ببخشید این سوال من نیست این فقط نظریه ای هست که یه ادم متاسفانه ابله انتشار داده
من فقط میخواستم بدونم جوابی برای این جور افراد هست که دندون شکن باشه ممنون میشم کمکمم کنید ........................

مطالبی از قرآن که علم ردشان کرد
مواردی که در ادامه اشاره میشوند با پیشرفت علم به طور مشخص رد شده اند :

جفت بودن همه جهان از جمله جانداران :

سوره ۵۱: الذاریات آیه ۴۹- جزء ۲۶, ۲۷
وَمِن كُلِّ شَیْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَیْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ ﴿۴۹﴾
و از هر چیزى دو گونه [یعنى نر و ماده] آفریدیم امید كه شما عبرت گیرید (۴۹)

بقیه اشارات قرآنی :
زوجیت به معنای دو تا بودن، نر و ماده بودن می‌آید و قرآن كریم در آیات متعدد به زوجیت گیاهان بلكه همه اشیاء اشاراتی كرده است. این آیات عبارتند از : « و من كل الثمرات جعل فیها زوجین اثنین یغشی اللیل النهاران فی ذلك لایات لقوم یتفكرون»[1] « و از هر گونه میوه‌ای در آن [زمین] جفت جفت قرار داد. روز را به شب پوشاند قطعا در این [امور] برای مردمی كه تفكر می‌كنند نشانه‌هایی وجود دارد»و همین مضمون در آیه 52 سوره رحمن و 53/ طه آمده است.
«اولم یروا الی الارض كم انبتنا فیها من كل زوج كریم ان فی ذلك لأیة‌»[2] «مگر در زمین ننگریسته‌اند كه چقدر در آن از هر گونه جفت‌های زیبا رویانیده‌ایم، قطعا در این [هنرنمایی] عبرتی است.» و همین مضمون در سوره حج /5 ـ لقمان /10 ـ ق/7 ـ طه /53.
« سبحان الذی خلق الازواج كلها مما تنبت الارض و من انفسهم و مما لایعلمون»[3] «پاك [خدایی] كه از آنچه زمین می‌رویاند و [نیز ] از خودشان و از آنچه نمی‌دانند ، همه را نر و ماده گردانیده است.» « و من كل شیء خلقنا الزوجین لعلكم تذكرون»[4] « و از هر چیزی دو گونه [یعنی نر و ماده ] آفریدیم،‌امید كه شما عبرت گیرید.» برخی نیز به این آیه برای اثبات زوجیت اتم (الكترون و پرتون) استناد كرده‌اند[5]. « و هوالذی خلقكم من نفس واحدة و جعل منها زوجها لیسكن الیها»[6] « اوست آن كسی كه شما را از نفس واحدی آفرید و جفت وی را از آن پدید آورد تا بدان آرام گیرد».

اما چیزی که علم امروزی بهش دست پیدا کرده اینه که تمام جانداران جفت نیستند بلکه گیاهان و جانورانی وجود دارن که یا خودالقا و تک هستند یا بیش از یک جفت جنسیت دارند :
مثل کدو یا تمام گیاهانی که مانند درخت مو رشد میکنند ، به این دسته از گیاهان Hermaphroditic گفته میشود که اینها جفت نیستند بلکه عمل لقاح رو خودشون انجام

میدن و تکثیر میشن. بسیاری از سایر گیاهان همچون هویج، سیب زمینی، گندم، ذرت و... نیز از همین دسته از گیاهان محسوب میشوند

در گونه های مختلف جانوری (بویژه بی مهرگان) نیز گونه های جانوری هم نر هم ماده ( Hermaphroditic) بسیاری وجود دارد. از جانوران پر سلولی همچون حلزونها و کرمها گرفته تا جانوران تک سلولی همچون ویروسها و باکتریها، بسیاری از جانوران در واقع گونه های نر و ماده جدا از یکدیگری ندارند، در برخی موجودات مانند گروه هایی از خانواده قارچها (Fungi) حدود 16 نوع جنسیت مختلف وجود دارد که همگی نمیتوانند باهم تولید مثل از طریق تماس جنسی کنند.

در جایی هم اشاره شده اصلا جایی نگفته گیاهان و جانوران جفت هستند!!!! ( که دیدید گفته ) بلکه منظور وجود الکترون و پروتون هست که دو بار نا همگون مثبت و منفی دارند و منظور از جفت همان هست
اولا این از آیه اول که گفته کل هستی رو زوج آفریدیم گرفته شده که اگه منظور اجزای تشکیل دهنده هستی باشه که خب از الکترون و پروتون ریزتر هم کشف شده پس خداوند به اینجاش دقت نکرده ظاهرا و دیگه ریزتر از الکترون که دیگه جفت نیست نه؟
دوما الکترون و پروتون همدیگه رو دفع میکنند نه اینکه جذب کنند پس عامل پیوستگی نیستند بلکه عامل گسستگی هستند ( برخلاف دو جنس مختلف در میان جاندارن که همدیگه رو جذب میکنند ) ...

--------------------------------------------------------------------------------------------

مورد دوم : ما ابتدا زمین را آفریدیم و سپس آسمان را : ( که علم ثابت کرده اصولا زمین میلیاردها سال بعد از پیدایش کائنات و فضا ( آسمان) پدید آمده )

سوره بقره آیه ۲۹
هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَكُم مَّا فِی الأَرْضِ جَمِیعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ﴿۲۹﴾

اوست آن كسى كه آنچه در زمین است همه را براى شما آفرید سپس به [آفرینش] آسمان پرداخت و هفت آسمان را استوار كرد و او به هر چیزى داناست (۲۹)

آیات 9 تا 11 سوره فصلت :

قُلْ أَئِنَّکُمْ لَتَکْفُرُونَ بِالَّذِی خَلَقَ الْأَرْضَ فِی یَوْمَیْنِ وَتَجْعَلُونَ لَهُ أَندَادًا ذَلِکَ رَبُّ الْعَالَمِینَ
بگو: آیا شما به آن کس که زمین را در دو روز آفرید کافر هستید و براى او همانندهایى قرارمى‏دهید؟! او پروردگار جهانیان است!

وَجَعَلَ فِیهَا رَوَاسِیَ مِن فَوْقِهَا وَبَارَکَ فِیهَا وَقَدَّرَ فِیهَا أَقْوَاتَهَا فِی أَرْبَعَةِ أَیَّامٍ سَوَاء لِّلسَّائِلِینَ
او در زمین کوه‏هاى استوارى قرار داد و برکاتى در آن آفرید و موادّ غذایى آن را مقدّر فرمود،درست به اندازه نیاز تقاضا کنندگان!

ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء وَهِیَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ اِئْتِیَا طَوْعًا أَوْ کَرْهًا قَالَتَا أَتَیْنَا طَائِعِینَ
سپس به آفرینش آسمان پرداخت، در حالى که بصورت دود بود؛ به آن و به زمین دستور داد: «به وجود آیید (و شکل گیرید)، خواه از روى اطاعت و خواه اکراه!» آنها گفتند: «ما

از روى طاعت مى‏آییم (و شکل مى‏گیریم)!»

همانطور که در این آیات و آیاتی دیگر نظیر اینها مشاهده میشه به آفرینش زمین قبل از آسمان اشاره شده که این از نظر علمی رد شده است ،
البته عده ای معتقدند که در این آیات اشاره نشده که آسمان بعد از زمین خلق شده بلکه آسمان بوده و فقط هفت طبقه نبوده که خداوند بعد از خلق زمین به طبقاتی کردن آسمان پرداخته !!!! که باز هم در تعریفی که از بیگ بنگ و پیدایش کائنات داریم این تعریف کاملا بی معنی به نظر میاید
در حقیقت امروزه سن زمین و کهکشان راه شیری که زمین هم جزو آن بوده توسط دانشمندان مشخص گردیده که سن زمین ۴.۵ میلیار سال و سن کهکشان راه شیری در حدود ۱۳.۶ میلیارد یا ۱۳.۷ میلیارد سال پیش بوده که مشخصا ستارگان و منظومه های قدیمیتر هم سنشون مشخص شده ، همین ثابت میکنه اصولا زمین مدتها بعد از پیدایش کائنات و فضا ( یا به قول فرآن : « آسمان » !!!! ) پدید آمده و ادعای خلق زمین قبل از فضا پوچ است.
منابع : خبرگزاری آریا - عمر کائنات مساوي با عمر ستاره هاست
http://geologyjeyisf.parsiblog.com/Posts/5/محاسبه+سن+زمین/

--------------------------------------------------------------------------------------------
آفرینش در شش روز :

در ادامه باید پرسید این خلقت در شش روز چه معنی دارد؟ میدانید که روز و شب بر اساس زمان گردش زمین به دور ستاره اش ( خورشید ) محاسبه میشه ، اینکه اولا چرا انقدر برای خلقت زمان برده شده در صورتی که قاعدتا خداوند باید در یه اشاره همه دنیا رو خلق کرده باشه ، در صورتی که ما میخوانیم پیدایش زمین و کائنات کاملا در طول میلیاردها سال اتفاق افتاده ، دوم اینکه جالب نیست که در مقابل وجود این همه سیاره و ستاره خداوند معیارش برای خلقت زمان زمینی بوده؟ کمی کودکانه به نظر نمیرسد این داستان؟
----------------------------------------------------------------------------------------------

مورد سوم : داستان آدم و حوا

میدانید که بر اساس مبحث تکامل کره زمین و موجوداتش به مرور زمان شکل گرفته و برای سازگاری با محیط تغییرات متعددی داشتند

در سوره های متعددی نظیر : بقره ، نسا ، اعراف ، مائده و ... به داستانی اشاره شده که انسان به همین شکل به یکباره خلق شده و این انسانها زندگی جمعی با توانایی صحبت و داشتن رابطه با هم رو داشتن ، که این داستان با دستاوردهای علمی امروزه کاملا رد شده اند...

عده ای میگویند که تکامل همون نظریه داروین بوده که رد شده ، اما این قضیه درست نیست ، تکامل با نظریه داروین آغاز شد و به مرور زمان و با کشفیات قسمتهایی از این نظریه اصلاح شد و چیزی که امروزه وجود دارد این است که تکامل وجود داشته و نه تنها برای انسان بلکه برای تمام موجودات تکامل به نحوی وجود داشته در حیوانات مختلف بر اساس شرایط زمین در سالهای مختلف یک سازگاری با محیط ایجاد شد که بتونن به بقای نسل ادامه دهند ، موجوداتی که توانستند به اندازه کافی سازگار شوند زندگیشون ادامه پیدا کرد و آنان که نتوانستند منقرض شدند ( البته دلایل انقراض فقط در عدم سازگاری نبود که جای بحثش اینجا نیست )

از میان حیوانات گونه از میمون سانان شروع به تکامل میکند و اون قسمتی از بدن که تکامل پیدا میکنه مغزش هست و اون همین انسان هست.

در نتیجه اولا انسان اصولا از ابتدا قدرت تفکر امروزی رو نداشته و این قدرت کاملا تدریجی شکل گرفته ، دوما انسان از ابتدا انسانی به شکل امروز نبوده به عنوان مثال فک و دهن انسان به مرور سالهای زیاد به خاطر ساخت ابزار و توانایی در تکه تکه کردن شکار کوچک شده تا به اندازه امروزی رسیده ( برعکس میمونهای امروزی) و در حدی کوچک شد که نیاز انسان رو برای خوردن برآورده کنه

یا موهای بدن انسان به واسطه اختراع پوشاک یا پوشش به مرور زمان کم و کمتر شد که امروزه مشاهده میکنید

پرسش 1:
مطالبي از قران که علم ردشان کرد
شرح : ببخشيد اين سوال من نيست اين فقط نظريه اي هست که يه آدم متاسفانه ابله انتشار داده من فقط مي خواستم بدونم جوابي براي اين جور افراد هست که دندون شکن باشه ممنون مي شم کمکمم کنيد ........................ مطالبي از قرآن که علم ردشان کرد مواردي که در ادامه اشاره مي شوند با پيشرفت علم به طور مشخص رد شده اند :
1. جفت بودن همه جهان از جمله جانداران : سوره ??: الذاريات آيه ??- جزء ??, ?? وَمِن كُلِّ شَيْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ ???? و از هر چيزى دو گونه [يعنى نر و ماده] آفريديم اميد كه شما عبرت گيريد (??) بقيه اشارات قرآني : زوجيت به معناي دو تا بودن، نر و ماده بودن مي‌آيد و قرآن كريم در آيات متعدد به زوجيت گياهان بلكه همه اشياء اشاراتي كرده است. اين آيات عبارتند از : « و من كل الثمرات جعل فيها زوجين اثنين يغشي الليل النهاران في ذلك لايات لقوم يتفكرون»[1] « و از هر گونه ميوه‌اي در آن [زمين] جفت جفت قرار داد. روز را به شب پوشاند قطعا در اين [امور] براي مردمي كه تفكر مي‌كنند نشانه‌هايي وجود دارد»و همين مضمون در آيه 52 سوره رحمن و 53/ طه آمده است. «اولم يروا الي الارض كم انبتنا فيها من كل زوج كريم ان في ذلك لأية‌»[2] «مگر در زمين ننگريسته‌اند كه چقدر در آن از هر گونه جفت‌هاي زيبا رويانيده‌ايم، قطعا در اين [هنرنمايي] عبرتي است.» و همين مضمون در سوره حج /5 ـ لقمان /10 ـ ق/7 ـ طه /53. « سبحان الذي خلق الازواج كلها مما تنبت الارض و من انفسهم و مما لايعلمون»[3] «پاك [خدايي] كه از آنچه زمين مي‌روياند و [نيز ] از خودشان و از آنچه نمي‌دانند ، همه را نر و ماده گردانيده است.» « و من كل شيء خلقنا الزوجين لعلكم تذكرون»[4] « و از هر چيزي دو گونه [يعني نر و ماده ] آفريديم،‌اميد كه شما عبرت گيريد.» برخي نيز به اين آيه براي اثبات زوجيت اتم (الكترون و پرتون) استناد كرده‌اند[5]. « و هوالذي خلقكم من نفس واحدة و جعل منها زوجها ليسكن اليها»[6] « اوست آن كسي كه شما را از نفس واحدي
پاسخ:
$پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مركز
همان طور که نوشته ايد قرآن کريم در آيات متعدد به زوجيت گياهان بلکه همه اشيا اشاراتي کرده است. اين آيات عبارتند از :
« و من کل الثمرات جعل فيها زوجين اثنين». [1]
« و از هر گونه ميوه‌اي در آن [زمين] جفت جفت قرار داد».
همين مضمون در آيه 52 سوره رحمن و 53 طه آمده است.
« اولم يروا الي الارض کم انبتنا فيها من کل زوج کريم ‌». [2]
«مگر در زمين ننگريسته‌اند که چقدر در آن از هر گونه جفت‌هاي زيبا رويانيده‌ايم».
همين مضمون در سوره حج /5 ـ لقمان /10 ـ ق/7 ـ طه /53 نيز آمده است.
« سبحان الذي خلق الازواج کلها مما تنبت الارض و من انفسهم و مما لايعلمون». [3]
«پاک [خدايي] که از آنچه زمين مي‌روياند و [نيز] از خودشان و از آنچه نمي‌دانند ، همه را نر و ماده گردانيده است».
« و من کل شيء خلقنا الزوجين لعلکم تذکرون». [4]
« و از هر چيزي دو گونه [يعني نر و ماده ] آفريديم، ‌اميد که شما عبرت گيريد».
برخي نيز به اين آيه براي اثبات زوجيت اتم (الکترون و پرتون) استناد کرده‌اند. [5]
آيات فوق را مي‌توان بدين صورت دسته‌بندي کرد که :
گاهي قرآن سخن از زوجيت ميوه‌ها مي‌گويد.
در مرتبه بعدي از زوجيت گياهان مي‌گويد .
در مرتبه بعدي از زوجيت چيزهايي مي‌گويد که انسان‌ها نمي‌دانند.
در مرتبه بعدي از زوجيت همه اشياي جهان مي‌گويد.
کلمه زوج در لغت به معاني زير مي‌آيد:
الف ـ در حيوانات به هر کدام از نر و ماده‌اي که قرينه يکديگرند زوج مي‌گويند.
ب ـ در غير حيوانات به هر کدام از دو چيز قرينه همديگر (مثل يک لنگه کفش) زوج گويند .
ج ـ به هر چيزي که مقارن و مشابه ديگري باشد زوج گويند.
د ـ به هر چيزي که مقارن ديگري و متضاد آن باشد زوج گويند. [6]
انسان تا قرن‌ها گمان مي‌کرد که مسأله ي زوجيت و وجود جنس نر و ماده فقط در مورد بشر و حيوانات و برخي روييدني ها مثل خرما صادق است، اما کارل لينه (1707 ـ 1787م) گياه‌شناس معروف سوئدي نظريه خود را مبني بر وجود نر و ماده در بين همه گياهان در سال 1731 م ارائه کرد و مورد استقبال دانشمندان قرار گرفت. [7]
سپس دانشمندان کشف کردند که ماده از تراکم انرژي به صورت ذرات بي‌نهايت ريزي که اتم ناميده مي‌شود، تشکيل يافته است . پس از گذشت مدتي مسأله ي زوجيت به همه اشيا سرايت داده شد؛ چرا که دانشمندان کشف کردند که واحد ساختماني موجودات يعني اتم از الکترون ها (با بار منفي) و پروتون‌ها (با بار مثبت) تشکيل شده است.
ماکس پلانک فيزيکدان نامي قرن بيستم گفت:« هر جسم مادي مرکب است از الکترون‌ها و پروتون‌ها». [8]
هر الکترون با سرعت سرسام‌آوري (000/50) دور در ثانيه) به دور مرکز اتم يعني پروتون‌ها مي‌چرخد، البته در اتم ذرات سومي نيز يافت مي‌شود که بنام نوترون خوانده مي‌شود و از لحاظ بار الکتريکي خنثي است. [9]
فيزيکدانان اخير در دوران اتم ذرات بنيادي ديگري به نام « کوارک» (Quark) کشف کرده‌اند که ذرات تشکيل دهنده الکترون، نوترون و پروتون هستند و باعث به وجود آمدن بار الکتريکي مثبت ،‌منفي و خنثي در آنها مي‌شود.
تاکنون شش نوع کوارک شناسائي شده است که دو نوع (D - U) در تشکيل مواد پايدار معمولي نقش مهمي دارند. کوارک U داراي بار الکتريکي مثبت و کوارک D داراي بار الکتريکي منفي است پروتون که داراي بار مثبت است از دو کوارک U و يک کوارک D تشکيل شده است و از اين طريق حاصل بار آن مثبت مي‌شود.
و بر عکس نوترون داراي دو کوارک D و يک کوارک U بوده و بار آن خنثي است. [10]
البته زوجيت عمومي همه اشياء از آيه 49 سوره ذاريات به خوبي استفاده مي‌شود، ولي تطبيق آن بر الکترون و پروتون قطعي نيست، زيرا همان طور که گذشت امروزه ذرات بنيادين ديگري به نام کوراک‌ها شناخته شده که داراي بار مثبت و منفي هستند. باز هم نمي‌توان به طور قطعي ادعا کرد که «زوجين» مذکور در آيه همان کوارک U و D باشد بلکه احتمالاً مي‌توانند اين مطالب (الکترون ـ پروتون ـ‌کوارک‌ها و ....) از مصاديق « زوجين» محسوب شود. همان گونه که ممکن است اصناف موجودات (شب و روز و ...) نيز از مصاديق آن محسوب شود.
هر چند که مصداق دقيق « زوجين » در آيه 49سوره ذاريات مشخص نيست، ولي بيان زوجيت عمومي در همه اشياء يکي از اشارات علمي قرآن و راز‌گويي‌ها و اعجاز علمي آن است که در صدر اسلام کسي از آن اطلاعي نداشته است.
ممکن است کسي ادعا کند که زوجيت عمومي موجودات با مسأله ي بکرزايي (توليد مثل برخي تک سلولي‌ها بدون نياز به جنس مخالف) منافات دارد.
اما :
1- همان‌طور که گذشت، کلمه «زوج» در لغت به هر يک از دو چيزي گفته مي‌شود که قرينه همديگر باشند و يا مقارن، مشابه و يا متضاد باشند.
پس نمي‌توان گفت که معناي لغت زوج منحصر در « نر و ماده » است.
2ـ در مسأله ي زوجيت عمومي اشياء،‌همزمان بودن يا هم مکان بودن هر دو زوج ملاک نيست. ممکن است دو زوج در دو مکان (مثل الکترون و پروتون که در هسته اتم و مدار اطراف آن هستند ) و يا در دو زمان باشند.
3ـ اشکال اساسي که باعث پيدايش پندار تعارض بين قانون زوجيت عمومي موجودات قرآن با مسأله ي بکرزائي شد، اين است که گمان کرده‌اند هميشه لغت زوج به معناي نر و ماده اصطلاحي است ،در حالي که معناي کلمه زوج اعم است و هر دو چيز مقارن مشابه يا متضاد را شامل مي‌شود. پس تعارضي بين آيات قرآن در مورد قانون عمومي زوجيت و مسأله ي بکرزائي نيست.
اين مختصري در مورد زوجيت عمومي موجودات بود ولي مهم است که هنوز علم به بسياري از زواياي خلقت پي نبرده و ما هم علم کافي نداريم . مهم آن است که علم تا آن حد که کشف کرده ، پرده از زوايايي از اين حقيقت علمي که قرآن بدان اشاره کرده ،برداشته است .
هنوز زوايايي کشف نشده و به همين دليل ممکن است زوايايي براي ما مبهم يا در تعارض با بيان قرآن باشد ، اما به خواست خدا در آينده با کشف بيشتر ، اين زوايا هم روشن شده ؛ بشر به حقيقت علمي ديگري که قرآن در عصر جاهليت بدان اشاره کرده ،پي خواهد برد.
کتابي با عنوان "قانون زوجيت عام در قرآن"توسط آقاي سيد عبدالمجيد حسيني زاده نوشته شده که مطالعه آن مناسب است.
پي نوشت :
1. رعد، آيه3.
2. شعراء ، آيه7.
3. يس، آيه36.
4. ذاريات ، آيه49.
5. عبدالرزاق نوفل،‌ القرآن و العلم الحديث، ص 156 ـ 157 استدلال ايشان در ادامه مي‌آيد.
6. مفردات راغب اصفهاني، ماده زوج.
7. پي‌ير روسو، تاريخ علوم، ص 354 و 408 به بعد، ترجمه حسن صفاري، و نيز گودرز نجفي، مطالب شگفت‌انگيز قرآن، ص 57 و نيز تفسير نمونه، ج 18، ص 377 ـ 378.
8. ماکس پلانک، تصوير جهان در فيزيک جديد، ص 95، ترجمه مرتضي صابر.
9. مهندس محمد علي سادات،‌زنده جاويد و اعجاز قرآن، ص 40/42.
10. دکتر اوبلاکر ، فيزيک نوين، ‌ص 34 ـ 35، ترجمه بهروز بيضاوي.

پرسش 2:
مورد دوم : ما ابتدا زمين را آفريديم و سپس آسمان را : ( که علم ثابت کرده اصولا زمين ميلياردها سال بعد از پيدايش کائنات و فضا ( آسمان) پديد آمده ) سوره بقره آيه ?? هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُم مَّا فِي الأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ???? اوست آن كسى كه آنچه در زمين است همه را براى شما آفريد سپس به [آفرينش] آسمان پرداخت و هفت آسمان را استوار كرد و او به هر چيزى داناست (??) آيات 9 تا 11 سوره فصلت : قُلْ أَئِنَّکُمْ لَتَکْفُرُونَ بِالَّذِي خَلَقَ الْأَرْضَ فِي يَوْمَيْنِ وَتَجْعَلُونَ لَهُ أَندَادًا ذَلِکَ رَبُّ الْعَالَمِينَ بگو: آيا شما به آن کس که زمين را در دو روز آفريد کافر هستيد و براى او همانندهايى قرارمى‏دهيد؟! او پروردگار جهانيان است! وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ مِن فَوْقِهَا وَبَارَکَ فِيهَا وَقَدَّرَ فِيهَا أَقْوَاتَهَا فِي أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ سَوَاء لِّلسَّائِلِينَ او در زمين کوه‏هاى استوارى قرار داد و برکاتى در آن آفريد و موادّ غذايى آن را مقدّر فرمود،درست به اندازه نياز تقاضا کنندگان! ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء وَهِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ اِئْتِيَا طَوْعًا أَوْ کَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ سپس به آفرينش آسمان پرداخت، در حالى که بصورت دود بود؛ به آن و به زمين دستور داد: «به وجود آييد (و شکل گيريد)، خواه از روى اطاعت و خواه اکراه!» آنها گفتند: «ما از روى طاعت مى‏آييم (و شکل مى‏گيريم)!»
همانطور که در اين آيات و آياتي ديگر نظير اينها مشاهده ميشه به آفرينش زمين قبل از آسمان اشاره شده که اين از نظر علمي رد شده است ، البته عده اي معتقدند که در اين آيات اشاره نشده که آسمان بعد از زمين خلق شده بلکه آسمان بوده و فقط هفت طبقه نبوده که خداوند بعد از خلق زمين به طبقاتي کردن آسمان پرداخته !!!! که باز هم در تعريفي که از بيگ بنگ و پيدايش کائنات داريم اين تعريف کاملا بي معني به نظر ميايد در حقيقت امروزه سن زمين و کهکشان راه شيري که زمين هم جزو آن بوده توسط دانشمندان مشخص گرديده که سن زمين ?.? ميليار سال و سن کهکشان راه شيري در حدود ??.? ميليارد يا ??.? ميليارد سال پيش بوده که مشخصا ستارگان و منظومه هاي قديميتر هم سنشون مشخص شده ، همين ثابت ميکنه اصولا زمين مدتها بعد از پيدايش کائنات و فضا ( يا به قول فرآن : « آسمان » !!!! ) پديد آمده و ادعاي خلق زمين قبل از فضا پوچ است. منابع : خبرگزاري آريا -http://geologyjeyisf.parsiblog.com/Posts/5/محاسبه+سن+زمين/

پاسخ:
$
نويسنده محترم با استناد به آياتي مدعي شده که خدا در قرآن گفته اول زمين را خلق کرديم بعد آسمان ها را در حالي که علم ثابت کرده زمين ميلياردها سال بعد از پيدايش کاينات و فضا پديد آمده است. نويسنده دليلش عبارات : " ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء فَسَوَّاهُنَّ " ، "ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء وَهِيَ دُخَانٌ" و امثال آن است در حالي که در بيان اجزاي تاريخ و خلقت کلمه "ثم " و حرف "فاء" به معناي بعد و سپس زماني نيست .
طبيعي است که اصل آفرينش زمين و جدا شدنش از بقيه منظومه شمسي در ابتدا بوده و بعد در مراحل بعد که مدت آنها را فقط خدا مي داند هم توده گازي شکلي که بعدا به زمين تبديل شده و همه بقيه منظومه شمسي که به خورشيد و سيارات اين منظومه بدل شدند در حال تطور و تحول بوده اند. اين گونه نبوده که خدا همه آن توده گازي را به کناري نهاده و زمين را خلق کرده و براي زندگي آمادهخ ساخته و ... بعد به آسمان ها پرداخته و خورشيد و سيارات ديگر را سامان داده است. همه اينها در عرض هم شکل گرفته اند پي "ثم" به معناي بعديت زماني نيست بلکه در صدد بيان دوره هاي خلقت است بدون اين که به تقدم و تأخر نظر داشته باشد.
پس کلمه «ثم» نه به معناي «ترتيب واقعي» بلکه به معناي «ترتيب ذکري» مي باشد. (1) به اين معنا که در مقام گزارش از آفرينش آسمان و زمين، ابتدا به خلقت زمين اشاره کرده، سپس به خلقت (پرداختِ) آسمان، پس آيه سوره بقره اصولاً در مقام گزارش به حسب وجود واقعي و تحقق خارجي نيست، بلکه در جهت بيان گزارش از واقعياتي است که صورت گرفته، در مقام گزارش ابتدا آن را بيان کرده که براي مردم اهميت دارد، که خلقت زمين است، يعني اگر چه به حسب آيات سوره نازعات، خلقت آسمان‌ها پيش از زمين است اما چون روي زمين، روزي انسان‌ها و منابع آن وجود دارد که مورد توجه و نياز مردم است، خداوند آن را در ابتدا ذکر کرده، سپس به گزارش خلقت آسمان‌ها (که پيش از آن آفريده شده بود) پرداخته است.
در سوره مبارکه نازعات به صراحت مي فرمايد زمين را بعد از آسمان گسترش داد ( والارض بعد ذلک دحاها ). (2)

پي نوشت ها
1. آيه الله جوادي آملي ،تفسير تسنيم ، ج2، ص 606 ؛ تفسير الميزان ، ج 20، ص 308.
2. سوره نازعات (79) آيه 30 .

پرسش 3:
آفرينش در شش روز : در ادامه بايد پرسيد اين خلقت در شش روز چه معني دارد؟ ميدانيد که روز و شب بر اساس زمان گردش زمين به دور ستاره اش ( خورشيد ) محاسبه ميشه ، اينکه اولا چرا انقدر براي خلقت زمان برده شده در صورتي که قاعدتا خداوند بايد در يه اشاره همه دنيا رو خلق کرده باشه، در صورتي که ما ميخوانيم پيدايش زمين و کائنات کاملا در طول ميلياردها سال اتفاق افتاده ، دوم اينکه جالب نيست که در مقابل وجود اين همه سياره و ستاره خداوند معيارش براي خلقت زمان زميني بوده؟ کمي کودکانه به نظر نمي رسد اين داستان؟ -------------------------------------------------------------------

پاسخ:
$
اشکال کننده توجه ندارد که "يوم" فقط به معناي از طلوع آفتاب تا غروب آن نيست. "يوم"به معناي مدت زمان طلوع تا غروب آفتاب يا به معناي شبانه روز مربوط به بعد از خلقت زمين و آسمان و خورشيد و ماه است و قبل از خلقت و در حين خلقت قبل از سامان گرفتن کل مجموعه ، هنوز اين معناها وجود نداشت تا معناي يوم "شبانه روز" باشد.
"واژه" يوم معناهاي مختلفي دارد. به آيات زير توجه کنيد:
«يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّور». (1)
َ«يَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَميعاً ». (2)
َ«آتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصادِهِ». (3)
«يَوْمَ يَأْتي‏ بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ لا يَنْفَعُ نَفْساً إيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْل‏». (4)
«هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ تَأْويلَهُ يَوْمَ يَأْتي‏ تَأْويلُهُ». (5)
«إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً في‏ كِتابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ ». (6)
در آيات فوق "يوم" به معناي مقطع زماني و دوره است. روزي و زماني که در صور براي حشر دميده مي شود؛ زماني که وقت درو و برداشت محصول است، زماني که بعض آيات خدا مي آيد (مثل زمان احتضار) ، و ...
در آيه خلقت هم "يوم" به معناي دوره است نه به معناي از طلوع تا غروب آفتاب يا از اين طلوع آفتاب تا طلوع بعدي.
اين دوره ها خدا مي داند که چه زماني طول کشيده و خداوند به اجمال فرموده که خلقت در شش دوره بوده است.
خداوند در قرآن در صدد بيان مدت زماني اين دوره ها نيست تا بگوييم با علم روز همخواني دارد يا ندارد. اصولا قرآن زمين شناسي يا کيهان شناسي و ... نيست تا در صدد بيان ريز مسائل اين مباحث باشد و ما بحث کنيم که درست بيان کرده يا نه. همچنان که در زمين شناسي عمر زمين به چندين دوره تقسيم شده که مدت هر دوره را بشر به تخمين مي گويد، در قرآن هم از اين حقايق به اجمال سخن رفته و زمان شکل گيري خلقت زمين و آسمان ها (که ظاهرا علاوه بر آسمان مادي آسمان هاي ديگر را هم شامل مي شود) به شش دوره تقسيم شده است ولي اين دوره ها و کيفيت دقيق و طول هر کدام را فقط خدا مي داند و قرآن هم در صدد بيان آنها نيست. زيرا در راستاي هدف قرآن که هدايت است، قرار نمي گيرد.
خلاصه آن که :
بسيار مى‏شود كه" يوم" به معنى" يك دوران" به كار مى‏رود، خواه اين دوران يك سال باشد يا صد سال يا يك ميليون سال و يا ميلياردها سال، شواهدى كه اين حقيقت را ثابت مى‏كند و نشان مى‏دهد يكى از معانى" يوم" همان" دوران" است فراوان مى‏باشد:
1- در قرآن صدها بار كلمه" يوم" و" ايام" به كار رفته است، و در بسيارى از موارد به معنى شبانه روزى معمول نيست، مثلا تعبير از عالم رستاخيز به" يَوْمَ الْقِيامَةِ" نشان مى‏دهد كه مجموعه رستاخيز كه دورانى است بسيار طولانى به عنوان" روز قيامت" شمرده شده است، از پاره‏اى از آيات قرآن استفاده مى‏شود كه روزرستاخيز و محاسبه اعمال مردم پنجاه هزار سال طول مى‏كشد. (7)
2. در روايات و سخنان پيشوايان دينى نيز كلمه" يوم" به معنى دوران بسيار آمده است، چنان كه امير مؤمنان على (ع) در نهج البلاغه مى‏فرمايد: "الدهر يومان يوم لك و يوم عليك‏: دنيا براى تو دو روز است، روزى به سود تو است و روزى به زيان تو".
3. در گفتگوهاى روزمره و اشعار شعرا در زبان هاى مختلف كلمه يوم و معادل آن نيز به معنى دوران زياد ديده مى‏شود، مثلا مى‏گوئيم:
يك روز بنى اميه خلافت اسلام را غصب كردند، و روز ديگر بنى عباس، در حالى كه دوران خلافت هر يك به ده ها يا صدها سال بالغ مى‏گردد.
شعر ظريف و پر معنايى از " كليم" كاشانى داريم كه شاهد روشنى براى بحث ما است آنجا كه مى‏گويد:
بد نامى حيات دو روزى نبود بيش آن هم كليم با تو بگويم چسان گذشت‏
يك روز صرف بستن دل شد به اين و آن روز دگر به كندن دل زين و آن گذشت‏
از مجموع بحث فوق چنين " نتيجه" مى‏گيريم كه خداوند مجموعه زمين و آسمان را در شش دوران متوالى آفريده است، هر چند اين دورانها گاهى به ميليونها يا ميلياردها سال بالغ شده است و علم امروز هيچ گونه مطلبى را كه مخالف اين موضوع باشد بيان نكرده است. (8)
نکته ديگر در مورد تدريج فعل و تدريج در امر خداست که اشکال کننده چون آنها را از هم نتوانسته جدا کند ، دچار اشکال شده است. خداوند قادر و عالم و داناي مطلق است. نه به ياور احتياج دارد و نه براي اراده اش مانعي است و نه براي امر، احتياج به فکر و تامل دارد زيرا همه چيز در محضر او حاضر است و بر همه چيز احاطه دارد، با توجه به اين مقدمات، هر گاه اراده کند ، به محض اراده و امر بر ايجاد، موجود مي شود حتي اينکه فرموده :" إِنَّما قَوْلُنا لِشَيْ‏ءٍ إِذا أَرَدْناهُ أَنْ نَقُولَ لَهُ کُنْ فَيَکُونُ" ، از باب تنگناي لفظ است و گر نه خدا وقتي وجود چيزي را اراده کند ،به صرف اراده ، ايجاد مي شود و ديگر احتايج به گفتن لفظ "کن" هم نيست.
اين از جهت اراده خدا، اما عوالم وجود هر کدام اقتضاءات و ظرفيت هايي دارند ،از جمله عالم ماده که ظرفيت آني و دفعي در آن نيست . وجود يافتن موجود به تدريج و زمان نيازمند است. اين نياز به تدريج، در امر ايجادي خدا نيست ،بلکه در وجود يافتن موجود است، زيرا اگر وجود يافتن آن در ظرف زمان و مکان و تدريج نباشد، ديگر مادي و مربوط به اين جهان نيست،بلکه غير مادي و مربوط به جهان هاي ديگر است. بنا بر اين هر موجودي از جهت ارتباطش با خدا محتاج ايجاد است که آني است.حتي گفتن آني غلط است، زيرا "آن" يک مدت بسيار کوتاه است ، در حالي که در اراده ايجادي خدا زمان حتي بسيار کوتاه و لحظه هم دخيل نيست .
اراده خدا همان و ايجاد شدن همان، اما وجه دوم مربوط به وجود يافتن و قبول وجود توسط او است که متناسب با ظرفيتش مي باشد. موجودات اين جهان ظرفيت وجود يافتن دفعي ندارند. بايد در ظرف تدريج وجود يابند. اگر ظرف زمان و مکان را از آنان بگيريم، ديگر دنيايي نيستند.
در دنيا اراده خدا بر اين قرار گرفته که موجود شدن از طريق اسباب و مسببات و آماده شدن شرايط و لوازم باشد. تدريج يعني سامان يافتن اين شرايط و لوازم در ظرف زمان تا وجود پيدا شود . به همين جهت فرموده اند: خدا ابا دارد از اين که اشيا را جز بر مدار اسباب جاري کند. (9)
بنا بر اين سنت خدا در دنيا اين است که هر چيزي از مجراي طبيعي و از طريق سبب خود ايجاد شود و خلقت خارج از اين نظام نباشد.(مگر در موارد محدود براي نشان دادن قدرت خود و پيامبران و...).
براي اطلاع بيش تر به ترجمه الميزان، ج‏1، ص 394 وج‏17، ص: 173-170 مراجعه کنيد.
پي نوشت ها:
1. انعام (6) آيه 73.
2. همان، 128.
3. همان، 141.
4. همان، 158.
5. اعراف (7) آيه 53.
6. توبه (9) آيه 36.
7. سوره معارج (70) آيه 4.
8. آيت الله مکارم، تفسير نمونه، دارالکتب الاسلاميه، تهران 1374ش ، ج 6 ص 200 تا 202.
9. کليني، کافي، پنجم ، تهران، دار الکتب الاسلاميه، 1363ش، ج1،ص183. (ابي الله ان يجري الاشياء الا باسباب).

پرسش 4:
4. مورد سوم : داستان آدم و حوا ميدانيد که بر اساس مبحث تکامل کره زمين و موجوداتش به مرور زمان شکل گرفته و براي سازگاري با محيط تغييرات متعددي داشتند در سوره هاي متعددي نظير : بقره ، نسا ، اعراف ، مائده و ... به داستاني اشاره شده که انسان به همين شکل به يکباره خلق شده و اين انسانها زندگي جمعي با توانايي صحبت و داشتن رابطه با هم رو داشتن ، که اين داستان با دستاوردهاي علمي امروزه کاملا رد شده اند... عده اي ميگويند که تکامل همون نظريه داروين بوده که رد شده ، اما اين قضيه درست نيست ، تکامل با نظريه داروين آغاز شد و به مرور زمان و با کشفيات قسمتهايي از اين نظريه اصلاح شد و چيزي که امروزه وجود دارد اين است که تکامل وجود داشته و نه تنها براي انسان بلکه براي تمام موجودات تکامل به نحوي وجود داشته در حيوانات مختلف بر اساس شرايط زمين در سالهاي مختلف يک سازگاري با محيط ايجاد شد که بتونن به بقاي نسل ادامه دهند ، موجوداتي که توانستند به اندازه کافي سازگار شوند زندگيشون ادامه پيدا کرد و آنان که نتوانستند منقرض شدند ( البته دلايل انقراض فقط در عدم سازگاري نبود که جاي بحثش اينجا نيست ) از ميان حيوانات گونه از ميمون سانان شروع به تکامل ميکند و اون قسمتي از بدن که تکامل پيدا ميکنه مغزش هست و اون همين انسان هست. در نتيجه اولا انسان اصولا از ابتدا قدرت تفکر امروزي رو نداشته و اين قدرت کاملا تدريجي شکل گرفته ، دوما انسان از ابتدا انساني به شکل امروز نبوده به عنوان مثال فک و دهن انسان به مرور سالهاي زياد به خاطر ساخت ابزار و توانايي در تکه تکه کردن شکار کوچک شده تا به اندازه امروزي رسيده ( برعکس ميمونهاي امروزي) و در حدي کوچک شد که نياز انسان رو براي خوردن برآورده کنه يا موهاي بدن انسان به واسطه اختراع پوشاک يا پوشش به مرور زمان کم و کمتر شد که امروزه مشاهده ميکنيد

پاسخ:

$$
قبل از هر چيز ابتدا لازم است به اين نكته مهم توجه داشته باشيد كه:
تئوري تکامل يا فرگشت به رغم همه دگرگوني هاي تئوريکي که از زمان مطرح شدنش تا کنون پيدا کرده و به رغم مدعيان و طرفداران بسياري که دارد ، همواره مخالفان و منکراني از طيف انديشمندان و زيست شناسان و فسيل شناسان نيز داشته است . نمي توان به طور قطع به درستي آن اذعان نمود .
به هر حال هنوز حلقه هاي واسطه بين انسان و موجودات قبل از او به درستي پيدا نشده ، در فرض صحت فرضيه تکامل لااقل صدها نمونه واسطه بين انسان و شامپانزه نياز است تا صحت اين فرضيه را منطقي و قابل قبول کند ؛ در سال گذشته فسيلي پيدا شد که گفته شد نمونه اي از موجود واسطه بين انسان و حيوانات قبلي است . آن قدر طرفداران فرگشت از اين کشف خوشحال شدند که تا مدتي نقاشي اين فسيل به عنوان لوگوي سايت گوگل قرار داشت .
اين امر نشان مي دهد که هنوز فرضيه فرگشت در حد يک ترم تئوريک است که نياز شديدي به شواهد اثباتي دارد . هر آنچه در وضعيت موجود به عنوان دلايل اثبات اين فرضيه ارائه مي شود ، در واقع شواهد امکان و عدم استحاله اين فرضيه است، نه دلايل ثبوت و وقوع حتمي اين فرضيه و عدم امکان فرضيه هاي مشابه .
در هر صورت حتي اگر بنا را بر صحت صد در صد اين فرضيه بگذاريم، باز از نگاه آموزه هاي اسلامي صحت اين فرضيه هيچ منافاتي با مباني کلي فکري و اعتقادي ما نخواهد داشت ؛ هر چند کليساي کاتوليک از گذشته تا حال به شدت با اين فرضيه به مقابله برخاست . پذيرش آن را عين مخالفت با انجيل و مباني خداشناسي دانست ، اما ما مسلمانان هيچ گاه چنين ديدگاهي نداشته و نداريم .
اين نظريه ممکن است از چند جهت با مباني فکري ما در چالش باشد ،مانند خدشه بر برهان نظم ، وجود خداوند و خالق و ... اما يکي از مهم ترين چالش هاي اين فرضيه داستان خلقت انسان از حضرت آدم و حواست که تقريبا در همه اديان ابراهيمي به عنوان اصلي مسلم پذيرفته شده است .
ادعا اين است که اين نظريه با اعتقاد مشترک همه اديان آسماني مبني بر خلقت نسل بشر از حضرت آدم و حوا منافات دارد ، زيرا بر اساس اين نظريه انسان ،نه فرزند آدم ، بلکه نوع تکامل يافته موجوداتي ديگر نظير انسان نئاندرتال و مانند آن است که در نهايت به موجودات تک سلولي مي رسد . در نتيجه داستان خلقت آدم و حوا و رانده شده آن ها از بهشت و ... هيچ کدام واقعيت نخواهد داشت .
در اينجا نكته دقيقي مطرح مي شود و آن اين كه اين فرضيه ناقض نقل هاي ديني است يا اين نقل ها ناقض فرضيه ديني و در حقيقت كدام يك ديگري را باطل مي كند ؟
در پاسخ بايد گفت كه اين امر بسته به نوع نگاه و عقيده قبلي ما دارد ؛ اگر ما معتقد به حقانيت اديان و باورهاي درون ديني يك دين خاص باشيم و مثلا به طور قطع معتقد به شكل گيري نسل بشر از طريق توالد و تناسل دو انسان معين يعني آدم و حوا كه آن دو هم به طور اعجاز خلق شده اند باشيم ، به يقين مي گوييم كه تئوري تكامل داروين لااقل به شكل كلي و مطلق قابل قبول نيست و باطل است .
در طرف مقابل هم اگر فردي اعتقادي ديني نداشته باشد و به يقين بر درستي فرضيه تكامل معتقد شود مي گويد كه نقل اديان گوناگون غير قابل قبول و برخلاف شواهد تاريخي و تجربي است ؛ در نتيجه داوري صحيح در اين مقام ان است كه بدون هر نوع اعتقاد قبلي و پيش داوري در مورد درستي و صحت دو نظر متقابل ، به بررسي هر كدام و دقت در وجوه تعارض و اختلاف آن ها بپردازيم و بعد در مورد حقانيت هركدام به داوري بنشينيم .
بر اين اساس اگر ما ديدگاه خلقت آدم و حوا را بر اسسا منابع ديني خود مطرح نماييم دليلي بر باطل بودن نظريه تكامل از نظر يك انسان غير مسلمان نخواهد بود و ابطال نظريه او نيازمند ارائه شواهد خاص تجربي است نه روايات و ايات درون ديني .
اما فارغ از اين مساله چنان كه ذكر شد وقتي ما به منابع ديني اسلام رجوع مي كنيم مي بينيم كه تعارض مطلق و كاملي بين اين دو نظريه وجود ندارد و به نوعي مي توان اين دو را با هم جمع نمود كه به طور مختصر به اين مساله خواهيم پرداخت :
اصولا عقل مي گويد كه تکامل و پذيرش اجداد حيوانى براى انسان هيچ گونه مخالفتى با اينکه انسان‏هاى موجود همه داراى پدر و مادر واحدى به نام آدم و حوا باشند ندارد ، يعني هيچ اشکالي ندارد که همه انسان هاي موجود فرزندان دو انسان به نام آدم و حوا باشند و همه ما نسلي معين از انسان ها باشيم که منشا آن مربوط به چند هزار سال قبل و والديني مشخص است .
البته در اين صورت اين سوال پديد مى‏آيد که خود آدم و حوا چگونه خلق شده اند و آيا خلقت آن ها از گل بوده و از هيچ حيوان ديگري نبوده يا از حيواناتي انسان نما به وجود آمده اند؟
ظاهر آيات قرآن مويد نظريه اول است ، ولى در عين حال اين آيات نفى کلى نظريه ترانسفورميسم را در مورد انسان‏هاى قبل از اين نسل بشر (مانند انسان‏هاى نئاندرتال) نمى‏کند . ممکن است آيات قرآن در مورد آفرينش انسان از خاک چنين تفسير شود که خاک پس از طي مراحل تکاملي بعد از ميليون ها سال به صورت خلقت کامل انسان در آمده است. همان گونه که برخي نويسندگان آيات قرآن را با نظريه تکامل تطبيق داده اند.
بايد به شکلي دقيق تر به بررسي آيات مربوط به خلقت انسان بپردازيم :
بحث آفرينش انسان در قرآن کريم به صورت هاي مختلفي بيان شده است. برخي آيات بيانگر کيفيت و منشأ آفرينش حضرت آدم است.
دسته دوم، در مورد آفرينش نوع انساني بحث مي کند. دسته سوم: آفرينش حضرت آدم و نسل او را به صورت جداگانه مورد بحث قرار داده است. اما در خصوص کيفيت خلقت حضرت آدم عليه السلام بايد گفت : آياتي که در مورد حضرت آدم بحث کرده، دو گونه است:
يک قسم به صراحت کيفيت خلقت حضرت آدم را توضيح داده است. مثل "انّ مثل عيسي عندالله کمثل آدم خلقه من تراب؛ (1) همانا مثال عيسي در نزد خدا همانند آدم است که او را از خاک خلق نمود" .
در قسم ديگر، از سياق آيات مي­توان فهميد که منشأ آفرينش آدم چه بوده است. نظير داستان شيطان (2) که به خدا مي­گويد: "آيا به کسي که از خاک آفريدي، سجده کنم؟!" . (3)
در سوره الرحمن مي فرمايد: "خلق الانسان من صلصالٍ کالفخار ؛ (4) او انسان را از گل خشکيده اى که همچون سفال بود آفريد".
اين آيه اختصاص به حضرت آدم دارد، زيرا ما انسان ها، اگر از خاک خلق شده باشيم، از "صلصال کالفخّار" خلق نشديم، چون مواد خاکي که تبديل به غذا و سپس تبديل به نطفه مي شود، صلصال نبوده است، چون اگر چنان خشک باشد، گياه در آن نمي رويد. بنابراين آفرينش از صلصال کالفخار ويژه حضرت آدم است و اگر به ديگران نسبت داده مي شود، به اعتبار حضرت آدم است. (5)
در سوره سجده آيات 7 و 8 کيفيت و ماده اوليه آفرينش نخستين انسان را از ساير انسان ها به تفکيک بيان کرده : "و بدأ خلق الانسان من طين ثمّ جعل نسله من سلالة من ماءٍ مهين؛ انسان اوليه يا آدم را از "طين" ولي نسل او را از "ماء مهين" يا نطفه آفريده است".
اگر حضرت آدم نيز از نطفه بود، ‌يعني از انسان تکامل نيافته اي مانند انسان هاي "نئاندرتال" يا ميمون خلق شده بود، ذکر کردن نسل بعد از خود انسان، وجهي نداشت. پس کاملاً روشن است که آيه در مقام تفصيل است. بين خلق انسان اوليه و ديگر انسان ها تفاوت وجود دارد (6) ؛ در هر حال مسلم است و از آيات گوناگون قرآن به دست مي آيد که حضرت آدم از نوعي خاک آفريده شده است.
تعابير آيات و روايات در خصوص خلقت ايشان متفاوت و مختلف است . جمع بندي در خصوص آن ها قدري دشوار است ؛ اما در ميان آيات قرآن، آيه اي که به روشني دلالت دارد حضرت آدم(ع) بدون واسطه و به طور مستقيم از خاک آفريده شده، آيه اي است که برخي افراد جهت رد نظريه داروين و ترانسفورميسم به آن تمسک جسته اند، يعني آيه 59 از سورة آل عمران:
"انّ مثل عيسي عندالله کمثل آدم خلقه من تراب".
اين آيه نشان مي دهد که اگر فرض کنيم حضرت آدم از چيزهايي آفريده شده که منتهي به خاک مي شود، اين استدلال نمي تواند استدلال کاملي باشد، زيرا اگر بپذيريم آدم از نسل مياني و واسطه اي بين خاک و خود، مثلاً از انسان هاي نئاندرتال به وجود آمده، حضرت آدم از نطفه حيواني به وجود آمده است، بنابراين چگونه مي توان آفرينش بدون پدر عيسي را به آفرينش آدم تشبيه نمود؟! چه بسا اگر ما اين استدلال را تمام بدانيم، ناچار بايد بپذيريم که حضرت آدم از نسل موجود ديگري به وجود نيامده است.
در مجموع مي توان گفت تئوري خلقت دفعي حضرت آدم از خاک بيش تر مورد تاييد و توافق آيات و روايات است. اما کيفيت اين تبديل و تغيير ماهيتي براي ما روشن نيست.
اتفاقا داستان فسيل هاي انساني کشف شده که قدمت آن ها در بعضي موارد به چند صد هزار سال مي رسد، هم منافاتي با اين جريان ندارد ؛ زيرا يقينا نمي توان گفت اين فسيل ها فسيل هاي انساني است ،بلکه فسيل هايي مربوط به موجوداتي انسان نماست که انطباق کامل ساختاري با انسان کنوني ندارد ، بر همين اساس گفته مي شود اين ها مربوط به انسان هاي اوليه و نسل اجداد ماست .
در هر حال هيچ منعي وجود ندارد که قبل از نسل کنوني بشر که به حضرت آدم و حوا عليهما السلام منتهي مي گردد ،نسل هايي از موجوداتي شبيه انسان هاي کنوني هم وجود داشته اند که آثار به جاي مانده از آن ها هر از گاهي به دست مي آيد. اما نسل آن ها قبل از آغاز نسل کنوني بشر منقرض شده باشد ؛
آنچه مي توان به يقين گفت آن است که نسل کنوني بشر ناشي از خلقت اعجازگونه يک زن و مرد و توالد و تناسل آن دو است ، اما قبل از اين نسل موجودات ديگري همچون انسان روي زمين مي زيستند که از کيفيت خلقت و زندگي آن ها اطلاع چنداني نداريم . چه بسا خلقت آن ها نتيجه تطور انواع و تکامل و فرگشت موجودات باشد . در نتيجه با اين فرض هم مي توان نظريه فرگشت را درست دانست و هم خلقت دفعي آدم و حوا(فيکسيسم) را .
اتفاقا ممکن است از بعضى آيات قرآن هم استفاده کرد که قبل از آفرينش حضرت آدم، ابوالبشر و نسل او، انسان‏هايى ديگر در زمين زندگى مى‏کرده‏اند؛ مانند آيه « و اذ قال ربک للملئکة انى جاعل فى الارض خليفة قالوا اتجعل فيها من يفسد فيها و يسفک الدماء... (7)؛ زمانى که پروردگارت به فرشتگان فرمود: مى‏خواهم در زمين جانشينى بگذارم، گفتند [باز] در زمين کسانى مى‏گذارى که در آن فساد کنند و خون‏ها بريزند» که از آن برمى‏آيد قبل از آفرينش بنى آدم، دوره ديگرى بر انسانيت گذشته است که فرشتگان از نتيجه اعمال و رفتار آن ها ناراحت بودند . همچنين در بعضى از روايات وارده از ائمه (ع) مطالبى آمده که سابقه ادوار بسيارى از بشر را قبل از دوره حاضر اثبات مى‏کند.
امام صادق به راوى فرمود : شايد گمان مى‏کنيد که خدا غير از شما هيچ بشر ديگرى را نيافريده است. نه، چنين نيست؛ بلکه هزار هزار آدم آفريده که شما از نسل آخرين آن ها هستيد. (8)

پي نوشت ها :
1. آل عمران (3) ، آيه 59.
2. آيات 76 ص (48) و 12 اعراف (7) و 26 و 28 و 33 حجر(15).
3. اسراء (17)، آيه‌61.
4. الرحمن (55)، آيه‌14.
5. معارف قرآن، ج 3 - 1، محمد تقي مصباح يزدي ، انتشارات موسسه امام خميني ، قم .
6. همان، ص 237.
7. بقره (2) ، آيه 30 .
8 . شيخ صدوق ، توحيد ، ج 1، ص 277 ، انتشارات جامعه مدرسين قم، 1398 ه ق.