پرسش وپاسخ

برای بنده ایجاد شبهه شده است لطفا پاسخ دهید؟
عبد الله بن ابی سرح برادر رضاعی خلیفه سوم بود كه در مكه اظهار اسلام كرد و با جمعی دیگر مورد آزار قریش واقع شدند. او با رغبت، از ایمان به كفر برگشت ...

عبدالله بن ابی سرح كه كاتب وحی بوده عنوان كرده است كه انتهای برخی از آیات قرآن را با نظر پیامبر به خاطر زیباتر شدن كلام قرآن تغییر می داده است و به همین علت به اسلام شك كرده و مسلمانی را كنار گذاشته است با توجه به اینكه این ماجرا در تاریخ طبری و بویژه در سیره ابن هشام كه خودتان از آن به عنوان منبعی معتبر یاد كرده و به آن احتجاج می كنید نقل شده است برای بنده ایجاد شبهه شده است لطفا پاسخ دهید ؟

عبد الله بن ابی سرح برادر رضاعی خلیفه سوم بود كه در مكه اظهار اسلام كرد و با جمعی دیگر مورد آزار قریش واقع شدند. او با رغبت، از ایمان به كفر برگشت (1) و در خدمت سران قریش قرار گرفت و به حدی خوش خدمتی كرد و پیامبر و مسلمانان را آزار داد كه رسول خدا در فتح مكه، حكم كشتن او و چند نفر دیگر را و لو این كه به درون كعبه پناه برده باشند، صادر كرد و وقتی هم عثمان او را با خود برای گرفتن امان خدمت رسول خدا آورد، بعد از دادن امان، یاران خود را توبیخ كرد كه چرا با وجود امر سابق او و قبل از گرفتن امان او را نكشتند؟ (2)

پیامبر در صدد تربیت و جذب همه به اسلام بود و وقتی او را بخشید، به او عنوان "كاتب وحی" داد؛ هم چنان كه به معاویه این عنوان را داد تا به این عنوان دل خوش شود و احساس حرمت و ارزش كند و  جذب اسلام شود!! ولی متاسفانه خباثت درونی او مانع از بهره مندی اش شد و وقتی آیات نازل می شد، او تغییراتی در بعض عبارات می داد و مثلا عبارت: "ان الله عزیز حكیم" را می نوشت "ان الله علیم حكیم"، پیامبر كه می دید، می گفت عیب ندارد، خدا علیم حكیم هم هست.

او بعدا نزد منافقان خود شیرینی می كرد كه من از نزد خودم در عبارات قرآن دست می برم و پیامبر هم بر من سخت نمی گیرد كه آیه زیر نازل شد: «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَري‏ عَلَي اللَّهِ كَذِباً أَوْ قالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَ لَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْ‏ءٌ وَ مَنْ قالَ سَأُنْزِلُ مِثْلَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ؛ (3) چه كسي ستمكارتر است از كسي كه دروغي به خدا ببندد، يا بگويد: «بر من، وحي فرستاده شده»، در حالي كه به او وحي نشده است، و كسي كه بگويد: «من نيز همانند آنچه خدا نازل كرده است، نازل مي‏كنم»؟ (4)

طبیعی است كه نه امر مهم كتابت قرآن از جانب پیامبر به چنین كسی سپرده می شود و نه به نوشته او اهمیت داده می شود؛ بلكه صرفا برای جذب او، این عنوان را به او داده بودند.

امر مهم كتابت وحی از همان ابتدا به افراد امینی چون علی بن ابی طالب واگذار شد و ایشان بلافاصله بعد از پیامبر مطابق رهنمودهای آن حضرت، قرآن را كه در همیانی در پشت منبر پیامبر بود، تنظیم و بین دو جلد ارائه كرد و به مدت كمی بعد از او زید بن ثابت از دیگر نویسندگان امین وحی، به امر خلیفه و جلو چشم همه مسلمانان و با نظارت عمومی این كار مهم را سامان داد.

( به نظر می رسد جواب كامل و دقیق نیست و نیاز به تحقیق بیشتری دارد)

پی نوشت ها:

1. بنا به نقل مفسران مصداق: "من شرح بالكفر صدرا = آن كه سینه اش را در مقابل كفر گشود" (نحل (16) آیه 106) او بوده است. (ابوحیان اندلسی، بحر المحیط، بیروت، دار الفكر، 1420 ق، ج 6، ص 600) 

2. ابن شهر آشوب، مناقب، نجف، حیدریه، 1376 ق، ج 1، ص 179.

3. انعام (6) آیه 93.

4. كلینی، كافی، تهران، اسلامیه، 1363 ش، ج8، ص 201.

آيا در مورد فتنه هاي آخر الزمان آيه يا آياتي داريم؟
در لغت: فتنه به معناي امتحان، آزمايش و ابتلا است. اين واژه در مجمع البحرين چنين آمده است: "فتنت الفضّه والذّهب بالنّار؛ نقره و طلا - براي جدا كردن خالص از ...

آيا در مورد فتنه هاي آخر الزمان آيه يا آياتي داريم يك مقدار در مورد فتنه ها توضيح دهيد؟

در لغت: فتنه به معناي امتحان، آزمايش و ابتلا است. اين واژه در مجمع البحرين چنين آمده است: "فتنت الفضّه والذّهب بالنّار؛ نقره و طلا - براي جدا كردن خالص از ناخالص - با آتش ذوب شد".

ابن الاعرابي گفته: فتنه يعني: آزمايش، سختي، مال، اولاد، كفر،اختلاف رأي مردم، سوزاندن به آتش، نيز آن را به "ظلم" تأويل كرده اند. مفتون: كسي كه گرفتار جنون شده، ديوانه. (1)

در تفسير الميزان آمده است: با فتنه چيزي امتحان مي شود. فتنه به امتحان و به لازم امتحان كه شدّت و عذاب است و به ضلال و شرك كه سبب عذابند، اطلاق مي شود. در قرآن در اين معاني به كار رفته است:

1- امتحان كردن به سختي، آزمودن به تكاليف سخت: "وكذلك فتنّا بعضهم ببعض". (2)

2- مبتلا كردن به بلا و فتنه، هلاك كردن: "و لكنّكم فتنتم أنفسكم وارتبتم وغرّتكم الامانيّ". (3)

3- در آتش سوزاندن، عذاب كردن به آتش: "إنّ الّذين فتنوا المؤمنين والمؤمنات ثمّ لم يتوبوا فلهم عذاب جهنّم و لهم عذاب الحريق".  (4) 

4- صدمه زدن و كشتن. در آية 101 سورة نساء به آن اشاره شده است.

5- گمراه كردن و فريفتن و لغزاندن از راه حقّ. آيه 27 سورة اعراف به آن اشاره كرده است.

6- شكنجه دادن، به رنج انداختن ( براي وادار كردن به ترك دين ) آية 13 سورة يونس به آن اشاره دارد.

7- منحرف كردن از چيزي، باز داشتن از پذيرش چيزي. آية 49 مائده به آن اشاره دارد.

اين وازه در قرآن به معاني ديگري نيز به كار رفته ( 5)

فتنه: در قرآن هم به خدا نسبت داده شده و هم به غير خدا، همانند آية سوم عنكبوت درباره امتحان خدا و آية 101 نساء درباره غير خدا. در قرآن، هر جا كه درباره بشر آمده مراد فتنه مذموم و آزمايش ناهنجار است، بر خلاف امتحان خدا، كه به وسيله آن انسانهاي خوب و بد از هم جدا شده و خوبان در راه كمال وانسان هاي بد در راه شقاوت پيش مي روند.( 6)

با اين تعاريف مختلف مي توان گفت ماجراهاي اخيرومنازعات سياسي  از مصاديق فتنه هاي اجتماعي است. در اين گونه مسايل بايد بدون درگير ساختن مردم، دستگاه قضايي به وسيله قضاتي كه ديد سياسي و اجتماعي دارند،اين فتنه را حل كنند و احكام مناسبي را صادر نمايد.

خداوند درباره فراگیری آثار فتنه در میان اجتماع، به مؤمنین هشدار میدهد:

وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصیبَنَّ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً [ انفال/ ۲۵ ] ؛ بپرهیزید از فتنه ای كه تنها دامن ستمكاران از شما را نمی گیرد. علامه طباطبایی در ذیل این آیه می فرمایند: «فتنه عبارت است از این كه بعضی از امت با بعضی دیگر اختلاف میكنند در امری كه تمامی امّت، حقیقت امر را میفهمند كه كدام است، ولیكن یك دسته از قبول آن سرپیچی نموده و آگاهانه به ظلم و منكر اقدام می كنند. آن دسته دیگر هم كه حقیقت امر را قبول كردهاند، آنان را نهی از منكر نمیكنند و در نتیجه آثار سوءاش دامنگیر همه امت می‌‌شود… این كه خداوند همه امت را از آن زنهار داده، معلوم می شود كه منظور آن ظلمی است كه اثر سوءاش عمومی باشد و چنین ظلمی ناچار باید از قبیل بر هم زدن حكومت حقّه اسلامی و زمام آن را به ناحق به دست گرفتن و یا پایمال كردن احكام قطعی از كتاب و سنت كه راجع به حكومت حقّه است، باشد (7)

براي نجات از فتنهها و گرفتاريها و رسيدن به آرامش و شناخت راه صحيح و سره از ناسره، بايد به قرآن و سنت اهل بيت مراجعه و از قرآن كه همواره نور و روشنايي است، پيروي كرد. زيرا كه قرآن در تمام زمان ها راهنماي خوبي است كه انسان با پيروي از آن سعادت دنيا و آخرت خود را تامين كرده و در شناخت فتنه و مشكلات كم تر دچار مشكل مي شود، پيامبر بزرگوار اسلام درباره قرآن ميفرمايد:

 «فإذا التبست عليكم الفتن كقطع الليل المظلم، فعليكم بالقرآن. . . من جعله امامه قاده إلي الجنّه ومن جعله خلفه، ساقه إلي النار و هو الدليل يدلّ علي خير سبيل؛ (8)

 آن زمان كه آشوبها و فتنهها مانند پارههاي شب تار شما را فرا گرفت، به قرآن رو آوريد. . . هر كس قرآن را پيشواي خود قرار دهد، او را به بهشت راهنمايي ميكند. هر كس آن را پشت سراندازد، او را به سوي دوزخ ميكشاند. قرآن راهنمايي است كه به بهترين راه، راهنمايي ميكند». 

در قرآن، روي تقوا تأكيد فراواني شده:

 «إن تتّقوا الله يجعل لكم فرقاناً؛ (9) تقواي الهي را پيشه كنيد تا خداوند به شما توانايي تشخيص حق از باطل را عطا كند». با تقواي واقعي انسان ميتواند در فتنهها، راه صحيح و درست را بشناسد.

بصيرت

نيز از عوامل مهم مصونيت از فتنه بصيرت و رشد فكري است. در آيات متعددي خداوند بعد از نقل قصص و تجارب تاريخي اقوام گذشته، انسان ها را دعوت به تفكر و تعقل مي نمايد. مهم ترين كار قلب را تفقه ( ژرف انديشي ) مي شمارد و در وصف جهنميان مي فرمايد:« لَهُمْ قُلُوبٌ لا يفْقَهُونَ بِها» (10)براي كسب بصيرت ديني بايد در هر مسئلهاي تفقه نمود. همان گونه كه مسائل عبادي دين، نياز به تفقه دارد. چنان كه امام كاظم (ع) مي­فرمايد:« براي فهم معارف دين تلاش كنيد چرا كه فهم كليد بصيرت است» (11)

پي نوشت ها:

1 لسان العرب، به نقل از بهاءالدين خرمشاهي، دانشنامة قرآن، ،تهران  انتشارات دوستان ، 1377 ،چاپ اول،  ج2، ص 1545.

2 انعام (6) آية.

3 حديد (57) آية 4.

4 بروج (85) آية 10.

5 دانشنامة قرآن ج 2، ص 1545 - 1546؛ قاموس قرآن، ج 5، ص 147 - 150، دارالكتب الاسلامیه، با اقتباس و تلخيص.

6 قاموس قرآن، ج5، ص 147 - 151؛ ترجمة تفسير الميزان،ج 4،ذيل آية 42، سورة آل عمران؛ معارف و معاريف، ج 7، ص 722 -با اقتباس و تلخيص.

7. - المیزان، ج ۹، ص ۶۳٫ دفتر انتشارات اسلامي جامعه‏ مدرسين حوزه علميه قم‏ ، قم‏ ، 1417 ق‏

8. الكافي، شيخ كليني‏، ج 2‏ ص 599، اسلاميه‏، بي تا.

9. انفال(8) آيه 29.

10. اعراف(7) آيه 179.

11. تحف العقول عن آل الرسول، ابن شعبه حراني‏‏، جامعه مدرسين‏، ص 410.، قم، بي تا.

مي خواستم بدانم اين روايت صحيح است؟
درباره اينكه كسي كه در ماه رجب و شعبان آمرزيده نشود شقي و بدبخت است حديثي نداريم. اما در مورد ماه مبارك رمضان چنين آمده است: ...

مي خواستم بدانم اين روايت صحيح است؟لطفا در صورت درست بودن منبع آن را ذكر كنيدو مشكلي هم داشت اصلاح كنيد.

1)امام صادق (ع) فرمود:بدبخت وشقي است كسي كه ماه رجب وشعبان براو بگذرد وبخشده نشود

گفتند اگه گذشت وخدا نگذشت چي؟ فرمودن در ماه رمضان استغفار كند.

گفتند اگه در ماه رمضان هم بخشيده نشد چطور؟فرمودند: روز عرفه خودش را به صحراي عرفات برساند وطلب مغفرت كند ودر ادامه پرسيدند اگه در روز عرفه هم بخشيده نشد چطور؟

كه ايشان فرمودد:تنها را هش اين است كه  خود را به كربلا برساند

آيا اين روايت درست است يا نه؟

درباره اينكه كسي كه در ماه رجب و شعبان آمرزيده نشود شقي و بدبخت است حديثي نداريم. اما در مورد ماه مبارك رمضان چنين آمده است:

« َ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) إِنَّ شَهْرَ رَمَضَانَ شَهْرٌ عَظِيم‏... ثُمَّ قَالَ(ص) إِنَّ الشَّقِيَّ حَقَّ الشَّقِيِّ مَنْ خَرَجَ مِنْهُ هَذَا الشَّهْرُ وَ لَمْ يُغْفَرْ ذُنُوبُهُ فَحِينَئِذٍ يَخْسَرُ حِينَ يَفُوزُ الْمُحْسِنُونَ بِجَوَائِزِ الرَّبِّ الْكَرِيمِ.»(1)؛ رسول گرامي اسلام فرمودند همانا ماه رمضان ماه بزرگي است... سپس فرمودند همانا شقي و بدبخت حقيقي كسي است كه ماه رمضان بر او بگذرد و گناهانش آمرزيده نشود. پس در اين هنگام خسارت ديده هنگامي كه نيكوكاران با جوائز پروردگار كريم بهره مند مي شوند.

اما در مورد آمرزيده شدن در عرفه  امام صادق(ع) مي فرمايند:« عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ مَنْ لَمْ يُغْفَرْ لَهُ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ لَمْ يُغْفَرْ لَهُ إِلَي قَابِلٍ إِلَّا أَنْ يَشْهَدَ عَرَفَةَ.»(2)؛ امام صادق(ع) فرمودند: كسي كه در ماه رمضان آمرزيده نشود آمرزيده نگردد تا سال آينده مگر آنكه در عرفه حاضر شود.

و در مورد آمرزيده شدن زائران امام حسين (ع) در كربلا نيز در حديثي چنين آمده است: عن الامام الصادق(ع) انه قال إِنَّ اللَّهَ تَعَالَي يَوْمَ‏ عَرَفَةَ يَنْظُرُ إِلَي زُوَّارِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ (ع) فَيَغْفِرُ لَهُمْ ذُنُوبَهُمْ وَ يَقْضِي لَهُمْ حَوَائِجَهُمْ قَبْلَ أَنْ يَنْظُرَ إِلَي أَهْلِ الْمَوْقِفِ بِعَرَفَة»(3)؛ از امام صادق نقل شده است كه فرمود: بدرستيكه خداي تعالي در روز عرفه نخست به زائران حرم امام حسين (ع) نظر مي كند، سپس به حاجياني مي نگرد كه در صحراي عرفه براي رضاي خدا وقوف نموده اند.

بنابراين مجموع اين سه حديثي كه بيان كرديم مضمون آن چيزي است كه شما سوال كرديد. ولي به صورت يك روايت به اين شكلي كه شما بيان كرديد، در كتب روايي وجود نداشت.

پي نوشت ها:

1. شيخ صدوق، امالي للصدوق، انتشارات كتابچي، ص55.

2. كليني، محمد بن يعقوب، كافي، انتشارات اسلاميه، ج4، ص66.

3. ابن ابي جمهور، عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية، انتشارات دار سيد الشهدا، ج‏4، ص 83.

آيا اين جمله حديث است؟
اين جمله جمله مشهوري است كه بعضي علماء آن را نسبت به امام سجاد(ع) داده اند و از قول ايشان در سخنراني ها يا نوشته هايشان، بدون ذكر منبع، آورده اند كه ...

آيا اين جمله حديث است؟

الحمد لله الذي جعل اعدائنا من الحمقاء

اين جمله جمله مشهوري است كه بعضي علماء آن را نسبت به امام سجاد(ع) داده اند و از قول ايشان در سخنراني ها يا نوشته هايشان، بدون ذكر منبع، آورده اند كه امام سجاد(ع) در يكي از خطبه ها يا سخنراني هايشان اين جمله را بيان كرده اند. اما با جستجويي كه در نرم افزارهاي مختلف روايي و تاريخي و... به عمل آمد ما منبع آن را نيافتم.

سند حدیث پیامبر(ص)؟
حدیث فوق حدیث مشهوری است كه در بیشتر كتابها نقل شده است، از جمله مرحوم میرزاحسین نوری كه خود از محدثان بزرگ است آن را در كتاب خود نقل كرده است گرچه به طور ...

سند حدیث پیامبر(ص) كه نگهداشتن دین در آخرالزمان مانندنگهداشتن آتش دركف دست است- لطفا از منابع شیعه باشد؟

حدیث فوق حدیث مشهوری است كه در بیشتر كتابها نقل شده است، از جمله مرحوم میرزاحسین نوری كه خود از محدثان بزرگ است آن را در كتاب خود نقل كرده است گرچه به طور مرسل آورده و اسناد بعداز انس را نیاورده، ولی می توان گفت به لحاظ شهرت داشتنش حدیث خوبی است. 

عن أنس عن النبي (ص) أنه قال: «يأتي علي الناس زمان الصابر منهم علي دينه كالقابض علي الجمرة ؛(1) رسول خدا فرمود: زمانی بر مردم می آید كه ماندن بر دین حق مانند نگه داشتن گلوله آتش در دست است» .

در روایت دیگر ایشان در وصف برادران آخر الزمانی خود می فرماید:

«لأحدهم أشد بقية علي دينه من خرط القتاد في الليلة الظلماء أو كالقابض علي جمر الغضا ؛ (2) هر یك از آنان بر دین خود باقی است با این كه باقی ماندن بر دین سخت تر از زدن تیغ درخت با دست و صاف كردن آن و  از نگه داشتن آتش درخت های سخت (كه آتششان دوام زیاد  دارد) ، در دست است.  

روایات دیگری هم هست كه همین معنا از آن ها به دست می آید.

پی نوشت ها:

1. میرزاحسین نوری،مستدك الوسائل ،بیروت، مؤسسه آلبیت، سال 1388، ج 12 ص 33. 

2. محمد بن الحسن الصفار ، بصائر الدرجات ، تهران ، اعلمی ، 1404 ق ، ص 104

منبع حديث كجاست؟
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص‏) : كَانَ‏ أَبِي‏ إِبْرَاهِيمُ‏ (ع) غَيُوراً وَ أَنَا أَغْيَرُ مِنْهُ وَ أَرْغَمَ اللَّهُ أَنْفَ مَنْ لَا يَغَارُ مِنَ الْمُؤْمنین ...

منبع حديث كجاست؟ پیامبر اکرم (ص): «خدابيني ادم بي غيرت رابه خاك ميمالد‏_غيرت مردان را ميتوان در حجاب زنانشان جستجوكرد.»

حدیث اول: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص‏) : كَانَ‏ أَبِي‏ إِبْرَاهِيمُ‏ (ع) غَيُوراً وَ أَنَا أَغْيَرُ مِنْهُ وَ أَرْغَمَ اللَّهُ أَنْفَ مَنْ لَا يَغَارُ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ‏ ؛ (1) رسول خدا (ص)فرمود: پدرم ابراهيم خليل سخت‏ غيرتمند بود و من در اين صفت از وي پيشم، و خداوند بيني آن كه از مؤمنان در مورد ناموسش غيرت نورزد و انحصارطلبي ننمايد بخاك مذلّت سايد.

حدیث دوم : روایت در این مورد خاصی كه اشاره كرید وارد نشده است. ولی از مجموع روایات فهمیده می شود كه علت اصلی بی حجابی زنان ، نبودِ غیرت در میان مردان است كه اگر برخی از مردان جامعه ما توجه خاص به زنان خود داشتند و برای آنها ارزش قائل بودند این گونه بی حجابی در جامعه رواج پیدا نمی كرد و در این مورد به دو روایتی كه شاید مرتبط باشد از امام علی (ع) نقل می كنیم كه مردم عراق را مذمت مي كند و مي فرمايد:

قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع يَا أَهْلَ الْعِرَاقِ نُبِّئْتُ أَنَّ نِسَاءَكُمْ يُدَافِعْنَ الرِّجَالَ فِي الطَّرِيقِ أَ مَا تَسْتَحْيُونَ(2)

 اي مردم عراق! به من خبر رسيده است كه زنان شما در بين راه با مردان برخورد كرده و آنان را كنار مي‏زنند، آيا شرم نمي‏كنيد؟!

َ وَ قَالَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ لَا يَغَارُ (3)

و فرمود: خدا لعنت كند كسي را كه غيرت ندارد.

پی نوشت:

1. شيخ صدوق ،‏من لا يحضره الفقيه،ناشرجامعه مدرسين‏ قم‏سال  1404 ق‏، نوبت دوم، ‏ج‏3، ص 445 ؛ شیخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، ترجمه غفاري‏ علي اكبر،نشر صدوق‏ ،چاپ تهران‏،سال  1367 ش‏، نوبت اول، ج‏5، ص 94‏.

2. الكافي، ج 5، ص 536، باب الغيرة

3. المحاسن، ج1، ص115، عقاب من لا یغار

آيا اين حديث درسته؟ تفسيرش ميكنين برام؟
بله ، اين حديث در كتاب معتبر كافي آمده (1) و با مباني قرآني و روايي مطابقت دارد...

آيا اين حديث درسته؟ تفسيرش ميكنين برام؟

اميرالمؤمنين(ع) مي فرمايد: لمّا وجّهني رسول الله الي اليمن قال يا علي: لاتقاتل احداً حتي تدعوه إلي الإسلام. و ايم الله لئن يهدي الله علي يديك رجلاً خير لك ممّا طلعت عليه الشمس و غربت ولك ولاؤه؛ آن گاه كه رسول خدا مرا به يمن فرستاد، فرمود: اي علي تا كسي را دعوت به اسلام نكرده اي با او نجنگ و به خدا سوگند اگر يك نفر به دست تو هدايت شود از همه ي آنچه خورشيد بر او مي تابد براي تو ارزشمندتر است. علاوه بر اين كه ياري و هم پيماني او را براي خود تضمين نموده اي

بله ، اين حديث در كتاب معتبر كافي آمده (1) و با مباني قرآني و روايي مطابقت دارد.

در اين حديث رسول خدا به امام مي فرمايد كه هدف دين قلع و قمع كافران و مشركان نيست. بلكه هدف هدايت آنان است. مگر اين كه فرد عناد داشته و هدايت پذير نباشد و تو اي علي جان حالا كه به سوي جهاد رهسپار هستي، با هر فرد و گروهي مواجه شدي، ابتدا او را به توحيد و اسلام دعوت كن و با برهان و دليل، حق را برايش ثابت كن و شبه اي اگر دارد، برطرف كن تا با نور ايمان مواجه شود و هدايت گردد و بدان كه اگر به هدايت يك نفر توفيق يابي، ارزشمند تر است براي تو از اين كه مالك آنچه باشي كه خورشيد بر آن طلوع و از آن غروب مي كند( يعني همه جهان مادي) و اگر بنده اي را هدايت كني بر او ولايت عتق و آزاد كردن داري. زيرا او قبل از ايمان برده هوا و هوس و شيطان و نفس بوده و به دست تو ايمان آورده و آزاد شده است.

در عرب جاهلي كه بنده وجود داشت، هر كس بنده اي را مي خريد و آزاد مي كرد، بر او ولايت عتق و آزاد كردن داشت. (2)

پي نوشت ها:

1. كليني، كافي، تهران، اسلاميه، 1363 ش، ج 5، ص 36.

2. ابن سلام، غريب الحديث، بيروت، دار اكتاب العربي، 1384 ق، ج 3،ص 321.

از معصوم(ع) سوال شد: چرا برخي هنگام مرگ چشمانشان بسته و بعضي باز است؟
مرگ براي همه حتمي و ناگهاني است. اما روايت فوق در منابع ما موجود نيست و ما نيافتيم و شايد بتوان گفت اين كلام مي تواند شرح و الموت‏ يأتي‏ بغتة باشد.

منبع اين حديث كجاست؟

از معصوم(ع) سوال شد: چرا برخي هنگام مرگ چشمانشان بسته و بعضي باز است؟ حضرت فرمود:

آنكه چشمش باز مانده فرصت نيافته كه چشمش را ببندد و آنكه بسته است مهلت باز كردن چشم نداشته

در كلامي از حضرت پيامبر اكرم (ص) است كه در وصاياي خود به ابو ذر غفاري چنين فرموده است: يا أبا ذرّ! إنّك في ممرّ اللّيل و النّهار، في آجال منقوصة، و أعمال محفوظة؛ و الموت‏ يأتي‏ بغتة؛ و من يزرع خيرا يوشك أن يحصد خيرا، و من يزرع شرّا يوشك أن يحصد ندامة؛ و لكلّ زارع ما زرع ...(1) اي ابو ذر! تو در گذرگاه شب و روز به سر مي‏بري، با عمري رو به كاستي، و كارهايي ثبت گشته، و مرگي كه ناگهان فرا مي‏رسد. آن كس كه نيكي كشت كند، اميد آن هست كه نيكي بدرود، و آن كس كه بدي بكارد، محصول آن پشيماني خواهد بود. و به هر كشاورزي همان عايد شود كه خود كشته است...»

مرگ براي همه حتمي و ناگهاني است. هيچ كس در مقابل ناگهاني بودن مرگ چاره و علاجي ندارد، هنگامي كه نام انساني، چه مسلمان و چه غيرمسلمان در فهرست ملاقات با حضرت عزرائيل ثبت شد، آن شخص، هيچ راه و چاره اي براي مقابله با اين وضع نخواهد داشت. در اين هنگام پرده هاي جهل و بي خبري از مقابل قوّه درك و فهم و چشمان او كنار رفته و افسوس خوردن آغاز مي گردد، اين جاست كه مي فهمد چه چيزهايي را در طول عمر خويش از دست داده است و چه بارهاي سنگين و پر ضرري را بيهوده بر دوش خود گذارده است. چه حسناتي را كه در دنيا به آساني مي توانسته كسب كند، به آساني از دست داده و اكنون كه به آنها نياز دارد، به ارزش و فايده آنها پي مي برد. گناهي كه به سادگي مي توانسته ترك كند، چه بيهوده و بدون دليل مرتكب شده است.لذا وقتي مرگ به سراغ انسان مي آيد اجازه بستن چشمهاي باز و باز كردن چشمان بسته را نمي دهد.

اما روايت فوق در منابع ما موجود نيست و ما نيافتيم و شايد بتوان گفت اين كلام مي تواند شرح و الموت‏ يأتي‏ بغتة باشد.

پي نوشت:

1. حكيمي، محمدرضا و حكيمي، الحياة، ترجمه احمد آرام،  دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، چاپ اول، 1380ش. ج‏3، ص 500.

لطفا در مورد سند زيازتنامه حضرت زهرا توضيح دهيد
اين حديث شريف از امام باقر(ع) نقل شده است و سند آن، كتاب هاي معتبر روايي شيعه است.

لطفا در مورد سند زيازتنامه حضرت زهرا توضيح دهيد

يَا مُمْتَحَنَهُ امْتَحَنَكِ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَهً وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَكِ أَوْلِيَاءُ وَ ...

اين حديث شريف از امام باقر(ع) نقل شده است و سند آن، كتاب هاي معتبر روايي شيعه است.

"حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَي بْنِ مُحَمَّدٍ الْعُرَيْضِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَر(ع) ذَاتَ يَوْمٍ قَالَ إِذَا صِرْتَ إِلَي قَبْرِ جَدَّتِكَ فَاطِمَةَ ع فَقُلْ يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَةً وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَكِ أَوْلِيَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِكُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوكِ(ص) وَ أَتَانَا بِهِ وَصِيُّهُ (ع) فَإِنَّا نَسْأَلُكِ إِنْ كُنَّا صَدَّقْنَاكِ إِلَّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا لَهُمَا بِالْبُشْرَي لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوَلَايَتِكِ...."(1)

هم چنين اين حديث در كتاب هاي ديگر روايي شيعه  از جمله كتاب وسايل الشيعه شيخ حرّ عاملي، چاپ قم،انتشارات موسسه آل البيت،سال 1409 ه.ق، ج 14 ، ص 367 و بحار الانوار علامه مجلسي، چاپ بيروت، انتشارات موسسه الوفاء، سال 1404 ه.ق، ج 14، ص367 موجود است.

پي نوشت:

1. شيخ طوسي، تهذيب‏الأحكام، تهران، انتشارات اسلاميه، سال 1365 ه.ش، ج6، ص10.

آیا در ازدواج قد ، میزان تحصیلات، فامیل یا غریبه مطرح است؟
بهتر است زن و شوهر در ميزان تحصيلات هماهنگ و نزديك به هم باشند. اگر ميزان تحصيلات زن و شوهر بسيار متفاوت باشد ممكن است زمينه بروز برخي از اختلافات بوجود آيد...

آیا در ازدواج  قد ، میزان تحصیلات،  فامیل یا غریبه مطرح است؟

 در رابطه با سوالي كه داريد لازم است به نكات زير توجه كنيد:

الف) ميزان تحصيلات و ازدواج:

بهتر است زن و شوهر در ميزان تحصيلات  هماهنگ و نزديك به هم باشند. اگر ميزان تحصيلات زن و شوهر بسيار متفاوت باشد ممكن است زمينه بروز برخي از اختلافات بوجود آيد. معمولا نوع نگرش، نحوه رفتار، سخن گفتن و معاشرت كسي كه داراي مقطع تحصيلي عالي است با كسي كه داراي تحصيلات بسيار كم است، فرق ميكند. همين تفاوتها ميتواند زمينه عدم تفاهم و اختلاف را فراهم كند.

البته لازم است تاكيد كنيم كه:

 1. هماهنگي در تحصيلات جزو ملاكهاي درجه دوم در ازدواج است يعني اگر زن و شوهر به لحاظ جهان بيني، فكري، ويِژگيهاي شخصيتي و خانوادگي هماهنگ باشند، اختلاف كم يا متوسط در ميزان تحصيلات مشكل جدي بوجود نميآورد.

 2. اگر اختلاف تحصيلي آن قدر زياد باشد كه در نوع جهانبيني،  نحوه رفتار ، سخن گفتن و  و يژگيهاي روحي طرفين تاثير بگذارد در آن صورت احتمال بروز اختلاف زياد است  مثلا اگر زن پزشك باشد و مرد داراي تحصيلات ابتدايي يا راهنمايي باشد معمولا زندگي زناشويي آنها دچار ناسازگاريهايي ميشود. ممكن است در چنين شرايطي بالا بودن تحصيلات زن موجب بوجود آمدن احساس حقارت در مرد شده و به حس اقتدار طلبي او لطمه وارد شود يا اينكه زن در مجالس و محافل از آداب معاشرت، از طرز صحبت و برخورد همسر كم سوادش و ... رنج ببرد. در نتيجه طبق اين شرايط امكان دارد تدريجا شعلههاي اختلاف نمايان شود.

 3. با توجه به فرهنگ ايراني احتمال اختلاف بيشتر در مواردي است كه زن تحصيلات عالي و مرد تحصيلات كم يا متوسط داشته باشد و الا اگر مرد تحصيلات عالي و زن تحصيلات متوسط داشته باشد احتمال اختلاف كم خواهد بود.

ب) قد:

تناسب در قد و ظاهري جسمي نيز جزو معيارهاي درجه دوم است.  در مورد كوتاهي يا بلندي قدي در ازدواج نميتوان حكم قطعي و كلي صادر كرد. اين مساله بيشتر به نظر طرفين بستگي دارد. طرفين بايد بررسي كنند كه كوتاهي يا بلندي قد همسرش چقدر براي او اهميت دارد؟ اگر كوتاهي يا بلندقدي همسر، براي فرد بسيار مهم باشد، بايد تلاش كند كه در انتخاب همسر علاوه بر ساير معيارها، قد طرف مقابل را نيز مورد توجه جدي قرار دهد. مثلا مردي را تصور كنيد كه  شديدا علاقه به داشتن همسري قد بلند دارد و اين مسئله بسيار براي او با اهميت است  اگر چنين مردي با زن كوتاه قد ازدواج كند، در آينده هنگام ديدن زنان بلند قد ممكن است فكرش مشغول شده و  دچار حسرت گردد و بالاخره  زنش را با آن ها مقايسه نمايد، چنين مسائلي زمينه ناراحتي و ناسازگاري را فراهم ميكند و ممكن است ناخواسته موجب اختلافاتي در زندگي زناشويي شود.

ج ) مسئله فاميل يا غريبه بودن :

در مورد فاميل يا غربيه بودن بايد گفت آنچه در اينجا مهم بوده و اصل است، هماهنگي دختر و پسر به لحاظ تعصبات فكري و همچنين هماهنگي خانوادگي طرفين به لحاظ فرهنگي و اقتصادي است. اگر طرفين در اين زمينهها هماهنگي بيشتري داشته باشند، براي ازدواج متناسبند و فرقي نميكند فاميل يا غريبه باشند.

بهتر است به اين نكته نيز توجه داشته باشيم كه هر چند در بين افراد فاميل احتمال هماهنگي فرهنگي بين خانواده ها زياد است ولي با اين وجود اگر احيانا خانواده دختر غير فاميل به لحاظ فرهنگي و اقتصادي با خانواده پسر هماهنگ باشند، بر خانواده دختر فاميلي كه به لحاظ فرهنگي و اقتصادي با خانواده پسر هماهنگ نيستند، ترجيح دارد و مناسب است با خانوادهاي وصلت صورت گيرد كه بين آن ها هماهنگي بيشتري باشد.

در ضمن در مورد ازدواج با افراد فاميل مخصوصا اگر فاميل خيلي نزديك باشد، مشاوره ژنتيك را فراموش نكنيد. زيرا در چنين ازدواجهاي فاميلي احتمال معلوليتهاي جسمي و ذهني در فرزندان  وجود دارد. لذا بهتر است با مشاوره ژنتيك از بروز بيماريهاي احتمالي پيشگيري شود.

صفحه‌ها