با سلام و خسته نباشید خدمت شما
من امیر هستم 23 ساله از شهر یزد ؛ دانشجوی رشته مهندسی کامپیوتر دانشگاه یزد
مدت یک سال هست که تقریبا هر شب گریه میکنم این کار هر شب من هست بطوری که عادت کردم ... چشمانم بشدت ضعیف شدن و چندین بار به دکتر مراجعه کردم ...
در زمانی که خیلی حالم بد میشود از آرام بخش های خیلی قوی استفاده میکنم .
من تا سن 20 سالگی پسری فوق العاده شاد و جذاب بودم و همیشه در زندگی آرامش داشتم و تا به عمرم هرگز گریه نکرده بودم هرگز !!!! اما از سن 20 سالگی تا الان که 3 سال میشود تقریبا روز و شب چشمانم خیس و اشکی هست ... بخاطر اینکه عاشق شده ام و هیچ جوری حاضر نیستم بپذیرم و قبول کنم که عشقم من رو نمیخواهد و دوستم ندارد !!
من در این زمینه کتاب های زیادی خوانده ام و مقالات مختلفی رو مطالعه کرده ام به دکتر های متخصص زیادی برای مشاوره رفته ام ولی نتیجه ای نگرفتم !! کاملا عاجز شده ام و تمام زندگیم تحت تاثیر قرار گرفته است 3 سال از بهترین سال های عمرم رو بدور از هر گونه شادی و لبخندی گذروندم و زندگی رو برای خودم و پدر و مادرم و خواهر کوچک ترم سخت و ناراحت کننده کرده ام ...
بعد از اینکه عشقم خیلی محکم و قاطعانه بهم گفت که دیگه هیچوقت حاضر نیست من رو ببینه و همه چی تموم شده و میخواد با یکی دیگه عروسی کنه ... من از اون روز تا 2 ماه بشدت مریض شدم و تحت درمان یک روان پزشک بودم که روزانه 6 نوع قرص مصرف میکردم ...
لازم به ذکر است که در زمان 20 سالگی من 98 کیلو وزن داشتم ولی الان بخدا قسم که بزور 61 کیلو وزن دارم !!! و قدم 186 است که چهره ای بشدت لاغر و زرد رنگ دارم ...
این موضوع بشدت به درسم لطمه وارد کرده و 2 ترم متوالی مشروط شدم و اگر این ترم هم مشروط بشوم از دانشگاه اخراج خواهم شد ...
افسردگی شدیدی دارم و اصلا انگیزه ای برای زندگی ندارم ... پدر و مادرم که فکر میکردند حرف ها و کارهای من از روی جوانی و نادانی هست هیچ تلاشی برای اینکه به عشقم برسم نکردند و همیشه گفتند که این دختر لیاقت من را ندارد !!
تا اینکه یک بار اقدام به خودکشی کردم ولی جان سالم به در بردم و پدرم من را نجات داد ... از آن روز همه بشدت مراقب من هستند و رفتارهایشان کاملا با من عوض شده است
به من به عنوان یک بیمار روانی نگاه میکنند و یادشان رفته است همه که من تا سن 20 سالگی و تا قبل از اینکه چشمم به چشم این دختر بیافتد چه پسر شاد و پر انرژِی بوده ام ... امشب بازم برای چندمین بار تصمیم به خودکشی گرفتم تا بیشتر از این خودم و دیگران را عذاب ندهم ... یک سوال از شما داشتم و اون این بود که :
من اگر خودکشی کنم باز در آن دنیا نیز عذاب خواهم شد ؟؟ چون بارها شنیده ام که خودکشی گناه کبیره هست و در آن دنیا عذاب میشویم ... آیا این جمله صحت دارد ؟؟؟
حتی برای کسی که موجب آزار و اذیت پدر و مادرش نیز میشود خودکشی حرام است ؟؟؟
چون داستان حضرت خضر که آن کودک را کشتند چون باعث گمراهی پدر و مادرش شده بود و رو شنیده اید ؟؟ منم باعث گمراهی پدر و مادرم شده ام و روز و شب شان را برایشان زهر کرده ام و دیگر نمیتوانند من را تحمل کنند ... کسی دیگه ای را هم در این دنیا ندارم و هیچ انگیزه ای نیز برای زندگی ندارم و دلم میخواهد زودتر برای همیشه بمیرم تا همه دنیا از دستم راحت شوند .... بسیار متشکرم اگه هر چه زودتر به من جواب بدهید ... .
با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
با توصيفي كه از شرح حال خود در اين مدت بيان كرديد كاملاً پيداست كه شما دچار آفت عشق گرديده ايد و به نوعي دچار وابستگي رواني شديد نسبت به دختر مورد علاقهتان شده ايد و چون او حاضر به ازدواج با شما نشده است اين مسئله را نوعي شكست عشقي قلمداد كرده ايد و شديداً دچار افسردگي و مشكلات همراه آن شده ايد به طوري كه بارها قصد خودكشي پيدا كرده و حتي اقدام به آن هم كرده ايد كه چه بسا اگر پدرتان به دادتان نميرسيد شما الان به دست خود به ديار باقي شتافته بوديد و از نعمت حيات محروم ميگشتيد و خسران دنيا و آخرت را به جان ميخريديد.
اگر اين مشكل براي فرد ديگري غير از شما با اين همه شرح و تفصيل رخ ميداد مطمئناً خود شما متوجه ميشديدكه اشكال كار از كجاست!
اين را هم بدانيد كه پدر و مادر شما در اين جريان بيتقصيرند چون براي اين كه شما به عشقتان برسيد آنها هيچ كاره اند و كاري از دست شان بر نميآيد. چون اين دختر مورد علاقه شماست كه بايد شما را بپذيرد و حاضر به ازدواج با شما گردد وقتي او پاسخ منفي ميدهد نه پدر و مادرتان و نه هيچ كس ديگري نميتواند نظر او را برگرداند. اين را بدانيد وقتي شما دختري را دوست مي داريد و وي را براي ازدواج در نظر ميگيريد، دليل بر اين نمي شود كه او نيز شما را به همان شدتي كه شما ميپسنديد، بپسندد و يا تمايل به ازدواج با شما داشته باشد. كاملاً محرز و مبرهن است كه ازدواج و عشق و علاقه اي كه در آن مد نظر است همانند يك جاده دو طرفه است بنابراين، طرف مقابل و دختري كه براي ازدواج در نظر گرفته ايد نيز در آن حق انتخاب دارد و حق دارد كه شما را بپسندد و دوست داشته باشد و نيز حق دارد كه شما را نپسندد و دوست نداشته باشد. در هر صورت، اين موضوع كاملاً طبيعي بوده و در همه جوامع و مليتها و حتي در بين موجودات ديگر نيز اين گونه است بنابراين، هرگز نبايد اين گونه رخدادهاي طبيعي را نوعي شكست عشقي تلقي كنيد و يا انتظار فوق العاده اي از آن داشته باشيد و توقع داشته باشيد كه وقتي تمايل به ازدواج با دختري را پيدا ميكنيد او نيز فوراً و به همين آساني بايد شما را بپسندد و متقابلاً تمايل به ازدواج با شما پيدا كند و به پيشنهاد ازدواجتان پاسخ مثبت دهد.
وقتي كه دختر مورد علاقهتان حاضر به ازدواج با شما نميگردد طبيعي است كه بايد بيخيال او گرديد و به زندگي عادي خود بپردازيد و او را تنها عشق زندگي خود ندانيد چرا كه دختران زياد در اطراف شماهستند كه در صورت دارا بودن شرايط لازم براي ازدواج، ميتوانند شما را خوشبخت تر سازند.
تمركز ذهني و رواني روي اين مورد، نتيجه اش جز آشفتگيهاي روحي، اختلالات رواني، بيماريهاي جسماني و حتي بيماريهاي روان تني كه منشأ رواني دارند نيست. به هر حال، چاره اين مشكل، راضي شدن به مرگ خويش و آرزويي مرگ داشتن نيست بلكه، بايد براي درمان خودتان اقدام كنيد و خودتان را از اين وضعيت خارج سازيد.
اعتقاد ما اين است كه اگر شما به اشتباه خود پي ببريد و بفهميد كه آن دختر با همهي شكوه و عظمتش آنقدر ارزش ندارد كه خودتان را براي رسيدن به او افسرده و فرسوده كنيد و اگر ارادهتان را قوي كنيد ميتوانيد به همان شادابي و سرزندگي قبل برگرديد و بر مشكلات خود فائق آييد و آشفتگيهاي روحي و روانيتان را درمان كنيد. طبيعتاً اگر اين گونه عمل كنيد ديگر هيچ كس شما را به ديده بيمار رواني نگاه نميكند و بر همت و ارادهي تحسين برانگيزتان آفرين ميگويد.
اساساً همه چيز به خواست و ارادهي خود شما بستگي دارد. علت اصلي اين كه ميفرماييد: «در اين زمينه كتابهاي زيادي خوانده ام و مقالات مختلفي رو مطالعه كرده ام به دكترهاي متخصص زيادي براي مشاوره رفته ام ولي نتيجه اي نگرفتم» اين است كه شما از لحاظ ذهني هنوز قبول نكرده ايد كه آن دختر به درد شما نميخورد و هنوز نخواسته ايد او را فراموش كنيد و به زندگي عادي خود برگرديد به همين خاطر، تمام تلاشهاي خودتان و تلاشهاي ديگران ناكام مانده و به نتيجه نرسيده است. اگر از لحاظ فكري و ذهني خودتان را آماده نكنيد، كاري از كسي بر نميآيد. توصيه ميشود به وضعيتي كه دچار آن شده ايد با ديدي باز و منطقي بنگريد و بكوشيد با اين قضيه كنار بياييد در اين صورت، مطمئن باشيد ميتوانيد در عرض چند ماه به حالت سابق برگرديد. البته با توجه به آشفتگيهاي روحي و رواني كه با آنها مبتلا شده ايد طبيعتاً اگر از روانشناسان و روانپزشكان نيز كمك بگيريد روند درماني شما تسهيل ميگردد و زودتر به سرزندگي و نشاط سابق ميرسيد و با اين كار رضايت و خشنودي پروردگار و همچنين اسباب خوشحالي اطرافيانتان را فراهم ميكنيد، پس به اين بينديشيد كه با درمان خودتان چه ثمرات ارزشمندي را فراهم ميآوريد.
بدانيد با مرگ و خودكشي خودتان هيچ كس از اين قضيه از صميم قلب خوشحال نميشود و شما نيز در ديار باقي آسوده نخواهيد بود و گرفتار سخت ترين عذابهاي اخروي خواهيد شد چرا كه خودكشي از جمله گناهان كبيره اي است كه در همه حال حرام است و به نص صريح قرآن باعث خلود و اقامت در جهنم به صورت ابدي و عذاب هميشگي ميگردد.
گاهي با خود بينديشيد شايد اين جدايي حكمتي داشته است وشما از آن بي خبريد؛ زيرا ما در اكثر مواقع از آينده كارها وجوانب آن بي اطلاعيم. شايد اگر بااين فرد ازدواج مي كرديد زندگي شما در اثر مشكلات زياد به جهنم تبديل مي شد. شايد امكان داشت اين زن ،غير نجيب بودوخيانتكار از آب در مي آمد. و شايد...
شما بايد بدانيد هر مقدار به آن شخص علاقه داشته ايد، خداوند مهربان، صدها برابر بيشتر به بندگانش؛ از جمله به شما علاقه مند ومحبت دارد واگر اين جدايي صورت گرفت از لطف خدا و مهربانيش نسبت به شما بوده تا شما را از خطراتي كه حتي تصور هم نمي توانيد بكنيد برهاند. شما بايد اينقدر ظاهر بين نباشيد و از خدا به خاطر توجه ولطفش شكر گزاري نماييد.
شما بايد توجه به اين مطلب بكنيد كه خداوند شما را خيلي دوست دارد ومدتها منتظر و مشتاق است كه شما يادي از او بكنيد و اظهار محبت و توجهي بنماييد. شما اگر به محبت خدا جواب دهيد و اولين قدم را برداريد، چنان استقبالي از شما مي كند كه حتي قابل تصور شما نيست وآنوقت است كه چشم باز مي كنيد و مي بينيد كه نه تنها ديگر ناراحتي احساس نمي كنيد، بلكه در آغوش حق تعالي به آرامش و عشق واقعي رسيده ايد و اطرافيانت از جمله پدر و مادر، همه خوشحال و به تو افتخار مي كنند.
از همين الان بدون اينكه وقت تلف كني و باز در افكار باطل وپوچ ،غوطه ور شوي، شروع كن. بلند شو وضو بگير و دو ركعت نماز شكر و تشكر از خداوند مهربان بجا بياور وسپاسگزاري كن از اينكه تو را از عواقب و خطراتي كه ممكن بود تو را تهديد كند، نجات داده و عذر خواهي كن از اينكه مدتهاست او را از ياد برده اي و او را منتظر ابراز علاقه و محبت خود گذاشته اي و به او قول بده از اين پس هرچه محبت و عشق و عطوفت داري نثارش مي كني و تنها از او كمك مي خواهي. سعي كن نماز هايت رااول وقت بخواني و بعد شروع به دعا و مناجات، به هر زباني كه مي خواهي بكن. انشاء الله بهبود پيدا مي كني. من هم براي رهايي شما از اين مخمصه اي كه براي خود ساختي دعا مي كنم.
منتظر نامه بعدي شما هستم كه حكايت از بهبودي وضع شما داشته باشد.
موفق باشید.