بسم الله الرّحمن الرّحیم

با سلام سؤال این است که چرا حیوانات ،گیاهان وجمادات انسان خلق نشده اند؟

یعنی آیا آنها حقّ انسان شدن و مختار بودن را نداشته اند؟ سؤال بعد این که اگرحیوانات

عقل و شعور ندارند چطور حضرت سلیمان با آنها صحبت می کرد؟ آیا وارد جهان آخرت

می شوند؟ آیا همه ی پیامبران با حیوانات صحبت می کردند یا فقط حضرت سلیمان؟

امام حسین(علیه السّلام) که امام هستند وتوانایی صحبت با حیوانات را دارند وحیوانات

به امامان معرفت دارند، پس چرابعد از شهادت امام حسین(علیه السّلام) ،اسبهای

دشمنان ازروی بدن آن حضرت رد می شوند؟

با سلام و تشکر به خاطر ارتباط تان با این مرکز.
بسیاری از موجودات وجودشان طفیل وجود انسان و به عنوان نعمت الهی هستند و برای او آفریده شده اند.
این مسئله در آموزه‌های دینی به صورت روشن بیان شده ، در قرآن کریم آمده:
«و الأرض وضعها للأنام؛ (1) زمین را برای مردم نهاد».
در آیه دیگر فرمود:
«هو الّذی خلق لکم ما فی الأرض جمیعاً؛(2) اوست خدایی که همه آنچه در زمین است برای شما آفریده است».
در آیات متعدد از تسخیر آسمان و زمین در پیشگاه انسان سخن گفته از جمله :
«و سخّر لکم ما فی السموات و ما فی الأرض جمیعاً؛(3) خداوند تمام آنچه در آسمان و زمین است ،تحت تسخیر شما قرار داد».
بر اساس این گونه آیات معلوم می‌شود که موجودات جهان مواهب الهی هستند که برای آدمی آفریده شده‌اند. در یک افق متعالی وقتی نگاه نماییم می‌بینیم که عالم و آدم برای وجود نازنین انسان کامل خلق شده است، خداوند خطاب به رسول خدا(ص) فرمود:
«و عزّتی و جلالی لولاک ما خلقت الأفلاک؛(4) سوگند به عزّت و جلالم! اگر نبودی، عالم را خلق نمی‌کردم».
در روایت دیگر آمده:
«خداوند خطاب به قلم (که فرشته‌ای الهی است) فرمود: این جمله را بنویسد:
«لا إله إلاّ الله، محمّد رسول الله» قلم از شنیدن نام محمد(ص) به سجده افتاد و در برابر خداوند سجده نمود و آن گاه جملة یاد شده را نوشت. سپس از خداوند سؤال کرد: محمّد کیست که نام او را قرین اسم خود قرار دادی؟ خداوند فرمود:
فولاه ما خلقتک، ولا خلقتُ خلقی إلاّ لأجله؛(5) اگر محمد نبود ،تو را خلق نمی‌کردم و همة عالم را نیافریدم مگر برای او».
رسول خدا(ص) به امیر مؤمنان فرمود:
«یا علیّ لولا نحن ما خلق الله آدم و لا حوّاء و لا الجنّة و النار و لا السماء و الأرض؛(6)
اگر ما (پیامبر و اهل بیت) نبودیم ،خداوند آدم و حوا، بهشت و جهنم، آسمان و زمین را نمی‌آفرید».
طبق این گونه روایات معلوم می‌شود که عالم و آدم طفیل وجود مبارک انسان کامل (پیامبر و اهل بیت)، و برای آن ها و در پرتوی نور وجود او خلق شده ، این جاست که ژرفای این حدیث قدسی نورانی به خوبی روشن می‌گردد که خداوند فرمود:
«یا ابن آدم خلقتُ الأشیاء لأجلک وخلتُک لأجلی؛(7) ای فرزند آدم،‌ همه چیز را برای تو آفریدم و تو را برای خودم آفریدم».
باغبان درخت را برای میوه می کارد . اگر هدف او که رسیدن به میوه است نبود، درخت را نمی‌کاشت.
خداوند جهان را برای میوه خلقت کرد؛ یعنی انسان آفریده ، عالم و آدم را برای انسان کامل خلق کرده ، او را برای خود آفریده تا مظهر اسما و صفات و تجلیگاه وی در جهان و خلیفه او در عالم باشد.
باید بین «نُطق» (که مخصوص آدمی است، چون وابسته به قدرت تفکر است) با «صدا» فرق نهاد. حیوانات به هنگام خشم، رضایت، درد، گرسنگی، اشتیاق به فرزندان خود و... صداهایی از دهان‌شان بر می‌خیزد که برخی به معنای آن آگاهند اما حضرت سلیمان با «هُدهُد» مطالبی را رد و بدل می‌کرد و توسط آن پیام به «بلقیس» می‌فرستاد، که نشان می‌دهد افزون بر تولید «اصوات» حیوانات می‌توانند به قدرت خدا در حالتی سخن هم بگویند، یعنی منظور خود را بفهمانند، چه از راه سخن و نطق، و چه با حالت و حرکات. پس حضرت سلیمان(ع) طبق آیه فوق می‌توانست الفاظ خاصی را که پرندگان برای انتقال مطالب به کار می‌برند، تشخیص داده و بفهمد و با آن ها سخن بگوید.
امام صادق(ع) از قول امیرمؤمنان می‌فرماید که ما نیز سخن گفتن پرندگان را می‌دانیم.(8) انسان ها به اذن الهی زبان همه حیوانات را می فهمند و با آنان سخن می گویند.
این که موجودات عالم به خصوص گیاهان و حیوانات دارای مراتبی از درک و شعورند ، نطق و بیان دارند ، به صورت هایی با هم انتقال معانی و مقاصد می نمایند، امروز شناخته شده و توسط دانشمندان زیست شناس تایید شده حتی آنان به مظاهری از درک و فهم و ریزه کاری هایی از شعور در حیوانات رسیده اند که حتی در انسان کم سابقه است.
این حقیقت که امروز در حدی برای انسان کشف شده، در قرآن در سطحی وسیع تر اثبات شده و اعلام گردیده است. قرآن همه موجودات را تسبیح گو و ستایشگر و مدح گوی خدا می شمرد و اعلام می کند تسبیح و حمد را نمی فهمید:
وَ إِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ؛(9)
هیچ چیز نیست مگر این که تسبیح و حمد خدا می گوید لکن تسبیح آن ها را نمی فهمید.
از طرف دیگر قرآن به نطق و سخن گفتن پرندگان از جمله هدهد و مورچگان تصریح کرده ، اعلام نموده که ما علم و فهم این سخن ها را به سلیمان عطا کردیم .ایشان به اراده ما می توانست سخن پرندگان و مورچگان ( و چه بسا موجودات دیگر ) را بشنود و بفهمد . جریان سخن گفتن هدهد و مورچه با حضرت سلیمان در قرآن آمده است.(10)
اما نطق همیشه با الفاظ و با صوت نیست . هر موجودی به تناسب حیات و ظرفیتش نطق خاصی دارد . به صورت های معینی با دیگر همنوعان یا غیر همنوعانش ارتباط برقرار می کند . درک و فهم این ها چه بسا از توان انسان خارج باشد . جز به اراده الهی نتواند این ها را درک کند.
اجمالا حیوانات و پرندگان علم و فهم دارند . از اطراف خود و حتی حیات انسانی اطراف خود آگاهی هایی دارند ،مثلا حیوانی که در خانه ای زندگی می کند و با افرادی مواجه می شود ، شناخت و آگاهی هایی نسبت به آن ها دارد. حتی گاهی حیوانات از محیط پیرامون خود و اتفاقاتی که قرار است بیفتد، با توجه به مقدماتی که حاصل شده آگاهی هایی دارند که ما انسان ها از آن آگاهی ها محروم هستیم.
این ها اجمالا ثابت است. اما به طور دقیق و مشخص از حیطه علم و آگاهی حیوانات آگاهی دقیق نداریم و راهی هم برای آن موجود نیست .
آیا رئیس مورچگان که راجع به سلیمان و لشکرش به مورچگان دیگر خبر داده، از علم خاصی برخوردار بوده یا دیگر مورچه ها هم این آگاهی را داشتند؟ چگونه به چنین آگاهی می رسد؟ او از کجا شخص سلیمان را می شناخته؟نمی توان با قطع و یقین جواب داد.
روایات و آیات حکایت دارد که اجمالا حیوانات هم فهم و درک دارند .چیزهایی می فهمند . خداشناس و ستایشگر خدا و تسبیح گوی اویند اما تسبیحگویی که قطعا با علم و شعور همراه است ، چگونه است و زبان شان چطور است و...، را نمی توان قاطعانه جواب داد. (11) چرا اسب ها بر بدن مبارک حسین عبور کردند؟
در این رابطه ممکن است اسرار بسیاری باشد. آن ها را سوار کاران بی مروت شان مجبور به عبور از روی آن بدن شریف کردند.

پی‌نوشت‌ها:
1. الرحمن (55) آیه 10.
2. بقره (2) آیه 2.
3. جاثیه (45) آیه 12.
4. بحار الانوار، ج 15، ص 28، حدیث 48،نشر دارالاحیا التراث العربی ،بیروت، 1403 ق.
5. همان، ص 29.
6. عیون أخبار الرضا(ع)، ج 1، ص 237.نشر مطبعه العلمیه، قم ،بی تا
7. علم الیقین، ج 1، ص 381، نشر بیدار، قم، 1385ش.
8. تفسیر نمونه، ج 15، ص 418 ـ 419، نشر دارالکتب الاسلامیه ،تهران ، بی تا.
9.اسراء(17)آیه44.
10. نمل(27)آیه16-28.
11. المیزان ، ج13،ص148-154 و ص 169-170 و ج15،ص186-187 نشر جامعه مدرسین ،قم، 1378 ش.