باسلام وتشکر از سایت فوق العاده خوبتان
من در حال مطاله ی سیره ی اقای بهجت بودم که سوالاتی ذهن مرا به خود مشغول کرد
1 چطور میشود به نحوی عاشقانه و عارفانه چونان ایشان نماز را به جا اورد ؟چطورمی شود باشنیدن صدای اذان چنان منقلب شد که توان ادامه کار را از دست دادو به سمت نماز شتافت؟ این عشق چگونه در انسان ایجاد خواهد شد؟
2 ایشان در هر شبانه روز زیارت امین الله عاشوراباصد لعن وصد سلام جامعه ی کبیره واقعه حدیث کسارابه همراه نوافل وتعقیبات نماز حتما به جا میاوردو حتما از ان ها معرفت جویی هم میکرد
چطور میشوداز این ادعیه و زیارات معرفت جویی کرد؟ راستش من هم این ها را البته نه همه اش را ولی میخوانم اما حس ان چنانی به من دست نمیدهد که بخواهم معرفتی کسب کنم
3 چطور میشود ان قدر از دنیا جدا شد
خوب من یک دختر 17 ساله با علایق وغرایرز خاص خودم هستم چطور میتوانم ان قدر از دنیا جدا شوم وبه بندگی واقعی برسم
با تشکر فراوان

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در آغاز لازم است به دو نكته مهم توجه كنيد.
1- آيت الله بهجت هنگام ولادت، همان آيت الله بهجت هنگام رحلت نبود. او از ابتدا عارف و عاشق خدا زاييده نشده بود. او بچه اي به نام محمد تقي بود. محمد تقي همانند ساير عارفان، دنبال علم و تحصيل دانش و كمال رفت، مراتب علمي و مراحل كمال و معنويت را كم كم و پِله به پِله پيمود، دهها سال رنج برد و زحمت كشيد تا شد آيت الله بهجت، و سپس خود را عبد و بنده خدا يافت و شد « العبد: محمد تقي بهجت». بنا بر اين نبايد انتظار داشت كه كسي راهي را كه آيت الله بهجت در مدت 90 سال پيموده است، در ظرف چند سال بپيمايد و مثل آن عارف راحل گردد.
2-انسان به اندازه دانايي و معرفت خويش، تكليف دارد. به بيان ديگر، اموري را كه شما بيان كرديد و نوشتيد كه ايشان ( آيت الله بهجت) در هر شبانه روز زيارت امين الله عاشورا با صد لعن و صد سلام، جامعه ي كبيره، واقعه، حديث كسا، را به همراه نوافل و تعقيبات نماز حتما به جا مي آورد و..او اين كارها را در دوران جواني و طلبگي خود انجام نمي داد، زيرا تكليف او در آن زمان چيزي غير از تكليفش در دوران پيري بود. او در دوران نوجواني و جواني خود را مكلف مي ديد كه وقت خود را به تحصيل علم و معرفت و علوم حوزوي و كسب فضايل اخلاقي مصروف دارد، تا از اين طريق بتواند هم خود را ه را بهتر بشناسد و هم راهنماي ديگران باشد. بنا بر اين مهم آن است كه هر انساني بداند، تكليفش در شرايط سني و علمي و اجتماعي مختلف چيست؟ آن چه تكليف او بود، به همان عمل كند. افراط و تفريط، تند روي و تنبلي هر دو بد و مخرب است. بنا بر اين وظيفه شما در اين سن و سال و در اين شرايط علمي و معرفتي، عمل كردن به مستحباتي كه آيت الله بهجت رضوان الله تعالي عليه در سن كهولت و پس از كسب مراتبي از عرفان و كمال، به آن عمل مي كرده است، نيست.
اما سؤال از نماز عاشقانه و عارفانه كرديد، بدانيد كه نماز عاشقانه و عارفانه نيازمند « عشق و عرفان» است، تا كسي عارف و عاشق نشود، نمي تواند، نماز عاشقانه و عارفانه بخواند. چنان كه تا كسي «عارف» نشود ، عاشق حقيقت نمي گردد، زيرا عشق، ثمره معرفت است، و معرفت، پايه و اساس عشق است. چنان كه در حديث قدسي آمده است: اى داود ! هر كه مرا بشناسد و نسبت به من معرفت پيدا كند، يادم كند، هر كه يادم كند، به من رو مي آورد و به من توجه نمايد،[دنبال غير من نمي رود] هر كه به من رو آورد، مرا بجويد، هر كه مرا بجويد، سر انجام مر خواهد يافت، هر كه مرا يافت، عاشقم مي شود و مرا رها نمي كند، و هر كه عاشقم گشت و مرا نگه داشت ، مرا بر ديگران ترجيح دهد و دنبال غير من نمي رود.(1) و در حديث قدسي ديگر آمده است: من وجدني عرفني، و من عرفني أحبّني، و من أحبّني عشقني، و من عشقني عشقته (2)... هر كس مرا يافت، قطعا مرا شناخت [ چون بدون شناخت و معرفت خدا كسي در جستجوي او به حركت و تكاپو نمي افتد و به او نمي رسد ] و كسي كه مرا شناخت ، دوستم خواهد داشت، و كسي كه دوستدار من گشت، به تدريج عاشق من مي شود ، و كسي كه عاشق من شود، من نيز عاشق او مي گردم ... بنا بر اين « معرفت» و شناخت است، كه انسان را عاشق خدا مي كند، در نتيجه خدا نيز عاشق آن بنده مي شود. كسي كه مي خواهد نماز عاشقانه بخواند، ابتدا بايد نسبت به معشوق حقيقي يعني خدا معرفت پيدا كند ، تا به تدريج نهال عشق در زمين قلبش جوانه زند، رشد كند و شكوفا شود و گُل دهد. در آن صورت است كه مي تواند نماز عاشقانه و عارفانه بخواند، و در نماز با معشوق خويش عشقبازي كند، از هجرانش بنالد ، جز او را نبيند و جز صداي او ، هيچ چيزي را نشنود. و كه مي خواهد همانند آيت الله بهجت رضوان الله تعالي عليه نماز عاشقانه و عارفانه بخواند، بايد در مراتب عشق و عرفان به پاي آن « عارف و عاشق» برسد، و در عرصه عمل، به آنچه كه از لوازم و مقتضاي عشق و عرفان است يعني « بندگي و عبوديت»، همانند آن عاشق راحل عمل كند. آن چيزي كه آيت الله بهجت را، بهجت كرد و او را به مقام « عشق و عرفان» رساند، روح « تسليم و عبوديت و بندگي » او بود. زيرا همان گونه كه ثمره معرفت حقيقي، ايمان حقيقي و عشق و دلدادگي است، ثمره ايمان حقيقي نيز، عمل صالح است. چه آن كه حقيقت عشق و ايمان، اين است كه بنده را به لقاى حق و تقرب به پيشگاه او ترغيب مى‏كند، و او را به انجام عمل صالح وامى‏دارد، آيت الله بهجت خود را « عبد مطلق» خدا مي دانست. از اين رو در همه كارها و فعاليت هاي درسي و علمي، و عبادي و عملي، از جهت كميت و كيفيت، دنبال جلب رضايت خدا بود، حتي در مباحات نيز به گونه اي عمل مي كرد كه رضايت و خشنودي خدا در آن لحاظ شود. او در ترك گناه و مكروهات و انجام واجبات و مستحبات، هر گز به نتيجه كار خود نمي انديشيد، بلكه به اين مي انديشيد كه چگونه اين كار را انجام دهم تا بتوانم « بندگي » خود را بهتر و خالص تر اظهار و اثبات كنم، و به خدا نزديك تر شوم ورضايت مولايم را بيشتر و بهتر جلب كنم.
گام عملي براي رسيدن به عشق حقيقي: پرنده اي كه يك بال دارد، قدرت پرواز ندارد. اگر انسان مي خواهد چون جعفر طيار ، طيَران كند و اوج بگيرد، بايد دو بال كسب كند، در غير اين صورت همانند پرنده بال شكسته زمينگير مي شود. پس انسان بعد از معرفت ابتدايي، بايد با دو بال « معرفت و ايمان » و « عمل صالح » حركت كند تا بتواند به « عشق حقيقي » نايل ، و به وصال معشوق و لقاي محبوب حقيقي واصل گردد. اگر بپرسي بهترين راه رسيدن به لقاي محبوب چيست؟ در يك جمله پاسخ داده مي شود: ترك گناه و معصيت و انجام واجبات الهي . چنان كه در حديث قدسي خداي متعال اين طريق را به بندگانش توصيه كرده است: « ما يَتَقَرَّبُ اِلَيَّ عَبْدٌ مِن عِبادِي بِشَي‏ءٍ اَحَبَّ اِلَيَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ» (3) هيچ بنده‏اي از بندگان من توسط چيزي به من نزديك نمي‏شود كه دوست داشتني‏تر از انجام اعمالي است كه بر او واجب كردم.
پس از برداشتن گام اول، گام دوم را بايد برداشت. يعني انجام مستحبات و ترك مكروهات به اندازه مقدور و ميسور. در ادامه روايات ذكر شده آمده است: « وَ اِنَّهُ لَيَتَقَرَّبُ اِلَيَّ بِالنّافِلَةِ حَتي اُحِبَّهُ فَاِذا اَحْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ الّذي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذي يُبْصِرُ بِهِ وِ لِسانَهُ الَّذي يَنْطِقُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّذي يَبْطِشُ بِها اِنْ دَعانِي اَحْبَبْتُهُ وَ اِنْ سَأَلَني اَعْطَيْتُهُ » همانا بنده ام با انجام دادن مستحبات و نافله ها به من نزديك مي‏شود ، در نتيجه دوستش مي دارم ، پس وقتي كه دوست داشتم او را، گوش او مي شوم، گوشي كه به آن مي‏شنود[ صداهايي را كه ديگران نمي شنوند] و چشمش مي شوم [ همان چشم باطن بيني ] كه با آن مي‏بيند[ چيزهايي را كه ديگران از ديدنش عاجزند]، و زبان او مي شوم، زباني كه با آن سخن حق مي‏گويد، و دستش مي شوم، دستي كه با آن قدرتمندانه اشيا را مي گيرد. چنين بنده اي هر گاه بخواند مرا، اجابتش مي كنم،و اگر از من چيزي طلب كن، عطا يش مي‏كنم.
پي نوشت:
1.على مشكينى، تحرير المواعظ العددية ، ناشر: الهادى، ص 446‏.
2.سيد حيدر آملي، تفسير المحيط الاعظم ، نا شر : سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامي – تهران، 1422 ق ، ج 2، ص 429.
3.شيخ كليني، الكافي، دار الكتب الاسلاميه، تهران، ش 1365، ج 2، ص 352.

پرسشگر گرامی:
ضمن تشکر از ارتباط شما با این مرکز؛ با توجه به کمبودهای متعدد امکانات و کاهش اعتبارات پاسخگویی، مرکز ملی پاسخگویی ناگزیر به تغییر رویکرد و اقدام به تمرکز سامانه پاسخگویی کرده است.
از این رو پاسخ سوالات خود را از سامانه های زیر دریافت نمایید.
سامانه هاي فضای مجازی ( اينترنتي):
انجمن گفتگوی دینی: http://www.askdin.com
کانون گفتگوی قرآنی: http://www.askquran.ir
پاسخگوئی زنده اینترنتی از طریق سایت : http://www.09640.ir
سامانه پیامک(فقط احکام شرعی): به شماره 30009640 یا از طریق سایت http://www.30009640.ir
سامانه تلفني : 096400