بسمه تعالی
باعرض سلام
درآیات قرآن اشاره به محل ساخت کشتی توسط حضرت نوح علیه السلام نشده .
اما ؛ آیا هم چنان که درتفسیر(نمونه) آمده ودرافواه عموم رایج است (که این کارگاه دروسط بیابان بوده وتمسخرمردم " مستکبران " هم ازاین بابت بوده )
با عدالت خداوند دربه آزمایش گذاردن عقلها وانسان ها درتضاد نیست ؟
مگرقبول کنیم که ان قوم به عنوان یک تمدن وفرهنگ درکناررودخانه زندگی میکردند (شواهدتاریخی بین النهرین رانشانه رفته اند)
وباکشتی وترددروی آب آشنابوده اند .
اما ساخت کشتی باآن عظمت زمینه تمسخررابرایشان فراهم کرده بود .
هرچندایراداساسی اشان درموردنافرمانی ازولی ومولا برجای خوداستوارومذموم است .
باتشکرازراهنمائیتان محمد-ف فردیس-کرج 11/9/90
« وَ أُوحِيَ إِلى نُوحٍ أَنَّهُ لَنْ يُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِكَ إِلاَّ مَنْ قَدْ آمَنَ فَلا تَبْتَئِسْ بِما كانُوا يَفْعَلُونَ
وَ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنا وَ وَحْيِنا وَ لا تُخاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ وَ يَصْنَعُ الْفُلْكَ وَ كُلَّما مَرَّ عَلَيْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ قالَ إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْكُمْ كَما تَسْخَرُونَ (1)
به نوح وحى شد كه جز آنها كه (تا كنون) ايمان آوردهاند. ديگر هيچكس از قوم تو ايمان نخواهد آورد بنا براين از كارهايى كه مىكنند غمگين مباش،
و (اكنون) در حضور ما و طبق وحى ما كشتى بساز و در باره آنها كه ستم كردند شفاعت مكن كه آنها غرق شدنى هستند.
او مشغول ساختن كشتى بود و هر زمان گروهى از اشراف قومش بر او مىگذشتند او را مسخره مىكردند، (ولى نوح) گفت اگر ما را مسخره مىكنيد ما نيز شما را همين گونه مسخره خواهيم كرد.
منظور از كلمه" اعيننا" (در برابر ديدگان ما) اشاره به اين است كه تمام تلاشها و كوششهاى تو در اين زمينه در حضور ما است، بنا بر اين با فكر راحت به كار خويش ادامه ده، طبيعى است اين احساس كه خداوند حاضر و ناظر است و محافظ و مراقب مىباشد به انسان هم توان و نيرو مىبخشد، و هم احساس مسئوليت بيشتر. و از كلمه" وحينا" چنين بر مىآيد كه نوح چگونگى ساختن كشتى را نيز از فرمان خدا مىآموخت، و بايد هم چنين باشد. زيرا نوح پيش خود نمىدانست ابعاد عظمت طوفان آينده چه اندازه است. تا كشتى خود را متناسب با آن بسازد، و اين وحى الهى بود كه او را در انتخاب بهترين كيفيتها يارى مىكرد.
اما قوم نوح به جاى اينكه يك لحظه با مساله دعوت نوح به طور جدى بر خورد كنند و حد اقل احتمال دهند كه ممكن است اين همه اصرار نوح ع و دعوتهاى مكررش از وحى الهى سرچشمه گرفته، و مسئله طوفان و عذاب حتمى باشد، باز همانطور كه عادت همه افراد مستكبر و مغرور است به استهزاء و مسخره ادامه دادند:" و هر زمان كه گروهى از قومش از كنار او مىگذشتند و او و يارانش را سر گرم تلاش براى آماده ساختن چوبها و ميخها و وسائل كشتى سازى مىديدند مسخره مىكردند و مىخنديدند و مىگذشتند.
مىگويند اين گروههاى اشراف قوم نوح هر دسته نوعى استهزاء كه مايه خنده و تفريح بود براى خود انتخاب مىكردند.
يكى مىگفت: اى نوح مثل اينكه دعوى پيامبرى نگرفت آخر سر، نجار شدى! ...
ديگرى مىگفت: كشتى مىسازى بسيار خوب، دريايش را هم بساز! هيچ آدم عاقل ديدهاى در وسط خشكى كشتى بسازد؟! ...
بعضى ديگر شايد مىگفتند: اوه كشتى به اين بزرگى براى چه مىخواهى، لا اقل كوچكتر بساز، كه اگر بخواهى به سوى دريا بكشى براى تو ممكن باشد! مىگفتند و قاه قاه مىخنديدند و مىگذشتند و اين موضوع در خانهها و مركز كارشان به اصطلاح سوژه بحثها بود، و با يكديگر در باره نوح و كم فكرى پيروانش سخن مىگفتند!: پير مرد را تماشا كن آخر عمرى به چه روزى افتاده است؟ حالا مىفهميم كه اگر به سخنان او ايمان نياورديم حق با ما بود. اصلا عقل درستى ندارد. و اما نوح با استقامت فوق العادهاى كه زائيده ايمان است با جديت فراوان به كار خود ادامه مىداد، و بىاعتنا به گفتههاى بىاساس اين كوردلان از خود راضى به سرعت پيشروى مىكرد، و روز به روز اسكلت كشتى آمادهتر و مهياتر مىشد، فقط گاهى سر بلند مىكرد و اين جمله كوتاه و پر معنى را به آنها مىگفت:
" اگر امروز شما ما را مسخره مىكنيد ما هم همين گونه در آينده نزديكى شما را مسخره خواهيم كرد.آن روز كه شما در ميان طوفان سرگردان خواهيد شد و سراسيمه به هر سو مىدويد و هيچ پناهگاهى نخواهيد داشت و از ميان امواج فرياد مىكشيد و التماس مىكنيد كه ما را نجات ده آرى آن روز مؤمنان بر افكار شما و غفلت و جهل و بىخبريتان مىخندند.(2)
بدون شك كشتى نوح يك كشتى سادهاى نبود و با وسائل آن روز به آسانى و سهولت پايان نيافت، كشتى بزرگى بود كه بعلاوه بر مؤمنان راستين يك جفت از نسل هر حيوانى را در خود جاى مىداد و آذوقه فراوانى كه براى مدتها زندگى انسانها و حيوانهايى كه در آن جاى داشتند حمل مىكرد، چنين كشتى با چنين ظرفيت حتما در آن روز بىسابقه بوده است، به خصوص كه اين كشتى بايد از دريايى به وسعت اين جهان با امواجى كوه پيكر سالم بگذرد و نابود نشود، لذا در بعضى از روايات مفسرين مىخوانيم كه اين كشتى هزار دويست ذراع طول و ششصد ذراع عرض داشت. (هر ذراع حدود نيم متر است).
در قرآن آمده که حضرت نوح 950 سال قومش را به توحید دعوت کرد اما جز اندکی ایمان نیاوردند و این ساخت کشتی و طوفان و غرق شدن کافران بعد از این دعوت و اتمام حجت بوده است. در قرآن در ادامه رسالت و ماموريت نوح براى دعوت قومش سخنانى از زبان خود او، هنگامى كه به پيشگاه پروردگار شكايت مىبرد، نقل شده است از جمله این آیه شریفه:
« وَ إِنِّي كُلَّما دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ فِي آذانِهِمْ وَ اسْتَغْشَوْا ثِيابَهُمْ وَ أَصَرُّوا وَ اسْتَكْبَرُوا اسْتِكْباراً»(3)
" خداوندا! من هر زمان آنها را دعوت كردم كه ايمان بياورند تا تو آنها را مشمول آمرزش خود قرار دهى، آنها انگشتان خويش را در گوشهاى خود قرار داده، و لباسهايشان را بر خود پيچيدند و در مخالفت و عدم ايمان اصرار ورزيدند و شديدا استكبار كردند"
گذاشتن انگشت در گوشها براى اين بوده كه صداى حق را نشنوند و پيچيدن لباس بر خويشتن يا به اين معنى است كه لباس بر سر مىانداختند تا پشتوانهاى براى انگشتان فرو كرده در گوش باشد و كمترين امواج صوتى به پرده صماخ آنها نرسد، و از آنجا كه پيامى به مغز منتقل نگردد! و يا مىخواستند صورت خود را بپوشانند مبادا چشمانشان بر قيافه ملكوتى نوح اين پيامبر بزرگ بيفتد، در واقع اصرار داشتند هم گوش از شنيدن باز ماند و هم چشم از ديدن. اين راستى حيرتانگيز است كه انسان به اين مرحله از عداوت و دشمنى با حق برسد كه حتى اجازه ديدن و شنيدن و انديشيدن را به خود ندهد.
اصولا ساختمان انسان چنين است كه اگر در مسير باطل آن قدر پيش برود كه ريشههاى فساد در وجود او مستحكم گردد، و در اعماق وجودش نفوذ كرده به صورت طبيعت ثانوى در آيد نه دعوت مردان خدا در او اثر مىبخشد، و نه پيامهاى رساى الهى فايدهاى مىدهد.
از این آیه استفاده می شود که يكى از عوامل مهم بدبختى قوم نوح استكبار و غرور بود، زيرا خود را بالاتر از اين مىديدند كه در برابر انسانى مانند خود هر چند نماينده خدا باشد و قلبش كانون علم و دانش و تقوا سر تسليم فرود آورند، اين كبر و و غرور هميشه يكى از موانع مهم راه حق بوده و ثمره شوم آن را در تمام طول تاريخ بشر در زندگى افراد بىايمان مشاهده مىكنيم.
مستكبران خود خواه هميشه مسائل جدى را كه در مسير خواستهها و هوسها و منافع آنها نيست به بازى و شوخى مي گيرند. و بهمين دليل مسخره كردن حقايق مخصوص آنچه مربوط به زندگى مستضعفان است جزئى از زندگى آنها را تشكيل مي دهد، آنها براى رنگ و آب دادن به جلسات پر گناه خود دنبال فرد با ايمان تهى دستى ميگردند كه او را به اصطلاح ملعبه و مضحكه سازند.
و اگر در مجالس خود دسترسى به چنين افراد پيدا نكنند فرد يا افرادى از آنها را غيابا سوژه سخن قرار داده و مىگويند و مسخره مىكنند و مىخندند.
به هر حال اين گروه عصيانگر و لجوج بايد مجازات شوند، مجازاتى كه جهان را از لوث وجود آنها پاك كند و مؤمنان را براى هميشه از چنگالشان رها سازد، فرمان غرق شدن آنها صادر شده است، ولى هر چيز وسائلى مىخواهد، نوح بايد كشتى مناسبى براى نجات مؤمنان راستين بسازد تا هم مؤمنان در مدت ساختن كشتى در مسير خود ورزيدهتر شوند و هم بر غير مؤمنان به اندازه كافى اتمام حجت گردد.(4)
بنابراین اینکه قوم نوح در ساختن کشتی او را مسخره می کردند. بخاطر استکبار خودشان بوده که دعوت او را نپذیرفتند و خداوند سالها به آنها مهلت داد. ولی بر ایمانشان نیفزود. و این مطلب چیزی نیست که با آزمایش الهی در تضاد باشد.
هم چنین تمسخر قوم نوح فقط به خاطر ساختن کشتی در آن مکان نبود بلکه قبل از ساختن کشتی او را مورد آزار و اذیت و توهین خود قرار می دادند.
پی نوشت ها:
1. هود(11)آیه36-38.
2.آیت الله مکارم، تفسير نمونه،انتشارات اسلامیه، ج9، ص: 92.
3. نوح(71)آیه 7.
4.تفسير نمونه، ج25، ص: 65.