به نام خدا
با سلام
با توجه به این حدیث نبوی که پیامبر کسانی را که امامت و معصومیت را نپذیرند و قبول نداشته باشند از قوم خود نمیدانند و دیدگاه اهل سنت که صرفا قول فعل و تقریر ÷یامبر را به عنوان یکی از منابع حقوقو اسلامی میدانند و برای امامت و معصومیت ائمه جایگاه ویژه ای قائل نشده اند و ائمه معصوم پس از امام علی ع نسبت به این دیدگاه فقهی اهل سنت (مذاهب عام) حکومت کرده اند و اهل سنت را مسلمان دانسته اند این تعارض را چگونه باید پاسخ داد؟
با تشکر
با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
حديثي با مضمون بيان شده يافت نشد. اي كاش اصل حديث را بيان مي كرديد تا راحت تر بتوان نسبت به آن قضاوت كرد اما در صورت كلي به اعتقاد ما مسلمان كسي است كه به وحدانيت خداوند و حقانيت رسالت رسول اكرم(ص) شهادت دهد حال تا زماني كه وي موارد مذكور يا احياناً مواردي كه انكار آن به انكار يكي از اين موارد برمي گردد، را انكار نكند از دائره اسلام خارج نمي شود آن چنانكه در تعريف مرتد گفته مي شود مرتد مسلماني است كه منكر خدا و يا پيغمبر (ص) شود يا منكر حكم ضروري دين يعني حكمي كه مسلمانان جزء دين اسلام مي دانند مثل واجب بودن نماز و... در صورتي كه به انكار خدا يا پيغمبر برگردد، باشد.(1)
نكته مهم در اين زمينه آن است كه اولاً انكار ضروري، آنگاه موجب ارتداد مي شود كه شخص منكر، به پيامد انكارش آگاه باشد. يعني بداند كه انكار ضروري او به تكذيب توحيد و يا رسالت پيامبر اكرم (ص) منتهي مي گردد. اما مثلاً شخصي عادي كه به احكام عمل مي كند. اما در عين حال به دلائل مختلف، امامت را جزء اصول دين نمي داند و يا اساساً آن را قبول ندارد ، مرتد شناخته نمي شود.(2)
ثانياً كساني كه در حال تحقيق باشند مشمول حكم ارتداد نيستند. حتي اگر نتيجه تحقيق آنها بازگشت از اسلام و گرايش به آيين ديگري باشد مشروط بر اين كه سخني برخلاف اسلام نگويند كسي با آنها كاري ندارد و از اين مجازاتها معافند.(3)
مطابق آنچه بيان شد كسي كه به حقانيت دين اسلام علم و آگاهي داشته، اما در عين حال به دلائل مختلفي مانند لجاجت و...در صدد مخالف برمي آيد، مرتد است. در واقع حكم ارتداد يك حكم اجتماعى و سياسى است، نه فردي و شخصي، به همين جهت ارتداد زماني است كه انكار دين اسلام با علم به حقانيت به آن باشد، يعني شخص به رغم قبول حقانيّت دين اسلام، به جهت انگيزههاي نادرست، از دين اسلام خارج شده و در مقابل آن موضعگيري نمايد.
بر اين اساس همه منكران امامت حكمي مساوي ندارند بسياري از آنها به حقانيت علي (ع) به عنوان امام و جانشين بلا فصل پيامبر علم نداشته و بدون تحقيق و بررسي منكر آن شده اند و در اين ميان چه بسا برخي با تحقيق عمل كرده و به خيال خود همين انكار را قول و تقرير پيامبر مي دانند لذا به هيچ عنوان انكار مذكور را به معناي انكار ضرويات دين نمي دانند.
اما دسته سومي وجود دارند كه با علم به حقانيت گفتار شيعه علم داشته ولي به دلائل مختلفي مانند لجاجت، دنيا پرستي و ...، منكر آن شده اند كه نتيجه انكار آنها به انكار نبوت بر مي كردد.
همه ما دسته اول و دوم را مسلمان مي دانيم و صرفاً بحث در دسته سوم است و از آنجا كه اين امر نوعاً به نيت افراد بستگي دارد، نمي توان ضرورتاً شخص خاص را جزء دسته اول و ديگري را از دسته سوم دانست لذا به ظاهر همه آنها مسلمان هستند.
نتيجه آنكه بسياري از افراد زمان ائمه نيز، جاهل به اصل مسئله بوده و منكر معاند بر آنها صدق نمي كند و در اين ميان صرفاً عده كمي با علم به اين مسئله منكر بوده اند و هيچ دليلي وجود ندارد كه ائمه آنها را به مسلماني قبول و باور داشته اند چه بسا ائمه در باطن آنها مسلمان ندانسته اما در عين حال به دلائل مختلف اعلان عمومي نمي كردند.
پي نوشت ها:
1. امام خميني، تحرير الوسيله، قم، مؤسسه النشر الاسلامي، بيتا، م 2447.
2. ر.ك طاهرى، حبيب الله، حقوق مدنى، چ دفتر انتشارات اسلامي، قم 1418 ه ق، ج 1، ص 107.
3. عبد الكريم موسوي اردبيلي، فقه الحدود و التعزيرات، قم، دفتر تبليغات اسلامي، 1413 ق، ص 840.
موفق باشید.