلاميه‏ ،تهران؛ دمع السجوم، ترجمه ابوالحسن شعرانی، ص247-248، ذوی ا لقربی ،1378ش.

درسته که میگن ام کلثوم با خلیفه دوم ازدواج کرد.و اگه کرد علت چی بود .چطور امام علی به این وصلت راضی شدند.

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
شيخ مفيد، از بزرگان شيعه و از مورخان و فقها و متکلمان برجسته، اين ازدواج را نمي‌پذيرد . معتقد است که اين گزارش توسط زبير بن بکار(1) نقل شده که مورد وثوق نيست. افزون بر اين، او از دشمنان علي(ع) به حساب مي‌آيد . در مطالبي که به بني هاشم نسبت مي‌دهد، قابل اعتماد نيست.
متن روايت ازدواج به صورت‌هاي مختلف و گاهي متضاد نقل شده است. تضاد مي تواند به شدت اين نقل تاريخي را مخدوش نمايد. نقل ها به اين صورت است:
أ) علي(ع) متولي عقد ازدواج بود.
ب) عباس، عموي علي، متولي ازدواج شد.
پ) بعد از اينکه بني هاشم مورد تهديد قرار گرفتند، اين ازدواج انجام شد.
ت) اين ازدواج از روي اختيار و بدون تهديد انجام شد.
ث) فرزندي به نام زيد، از اين وصلت به وجود آمد.
ج) زيد، زنده ماند و صاحب نسل شد.
ح) زيد و مادرش (ام‌کلثوم) در زمان عمر کشته شدند، به گونه‌اي که معلوم نشد کدام يک زودتر درگذشتند.
خ) ام کلثوم بعد از عمر، زنده بود.
د) عمر، مهريه او را چهل هزار درهم قرار داد.
ذ) عمر، مهريه را چهار هزار درهم قرار داد.
ر) عمر، مهريه را پانصد درهم معيّن کرد.
مرحوم شيخ مفيد چنين نتيجه‌گيري مي‌کند که وجود اين همه اختلاف، موجب بطلان گزارش مي‌گردد. وي مي‌فرمايد: اگر اين روايت صحيح باشد (و چنين ازدواجي محقق گرديده باشد) باز با مذهب شيعه منافاتي ندارد.(2)
سيد مرتضى، شاگرد برجسته شيخ مفيد معتقد است اين ازدواج از روي اختيار نبود. سپس وي رواياتي را که دلالت بر اضطرار دارد، يادآور مي‌شود و در پايان مي‌فرمايد: حليت و حرمت هر کاري بستگي دارد به اينکه دليلي از دين و شريعت بر آن وجود داشته باشد . کار اميرالمؤمنين، از نظر ما حجت و دليل شرعي است.(3)
از مطالب مرحوم سيد مرتضى استفاده مي‌شود که وي وقوع اين ازدواج را پذيرفته، ولي دليل آن را اضطرار و تهديدهايي مي‌داند که متوجه بني‌هاشم شده بود.
علامه مجلسي بر اين عقيده است که انکار اين واقعه از سوي شيخ مفيد شگفت‌انگيز است. مجلسي بر اين باور است که شايد منظور شيخ مفيد اين بوده که اين موضوع از طريق اهل سنت قابل اثبات نيست،(4) چون رواياتي که از طريق آنان وارد شده، بسيار متفاوت و متضاد است! آن گاه مرحوم مجلسي مي‌گويد: بهترين و اساسي‌ترين پاسخ به اين پرسش آن است که گفته شود اين کار به جهت تقيه و اضطرار انجام شد!
سپس مي‌فرمايد: دور از ذهن نيست که چنين بوده، چون خيلي از کارهاي حرام، در حال ضرورت و ناچاري، حکم آن تغيير مي‌کند و گاهي مبدّل به وجوب مي‌شود.(5)
دکتر سيد جعفر شهيدي، نويسنده و پژوهشگر معاصر، مي‌نويسد: ام‌کلثوم دومين دختر علي(ع) که مادرش حضرت زهرا(س) بود، در سال هشتم هجري متولد شد و در سال هفدهم با عمر ازدواج کرد و چون عمر کشته شد، با عون فرزند جعفر و پس از مرگ او با برادرش محمد بن جعفر بن ابي طالب ازدواج کرد. ام‌کلثوم از عمر پسري به نام زيد آورد.(6)
نويسنده اعيان الشيعه سيد محسن امين بر اين باور است که حضرت علي(ع) دو دختر به نام ام کلثوم داشته، مادر يکي از آنان حضرت فاطمه(س) و مادر دومي، زن ديگري بود. آن که با عمر ازدواج کرد، مادرش فاطمه(س) نبود و پيش از واقعه کربلا، در مدينه درگذشت.
آن ام‌کلثوم که در کربلا حضور داشت و در کوفه خطبه خواند، مادرش حضرت زهرا(س) مي‌باشد.(7)
آقاي سامي الغريري (که الفصول المهمه ابن صباغ مالکي را تحقيق کرده) بر اين عقيده است که ام کلثوم همسر عمر، دختر خليفه اوّل (ابو بکر) بود، که قلم به دستان مزدور چنين وانمود کردند که دختر علي(ع) است.(8)
در فروع کافي، بحث طلاق، در مورد عِدّة زني که شوهرش از دنيا رفته، دو روايت يکي توسط معاويه ابن عمار(9) و ديگري توسط سليمان بن خالد(10) از امام صادق(ع) نقل شده که محتواي هر دو اين است: چون عمر درگذشت، حضرت علي(ع) نزد ام‌کلثوم رفت و او را به خانة خود برد. از اين دو روايت استفاده مي‌شود که ام‌کلثوم، دختر علي(ع) بود، اما اين که مادرش چه کسي بود در روايت به آن اشاره نشده است.
مرحوم مجلسي روايت اوّل را موثق و روايت دوم را صحيح مي‌شمارد.(11)
با اين ديدگاه‌هاي بسيار متفاوت، اظهار نظر قطعي، در اين باره بسيار مشکل است، ولي مسلّم است اگر اين ازدواج انجام شده باشد، با ميل و رغبت انجام نگرفته، اما چه ضرورت‌هايي مي‌توانست آن را توجيه نمايد، با قاطعيت نمي‌توانيم اظهار نظر کنيم.
دکتر شهيدي مي نويسد: حضرت ام کلثوم در مدينه بين سال هاي 42 -50 در گذشت (12) و در قبرستان بقيع دفن شد.
پي‌نوشت‌ها:
1. ابو عبدالله، زبير بن ابي بکر بن عبدالله بن مصعب، در زمان معتصم عباسي از سوي وي عهده‌دار قضاوت در مکه بود. در سال 256 درگذشت. تاريخ بغداد، ج 8، ص 467.
2. مصنفات المفيد، ج7 (المسائل السرويه) ص 86 ـ 90.
3. محمدباقر مجلسي، مرآة العقول، ج 20، ص 44.
4. همان، ص 45.
5. همان.
6. زندگاني حضرت فاطمه(س)، ص 263 ـ 264.
7. سيد محسن امين، اعيان الشيعه، ج 1، ص 327.
8. علي بن محمد، ابن صباغ مالکي، الفصول المهمه في معرفة الأئمه، ج 1، پاورقي، ص 647، تحقيق سامي الغريري، انتشارات دار الحديث.
9. فروع کافي، ج 6، ص 115، ح 1.
10. همان، ح 2.
11. مرآه العقول، ج 21، ص 197 و 199.
12. زندگاني حضرت فاطمه (س) ص 265.

صفحه‌ها