چرا یکی بدبخت است و یکی پولدار.چرا یکی از نداری رنج می برد و یکی از زندگی لذت کامل.
چرا خداوند به خاطر شیطان دنیا را به وجود اورد تا ما را امتحان کند؟وانهایی که فقیرند از ان زجر ببرند؟
ایا این عدل است؟
مگر خدا عادل نیست پس چرا همچنین است؟
اگر قرار بود یکی بدبخت و فقیر ویکی پولدار و یکی بدون دست و یکی با دست و پا پس چرا خدا مارا افرید تااز نداشتن اینها زجز بکشیم؟
ما بر چه اساس به خدا اعتقاد داریم؟بر اساس کتاب ها ومعجزه هایی که درقبل به وقوع پیوسته؟
با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در پاسخ اين سوال مي توان گفت اولا: عدل الهي هرگز به معناي اين نيست كه خداوند مي بايست همه انسانها را در شرايط مساوي قرار دهد و به همه توانايي هاي يكسان دهد ، بلكه يه اين معناست كه از هر كسي به اندازه توانايي هاي او بازخواست كند و شرايط و زمان و مكان و نوع توانايي آنها را در هنگام سنجش اعمال و داوري در اعمال آنها لحاظ كند و از هر كسي به اندازه توانايي هاي او تكليف بخواهد؛ قرآن نيز به اين اصل اشاره كرده و مي فرمايد :" لَا تُكلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا؛ هيچ كس موظّف به بيش از مقدار توانايى خود نيست!"(1) پس اگر خداوند حكيم شخصي را غني و شخص ديگر را فقير قرار دهد هيچ مانعي ندارد. البته در صورتي كه تكليف اين دو در هنگام باز خواست يكي نباشد.
ثانيا: مي توان گفت اين فقر مي تواند امتحاني از جانب خداوند متعال باشد و اينكه او در آن شرايط چگونه عمل مي كند، آيا گناهي مرتكب مي شود يا خير؛ كما اينكه همين فقر مي تواند جلوه اي از رحمت الهي باشد چرا كه خداوند ظرفقيت انسان ها را خوب مي داند و چه بسا غني شدن آدمي سبب طغيان او گرديده و او را نسبت به پروردگار عاصي وطغيان گر كند و به گناه و معصبت بكشاند؛ در اين صورت هم اين فقر با عدالت الهي منافاتي ندارد.
ثالثا: ريشه بسياري از فقرها اعمال انسانها و گناهان آنها است چراكه در رواياتي كه از معصومين (عليهم السلام ) وارد شده است به اين موضوع اشاره شده است و بيان كرده اند بعضي از گناهان روزي آدمي را كم مي كند و باعث فقر مي شود؛ از طرفي در بعضي از موارد ديده شده آدمي بر اثر ندانم كاري و اشتباه خود فقير مي شود، لذا در اين دو مورد هم اين فقر اصلا با عدالت الهي منافات ندارد، چرا كه مسبب آنها خود انسان است.
دوم اينكه خدا جهان را به خاطر شيطان نيافريد بلكه جهان هستى با تمام نظم و زيبايى هايش نمادى از لطف، مهربانى، علم، قدرت، حكمت و... خداست به طورى كه بدون آفرينش، صفات جمال و جلال خدا مخفى و پنهان مى ماند و به عبارتى هر «بود»ى ، «نمود»ى دارد؛ نمى شود روغن باشد. اما چربى نداشته باشد و رحمت باشد اما بخشش نداشته باشد! بنابراين از همين جا مى توان نتيجه گرفت كه خلقت جهان نتيجه صفات خداوند است. خداوند فيض و بخشش دارد و لازمه آن اين است كه هر چه امكان وجود دارد ، فيض و هستى خداوند را دريافت كند و چون قابليت وجود براى جهان هستى بود، خداوند آن را آفريد؛ بنابراين جهان هستى، نشان دهنده صفات خداوند است. از اين رو هستى بخشى جهان، با تمامى نظم و زيباييش و صورتگرى انسان با تمامى استعداد و توامنديش، جلوه گر جلال و جمال خداست و شايسته است كه ما سپاس گزار خدا و قدر شناس او باشيم.خداوند از آن جا كه "علم" و "قدرت" و "فضل" و "جود" بى نهايت دارد، جهان و انسان را آفريده است و لازمه اين سه صفت آن است كه خلقت خداوند بهترين و كاملترين آفرينش باشد، يعنى در مجموعه هستى اگر وجود مخلوقى، زيبايى و كمال آفرينش مجموعه عالم را افزايش دهد، لازم است خدا آن موجود را خلق كند، زيرا عدم خلقت آن موجود، يا ناشى از عدم اطلاع و آگاهى از زيبايى آن است، يا در اثر ضعف و ناتوانى از خلقت آن است. چنان چه خدا با توجه به علم و قدرت بى نهايت، باز آن زيبايى را خلق نكند ناشى از عدم "فضل" و "جود" و بخشندگى است كه خدا از بخل منزه است و "جود" و رحمت و بخشندگى او بى نهايت است.
در جواب سوال سوم شما هم بايد گفت كه معجزه و كتابهاي آسماني اگر چه نشان دهنده ارتباط شخص معجزه گر يا آورنده كتاب با حقيقت والايي است. اما اثبات كننده وجود خدا نيستند. اين امور در پس از قبول وجود خدا، اثبات كننده نبوت و پيامبري آورنده آن معجزه و يا كتاب است. اعتقاد ما به خدا و اقامه دليل بر وجود او، از راههاي مختلفي قابل اثبات است كه توضيح آنها در اين سوال نمي گنجد. اگر مايل به دانستن اين دلايل هستيد، در ارتباط بعدي بفرماييد تا بطور كامل توضيح داده شود.
پي نوشت:
1. بقره (2) آيه233.
موفق باشید.