سلام من 26 سالمه به خدا ايمان دارم ولي كلي سوال تو سرمه كه باعث شده ترديد به دلم راه بدم خدا كيه كجاست چه شكلي ميگن خدا روزي كه ميخواستيه مارو به وجود بياره آينده مارو نوشته اگه نوشته چرا پس مارو به اين دنيا آورد اون كه بينيازه پس چرا ميخواد ما عبادت كنيم تو رو خدا كمكم كنيد ميترسم

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
پاسخ در دو محور بيان مي شود:
الف- در ابتدا بايد گفت: خداوند منزه از كجاي و كي بودن و مانند آن است. چه اين كه بي ترديد خداوند بر اساس علم پيشين خود مي داند كه فلان شخص با سوء اختيار خود در مسير بد مي رود و مانند آن ولي در آفرينش او اسرار نهفته است كه ممكن است براي تحقق آن او را آفريده باشد مثلا گفته شده در روز عاشورا امام حسين برخي از كوفيان كه در دم شمشير او مي آمده حضرت از كشتن او خود داري مي نموده و از همين افراد بعد ها فرزندان صالح بوجود آمدند كه از شيعيان اهلبيت بودند.(1) و در مجموع در خلقت افراد بد نيز اسرار نهفته بسيار است از اين رو براي هر چيزي حكمت و مصلحتي وجود دارد. لذا گفته شده:
آفرينش انسان اسرار بسياري دارد و مهم‌ترين آن خلافت الهي است. خداوند براي اينكه روي زمين جانشين (مظهري) داشته باشد، انسان را آفريد.(2)
وقتي فرشتگان از خداوند درباره فلسفه خلقت آدمي ‌پرسيدند، خداوند به اسرار نهفته در وجود آدمي اشاره نمود.(3)
در اين آفرينش اسرار نهفته‌اي است كه من مي‌دانم و شما نمي‌دانيد.
بسيار روشن است كه احراز خلافت الهي به طور يقين به سود آدميان است. خدا آن ها را براي رسيدن به اين مقام سودمند خلق كرده است، ولي اگر برخي با سوء اختيار خود مسير گرفتار شدن به عذاب ابدي را طي مي‌كند، اين به معناي نفي فلسفه اسرار آميز خلقت نيست و نتيجه و پيامد عملكرد افراد است.
اينكه خداوند فرمود: «انسان را براي عبادت آفريدم»(4) از اين باب است كه عبادت بالاترين و كامل‌ترين و بهترين راهكار تكامل و نردبان ترقي معنوي و معراج وصال دوست است. خداوند آدمي را براي پرستش خود آفريد تا از اين طريق به كمال انساني خود برسد و گرنه خداوند نيازي به عبادت كسي ندارد و غني مطلق است.
اگر يك معلم و آموزگار مهربان براي شاگردان كلاس تكاليفي را مي‌دهد و بر آن ها سخت مي‌گيرد تا براي كسب بهترين نمره تلاش كنند و چه بسا آن ها را مؤاخذه و تنبيه مي‌كند، سودي براي او ندارد و نيازي به عمل و تلاش شاگردان ندارد. هر چه سود و منفعت است، به خود دانش آموزان برمي‌گردد. از اين رو مولوي در تبيين احكام شرع الهي سخن آموزنده دارد:
من نكردم خلق تا سودي كنم بلكه تا بر بندگان جودي كنم
من نگردم پاك از تسبيح‌شان پاك هم ايشان شوند و دُر فشان(5)
بنابر اين هدف خلقت انسان از نظرگاه شيعيان همان حقيقتي است كه در آموزه ‌وحياني آمده و به جلوه‌اي از آن اشاره شد.
ب_ اما در باره نگراني شما بايد گفت: شهيد مطهري معتقد است كه برخي افراد در دوران زندگي از نظر شك و يقين دچار بحران مي‌شوند. بحران ممكن است در آغاز نوجواني از حدود دوازده تا سي سالگي براي آن ها به وجود بيايد (افراد طبق شرايط خاص در اين باب متفاوت اند). به هر حال، بحراني است در افكار و عقايد مذهبي انسان و رفتارهاي گوناگون فردي و اجتماعي و اخلاقي. اين گونه افراد در شرايط حساس قرار مي گيرند. بايد با آنان از راه درست برخورد شود. با آرامش و منطق به شبهات فكري آن ها جواب داده شود. آن ها نيز بايد تلاش نمايند از طريق پرس و جو از كارشناسان مربوط مشكلات فكري و روحي خود را برطرف سازند.
شك از ديد ايشان، دو نوع است؛ يكي شك مقدس و ديگر شك غير مقدس. شك قسم دوم، ويرانگر و خطرناك است. اگر علاج نشود، انسان را به تباهي مي‌رساند؛ اما شك مقدس، انسان را وادار مي‌كند كه در پي حقيقت برود. مثل درد براي بيمار است. هر بيماري اگر درد داشته باشد، بالاخره شخص را وادار مي‌كند كه در پي درمان برود. اگر درد نداشته باشد، او را نسبت به بيماريش بي تفاوت نگاه مي‌دارد و بالاخره از پا در مي آورد.
شك مقدس، مثل بيماري با درد است. خودش يك نوع درد روحي است و بايد در پي علاجش رفت. كسي حضور رسول خدا آمد و عرض كرد: هلاك شدم، به فريادم برسيد. پيامبر فرمود: حتماً شيطان آمده از تو پرسيده كه تو را كي آفريده است؟ عرض نمود: آري. حضرت فرمود: در جواب شيطان گفتي: مرا خدا آفريده است. بعد شيطان پرسيد كه پس خدا را كي آفريده؟ و نتوانستي جواب او را بدهي.
براي همين، سراسيمه آمدي تا نجات يابي. نگران نباشيد خداوند تو را نجات مي‌دهد. عبادت خداوند، نماز، ذكر و دعا زياد بخوان. تمام وسوسه ها از ذهن تو برطرف مي‌شود. آن شخص طبق دستور رسول خدا پيوسته در عبادت و دعا بود و از وسوسه شيطان نجات يافت. (6)
با توجه به اين بيان، جواب شما به دست خواهد آمد؛ ولي اگر امور يادشده در پرسش از حد وسوسه و خطور در ذهن به مرحله باور نرسد و موجب انكار عقايد ديني نشود و كارهاي عملي غير اخلاقي نيز انجام نشود و فقط خطور در ذهن باشد، گناه محسوب نمي‌شود و هيچ اشكالي ندارد. البته چون باعث آزار و اذيت خودتان است، آن را درمان كنيد.
پي‌نوشت‌ها:
1. رك: صادقي، جلوه هاي عرفاني نهضت حسيني، نشر بوستان كتاب قم 1385 ش، ص 231.
2. بقره (2) آيه 30.
3. همان.
4. ذاريات(51) آيه 56.
5. مولوي، مثنوي معنوي، نشر ناهيد، تهران 1375ش، دفتر دوم، ص 255.
6. مطهري، مجموعه مقالات، انتشارات جامعه مدرسين قم، 1362 ش. ص 268 و 270.
موفق باشید.