چرایی افرادی چون اشعث بن قیس و زیاد بن ابیه در حکومت امیرالمومنین(ع)مسوولیت داشتند؟

• البته اين نبود كه آن حضرت، حاكم شام را فقط فاسق بداند و با او مبارزه كند؛ چون در ميان حكام اميرالمؤمنين، همه كه عادل نبودند. وقتى كه على‌بن‌ابى‌طالب به حكومت رسيد، اينها حاكم بودند، همه هم بودند؛ اينها كه عادل نبودند. عدالت، شرط فرماندارى و استاندارى اميرالمؤمنين نبود؛ آدمهاى ضعيف‌الايمانى هم در ميانشان وجود داشتند. زيادبن‌ابيه، ظاهرا از قبل از زمان اميرالمؤمنين، در همين فارس و كرمان و اين مناطق حاكم بود؛ زمان اميرالمؤمنين هم حاكم بود؛ امام حسن هم كه به خلافت رسيدند، باز حاكم بود؛ البته بعد هم به معاويه ملحق شد. بنابراين، مسأله، مسأله‌ى ظلم بود؛ مسأله‌ى تغيير روش خط اسلامى و تغيير جهت‌دادن به زندگى مسلمين بود. اين بود كه اميرالمؤمنين ايستادگى كرد و تحت تأثير هيچ ملاحظه‌يى قرار نگرفت.[1]

________________________________________
[1]. سخنرانى مقام معظم رهبری در ديدار با اقشار مختلف مردم (روز بيست‌ونهم ماه مبارك رمضان) 26/01/1370

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مركز
پیامبر (ص) و ائمه (ع)، موظف بودند که در زندگی فردی ، اجتماعی و برخورد با افراد ، به صورت متعارف و معمول و مانند سایر مردم رفتار نمایند . از علم غیب ، در اداره جامعه و عزل و نصب افراد و قضاوت درباره دیگران ، طرد و نفی آنان استفاده نکنند . نصب زیاد بن ابیه به عنوان استاندار فارس ارتباط به علم غیب امام علی (ع) ندارد . حضرت در این امر مانند سایر عزل و نصب ها عمل کرد . وظیفه نداشت که در نصب زیاد بن ابیه از علم غیب بهره گیرد. همان طور ، رسول خدا (ص) و دیگر امامان نیز در این امور از علم غیب بهره نمی گرفتند، از این رو پیامبر (ص)، به خالد بن ولید مسئولیتی واگذار می کند . سپاهی را در اختیارش قرار می دهد ، که به سوی (بنی جذیمه ) برود . پیامبر او را برای جنگ نفرستاد ، ولی خالد آنان را مورد حمله قرار داد. کسانی از ایشان را به قتل رساند که چون خبر به پیامبر رسید ،حضرت بسیار ناراحت شد و دست ها به آسمان برداشت و گفت : خدایا ! از آنچه (خالد) کرده است، نزد تو بیزاری می جویم (1).
این مسئله در بسیاری از وقایع صدر اسلام بارها تکرار شد، مانند داستان شکست در جنگ احد، وجود منافقانی که تا وقتی دشمنی را اظهار نمی کردند، پیامبر با آن ها برخورد نمی کرد.
نكته اي كه نبايد از آن غفلت نمود آن است كه:
امام اين افراد را بسيار تحت نظر داشت و آنان نيز از امام اطاعت مي كردند و كار گزار آن امام بودند و تا زماني كه جرم و يا فسادي براي آنان ثابت نشده بود امام آنان را عزل نكرد؛ اما وقتي موارد خلاف براي امام از راه هاي معمول بشري ثابت شد، بي درنگ آنا ن را عزل نمود.
وقتی که اشعث از سوی عثمان، عامل آذربایجان شد، عثمان اموال فراوان را به ناحق به او بخشید. امام علی (ع) که به حکومت رسید، از او خواست اموال را برگرداند. وی هنگامی که فرمان امام را دریافت کرد، خواست به معاویه ملحق شود حتی از همین هنگام بنای مکاتبه با معاویه را گذارد. او با یارانش مشورت کرد و آن ها او را از این کار منع کردند. در نتیجه به معاویه نپیوست.
بعد از اين كه موضوع ، به امام علي رسيد، اميرالمؤمنين على (ع )، نامه اى به او نوشت و او را توبيخ كرد . دستور داد كه به كوفه بيايد .
حجر همراه اشعث بود تا اين كه او را به كوفه آورد. وسائل او را نزد على (ع ) آوردند.
(2)
نه تنها امام علی (ع) اموالی را که عثمان به او داده بود ، پس گرفت، بلکه او را از حکومت آذربایجان خلع کرد.
بلاذرى مى نويسد: حضرت على (ع ) اشعث را بعد از بركنارى از كارگزارى آذربايجان ، به حلوان (سر پل ذهاب فعلى ) و اطراف آن فرستاد . بعدا از او خواست كه به كوفه بيايد . حضرت نسبت به اموالى كه از حلوان و آذربايجان آورده بود، سؤال كرده ، درباره آن تحقيق و بازجويى نمود. اشعث ناراحت شده ، با معاويه مكاتبه مى كرد. (3)
علی (ع) بر اساس متعارف افرادی که توان مدیریتی داشتند و تخلفی از انان ندیده بود را برای اداره امور انتخاب می کرد .
پي نوشت ها :
1. سیره ابن هشام ، ج4 ، ص 77-78 ، بیروت ، دار احیا ء التراث العربی ، 142 ه؛ طبقات ابن سعد ،ج2 ، ص 147.
2. منهاج البراعة ، ج 17، ص 183 ، ميرزا حبيب الله هاشمي خويي، ناشر: مكتبة الاسلاميه .
3. سفينة البحار، ج 1، ص 702. ناشر سنايي، بي تا.
براي آگاهي بيش تر، ر.ك: سیمای کارگزاران امام علی (ع)، تاليف علي اكبر ذاكري ، ج1، فصل کارگزاران آذربایجان.