من پاسخهای شما به سوالهایی در مورد وسواس را خواندم و پاسخهای خوبی بودند اما همیشه در مورد افراد وسواسی گفته می شود به وسواس و شک خود اعتنا نکنند. این کار گاهی جواب می دهد اما گاهی شخص وسواسی به این که شکش از روی وسواس است یا واقعی است هم شک دارد یعنی در واقع وسواسش به دلیل دقت و جزئی نگری بیش از حد در مسائلی است که دیگران حتی به آنها فکر هم نمی کنند. در نتیجه این شخص مجبور میشود پاسخ فقهی این مسائل را پیدا کند که چون یا پیدا نمیشود یا پیدا کردنش سخت است مجبور به احتیاط و اتلاف وقت یا آب است. مثلا گفته میشود اگر اندازه ناخن از حد متعارف بلندتر نباشد لازم نیست برای وضو زیرش تمیز شود. خوب ابتدا خیال آدم راحت میشود ولی بعد فکر می کند حد متعارف یعنی چه. تعریف افراد از ناخن کوتاه فرق دارد. یا گفته می شود در غسل نباید سر سوزنی آب نگرفته بماند. آخر چطور امکان دارد بتوان مطمئن بود که سر سوزنی آب نگرفته نمانده؟
من ابتدا این سوال را داشتم که 1. تا چه حد لازم است در مسائل دقیق شویم و 2. اگر به هر صورت خود به خود این سوالات جزئی به فکرمان رسید تا چه حد لازم است به آنها اهمیت دهیم و سپس از شما خواهش دارم این تقاضای من را به مراجع تقلید برسانید که لطفا مسائل و احکام را در توضیح المسائل دقیق تر جزئی تر و علمی تر و همینطور به زبان ساده تر بیان کنند.
در پایان از طولانی بودن سؤال عذرخواهی میکنم.

با سلام و تشكر از ارتباط شما با مركز ملي پاسخگويي به سوالات ديني
افرادی که دچار وسواس گردیده اند در واقع به نوعی اختلال و بیماری روانی مبتلا شده اند که به شدت ذهن آنها را مغشوش و آشفته می گرداند. این گونه افراد در وضعیت فکری و روحی و روانی سالمی قرار ندارند به همین خاطر، نمی توانند به اطمینان برسند و یا به زودی نسبت به چیزی یقین پیدا کنند. همواره دچار شک و تردید می گردند. حتی اگر نسبت به چیزی یقین پیدا کنند چون یقین آنها در حالت سلامت فکر و ذهن نبوده است، یقین آنها هم اعتبار ندارد. به عبارت دیگر می توان گفت که نه شک و تردید و نه یقین افراد وسواسی قابل توجه و اعتماد نیست. این گونه افراد دائماً با پيام ها وسواسی و نداهای دروني مبنی بر تکرار و دقت در کار روبرو هستند و اگر به آن پيام ها و نداهای دروني توجه کنند دو پیامد منفی در پیش روی آنها قرار می گیرد. اول این که آنها را به رفتارهای جبری و تکراری به صورت وارسی های مکرر و شستن مجدد وا می دارد و دوم این که آن پيام ها و نداهای دروني را تقویت می کند و باعث می شود که آنها این بار با شدت و قدرت بیشتری به ذهن آنها هجوم بیاورد و آنها را به تکرار بیشتر رفتارهای اجباری سوق دهد، به همین خاطر، در فرایند درمان وسواس به این گونه افراد توصیه می شود که نسبت به همه پيام های وسواسی برای مدتی بی توجه و بي اعتنا باشند و به آنها ترتیب اثر ندهند و عملاً نیز پاسخ دهي نداشته باشند تا به تدریج از آن فضای روانی آسیب زا فاصله بگیرند تا به سلامت کامل نائل آیند. وقتی وسواس آنها به درستی درمان شد و کاملاً از بین رفت، طبیعتاً شک و تردید، اطمینان و یقین آنها همانند سایر انسان ها قابل ملاحظه بوده و می توانند بر مبنای آن زندگی خود را پیش ببرند، اما تا درمان نهایی صورت نگرفته باشد، شک و یقین آنها نیز از اعتبار لازم برخوردار نیست.
از آنجا که شک و یقین افراد وسواسی بی اعتبار است، این گونه افراد طبیعتاً نباید به شک و یقین خود توجه کنند بلکه، می بایست به افرادی که مشکل وسواس ندارند و از این جهت افراد سالمی تلقی می گردند که در پیرامون آنها زندگی می کنند نظر بیافکنند و همانند آنها عمل کنند. ببینند اکثریت مردم که در فقه ما به عرف متعارف مردم معروف است در اعمال عبادی و غیر عبادی خود چگونه عمل می کنند. برای غسل و وضو چه مقدار آب و چقدر وقت صرف می کنند، آنگاه همانند آنها عمل کنند. حتماً شنیده اید که در رساله های عملیه ذکر شده است که کثیرالشک نباید به شک خود اعتنا کند. مثلاً اگر کسی در یک نماز سه بار و بیشتر شک کند و یا در سه نماز پاپی و پشت سرهم در او شک ایجاد شود، این چنین فردی مصداق کثیرالشک بوده و شرعاً نباید به شک خود اعتنا کند. در بقیه موارد هم مطلب این چنین است، یعنی اگر سؤالات جزئی به فکرتان رسید، ببینید آیا سایر مردم هم این گونه سؤالات و دقت ها را دارند یا نه؟ اگر نداشتند، شک نداشته باشید که این گونه سؤالات ناشی از تفکرات وسواسی است و نباید به آنها کوچکترین اعتنایی بکنید، اعتنا به آنها مساوی با تقویت آن تفکرات و تشدید حالات وسواسی است.
در شرع مقدس اسلام، برخی از مسائل به عرف مردم واگذار شده است و قضاوت آنها در مورد برخی از مسائل مورد اهمیت قرار گرفته است. این حالت، به معنای پیچیده شدن مسائل نیست بلکه، منظور سهل گیری مسائل بوده است. حال اگر جایی ذکر شده است که به حد متعارف عمل کنید. یعنی این که ببینید، عرف مردم در آن مسئله تا چه حد اهمیت می دهند و نظرشان در آن مسئله چیست. مثلاً در بلند و کوتاه بودن ناخن، عرف مردم که نظر غالب آنها را در بر می گیرد تا چه حد بلندی ناخن را مصداق بلند بودن آن می دانند.
دقت و جزئی نگری بیش از حد، اجبار درونی به احتیاط کردن، تکرار عمل و وارسی بیشتر همگی از نشانگان وسواس است و عرف مردم این گونه دقت های جزئی را مد نظر قرار نمی دهند. به همین خاطر، رساله های عملیه بر مبنای عرف مردم تنظیم شده است و آن دقت و جزئی نگری بیش از حدی که افراد وسواسی دارند معمولاً حکمی درباره آن در رساله های عملیه و احکام شرعی یافت نمی شود.
پیشنهاد شما درباره ساده و همه فهم نوشتن رساله های عملیه، پیشنهاد ما هم هست اما، درباره جزئی نوشتن عرض می کنیم که شاید توجه به جزئیات مد نظر شرع مقدس نیست یا اگر بخواهند در رساله های عملیه به همه جزئیات اشاره کنند، آنگاه باید رساله های عملیه سی چهل جلدی منتشر کنند که از حوصله عموم مردم خارج است.