سلام .پیامبر گرامی اسلام فرمودند.هرکس امام زمانه خویش را نشناسد به مرگ جاهلی مرده . یا در قرآن کریم سوره اسرا آیه 71. در آخرت انسان را به امام یا پیشوای خویش فرا می خوانند ... خوب این امام شناسی که بسیار تاکید شده و مهم است چگونه باید صورت گیرد . این شناختن یعنی چه ؟ من چگونه باید امام زمانم رو بشناسم در حالی که اورا هیچ وقت ندیده ام ؟در آخرت چگونه دلیل بیاورم ؟ بله ما عاشق امام زمان هستیم کافی
است ؟؟؟؟؟ چرا مقام امامت آنقدر مهم و حساس است ؟

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در ابتدا بايد گفت براي شناخت امام زمان ديدار چهره به چهره لازم نيست همان طور كه براي ايمان آوردن به پيامبر ساير ائمه شنا خت آنها لازم است در حالي كه بشتر ايمان آورندگان آنها را با چشم نديده اند و با آنان ديدار نداشته اند، ولي از راه هاي كه در دين مشخص شده آنها را شناخته و به آنها ايمان آورده اند. با توجه به اين نكته حال بايد گفت كه در آموزه هاي ديني امام به خوبي براي ما معرفي شده و از اين طريق مي توان آن را به آساني شناخت و به اهميت مسله امامت پي برد كه در اين جا به نمونه هاي از آن اشاره مي شود:
امامت رياستي است عمومي هم در امور ديني هم در امور دنيايي (1) از نظر اعتقادي نيز شيعه امامت را لطف خداوند به بندگان خود مي‌داند.
امام صادق(ع) نيز در شرح موقعيت امام عبارات روشني را بيان داشت و فرمود:
امامت ميثاقي است بين خدا و انسان (2) و آن كه بميرد و امام خود را نشناسد، همچون كافر مرده است.(3)
چنين امامي؛ از نظر اعتقادي دو نوع ولايت بر جامعه دارد:
1. ولايت تكويني كه مضمون روايت «لولا الحجه لساخت الارض اهلها؛ اگر زمين از حجت خدا خالي باشد، زمين اهل خودش را در خود فرو مي‌برد». (4)
بنابراين زندگي موجودات عالم به زنده بودن امام(ع) است.
2. ولايت تشريعي امام (ع) ‌است كه ولايت تشريعي امام از جنبه‌هاي مختلف اخلاقي، اجتماعي،‌ سياسي و...، است كه مضمون آيات ابتدايي سوره مؤمنون در سايه عمل و اطاعت از ولايت تشريعي آنان حاصل مي‌شود تا انسان وارث بهشت شود؛ (5)
همان طور كه هدف بعثت رسول خدا (ص) تكميل مكارم و فضايل اخلاق معرفي شده؛ ائمه اطهار(ع) نيز سعي داشتند فضايل و حسنات نفساني و روش اكتساب آنها را تعليم دهند؛ چنانكه بخش وسيعي از روايات و احاديث باقي مانده از آنان در زمينه مسايل اخلاقي است و وجود امام (ع) نيز بهترين الگو براي جلوگيري از افراط و تفريط‌هاي مسايل اخلاقي است. بنابراين تكامل روحي و معنوي تنها در پرتو وجود امام (ع) انجام مي‌گيرد.
مسأله امامت را اگر از وجهه‌هاي اجتماعي و سياسي يعني از وجه حكومت و رهبري در نظر بگيريم نظير عدل است يعني داخل در حوزه امور ايماني است و اگر از جنبه معنوي بنگريم يعني از آن نظر كه امام به اصطلاح احاديث حجت خدا و خليفه الله است رابطه معنوي ميان هر فرد مسلمان و انسان كامل هر زمان ضروري است، جز مسايل ايماني است.(6)
وظيفه و شؤون امام (ع) از نظر اجتماعي و سياسي با توجه به كتاب الحجه اصول كافي چنين بيان شده است كه امام(ع) علاوه بر دادن مواد تفكر، روش فكر كردن و نجات انسانها از اسارتهاي فكري، عوامل محيطي،‌تعصب، تقليد و هوسهاي نفساني، شأن رهبري جامعه را نيز به عهده دارد به عبارتي هم به لحاظ اينكه فهم او از دين كامل است هم داراي مرجعيت ديني براي هدايت معنوي جامعه است و هم داراي رهبري سياسي براي اداره جامعه؛ گرچه ممكن است در اداره جامعه كسي را از طرف خدا اذن دهد يا منصوب كند.
وجود امام در جامعه شرط اصلاح و رفاه مردم است؛ زيرا آنكه ستمكار را از ستم باز مي‌دارد،‌مردمان را ايمان و عبادت و دادگستري مي‌آموزد و به نگهداشت امور اجتماعي تشويق مي‌كند امام است؛ چنانكه امام صادق(ع) فرمود:
امام(ع)‌براي مردم شاهد است و باب الله و راه به سوي خدا و مفسر وحي، ‌او داراي قدرت معجزه و استدلال محكم است و همچون ستارگان براي ساكنان آسمانها براي حفظ و هدايت مردم اين زمين به امامت برگزيده شده است، آنان شبيه كشتي نوح هستند، هركس بد آنها دست يابد رستگار مي‌شود و به ساحل نجات مي‌رسد.(7)
در روايتي ديگر از امام صادق(ع) نقل شده است كه:
خداوند هدايت روحاني مردم را به آنان تفويض كرده است مردمي كه بايد هميشه چنين رهبر و هادي را داشته باشند حتي اگر دو نفر در روي كره زمين باقي بمانند يكي از آندو به خاطر نياز به ارشاد و هدايت امام مي‌شود.(8)
اصل نياز جامعه به رهبري و مديريت يك امر بديهي است؛ چون هيچ جامعه اي بدون رهبر بقا و دوام نخواهد يافت.
نظام همه امور در گرو وجود مديريت صحيح است، لذا هر جمعيتي، وقتي بخواهند تشكيل شوند در بين خود
رئيس و رهبري را انتخاب مي‌كنند و اين مسأله، عملاً مورد اتفاق همه ملل بوده و هست، اگر چه در نوع و شكل آن و فردي يا گروهي بودن آن تفاوتها و نظرات مختلف دارند.
امّا خصوص نظام امامت و ولايت؛ براي آن است كه نظام‌هاي ديگر هيچ يك مقاصدي را كه بشر از يك نظام سالم و عدل انتظار دارد برآورده نمي‌كنند و در هيچ يك از آنها اصل حكومت اصلح و افضل و اصل نفي استضعاف و عدم تجاوز به حقوق ديگران مراعات نمي‌شود. نظام هايي كه در طرف افراط و تفريط قرار دارند فقط جنبه حيواني بشر را ملاحظه مي‌نمايند و حكومت و سازمانهاي آن مانند يك مؤسسه دامداري مدرن بر آورنده نيازهاي حيواني بشر مي‌باشند.
نظام امامت و رهبري، شعاع و شعبه عقيده توحيد است و بايد چنان كه عالم تكوين داراي نظام واحد و قوانين واحد است، نظام تشريع و قوانين و اداره امور مردم نيز طبق آن واحد باشد و چنانكه در آن جا غير خداي يگانه و اراده و تقدير او مداخله ندارد، در محيط اختيار بشر نيز غير برنامه‏هاي تشريعي الهي برنامه ديگري مطرح نشود و احدي خودسرانه و مستبدانه حق مداخله در امور مردم و امر و نهي و حكومت بر آنها را نداشته باشد.
تمام حكومتها و ولايتها و تصرفات جزئي و كلي بشر، بايد به اذن خدا باشد تا همه در مسير و احد به سوي هدف واحد به حركت كمالي خود ادامه دهند.
نكته ديگر اين كه: نبايد تصور شود كه مسئوليت امام و رهبري جامعه بعد از پيامبر تنها بيان احكام بوده، بلكه امامت مقامي الهي است كه غير از رهبري ظاهري مردم، مسئوليت رهبري معنوي و باطني را نيز به عهده دارد.
مفسر حكيم علامه طباطبايي در اين باره بيان ژرفي دارد:
امام چنان كه نسبت به ظاهر اعمال مردم پيشوا و راهنماست، همچنان در باطن نيز سمت پيشوايي و رهبري دارد. اوست قافله سالار كاروان انسانيت كه از راه باطن به سوي خدا سير مي‌كند.(9)
اگر معناي امامت روشن گردد، معلوم خواهد شد كه وظيفه امام تنها بيان صوري معارف و راهنمايي ظاهري مردم نيست.
امام چنان كه وظيفه راهنمايي صوري مردم را به عهده دارد، ولايت و رهبري باطني اعمال را به عهده دارد. او است كه حيات معنوي مردم را تنظيم مي‌كند. حقايق اعمال را به سوي خدا سوق مي‌دهد.
حضور او در ميان مردم و تربيت شاگردان و در زندان و يا در غيبت بودن‌شان در اين باب تأثيري ندارد. امام از راه باطن به نفوس و ارواح مردم اشراف و اتصال دارد، اگر چه از چشم جسماني آن ها مستور است و يا مردم به او دسترسي ندارد.(10)
از اين تحليل حكيمانه معلوم مي‌شود كه:
با توجه به مسئوليت ظاهري و باطني امام در همه شرايط، چه مردم با امام ارتباط داشته باشند و چه زمينه چنين ارتباطي به هر دليل وجود نداشته باشد، بعد از پيامبر براي جامعه بشري، انسان معصومي به نام امام وجودش لازم و ضروري است.
گرچه ائمه(ع) به دليل طولاني نبودن عمر مبارك‌شان و يا به دليل فراهم نبودن شرايط، آن گونه كه شايسته و لازم است نتوانستند حقايق را به مردم بيان كنند، ولي همين كه هر كدام به نوبه خود در زماني خاصي به عنوان حجت الهي روي زمين وجود داشته‌اند، به تناوب مسئوليت را به عهده مي‌گرفتند و هيچ‌گاه زمين از حجت خدا خالي نبوده است.
امير مؤمنان(ع) در اين باره بيان زيبا و عميق دارد:
«ألاَ أنّ آل محمّد(ص) كمثل النجوم السماء إذا هَوى نجمٌ طلعَ نجمٌ، فكأنّكم قد تكاملت مِن الله فيكم الصنائع وآتاكم ما كنتم تأملون؛(11) آگاه باشيد، آل محمد همانند ستارگان آسمانند كه هر گاه يكي از آن ها غروب كند، ستاره‌اي ديگر طلوع مي‌كند. گويا مي‌بينم در پرتوي خاندان پيامبر نعمت‌هاي خدا بر شما تمام شده و شما به آنچه آرزو داريد، رسيده‌ايد».
اين كلام حضرت گوياي اسراري فراوان است كه حقايق بسياري را روشن مي‌سازد.
امامت حقيقتي روشنگري است كه اگر بر اثر حوادث و شرايط مدتي ، پشت ابر تقيه قرار گيرد، باز به اندازه نياز بشر نورافشاني مي‌كند و جهان را روشن مي‌سازد و مردم از نور او استفاده مي‌كند. پس نه ابر تقيه و سكوت و نه زندان و مهجوريت و نه غيبت دليل بر عدم ضرورت امام در ميان جامعه نخواهد بود، از اين رو امير مؤمنان(ع) فرمود:
«لا تخلو الأرض من قائم لله بحجة إمّا ظاهراً مشهوراً وإمّا خائفاً مغموراً، لئلاّ تبطل حجج الله وبيّناته؛(12)
هرگز زمين خالي نمي‌شود از كسي كه به حجت الهي قيام كند، خواه ظاهر باشد و آشكار و يا ترسان و پنهان، تا دلايل الهي و نشانه‌هاي روشن او باطل نگردد».
در احاديث متواتري كه حكومت حق و عدل را به زمامداري حضرت مهدي (صلوات الله عليه) اهل بيت(ع) نويد داده اند با تكيه به اين امتياز كه «زمين را پر از عدل و قسط مي‌نمايد» بطور صريح دخالت عدالت در نظام امامت و مأموريت بزرگ و جهاني حضرت مهدي(عج) را براي استقرار عدل جهاني اعلام فرموده اند.
و از نظر رواني، اين اعلام و اين منطق و اين آينده نگري در انسان، يك حالت شديد تنفر از ظلم و ستم و دوستي و خواهش عدل و قسط به وجود مي‌آورد كه هيچ چيز جز عدالت و قسط او را قانع نمي‌سازد.
با توجه به آن چه بيان شد هم اهميت مقام امامت روشن شد و هم راه كار شناخت امام ع معلوم گرديد .
پي‌نوشت‌ها:
1. بحراني، قواعد المرام، نشر كتاب خانه آيت الله نجفي قم 1406ق، ص 174.
2. كليني، اصول كافي، نشر درالكتب الاسلاميه تهران 1380 ق، ج 1، ص 318.
3. همان، ص 462.
4. مجلسي، بحار الانوار، نشر دارالاحايا لتراث العربي، بيروت 1403 ق، ج210/16.
5. مؤمنون، آيه11.
6. مطهري، امامت و رهبري، نشر صدرا 1375ش، ص 92.
7. كافي، ج 1، ص 207 نشر پيشين.
8. همان.
9. طباطبايي، شيعه در اسلام، نشر دارالكتب الاسلاميه، تهران 1348ش، ص 122.
10. همان، ص 152.
11. نهج البلاغه،نشر موسسه امير المومنين، قم 1373 ش، خطبه 100.
12. همان، حكمت 147.
با توجه به کمبودهای متعدد امکانات و کاهش اعتبارات پاسخگویی، مرکز ملی پاسخگویی ناگزیر به تغییر رویکرد و اقدام به تمرکز سامانه پاسخگویی کرده است.
از این رو پاسخ سوالات خود را از سامانه های زیر دریافت نمایید.
در فضای مجازی:
انجمن گفتگوی دینی: http://www.askdin.com
کانون گفتگوی قرآنی: http://www.askquran.ir
از طریق پیامک(فقط احکام شرعی): 30009640 یا http://www.30009640.ir
از طریق تلفن: 096400