چند درصد از هفت میلیارد جمعیت جهان به بهشت خواهند رفت ?آسمان و زمین برای به جنت رفتن انسان خلق شده است, اما آمار نشان می دهد اکثریت انسانها یا اصلا ایمان ندارند که اولین شرط سعادتمندیست, یا شدیدا گمراهند مثل اکثریت جمعیت مسلمانان جهان که حتی انسانیت هم ندارند , این همه بمب گذاری و کشتن انسانهای بی گناه در سراسر جهان توسط مسلمانها در حال وقوع است . اگر این جهان را یک آزمون و امتحان بزرگ برای رسیدن به سعادت وخوشبخی آخرت فرض بگیریم, قطعا طراح سوالات و امتحانات عملی این آزمون خداوند است, حال این که خالق این شاگردان هم خود اوست و بهتر از هر احدی می داند چه خلق کرده است, پس متناسب با توانایی های آنها سوالات را مطرح خواهد کرد با توجه به این که خداوند ارحم الراحمین است , امتحان را جوری برگزار خواهد کرد که اکثرا قبول و خوشبخت شوند. اما واقعیت این گونه نیست , واقعیت این است که سر بلند بیرون آمدن از این امتحان از توان اکثریت بنده ها خارج است, البته نه تمامی آنها. انتخاب صراط مستقیم همیشه سختی های فراوانی دارد اما راه دنیا پرستی قطعا آسان تر است,تازه مفسرین دین ما انسانیت تنها را برای سعادت بشر کافی نمی دانند و اجرای احکام اسلامی هم لازم و ضروری می دانند که مشکل را دو چندان می کند. دین مورد قبول خداوند شیعه اثنا عشری است و کشوری که اکثریت آن صاحب این دین هستند ایران است, حالا از جمعیت به تکلیف رسیده ایران چند درصد نماز می خوانند؟ اگر قرار باشد این افراد که محب اهل بیت هستند جهنمی باشند وای به حال اروپایی ها که حتی در انتخاب محل تولد خودشان بی اختیار بوده اند!اگر راه دنیا پرستی آسان تر است چرا خداوند این راه را آسان تر قرار داده تا اکثرا گمراه شوند? دقت کنید بحث سر قلیل و کثیر است!

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در ابتدا بايد گفت برخلاف آن چه در پرسش تصور شده كارهاي نيك انجامش آسان تر است از انجام كار بد چون كار نيك ريشه در فطرت آدمي دارد و پديده ي فطري است.
در روايتي آمده:
«كلّ مولودٍ يولد على الفطره؛(1) همه بچه‌ها بر فطرت توحيدي زاده مي‌شوند».
در روايت ديگر آمده:
«فطرهم على التوحيد؛(2) خداوند آن ها را بر فطرت توحيد قرار داده است».
در روايت ديگر آمده:
«فطرهم على معرفته أنّه ربّهم؛(3) خدا بشر را بر شناخت فطري پروردگارشان آفريده است».
از اين گونه روايات معلوم مي‌شود كه همه آدميان با معرفت فطري و خداشناسي فطري به دنيا مي‌آيند، ولي بر اثر عوامل گوناگون نظير پدر و مادر، محيط خانواده، جامعه، مراكز تحصيلي و مانند آن.
اين فطرت توحيدي ممكن است شكوفا نشود،‌ ممكن است بي‌تأثير و يا كم تأثير و يا زير ظلمت گناه پوشيده و مستور شود.
همه آدميان فطرتاً خداشناس آفريده مي‌شوند. هيچ فردي نيست كه فطرت او گواه بر يگانگي خدا ندهد،‌ ولي شرايط و عوامل گوناگون باعث گمراهي او و خاموش شدن نور فطرت مي‌گردد. در نتيجه آنهاي كه نور فطرت در وجودشان خاموش و يا كم فروغ نشد انجام گناه براي آنها دشوار و غيرقابل تحمل است. ولي كساني كه به دلايل مختلف فردي و اجتماعي، تربيتي، فرهنگي، اقليمي و مانند آن نور فطرت در وجودشان خاموش و يا كم فروغ شده گناه برايش آسان تر از عمل نيك شده است و اكثريت بشر دچار اين مشكل اند لذا انجام گناه براي شان آسان تر از كار خوب شده است و گرنه فارغ از عوامل بيروني مسله بر عكس آن چيزي است كه در پرسش تصور شده است.
نكته ديگر اين كه اگر اكثر بشر با سوء اختيار خود مسير نادرست را برگزيده و در نتيجه جمعيت جهنميان بيشتر از بهشتيان مي شود منافات با فلسفه كلي خلقت كه همان بيشتر بودن جمعيت بهشتيان و يا همه بهشتي بودن آنها و نيز با عدل الهي منافات ندارد چون اولا: انسان ها مختاراند و با سوء انتخاب خود اين فرايند را علي رغم فلسفه خلقت شان به وجود آورده اند.
ثانيا: از باب مثال و تقريب مسله به ذهن اين مثل آن است كه يك فرد خير مدرسه ي مجهز با تمام امكانات رفاهي و تحصيلي بسازد تا بچه هاي مردم در آن جا درس بخوانند و به كمال علمي برسند ولي مردم و بچه هاي آن جامعه علي رغم تلاش سازنده مدرسه و تشويق هاي مستمر او به مدرسه نروند و يا به درس و تكاليف مدرسه عمل نكنند و در آخر اكثر آنها مردود شوند و آن جامعه بي سواد و بدون كمال بار بيايند اين چه منافاتي با هدف و خواست و تلاش آن فرد خير دارد؟
مسئله مورد سوال دقيقا شبيه همين مثال است پس اگر كساني در پي عناد و تمرد از هدايت الهي به سراشيب دوزخ سقوط نموده اند، در واقع مصداق اين سخن نغز است:
چندين چراغ دارد و بي راه مي رود بگذار تا بافتد و بيند سزاي خويش
پس اين فرايند نه تنها با عدل الهي منافات ندارد، بلكه اگر غير اين بود، جاي سوال داشت.
و هم چنين به طور كلي نبايد حكم نمود كه اكثريت با جهنمي ها است زيرا بايد توجه داشت كساني كه مستعضف فكري و يا جاهل قاصر بوده اند؛ چنين افرادي معلوم نيست وارد جهنم شوند؛ چون از روي عمد و عناد بي ايمان نشده اند؛ بلكه به دليل شرايط ناخواسته گرفتار بي ايماني شده اند. اين ها قاصرند، يعني واقعاً از آموزه‌هاي دين آسماني بي‌خبرند. اين عده كه تعدادشان بسيار اندك است، در آخرت گرفتار عذاب نخواهد شد، ولي وارد بهشت هم نمي‌شوند، چون بهشت از آن كساني است كه ايمان و عمل صالح دارند. بهشت در واقع نتيجه و پيامدهاي عمل آدمي است. اين عده ممكن است هم از نعمت و عذاب هر دو مصون و محروم باشند.
اما غالب انسان هايي كه در جهنم مي روند، پس از تحمل عذابي موقت به بهشت بر مي گردند، مثلاً شخصي را در نظر بگيريد كه ايمان آورده، ولي به خاطر ضعف ايمان‌، گناهان كبيره انجام داده، اين فرد اگر توبه نكرده باشد، با سختي جان دادن يا عذاب برزخ يا تحمّل عذاب موقت جهنم پاك گرديده‌، به بهشت مي‌رود؛ در واقع عذاب براي او حكم تطهير و درمان از پليدي گناه را دارد. اكثر انسان ها كه آميخته ايي از خوبي ها و بدي ها را دارا هستند، همين وضعيت را دارند؛ زيرا مبناي برخورد خداوند با گنهكاران، رحمت و بخشايش و گذشت است.
در ضمن، با وجود اين كه براى اين گونه گناهان جاودانگى در جهنم مقرّر شده، ولى در توبه باز است. مرتكبين اين گناهان در ارتباط فردى خود با خداى رحمان، به وسيله‏ توبه مى‏توانند كاملاً پاك شوند و از عذاب نجات پيدا كنند.
بنا براين اهل جهنم دو دسته هستند:
بعضي براي هميشه در عذاب خواهند بود؛ برخي براي مدت معيني كه خداوند مي داند و به اندازه گناهاني كه كرده اند.
اين دسته بعد از طي كردن دوران عذاب چون ساير اعمالشان خوب بوده و اعتقاد و ايمان داشتند، مشمول رحمت الهي واقع شده و به بهشت منتقل مي شود. يعني طول عذاب متناسب با گناهانى است كه از شخص سر زده است. (4)
پي‌نوشت‌ها:
1. ابن جمهور احسايي .عوالي اللئالي، نشر موسسه امام صادق ع قم 1376 ش . ج 1، ص 35.
2. كليني .كافي، نشر دار الكتب الاسلاميه تهران . 1380 ق . ج 2، ص 11 ـ 12.
3. مجلسي . بحار، نشر دار الاحيا التراث العربي بيروت . 1403 ق . ج 3، ص 279.
4. رك: مرتضي مطهري مجموعه آثار نشر صدرا 1380 ش،ج1 ص320.

موفق باشید.