منع آب

منع آب بر اساس منابع تاریخی مسلم است[1]. وبرای این منع آب دلایلی را می توان ذکر کرد :

سئوال:

در خصوص منع آب ودلایل آن و تلاش های حضرت برای رفع آن توضیح دهید ؟

منع آب بر اساس منابع تاریخی مسلم است[1]. وبرای این منع آب دلایلی را می توان ذکر کرد :

نخست اينکه: آنها از آب به عنوان حربه مؤثرِ نظامى استفاده مى کردند، بدان معنا که باشدّت تشنگى که بر امام حسين(عليه السلام)و يارانش تحميل کردند، مى خواستند توان نظامى آنها را پايين آورده و در جبهه نظامى به شکست بکشانند.

دوم آنکه: با توجه به حضور زنان و فرزندان در اردوى امام حسين(عليه السلام) که در برابر سختى و کمبودها زودتر تحت تأثير قرار مى گرفتند، دشمن مى خواست از اين طريق با بر پا کردن جنگِ روانى امام(عليه السلام) و يارانش را به تسليم وادار نمايد.

سوم اينکه: بنى اميه که به عنوان خون خواهان عثمان به پيروزى غير قابل تصورى دست يافته بودند به لطايف الحيل کوشيدند آن واقعه فتنه انگيز را دوباره احيا کنند و از طريق برانگيختن احساس ها بار ديگر از آن استفاده لازم را ببرند. از اين رو دوباره از محاصره خانه عثمان و نرسيدن آب به آن سخن به ميان آوردند، گويا امام حسين(عليه السلام) و يارانش مسبّب آن بوده اند! بنابراين تشنگى عثمان را بهانه اى براى جلوگيرى از استفاده امام حسين(عليه السلام) و يارانش از آب کردند.

اما اقبل از آن که اقدامات امام رادرمقابل این خدعه دشمن بیان کنیم درابتدا باید بیان کرد:

  1. برطبق قراین مسجل درمورد عاشورا ووقایع مربوط به آن قرارنبوده است که امام ازطرق غیر معمول  ونا متعارف مشکلات پیش رو را حل کنند واگر مواردی بر خلاف آن دیده میشود آنها را میتوان به عنوان  اتمام حجت برای دیگران واطمینان قلب بخشیدن به یاران دراینکه ایشان بر حق هستند تفسیرکرد.
  2. امام درعین اینکه از هر گونه جنگ ودرگیری باکی نداشت، وخود واصحابش را آماده شهادت کرده بود  اما درکنار آن از برخی اقداماتی که باعث می شد  که بهانه به دشمن داده شود وجنگ را به بهانه آن آغاز کنند جلوگیری می کرد. ازجمله مواردی که سبب جنگ میشد حفر چاه درمیان خیمه ها بود چرا که ابن زیاد دستور داده بود جلو امام واصحابش را برای حفرچاه ودسترسی آب بگیرند[2].وبطور حتم بعد از این دستور ابن زیاد اگر چاهی در میان خیام حفر میشد سپاه دشمن تمام سعی خود را در ازبین بردن آن میکردند وهمین سبب درگیری زود هنگام میان دو سپاه وموجب حمله دشمن به خیمه ها میشد.واین بر خلاف آب آوردن از شط که فقط باعث درگیری های کوچکی میشد وسبب حمله به کل سپاه وخیام امام نمی شد .

اقدامات امام برای تامین آب :

1.درمنابع آمده است که امام چاهی را دربیرون خیام حفر کردند وبعد از برداشت آب آنرا محو کردند که این مطلب قبل از دستور ابن زیاد مبنی برشدت عمل بیشتر برامام ویارانشان درمنع آب بوده است.[3]

2.امام چندین بار توسط یاران خویش اقدام به آب آوردن از شط فرات کردند که بعنوان نمونه  می توان به این موارد اشاره کرد

حضرت ابوالفضل(ع) بصورت مكرر ، مقداري آب براي اهل بيت آوردند[4]. شكستن صف دشمن و آوردن آب براي مصارف غيرآشاميدني نيز گزارش شده است[5] .

3.یکی از اقدامات امام ویارانش برای برطرف کردن این مشکل گفتگو کردن بشکل مناظره ومحاجه باسپاه دشمن برای خنثی کردن استدلال ایشان درمنع آب وبشکل کلی تر استدلال بر حقانیت امام بود[6] و اگر این سخنان در دشمنان نفوذ میکرد چه بسا جنگی صورت نمیگرفت ویا حداقل منع آب برداشته میشد .

درپایان باید گفت که  اوج تشنگي در نيم روز عاشورا صورت پذيرفت و همگان را به رنج عطش كشانيد.واینکه  ذخيره آب نيز مي توانست بصورت مقطعي مشكل را حل كند و چاره ساز نبود آنگونه كه آوردن آب نيز به صورت موردي تشنگي ها را التيام بخشيد. اگر فرض كنيم كه در خيمه ها ابي هم باشد رزمندگان از آن استفاده نمي كنند تا اهل خيام از آن استفاده كنند و خودشان تشنه مي مانند .مطلب آخر اینکه انسان هم در حین جنگ به آب نياز دارد و اگر آب نخورد نمي تواند زياد دوام بياورد و امام و يارانش بدین سبب تشنه شهيد شدند .

گروه تاریخ مرکز ملی پاسخگویی به سئوالات دینی

[1] الأخبارالطوال،دینوری ص:255(نورالسیره)،أنساب‏الأشراف ج‏3،ص:180(نورالسیره)،تاريخ‏الطبري،ج‏5،ص:412(نورالسیره)،الفتوح،ج‏5،ص:92،91(نورالسیره)

[2] الفتوح،ج‏5،ص:92،91

[3] همان

[4] وقعه الطف، ابي مخنف، ص 190 – 192- مقاتل الطالبيين، ص 117

[5]  الامالي ؛ صدوق، ص 156 و 157

[6] به اين قضيه صورت گرفته در عاشورا دقت كنيد:«برير روى به لشكرگاه عمر سعد نهاد. چون بدانجا رسيد، عمر را خبر فرستاد و رخصت طلبيد. چون داخل خيمه شد، عمر سعد را در خيمه نشسته ديد. برير رفت و سلام نكرد و بنشست.عمربن سعد در خشم شد و گفت: من مسلمانم و خدا و رسول را مى‏شناسم, چرا سلام نكردى؟برير گفت: اگر تو مسلمان بودى و به خدا و رسول او ايمان داشتى، با فرزندان و اهل بيت او جنگ نمي كردى و آب از ايشان بازنداشتى. اى عمر، تو ادعاى مسلمانى مى‏كنى و به محمّد مصطفى (ص) دشمنى مى‏نمايى، اين چه دين و آيين است كه تو دارى؟ آب فرات در مقابل حسين بن على (ع) و فرزندان و اهل بيت او مى‏درخشد و ايشان صفاى اين آب مى‏بينند لكن اطفال كوچك او از تشنگى هلاك مى‏شوند و لشكر تو و سگان تو و سگان و وحش و طير از آن آب سيراب مى‏گردند. خود انصاف ده تو را چگونه بگويم مسلمانى؟ زهى ناخداترس و سنگين دل و جفاكار مردى كه تويى!» (ترجمه الفتوح، ص 898-نور السیره )