توحيد

از آنجائيكه موضوع وبلاگ ما اين است كه آيا سنت گرا هستيم يا مدرنيته حال مي بايست هر كسي تكليف خود را در اين مورد مشخص كند زيرا زندگي انسانها را عقيده ها جهت دار و هدفمند مي كنند و به عبارتي غايت زندگي بستگي به نوع عقيده دارد آنجا كه امام حسين (ع) مي فرمايند ( انما الحيواه عقيده و جهاد ) يعني زندگي در گرو عقيده است بالاخره انسانها بر پايه ي عقيده شان مالشان را جانشان را آبرويشان را از دست مي دهند و آيا بهتر نيست كه بدان معامله اي كه مي كند در عوض چه چيزي را بدست مي آورد به همين خاطر باز سازي عقيده خيلي مهم است در باز سازي عقيده مجبور است يا ستنت گرا باشد و يا مدرنيته حال بايد بررسي كرد كه آيا بايستي كل از سنت گرا بودن خارج شويم و به مدرنيته بودن رو آوريم يا اينكه در سنت اصلاحاتي كرد و اگر قرار است اصلاحاتي صورت گيرد در كدام قسمت تحول پيدا مي شود لازمه تحول در سنت چيست از انجائيكه سنت ها بر اساس معيارهاي آن جامعه و همچنين بر اساس رشد انسانهاي آن جامعه بوجود مي آيد و فروعاتش مختص زمان خودش است ولذا لازم است بر اثر تحول انسانها آن فروعات نيز متحول گردد و الا جوابگوي نيازهاي نسل جديد نخواهد بود براي تحول سازي در سنت اولا مي بايست مشخص نمود اصول ها و فروع ها كدام اند ثانيا غايت اصول ها براي چيست با بررسي اديان و ظهور پيامبران در طول تاريخ دو اهداف مشترك در ميان آورندگان اديان مشاهده ميشود 1- دعوت به توحيد 2- خبر از وجود جهان ديگر بقيه ي مسائل مربوط ميشود به بهداشت و معاملات و سياست و اخلاقيات اگر در ميان امت اختلافي باشد در اين امور است چون اين امور بستگي به محيط زندگي و عقايد اقليمي انسانها دارند مثلا قوه قضائيه مي بايست تعزير در شلاق را متحول كند و به جاي آن تعزيرهاي سازنده جايگزين نمايد بعنوان نمونه در يكي از شهر ها فردي به جرمي كرده بود و مدرك تحصيلي اش زير ديپلم بود قاضي به جاي تعزير در شلاق متهم را وادار كرده بود كه اگر ظرف دو سال بتواند مدرك ديپلم را بگيرد تعزير او بخشوده خواهد شد يا در خود زمان رسول الله مي بينيم اسيران را تشويق مي كردند اگر به ده نفر بيسواد خواندن و نوشتن ياد دهند آزاد خواهند شد يا اقتصادي كه در سنت بود اين بود كه زكوه به پنج قلم اصلي آن زمان تعلق دارد و امروزه نيز به سنت عمل ميشود با اين حساب سرمايه داران امروزي مي بايست از اين زكاه معاف شوند و در ساير فروعات نيز به همين منوال است درست است كه اديان الهي حكومت و سياست و اقتصاد و بهداشت و اخلاقيات دارد ولي اينها اصل دين نيستند اينها خادمان دين هستند اصل دين كه خودش مخدوم است عبارت است از دعوت به توحيد و يادآوري پس از اين جهان متاسفانه در هر دوره اي اين رسالت اصيل پيامبران فراموش شده شعائر بجاي آنها نشسته است درست است كه شعائر نشان دهنده اصول هاست ولي بر اثر تبليغ پوچ اصولها فراموش شده و فروعات به جاي اصول ها اصل شده اند شعائر ها همانند مانور در ارتش است مانور به خودي خود چيزي نيست ولي نشان دهنده واقعيتي است كه بعدا اتفاق خواهد افتاد و اماده شدن براي آن اتفاد واقعي است شعائر نيز به خودي خود چيزي نيستند بلكه نشان دهنده آن اصول ها هستند هزاران بار به مكه رفتن و شعائر را بجا آوردن بدون شناخت اصول ها ارزشي ندارد در هر مانوري كه در ارتش انجام ميشود اهداف و فرضيه ها در نظر گرفته ميشود و مانور روي آن فرضيه انجام ميگيرد و در شعائر نيز بايستي اصول ها مورد شناسائي قرار گيرند و بر اساس شناختي كه از اصول پيدا ميشود شعائر را بسمت آن اصولها جهت دار شوند

پرسش: تحول در سنت شرح : از آن جائي كه موضوع وبلاگ ما اين است كه آيا سنت گرا هستيم يا مدرنيته ،حال مي بايست هر كسي تكليف خود را در اين مورد مشخص كند زيرا زندگي انسان ها را عقيده ها جهت دار و هدفمند مي كنند . غايت زندگي بستگي به نوع عقيده دارد، آن جا كه امام حسين (ع) مي فرمايند ( انما الحيواه عقيده و جهاد ) يعني زندگي در گرو عقيده است. بالاخره انسان ها بر پايه عقيده ، مال شان، جان شان و آبروي شان را از دست مي دهند و آيا بهتر نيست بدان معامله اي كه مي كند ،در عوض چه چيزي را به دست مي آورد ..........
پاسخ: پرسشگر گرامي
با سلام و دعا براي قبولي عبادات و توفيق بندگي و تشکر از ارتباط تان با اين مرکز
آنچه نوشته ايد ،مبحثي مهم و البته بسيار قديمي در خصوص ماهيت و حقيقت شريعت و موقعيت آن در منظومه معرفتي دين است. دراين خصوص نگاهي دقيق و عميق نداشته، به برخي نظريات سطحي در اين زمينه بسنده كرده و از همان نتيجه گيري نموديد .
نزاع بين سنت و مدرنيته امري است كه در تبيين هاي گوناگون مفهوم سنت و مدرنيته معاني گوناگوني به خود مي گيرد . همچنين ، داراي مصاديق و فروع مختلفي است كه تطبيق آن بر مقوله ظواهر شرع و حقايق و اهداف مترتب بر آن خود داراي ايرادات مختلف است . اصولا تطبيق انسان هاي سنت گرا يا مدرن بر متمسكين به ظواهر شريعت و افرادي كه به چنين دستوراتي تقيد ندارند، از اساس تطبيقي نادرست و غير واقعي است .

اما فارغ از اين بحث اصولا نگاه اسلام نگاهي معتدل و بينابين در مقوله سنت و مدرنيته است .نه هر چيز را به اسم سنتي بودن مقدس و ارزشمند مي داند و نه هر امري سنتي را مذموم مي پندارد . در مقابل نه هر نماد مدرنيته را مذموم و مطرود مي انگارد و نه هر مظهر و نماد مدرنيته را ارزشمند و لايق جايگزيني به جاي امور سنتي مي داند .
در حقيقت اسلام در امور زندگي فردي و اجتماعي بشر اصول و كلياتي را تعريف نموده كه رسيدن به اين اهداف مي تواند از طريق هر ابزار و اسبابي انجام بپذيرد . پيشرفت هاي تكنولوژيك در اين زمينه نقش مهمي ايفا مي نمايند ، به شرطي كه خود اسباب و ابزار سنتي در هويت و ماهيت عمل نقش كليدي نداشته باشند . به نوعي در مجموعه اهداف اصلي تعريف نشوند .
اما در خصوص سنتي خواندن تعبد به دستورات ديني و ظواهر شريعت به نظر مي رسد ابتدا لازم است تبييني دقيق و كامل از فلسفه شريعت داشته باشيم ؛ در فرهنگ معرفتي اسلام جايگاه شريعت هرچند ماهيتي چند گانه داشته و اصولي مانند تنطيم امور زندگي بشر و مسير دادن به كليه اعمال و رفتار انسان در رابطه با خود و جامعه و خدا به گونه اي كه بيش ترين سود و منفعت كوتاه و دراز مدت را براي او به دنبال داشته باشد ؛ در اين مجموعه قرار مي گيرد ؛ اما ماهيت اصلي اين اعمال تشكيل روح تعبد و بندگي و تسليم در انسان است .
از اين رو توجه و تامل در ظواهر و ماهيت صوري اعمال و ايجاد رابطه بين اين اعمال و نتايج فرضي آن ها از ارزش افتاده ، تفاوت موقعيت هاي زماني و مكاني و فرهنگي و خلاصه تحول ساختار زندگي بشر تاثير چنداني بر ماهيت و هويت اصلي اعمال شرعي نخواهد گذاشت .
از اساس نگاه كاركرد گرايانه به دستورات شرعي و توجه به نتايج و فوائد مستقيم آن ها انحرافي عميق در معارف ديني به حساب مي آيد . هرچند در حدود دهه هاي 50 و 60 به شدت در جامعه ما ترويج مي شد ، اما به مرور زمان مروجين و مدعيان اين نظريه خود به نادرستي اين تفكر تا حدودي واقف شدند .
ديدگاهي كه دستورات باب طهارت و نجاست اسلام را تنها دستوراتي بهداشتي مي داند ، از اساس با يك انحراف بينشي و جهت گيري و پسش داوري خود خواسته مواجه است كه با هيچ يك از اصول و مباني ديني قابل تطبيق نيست ؛
هر نظريه اي نيازمند استدلال و برهان قابل قبول براي اثبات صدق خود است . اگر قرار باشد تنها با طرح يك فرضيه ،دين را تقسيم به دو بخش مهم و اصلي و كمك ارزش و فرعي كرده، ماهيت اصيل اديان را همان توحيد و معاد معرفي كنيم و شرايع و دستورات گوناگون فرعي را تنها ابزار و راهكارهايي در مسير تحقق ان اصول و اهداف بلند بدانيم و هيچ برهان و دليلي بر اين حقيقت اقامه نشود ، نمي توان ذره اي ارزش و اعتبار براي اين فرضيه قائل شد .
در عين حال كه اصولا اين نظريه به هيچ وجه با متون و منابع متقن اديان قابل تطبيق نبوده ،نمي توان درستي و حتي احتمال درستي آن را با شواهد و قرائن موجود در منابع ديني تاييد نمود .
البته در متن شرايع هم گاهي اهداف و مقاصد معيني بيان شده است كه به مرور زمان مي توان از ابزار و اسباب گوناگون در مسير رسيدن به آن اهداف بهره گرفت ، اما اين بدان معنا نيست كه ماهيت و حقيقت شريعت و همه دستورات شرعي را اين گونه ببينيم و با پيشرفت هاي تكنولوژيك آن ها را ناكارآمد و بي ثمر بدانيم .

پرسش:  در زمان جاهليت مردم به بتها سجده مي کردند، ما هم به خانه خدا سجده مي کنيم، چه تفاوتی میان بت و خانه کعبه وجود دارد؟

 

 

 

پرسش 1: کعبه شرح در زمان جاهليت مردم به بتها سجده مي کردند، ما هم به خانه خدا سجده مي کنيم؟(تفاوت بت و کعبه در چيست؟) پاسخ: سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما ؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛ با سلام ؛ سوال شما در واقع ناشي از اشتباهي است كه در مورد حقيقت سجده و قبله در ذهن داريد ؛ بر اساس دستور صريح قرآن ما مسلمانان موظفيم در وقت نماز به سوي خانه خدا كه قبله ماست به نماز بايستيم و اجزائ نماز را چنان كه به ما گفته شده، به جا بياوريم؛ يكي از اجزا نماز سجده است . در فرهنگ اسلام سجده تنها بر خداوند جايز است .نمي توان بر ديگري سجده نمود . تفاوت ميان دو چيز ( به سمت كعبه يا براي كعبه ) كاملاً روشن است. هيچ مسلماني براي كعبه يا به كعبه سجده نمي كند ، بلكه به سمت كعبه و براي خدا سجده مي كند ، در حالي كه بت پرست براي بت و به بت سجده مي كرد. خداوند همان گونه كه براي كيفيت سجده در نماز جزئيات و شروطي را ذكر فرموده ، براي سمت و جهت فرد سجده كننده هم جهت خاصي را معين نموده است كه سمت خانه خدا وكعبه باشد. البته فلسفه اين امر را بايد در حقيقت قبله و ويژگي هاي كعبه و ابعاد توحيدي آن دانست ، اما نبايد فراموش كرد همه اعمال ما به دستور خداوند و از سر تسليم در برابر خواست اوست . روزي ما را دستور به نماز و سجده به سمت بيت المقدس و روزي ديگر به سمت كعبه فرمان داده است ، اما همه اين عبادات بايد براي خدا و براي اطاعت از دستور او انجام شود. پرسش 2: اصلا چرا کعبه خانه خدا شد، مگر خدا خانه هم دارد؟ پاسخ: خداوند سبحان بي نياز است و جسم نيست تا در خانه‏اي نياز به سكني داشته باشد. اگر به "كعبه"، "بيت الله" گفته مي‏شود، به جهت شرافت و قداست اين مكان است. نيز چه به اين جهت كه مهم‏ترين مكان براي عبادت خدا است، همان گونه كه تمام مساجد و عبادتگاهي كه خداوند را در آن جا عبادت كنند، خانه خدا است. بنابراين خانه خدا اختصاص به كعبه ندراد ، بلكه هر جا كه ذكر و ياد خدا شود ، خانه خدا است و به همين خاطر مساجد نيز خانه خدا هستند ، اما مهم ترين مكان در روي زمين كه توسط پيامبران الهي و فقط براي عبادت خدا ساخته شده و بناي توحيدي است ، كعبه است و به همين خاطر هر گاه كه خانه خدا گفته شود ، كعبه مقصود است. خداوند بزرگ با در نظر گرفتن مصالح انسان‏ها به حضرت ابراهيم و اسماعيل دستور ساخت و تجديد بناي آن را صادر نمود، تا مردم برگرد آن جمع شوند و خداي واحد را عبادت كنند و انسان‏ها از اين طريق به تعالي و رشد نايل گردند. مناسك حج و زيارت خانه خدا از آثار و فوايد اخلاقي، سياسي و فرهنگي گوناگوني برخوردار است و به خاطر همين فوايد است كه خداي متعال دستور زيارت آن را به مردم داده است : 1 - در بُعد اخلاقي: مهم‏ترين فلسفه حج، دگرگوني اخلاقي است كه در انسان‏ها به وجود مي‏آورد. مراسم "احرام" انسان را از تعلقات مادي و امتيازات ظاهري و لباس‏هاي رنگارنگ و زر و زيور بيرون مي‏برد. با تحريم لذائد و پرداختن به خودسازي (كه از وظايف محرم است) او را از جهان ماده جدا مي‏كند و در عالمي در نور و روحانيت و صفا فرو مي‏برد. آنان را كه در حال عادي، بار سنگيني امتيازات موهوم مانند درجه و مدال را بر دوش خود احساس مي‏كنند، به يك باره سبكبال مي‏گرداند. مراسم حج يكي پس از ديگري آدمي را از علاقه‏هاي مادي و گذشته‏اي تاريك و گناه آلود بريده و به آينده‏اي روشن و پرصفا و نور پيوند مي‏دهد. به ويژه با توجه به اين حقيقت كه بسياري از اعمال و اذكار حج حكايت از خاطرات ابراهيم، اسماعيل و هاجر است. حاجي مجاهدت‏ها و ايثارگري‏هاي آنان را لحظه به لحظه در برابر چشمان خود مجسم مي‏كند و آن‏ها را به صورت سمبليك انجام مي‏دهد. نيز با توجه به اين كه در سرزمين مكه عموماً و مسجدالحرام و خانه كعبه و محل طواف خصوصاً يادآور خاطرات پيامبر اسلام(ص) و پيشوايان بزرگ و مجاهدت‏هاي مسلمانان صدر اسلام است، در هر گوشه‏اي از مسجدالحرام و سرزمين مكه چهره پيامبر(ص) و علي(ع) و ديگر پيشوايان بزرگ را مي‏نگرد و آواي حماسه‏هاي آنان را مي‏شنود. اين‏ها همه دست به دست هم مي‏دهند و زمينه يك انقلاب و دگرگوني بزرگ اخلاقي را در دل‏هاي آماده فراهم مي‏كنند، كه مايه تعالي و رشد فردي مي‏گردد. بدين جهت در روايت امام صادق(ع) آمده است: "كسي كه حج را به طور كامل انجام دهد، از گناهان خود بيرون مي‏آيد، همانند روزي كه از مادر ولادت يافته است". (1) 2 - در بُعد سياسي: مراسم حج در عين حالي كه خالص‏ترين و عميق‏ترين عبادت‏ها را عرضه مي‏كند، مؤثرترين وسيله براي پيشبرد اهداف سياسي اسلام است. در اين اعمال روح عبادت كه توجه به خدا است، با روح سياست كه توجه به خلق خدا است، درهم آميخته است. حج عامل مؤثري براي وحدت اسلامي، عامل مبارزه با تعصبات ملي و نژادپرستي و رهايي از حصار مرزهاي جغرافيايي است. آشنايي و آگاهي مسلمانان بدين جهت است كه امام علي(ع) درباره حج فرمود: "الحج تقويه للدين؛ مراسم حج براي تقويت دين تشريع شده است".(2) 3 - در بُعد فرهنگي: ارتباط قشرهاي مسلمانان در ايام حج مي‏تواند به عنوان مؤثرترين عامل مبادله فرهنگي و انتقال فكرها درآيد، خصوصاً با توجه به اين كه اجتماع با شكوه حج نماينده طبيعي و واقعي همه قشرهاي مسلمانان جهان است. بدين جهت است كه در روايت در مورد فلسفه حج آمده است. "خداوند اين بندگان را آفريد و فرمان هايي در طريق مصلحت دين و دنيا به آن‏ها داد، از جمله اجتماع مردم شرق و غرب را در آيين حج مقرر داشت، تا مسلمانان به خوبي يكديگر را بشناسند و از حال هم آگاه شوند و هر گروهي سرمايه‏اي تجاري را از شهري به شهر ديگر منتقل كنند نيز براي اين كه آثار پيامبر و اخبار او شناخته شود و مردم آن‏ها را به خاطر آورند و هرگز فراموش نكنند".(3) اما اين كه خانه خدا يكي از مظاهر بت پرستي است چنين نيست، بلكه خانه خدا خانه توحيد است و اعمال حج با تمامي اذكار و اركانش يكي از مظاهر زيبايي توحيد و يگانه پرستي است. مسلمانان در اين اعمال با سخن و عمل، توحيد و يگانه پرستي را ابراز مي‏دارند. بيان داشته‏ ايد كه با رفتن به حج مال خود را از دست مي‏دهيم، پاسخ: رفتن به حج را نمي‏توان از دست دادن مال تلقي كرد، بلكه خرج كردن در راه خدا همانند خمس و زكات است كه مايه بركت دنيوي و ذخيره آخرت آدمي مي‏گردد. تعرض به نواميس مردم: به نواميس مردم در ايام حج تعرض نمي‏شود، مگر آن كه زني از خود ضعف نشان دهد و حريم اسلامي را رعايت نكند و خود موجبات طمع و چشمداشت نامحرم را فراهم نمايد. اگر در برخي موارد تعرضي اتفاق افتد، اين در همه جا وجود دارد. پي‏نوشت‏ها: 1 . مجلسي، بحارالانوار، ج 96، ص 26. 2 . نهج‏البلاغه، كلمات قصار، ش 252. 3 . شيخ صدوق، علل الشرايع، ج 2، ص 109.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

صفحه‌ها