پرسش:
درحالیکه مردم طرفدار قوی و برنده هستند، افکار عمومی مردم خودمان و دنیا چه اهمیتی دارد که تا این اندازه دربارۀ آن مانور داده میشود؟ آیا بهتر نیست با نهایت قدرت، اسرائیل را بزنیم و ملاحظه هیچ مسئلهای را نداشته باشیم؟
پاسخ:
در بسیاری از تصمیمها و رویکردها در جنگ ایران و اسرائیل، مفهومی با عنوان «افکار عمومی» پیوسته تکرار میشود. به عبارت دیگر، بارها از زبان کارشناسان و تصمیمگیران شنیده میشود که اگر چنین یا چنان کنیم، افکار عمومی داخلی یا خارجی قضاوت خوبی خواهد داشت یا نخواهد داشت؛ درحالیکه افکار عمومی دنیا تابع قدرت است. بر این اساس، پرسشی مطرح میشود که آیا نمیتوان ادعا کرد افکار عمومی در مقابل قدرت، اهمیت چندانی ندارد؟ و باید با قدرت و مشت آهنین برخورد کرد. یا افکار عمومی وقتی هزاران زن و کودک فلسطینی سلاخی میشوند یا سرداران و دانشمندان ما به قتل میرسند، کجا هستند؟ فهم صحیح از جایگاه افکار عمومی در ایران و جهان و مفهوم قدرت و اقتدار مشخص میکند که چرا و به چه میزان، افکار عمومی در تصمیمها نقشآفرین است.
1. بررسی ماهیت و جایگاه ساختاری افکار عمومی
افکار عمومی، نیرویی قدرتمند در جامعه است که میتواند بر تمام جنبههای زندگی اجتماعی و سیاسی تأثیر بگذارد. دستکمگرفتن افکار عمومی منجر به فجایع بزرگی خواهد شد؛ چراکه گرایشهای اجتماعی زیربنای شکلگیری هنجارها و اشتراکاتی هستند که سوگیریهای بعدی و وفاق عمومی بهتبع آن رخ میدهد و عقیدۀ عمومی به معیارهای قضاوت عامه تبدیل میشود. این قضاوتها مراتب و مراحلی دارد؛ میتوان گفت دستکمگرفتن افکار عمومی از توجه به مراتب پایین این امر سرچشمه میگیرد. افکار عمومی گاه در حد موافقت یا ناراحتی و مخالفت شکل میگیرد و گاهی تا سر حد شورش و بذل جان به میدان میآید. این موضوع به اندازهای تعیینکننده و مهم است که حکومتها و قدرتمندان نهتنها هزینههای نجومی و سنگینی صرف رسانهها و اجرای تکنیکهای اثرگذاری بر افکار عمومی میکنند، بلکه پیوسته با پیمایشهای متنوع در پی کشف و آگاهی از وضعیت افکار عمومی هستند (1)؛ چراکه افکار عمومی به منزله یک داور، وجدان و حتی دادگاه است که پیش از اجرای قدرت نهادهای حکومتی، همه از آن حساب میبرند (2).
در جوامع توسعهیافته نمیتوان افکار عمومی را نادیده گرفت؛ چراکه نادیدهگرفتن افکار عمومی از سوی دولت، قابلیت تبدیل به نافرمانی مدنی را دارد. بهرهمندی شهروندان از آزادیهای اجتماعی، شکل دولت، کارکرد و شیوۀ انتخاب اعضای دولت از جمله عوامل مؤثر در شکلگیری و اثرگذاری افکار عمومی در جایگاه یکی از مهمترین عناصر مهار قدرت در این کشورهاست. افکار عمومی، عظیمترین دولتها را به تسلیم واداشتهاند و سرچشمۀ انقلابها در طی تاریخ بوده است (3).
2. جایگاه نهادی و قانونی افکار عمومی در جمهوری اسلامی ایران
نظام سیاسی در ایران بر اساس دو رکن اسلامیت و جمهوریت بنا شده است و طبق اصل 56 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، حق حاکمیت به مردم داده شده است (4). در جوامع مدعی مردمسالاری و دمکراسی ما با دو مفهوم حکومت برای مردم و حکومت مردم مواجه هستیم که معنای صحیح مردمسالاری، حکومت توسط مردم است (5). در هر دو معنا، اراده و خواست افکار عمومی تعیینکننده است و بیتوجهی به آن به معنای نادیدهگرفتن یکی از ارکان مهم نظام سیاسی در ایران است. بنابراین تصور اینکه افکار عمومی همیشه با منافع ملی و تصمیم صحیح و بهموقع در تضاد و تناقض است، انگارهای اشتباه است. در بسیاری اوقات، برآورد افکار عمومی نشاندهندۀ خرد و نگرش صحیح جمعی است که محصول عقلانیت و رشد مردم و تربیت صحیح نیروهای داخلی و صالح است. افکار عمومی نیروی بسیار قدرتمندی است که اگر پشتیبان یک نظام سیاسی باشد، سختترین تصمیمها امکانپذیر است؛ از سوی دیگر، اگر حکومتی با مخالفت و عدم همراهی افکار عمومی مواجه باشد، سادهترین تصمیمهایش با چالش و هزینه سنگین روبرو خواهد شد. پیامدهای تصمیمهای سیاسی را مردم میدهند؛ بنابراین همراهی آنان موجب افزایش شجاعت تصمیمگیری در مسئولان میشود. در جنگ ایران و اسرائیل، جمهوری اسلامی ایران در میانه مذاکرات غیرمستقیم با آمریکا بود و اسرائیل بود که در اصطلاح روی میز مذاکره بمب را منفجر کرد؛ این مسئله موجب افزایش جدی نگاه مثبت افکار عمومی به مسئولان کشور و نفرت عمومی از متجاوز گردید.
3. ارزیابی تاریخی تأثیر افکار عمومی و پیامدهای عدم توجه به آن
جهتگیری مردم و افکار عمومی در دنیا، همواره تابع قدرت نیست و بسیاری مواقع، قدرتمندان به دلیل ظلم خود از سوی افکار عمومی، لعن و طعن و طرد شدهاند. درحالیکه امام حسین (علیه السلام) در ظاهر مغلوب قدرت دشمنانش شد، مکتب عاشورا درسی به ما میدهد که بالاترین قدرت، اقناع افکار عمومی است. بسیاری اوقات اعمال قدرت نهتنها موجب همراهی افکار عمومی نشده است، بلکه تصمیمهای متهورانه و غیرمعقول موجب نفرت عمومی و بربادرفتن موقعیت کشورها شده است. البته دراینباره، توازن افکار عمومی داخلی و خارجی بسیار دارای اهمیت است؛ برای نمونه حملۀ برقآسای صدام به کویت و اشغال سریع آن موجب شد آمریکا بتواند افکار عمومی داخلی و خارجی را علیه عراق بسیج کند و حملۀ نظامی و پرخسارتی را به این کشور تحمیل کند؛ همچنین برعکس آن، ایالات متحده آمریکا برای ورود به جنگی گسترده با ایران با مانع بزرگی به نام توسعۀ افکار ضد جنگ علیه ایران در میان مردم و بسیاری از سیاستمداران آمریکایی مواجه شده است. صحنه جنگ مانند هر صحنۀ مهم سیاسی، صحنه هیجانها و رفتارهای عصبی نیست، بلکه صحنۀ رویکردهای عاقبتاندیشانه است. عاقبتاندیشی با عافیتاندیشی و هراس متفاوت است. اگر عمل مسئولان به گونهای باشد که از افکار عمومی در داخل غافل شوند و افکار عمومی بینالمللی را علیه کشور بسیج کنند، دست دشمن در اقدامات تهدیدآمیز بازتر خواهد شد.
نتیجه:
«افکار عمومی» نقش تعیینکنندهای در معادلات داخلی و بینالمللی ایفا میکند؛ به گونهای که اراده و قضاوت عمومی موجب تأثیرگذاری بر دولتها و تصمیمگیران است و نمیتوان از قدرت مؤثر آن بر رخدادهای سیاسی، امنیتی، اقتصادی و فرهنگی غفلت کرد.
پینوشتها:
1. ر.ک: قربانعلی قربانزاده؛ روابط بینالملل از دیدگاه امام خمینی؛ تهران: پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی، ۱۳۸۶ ش، ص 182 ـ 189.
2. ر.ک: «ماهیت و اهمیت افکار عمومی در جهان امروز»؛ خبرگزاری مهر، 12 خرداد 1392؛ در:
mehrnews.com/xnBm5.
3. ر.ک: ندا رستگاران و دیگران؛ «تأثیر افکار عمومی در نظارت سیاسی بر دولت»؛ فصلنامه مطالعات حقوق دانشگاه تهران، دوره 53، ش 3، پاییز و مهر 1402، ص 1317 ـ 1334.
4. فصل پنجم: حق حاکمیت ملت و قوای ناشی از آن، اصل پنجاهوششم: حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است. هیچکس نمیتواند این حق الهی را از انسان سلب کند یا در خدمت منافع فرد یا گروهی خاص قرار دهد و ملت این حق خداداد را از طرقی که در اصول بعد میآید اعمال میکند (ر.ک: مجموعه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران؛ تهران: معاونت حقوقی ریاست جمهوری، معاونت تدوین، تنقیح و انتشار قوانین و مقررات، چ 4، آذر 1395، فصل 5، اصل 56).
5. ر.ک: هادی جلالی اصل؛ «بررسی سازگاری مردمسالاری با نظریه ولایت مطلقه فقیه در اندیشه سیاسی حضرت آیتالله العظمی خامنهای (مدظله العالی)»؛ پژوهشنامه فقه و علوم اسلامی، دوره 3، ش 9، تیر 1403، ص 39 ـ 64.