خطبه 80 نهج البلاغه، نظر امام علی در مورد زنان، پس از جنگ جمل.
متن عربی:
بعد فراغه من حرب الجمل، في ذم النساء مَعَاشفرَ النَّاسف، إفنَّ النّفسَاءَ نَوَاقفصف الاْففيمَانف، نَوَاقفصف الْحفظفوظف، نَوَاقفصف الْعفقفولف: فَأَمَّا نفقْصَانف إفيمَانفهفنَّ فَقفعفودفهفنَّ عَنف الصَّلاةف وَالصّفيَامف ففي أَيَّامف حَيْضفهفنَّ، وَأَمَّا فَقفعفودفهفنَّ عَنف الصَّلاةف وَالصّفيَامف ففي أَيَّامف حَيْضفهفنَّ، وَأَمَّا نفقْصَانف عفقفولفهفنَّ فَشَهَادَةف امْرَأَتَيْنف مفنْهفنّ كَشَهَادَةف الرَّجفلف الْوَاحفدف، وَأَمَّا نفقْصَانف حفظفوظفهفنَّ فَمَوَارفيثفهفنَّ عَلَى الاََْنْصَافف مفنْ مَوارفيثف الرّفجَالف؛ فَاتَّقفوا شفرَارَ النّفسَاءف، وَكفونفوا مفنْ خفيَارفهفنَّ عَلَى حَذَرف، وَلاَتفطفيعفوهفنَّ ففي المَعْرفوفف حَتَّى لاَ يَطْمَعْنَ ففي المفنكَرف
ترجمه علامه محمد تقی جعفری:
خطبه‿ايست از آن حضرت‿پس از اتمام جنگ جمل درباره زنها ايراد فرموده است
اى مردم،ايمان زنان ناقص است، برخوردارى زنان از سهم الارث‿ناقص است، عقول آنان ناقص است، دليل نقصان ايمان زنان بازنشست آنان‿در روزهاى قاعدگى از نماز و روزه است، دليل نقصان عقول آنان تساوى‿شهادت دو زن با يك مرد است، دليل نقصان برخوردارى آنان از سهم الارث‿اين است كه نصف سهم الارث مردان است. از زنها بترسيد و از خوبان‿آنان برحذر باشيد، در كارهاى نيكو از زنان اطاعت مكنيد، تا در كارهاى‿زشت طمعى نورزند.
ترجمه دکتر آیتی:
سخنى از آن حضرت(ع)پس از فراغت از جنگ جمل،در نكوهش زنان،فرمود:
اى مردم،بدانيد كه زنان را ايمان ناقص است و بهره‿منديهايشان ناقص است‿و عقلهايشان ناقص است.اما ناقص بودن ايمانشان از آن روست كه در ايام حيض‿از خواندن نماز و گرفتن روزه معذورند و ناقص بودن عقلهايشان،بدان دليل‿است كه شهادت دو زن برابر شهادت يك مرد است و نقصان بهره‿منديشان در اين‿است كه ميراث زنان نصف ميراث مردان است.از زنان بد بپرهيزيد و از زنان خوب‿حذر كنيد و كار نيك را به خاطر اطاعت از آنان انجام مدهيد،تا به كارهاى زشت‿طمع نكنند.
سوره بقره (ماده گوساله) آیه 228
وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلاَثَةَ قُرُوَءٍ وَلاَ يَحِلُّ لَهُنَّ أَن يَكْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللّهُ فِي أَرْحَامِهِنَّ إِن كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَلِكَ إِنْ أَرَادُواْ إِصْلاَحًا وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكُيمٌ.
بايد که زنان مطلقه تا سه بار پاک شدن از شوهر کردن باز ايستند و، اگربه خدا و روز قيامت ايمان دارند ، روا نيست که آنچه را که خدا در رحم آنان آفريده است پنهان دارند و در آن ايام اگر شوهرانشان قصد اصلاح داشته باشند به بازگرداندنشان سزاوارترند و برای زنان حقوقی شايسته است همانند وظيفه ای که بر عهده آنهاست ولی مردان را بر زنان مرتبتی است وخدا پيروزمند و حکيم است.
قرآن به طور کاملاً واضح و مسقیم مردان رو برتر از زنان می دونه.
سوره بقره (ماده گوساله) آیه 282 صفحه 49
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا تَدَايَنتُم بِدَيْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُب بَّيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلاَ يَأْبَ كَاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللّهُ فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللّهَ رَبَّهُ وَلاَ يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئًا فَإن كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهًا أَوْ ضَعِيفًا أَوْ لاَ يَسْتَطِيعُ أَن يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُواْ شَهِيدَيْنِ من رِّجَالِكُمْ فَإِن لَّمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّن تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاء أَن تَضِلَّ إْحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الأُخْرَى وَلاَ يَأْبَ الشُّهَدَاء إِذَا مَا دُعُواْ وَلاَ تَسْأَمُوْاْ أَن تَكْتُبُوْهُ صَغِيرًا أَو كَبِيرًا إِلَى أَجَلِهِ ذَلِكُمْ أَقْسَطُ عِندَ اللّهِ وَأَقْومُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلاَّ تَرْتَابُواْ إِلاَّ أَن تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَلاَّ تَكْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوْاْ إِذَا تَبَايَعْتُمْ وَلاَ يُضَآرَّ كَاتِبٌ وَلاَ شَهِيدٌ وَإِن تَفْعَلُواْ فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللّهُ وَاللّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ.
ای کسانی که ایمان آورده اید، چون وامی تا مدتی معین به یکدیگر دهید، آنرا بنویسید. و باید در بین شما کاتبی باشد که آن را به درستی بنویسید. و کاتب نباید که در نوشتن از آنچه خدا به او آموخته است سرپیچی کند. و مدیون باید که بر کاتب املاء کند و از الله، پروردگار خود بترسد و از آن هیچ نکاهد. اگر مدیون صغیر بود یا خود املاء کردن نمیتوانست، ولی او از روی عدالت املاء کند. و دو شاهد مرد به شهدات گیرید. اگر دو مرد نبود، یک مرد و دو زن که به آنها رضایت دهید شهادت بدهند، تا اگر یکی فراموش کردد دیگری به یادش بیاورد. و شاهدان چون به شهادت دعوت شوند، نباید از شهادت خود داری کنند. و از نوشتن مدت دین خود، چه کوچک و چه بزرگ، ملول نشوید. این روش در نزد خدا عادلانه تر است، و شهادت را استوار دارنده تر و شک و تردید را زایل کننده تر. و هرگاه معامله نقدی باشد اگر برای آن سندی ننویسند مرتکب گناهی نشده اید. و چون معامله ای کنید، شاهدی گیرید. و نباید به کاتب و شاهد زیانی برسد، که اگر چنین کنید نافرمانی کرده اید. از خدای بترسید. خدا شما را تعلیم میدهد و او بر هر چیزی آگاه است.
قبل از این که به شرح سخن امام بپردازیم ، لازم به تذکر است:
زن بودن یا مرد بودن فضیلت نیست. اگر خدا در خلقت کرامت داده و زمینه رسیدن به درجات بالا را فراهم آورده،این کرامت را به خصوص مرد یا زن نداده بلکه به بنی آدم داده است:
وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلا(1)
ما آدميزادگان را گرامى داشتيم و آنها را در خشكى و دريا، (بر مركبهاى راهوار) حمل كرديم و از انواع روزيهاى پاكيزه به آنان روزى داديم و آنها را بر بسيارى از موجوداتى كه خلق كردهايم، برترى بخشيديم.
این برتری در خلقت و داشتن زمینه برای رسیدن به خلافت خدایی و خداگونه شدن برای "بنی آدم" اعم از زن و مرد است و اختصاص به مرد یا زن ندارد و زنان و مردانی ارزشمند هستند که به زیور تقوا آراسته گردند و هر که با تقوا تر ، ارزشمند تر، زن باشد یا مرد:
يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبير(2)
اى مردم! ما شما را از يك مرد و زن آفريديم و شما را تيرهها و قبيلهها قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد (اينها ملاك امتياز نيست،) گرامىترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست خداوند دانا و آگاه است.
از این رو در قران از جنس مؤمنان و با تقوایان و مجاهدان و صابران و...تجلیل شده که هم مرد هستند و زن و مخاطب قرآن انسان است و اگر در جایی زن و مرد را هم ذکر می کند از زنان مؤمن بسان مردان مؤمن تقدیر می کند و می گوید:
إِنَّ الْمُسْلِمينَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتينَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصَّادِقينَ وَ الصَّادِقاتِ وَ الصَّابِرينَ وَ الصَّابِراتِ وَ الْخاشِعينَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقينَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصَّائِمينَ وَ الصَّائِماتِ وَ الْحافِظينَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذَّاكِرينَ اللَّهَ كَثيراً وَ الذَّاكِراتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظيماً (3)
به يقين، مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ايمان و زنان با ايمان، مردان مطيع فرمان خدا و زنان مطيع فرمان خدا، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان صابر و شكيبا و زنان صابر و شكيبا، مردان با خشوع و زنان با خشوع، مردان انفاق كننده و زنان انفاق كننده، مردان روزهدار و زنان روزهدار، مردان پاكدامن و زنان پاكدامن و مردانى كه بسيار به ياد خدا هستند و زنانى كه بسيار ياد خدا مىكنند، خداوند براى همه آنان مغفرت و پاداش عظيمى فراهم ساخته است.
و اگر به مناسبت بحث خانواده و ویژگی هایی که برای مدیریت لازم است، مرد را در این ویژگی ها برتر از زن می شمارد:
لَهُنَّ مِثْلُ الَّذي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لِلرِّجالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَة(4)
براى آنان، همانند وظايفى كه بر دوش آنهاست، حقوق شايستهاى قرار داده شده و مردان بر آنان برترى دارند.
ولی چون این برتری ها طبیعی و خلقتی است و ارزش نمی باشد و ملاک برتری و پاداش نزد خدا نیست، از این رو این برتری ها را شایسته آرزو و خواستن ندانسته و از آرزوی داشتن این برتری ها که فقط ملاک تکلیف بیشتر و مسؤولیت آور است، نهی می کند:
وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْضٍ لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ ً(5)
برتريهايى را كه خداوند براى بعضى از شما بر بعضى ديگر قرار داده آرزو نكنيد! (اين تفاوتهاى طبيعى و حقوقى، براى حفظ نظام زندگى شما، و بر طبق عدالت است. ) مردان نصيبى از آنچه به دست مىآورند دارند، و زنان نيز نصيبى.
و وقتی زنانی استعداد های خود را شکوفا می کنند و به مراحل بالای بندگی می رسند ، خدا آنان را به عنوان الگوی انسانیت به جامعه معرفی می کند و این نهایت چیزی است که می توان در مورد انسانی گفت. انسان به جایی برسد که از طرف خدا در قرآن برای همیشه به عنوان الگو و انسان نمونه معرفی شود تا دیگران از او سرمشق بگیرند:
وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لي عِنْدَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ وَ نَجِّني مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّني مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمينَ وَ مَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتي أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فيهِ مِنْ رُوحِنا وَ صَدَّقَتْ بِكَلِماتِ رَبِّها وَ كُتُبِهِ وَ كانَتْ مِنَ الْقانِتينَ (6)
و خداوند براى مؤمنان، به همسر فرعون مثَل زده است، در آن هنگام كه گفت: "پروردگارا! خانهاى براى من نزد خودت در بهشت بساز، و مرا از فرعون و كار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهايى بخش "و همچنين به مريم دختر عمران كه دامان خود را پاك نگه داشت، و ما را از روح خود در آن دميديم او كلمات پروردگار و كتابهايش را تصديق كرد و از مطيعان فرمان خدا بود!
و این بالاترین ارزشی است که قرآن به زن داده که زنانی را به عنوان الگوی انسانیت معرفی کرده و اعلام کرده زن هم مانند مرد می تواند به درجات بالای بندگی برسد و الگو گردد.
برای این که در باره نگاه اسلام و قرآن به جنس زن دچار اشتباه و بد فهمی نشویم ، توجه به چند نکته لازم است:
1.بنا بر متن اصلي اسلام يعني قرآن، زن از همان خمير مايه اي آفريده شده که خمير مايه آفرينش مرد بوده است.(هو الذي خلقکم من نفس واحده و جعل منها زوجها)(7)
2.مخاطب قرآن نه مرد بلکه انسان اعم از زن و مرد است.(ناس، بني آدم،انسان)
3.از نظر قرآن نه مرد برتر است و نه زن، بلکه برتر و مقرب تر در نزد خدا(که حقيقت برتري است) مردان و زناني اند که تقواي بيشتري دارند.(انا خلقناکم من ذکر و انثي و...ان اکرمکم عند الله اتقاکم)(8)
4.مسووليت اجتماعي زن و مرد يکسان است :(المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولياء بعض يامرون بالمعروف و ينهون عن المنکر )(9)
5.متاسفانه در طول تاريخ زن مظلوم بوده و تحقير شده و امکان رشد و تعالي را از او گرفته اند و متاسفانه خود زنان هم در برهه هاي فراواني از تاريخ ، اين ظلم گسترده را پذيرا شده اند.
از طرف ديگر زن به طور طبيعي به زر و زيور و آرايش و خودنمايي گرايش دارد(10) و اين گرايش در کل ، مثبت است و مي تواند در خدمت تعالي خود زن و جامعه باشد ولي متاسفانه مردان ظالم آنان را فقط در اين حيطه نگه داشته و خودشان هم بسياري اوقات به صورت افراطي در خدمت گرايش به زر و زيور قرار گرفته اند.
6.امامان زنان و دختران خود را تربيت کرده و آنان را مانند مردان و پسرانشان رشد داده بودند و سيره عملي آنان با همسران و دختران و زنان مؤمن و تربيت شده، نشان از ديدگاه واقعي آنان نسبت به زنان دارد. آنان در برخورد با زنان تربيت شده نشان مي دادند که از نگاه آنان زن و مرد مؤمن تفاوتي ندارد و اگر در معاشرت با زنان هشدارهايي داده شده، نسبت به زنان تربيت نشده بوده است.
7.معمولا زن به طور طبيعي به زيور و لباس و زيبايي و آرايش و...اهميت زياد مي دهد و اين اخلاق ذاتي اگر جهت صحيح داده شود، در جهت استحکام زندگي خانوادگي و اجتماعي است ولي در جوامعي که حکومت حق و عدل حاکم نيست، اين اخلاق زنان به صورت افراطي رشد داده مي شود به طوري که اين خلق که مي توانست عاملي براي حفظ استحکام خانواده وقوام اجتماع باشد به عاملي براي از هم گسستن قوام زندگي خانوادگي و در هم ريختن نظم اجتماعي بدل مي گردد.
8.از طرف ديگر زنان و مردان نسبت به هم تعهد دارند و بايد يکديگر را امر به معروف و نهي از منکر کنند و چون مسووليت اداره خانواده به مرد سپرده شده، بدين جهت مسووليت او بيشتر است و او علاوه بر حفظ خود، نسبت به سلامت فکري و اعتقادي خانواده اش هم مسوليت دارد و بعضي از دستور ها از باب اين مسوليتي است که دارد و اين توهين به زن و فرزندان نيست بلکه متعهد کردن مرد نسبت به آنان است.
برابری انسانی زن و مرد اصل خدشه ناپذیری است که از قرآن و روایات استفاده شده است و روایات را باید با توجه به این اصل خدشه ناپذیر فهمید.
اما در مورد روایت فوق که در نهج البلاغه آمده :
برخی در سند و انتساب خطبه 80 یا روایت "نقصان عقل زنان" به ا مام علی، تردید جدی به خرج داده و گفتهاند: از این که مضمون این روایت با بسیاری از آیات و روایات دیگر، نیز با عقل مخالفت دارد، صدور آن از معصوم قابل مناقشه، بلکه مردود است.(11)
اما به نظر می رسد این قضاوت عجولانه است زیرا:
1.این خطبه و کلمات امام علی در زمینه نقصان عقل و ایمان زنان، در بیانات رسول خدا سابقه داشته و با بیانات امامان دیگر تایید شده است(12) از این رو باید در فهم معنا و مفهوم آن ها دقت کرد و بررسی نمود که آیا معنای صحیحی که با قرآن و اصول و مبانی قرآنی و روایی منافات نداشته باشد،برای آن می توان یافت؟
2. اصولاآیا این حدیث و احادیث مشابه آن مذمت است یا بیان واقعیت است ؟
3.آیا این نقصان ،عیب است یا عیب نبوده و لازمه خلقت زن است و وجود این نقصان در سامان یابی زندگی انسان لازم و مفید است . زنان در جنبه های دیگری بر مردان فزونی دارند و مردان که در این جنبه ها فزونی دارند، در جنبه های دیگر نقصان داشته و در مجموع هر کدام از جنس زن و مرد نقصان هایی داشته ، راه رسیدن به کمال و رفع نقصان، در کنار هم قرار گرفتن آن دو است . بدین گونه طبیعت آن ها را ناقص و محتاج به هم آفریده تا ازدواج کنند و با پیوند زناشویی، نقص هم را برطرف نموده و لباس و پوشاننده عیب همدیگر شوند؟
خداوند حکیم در خلقت جهان، موجودات را حکیمانه آفریده؛ یعنی هر موجودی را به تناسب موقعیت و مسئولیتی که باید عهدهدار آن باشد، آفریده ، مثلاً چشم را ظریف اما استخوانهای اطراف آن را سخت و محکم آفریده است. در سیستم بدن هر عضوی به تناسب با وظیفهاش آفریده شده است تا این مجموعه اعضا با این تناسب و دقت حکیمانه بتوانند در کنار یکدیگر در سیستمی واحد، هر کدام وظیفه خود را به انجام برسانند.
این مربوط به سیستم اندام وارهای چون بدن است، حال در سیستم اندام واره بزرگ تری به نام اجتماع بشری نیز همین حکمت و ظرافت لحاظ شده است.
در نظام آفرینش برای هر یک از مردان و زنان وظایف و مسئولیتهای تکوینی ویژهای در نظر گرفته شده ،خداوند حکیم با تناسب همان وظایف، ویژگی ها و قوت و ضعف هایی در خلقت هر یک لحاظ کرده . به همین جهت است که خصوصیات روانی و جسمی زنان با مردان متفاوت است. زن با توجه به زن بودنش وظایفی را برعهده دارد، خداوند خصوصیات روحی و عاطفی و توان جسمانیش را در راستای آن آفریده است. برای مرد با توجه به مرد بودنش وظایفی قرار داده و خصوصیات روانی و جسمی او متناسب با همین وظایف آفریده شده است. این سخن روشن و عقل پسند است و در آن تردیدی نیست. امام علیعلیهالسلام در خطبه مذکور میخواهد این پیام را به گوش جهانیان برساند که از جنس مادینه توقع و انتظار انجام وظایف نرنیه را داشتن خطا است . برعکس از جنس نرنیه توقع انجام وظایف مادینه نیز نارواست. به قول شاعر:
جهان چون چشم و خط و خال و ابروست که هر چیزش به جای خویش نیکوست
در این سخن، حضرت در مقام گوشزد کردن به وظایف هر یک از زنان و مردان است. نه در پی کاستن زنان.
تفاوت های طبیعی زن و مرد و این نقصان و ضعف تدبیر و حسابگری عقلانی که در زن در قیاس با مرد وجود دارد، جهت حسن و متناسب با وظایف طبیعی اوست و عیب و ایراد نیست.
عیب و ایراد در نادیده گرفتن این واقعیت می باشد. بنا بر این:
اولاً این سخن در پی بیان یک قضیه موجبه کلیهای که استثنا نداشته باشد، نیست. نه تمامی مردان از نظر عقل بر تمامی زنان برتری دارند و نه نقص عقل در انحصار زن و کمال عقل در انحصار مرد است، بلکه این سخن درصدد بیان یک واقعیت است و آن این که: وجه غالب در کنشهای مردان، رفتارهای حسابگرانه و وجه غالب در کنشهای زنان رفتارهای مهرانگیز و عاطفی و احساسی است.
دوم: هر یک از این دو نیروی عاطفه و عقل حسابگرانه در جای خویش نیکو، پسندیده و ضروری است. قوت هر یک از این دو در یک فرد نه دلیل بر خوبی او است و نه دلیل بر بدی. نیز ضعف هر یک از این دو نه دلیل بر خوبی و نه دلیل بر بدی او است. در واقع قوت و ضعف این دو در دو جنس نرنیه و مادنیه نوعی تقسیم کار و تقسیم وظایف و مسؤولیتهای تکوین و طبیعی است. به هیچ وجه مرد نمیتواند از عهده وظایف مهرانگیز و عاطفی زن برآید و برعکس، زن نمیتواند از عهده وظایف حسابگرایانه مرد برآید. موفقیت اصلی زن در وظایف خویش است که در راستای ودیعه تکوینی وی قرار دارد و موفقیت اصلی مرد نیز در اموری است که همگون با قوای تکوینی اش میباشد.
سخن امام علیعلیهالسلام درباره زنان هشدار دهنده است که نباید از آنان انتظار حرکتی مردگونه داشت، چون که زنان سراپاشور و احساس و عاطفهاند؛ در برخورد با آنان نباید انتظار حسابگری های مردانه را داشت، بلکه میبایست و روانشناسی زنان را در نظر داشت.
سوم: عقل مورد بحث، عقل ارزشی نیست، بلکه عقل سنجش است. عقل یک وقت عقل سنجش یا نظری است که مایه تکلیف است و هر انسان مکلفی میبایست بهرهای از آن داشته باشد تا مشمول تکلیف گردد. این در دختران زودتر از پسران شکوفا میشود، بدین جهت دختران سن تکلیف شان چند سال قبل از پسران است.
معنای دیگر عقل، عقل عملی یا ارزشی است. این عقل است که در روایات از آن تمجید شده است. این عقل آدمی را به عبادت خدا وامیدارد و مایه تحصیل بهشت است. (العقل ما عبد به الرحمان و اکتسب به الجنان) (13) این عقل به منزله عقال (زانو بند شتر) هواهای نفسانی را کنترل میکند. [ در چنین عقلی مردان برزنان برتری ندارند، بلکه از پارهای روایات برتری زنان فهمیده میشود.(14)
در عقل نظری یا سنجشی به عقیده برخی روانشناسان، پسران از یک سن خاصی بر دختران سبقت میگیرند. (15)
پی نوشتها
1.اسراء(17)آیه70.
2.حجرات(49)آیه13.
3. احزاب(33)آیه35.
4.بقره(2)آیه228.
5.نساء(4)آیه32.
6.تحریم(66)آیه11-12.
7.اعراف(7)آيه189.
8.حجرات(49)آيه13.
9. توبه (9) آیه 71.
10. زخرف(43)آيه18.
11. کتاب نقد، جمعی از نویسندگان، ج12، ص 268.
12. شیخ صدوق ، فقیه ، قم ، انتشارات اسلامی ، - ، ج 3 ، ص 391 ؛ طبرسی ، مکارم الاخلاق ، قم ، شریف رضی ، 1392 ق ، ص 203.
13. کلینی، کافی، تهران ، اسلامیه ، 1363 ش ، ج 1 ، ص 11.
14. شیخ حر عاملی ، وسائل الشیعه، بیروت ، دار احیاء التراث العربی ، 1104 ق ، ج20، ص 168؛ صدوق ، من لا یحضره الفقیه، قم ، انتشارات اسلامی ، - ، ج3، ص 458.
15. روانشناسی رشد، - ،ج1، ص 331.
پرسش: 2. فَاتَّقفوا شفرَارَ النّفسَاءف، وَكفونفوا مفنْ خفيَارفهفنَّ عَلَى حَذَرف، وَلاَتفطفيعفوهفنَّ ففي المَعْرفوفف حَتَّى لاَ يَطْمَعْنَ ففي المفنكَرف
از زنها بترسيد و از خوبان‿آنان برحذر باشيد، در كارهاى نيكو از زنان اطاعت مكنيد، تا در كارهاى‿زشت طمعى نورزند. از زنان بد بپرهيزيد و از زنان خوب‿حذر كنيد و كار نيك را به خاطر اطاعت از آنان انجام مدهيد،تا به كارهاى زشت‿طمع نكنند.
پاسخ:
@@
با توجه به جواب قبلی معلوم شد که این روایت با توجه به شرایط اجتماعی حاکم است نه یک حکم ناظر به ذات زن.
متاسفانه زن در طول تاريخ مقهور و تحت ستم بوده و نتوانسته در جامعه حتي در زماني که حکومت به نام اسلامي(جز دوره محدود رسول خدا و امام علي) بوده، به درستي رشد کند و بسياري از دستور العمل هايي که از معصومين صادر شده ناظر به واقعيت هاي موجود اجتماعي است.
امامان زنان و دختران خود را تربيت کرده و آنان را مانند مردان و پسرانشان رشد داده بودند و سيره عملي آنان با همسران و دختران و زنان مؤمن و تربيت شده، نشان از ديدگاه واقعي آنان نسبت به زنان دارد. آنان در برخورد با زنان تربيت شده نشان مي دادند که از نگاه آنان زن و مرد مؤمن تفاوتي ندارد و اگر در معاشرت با زنان هشدارهايي داده شده، نسبت به زنان تربيت نشده بوده است.
در جامعه اي که افراد بخصوص زنان تربيت نشده اند، زنان بد که ادعاي ايمان و خداباوري و خداترسي و... ندارند که در شهوت و زينت و تفاخر و تفرعن و...غرقند و زنان مدعي ايمان و خداباوري و خداترسي هم چون تربيت نشده اند گر چه به مراتب کمتر، ولي باز هم از اين آفات در امان نيستند. آري اگر جامعه نسبت به تربيت و رشد انساني و فکري و عقلي افراد بخصوص زنان که عقب ماندگي بيشتري دارند، عنايت لازم به خرج مي داد،ديگر از هيچ کس بخصوص از زنان لازم نبود حذر شود زيرا همه آمر به معروف و ناهي از منکر و ياور بر حق و عدل بودند و بايد بدانان پناه برد نه اين که از آنان بر حذر بود همچنان که امامان از زنان تربيت شده خود، بر حذر نبودند.
اگر زناني که مدعي ايمان و خدا و دين و...هستند ولي تربيت شده نيستند را بر امور خانواده حاکم کنيم و راهنمايي ها و دستورات صحيح نادر آنها را به عنوان اطاعت از آنها انجام دهيم، جرات پيدا کرده و در بقيه امور هم دخالت کرده و خانواده را به سوي قهقرا سوق مي دهند اما اگر زناني تربيت شده و عاقل و با فهم و تدبير و عالم باشند، اطاعت از آنان نه تنها بد نيست بلکه اطاعت نکردن از آنان ناپسند است زيرا آن زنان اگر ميدان پيدا کنند خانواده را به سوي سعادت و خوشبختي سوق مي دهند.
در زمان امام، غالب زنان تربيت نشده بودند از اين رو بهتر بود به آنان کمتر ميدان داده شود و اين به مصلحت خود آنان هم بود.
پرسش: 3. سوره بقره (ماده گوساله) آیه 228 وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلاَثَةَ قُرُوَءٍ وَلاَ يَحِلُّ لَهُنَّ أَن يَكْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللّهُ فِي أَرْحَامِهِنَّ إِن كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَلِكَ إِنْ أَرَادُواْ إِصْلاَحًا وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكُيمٌ. بايد که زنان مطلقه تا سه بار پاک شدن از شوهر کردن باز ايستند و، اگربه خدا و روز قيامت ايمان دارند ، روا نيست که آنچه را که خدا در رحم آنان آفريده است پنهان دارند و در آن ايام اگر شوهرانشان قصد اصلاح داشته باشند به بازگرداندنشان سزاوارترند و برای زنان حقوقی شايسته است همانند وظيفه ای که بر عهده آنهاست ولی مردان را بر زنان مرتبتی است وخدا پيروزمند و حکيم است. قرآن به طور کاملاً واضح و مسقیم مردان رو برتر از زنان می دونه.
پاسخ:
@@
چون زن و مرد دو جنس هستند و تفاوت ها و ويژگي هايي در استعداد و توانايي ها دارند، از حيث حقوق و تکاليف ، تفاوت هايي هم دارند که در آنها تناسب و عدالت کاملا لحاظ شده است.
وَ الْمُطَلَّقاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاثَةَ قُرُوءٍ وَ لا يَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ يَكْتُمْنَ ما خَلَقَ اللَّهُ في أَرْحامِهِنَّ إِنْ كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ في ذلِكَ إِنْ أَرادُوا إِصْلاحاً وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لِلرِّجالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَ اللَّهُ عَزيزٌ حَكيمٌ (1)
زنان مطلقه، بايد به مدت سه مرتبه عادت ماهانه ديدن (و پاك شدن) انتظار بكشند! [عده نگه دارند] و اگر به خدا و روز رستاخيز، ايمان دارند، براى آنها حلال نيست كه آنچه را خدا در رحمهايشان آفريده، كتمان كنند. و همسرانشان، براى بازگرداندن آنها (و از سرگرفتن زندگى زناشويى) در اين مدت، (از ديگران) سزاوارترند در صورتى كه (براستى) خواهان اصلاح باشند. و براى آنان، همانند وظايفى كه بر دوش آنهاست، حقوق شايستهاى قرار داده شده و مردان بر آنان برترى دارند و خداوند توانا و حكيم است.
این آیه در ارتباط با زن و شوهر و حقوق و تکالیف آن دو است و در ارتباط زن و شوهر برای هر یک بر عهده دیگری حقی و در قبال آن تکلیفی قرار می دهد و می گوید تکالیف و حقوق زنان با هم متناسب است و در برابر هر تکلیفی حقی و در برابر هر حقی تکلیفی است و این گونه نیست که در نظام خانوادگی زن فقط مکلف باشد و همه حقوق به مرد برسد. این از اساس نظام آفرینش است که بر عدل استوار می باشد که اگر تکلیفی آمد ، حقی هم در قبال آن باید باشد و اگر حقی است ، تکلیفی هم باید در ازای آن باشد.
طبیعی است که برای مردان هم حقوق و تکالیفی نسبت به همسرانشان هست که بین آن حقوق و تکالیف هم باید تناسب برقرار باشد.
البته مردان هم تکلیف بیشتری در قبال زنان دارند و هم حقوق آنها باید بیشتر می باشد . اگر تأمین نفقه زن و زندگی به عهده مرد است و اگر وظیفه دفاع از زن و زندگی به مرد واگذار شده و جهاد بر مردان واجب است و از دوش زنان برداشته شده و اگر مرد باید مهریه بپردازد ،طبیعی است که باید حقوقی بیشتر هم برای آنان لحاظ شده باشد از این رو در نظام خانوادگی به جهت این تکلیف اضافه و به جهت قدرت عقلانی بیشتر مرد نسبت به زن ، مدیریت خانواده به مردان واگذار شده است:
الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِم (2)
مردان، سرپرست و نگهبان زنانند، بخاطر برتريهايى كه خداوند (از نظر نظام اجتماع) براى بعضى نسبت به بعضى ديگر قرار داده است، و بخاطر انفاقهايى كه از اموالشان (در مورد زنان) مىكنند.
این تفضیلی که خدا به مردان بر زنان داده و در آیه بالا از آن به درجه تعبیر شده ، برتری معنوی و واقعی نیست بلکه برتری در قوای عقلانی و جسمی است که آنان را برای انجام وظیفه دفاع و تدبیر و مدیریت آماده کند هم چنان که به زنان هم در زمینه های مریوط به وظایفشان برتری داده شده است. مثلا زنان به طور طبیعی وظیفه حاملگی ، شیردادن و بچه داری را دارند و خداوند در این زمینه به آنان بر مردان برتری داده و آنان از حیث صبر و تحمل و عاطفه به فرزند و ... از مردان جلوتر و برترند ولی در آیات فوق نظر به مدیریت مرد در خانواده است و نظر به حق طلاقی است که به مردان داده شده است از این رو به برتری مردان در این زمینه که زمینه ساز این حقوق است ، اشاره کرده است.
شهید مطهری در تبیین این آیه که نباید سبب تفاخر مردان گردد ، می گوید:
چون عبارت آيه دارد كه: بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ بِما انْفَقوا مِنْ امْوالِهِمْ . نمىگويد: بما فَضَّلَ اللَّهُ الرِّجالَ عَلَى النِّساءِ، مىگويد: بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ كه در مجموع، يعنى به موجب مجموع مزايايى كه دو طرف دارند، مرد به حسب خلقت براى حكومت در خانواده ساخته شده نه زن. (3)
بنا بر این برتری مرد بر زن در خانواده و اختصاص مدیریت خانواده به مرد در قبال وظیفه سنگین تأمین نفقه و مهریه و دفاع است که بر عهد مرد نهاده شده است و با این حق، تناسب بین حق و وظیفه مرد برقرار می شود.
پی نوشت ها:
1. بقره (2) آیه 228.
2. نساء (4) آیه 34.
3. مطهری ، مجموعه آثار ، تهران ، صدرا ، - ، ج16، ص 832.
پرسش: 4. سوره بقره (ماده گوساله) آیه 282 صفحه 49 يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا تَدَايَنتُم بِدَيْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُب بَّيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلاَ يَأْبَ كَاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللّهُ فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللّهَ رَبَّهُ وَلاَ يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئًا فَإن كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهًا أَوْ ضَعِيفًا أَوْ لاَ يَسْتَطِيعُ أَن يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُواْ شَهِيدَيْنِ من رِّجَالِكُمْ فَإِن لَّمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّن تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاء أَن تَضِلَّ إْحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الأُخْرَى وَلاَ يَأْبَ الشُّهَدَاء إِذَا مَا دُعُواْ وَلاَ تَسْأَمُوْاْ أَن تَكْتُبُوْهُ صَغِيرًا أَو كَبِيرًا إِلَى أَجَلِهِ ذَلِكُمْ أَقْسَطُ عِندَ اللّهِ وَأَقْومُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلاَّ تَرْتَابُواْ إِلاَّ أَن تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَلاَّ تَكْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوْاْ إِذَا تَبَايَعْتُمْ وَلاَ يُضَآرَّ كَاتِبٌ وَلاَ شَهِيدٌ وَإِن تَفْعَلُواْ
فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللّهُ وَاللّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ. ای کسانی که ایمان آورده اید، چون وامی تا مدتی معین به یکدیگر دهید، آنرا بنویسید. و باید در بین شما کاتبی باشد که آن را به درستی بنویسید. و کاتب نباید که در نوشتن از آنچه خدا به او آموخته است سرپیچی کند. و مدیون باید که بر کاتب املاء کند و از الله، پروردگار خود بترسد و از آن هیچ نکاهد. اگر مدیون صغیر بود یا خود املاء کردن نمیتوانست، ولی او از روی عدالت املاء کند. و دو شاهد مرد به شهدات گیرید. اگر دو مرد نبود، یک مرد و دو زن که به آنها رضایت دهید شهادت بدهند، تا اگر یکی فراموش کردد دیگری به یادش بیاورد. و شاهدان چون به شهادت دعوت شوند، نباید از شهادت خود داری کنند. و از نوشتن مدت دین خود، چه کوچک و چه بزرگ، ملول نشوید. این روش در نزد خدا عادلانه تر است، و شهادت را استوار دارنده تر و شک و تردید را زایل کننده تر. و هرگاه معامله نقدی باشد اگر برای آن سندی ننویسند مرتکب گناهی نشده اید. و چون معامله ای کنید، شاهدی گیرید. و نباید به کاتب و شاهد زیانی برسد، که اگر چنین کنید نافرمانی کرده اید. از خدای بترسید. خدا شما را تعلیم میدهد و او بر هر چیزی آگاه است.
پاسخ :
پاسخ:
@@
در بسیاری از حقوق و جزا ئیات مرد و زن با هم تفاوت دارند، مثلاً اگر مردی مرتد شود با شرایطی حکم او قتل است ولی اگر زنی مرتد شود حکم او قتل نیست؛ یا وظایفی که بر دوش مرد قرار داده شده بر زن نیست. مکانیسم خلقی زن و مرد با هم متفاوت است. روحیات و اخلاق زن و مرد با هم یک جور نیست. توقعی که خداوند از زن دارد با توقعی که از مرد دارد یکی نیست. خداوند زن را برای امری خلق کرده و مرد را برای هدف دیگری آفریده است. این دو گرچه از یک جنس ا ند. امّا با هم مساوی نیستند.
بحث شهادت و اطلاع رسانی به قاضی ربطی به ماهیت مرد و زن و خلقت آن دو ندارد. در بعضی موارد که شهادت مربوط به زنان باشد اصلاً شهادت مردان مورد قبول نیست چون مرد در آن موارد نمیتواند شاهد باشد. در وقایع و رخدادهای کوچه و بازار، مردان بیشتر از زنان دست اندر کار هستند. مردان به خاطر کار و تلاش و به دست آوردن زاد و توشه و گذران زندگی با رخدادها و وقایع اجتماعی بیشتر مأنوس اند و اگر واقعه ای رخ داد، بیشتر و بهتر در معرض اطلاع اند. فرض کنیم در خیابان دو نفر با هم دعوا میکنند و با چوب و چا قو و سنگ به جان یکدیگر افتاده اند. پس از چند دقیقه مردان اطراف آنان را گرفته و آنان را از یکدیگر جدا میکنند. این جا اگر قتلی یا جراحتی واقع شد مردان چون شاهد و ناظر بوده اند بهتر میتوان از آنان شهادت را پذیرفت.
در این جور وقایع یا اصلاً زنان حضور ندارند یا اگر حضور داشته باشند خود را کنار میکشند یا مردان آنان را به عقب میرانند. از این رو پذیرفتن شهادت مردان و نپذیرفتن شهادت یک زن مسئله طبیعی است و ربطی به نقص یکی و کمال دیگری ندارد.
از طرفی بر اساس نظر روانشناسان زنان ازروحیه لطیف تربرخوردارند و احساسی تر هستند بنابراین سریعتر مطالبی را قبول میکنند و زودتر تحت تاثیر قرار میگیرند.
و به تعبیر دیگر «شهادت» در قوانین قضایی اسلام در زمره حقوق قرار ندارد. شهادت حق نیست، بلکه تکلیف و مسئوولیت است؛ یعنی انسان وظیفه دارد برای این که حقوق دیگران پایمال نگردد، شهادت بدهد. بدین جهت است که قرآن کتمان شهادت را حرام اعلام نموده است.(1)
اگر شهادت برخی در دادگاه پذیرفته نمیشود، یا کمتر پذیرفته میشود، گویای سهلتر بودن تکلیف و مسئوولیت است، نه تضییع حقوق.
اسلام در برخی امور مردان را از تکلیف شهادت معاف دانسته و آن را در انحصار زنان قرار داده است، امّا در برخی امور زنان را از آن معاف دانسته و آن را در انحصار مردان در آورده و در برخی امور شهادت دو زن را برابر با یک مرد قرار داده است.
همه این قوانین بر پایه حکمت و هماهنگی بین نظام تشریع با نظام تکوینی بنا نهاده شده است.
توضیح:
برای بشر دو نظام وجود دارد: نظام تکوین و تشریع.
نظام تکوین، یعنی قوانین، وظایف و مسئوولیت هایی که از سوی خلقت بر آدمی فرمانروایی میکند و ربطی به حوزه اختیاری بشر ندارد. در این حوزه برای هر یک از دو جنس نرینه و مادینه وظیفه خاص و هماهنگ با امکاناتی
که دارند، در نظر گرفته شده است، به گونهای که انکار آن از هیچ فردی پذیرفتنی نیست.
نظام تشریع، یعنی قوانینی که به حوزه فعالیتهای اختیاری بشر مربوط است. این نظام اگر برگرفته، منطبق و هماهنگ با نظام تکوینی نباشد، فاقد ارزش است. ارزش و توانمندی نظام تشریع به میزان انطباق آن با ظرفیتهای وجودی موجود در نظام تکوینی است.
حال میگوییم: در نظام تکوین بین زن و مرد از چند جهت تفاوتهای زیادی وجود دارد، بدین شرح:
1- از جهت اعضا و جوارح: دو جنس زن و مرد در تمامی اعضا و جوارح با یکدیگر اختلاف دارند، چه اعضا و جوارحی که به عضو جنسی و تولید مثل مربوط است و چه غیر آن. رویش مو در بدن زن و مرد، چربی زیر پوست، بافتها، ظرافت و ضخامت پوست، شکل و وزن حجمی استخوانها، مقدار مواد آلی و کانی در استخوانها، درشتی عضلات، زور بازو، شکل هندسی و حجم و وزن مغز، وزن قلب، ضربان نبض، فشار خون، حرارت بدن، میزان و تعداد تنفس در دقیقه، قد، وزن، ارتعاشات صوتی، ترشحات بدن، میزان گلبولهای سفید و قرمز در خون، گنجایش و حجم ریه، و الگوی رشد جسمانی در آغاز از دو جنس نرینه و مادینه. خلاصه این که همه چیز در زن و مرد حتی در یک تار مو متفاوت است.(2)
2- از نظر احساسات، عواطف، تمایلات و اخلاق: طبق نظر روانشناسان، محبت، رفتار انفعالی، رفتار عاطفی و حمایت کننده، از ویژگیهای زنانه است. در برابر این امور، پرخاشگری، استقلال، رقابت، سلطه و حاکمیت را از ویژگیهای مردان بر شمردهاند.(3)
نیز گفتهاند: داشتن دلی پر مهر و عاطفه و احساساتی آتشین، جلوه گری، دلربایی، آرایش گری، دوستدار پارچه و لباس و طلا و امور زینتی از خصائص زنان است.(4)
زن در تقلید، مدپرستی، تجمّل پرستی، خنده و گریه از مرد پیش قدم است.(5)
زنان به جهت این که از نیروی احساس و عاطفه بیشتری بهره مندند، از صحنههای احساسی و عاطفی بیشتر متأثر میشوند و به هیجان میآیند.(6)
از تفاوتهای موجود در نظام خلقت، تفاوتهایی در نظام تشریع پدید میآید، بدین جهت در برخی از تکالیف و
مسئولیتها بین زن و مرد تفاوت هایی وجود دارد که سؤال مذکور از جمله آنها است. در ظرفیت وجودی زنان دو چیز بیش از مردان است: یکی بُعد عاطفی و دیگری شرم و حیا و عفت. به نظر روانشناسان فراموشی با میزان احساسات و هیجانات، نیز با میزان شرم و حیا و عفت رابطه مستقیم دارد.
وقتی که در حوزه تکوین این ویژگیها وجود دارد، در حوزه تشریع برای محکم کاری (به ویژه در اموری که مربوط به حقّ النّاس است) میبایست چارهای اندیشیده شود، تا حقوق مردم در شهادتها ضایع نگردد. در این جا سه صورت متصوّر است:
1- به جهت غلبه عاطفه، عفت و هیجانات در زنان که زمینه ساز فراموشی در برخی امور هیجانی است و هم چنین به این جهت که گفته شده زنان زودتر به حالت اطمینان در یک مسئله دست مییابند و زود باورند و راحتتر تحت تأثیر قرار میگیرند، بگوییم شهادت زنان فاقد ارزش است، تا حقوق از طریق شهادت زنان تضییع نگردد.
این سخن ممکن است از جهت دیگر موجب تضییع حقوق دیگران شود و آن جایی است که شهادت در انحصار زنان باشد.
2- بگوییم شهادت زنان مانند شهادت مردان اعتبار دارد. این سخن موجب میشود که به جهت موارد مذکور از اعتبار قضا کاسته شود و به نوعی حقوق مردم تضییع گردد.
3- راه حل معتدل: خداوندی که انسانها را آفرید و به همه اسرار نهفته آگاه است، فرموده در اموری که مربوط به حقوق مردم است (حق النّاس، نه حقّ اللَّه) به شهادت زنان ارزش و اعتبار داده شود، لیکن به جهت محکم کاری دو شاهد زن در اموری که یک شاهد مرد لازم است، یا چهار شاهد زن در اموری که دو شاهد مرد لازم است، با شرایطی، ارزش و اعتبار دارد. این عین عدل و منطبق با نظام تکوین است.
پینوشتها:
1. بقره (2) آیه 283.
2. دکتر سید رضا پاک نژاد، اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج 19، ص 280 - 293.
3. روانشناسی رشد، ج اوّل، ص 330، از انتشارات سمت.
4. دکتر سید رضا پاک نژاد، همان، ص 281.
5. همان، ص 295.
6. کتاب نقد، ش 12، ص 59.