خىاوند

در معناي "قهر" گفته شده: اصل اين كلمه به معناي اعمال غلبه و برتري قدرت در مقام اجرا و عمل است.(1)

دو اسم از اسم هاي خداوند "قاهر" و "قهار " است. قاهر و قهار بودن خدا به اعتبار تفوق و غالب بودن خدا است. به اعتبار اين است كه مقهور و مغلوب نمي شود و كسي بر او سيطره ندارد، بلكه خدا بر همه سيطره و تفوق دارد . امر و نهي او نافذ است  و اجرا مي شود . رد خور ندارد . هيچ كسي نمي تواند از امر و نهي خدا سرپيچي كند . از سلطه و قدرت و احاطه و قيموميت ايشان خارج نيست . غير ايشان هيچ قاهر و مسلط و غالب مطلق ديگري وجود ندارد . همه بندگاه مقهور اويند . قاهر بودنش و مقهور بودن غير او ، در مرگ موجودات  و جاودانگي خدا ظهور مي يابد . هيچ كاري براي خدا ناشدني و ناممكن و صعب نمي باشد.(2)

در قرآن صفت "قاهر"، صفت خدا در قياس با بندگان شمرده شده است:

وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ وَ هُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ؛(3)

اوست كه بر بندگان خود، قاهر و مسلّط است و اوست حكيم آگاه!

وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ وَ يُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةً حَتَّي إِذا جاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا؛ (4)

او بر بندگان خود تسلّط كامل دارد . مراقباني بر شما مي‏گمارد تا زماني كه يكي از شما را مرگ فرا رسد (در اين موقع،) فرستادگان ما جان او را مي‏گيرند.

در اين جا "قاهر" يعني مسلط و سيطره دار و محيط ، يعني خدا بر همه خلقت مسلط و چيره است . همه خلقت و همه بندگان تحت امر و زير فرمان اويند. هيچ مخلوقي در هيچ آني از نظر خدا غايب نبوده و از سيطره و تسلط خدا خارج نيست و نمي تواند از اين سيطره خارج شود.

اما صفت "قهاريت" خدا فقط در ارتباط با وحدانيت خدا و شريك ناپذيري اوست ،يعني خدا در كنار خود به هيچ وجه شريك و همرديف نمي پذيرد . همه  مقهور و عبد خدا هستند ، در حالي كه شريك و همرديف ، مقهور نيست.

به همين جهت صفت "قهّار" بعد از صفت "واحد" قرار مي گيرد ،يعني يگانه اي كه به هيچ وجه همرديف و شريك و رقيب نمي پذيرد:

 

پي نوشت ها:

1. التحقيق، ج9، ص331.

2. مجمع البيان ، ج6،ص 438 و 499؛ ج 5 ، ص 358.

3. انعام (6) آيه 18 .

4. همان ، آيه61؛يوسف (12) آيه 39 ؛ رعد (13) آيه 16؛ابراهيم (14) آيه 48؛ ص (38) آيه 65  ؛ زمر (39) آيه 4 ؛ غافر (40) آيه 16 .