سلام
من می خواهم به من کمک کنید تا بتونم به دوستم که سنی شافعی هست ثابت کنم که تشیع بهترین مذهب است .
او برایم دلیل می اورد که شیعه پر خرافات است و اعتقاد داشتن به امامان را مسخره می داند .
لطفا بهم کمک کنید که منطقی به او بفهمانم که چرا ما به امامان اعتقاد داریم ،از امامان شفا می خواهیم و........
لطفا بهم یه جواب مطقی بدهید که به او بگویم چرا اسم امامان در قران نیامده
هرچیزی که بتوانم اورا قانع کنم که تشیع بهتر است را بهم بگویید .
ممنون
با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
از اينكه شما نسبت به اينگونه مسائل دغدغه داشته و سعي در دفاع از باورها و اعتقادات خود داريد، بسيار خوشنوديم و ما سعي نموده در طي سوالات مختلف، به همه آنها پاسخ دهيم اما در مورد توسل و شفا خواستن از آنها بايد گفت:
براي نوع درخواست از پيامبر (ص) و اهل بيت سه حالت مي توان فرض كرد:
الف) شخص، بر آورده شدن حاجتي را از خداوند طلب كند و فقط از ائمه بخواهد در برابر دعا و طلب آن ها از خدا، آمين بگويند؛ همان گونه كه در بسياري از مواقع شخصي دعا مي كند و از جمع مي خواهد در برابر دعاي ايشان آمين بگويند؛ حال در اين مورد بحثي وجود ندارد؛ چرا كه قطعاً در برآوردن نياز، از خداوند طلب كمك كرده و فقط به او اميد داشته ايم، ولي از ديگران خواسته ايم آن ها نيز براي برآورده شدن، اين دعا را از خداوند طلب كنند.
از آن جا كه بزرگان دين به خصوص ائمه را از مقربان درگاه حق مي دانيم، دعاي آن ها را در حق خود داراي تاثير بيش تري دانسته، در نتيجه از آن ها مي خواهيم نزد خدا براي مان وساطت كنند. در اين نوع طلب هيچ منع عقلي و شرعي وجود ندارد. چنان كه خود رسول خدا (ص) در جريان مباهله وقتي كه حسين (ع) را در آغوش و دست حسن (ع) را در دست گرفته، فاطمه (س) دنبالش و على (ع) به دنبال فاطمه (س) به راه افتادند، فرمود: هر گاه من دعائى كردم، آمين بگوئيد (1) يا خداوند در قرآن خطاب به پيغمبر (ص) ميفرمايد:
«وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اَللَّهَ وَ اِسْتَغْفَرَ لَهُمُ اَلرَّسُولُ لَوَجَدُوا اَللَّهَ تَوَّاباً رَحِيماً ؛ (2)
اگر هنگام ستم برخويش نزد تو آيند "اي پيامبر" و استغفار كرده و تو نيز براي آنان استغفار كني، خدا را توبه پذير و مهربان خواهند يافت."
ب) مستقيماً از آن ها طلب كمك كرده و بخواهيم كه فلان حاجت ما را بر آورده كنند، يعني از آن جا كه آن ها را از مقربان در گاه حق مي دانيم، اعتقاد داريم خداوند به آن ها قدرتي عنايت كرده است كه به واسطه آن قادرند فلان حاجت ما را برآورده كنند، همچنان كه ما براي درمان بيماري علاوه بر دعا، نزد متخصصان امر رفته و از آن ها كمك مي خواهيم. البته در اين امر نيز اگر چه درخواست مان مستقيماً از ائمه و يا مثلاَ از پزشك متخصص است. اما در حقيقت تمام اين امور را فقط وسيله اي دانسته كه با اذن و اراده خداوند تاثير گذارند. حال در اين مورد نيز هيچ منع عقلي و شرعي وجود ندارد، چنان كه در جنگ خيبر حضرت علي (ع) براي رهايي از درد چشم، مستقيماً خدمت رسول خدا (ص) رفت. حضرت با آب دهانش چشم علي (ع) را شفا داد (3) يا قرآن از قول حضرت عيسي(ع) نقل مي كند:
فَأَنفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيرَْا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْىِ الْمَوْتىَ بِإِذْنِ الله؛ (4)
از گل برايتان چيزى به شكل مرغ مىسازم، سپس در آن مىدمم. بلادرنگ و به اذن خدا مرغى مىشود. نيز كور مادر زاد و برص را شفا مىدهم . مرده را به اذن خدا زنده مىكنم.
با دقت در اين آيه روشن مي شود كه حضرت شفاي كور مادرزاد و برص را مستقيماً به خود نسبت داده و مي فرمايد : شفا مي دهم و ... بر اين اساس هيچ مانعي ندارد كه مستقيماً از آن ها به خاطر قدرتي كه خداوند عطا فرموده (چنان كه حضرت عيسي همه را منسوب به خدا مي داند ) طلب حاجت كنيم.
ج) از آن ها مستقيماً و با اين اعتقاد كه بدون اذن و اراده خدا و مستقلاً قادر به برآوردن درخواست ما مي باشند؛ آنچه كه شرك در برابر خداوند محسوب شده و ما به شدت از آن نهي شده ايم. تنها اين مورد است و حال آن كه كسي، از ائمه با اين نيت طلب كمك نمي كند.
دو مورد قبلي، در حقيقت و با نگاه دقيق، تمام اميد انسان تنها به خداوند است. ديگران در حقيقت با اذن و اراده او قادر به انجام فعل هستند. مورد اشكال تنها، شكل سوم آن است كه احدي بدان قائل نيست. بر اين اساس چنين توسلي نه تنها نهي نشده، بلكه با توجه به دلائل مطرح شده، خداوند بسيار بدان سفارش كرده. حال كه چنين است، ما بندگان چه اصراري بر انكار و حذف آن داريم؟
اما براي دريافت پاسخ مربوط به سوال دوم مي توانيد به آدرس " http://www.pasokhgoo.ir/node/4407" مراجعه نمائيد
البته شما نيز مي توانيد سوالاتي را از شخص مقابل پرسيده و از وي طلب پاسخ نمائيد مثلاً
1- از جمله احاديث متواتر و صحيح نزد فريقين شيعه و سني، روايات دوازده خليفه است. در اين روايات پيامبر اكرم(ص) خلفا و امامان بعد از خود را دوازده نفر معيّن فرموده اند آن چنانكه مسلم به سندش از جابر بن سمره نقل كرده كه گفت: با پدرم بر پيامبر(ص) وارد شديم، شنيديم كه ميگويد: «انّ هذا الامر لا ينقضي حتي يمضي فيهم اثناعشر خليفة: قال: ثم تكلم بكلام خفي عليّ قال: فقلت لأبي ما قال؟ قال: كلّهم من قريش»؛ «اين امر منقضي نميشود تا آنكه دوازده خليفه در ميان آنان بگذرد. آنگاه چيزي فرمود كه نفهميدم، از پدرم سؤال كردم: رسول خدا چه گفت: پدرم در جواب گفت: فرمود همه آنها از قريشند."(5)
اين روايات به جهت وجود شان در كتب فريقين و نيز تصريح به صحّت آنها از سوي علماي هر دو مذهب، قابل توجه خاص هستند حتي در كتب اهل سنت، نام برخي از ائمه بيان شده است (6) حال در مقابل اين احاديث چه توجيهي مي تنوان بيان كرد؟
2- مسئله نارضايتي حضرت زهراء(س) از خلافت خلفاء،در خطبه معروف فدكيه (كه حتي در منابع اهل تسنن نيز بيان شده است)(7) به صورت آشكار بيان شده است حال سوال آن است كه با وجود نپذيرفتن خلافت خلفاء، و فرض امام نبودن حضرت علي(ع)، حضرت زهراء(س)آنان را امام خود نمي شناخته، پس اما حضرت چه كسي بوده است؟ و فرض نشناختن امام توسط حضرت زهرا(س)در حالي است كه مطابق حديث رسول خدا(ص)هر كه بميرد و پيشوايش را نشناسد بي گمان مرگش، مرگ جاهليت است.(8)
بر اين اساس با وجود مخالفت شديد حضرت از خلافت ابوبكر و...، دو احتمال مطرح است يا آنكه حضرت زهراء ،علي (ع) را امام بر حق مي دانست يا آنكه علي(ع) را نيز به امامت نپذيرفته و بدون شناخت امام بر حق از دنيا رفته است كه هيچ كدام از دو طرف مورد قبول اهل سنت نيست. در مقابل اين سوال چه توجيهي مي توان بيان كرد؟
البته اهل تسنن براي اثبات ادعاء و فرار از سوالات طرف مقابل، راه حلي ارائه نموده و پاسخي ارائه مي دهند اما مهم نوع پاسخي است كه اتقان و ميزان اعتبار آن با كمي تامل،قابل درك است مهم نوع و كيفيت جوابي است كه اهل تسنن در برابر سوالات شيعيان مطرح مي كنند.
مهم آن است كه فرد مسلمان در جستجوي حق، بدون تعصب و پيش داوري قبلي در نقد و پاسخ گروه مقابل تأمل كرده و حق را تشخيص دهد و اين همان چيزي است كه بسياري از اهل تسنن بعد از فحص و بررسي به آن اعتراف كرده و در نهايت معتقد به امامت امير المومنين علي(ع) و ائمه بعدي شده اند.
در پايان از زحمات شما تشكر كرده و آماده پاسخ گوئي به سوالات ديگر شما در اين زمينه مي باشيم.
پينوشتها:
1. موسوى همدانى، ترجمه الميزان، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسين حوزه علميه، قم 1374 ش، ج3، ص 365.
2. نساء (4) آيه 64.
3. عطاردى، زندگانى چهارده معصوم (ع)، چ اسلاميه، تهران 1390ق، ص 145.
4. آل عمران (3 ) آيه 49.
5. مسلم بن حجاج نيشابوري، صحيح مسلم، بي چا، بي تا، ج 6، ص 3.
6. ر.ك جويني،فرائد المسطين، چ مؤسسه المحمودي، بيروت، بي تا، ج2، ص134.
7. ر.ك شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، چ كتابخانه آيه الله نجفي، قم بي تا، ج6، ص 211.
8. حسينى همدانى، سيد محمد، درخشان پرتوى از اصول كافى، چ علميه، قم 1363 ه ق، ج 2، ص 455.
موفق باشید.