با تعدادی از دوستان به صورت هفتگی جلسات قرآن داریم و این سئوال در یکی از جلسات توسط یکی از دوستان مطرح شد که جواب قابل قبولی برای آن در جمع خودمان نیافتیم .
خواهشمند است در این خصوص ما را کمک کنید .
التماس دعا

از این که صادقانه درپی یافتن حقایق دین خود بوده و در زمینه انتقال حقیقت به دیگران تلاش می کنید صمیمانه از شما تشکر می کنیم ؛ پاسخ به این پرسش نیازمند تامل و دقت در حقیقت موضوع مهم برده داری و ماهیت برخورد اسلام با این پدیده از ابتدا تا کنون است. امیدواریم در نهایت پاسخ این پرسش شما و پرسش های مشابه داده شود.
در این موضوع مهم قبل از هر چيز توجه به اين نكته ضروري است كه اسلام بردگی را ابداع نکرده است، بلکه در عصری که مسئله بردگی با تار و پود جوامع بشر آمیخته بود و برخی انسان ها همانند کالاهای تجاری خرید و فروش می شدند و همانند حیوانات در تحت تملک دیگر افراد درآمده در خدمت آنان قرار می گرفتند، این پدیده را به عنوان حقیقتی موجود ، پذیرفته و با بیان دستورهایی در جهت رهایی بردگان قدم برداشت.
ما معتقدیم که اسلام به برده داری به هیچ وجه با دیدی مثبت ننگریست و آن را مطلوب ندانست ، به همین جهت در برنامه ای هدفمند و حساب شده مسیری را در پیش گرفت که امر ناپسند برده داری در زمانی کوتاه از فرهنگ اجتماعی جامعه اسلامی رخت بربندد و به فراموشی سپرده شود که البته در این امر اسلام و برنامه ریزی اش بسیار موفق بوده است.
این که چرا اسلام به یکباره و به صورت انقلابی در جهت رهایی بردگان گام بر نداشت، بلکه در جهت رهایی تدریجی آنان کوشید،سوال مهمی است؛ اما پاسخ آن این است که رهایی دفعی، مشکلاتی را به دنبال داشت که اگر نظام غلطی در بافت جامعه ای وارد شود، ریشه کن نمودن آن به زمان و برنامه حساب شده ای نیاز دارد. در غیر این صورت نمی توان آن را ریشه کن نمود. درست مانند انسانی که به بیماری خطرناکی مثل اعتیاد مبتلا شده و بیماریش کاملاً پیشرفت نموده است. آزادی دفعی بردگان ممکن بود مفاسدی را در پی داشته باشد:
1ـ اگر اسلام یک باره و به طور کلی بردگی را لغو می کرد، نظام اقتصادی و اجتماعی مردم به ناگاه از هم می پاشید؛ در این صورت بردگان که فاقد کار و زندگی و خانه و مسکن بودند، ممکن بود از جهت معیشتی و اقتصادی جامعه را به بحران سوق دهند. این هم به ضرر بردگان بود و هم به ضرر دیگران.
2ـ اگر بردگان به یک باره آزاد می شدند، با توجه به ظلم و ستمی که در طول سالیانی دراز متحمل شده بودند، به انتقام جویی روی می آوردند و سرانجام امنیت عمومی، وضع سیاسی جامعه و شرف انسانی متحمل خسارات فراوانی می شد.
3ـ اسلام در مسیر حرکت تکاملی خویش خواه ناخواه با جنگ هایی روبه رو می شد و اسیر می گرفت. حال اگر اسیران را یک باره آزاد می کرد، ممکن بود بار دیگر توطئه نمایند و با مسلمانان دیگر بار بجنگند. اسلام راه بهتری را انتخاب نمود؛ اوّل اسیران جنگی را به صورت غلامان و کنیزان وارد خانه مسلمانان نمود و به مسلمانان سفارش نمود که با آنان خوش رفتاری نمایند، تا از نزدیک خوبی های مسلمانان را بنگرند و تدریجاً با فرهنگ و اخلاق اسلامی آشنا شوند و از دشمنی با اسلام دست بردارند و به تدریج آزاد شوند. در این صورت نه تنها با اسلام و مسلمانان دشمنی نمی ورزند، بلکه به یاوران و سربازان اسلام تبدیل می شوند.
اسلام برای از بین بردن پدیده بردگی برنامه هایی را ارائه داده است. اینک به بیان برخی می پردازیم:
ا) لغو همة راه های بردگی جز یک راه :
در عصر بعثت رسول برای بردگی راه های متعددی وجود داشت. یعنی از راه های مختلف، انسان آزاد تبدیل به برده می شود مانند اسارت در جنگ، حکم و خواست حاکمان وقت برای برده گرفتن افراد آزاد. طفلی که از ام ولد(مادری که کنیز است)به دنیا می آمد، هرچند پدرش آزاد بود. کسی که از رفتن به جنگ امتناع می کرد یا از جنگ فرار می کرد، تبدیل به برده می شد. کسانی که از کشور فرار می کردند و به کشور و قلمرو حکومت حاکم دیگر پناهنده می شد، حاکمان آن سرزمین آن ها را برده قرار می دادند. کسی که مرتکب جرایمی مانند قتل و دزدی می شد، یا به واسطه فقر گاهی انسان آزاد خود یا فرزندش را در معرض فروش قرار می داد. یا همسرش را به عنوان کنیز به فروش می رسانید. یا از طریق آدم ربایی و دزدیدن فرد آزاد او را برده قرار می داد یا اگر کسی در قمار می باخت و خود را گرو قمار می داد، بعد از باخت در قمار برده دیگری می شد.
اسلام تمام این راه ها را ملغی نمود و فقط بردگی را از طریق اسارت در جنگ قبول نمود.(1) آن را هم هرگز به عنوان جنبه الزامی اعلان نکرد؛ در واقع در صورت پیروزی در جنگ ، گرفتن برده الزامی نبود، بلکه دستور اسلام در این مورد این است که بعد از پایان جنگ با کفار، افرادی که اسیر می شوند، به چند صورت با آنان برخورد شود:
- از آنان فدیه گرفته شده، آزاد شوند؛
- با اسیران مسلمان مبادله شوند؛
- با انجام اموری نظیر آموختن خواندن و نوشتن به مسلمانان آزادی خود را به دست آورند؛
در مواردی که راه های قبلی به صلاح یا ممکن نبود، به جای این که آن ها را بکشند، اسیرشان کرده و برای خدمت، به کار بگمارند و بین مردم تقسیم کنند.
بسیاری همین امر را نشانه تایید برده داری و همراهی اسلام با این رفتار غلط دانسته اند، در حالی که به نظر می رسد. این قضاوت اصلا منصفانه و دقیق نیست؛ فرض کنید دولتی کافر به جامعه اسلامی حمله کرده و در نتیجه این نبرد افرادی از سپاه دشمن به اسارت در آمدند؛ تکلیف این عده چیست و حکومت اسلامی چگونه باید با آن ها برخورد کند؟
جواب از چند گزینه خارج نیست؛ یا باید آن ها را از دم تیغ بگذراند، یا در زندان اسیر کرده و یا آن ها را آزاد نماید؛ اگر دقت کنیم همه این موارد دچار مشکلات عدیده ای است؛ زندانی کردن اسرا علاوه بر همه مفاسدی که اصل قانون زندان در پی دارد، بار مالی سنگینی را بر دولت اسلامی تحمیل می کرد. جدای آن که با نیاز مالی بسیار مسلمانان در آن مقطع زمانی و کمبودهای فراوان و حجم زیاد اسرا این امر امکان پذیر نبود.
کشتن همه اسرا هم نتایج مثبتی در پی نداشت. زیرا بسیاری از این افراد شناخت کاملی از اسلام نداشتند. چه بسا با آشنایی درست به اسلام می گرویدند. به علاوه کشتن بیش تر افراد آثار و نتایج سوء فرهنگی و روانی در پی داشت که با فلسفه اسلام همخوانی نداشت.
از طرف دیگر آزادی همه اسرا هم کاری بسیار نامعقول بود، زیرا این افراد کسانی بودند که با اسلام و مسلمانان به جنگ برخاسته ،حتی برخی از آنان را کشته بودند. یقینا آزادی آن ها همان و بازگشت به آغوش کفار و آمادگی برای شرکت در نبرد بعدی همان؛ پس ناچار لازم بود بدون آن که نگه داری آن ها هزینه و فشاری بر جامعه اسلامی وارد کند.
این افراد در متن جامعه به نوعی وارد شوند که هم آثار مثبت اقتصادی و رفاهی برای جامعه در پی داشته باشند و هم زمینه آشنایی آن ها با حقایق اسلام و بستر میل و گرایش به اسلام در آن ها فراهم گردد. این همان قانون برده داری مورد امضا و تجویز اسلام بود که اعمال شد که اگر چه باز مساله مالکیت مولا بر عبد و برده در آن برقرار بود و مولا امکان بهره برداری های معینی از بنده خود را داشت، اما با تجویز دستورات و قوانین دقیق اسلامی تبعات منفی این امر به حد اقل رسید.
ب) زشت شمردن انسان فروشی:
حال که یک سرچشمه بردگی آن هم به ناچار مورد پذیرش قرار گرفت، ممکن است از همین راه مردم سوء استفاده کنند و سایه ‌شوم بردگی را بر جامعه اسلامی چیره گردانند. برای این که چنین اتفاقی نیافتد، اسلام آمد و خرید و فروش بردگی را بدترین و منفورترین معاملات اعلام کرد. پیامبر(ص) فرمود: "شرّ النّاس مَن باع النّاس؛(2) بدترین مردم کسی است که انسان ها را بفروشد".
ج) رفتار انسانی با بردگان:
اسلام در مورد رفتار انسانی با بردگان بسیار سفارش نموده. پیامبر(ص) فرمود: "کسی که برادرش زیر دست او است، باید از آنچه می خورد، به او بخوراند. از آن چه می پوشد، به او بپوشاند. زیادتر از توانایی به او تکلیف نکند.(3) امام علی(ع) به غلامش، قنبر گفت: " از خدا شرم دارم که لباسی بهتر از تو بپوشم".(4)
هم چنین اسلام برای بردگان شخصیت انسانی بیان کرد تا آن جا که از نظر شخصیت انسانی، هیچ تفاوتی میان بردگان و افراد آزاد نمی گذارد و معیار ارزش را تقوا قرار می‌دهد.(5) نیز اسلام راه های فراوانی را برای آزادی بردگان در نظر گرفته است که با توجه به این راه ها خواه ناخواه بردگی از جامعه بشری زدوده می شود. راه ها به دو دسته تقسیم می شود:
راه استحبابی و سفارش های اخلاقی:
درباره پسندیده بودن آزاد نمودن بردگان، در سخنان رسول گرامی و امامان معصوم(ع) بسیار سفارش و تأکید شده است. پیامبر فرمود: "هر که برده مسلمانی را آزاد کند، ‌خداوند او را از آتش جهنم آزاد می سازد".(6)
راه وجوبی و دستورهای قانونی :
اسلام افزون بر سفارش های اخلاقی و ارزش نهادن به آزاد نمودن بردگان، در موارد متعددی با دستورهای الزامی، مسلمانان را به آن وادار نموده است که جزئیات آن در منابع فقهی به طور مبسوط ذکر شده است. (7)
اما در مورد کنیزان بر اساس آنچه ذکر شد باید گفت : کنیزان همانند غلامان از دو راه به جامعه اسلامی وارد می شدند:
1- زنانی که در میدان های جنگ شرکت می کردند و اسیر می شدند. (در قدیم در جنگ ها قبیله در جنگ در گیر بود؛ یعنی زنان و مردان و کودکان همگی اعضای میدان نبرد بودند. برای پیروزی بر طرف مقابل تلاش می کردند. سهم زنان کمتر از مردان نبود. وقتی یک طرف شکست می خورد، تمام مردان و زنان و کودکان و اموالی که در میدان بود، به اسارت طرف مقابل در می آمد.)
2- زنانی که قبلا در جامعه غیر اسلامی اسیر و کنیز شده بودند. برده فروش ها آن ها را به جامعه اسلامی می آوردند و می فروختند.
در خصوص گروه دوم در انتها بحث خواهیم کرد. اما در مورد گروه اول بر اساس تحلیلی که در بالا ارائه دادیم، نه می توان گفت آزاد کردن آن ها به صلاح بود و نه کشتن آن ها؛ اسارت هم که تبعات منفی و مشکلات خاص خود را داشت. در نتیجه لازم بود این زنان هم در متن جامعه به خدمت گرفته می شدند تا زمینه اسلام آوردن آن ها فراهم گردد؛ اما بهره مندی جنسی از آن ها را باید به مقتضای شرایط خاص در همان دوران و نتایج تحریم این مساله جستجو کرد.
در نگاهی واقع بینانه باید گفت نیاز جنسی امری طرفینی است که در جامعه آن روز بسیار معقول تر و شفاف تر با آن برخورد می شد و به بهانه های واهی بر آن سرپوش نهاده نمی شد. اگر قرار بود این زنان در جامعه اسلامی حضور داشته و به مناطق خود باز نگردند، ولی برقراری رابطه جنسی با آن ها جایز نباشد، به دلیل فقر موجود در جامعه، زمینه و انگیزه ای برای ورود این افراد در متن جامعه نبود و مسئولیت آن ها بر عهده حکومت می افتاد.
به علاوه بستر صحیح و ضابطه مند برطرف کردن نیازهای غریزی برای آن ها فراهم نمی شد، در نتیجه این امر می توانست زمینه ساز بروز جدی مشکلات و مفاسد بی شمار برای آن ها و جامعه باشد.
به علاوه مسائل مرتبط با هر جامعه ای را باید در همان فرهنگ و رسوم و در همان وضعیت خاص زمانی و مکانی مورد توجه قرار داد ؛ رفتار خشن و خشک در جامعه آن زمان با زنان به گونه ای بود که زن همانند کالایی از خانه ای به خانه دیگر منتقل می شد . با فوت همسر به عنوان ارث در بین وراث تقسیم می شد یا به بدترین اشکال از مردی به مرد دیگر می رسید.
در نتیجه اینکه زنی بعد از شکست قبیله اش با مسلمانان به جامعه اسلامی وارد شده و در تملک مردی مسلمان (که بر اساس آموزه های اسلامی با او رفتاری محترمانه و کریمانه داشته باشد) در بیاید، نه تنها غیر قابل تحمل و نامطلوب نبود، بلکه آن قدر مطلوب بوده که حتی مورد توجه زنان مشرک قرار می گرفت. برخی از آن ها از جامعه شرک آلود مکه فرار کرده، خود را به مدینه می رساندند و خواستار قرار گرفتن در پناه جامعه اسلامی می شدند.
اصولا بر اساس آموزه های قرآن روابط جنسی انسان تنها در دو قالب مورد تأیید شرع اسلام بوده است؛ در غیر این موارد، خروج از حیطه شریعت به حساب می آید. این دو قالب هم در سوره مؤمنون به روشنی بیان شده است. خداوند در آیات ابتدایی این سوره در بیان علائم مؤمنان می فرماید:
«وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ * إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ * فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاء ذَلِکَ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْعَادُونَ؛ (8)
مؤمنان کسانی هستند که دامن های خود را حفظ می کنند، مگر در برابر همسران شان یا کنیزانی که در تملک دارند که در این صورت مورد ملامت نیستند. هرکس بیش از این بطلبد، در زمره تجاوزکاران است». بر این اساس، روابط جنسی تنها در مورد همسران و یا کنیزان مورد تأیید شریعت است؛ البته با رعایت دیگر ضوابط و شرایطی که در این خصوص وجود دارد. (9)
در عین حال برای آینده کنیزان و فرزندان آنان هم ضوابط معین قانونی تعریف شد تا این مساله کاملا ضابطه مند بوده و در عین حال به نفع کنیزان و در مسیر آزادی آنان پیش برود . مثلا اگر کنیزی از کمولای خود صاحب فرزند شود ، ام ولد محسوب می شود و جایگاهی به مراتب بالاتر از یک کنیز عادی پیدا می کند زیرا مادر فرزند مولایش شده که یکی از این مزایا عدم امکان فروش وی برای مولاست یعنی به محض فرزند دار شدن این کنیز دیگر مولا حق فروش این کنیز را ندارد .(10)
البته فرزند او همانند همه فرزندان دیگر مولا فرزندی آزاد با همه حقوق و مزایای فرزندی مانند ارث و ... است و تفاوتی با دیگر فرزندان مولا ندارد . به همین دلیل با مرگ مولا چون مادر در سهم الارث فرزند خود قرار می گیرد و در اسلام هیچ فرزندی مالک والدین خود نمی شود ، به سرعت آزاد می شود .(11)
در نتیجه، همه این ضوابط و قوانین در مورد بردگان در اسلام به شکلی تنظیم شد که در نهایت زنان بسیاری از جامعه شرک و کفر کنده شده ،به جامعه اسلامی متصل گردند. در اکثر موارد پس از ورود این زنان در جامعه اسلامی و آشنایی با فرهنگ اسلام و جایگاه معینی که در نتیجه تعلق شان به مردان مسلمان پیدا می نمودند، اسلام آورده ،از ظلمت کفر بیرون آمدند. در زمان کوتاهی نیز آزاد شده ،به عنوان یک زن مسلمان آزاد به منزلت والایی دست یافتند.
در خصوص کنیزان موجود در جامعه هم توجه به همین امور ،به علاوه رسوخ بهره مندی های گوناگون در فرهنگ جامعه و پذیرش روحی و روانی این امر توسط خود آن ها باعث شد که اسلام به شکلی زمان بندی شده زمینه خروج تدریجی این افراد از زمره انسان های پست در فرهنگ جامعه را به وجود آورده، آن گاه موجبات گرایش این افراد به اسلام و ایمان و یافتن منزلت فردی و اجتماعی را مهیا نماید تا با قوانین متعدد اسلام در مسیر آزادی ، هرگاه آزاد شدند، زمینه روحی و فکری مناسب و منزلت اجتماعی کافی برای یک زن آزاد بودن را داشته باشند.

پی نوشت ها:
1. مکارم شیرازى ناصر، تفسیر نمونه، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ اول، 1374 ش، ج 21، ص 417.
2. کلینی، کافی، نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران، بی تا، ج 5، ص 114.
3. علامه مجلسی، بحارالانوار.نشر اسلاميه تهران، بي تا، ج 71، ص 141 و 142.
4. همان، ص 144.
5. حجرات (49) آیة 13.
6. کافی، ج 4، ص 134. همان.
7. محقق حلّى، نجم الدين جعفر بن حسن ، شرائع الإسلام في مسائل الحلال و الحرام، کتاب العتق، مؤسسه اسماعيليان‏ ، تهران، 1408 ه ق‏.
8 . مؤمنون (23) آیه 5-7.
9. نجفى، جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام‏ ، دار إحياء التراث العربي‏، بيروت- لبنان‏، بي تا، ج 30، ص 284- 292 .
10. محمد حسن النجفي، جواهر الکلام، دار الكتب الإسلامية تهران 1392 ه‍ ق، ج 34 ص 378 .
11. همان ج 34 ص 377 .