کمی وقت بگذارید و سوالات مرا جواب منطقی و صحیح دهید ...
1- نظر عالمان دین ( تمام ادیان ) در خصوص نظریه تکامل انسان چیست ؟
2- نظر دین اسلام در مورد خلقت نخست حیوانات چیست ؟
3- هدف خدا از بوجود اوردن برخی سیارات و ستارگان ( در دور دست ترین نقاط که هیچ انسانی نمیتواند ببیند و عبرت بگیرد ) و نابودی بی هدف آن ها چه بود ؟
4- انسان هایی که بر اثر سانحه ای دیوانه میشوند یا عقب مانده به دنیا می آیند یا خود کنترلی ندارند چگونه اعمالشان بررسی میشود ؟ همچنین خدا از آفرینش آن ها چه اهدافی را دنبال میکند ؟
5- اگر انسان حیوان نیسن پس چرا اینقدر نوع ( دیدن , شنیدن , لمس کردن , تولید مثل کردن , رشد کردن , تکثیر سلول , خوابیدن , دفع مواد زائد , و... ) به حیوانات شباهت دارد ؟
6- چگونه اهل بیت و افراد خاص بر گردن خدا حق دارند در صورتی که ممکن نیست مخلوق بر خالق منتی داشته باشد ؟
7- آیا لذت نهایی و نهایت کمال انسانی فقط حوری و درخت و شراب است ؟؟ پس چرا خدا نهایت پاداش را چنین تعریف نموده ؟
8- مگر آن نیست که هیچ نظمی بدون ناظم بوجود نمی آید ؟ پس چطور موجود هوشمند و منظمی مثل خدا بدون ناظم وجود دارد ؟ اگر پی ببریم نظم خدا , ناظم نمیخواهد و تسلسل امکان ناپذیر است پس میتوانیم ناظم نظم جهان را هم به همین دلیل انکار کنیم . درست است ؟
9 - چرا 123999 پیامبران از نژاد یهود بودند و تمامی آن ها مرد بودند و از یک منطقه ظهور کردند ؟
10 - آیا خدا راه بهتری برای هدایت و آگاهی بشر جز فرستادن پیغمبر نمیدانست ؟ ( از نظر من که انسان ناقص العقلی هستم راه های بهتری وجود دارد . مگر آنکه خدا نمیخواهد یک ب عده بالاجبار هدایت شوند که خارج از صفت عدالت خداست )
11- آیا حکم اعدام و شلاق بالاتر از حکم نماز جمعه است ؟ اگر نیست پس چرا اجرای نماز جمعه اجبار نیست اما اجرای حکم شلاق و اعدام اجباریست ؟
12 - اگر گوشت خوک به علت انگل هایش حرام است پس چرا ملخ و خاک کربلا که مملو از انگل هستند حرام نیست ؟
13- چطور صد در صد بدانیم دین پدرمان بهترین دین است ؟ اگر نیست پس چرا اکثرا دین اجداد خود را برترین معرفی میکنند و حتی روی آن متعصبند ؟
پرسش: 12 سوال كليدي ( به توضيحات مراجعه كنيد )
كمي وقت بگذاريد و سوالات مرا جواب منطقي و صحيح دهيد ...
1- نظر عالمان دين ( تمام اديان ) در خصوص نظريه تكامل انسان چيست ؟
پاسخ: با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در ابتدا بايد اشاره شود طرح همه عالمان اديان در اين مسله در توان ظرفيت ومسوليت اين پاسخ نامه نيست ولي اشاره هاي ذيلا بيان مي شود اما قبلا بايد گفت: شود اين كه آنچه براي ما ملاك و معتبر است تحليل مسئله با رويكرد قرآني است؛ قرآن كريم بحث آفرينش انسان را به صورتهاي مختلفي بيان فرموده است آيات وتحليل هاي مربوطه را در منبع ذيل جويا شويد. (1) ودر مجموع در نگاه قرآن فريضيه تكامل انسان از حيوان مردود ومبدء خلقت او خاك است حال بايد ديد كه آفرينش آدم از خاك به چه معنا است؟
آيا منظور اين است كه شخص حضرت آدم و همسرش مستقيماً از خاك آفريده شده و انواع و اصول خلقت بدون سابقه پديد آمده است؟ (نظريه ي: فيكسيسم)
يا منظور اين است كه بين آفرينش آدم از خاك، انواع ديگري از موجودات واسطه بودهاند و چون خلقت آدم و واسطهها بالاخره منتهي به خاك ميشده، گفته اند آدم از خاك آفريده شده است؟(نظريه ي: ترانسفورميسم)
بر اساس اين نظريه، پيدايش انواع موجودات زنده از پست به عالي به هم پيوسته است و هر نوع پايين، با گذشت زمان و تأثير محيط، منشأ نوع بالاتر ميگردد.
نظريه ي ترانسفورميسم يا تكامل تدريجي كه لامارك و مخصوصاً داروين ارائه دادهاند، ميگويد: "نخست، موجودي تك سلولي به وجود آمد و طي ميليونها، بلكه ميلياردها سال كامل و كامل تر شد تا اين كه به حيواني كامل مثل ميمون مبدل شد. اين تكامل ادامه يافت تا آن كه انسانِ نئاندرتال از آن پديد آمد. انساني كه تنها مثل انسان امروزي راست قامت بود، اما عقل و خرد نداشت، با تداوم تكامل و پيداش عقل و استعدادهاي كمال جويانه، نخستين نژاد انسان امروزي يعني حضرت آدم به وجود آمد".(2)
سؤال اين است كه نصوص يا ظواهر كلماتي كه در مورد خلقت حضرت آدم(ع) در منابع ديني آمده است، كدام يك از دو نظريه ي مذكور (فيكسيسم يا ترانسفورميسم) را تأييد ميكند و كدام يك را مردود ميداند؟
تذكر چند نكته ي مهم:
پيش از ورود به بحث و پاسخ به سؤال مذكور، تذكر چند نكته لازم است:
1. آن چه علوم در اين زمينه و در برخي زمينههاي ديگر بيان داشته، فرضيه هايي است كه دائماً تغيير كرده و اصلاح يا باطل گشته و فرضيه ايي ديگر جانشين آن شده است؛ قرنها نظريه ي بطلميوس بر مجامع علمي حاكم بود و او ميگفت: زمين ساكن و ثابت است و خورشيد متحرك است.
كپرنيك و گاليله در تقابل آن اظهار نمودند كه زمين متحرك و خورشيد ثابت است. سالها از نظريه ي گاليله نيز گذشت و دانشمندان متوجه شدند كه نظريه ي او نيز ناقص است و به اصلاح نياز دارد، چون خورشيد و كلاً منظومه ي شمسي نيز ثبات ندارند! قرآن در اين مورد ميفرمايد: "والشمس تجري لمستقرّ لها ذالك تقدير العزير العليم".(3)
روند تغيير و تكامل معلومات بر پايه ي تكامل انديشه تداوم خواهد يافت؛ بنابراين اگر مطلبي در يك كتاب آسماني به صورت صريح و غير قابل توجيه آمده باشد، نميتوان آن را با فرضيه هايي كه گاهي همانند نظريه ي كاليله يا بطلميوس، شكل علم و قانون به خود ميگيرد، توجيه يا مردود دانست.
2. نظريه ي ترانسفورميسم داروين هنوز در بوته ي فرضيه باقي مانده! اما فرضيهايي است كه روي آن كار زيادي انجام گرفته و شواهد و قرايني بر درستي آن اقامه گشته، و لااقل داروين و لامارك و عده ايي از فيزيولوژيستها را به درستي آن قانع ساخته است.
البته بسياري از زيست شناسان نيز آن را نپذيرفته و شواهد نقض فراواني ارائه داده اند و عده ايي ديگر با طرح سؤالات ابهام آميز و بيان حلقههاي كور و مفقودهاي كه در طرح داروين وجود دارد، در تحير محققانه به سر ميبرند و از اظهار نظر در صحت و سقم آن خودداري ميكنند و ميگويند: "با بررسيهاي علمي و طبقات الارضي، فواصل ميان انواع (موجودات) هنوز به دست نيامده و جزئيات اين نظريه از جهت تجربه، و كليات آن از جهت ادله ي فلسفي چنان كه بايد، اثبات نشده است".(4)
3. در زمينه ي خلقت آدم، اگر آيات و روايات، صراحت هم داشته باشد كه: "آدم مستقيماً و بدون واسطه از خاك آفريده شده" به شكلي بيان گشته كه نشان ميدهد با نوعي فعل و انفعال در طبيعت همراه بوده است؛ چون در آثار مذهبي آمده است كه:
طينت آدم در چهل صباح سرشته شد؛ شايد همه ي مراحلي را كه به طور طبيعي، اولين سلول حياتي بايد در طول ميلياردها سال بپيمايد تا به حيواني از نوع انسان منتهي شود، سرشت و طينت آدم به اقتضاي وضع فوق العاده اي كه دست قدرت الهي فراهم آورده، در مدت چهل روز طي كرده باشد. هم چنان كه نطفه ي انسان در رَحِم، در مدت نُه ماه، تمام مراحلي را كه ميگويند اجداد حيواني انسان در طول ميلياردها سال طي كرده اند، طي ميكند.(5)
مخصوصاً مراحلي كه مربوط به نوعيت و ماهيت موجودات است، به صورت جهشي يا سريع و ناگهاني بوده است.
4. فرض ميكنيم آن چه در زيست شناسي و ساير علوم در اين زمينه آمده، از مرحله ي تئوري گذشته و به مرحله ي علميت و قطعيت رسيده است؛ هم چنين فرض ميكنيم كه: ممكن نيست اوضاع طبيعي به صورتي فراهم شود كه ماده مراحلي را كه در وضع ديگر، طي ميكند، در آن اوضاع بتواند به طور سريع پشت سر بگذارد و در نتيجه اجداد حيواني انسان امري مسلّم و قطعي گردد؛ باز ظواهر آيات و رواياتي كه در اين زمينه داريم، غير قابل توجيه نيست؛ بلكه هم متن قابل توجيه است و هم مدت سرشت طينت كه در آثار مذهبي چهل روز ذكر شده است، زيرا ملاك محاسبه ي روز مشخص نيست كه آيا منظور از چهل روز، چهل مرحله و دوره كه چند سال به طول كشيده است يا با ميزان و ملاك روزهاي قيامت كه قرآن ميفرمايد: هر روز آن به اندازه ي پنجاه هزار سال اين دنيا است، يعني دو ميليون سال، مراحل تكوين و سرشت آدم و تبديل شدن از خاك به يك انسان كامل بوده و يا مراد روزهاي معمولي است كه از طلوع و غروب خورشيد پديد ميآيد. اما در هر صورت نظريه ي تكامل تدريجي مورد نظر داروين را به طور مستقيم و صريح مورد تأييد قرار نميدهد! زيرا اگر مراد از روز، دوره يا روزهاي قيامت باشد، آن چه از آن ميتوان فهميد، اين است كه آفرينش آدم به طور مستقيم از خاك و به صورت تكامل تدريجي طي هزاران سال انجام گرفته است، تا انسان كامل از لحاظ جسمي و فكري و عقلي و روحي شكل پيدا كند؛ اما تبدّل انواع را مورد تأييد قرار نميدهد، يعني حيواني مثل ميمون بر اثر تكامل، ماهيت نوعي جديدي پيدا كند و به انسان مبدّل گردد، مورد تأييد قرار نگرفته است.
5. اعتقاد به اين كه حضرت آدم(ع) مستقيماً و به صورت آني و دفعي (فيكسسم) از خاك آفريده شده و يا نقطه ي مقابل آن كه نظريه ي ترانسفورميسم است و معتقد ميباشد كه بر اساس تكامل تدريجي تك ياخته اي كه طي ميليونها سال منشأ پيدايش همه ي موجودات زنده از انواع گياهان و حيوانات برّي و بحري و پرندگان و سرانجام انسان گرديده، هيچ كدام نه از ضروريات دين است و نه ملازم با رد يا قبول برخي از احكام نظري يا عملي دين است، به گونه ايي كه اگر كسي يكي را بپذيرد و ديگري را نفي كند، متهم به منكر ضروري دين شود، چون:
اوّلاً: ظواهر متون ديني با توجيه بر هر دو نظريه قابل تطبيق است، اگر چه خواهيم گفت كه متون مذهبي بر يك نوع تكامل تدريجي دلالت دارد، (نه صراحت) اما نه آن تكاملي كه داروين و لامارك گفته است.
ثانياً: اگر نظريه ي تكامل تدريجي و تبدّل انواع اثبات شود، نه تنها تنافي با آموزههاي ديني ندارد، بلكه شگفتي و عظمت نظام آفرينش را شفاف تر نشان ميدهد و از اين طريق ميتوان دريافت كه ناظمي هدفمند، داراي غايتي بلند و برنامه ايي بسيار دقيق و محاسبه شده، همه ي موجودات زنده را از تك ياخته اي با ساختمانهاي جسمي و فهمي متفاوت آفريده و توحيد در خالقيت و ربوبيت را در نظام آفرينش منسجم و يكپارچه، متجلّي ساخته است، تا نظام تكوين آيينه دار و تجلي گاه توحيد گردد.
داروين در پايان كتاب اصل انواع در فصلي كه تحت عنوان خلاصه و نتيجه ذكر كرده مينويسد: "اگر از اين دريچه به حيات بنگريم، در آن عظمتي خواهيم يافت كه نيروهاي متعددش روزي به صورت يك موجود به دست خالق متعال پا به عرصه ي وجود نهاده است".(6)
او هم چنين ميگويد: "محال است اين جهان پهناور با اين همه نشانههاي روشن ...، بر اثر تصادف كور و نادان به وجود آمده باشد، زيرا تصادف نابينا قادر نيست نظام منظم بيافريند و سازمان حكيمانه به وجود آورد. به نظر من اين بزرگ ترين برهان بر وجود "ذات اقدس الهي" است. جايي كه اين برهان ارزنده، مورد تأييد علم و منطق است، من پيرامون دلايل ديگري كه ميتواند خداوند جهان آفرين را اثبات كند، بحث نميكنم".(7)
بنابراين شبهاتي را كه برخي افراد محدودنگر با تمسّك به نظريه ي داروين مطرح ميكنند، مردود است.(8)
آفرينش آدم
آيه ايي كه به روشني دلالت دارد حضرت آدم(ع) بدون واسطه و به طور مستقيم از خاك آفريده شده، آيه ايي است كه برخي افراد جهت تأييد نظريه ي داروين و ترانسفورميسم به آن تمسك جسته اند و آن آيه ي: 59 از سوره ي آل عمران است.
در شأن نزول آيه مينويسند: پس از سركوب شدن بسياري از مشركان و گسترش نسبي اسلام، نصاراي نجران، هيأتي را براي مباحثه به مدينه فرستادند كه وفد نجران نام دارند؛ آنان به مسجد مدينه آمدند و نخست عبادت خود را انجام دادند؛ سپس با پيامبر(ص) به بحث پرداختند و سؤال كردند:
- شما فرزند چه كسي هستيد؟
- عبدالله.
- موسي پسر كيست؟
- عمران.
- عيسي پسر كيست؟
بنا به روايتي پيامبر(ص) مكث فرمودند؛ سپس آيه ي مذكور (ان مثل عيسي) نازل شد.
مسيحيان مي گفتند: حال كه عيسي پدر انساني ندارد، پس پدرش خدا است.
و يهوديان هم ميگفتند: عيسي به طور نامشروع به دنيا آمده است!
آيه در مقام پاسخ به شبهه ي مسيحيان و يهوديان ميفرمايد: آيا شما معتقد نيستيد كه آدم پدر ندارد؟ عيسي هم مثل او است. همان طور كه او پدر نداشت و شما اين را قبول داريد، عيسي هم پدر نداشت و به امر خدا موجود شد.
اين استدلال نشان ميدهد كه اگر فرض كنيم حضرت آدم از چيزهايي آفريده شده كه منتهي به خاك ميشود، اين استدلال نميتواند استدلال تامّي باشد، زيرا اگر بپذيريم آدم از نسل مياني و واسطهاي بين خاك و خود، مثلاً از انسانهاي كم خرد يا بي خردي چون نئاندتال به وجود آمده، در اين صورت حضرت آدم از نطفه ي حيواني به وجود آمده است.
بنابراين چگونه ميتوان آفرينش بدون پدر عيسي را به آفرينش آدم تشبيه نمود! اگر ما اين استدلال را تمام بدانيم - كه هست، زيرا وحي مُنزَل از عالم الوهيت است - ناچار بايد بپذيريم كه حضرت آدم از نسل موجود ديگري به وجود نيامده است.
پينوشتها:
1. محمد تقي مصباح يزدي، نشر موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، قم 1380 ش ج 3 - 1،ص: 237. الرحمن(55) آيه14. اسراء(17) آيه61. آل عمران (3)، آيه ي: 59.
2. لابد همانند : نيچه آلماني خواهند گفت: سپس بر پايه ي اصل تنازع بقا، نسل برتر يعني نسل آدم بقا و حيات خويش را حفظ نمود و بقيه ي نسلها به سوي فنا و نابودي سرازير شدند.
3. ناصر مكارم .تفسير نمونه، شر درالكتب اسلاميه، تهران 1370 شج 18، ص:381.
4. محمود طالقاني، پرتوي از قرآن، ج اول،نشر شركت سهامي عام تهران1363 ش چاپ 4 ص 113.
5. مرتضي مطهري(ره)، علل گرايش به ماديگري،،نشر صدرا، 1370 ش. ص: 131،
6. مصطفي تيموريان . فلسفه علمي،نشرعلمي فرهنگي تهران، 1377 ش. ج1، ص: 299.
7. همان.
8. براي مطالعه و تحقيق بيشتر در اين زمينه ميتوانيد به كتاب: علل گرايش به ماديگري، اثر شهيد مرتضي مطهري (ره) فصل توحيد و تكامل، مراجعه كنيد.
پرسش: تلثيث و تضاد با توحيد
با عرض سلام و تشكر از پاسخگويى
مسيحيت جزو اديان ابراهيمى است و قرآن هم از مسيحيان به عنوان اهل كتاب ياد كرده است. اما بعد از عروج مسيح عليه السلام به آسمان اين دين الهى كه در راستاى دين اسلام و آيينى بود كه ابراهيم عليه السلام آورده بود چون اين تشتت معنا ندارد و دين نزد خداى تعالى يكى است و آن اسلام است. سوالم اين است با پذيرفتن اينكه مسيحيت جزو اديان توحيدى است آيا تثليث با توحيد در تضاد نيست؟ آيا منظور قرآن مسيحيت اصيل است كه هنوز تحريف نشده بود؟ يا با توجه به اينكه مسيحيان چند دسته اند همه به تثليث معتقد نيستند؟ توضيح مسيحيت از تثليث هم درآميخته با شرك و كفر و چند خدايى است و گاه به عرفان پهلو ميزند.
پاسخ: با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
هرچند كه همه اديان الاهي از جمله مسيحيت اساسا توحيدي است و به خداي واحد و يگانه اعتقاد دارند، گاهي از توحيد و يكتاپرستي فاصله گرفته اند. در ميان انحرافاتى كه جهان مسيحيت به آن گرفتار شده، هيچ يك بدتر از انحراف تثليث نيست؛ زيرا آنها با صراحت مى گويند: خداوند سه گانه است و نيز با صراحت مى گويند در عين حال يگانه است.
يعنى هم وحدت را حقيقى مى دانند و هم سه گانگى را واقعى مى شمرند، و اين موضوع مشكل بزرگى براى پژوهشگران مسيحى به وجود آورده است. اينجاست كه مسيحيان خود را با يك مطلب غير معقول مواجه مى بينند; زيرا معادله «1=3» را هيچ كودك دبستانى هم نمى تواند بپذيرد، به همين دليل معمولا مى گويند: اين مسأله را نبايد با مقياس عقل پذيرفت بلكه با مقياس تعبد و دل بايد پذيرفته شود و از اينجاست كه مسأله بيگانگى مذهب از منطق عقل شروع مى شود و مسيحيت را به اين وادى خطرناك مى كشاند كه مذهب جنبه عقلانى ندارد، بلكه صرفاً جنبه قلبى و تعبدى دارد. همان طور كه بعضى از مورخان نيز نوشته اند، مسأله تثليث از حدود قرن سوّم به بعد در ميان مسيحيان آشكار گشت، و اين بدعتى بود كه بر اثر غلوّ از يكسو و آميزش مسيحيان با اقوام ديگر از سوى ديگر، در مسيحيت واقعى وارد شد. بعضى احتمال مى دهند: اصولا تثليث نصارى از ثالوث هندى (سه گانه پرستى هندوها) گرفته شده است.(1)
با اين همه مسيحيان به شدت از موحد بودن خود دفاع مي كنند و خود را مشرك نمي دانند و همانطور كه گفتيم آن را امري جلوه مي دهند كه تعبدي است و عقل در آن راه ندارد. قرآن نيز به اين تفكر خاص مسيحيان اشاره كرده و آن را مورد مذمت قرار مي دهد: يَأَهْلَ الْكِتَابِ لَا تَغْلُواْ فىِ دِينِكُمْ وَ لَا تَقُولُواْ عَلىَ اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسىَ ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَ كَلِمَتُهُ أَلْقَئهَا إِلىَ مَرْيَمَ وَ رُوحٌ مِّنْهُ فََامِنُواْ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لَا تَقُولُواْ ثَلَثَةٌ انتَهُواْ خَيرًْا لَّكُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلَاهٌ وَاحِدٌ سُبْحَنَهُ أَن يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ لَّهُ مَا فىِ السَّمَاوَاتِ وَ مَا فىِ الْأَرْضِ وَ كَفَى بِاللَّهِ وَكِيلا؛ اى اهل كتاب! در دين خود، غلوّ (و زياده روى) نكنيد! و در باره خدا، غير از حق نگوييد! مسيح عيسى بن مريم فقط فرستاده خدا، و كلمه (و مخلوق) اوست، كه او را به مريم القا نمود و روحى (شايسته) از طرف او بود. بنا بر اين، به خدا و پيامبران او، ايمان بياوريد! و نگوييد: « (خداوند) سهگانه است!» (از اين سخن) خوددارى كنيد كه براى شما بهتر است! خدا، تنها معبود يگانه است او منزه است كه فرزندى داشته باشد (بلكه) از آن اوست آنچه در آسمانها و در زمين است و براى تدبير و سرپرستى آنها، خداوند كافى است.»(2)
در مورد قرآن هم بايد گفت آنجا كه رويكرد مثبتي نسبت به مسيحيت دارد منظور مسيحيت اصيل و تحريف نشده است كه بطور طبيعي در ميان بعضي از مسيحيان همچنان رواج داشت و يا افرادي كه هر چند به اديان ديگر معتقدند اما به خدا ايمان دارند و به اعمال نيكو مي پردازند؛ مانند: «وَ إِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَمَن يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ مَا أُنزِلَ إِلَيْكُمْ وَ مَا أُنزِلَ إِلَيهِْمْ خَشِعِينَ لِلَّهِ لَا يَشْترَُونَ بَِايَاتِ اللَّهِ ثَمَنًا قَلِيلاً أُوْلَئكَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ إِنَّ اللَّهَ سرَِيعُ الْحِسَاب؛ و از اهل كتاب، كسانى هستند كه به خدا، و آنچه بر شما نازل شده، و آنچه بر خودشان نازل گرديده، ايمان دارند در برابر (فرمان) خدا خاضعند و آيات خدا را به بهاى ناچيزى نمىفروشند. پاداش آنها، نزد پروردگارشان است. خداوند، سريع الحساب است. (تمام اعمال نيك آنها را به سرعت حساب مىكند، و پاداش مىدهد.)(3)
و آنجا كه رويكرد منفي دارد قطعا منظور اديان تحريف شده و اشخاصي است كه در دين خدا امور باطل را وارد مي كنند؛ مانند: «لَّقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِيحُ ابْنُ مَرْيَمَ قُلْ فَمَن يَمْلِكُ مِنَ اللَّهِ شَيًْا إِنْ أَرَادَ أَن يُهْلِكَ الْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَ أُمَّهُ وَ مَن فىِ الْأَرْضِ جَمِيعًا وَ لِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَا بَيْنَهُمَا يخَْلُقُ مَا يَشَاءُ وَ اللَّهُ عَلىَ كلُِّ شىَْءٍ قَدِير؛ آنها كه گفتند: «خدا، همان مسيح بن مريم است»، بطور مسلّم كافر شدند بگو: «اگر خدا بخواهد مسيح بن مريم و مادرش و همه كسانى را كه روى زمين هستند هلاك كند، چه كسى مىتواند جلوگيرى كند؟ (آرى،) حكومت آسمانها و زمين، و آنچه ميان آن دو قرار دارد از آن خداست هر چه بخواهد، مىآفريند (حتّى انسانى بدون پدر، مانند مسيح) و او، بر هر چيزى تواناست.»(4)
نتيجه اينكه هم در زمان پيامبر و هم در زمان ما مسيحياني هستند كه موحد بوده و معتقدند عيسي مسيح (ع) نه فرزند خدا بلكه بنده و رسول خدا بوده است. در عين حال آنجا كه رويكرد قرآن به مسيحيان و اهل كتاب است اين امكان وجود دارد كه منظور تمام اين افراد باشد و اين حتي شامل كساني كه به مسيحيت تحريفي اعتقاد دارند نيز شود، چرا كه بسياري از آنها خالصانه به اين دين متدين و متعبد بوده و اعمال نيك و صواب نيز انجام مي دهند. اما در مورد دين مسيحيت هر جا كه تاييدي وجود دارد قطعا مسيحيت اصيل و تحريف نشده و هر جا كه ردي وجود دارد، منظور مسيحيت تحريفي است.
پي نوشت ها:
1. مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، دارالكتب الاسلاميه، تهران، 1374ش، ج 4، ص 292.
2. نساء(4) آيه171.
3. آل عمران(3) آيه199.
4. مائده(5) آيه17.
پرسش: 3- هدف خدا از بوجود اوردن برخي سيارات و ستارگان ( در دور دست ترين نقاط كه هيچ انساني نميتواند ببيند و عبرت بگيرد ) و نابودي بي هدف آن ها چه بود ؟
3- هدف خدا از بوجود اوردن برخي سيارات و ستارگان ( در دور دست ترين نقاط كه هيچ انساني نميتواند ببيند و عبرت بگيرد ) و نابودي بي هدف آن ها چه بود ؟
پاسخ: با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در اين باره قرآن كريم در يك اصل كلي به نكته ي روشنگري اشاره نموده است و فرمود:( وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما باطِلاً ذلِكَ ظَنُّ الَّذينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِلَّذينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ )(1)ما آسمان و زمين و آنچه را ميان آنهاست بيهوده نيافريديم اين گمان كافران است واى بر كافران از آتش (دوزخ)! از اين آيه به روشني بدست مي آيد كه هيچ چيزي در نظام آفرينش باطل وبي هدف خلق نشده است گرچه ممكن است انسان ها تا كنون از فلسفه اسرار آن خبري نداشته و يا استفاده معرفتي و مانند آن از آن نكرده باشد.
پس در خصوص فايده تك تك موجودات در يك نگاه كلي بايد گفت: در نگاه فلسفي عالم بر مبناي كامل ترين نظام يا همان «نظام احسن»آفريده شده است. بر اين اساس همه آنچه در عالم وجود دارد، به نوعي كامل كننده اين مجموعه با عظمت و بديع است. اگر نبود، در اين تابلوي زيبا نقص وخللي محسوب مي شد. مهم ترين فايده اين موجودات همين است كه مجموعه خلقت را به اوج كمال ممكن مي رسانند.
در واقع از آن جا كه خداوند «علم» و «قدرت» و «فضل» و «جود» بى نهايت دارد، جهان و همه موجودات آن را آفريده است، لازمه اين سه صفت آن است كه خلقت خداوند بهترين و كاملترين آفرينش باشد، يعنى در مجموعه هستى اگر وجود مخلوقى، زيبايى و كمال آفرينش مجموعه عالم را افزايش دهد، لازم است خدا آن موجود را خلق كند، زيرا عدم خلقت آن موجود، يا ناشى از عدم اطلاع و آگاهى از زيبايى آن مى باشد، يا در اثر ضعف و ناتوانى از خلقت آن است.
پي نوشت ها:
1. ص(38) آيه 27.
پرسش: 4- انسان هايي كه بر اثر سانحه اي ديوانه ميشوند يا عقب مانده به دنيا مي آيند يا خود كنترلي ندارند چگونه اعمالشان بررسي ميشود ؟ همچنين خدا از آفرينش آن ها چه اهدافي را دنبال ميكند ؟
4- انسان هايي كه بر اثر سانحه اي ديوانه ميشوند يا عقب مانده به دنيا مي آيند يا خود كنترلي ندارند چگونه اعمالشان بررسي ميشود ؟ همچنين خدا از آفرينش آن ها چه اهدافي را دنبال ميكند ؟
پاسخ: با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
افراد ياد شده در پرسش چون تكليفي برعهده آنان نيست، گناهي براي آنان ثبت نميشود، در نتيجه عقوبت و مجازات نميشوند. حال اگر از خانوادهاي مسلمان باشند، به دنبال پدر و مادر و خويشان به بهشت خواهند رفت. اگر وابسته به كفار و ظالمان باشند، مسلّم است كه عذاب نخواهند شد. برخي گفتهاند در جايي بين بهشت و دوزخ هستند و شايد مشمول عفو و رحمت الهي شده و داخل بهشت شوند.
در كتاب شريف كافي رواياتي درباره اطفال و مجانين آمده، در بعضي آمده است: "اطفال مؤمنان و كفار ملحق به پدران خويش خواهند شد" در برخي آمده است كه "علم آن را به خدا واگذاريد" يعني درباره آن سؤال نكنيد؛ خدا بهتر ميداند با آنها چكار كند". (1)
در برخي روايات درباره اطفال شيعيان آمده است كه در عالم برزخ فاطمه زهرا(س) آنان را تربيت ميكند. (2)
حكم ديوانگان و ابلهان مانند اطفال است. (3)
در باره فراز دوم پرسش بايدگفت خلقت مثل باران رحمت بهاري است كه در پي فراهم شدن شرايط مي بارد ولي هر زمين و سرزمين بر اساس شرايط و بذر نهفته در خود را بيرون مي دهد وبه گفته شاعر:
باران كه در لطافت طبع خلاف نيست در باغ لاله رويد در شور زار خس.
پس همان گونه كه باران موجب خير و بركت و آباداني است اما از اين باران لطيف و حيات زا باغ و شوره زار به دو گونه تاثير مي پذيرند. خداوند همگان را سالم با هوش وجود مي دهد واين عوامل وعلل مياني است سبب نقص در عده ي مي شود.
پينوشتها:
1 - كليني، كافي،نشر دار الكتب الاسلاميه تهران 1380 ق، ج 3، ص 248.
2 - مجلسي، بحارالانوار، نر دار الاحيا التراث الربي بيروت 1403 ق . ج 5، ص 289 و ج 6، ص 229.
3 - كافي، ج 3، ص 248.
پرسش: 5- اگر انسان حيوان نيسن پس چرا اينقد
5- اگر انسان حيوان نيسن پس چرا اينقدر نوع ( ديدن , شنيدن , لمس كردن , توليد مثل كردن , رشد كردن , تكثير سلول , خوابيدن , دفع مواد زائد , و... ) به حيوانات شباهت دارد ؟
6- چگونه اهل بيت و افراد خاص بر گردن خدا حق دارند در صورتي كه ممكن نيست مخلوق بر خالق منتي داشته باشد ؟
7- آيا لذت نهايي و نهايت كمال انساني فقط حوري و درخت و شراب است ؟؟ پس چرا خدا نهايت پاداش را چنين تعريف نموده ؟
8- مگر آن نيست كه هيچ نظمي بدون ناظم بوجود نمي آيد ؟ پس چطور موجود هوشمند و منظمي مثل خدا بدون ناظم وجود دارد ؟ اگر پي ببريم نظم خدا , ناظم نميخواهد و تسلسل امكان ناپذير است پس ميتوانيم ناظم نظم جهان را هم به همين دليل انكار كنيم . درست است ؟
9 - چرا 123999 پيامبران از نژاد يهود بودند و تمامي آن ها مرد بودند و از يك منطقه ظهور كردند ؟
10 - آيا خدا راه بهتري براي هدايت و آگاهي بشر جز فرستادن پيغمبر نميدانست ؟ ( از نظر من كه انسان ناقص العقلي هستم راه هاي بهتري وجود دارد . مگر آنكه خدا نميخواهد يك ب عده بالاجبار هدايت شوند كه خارج از صفت عدالت خداست )
11- آيا حكم اعدام و شلاق بالاتر از حكم نماز جمعه است ؟ اگر نيست پس چرا اجراي نماز جمعه اجبار نيست اما اجراي حكم شلاق و اعدام اجباريست ؟
12 - اگر گوشت خوك به علت انگل هايش حرام است پس چرا ملخ و خاك كربلا كه مملو از انگل هستند حرام نيست ؟
13- چطور صد در صد بدانيم دين پدرمان بهترين دين است ؟ اگر نيست پس چرا اكثرا دين اجداد خود را برترين معرفي ميكنند و حتي روي آن متعصبند ؟
پاسخ: با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
با عرض پوزش به دليل حجم انبوه سوالات پرسشگران از اين مركز، امكان پاسخگويي به سوالات متعدد يك پرسشگر وجود ندارد؛ لذا از پاسخگويي به بيش از چهار سوال معذوريم ؛ لطفا باقي سوالات را در نوبت هاي بعد با رعايت همين تعداد ارسال فرماييد.
موفق باشید.