اديان

تورات، کتاب آسمانیِ نازل‌شده بر حضرت موسی علیه‌السلام است ولی بررسی تورات فعلی که در اختیار یهودیان است بیانگر مطالب دیگری است.
تحریف کتاب مقدس یهودیان

 پرسش:
اسلام درباره کتاب مقدس یهودیان چه نظری دارد؟ آیا آن را کتاب آسمانی تحریف‌شده می‌داند؟ آیا منظورش از تحریف، کم و زیاد کردن در تورات است یا منحرف کردن معنا و تفسیر تورات؟
 

پاسخ:
تورات بخشی از کتاب مقدس یهودیان است که در اعتقادنامه سیزده ماده‌ای یهودیان، درباره آن آمده است که یهودی مؤمن، باید گواهی دهد که تورات موجود، همان توراتی است که به موسی علیه‌السلام وحی شده است و اصلاً تغییرنیافته است. (1)
در حالی که بنا بر تحقیقات تاریخی، کتاب مقدس یهودیان، فاقد اعتبار است و قطعاً تغییراتی در آن راه‌یافته و نمی‌توان آن را تماماً الهی و بدون تغییر دانست. (2) حتی گفته‌شده که اسفار خمسه در تورات کنونی، کلام خدا نبوده (3) و نوشته عزرا بوده و تورات اصلی از بین رفته است. (4) 
ازاین‌رو، اصرار بر اینکه کتاب مقدس تحریف‌نشده، قابل‌قبول نیست. (5)
قرآن نیز اگرچه تورات را تصدیق می‌کند (6) و آن را میراث بنی‌اسرائیل می‌داند (7) که «تفصیل دهنده هر چیز» است؛ (8) اما با این حال، به تحریف تورات نیز تأکید دارد که در ادامه در قالب نکاتی به توضیح این مطلب می‌پردازیم.

 نکته اول:
تحریف در لغت، به کناره بردن و به گوشه کشانیدن و ایجاد نوعی دگرگونی در مقصود گوینده است و تحریف‌کننده، سخن گوینده را از جایگاه اصلی منحرف کرده، به کناری می‌برد. (9) همچنین در تحریف سعی بر این است که خلاف مقصود، القا شود. (10)
در اصطلاح فرهنگ اسلامی نیز تحریف به معنای تفسیر نادرست یا راه‌یابی تغییر و کاهش و افزایش در متن کتاب‌های آسمانی است که در یک نگاه کلی، به دو قسم لفظی و معنوی تقسیم می‌گردد:
الف. تحریف معنوی، تفسیر و تأویل نادرست از یک‌لفظ یا عبارت است که برخلاف مقصود گوینده صورت می‌گیرد و بر اساس رأی شخصی و با انگیزه‌های باطل انجام می‌شود.
ب. تحریف لفظی، همان دخل و تصرف در الفاظ و عبارات متن است که شامل تحریف به فزونی، کاستی، تبدیل و جابجا کردن واژه‌ها و جمله‌ها است. تحریف لفظی شامل تحریف شفاهی نیز می‌شود. تحریف شفاهی، تغییر اِعراب و مبهم خواندن متن است به‌گونه‌ای که مخاطب به‌اشتباه بیفتد. (11)

نکته دوم:
اینکه منظور قرآن از تحریف تورات، تحریف معنوی است یا لفظی و شفاهی، دیدگاه‌های مختلفی را میان مفسران پدید آورده است اما اکثر محققان (12) بر این باورند که آیات قرآن درباره تحریف تورات، هم ناظر به تحریف معنوی و هم ناظر به تحریف لفظی و شفاهی است. علامه طباطبایی، اشاره می‌کند که بر اساس آیات قرآنی، تورات کنونی، شامل بخشی از تورات واقعی (کتاب) است که بر حضرت موسی علیه‌السلام نازل‌شده و بخش‌هایی از آن دچار تحریفِ به کاهش یا افزایش، یا تغییر و تبدیل الفاظ یا جابجایی محل و ... شده است. (13)
توضیح بیشتر اینکه، آیات قرآن درباره تحریف تورات، چند دسته هستند:
0 تحریف کلمات از جایگاه اصلی آن، که در سه آیه قرآن با عبارات ﴿ یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ﴾ (14) و ﴿یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَوَاضِعِهِ﴾؛ (15) آمده است. این تحریف به‌صورت تغییر جایگاه‌های الفاظ با پس‌وپیش کردن آن‌ها و تحریف به کاهش و افزایش است. (16) شأن نزول این آیه نیز، مبنی بر تغییر حکم رجم و جایگزین کردن جَلد (تازیانه) و تحمیم (سیاه نمودن روی مجرم) از سوی یهودیان صدر اسلام، این مطلب را تأیید می‌کند. (17) همچنین جمهور مفسران نیز آیه پیشین را بیانگر تحریف لفظی و معنوی تورات دانسته‌اند. (18)
0 تحریف در گویش و بازی با کلمات، به‌طوری که با پیچاندن زبان خود، به‌گونه‌ای تلفظ می‌کردند که قابل‌تشخیص نبوده و معنای اصلی کلمه فهمیده نشود. عبارت ﴿ لَیًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ﴾؛ (19) ناظر به همین مطلب است. 
(20) این روش یکی از عادات یهود بوده و نمونه‌های بی‌شماری در تلمود یافت می‌شود. (21) برای مثال، ایشان هنگام  تلفظ «راعنا» به معنای رعایت حال ما را کن، کسره عین را به‌سوی فتحه متمایل ساخته و با آهنگی مخصوص ادا می‌کردند تا معنای (شرور ما) از آن برآید. (22)
0 خداوند متعال در سوره‌های بقره (23) و آل‌عمران (24) اهل کتاب را به سبب کتمان حقایق از روی عمد، سرزنش می‌کند. کتمان در آیه شریفه، کتمان اصل آیه و کتمان دلالت را در برمی‌گیرد و کتمان دلالت نیز می‌تواند به‌صورت تأویل و حمل آیه بر معنایی که مقصود خداوند نیست یا تطبیق معنای آیه بر غیر مصداق واقعی آن باشد. (25) برای نمونه می‌توان به کتمان نبوت پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله و اوصاف ایشان اشاره کرد که طبق آیات قرآن، اهل کتاب، پیامبر را همانند پسران خویش می‌شناختند و ازاین‌رو، عده‌ای از آنان، دانسته این حقیقت را کتمان می کردند. (26) درباره کتمان اصل آیات تورات نیز می‌توان به آیات سوره انعام اشاره کرد (27) که توضیح می‌دهد، یهودیان تورات را قطعه‌قطعه و به‌صورت طومار درآورده و سپس بخش‌هایی از آن را آشکار و بخش‌های دیگر را پنهان می‌داشتند (28) که چه‌بسا پس از مدتی به‌کلی به فراموشی سپرده می‌شد.
0 معاد و رستاخیز، از آموزه‌های بنیادین ادیان آسمانی است و بنا بر آیات قرآن، این آموزه‌ها در تورات اصلی نیز آمده بود،  (29) ولی چون حالا در عهد عتیق، اثری از این آموزه‌ها یافت نمی‌شود یا اگر باشد دلالت روشنی بر آخرت و معاد ندارند؛ روشن می‌شود که تورات و عهد عتیق تحریف‌شده‌اند. (30)
0 خداوند درآیات قرآن، برخی از آموزه‌های شرک‌آمیز و تحریف یافته را به یهود نسبت می‌دهد که نشان از راه یافتن باورهای باطل و فزونی در این کتاب است. یکی از این موارد، نسبت دادن فرزند به خداوند است که در سوره‌هایی مانند توبه، بقره و انبیاء (31) ذکرشده است.

نتیجه:
با عنایت به آنچه گذشت، روشن می‌شود که تورات و کتاب مقدس یهودیان، از جهت تاریخی فاقد اعتبار است و تغییر و تحریف در آن راه‌یافته است. قرآن نیز اگرچه تورات اصیل را به‌عنوان کتاب آسمانیِ نازل‌شده بر حضرت موسی علیه‌السلام تصدیق می‌کند و آن را میراث بنی‌اسرائیل و تفصیل همه‌چیز می‌داند؛ ولی توضیح می‌دهد که یهودیان در طول تاریخ، آن را به شیوه‌های مختلف تحریف نموده‌اند تا از این طریق، حقایق مندرج در آن را پنهان کنند. این تحریف‌ها، گاهی به شکل معنوی بود و گاهی به شکل لفظی و شفاهی.

پی‌نوشت‌ها:
1. ویر، رابرت، جهان مذهبی: ادیان در جوامع امروز، ترجمه عبدالرحیم گواهی، تهران، نشر فرهنگ اسلامی، 1374 ش، ج 2، ص 623-624.
2. توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ، تهران، سمت، 1384 ش، ص 230.
3. جناتی، محمدابراهیم، الیهود قدیماً و حدیثاً، نجف، مطبعه الاداب، 1967 م، ص 55-58.
4. قرقسانی، یعقوب، کتاب الانوار و المراقب، به اهتمام لئون نموی، بی‌جا، بی‌نا، 1939 م، ج 1، ص 15.
5. الهندی، رحمه‌الله خلیل‌الرحمن، اظهارالحق، بی‌جا، مکتبه الثقافه الدینیه، بی‌تا، ج 1، ص 210.
6. سوره احقاف، آیه 12: ﴿ وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسى‏ إِماماً وَ رَحْمَهً وَ هذا کِتابٌ مُصَدِّقٌ لِساناً عَرَبِیًّا﴾.
7. سوره غافر، آیه 53: ﴿ وَأَوْرَثْنَا بَنِی إِسْرَائِیلَ الْکِتَابَ﴾.
8. سوره انعام، آیه 154:‌﴿ آتَیْنا مُوسَى الْکِتابَ تَماماً عَلَى الَّذی أَحْسَنَ وَ تَفْصیلاً لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَهً لَعَلَّهُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ یُؤْمِنُونَ ﴾.
9. معرفت، محمدهادی، صیانه القرآن من التحریف، قم، موسسه نشر اسلامی، 1413 ق، ص 121 و 150.
10. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، صدرا، بی‌تا، ج 17، ص 80.
11. فتحی، علی، قرآن کریم و موضوع تحریف گری اهل کتاب به‌ویژه یهود، فصلنامه قرآن شناخت، پاییز و زمستان 1388 ش، شماره 2، ص 170.
12. فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، تنویر المقباس من تفسیر ابن عباس، بیروت، دارالفکر، 1415 ق، ص 86 و 109 و 114؛ طوسی، محمد بن حسن، التبیان، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بی‌تا، ج 3، ص 13 و 47؛ جوزیه، ابن قیم، هدایه الحیاری، تحقیق احمد حجازی السقا قاهره، دارالریان للتراث، بی‌تا، ص 58؛ شبر، سید عبدالله، تفسیر القرآن الکریم، بیروت، دارالاسلامیه، 1412 ق، ص 86؛ جوادی آملی، عبدالله، نزاهت قرآن از تحریف، قم، اسراء، 1383 ش، ص 16؛ طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، 1422 ق، ج 4، ص 373.
13. طباطبایی، المیزان، ج 5، ص 342.
14. سوره نساء، آیه 46، سوره مائده، آیه 13.
15. سوره مائده، آیه 41.
16. طباطبایی، المیزان، ج 4، ص 373.
17. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1420 ق، ج 4، ص 576، ذیل آیه 41 سوره مائده.
18. قربطی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، بیروت، دارالکتب العلمیه،1408 ق، ج 6، ص 176؛ اندلسی، ابوحیان محمد بن یوسف، البحر المحیط، بیروت، دارالفکر، 1420 ق، ج 4، ص 258.
19. سوره نساء، آیه 46.
20. معرفت، صیانه القرآن من التحریف، ص 13.
21. توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ، ص 234.
22. بلاغی، محمدجواد، تفسیر آلاءالرحمن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا، ج 2، ص 134.
23. سوره بقره، آیه 42: ﴿ وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَکْتُمُوا الْحَقَّ ﴾؛ همچنین، رک: همان، آیات 146 و 156.
24. سوره آل عمران، آیه 71: ﴿ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَکْتُمُونَ الْحَقَّ ﴾.
25. فتحی، قرآن کریم و موضوع تحریف گری اهل کتاب به‌ویژه یهود، ص 185.
26. سوره بقره، آیه 146: ﴿ الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَعْرِفُونَهُ کَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَإِنَّ فَرِیقًا مِنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ﴾؛ سوره اعراف، آیه 157.
27. سوره انعام، آیه 91: ﴿ تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِیسَ تُبْدُونَهَا وَتُخْفُونَ کَثِیرًا ﴾.
28. آلوسی، محمود، روح المعانی، بیروت، دارالفکر، 1417 ق، ج 5، ص 319؛ زمخشری، جارالله محمد، الکشاف، بیروت، دارالکتب العربی، 1407 ق، ج 2، ص 24.
29. سوره طه، آیات 11-16؛ سوره اعلی، آیات 10-19.
30. بلاغی، محمدجواد، الرحله المدرسیه، بیروت، دارالمرتضی، 1993 م، ج 2، ص 214.
31. سوره توبه، آیه 30: ﴿ وَقَالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِیحُ ابْنُ اللَّهِ﴾؛ همچنین، رک: سوره بقره، آیه 116؛ سوره انبیاء، آیه 26.
 

دين اسلام به لحاظ سندي از طريق متواتر و معتبر به دست ما رسيده است و به همين جهت، به وقوع آن مطمئن هستيم ...

سلام

از کجا معلوم دینی به نام دین اسلام وجود دارد؟

با سلام و سپاس از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سئوالات ديني

براي پاسخ به پرسش حاضر، توجه شما را به اين نکات جلب مي کنيم:

1.         در مواجهه با پرسش حاضر چند احتمال مطرح است: يکي اين که از کجا معلوم که واقعا در هزار و اندي سال پيش، ديني به نام دين اسلام وقوع يافته است؟ و ديگري اين که از کجا معلوم که در ميان اختلافات مذهبي و تفسيري ميان شيعه و سني و شافعي و حنبلي، حقيقتا گوهر ثابتي به نام دين اسلام وجود دارد که ما موظف به فهم آن هستيم؟ در ادامه، هر يک از اين دو احتمال را مورد بحث و بررسي قرار مي دهيم:

2.         در پاسخ به پرسش اول گفتني است که براي دستيابي به واقعيات تاريخي، راهي جز اعتماد به اقوال گذشتگان نداريم چرا که واقعيت تاريخي امري پايان يافته است و اکنون وجودي ندارد تا با تجربه مستقيمِ خودمان، به آن دست يابيم. مثلا اين که قرآن در مکه و مدينه بر محمد ص نازل شده است، امري است که زمان آن گذشته است و ما به آن دسترسي مستقيم نداريم؛ چنانچه که به اين که در جنگ ايران و روم، گاهي سپاه ايران پيروز مي شد و گاهي سپاه روم. اين واقعيات تاريخي توسط نقل قول از کساني به دست ما رسيده است که خودشان بي واسطه اين حادثه را تجربه کرده اند. البته براي اين که اين نقل به دست ما برسد، عمدتا واسطه هاي متعددي در ميان است که آنها نيز آن حادثه و رويداد را مستقيما و بي واسطه تجربه نکرده اند. در مواجهه با واقعيات تاريخي و نقل قول از تجارب بي واسطه شاهدان، با چند فرض روبرو مي شويم که فقط اين دو مورد از حجيت برخوردارند: الف. گاهي واقعيت تاريخي به صورت متواتر براي ما نقل مي شود يعني افراد متعددي اين واقعيت را مستقيما تجربه کرده اند و توسط واسطه هاي متعددي اين اخبار به دست ما رسيده است تا جايي که عادتا محال است که اين نقل قول گروهي کذب باشد به نحوي که همگان دست به يکي کرده باشند و براي فريب آيندگان، خبري را جعل کرده باشند و به دروغ مدعي تحقق چيزي شده باشند. اين تواتر در تمامي طبقات نقل قول بايد باشد يعني در هر طبقه اي از ناقلان، بايد چنين تواتري موجود باشد به نحوي که اجتماع ناقلان بر کذب محال باشد.  ب. گاهي واقعيت تاريخي به صورت متواتر نقل نمي شود بلکه فقط يک يا چند نفر آن را مستقيما ديده اند و يا در برخي از طبقات نقل قول، يک يا چند نفر هستند که واسطه نقل اين خبر به گروه بعدي از ناقلان هستند. به چنين خبري اصطلاحا خبر واحد گفته مي شود حتي اگر راويان بيش از يک نفر باشند(1). در اين نقل قول، اگر ناقلان، انسان هاي راستگويي بوده اند و در ضبط قول از دقت و حافظه خوبي برخوردار باشند، اين اطمينان بدست مي آيد که آنها دروغ نگفته اند و در نقل قول اشتباه نکرده اند.(2) لازم به ذکر است که اگر کسي به يقين و اطمينان مذکور در اين فروض بي اعتنايي بورزد، نه فقط در مواجهه با واقعيات تاريخي، بلکه در زندگي روزمره خود نيز دچار مشکل مي شود چرا که ما در زندگي روزمره نيز با همين مقدار يقين و اطمينان زندگي مي کنيم و اگر بخواهيم در آن ها ترديد کنيم، اساسا قوام زندگي خود را از دست مي دهيم. مثلا گروهي از کارمندان ادراه به ما خبر مي دهند که بخش تعاوني اداره بن کالا مي دهد. در اين صورت، ما با ملاحظه تواتر اين خبر، به آن يقين مي کنيم و به تعاوني اداره مراجعه مي کنيم. يا اگر دوستي راستگو و مطمئن به شما بگويد که فلان مغازه گرانفروشي مي کند يا کالاي فاسد مي فروشد، شما به او اعتماد مي کنيد و از آن مغازه کالايي نمي خريد. با عنايت به اين مقدمات، روشن مي شود براي اين که از وجود محمد و نزول قرآن بر او در مکه آگاه شويم، يا بايد به تواتر يقيني برسيم و يا به اطمينان معقول و موجه. چنين تواتر و اطميناني حاصل نمي شود مگر اين که اقدام به تحقيق تاريخي کنيم و با ملاحظه متون تاريخي و بررسي تطبيقي و انباشتي آنها، به چنين تواتر و يقيني برسيم. لازم به ذکر است که محققان چنين تحقيقي را به انجام رسانيده اند و به همين جهت، هيچ يک از اسلام شناسان غربي و عربي و ايراني منکر اين حقايق نيستند.(3)

3.         اينک به احتمال دوم مي پردازيم مبني بر اين که از کجا معلوم که در ميان اختلافات مذهبي که هر يک مدعي فهم اسلام هستند، حقيقتا گوهر ثابتي به نام دين اسلام وجود دارد که ما موظف به فهم آن هستيم. با عنايت به آنچه در بند پيشين گذشت، ترديدي نيست که ديني به نام دين اسلام در هزار و اندي سال پيش وقوع يافته است و ما از طريق اخبار متواتر و معتبر، به آن دسترسي مي يابيم. اما با عنايت به اين که هر متني در معرض تفسيرهاي مختلف است، طبيعي است که مفسران در مواجهه با آن، فهم هاي مختلفي را عرضه نمايند اما اين بدين معنا نيست که حقيقتا متن ثابتي پيش روي ما نيست. مثلا در مواجهه با مکانيک کوانتوم، تفسيرهاي مختلفي از جمله تفسير کپنهاگي صورت گرفته است اما اين بدين معنا نيست که اساسا مکانيک کوانتوم به مثابه ساختاري مشترک و متني ثابت در ميان تفسير هاي مختلف، واقعيت ندارد. بنابراين، دين اسلام امري وقوع يافته است و اينک نيز به دست ما رسيده است و مسلمانان نيز درصدد فهم معناي حقيقي آن هستند اما به دلايل مختلف -که بررسي آن در اين مجال نمي گنجد- در تعيين آن معناي حقيقي، اختلاف کرده اند. مثلا شيعيان مستند به اين که بعد از وفات نبي ص، به تصريح نبي ص، علي و اوصياي او ع داراي حق ولايت و مرجعيت ديني و سياسي شدند و از عصمت و علم لدني برخوردارند، بدين جهت، فهمي خاص از دين را مورد توجه قرار مي دهند که ساير فرقه هاي اسلامي قبول ندارند. بنابراين، اين اختلافات مذهبي ناظر به تفسير دين اسلام است که خاستگاه کلامي و الهياتي دارد اما اين امر را نبايد به معناي آن گرفت که حقيقت ثابتي به نام دين اسلام وجود ندارد.(4)

4.         کوتاه سخن اين که دين اسلام به لحاظ سندي از طريق متواتر و معتبر به دست ما رسيده است و به همين جهت، به وقوع آن مطمئن هستيم اما با اين حال، به دلايل مختلف در تفسير آن اختلاف کرده ايم. اختلاف تفسيري نيز مبتني بر فرض وجود متن و معناي ثابت است.

 

پي نوشت ها:

(1)        براي مطالعه بيشتر، رک: شهيد ثاني، الدرايه فى علم مصطلح الحديث، نجف، مطبعه النعمان، ص 15؛ صدر، محمد باقر، بحوث فى علم الاصول، با تقرير آية الله سيد محمود هاشمى، ج 4، ص 338.

(2)          خوئي، ابوالقاسم، اجود التقريرات، ص114، امام خميني، سيد روح الله، انوار الهدايه، ج1، ص314؛ بهبهاني، وحيد، الفوائد الحائريه، ص490.

(3)        براي آگاهي از سير تاريخ نگاري اسلام، رک: عالم زاده، هادي، سجادي، سيدصادق، تاريخنگاري در اسلام، انتشارات سازمان مطالعه و تدوين کتب علوم انساني دانشگاهها (سمت)، 1388.

(4)        براي مطالعه بيشتر، رک: خرازي، محسن، بدايه المعارف في شرح عقائد الاماميه، موسسه النشر الاسلامي، ج2، صص3-124؛ جمعي از نويسندگان، امامت پژوهي، دانشگاه علوم اسلامي رضوي، 1381، صص153-163.

چرا همه‌ی اديان نوظهور بر ضد دين مبين اسلام می‌باشد؟
اديان جديد، جنبش‏هاي نوظهور ديني، اديان بديل يا اديان دوران جديد همگي واژگاني هستند که از پديده جديدي در جهان معاصر خبر مي‏دهند. اين اديان جديد، گروه‏هايي ...

چرا همه‌ی اديان نوظهور بر ضد دين مبين اسلام می‌باشد؟

به نام خدا و با سلام و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني و آرزوي توفيق روزافزون.

اديان جديد، جنبش‏هاي نوظهور ديني، اديان بديل يا اديان دوران جديد همگي واژگاني هستند که از پديده جديدي در جهان معاصر خبر مي‏دهند. اين اديان جديد، گروه‏هايي هستند که از زمان جنگ جهاني دوم در شکل کنوني‏شان ظاهر شدند و ازآن‌جهت نيز ديني محسوب مي‏شوند که به برخي پرسش‏هاي غايي و بنيادي پاسخ مي‏دهند که اديان اصيل در پي پاسخ‏گويي به آن‌ها هستند؛ پرسش‏هايي همچون: آيا خدايي هست؟ هدف زندگي چيست؟ بعد از مرگ چه بر ما مي‏رود؟ ويژگي مشترک تمامي اين اديان ازاین‌قرار است که در پاسخ به پرسش‌های بنيادي مذکور، خود را در برابر اديان رسمي تعريف می‌کنند و يا چنان تفسيري از اديان رسمي ارائه می‌کنند که کاملاً با تفسير مرسوم در تعارض است. (1)

شکل‌گیری اين اديان ناشي از علل مختلف است که بررسي تفصيلي آن‌ها در اين مجال نمی‌گنجد؛ اما اجمالش ازاین‌قرار است که بعد از تمامیت‌خواهی و ظلم و ستم کليسا در حق مردم، روشنفکران در عصر مدرن به شیوه‌های مختلف با مسيحيت مخالفت کردند تا مشروعيت و اقتدار سياسي کليسا را تخريب کرده و از آن عبور کنند. اين مخالفت به شیوه‌های مختلف بود: گاهي منکر خدا شدند و گاهي در وجودش شک کردند و گاهي منکر دين وحياني شدند و از دين عقلاني دفاع کردند. درهرصورت، در عصر مدرن، بخش عمده‌ای از متفکران با بی‌اعتمادی به مسيحيت، به اين تمايل سوق يافتند که ديگر نبايد صداي خدا در اديان رسمي را شنيد و بايد از دين وحياني عبور کرد. (2)

همين نگرش بی‌اعتنایی به دين (سکولاريزاسيون) در تمامي ساحات زندگي انسان جاري شد تا جايي که نه تدبير سياست و نه تعليم و تربيت، بر اساس آموزه‌های ديني تنظيم نمی‌شد. روشنفکران اميدوار بودند که همين بی‌اعتنایی به دين، نهایتاً به اين امر منجر شود که اديان از صحنه زندگي بشر محو شوند.

اما ازآنجایی‌که پرسش‌هایی که دين درصدد پاسخ به آن‌ها است، در عصر مدرن بی‌پاسخ ماند و احساسات و نيازهاي مذهبي مغفول واقع شد، اقبال به دين مجدداً مطرح شد با اين تفاوت که اين بار دين در قالب‌های جديدي مطرح شد تا هم با الگوي فکري سکولار عصر مدرن هماهنگ باشد و هم نيازهاي معنوي و احساسات مذهبي مردم را موردتوجه قرار دهد. به همين جهت، تأسیس اديان نوظهور در عصر مدرن، بسيار رواج يافته است.

البته نبايد از اين امر نيز غافل شد که انگيزه تأسیس اديان نوظهور، محدود به آنچه گذشت، نيست. گاهي انگیزه‌های سودجويانه و گاهي انگیزه‌های سياسي، عامل تأسیس دين جديد و يا حمايت و ترويجش شد. درهرصورت، در عصر جديد، با اديان نوظهوري روبرو هستيم که خودشان را بديل و رقيب اديان رسمي از قبيل اسلام می‌دانند و به همين جهت با دين اسلام مخالفت کرده و آن را به چالش می‌کشند؛ خصوصاً این‌که دين اسلام خودش را دين خاتم معرفي می‌کند به‌گونه‌ای که هم ناسخ اديان سابق است و هم مُبطِل اديان بعدي. ازاین‌رو، هر دين جديدي که ايجاد می‌شود خودش را در تعارض با خاتميت اسلام می‌یابد و به همين جهت، براي ردّ خاتميت دين اسلام و تأسیس دين جديد، حقانيت دين اسلام را مورد چالش قرار می‌دهد.

افزون بر آنچه گذشت، گاهي مخالفت اديان نوظهور با دين اسلام ازاین‌جهت است که دين اسلام خدامحور است نه انسان‌محور. اگرچه هدف نهايي از نزول وحي و بعثت پيامبر اکرم ص، ابلاغ پيام الهي به انسان و دستيابي انسان به سعادت ابدي است، اما بااین‌حال، آموزه‌های اسلامي بر محور خداپرستي و عبوديت و بندگي و تسليم در برابر خدا شکل‌گرفته است و همراه با مسئوليت و تعهد ديني است. از منظر اسلامي، انتخاب دين بايد بر اساس حقانيت دين باشد نه احساس آرامش و لذت. آري، خداباوري و خداپرستي آرامش آفرين است. (3) اما هدف از قبول اسلام و مسلمان شدن، صرفاً رسيدن به آرامش در زندگي زميني نيست، بلکه گاهي لازم است مال و جان خود را در محضر خدا فدا کرده و براي احياي دين و زنده نگه‌داشتن ياد و نام خدا و پاسداشت فرامين و اوامرش، جهاد کنيم و از آرامش و آسايش و زندگي زميني خوب چشم‌پوشی نماييم. بنابراين، حق محوري و خدامحوري دو معيار اساسي است که دين اسلام بر آن تأکید می‌کند و به انسان‌ها متذکر می‌شود که انتخاب دين بايد بر اين اساس باشد؛ خواه آن دين اسلام باشد خواه هر دين ديگر. روشن است که اديان نوظهور در عصر جديد با اين دو معيار مخالف‌اند و معيار انتخاب دين را نه حق محوري و پاسداشت حريم الهي، بلکه انسان‌محوري و دستيابي به لذت و آرامش روحي می‌دانند. ازاین‌رو، اديان نوظهور، با به چالش کشيدن دين اسلام، درصدد طرح استانداردها و معيارهاي جديد براي انتخاب دين هستند. درواقع، اگر قرار باشد اديان نوظهور بسط يابند، بايد معيارهايي که اسلام آن‌ها را به رسميت شناخته و بر اذهان مسلط کرده، نفي شوند؛ و اين کار جز از طريق تخريب اسلام و نفي حقانيتش به دست نمی‌آید.

علت ديگري که می‌تواند عامل مخالفت اديان نوظهور با دين اسلام باشد، حاکميت انديشه مدرن و سکولار در باطن اين اديان جديد است. همان‌طور که عرض شد آن‌ها با به رسميت شناختن تفکر سکولار و مدرن، به دنبال پر کردن خلأهای معنوي و تأمین نيازهاي روحي انسان‌ها هستند. همين اهتمام به تفکر سکولار و نفي شرايع الهي در ساحات مختلف زندگي، علت ديگري است که آن‌ها را در تقابل با اسلام قرار می‌دهد. ازآنجایی‌که دين اسلام، دربردارنده شريعت است و در تمامي ساحات زندگي، توصيه و سفارش دارد، اديان جديد به نمايندگي از تفکر مدرن و سکولار، با آن مخالفت می‌کنند و قداست و حقانيت آن را به چالش می‌کشند تا دين را صرفاً به حوزه شخصي و پاسخگويي به نيازهاي مبهم معنوي، محدود کنند و او را از ساحات مختلف زندگي حذف نمايند.

 

البته براي مخالفت اديان جديد و نوظهور با اسلام، علل و انگیزه‌های ديگري نيز متصور است ولي به خاطر محدوديت نوشتار، به همين ميزان بسنده می‌کنیم.

پی‌نوشت‌ها:

1. الين بارکر، مقاله اديان جديد، مجله هفت آسمان، شماره 15، 1381.

2. کاپلستون، فردريک، تاريخ فلسفه، ج 6 (در اين کتاب، مفصلا به آراي فلسفي عصر مدرن اشاره می‌شود و انحاي مختلف مخالفت فلاسفه جديد با دين وحياني مورد بررسي قرار می‌گیرد).

3. «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»(رعد: 28)؛ يعني: «آگاه باشيد، تنها با ياد خدا دلها آرامش مى‏يابد».

به چه اعمالی بدعت اطلاق می شود؟
بدعت يعني كم و زياد كردن دين، با نام دين و هر كاري كه با قصد دينداري انجام شود، در حالي كه دين آن را نگفته است.

بدعت چیست و به چه اعمالی بدعت اطلاق می شود؟

بدعت چيزي است كه بدون پيشينه و الگوي قبلي ايجاد می گردد، يا گفتاري كه بدون پيشينه بر زبان جاري می گردد، از اين رو خداوند بديع آسمان ها و زمين است (بديع السماوات و الارض) (1) بديع از ماده "بدع" است، به معناي نوآور . اما از لحاظ اصطلاحي :

بدعت يعني چيز تازه اي كه در قرآن و سنت ريشه ندارد؛ (2) يعني كم و زياد كردن دين، با نام دين و هر كاري كه با قصد دينداري انجام شود، در حالي كه دين آن را نگفته است. بدعت گذار كسي است كه فرمان خدا را ناديده گيرد و به دلخواه خود و با نام دين آن را پديد آورد. (3)

لذا هر عملي كه انسان انجام مي دهد مادامي كه  به قصد ورود در دين نباشد، و نيت انجام آن هم اضافه كردن در احكام دين نباشد ،و مادامي كه اصل عمل نيز مورد نهي خداوند نباشد بدعت تلقي نمي گردد.

براي آگاهي بيشتر به كتاب آيين وهابيت نوشته جعفر سبحاني مراجعه نماييد .

 

پي نوشت ها :

1 . بقره (2) آيه 117.

2 . طريحي، مجمع البحرين، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1408ه ق،ج1، ص 164.

3 . محمد محمدي ري شهري، ميزان الحكمه، دار الحدیث، تهران، 1416 ق. ج1، ص 107.

این تعداد كدامند وعلت آن در چیست؟
در نگاه همه شعیان واجبات به طور كلی به دو دسته تقسيم مي شود: ...

از نظر تعداد فروع در مذهب شیعه اختلاف است، این تعداد كدامند وعلت آن در چیست؟

در نگاه همه شعیان واجبات به طور كلی به دو دسته تقسيم مي شود:

الف) واجب هايي كه مربوط به امور اعتقادي مي باشند.

1- اعتقاد به وجود خداوند، هم چنين اعتقاد به يگانگي و وحدانيت واجب است.

2- اعتقاد به صفات جمال و جلال خداوند و اين كه ذات خدا داراي كمال مطلق مي باشد . از هر عيب و نقص پاك و منزّه مي باشد . نيز اعتقاد به اين كه خداوند عادل است .عالم را بر اساس عدل پايه گذاري نموده است، واجب مي باشد.

3- اعتقاد به نبوّت و رسالت عامه، يعني اعتقاد به اين كه خداوند پيامبراني را براي هدايت عموم مردم فرستاده است . به وسيله آن ها كتابي از آسمان فرو فرستاده است، واجب مي باشد.

4- اعتقاد به نبوّت و رسالت پيامبر اسلام (ص) و اين كه خاتم انبيا و پيامبران است كه خداوند او را به عنوان آخرين پيامبر و سفير خودش براي هدايت مردم فرستاده است . او نيز احكام خدا را به مردم ابلاغ نموده است.

5- اعتقاد به حيات پس از مرگ و عالم آخرت و اعتقاد به معاد جسماني واجب است و اين كه همه مردم در قيامت در برابر دادگاه عدل الهي براي حضور مي يابند. هر كس در برابر اعمال و رفتار خود مورد سؤال و جواب قرار مي گيرد و مستحق كيفر يا پاداش مي شود.

اعتقاد به وجود بهشت و دوزخ واجب است و اين كه گناهكاران مستحق عذاب جهنم و نيكوكاران در نعمت هاي بهشتي زندگي مي كنند.

6- اعتقاد به اين كه امامان دوازده گانه با امر خداوند توسط پيامبر اسلام به عنوان جانشين بر حق پيامبر اسلام و پيشوايان برحق امت پيامبر بعد از آن حضرت تعيين شده اند ؛ هم چنين اعتقاد به عصمت و پاكي پيامبر اسلام و حضرت زهرا (س) و امامان دوازدگانه، واجب مي باشد.

اولين امام و جانشين برحق پيامبر، امام علي عليه السلام است . امامان بعدي به ترتيب عبارت اند از: امام حسن مجتبي، امام حسين (فرزندان امام علي ) و امام علي بن حسن ؛ محمد بن علي ؛ جعفر بن محمد ؛ موسي بن جعفر ؛ علي بن موسي ؛ محمد بن علي ؛ علي بن محمد ؛ حسن بن علي ؛ محمد بن حسن حجت المنتظَر امام مهدي، قائم ال محمد عجل الله تعالي فرجه الشريف .

هم چنين اعتقاد به اين كه امام دوازدهم، درحال حاضر به اذن خداوند در پرده غيبت قرار دارد . هر زمان خداوند بخواهد ظهور مي كند و دنيا را پر از عدل و داد مي كند.

7- واجب است اعتقاد به اين كه قرآن كتاب آسماني است كه از جانب خداوند براي پيامبر ارسال شده است تا بشر را از گمراهي نجات دهد.

 نيز واجب است اعتقاد به اين كه خداوند در اديان پيشين، نيز كتاب هاي آسماني مانند انجيل و تورات و ساير كتاب هاي آسماني را براي هدايت بشر فرستاده،بعد از پيامبران صاحب كتاب، عده ای از منحرفان و دنيا پرستان در كتاب الهي دست برده اند . بعضي از مطالب آن را به نفع خودشان تحريف نموده اند. اما قرآن با بودن جانشينان پيامبر از دستبرد و تحريف، محفوظ مانده است.

8- واجب است اعتقاد به اين كه پيامبران الهي همه معصوم بوده اند.

 ب) واجب هايي كه مربوط به عمل و كردار انسان است، اعم از واجب هاي عبادي و غير عبادي:

1- بعد از اعتقاد به اصول دين (توحيد، نبوت، عدل، امامت و معاد) اعتقاد و عمل به فروع دين، واجب است.

فروع دين گرچه بسیار است و بر شمردن آن ها نیاز به نگارش یك مقاله دارد ،ولی به طور كلی در ده شاخه عنوان شده كه بسیاری از فروع دیگر در واقع مقدمه و لازمه این ده فرع محسوب می شود . برای مراعات اختصار به ذكر ده فرعی اكتفا می شود :

 1-1. نماز؛

 2-1. روزه؛

 3-1. حج؛

 4-1. جهاد؛

 5-1. زكات؛

 6-1. خمس؛

 7-1. امر به معروف؛

 8-1. نهي از منكر؛

 9-1. تولّي؛

10-1. تبرّي.

معناي تولّي دوست داشتن دوستان خدا و تبرّي دشمني با دشمنان خداوند است.

عمل به فروع دين براي كساني كه مكلف به هر يك از اين تكاليف باشند، واجب است.

 هر يك از فروع دين احكام مفصلی دارند كه بايد به رساله هاي عمليه (توضيح المسائل) رجوع نمائيد. هم چنين مواردی كه زكات واجب است ، بايد در رساله هاي عمليه مطالعه كنيد.

 در واجباتی كه در مسئله حج وجود دارد و چيزهايي كه براي حاجي واجب است ،به كتاب مناسك حج كه مراجع نوشته اند، مراجعه نمائيد.

هم چنين واجب است انسان شرايط امر به معروف و نهي از منكر را بشناسد و مراتب آن را رعايت نمايد.

آیا فقط باید به نبوت رسول اكرم (ص) ایمان داشت؟
ايمان به نبوت يكي از اركان ديني اسلام است و مراد از اين نبوت هم تنها نبوت خاصه نيست.

حدود اصل نبوت در اسلام چگونه است؟ آیا فقط باید به نبوت رسول اكرم (ص) ایمان داشت؟ آیا می توان باقی پیامبران را انكار كرد؟

ايمان به نبوت يكي از اركان ديني اسلام است و مراد از اين نبوت هم تنها نبوت  خاصه نيست. بلكه ايمان به نبوت همه انبيا را شامل مي شود(1)؛ شهيد مطهري مي نويسد:

« آنچه جزء اصول دين است و ايمان به آن لازم است، نبوّت همه انبياء است.» (2)

در تاريخ نقل شده يكي از دانشمندان يهودي كه به حقانيت اسلام پي برده و به آن ايمان آورده بود روزي با گروهي از يهوديان تازه مسلمان نزد پيامبر آمد. آنان دوباره اظهار ايمان كردند و به پيامبر(ص) دست بيعت دادند و گفتند: «ما از اديان گذشته، تنها آيين يهود را مي پذيريم و از ميان كتاب هاي آسماني گذشته نيز تنها به تورات ايمان داريم و ديگر پيامبران و كتاب هاي آسماني آنها را قبول نداريم و همه را تكذيب مي كنيم.»

آنان مي پنداشتند با اين رفتار، جايگاه بهتري نزد پيامبر اسلام(ص) خواهند يافت، ولي پيامبر زبان قرآن به آنان توصيه كرد كه بايد همه پيامبران و كتاب هاي آسماني را به رسميت بشناسند؛ زيرا همه با يك هدف، يك حقيقت را مي جويند و تفاوتي ميان آنان وجود ندارد. آن گروه پس از شنيدن پاسخ پيامبر، دوباره به ايشان دست بيعت دادند و از نزد آن حضرت رفتند.(3)

باور به حقانيت نبوت همه فرستادگان  الهي از آيات  قرآن كريم  به صراحت بدست مي آيد مثلا قرآن كريم  در باره ضرورت ايمان به انبيا ي پيشين مي فرمايد:

وَ الْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ (4) مؤمنان نيز به خدا و فرشتگان او و كتابها و فرستادگان وي همگي ايمان آورده‏اند و (مي‏گويند) ما در ميان پيامبران او هيچ گونه فرقي نمي‏گذاريم و به همگي ايمان داريم.

 در آيات ديگر هم به همين حقيت اشاره شده است (5) بر اساس اين آيه معلوم مي شود كه مومن در نگاه قران كسي است كه نه تنها به  نبوت پيامبر خاتم بلكه به انبياء وحقانيت همه انبياء باور داشته باشد. 

البته نكته مهم آن است كه بدانيم در اين اعتقاد اصل ايمان به همه انبياء الهي لازم است نه شناخت مصداقي تك تك آن ها و مومن واقعي كسي است كه فارغ از تعيين مصداقي اين افراد، به طور كلي به نبوت و رسالت و حقانيت همه پيامبران الهي اعتقاد داشته باشد و هيچ يك از آن ها را انكار ننمايد.

البته ممكن است در مورد فردي خاص از انبياء كه پيامبر بودن يا نبودن او در منابع ديني به طور صريح نقل نشده ترديد داشته باشد و نبوت او را انكار نمايد، اين امر به معني انكار اصل نبوت و يا نبوت پيامبر اسلام نيست و منافاتي هم با ايمان به همه انبياء الهي ندارد، مگر آنكه انكار يك فرد خاص از انبياء به انكار نبوت پيامبر اسلام برگردد مثلا در روايت صحيح پيامبر اسلام آن فرد را به عنوان رسولي الهي معرفي كرده باشد، كه در اين صورت اين انكار موجب خروج از ايمان خواهد بود.

پي نوشت ها:

1. شيخ حسين وحيد خراساني، توضيح المسايل، نشر مدرسه امام باقر، قم، 1419 ق، ص21.

2. مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، تهران ، 1374ش، ج 3، ص 97.

3. طبرسي، مجمع البيان، نشر اسماعليان، قم، ج 6، ص 94.

4. بقره (2) آيه 285. 

5. آل عمران (3) آيه 84.

چرا شریعت دین اسلام از باقی ادیان سخت تر است؟
بر خلاف تصور رایج برخی از افراد اسلام دینی ساده و آسان است؛ این موضوع را هم در احكام و تكالیف فردی و هم در احكام اجتماعی آن می توان یافت.

چرا شریعت دین اسلام از باقی ادیان سخت تر است؟ آیا می توان مسلمان بود ولی مثلا نماز نخواند؟

بر خلاف تصور رایج برخی از افراد اسلام دینی ساده و آسان است؛ این موضوع را هم در احكام و تكالیف فردی و هم در احكام اجتماعی آن می توان یافت. به طور كلی اسلام  نسبت به ادیان ابراهیمی از تكالیف ساده تر و آسان تری برخوردار است؛ به همین خاطر پیامبر در پاسخ رفتار عده ای كه برای رسیدن به كمال و مقام قرب الهی، راه رهبانیت مسیحی را پیشه گرفتند و خود را از كامجویی دنیوی محروم كردند، فرمود :

 «لم یرسلني اللّه بالرهبانیة و لكن بعثني بالحنیفةالسهلة السمحة؛ خداوند مرا به گوشه گیري و انزوا برای رسیدن به سعادت و كمال و ملكوت مبعوث نكرد، بلكه به آییني پاك و آسان و با گذشت برانگیخت ». (1)

 استاد مطهری می نویسد: اسلام ـ به تعبیر رسول اكرم ـ شریعت سمحه و سهله است. در این شریعت به حكم این كه(سهله) است، تكالیف دست و پاگیر و شاق و حرج آمیز وضع نشده و به حكم این كه(سمحه) است، هر جا كه انجام تكالیفی، توأم با مضیقه و در تنگنا واقع شدن گردد، تكلیف ملغی می شود. (2)

در آیات قرآن نیز بر این مسئله تأكید شده كه تكالیف انسان ها در اسلام بر اساس توانایی و قدرت آن ها تعیین می­شود و عسر و حرج در آن وجود ندارد: " لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها(3)خداوند هيچ كس را، جز به اندازه تواناييش، تكليف نمي‏كند.» در جاهای دیگر نیز می فرماید كه خداوند در دین برای شما سختی قرار نداده است: « َ ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَج(4)  در دين (اسلام) كار سنگين و سختي بر شما قرار ندارد.»

آنچه به نظر می­رسد كه احكام دین اسلام را در نسبت با ادیانی مانند مسیحیت سخت جلوه داده، آن است كه متأسفانه مسیحیت امروزی با مسیحیت اصیل بسیار فاصله گرفته ،بخش احكام و تكالیف در دین مسیحیت بسیار كمرنگ و حتی حذف شده و یا عده كمی مانند راهبان به آن ها عمل می كنند.

آنچه در نگاه  مردم از آئین­های دیگر مانند مسیحیت وجود دارد، رفتار و اعتقادات پیروان این آئین­ها است، نه آنچه در متن شریعت آن ها وجود دارد. در متن شریعت و دین آن ها اعمال عبادی سخت و قوانین مشكلی وجود دارد كه بسیاری از آن ها امروز اصلا قابل اجرا نیست و با اوضاع اجتماعی جهان معاصر همخوانی نمی­كند؛ به همین خاطر  بسیاری از آن ها یا به مرور زمان از متون دینی حذف شده، یا برای عده خاصی مانند كشیشان و راهبان باقی مانده و پیروان دیگر، بسیاری از آن ها را به كنار نهادند كه می­توان از جمله به موضوع حجاب و سخت بودن شرایط توبه اشاره كرد. 

اما در مورد نماز باید عرض كنیم كه ماهیت اسلام مجموعه ای از اعتقادات و باورها است در كنار دستوراتی عملی كه هم حوزه اخلاقیات و روابط اجتماعی و حوزه شریعت و عملكرد انسان در قبال خود و خدا و دیگران را در بر می گیرد.

در این میان برخی دستورات و تكالیف جنبه ریشه ای و پایه ای دارند كه در ماهیت دین داری بر آن ها تاكید بسیاری شده است كه یكی از مهمترین موارد در این خصوص نماز است؛ تا جایی كه گفته شده شرط قبولی سایر اعمال قبولی نماز است. امام محمد باقر(ع)می فرماید: «اول ما یحاسب به العبد الصلاه، ان قبلت قبل ما سواها و ان ردت رد ما سواها؛ (5) اولین چیزی كه بنده در مورد آن مورد محاسبه قرار می گیرد، نماز است؛ اگر پذیرفته شد، سایر اعمال نیز پذیرفته می شود. اگر مردود شد، سایر اعمال نیز مردود می گردد ».

 اما به طور كلی نماز نخواندن شخصی كه می خواهد مسلمان باشد، به دو نحو است:

گاهی وجوب نماز را منكر است با اینكه می دانیم نماز از ضروریات دین است. بر این اساس این فرد منكر ضروری دین است و منكر ضروری دین كافر است. اما اگر كسی با اینكه معترف به وجوب نماز است، سستی و كاهلی می كند و نماز نمی خواند یا گاهی می خواند و گاهی نمی خواند چنین فردی می تواند مسلمان فرض شود. اما مسلمانی كه گناهی بسیار بزرگ یعنی ترك نماز را بر دوش می كشد و چه بسا بواسطه همین گناه همه اعمال نیك دیگرش را نیز فنا نماید.

دلیل این امر آن است كه در چندین آیه قرآن، مهم‏ترین مسئله پس از شناخت خداوند و ایمان به او، برپا داشتن نماز شمرده شده است‏. (6)

امام صادق (ع) نیز می‏فرماید: پس از شناخت خداوند هیچ عملی نیست كه با نماز برابری كند. (7) برخی از احادیث بر این نكته تأكید ورزیده‏اند كه نماز اساس و پایه اصلی دین و ایمان است؛ پایه‏ای مركزی كه در وسط خیمه قرار می‏گیرد و اگر برداشته شود، خیمه فرو می‏ریزد. (8)

 ریشه همه روایات را می توان در همین حقیقت یافت كه نماز در عین اینكه عامل پایداری ایمان واستمرار بندگی در وجود انسان است، عامل برقراری دین و حفظ نمادهای دینی در متن جامعه و بقای دین در طول تاریخ است.

هشام بن حكم از امام صادق(ع) پرسید: چرا نماز واجب شد، در حالی كه هم وقت میگیرد و هم انسان را به زحمت میاندازد؟ امام فرمود: "پیامبرانی آمدند و مردم را به آیین خود دعوت نمودند. عده ای هم دین آنان را پذیرفتند، امّا با مرگ آن پیامبران، نام و دین و یاد آنها از میان رفت. خداوند اراده فرمود كه اسلام و نام پیامبر زنده بماند و این از طریق نماز امكان پذیر است"، (9) یعنی علاوه بر آن كه نماز عبادت پروردگار است، موجب طراوت مكتب و احیای دین هم هست.

شاید به همین دلیل بود كه پیامبر ص در ابتدای اسلام در مقابل درخواست عده ای كه گفتند حاضریم به تو ایمان بیاوریم به شرطی كه نماز نخوانیم حضرت نپذیرفت و فرمود :«إِنَّهُ لَا خَيْرَ فِي دِينٍ لَا رُكُوعَ فِيهِ وَ لَا سُجُود (10) خیری در دینی كه در آن ركوع و سجود در آن نباشد نیست».

 

 پی­نوشت­ها:

1. كافی، ج 5، ص 494.

2. شهید مطهری، مجموعه آثار، نشر صدرا تهران 1374ش، ج 2، ص 241 با تلخیص.

3. بقره(2) آیه 286 .

4. حج (22) آیه 78.

5 محمد مهدی ری شهری، میزان الحكمه، نشر دار الحدیث قم 1416ق، ج5 ، ص374 .

6.  بقره (2) آیه 3؛ نساء (4) آیه 162؛ توبه (9) آیه 18.

7.  محمد باقر مجلسی  بحارالانوار، نشر دار الاحیا التراث العربی بیروت 1403 ق، ج 82، ص 225.

8.  همان، ص 218 و 223 و 227.

9.  شیخ صدوق  علل الشرایع، نشرموسسه دار الحجه، قم  131 ق ج 2، ص 10.

10. بحار الانوار همان ، ج 18، ص 203

چرا مسیحی ها مسلمان نشدند؟
در مورد دلایل عدم پذیرش اسلام از جانب پیروان سایر ادیان نكات متعددی قابل طرح است.

با توجه به برتری دین مبین اسلام ، چرا مسیحی ها مسلمان نشدند؟

 در مورد دلایل عدم پذیرش اسلام از جانب پیروان سایر ادیان نكات متعددی قابل طرح است. مانند این احتمالات:

1. بسیاری از مسیحیان همانند پیروان سایر ادیان های آسمانی از این حقیقت بی اطلاع هستند كه می بایست پیرو پیامبر الهی بعدی گردند. یا گزینه ای به عنوان پیامبر اسلام به عنوان پیامبر بعدی بر ایشان وجود دارد. در واقع به دلیل انحراف و تحریف در منابع مسیحی این عقیده غلط در بسیاری از مسیحیان وجود دارد كه عیسی مسیح به طور مجدد باز خواهد گشت و در نتیجه تا زمان بازگشت مسیح آنان تصور وجود دین و پیامبر جدید را هم ندارند.

 علائم ظهور عیسی مسیح در آخرالزمان یا آیات خبر دهنده آمدن دوم مسیح، در كتاب مقدس مسیحیان به طور مكرر آمده است؛ مثلا در انجیل مرقس باب 13 آیة 6 و همچنین در انجیل لوقا باب 21، آیة 8 آمده است، آنجا كه عیسی می فرماید: «بسیاری به نام من آمده، خواهند گفت من مسیح هستم، ولی دنبال آنها نروید»

در كتاب مقدس در مورد آینده جهان آمده: «عیسی به شاگردانش گفت: مواظب باشید كسی شما را گمراه نكند! بسیاری بنام من آمده، خواهند گفت من مسیح هستم و بسیاری را گمراه خواهند كرد، جنگ ها و اخبار جنگ ها را خواهید شنید، مضطرب نشوید، زیرا كه وقوع این همه لازم است، لیكن هنوز انتها نیست، قومی با قومی، مملكتی با مملكتی جنگ خواهند كرد. قحطی ها، وباها، زلزله ها پدید خواهند آمد؛ اما همة اینها آغاز دردهاست» . (1)

روشن است وقتی چنین آیاتی به بازگشت مجدد مسیح تعبیر می شود و این عقیده در زمره عقیده قطعی مسیحیان ترویج می گردد، توده افراد در جامعه مسیحی هیچ انگیزه ای برای مطالعه و مراجعه به پیامبران احتمالی بعدی و تامل در معجزات و شواهد و قرائن درستی یا نادرستی ادعای آنان ندارند.

2 - برخی ممكن است به حقانیت دین اسلام آگاه باشند، لیكن به جهت عناد و لجاجت حاضر به پذیرش آن نیستند ؛ قرآن در مورد این دسته از افراد به صراحت در قرآن فرموده است:

« الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَريقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُون (2) كساني كه كتاب آسماني به آنان داده‏ايم، او [پيامبر] را همچون فرزندان خود مي‏شناسند (ولي) جمعي از آنان، حق را آگاهانه كتمان مي‏كنند! »

این آیه نشان می دهد كه عده ای از اهل كتاب و پیروان ادیان دیگر در زمان رسول خدا نیز به درستی حقانیت و نبوت آن حضرت را می دانستند و نشانه های پیامبر آخرالزمان را در آن حضرت می دیدند، اما در عین حال عالمانه و ازروی عناد و لجاج با این عقیده مخافت كرده و به آن حضرت ایمان نمی آوردند. همین قاعده امروز نیز می تواند جریان داشته باشد و البته طبیعی است كه وقتی كسی سال ها به عقیده ای معتقد بوده و نسل در نسل بر اساس درستی آن عقیده اندیشیده و عمل نموده است، نمی تواند به آسانی از آن عقیده دست بكشد.

3 - برخی با وجود اعتقاد به حقانیت دین اسلام، بر این باورند كه پیروی از هر یك از پیامبران الهی و متدین شدن به هر یك از آیین آسمانی مایه رستگاری است؛ این عقیده همان تفكر تكثر گرایی یا پلورالیسم دینی است.

عقیده پلورالیسم دینی هرچند سابقه ای كهن دارد. اما در در دهههای اخیر در جهان مسیحیت و با تبیین دانشمندی به نام "جانهیك" بالا گرفت و به عنوان بك نظریه تدوین گشت. ایشان میدید كه بسیاری از غیر مسیحیها وجود دارند كه تحت تأثیر ادیان دیگر، انسانهایی پاك و بیآزار بار آمدهاند، بنابراین گفت نگوئیم كه مسیح خداست و فقط به وسیله او میتوان به بهشت رسید! چرا كه اگر قرار باشد تنها گروه مسیحیان به بهشت بروند، پس عمل خیر بقیه چه میشود؟

وی تصریح می كند : « اديان كليت هايي هستند كه اشكالي چند بعدي در زمينه ي تجربه ي ديني ، اعتقادات ، متون مقدس ، مناسك ، شيوه هاي زندگي و غيره دارند، اما همه ي آنها متناسب با تاءثيري كه ذات غايي بر حيات انساني دارد، شكل مي گيرند.» (3)

به همین دلیل تفكرات پلورالیستی امروزه در همه جای جهان و بخصوص در جهان مسیحیت رواج یافته و روشن است كه با چنین ایده ای فرد هیچ نیازی به تغییر دین خود نمی بیند، هر چند حقانیت و ارزشمندی و آسمانی بودن دینی جدید برای او مسلم گردد.

4 - البته عمده افراد در جوامع مسیحی به طور كلی روال زندگی خود را به گونه ای قرار داده اند كه در پی یافتن دین بر حق نیستند و تلاش در این زمینه را لازم و مفید ندانسته بلكه از ورود در این عرصه و درگیر كردن ذهن و زندگی پرهیز دارند ؛ این عده به پیروی از پدران و مادران خود به دین اجداد و آبائشان گرایش پیدا می كنند و به آن چه كه اعتقاد دارند، عادت كرده اند و به خاطر تبعات محتمل در تحقیق و تغییر دین حاضر به ورود در این عرصه نیستند.

5 - این نكته را نیز نباید از نظر دور داشت كه تبلیغاتی كه امروزه علیه اسلام و مسلمانان در جریان است، مانند آنكه اسلام دین شمشیر و ترور و خشونت و بی فكری معرفی می شود ، نیز یكی از عوامل مهم در رویگردانی مردم سایر ادیان در تامل و تدبر در مورد اسلام است و البته عوامل مختلف دیگر مانند وضعف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مسلمانان در این موضوع نیز می تواند نقش هایی را داشته باشد.

پی نوشت ها :

1.  انجیل متّی باب 24 آیة 5 و انجیل مرقس باب 13 آیة 6 و انجیل لوقا باب 21 آیه 8 .

2. بقره (2) آیه 146.

3.  مجله معرفت، ش 23، ص 71، مصاحبه اي با جان هيك و سيد حسين نصر

خدا فرموده دين نزد من فقط اسلام است
قرآن می‏گوید:ان الدین عند الله الاسلام؛ (2) دین نزد خدا اسلام است

 خدا فرموده دين نزد من فقط اسلام است و اديان ديگر بعد از پيامبر مورد قبول نمي باشد لطفا دراين باره توضيحي دهيد؟

از نظر اسلام، دین خدا از آدم تا خاتم یكی است و اختلاف در دین وجود ندارد. همه پیامبران به یك مكتب دعوت می‏كرده‏اند. اصول مكتب انبیا كه دین نامیده می‏شود، یكی بوده است.

تفاوت شرایع آسمانی در یك سلسله مسایل فرعی و شاخه‏ای بود، كه به حسب مقتضیات زمان و خصوصیات محیط و ویژگی‏های فكری و فرهنگی مردمی كه دعوت شده‏اند، متفاوت می‏شد. اما در واقع همه این ادیان و شرایع مختلف، شكل‏ها و صورت های متفاوت از یك حقیقت و در مسیر یك هدف و مقصود بوده اند . 

 تفاوت اساسی ادیان در سطح تعلیمات شان بوده كه پیامبران بعدی به موازات تكامل بشر در سطح بالاتری تعلیمات خویش را القا كرده‏اند؛ مثلاً تعلیمات اسلام در مورد مبدا و معاد و جهان و معارف پیامبران پیشین از نظر سطح تكالیف و عمق معارف نسبت به ادیان قبل تفاوت بسیاری دارد. به تعبیر دیگر بشر در تعلیمات انبیا مانند یك دانش‏آموز بوده كه او را از كلاس اول تا آخرین كلاس بالا بردند.

 از نظر قرآن همه آن چه وجود داشته و پیامبران عرضه كرده‏اند، دین بوده ، نه ادیان، كه نام آن " اسلام" است. البته مقصود این نیست كه در همه دوره‏ها دین خدا با این نام خوانده می‏شد، بلكه مقصود این است كه حقیقت دین، دارای ماهیت تسلیم و عبد محض بودن در برابر خدا است كه بهترین معرف آن لفظ « اسلام» است. (1) از این رو قرآن می‏گوید:

 "ان الدین عند الله الاسلام؛ (2) دین نزد خدا اسلام است".

یا می‏گوید: "ابراهیم نه یهودی و نه نصرانی، بلكه حقجو و تسلیم فرمان خدا (مسلمان )بود". (3)

پس دین خدا كه از طرف پیامبران الهی عرضه شده، یكی بوده است، با آن خصوصیتی كه گفته شد و مردم در دوران‏های پیامبران موظف بوده‏اند از شریعت پیامبر زمان خود كه بر اساس رشد فكری و ظرفیت های انسانی تكامل یافته پیروی نمایند، به لحاظ این كه در آن زمان دین به شكل كامل تر از زمان گذشته عرضه می‏شود تا آن كه این مسیر به دوران خاتمیت و ارائه كامل ترین شریعت و دستور عمل نهایی برای بشر منتهی گردد .

در هر حال با پایان دوران عمل و توجه به تعالیم یك دین به امر خداوند و آمدن پیامبر و شریعت جدید ، دیگر عمل به آن دستورات قبلی عین مخالفت با اراده خداوند و ضد عبودیت و تسلیم در برابر اوست ، در نتیجه در هر مقطع زمانی پیروی از یك دستور عمل مصداق تسلیم و تعبد و بندگی مطلق در برابر خداوند - كه عامل اصلی كمال و سعادت بشر محسوب می شود - است .

پس می توان نتیجه گرفت همه پیروان راستین ادیان آسمانی گذشته در زمان انبیای خود - و حتی كسانی كه با برهان و دلایل قابل قبول نزد عقل و خرد بر دین انبیای گذشته باقی ماندند و از ادیان جدید مطلع نشده یا زمینه تحقیق  برای شان فراهم نشد، ولی در دین خود و پیروی از فرامین شریعت خود صادق بودند -، مسلمان محسوب می شوند و دین و دینداری آن ها در قیامت مورد قبول قرار خواهد گرفت  .هرچند  یهودی یا مسیحی و...بودند.

 با آمدن دین جدید وكامل تر ، هر مومن خداپرستی باید به دین جدید گرویده، لااقل در مورد ادیان احتمالی به بررسی و تحقیق بپردازد. اصرار بر باقی ماندن بر دین گذشته، درجا زدن و مخالفت با دستور الهی وسفارش انبیای پیشین و لجاجت و خلاف تسلیم بودن است .

پس همه ادیان آسمانی برحق هستند؛ اما تنها در زمان خودشان یعنی قبل از ظهور پیامبرِ صاحب شریعت بعدی، دین حق و برگزیده خداوند برای انسان های همان عصر و زمان محسوب می شوند؛ اما در زمان كنونی كه ادیان مختلفی وجود دارند نمی توان همه را بر حق دانست و باید به دنبال دین حق در زمان كنونی ، آن هم به مدد عقل و برهان گشت .

این تحقیق و بررسی دارای لوازم و شرایطی است كه اكنون در مقام بیان آن نیستیم ، اما بعد از تحقق این شرایط و ایجاد بستر مناسب برای این تحقیق، باید به شكلی برابر و مساوی به آموزه های اصیل و مبنایی همه ادیان مراجعه نمود . آن ها را یك به یك بررسی نموده و با هم سنجید ؛ در واقع مهم ترین راهكار در این مسیر مراجعه به منابع اصیل ادیان موجود برای داوری است .

 

پي‏نوشت‏ها:

1. مرتضی مطهری، وحی و نبوت، ص 165، مجموعه آثار انتشارات صدرا ،تهران، 1374 ش ، ج 2 ،ص 181 .

2. آل عمران (3) آیه 19.

3. همان، آیه 67

چرا دین اسلام كاملترین ادیان است؟
بررسي ویژگي‌هاي اسلام در بُعد شناخت شناسی، ‌جهان بینی، ‌انسان شناسی، عقیده و مسائل اخلاقي و ارزشي با معیار عقل و خِرَد است.

چرا دین اسلام كاملترین ادیان است؟

برای پي بردن به حقانیت اسلام و برتري آن بر سایر ادیان، راههایي وجود دارد كه یكي از آنها بررسي ویژگيهاي اسلام در بُعد شناخت شناسی، جهان بینی، انسان شناسی، عقیده و مسائل اخلاقي و ارزشي با معیار عقل و خِرَد است. اگر در این زمینه خواهان بررسي گسترده هستید، توجه شما را به كتابهاي شهید مطهري و كتابهاي شهید محمد باقر صدر(به ویژه كتاب فلسفتنا كه در فارسي به نام هاي «فلسفة ما»، «جهان بیني ما» و «شناخت ما» ترجمه شده است) جلب میكنیم.

 به عنوان نمونه شهید مطهري دربارة ویژگيهاي اسلام مينویسد:

« دیدگاه اسلام از نظر شناخت شناسي چنین است:

 1ـ بشر میتواند جهان و حقایق آن را بشناسد و خود مشوق آن است....

 2ـ شناخت حقایق جهان از این راهها ممكن است: طبیعت یا آیات آفاقی، انسان یا آیات انفسی، تاریخ یا سرگذشت اجتماعي اقوام و ملل و عقل....

 3ـ ابزار شناخت عبارتند از: حواس، قوه تفكر و استدلال، تزكیه و تصفیة نفس و مطالعه آثار علمي دیگران.

 4ـ موضوعات شناخت عبارتند از: خدا، جهان طبیعت، انسان با جامعه و زمان.

 از نظر جهان بیني و انسان­شناسي عبارت است از:

 1ـ جهان واقعیتش از خدا است. یعني تمام واقعیتش انتساب به حق است.

 2ـ واقعیتش و نسبتش به حق یكي است.

 3ـ این واقعیت متغیر و متحرك است.

 4ـ واقعیت­هاي این جهان درجة تنزل یافته و مرتبة نازلة واقعیات جهاني دیگر است كه جهان غیب نامیده میشود.

 5ـ این جهان ماهیت «به سوي اویی» دارد؛ یعني همان طور كه از اوست به سوي او هم هست....

 6ـ جهان داراي نظام متقن علّي و معلولي و سببي و مسببي است. فیض الهي و قضا و قدر او به هر موجودي تنها از مسیر علل و اسباب خاص خود او جریان مي­یابد....

 7ـ جهان یك واقعیت هدایت شده است. تمام ذرات جهان در هر مرتبهاي كه هستند از نور هدایت برخوردارند.

 8ـ بعد از این جهان جهاني دیگر است....

 9ـ روح انسان حقیقتي جاودانه است.

 10ـ انسانها به حسب خلقت مساوي آفریده شدهاند، تنها ملاك فضیلت، علم، جهاد و تقوا است.

 11ـ انسانها به حسب اصل خلقت از یك سلسله استعدادهاي فطري از جمله فطرت دیني و اخلاقی برخوردارند.

 12ـ به حكم این كه هر فردي بالفطره انسان متولد میشود. در هر انساني استعداد توبه و بازگشت و پند پذیري هست....

 13ـ انسانها همواره در عمق جانشان یك تضاد دروني(تضاد بین عقل و هواي نفس) دارند و مختار و آزادند، از این رو مسئولیت دارند.

 14ـ جهان زیر چتر اراده خداوند واحد است....

از نظر ایدئولوژی:

ایدئولوژی اسلام همه جانبه، جامع و فراگیر است، در آن اجتهاد راه دارد، از سماحت و سهولت برخوردار است. زندگيگرا است.(نه زندگي گریز)، اجتماعي است و مقررات اجتماعي دارد. در عین اجتماعي بودن، حقوق و آزادي فردي را محترم ميشمارد....(1)

با نگاه به ویژگی هایی كه از اسلام بیان شد این معارف را ميتوان با معارف دیگر مكاتب و مذاهب مقایسه كرد؛ زیرا ادیان در كتب مقدس خود متبلور هستند و به درستی در آنها تبیین شده اند؛ اسلام در قرآن، مسیحیت در انجیل و یهود در تورات و زرتشتی گری در گاتها و .... ما معتقدیم با تأمّل در این كتب به راحتي حقانیت و برتري قرآن بر ساير كتب دیگر را مي توان دریافت نمود. زیرا جهان بینی جامعی كه از اسلام در قرآن متبلور است به هیچ وجه با رویكرد یك بعدی یا محدود سایر ادیان قابل مقایسه نیست .

جلوه هایی از این تفاوت ها عبارتند از :

 اوّل: توحید و تصویري كه ادیان موجود غیراز اسلام، از خدا ارائه مي كنند، نادرست و قابل خدشه است، بر خلاف اسلام.

 دوم: حقوق فردي انسانها در دین هاي دیگر به صورتي كه در اسلام شمولیت دارد، لحاظ نشده و گاه نادیده گرفته شده است.

 سوم: در دیگر ادیان تعادل میان زندگي دنیوي و اخروي رعایت نشده است، بر خلاف اسلام.

 چهارم: رهنمودهاي دین هاي دیگر به جهاتي ایدئالیستياند، مثلاً عدم خشونت بودایيها و مسیحیان، در حالي كه دنیا پُر است از خیر و شر و نیك و بد. از این رو جا به جا باید خشن یا نرم بود. این دستور اسلام است. هم قانون دارد و هم اخلاق؛ یعني رهنمودش با واقعیتها همخوان است.

 پنجم: اكثر دینها عهده دار زندگي اجتماعي انسانها نیستند، یا اگر هستند، تعادلي در آنها دیده نمي­شود و قوانین اجتماعي آنان سبب پایمال شدن حقوق انسانها مي­شود. این وضع در اسلام بهتر است.

 ششم: اكثر مذاهب با پیروان دیگر ادیان با خشونت برخورد مي كنند. در اسلام این امر تعدیل شده است. تاریخ هم نشان داد كه در همزیستي مسالمت آمیز، مسلمانان گوي سبقت را از همه ربوده­اند.

 هفتم: تحریف در ادیان آسماني تعالیم آنان را دچار خدشه كرده است، ولي در اسلام(قرآن) تحریفي وجود ندارد.

هشتم دين اسلام ديني جامع نگر است و براي تمام ابعاد زندگي انسان اعم از فردي و اجتماعي  اخلاقي و سياسي و حتي ريزترين مسائل زنگي برنامه دارد در حالي كه در ساير اديان چنين جامعيتي نيست.

جهت مطالعه بیشتر می توانید به منابع زیر مراجعه فرمائید:

- پروفسور  موریس بوكای، تورات ، انجیل، قرآن و علم، انتشارات اطلاعات

- رابرت هیوم ، ادیان زنده جهان ،نشر فرهنگ و اندیشه اسلام

 - جان ناس، تاريخ جامع اديان، ترجمه علي اصغر حكمت

پینوشتها:

1. مرتضي مطهری، مجموعةآثار، انتشارات صدرا، تهران، 1378ش، ج 2، ص 229 تا250.

صفحه‌ها