پرسش:
من میخوام نقدهایی روشن و منطقی به خدای ابراهیمی وارد کنم. از نگاه من، خدای ابراهیمی یک شخصیت خیالیه که نه بینیازه و نه کامل. چون نیاز داره پرستیده بشه و انتظار داره همهی مخلوقاتی که خودش آفریده، بدون چونوچرا ازش اطاعت کنن. قدرت زیادش باعث شده آزادی رو از آفریدههاش بگیره و قوانینی براشون بذاره که اگه رعایت نکنن، مجازاتشون کنه. به باور من، اگه قراره چیزی رو «خدا» بنامیم، اون باید اونقدر کامل باشه که حتی ذرهای نشه ازش ایراد گرفت. نه بهخاطر ترس، بلکه چون واقعا هیچ عقل سلیمی نتونه ایرادی پیدا کنه. اگه حتی یه نقطه ضعف یا تصمیم اشتباه توی رفتارش باشه، دیگه نمیتونه خدا باشه. چون خدا باید نوری محض باشه، حقیقتی کامل و دستنیافتنی، نه موجودی که بشه مثل یه انسان ازش انتقاد کرد. اما خدای ابراهیمی پر از اشتباهات و واکنشهای انسانی، زودگذر و احساسیه. مثلا از اول داستان، وقتی به لوسیفر دستور میده به انسان ـ که تازه خلق کرده ـ سجده کنه، و لوسیفر قبول نمیکنه، بهجای گفتگو یا پذیرش نظر متفاوت، بیدرنگ لعنتش میکنه. انگار که هیچکس حق نداشته باشه با او مخالفت کنه. و این آغاز داستانیه که توش لوسیفر بدنام میشه، در حالی که اگه انصاف داشته باشیم، رفتار نادرست از سمت خدا بوده، نه لوسیفر. بعدش هم بهخاطر یه سیب ساده، آدم و حوا رو از بهشت بیرون میندازه. واقعا خندهداره که یه «خدا» چنین واکنش غیرمنطقی و کودکانهای نشون بده. چطور میشه به موجودی ایمان آورد که بهخاطر یه اشتباه ساده، موجوداتش رو از رحمت خودش محروم کنه و به دنیایی پر از درد و رنج تبعیدشون کنه؟ اگه فقط کمی فکر کنیم، میبینیم که این رفتارها نهتنها نشونهی خدا بودن نیست، بلکه بیشتر به یک پادشاه مستبد و احساساتی شبیهاند. و خب، این نشون میده که کل این داستانها، بیشتر از جنس تخیلاند تا حقیقت.
پاسخ:
مقدمه
برخی منتقدان با استناد به داستان خلقت آدم و حوا، نزاع ابلیس با خدا، و وسوسه آدم توسط شیطان، در پی آنند که چهرهای غیرعقلانی، کودکانه، و افسانهگون از خدای ادیان ابراهیمی ترسیم کنند. به زعم ایشان، خدای ادیان، شخصیتی خودخواه، سلطهجو و مجازاتگر است که در برابر نافرمانیهای کوچک واکنشهای بزرگ و گاه بیتناسب نشان میدهد. این در حالی است که با تأمل در آیات قرآن و تحلیل عقلانی و انسانشناسانه این داستان، میتوان تصویری متعالی، هدفمند و اخلاقی از این واقعه ترسیم کرد که نهتنها از عقلانیت دور نیست، بلکه بیانگر نگاهی ژرف به جایگاه انسان، آزمایش الهی، نقش اراده و آزادی، و حکمت پاداش و مجازات است. در ادامه به تحلیل چهار محور اصلی این ماجرا میپردازیم.
نکته اول: چرا خداوند خواهان پرستش است؟
در نگاه ابتدایی، پرسش این است که چرا خداوند از مخلوقات خود میخواهد او را بپرستند؟ آیا چنین خواستهای از جانب خدای بینیاز نشانهای از خودخواهی نیست؟ پاسخ این است که در منطق قرآن، عبادت نه برای تأمین نیاز خداوند، بلکه برای رشد انسانهاست. خداوند در قرآن تصریح میکند:
«ای مردم شما (همگی) نیازمند به خدائید؛ تنها خداوند است که بینیاز و شایسته هر گونه حمد و ستایش است».(1)
«اگر کفران کنید، خداوند از شما بینیاز است و هرگز کفران را برای بندگانش نمی پسندد؛ و اگر شکر او را بجا آورید آن را برای شما میپسندد.».(2)
«و هر کس داخل آن [= خانه خدا] شود؛ در امان خواهد بود، و برای خدا بر مردم است که آهنگ خانه (او) کنند، آنها که توانایی رفتن به سوی آن دارند. و هر کس کفر ورزد (و حج را ترک کند، به خود زیان رسانده)، خداوند از همه جهانیان، بینیاز است».(3)
«کسی که جهاد و تلاش کند، برای خود جهاد میکند؛ چرا که خداوند از همه جهانیان بی نیاز است».(4)
«و هر کس شکر کند، به نفع خود شکر میکند؛ و هر کس کفران نماید (به زیان خویش نموده است، که) پروردگار من، غنیّ و کریم است».(5)
بنابراین، عبادت و شکرگزاری و حرکت در مسیر تقرب به خدا، مسیری است برای تهذیب نفس، بازسازی درون، و رسیدن به رهایی از بردگیهای دروغین و پرورش دادن ابعاد معنوی و استعدادهای پنهان ملکوتی. از این نظر، عبادت در حقیقت، تمرین آزادی از سرکشی امیال درونی و زورگویان بیرونی و حرکت بهسوی کاملتر شدن و رشد یافتن است. بنابراین، عبادت خواستهای برای سود انسان است نه برای منفعت خدا.
نکته دوم: چرا نافرمانیها مجازات دارند؟
یکی دیگر از شبهات مطرحشده، وجود تهدیدهای الهی به مجازات است. از نظر برخی، این روش تربیتی، ترسمحور و غیراخلاقی است. اما واقعیت آن است که در نظام تربیتی قرآن، وعده و وعید، هر دو ابزار هدایتاند. انسانها دارای درجات مختلف عقل و ارادهاند؛ بسیاری تنها در پرتو ترس از پیامدهای اعمال، از بدیها دور میشوند.
علاوه بر این، عذاب الهی در بسیاری از موارد «تجسم عمل» است؛ یعنی صورت نهایی همان کارهایی است که انسان در دنیا انجام داده است. قرآن در توصیف روز قیامت میفرماید:
«همه اعمال خود را حاضر میبینند؛ و پروردگارت به هیچ کس ستم نمیکند».(6)
در واقع، عذاب نه تحمیلی بیرونی، بلکه واقعیتی درونیشده است که بر اساس انتخابهای فردی تحقق مییابد. عدالت خداوند ایجاب میکند که انسانها پیامدهای حقیقی کردار خود را ببینند و این نه ظلم است و نه خشونت، بلکه بازتاب حقیقت اعمال است. از این رو، خداوند درسوره مبارکه نساء در خصوص کساني که اموال يتيمان را به غارت مي برند مي فرمايد:
« كسانى كه اموال يتيمان را به ظلم و ستم مىخورند، (در حقيقت،) تنها آتش مىخورند؛ و بزودى در شعلههاى آتش(دوزخ) مىسوزند».(7)
اين حقيقتي است که انسان سازنده جهنّم و بهشت خود است ولي از آنجا که در اين دنيا نگاه وي از آثار اعمالش به آن صورتي که حقيقتا هست، نابينا است، جهنّمي که با اعمالش ساخته را نمي بيند و هنگامي که پرده برداشته مي شود، وجود خود را يک جهنّم مجسّم مي يابد. از اين رو قرآن کريم در خصوص ستمگران مي فرمايد:
« و امّا ظالمان آتشگيره و هيزم دوزخند.».(8)
نکته سوم: آیا استدلال ابلیس پذیرفتنی است؟
در داستان قرآن، ابلیس از فرمان سجده بر آدم سر باز میزند و برای این نافرمانی، استدلال میآورد:
« (خداوند به او) فرمود: در آن هنگام که به تو فرمان دادم، چه چیز تو را مانع شد که سجده کنی؟ گفت: من از او بهترم؛ مرا از آتش آفریدهای و او را از گل».(9)
این بیان، ظاهراً استدلالی و عقلی است اما در واقع، مبتنی بر مقدمات نادرستِ برآمده از تکبر است نه دلیل و منطق. واقعا چرا باید آتش را برتر از خاک دانست؟! از منظر الهی، تنها معیار برتری، تقوا و درست زیستن و خوب انتخاب کردن است؛ ماده اولیه یا رنگ پوست یا قومیتی که به آن تعلق خانوادگی داریم، کسی را بر دیگران برتری نمیبخشد.(10)
خداوند به صراحت، بحث عدم سجده ابلیس را به استکبار و غرور او بازگشت داده و می فرماید:
«و چون به ملائکه گفتیم برای آدم سجده کنید پس همه سجده کردند بهجز ابلیس که از این کار امتناع کرد و کبر ورزید و او از کافران بود.».(11)
خداوند، هنگام توبیخ و هبوط ابلیس، مسئله تکبّر او را دلیل این امر دانسته و می فرماید:
«از این مقام فرود آی که تو را نرسد بزرگی و تکبر کنی، بیرون رو که تو از فرومایگانی.»(12)
بنابراین، خداوند به روشنی جواب ابلیس را داده و این تکبرِ پنهانشده در پسِپشت بیانات استدلالیِ ابلیس را نمایان کرده و به نقد کشیده است. در واقع، ابلیس استدلال نادرستی می آورد که نشان از تکبر او دارد؛ یعنی ادعایی را طرح می کند که هیچ دلیلی ندارد و فقط به خاطر تکبری که دارد، آن را درست می داند. خداوند نیز به او متذکر می شود که این ادعا ناشی از تکبر است و باید آن تکبر و ادعا را کنار بگذاری و تسلیم حقیقت شوی و بپذیری که خداوند چیزی را آفریده که می تواند بهترین شود.
نکته چهارم: چرا آدم و حوا از بهشت به زمین رانده شدند؟
پرسش دیگری که مطرح میشود این است که چرا خداوند، پس از آنکه آدم و حوا توبه کردند، آنان را به بهشت بازنگرداند؟ آیا این نشانه بیرحمی خدا نیست؟ پاسخ آن است که هدف از خلقت انسان، سکونت در زمین بود و حتی گفته شده که بهشتی که انسان در آن سکونت داشته، باغی از باغهای زمین بوده است و منظور از هبوط نیز اخراج از این باغ بود. توضیح بیشتر اینکه،
در آیه 30 سوره مبارکه بقره به این مطلب اشاره شده که خداوند به دنبال تعیین «خلیفۀ» (جانشین) بر روی زمین بود و به همین جهت حضرت آدم را خلق نمود: «(به خاطر بياور) هنگامى را كه پروردگارت به فرشتگان گفت: من در روى زمين، جانشينى[ نمايندهاى] قرار خواهم داد.»(13) این آیه، قبل از خلق حضرت آدم و نافرمانی او است. بنابراین، از ابتدا قرار بود ایشان در زمین مستقر شود؛ چيزى كه هست، راه خلقت و زمينى شدن حضرت آدم، همين بوده كه نخست در «جنّۀ» منزل گيرد، و برتريش بر ملائكه، و لياقتش براى خلافت اثبات شود، و سپس عبودیت جن و ملائكه امتحان شود تا ناخالصی صفوف ملکوتیان برطرف شود و ابلیس از سپاه ملائکه اخراج شود و سپس آدم و حوا، نبرد خیر و شر را از طریق فریبکاری ابلیس و هدایت خدا در نزدیک نشدن به درخت دریابند و در آنجا تمرینی در این زمینه داشته باشد تا بفهمند از ابلیس و شیطان، فقط شرّ و فریب صادر می شود و شیاطین خیرخواهشان نیستند و همچنین آدم و حوا، راه بازگشت به رحمت الهی را نیز از طریق توبه آموختند.
منظور از «جنّۀ» که مدتی آدم و حوا در آنجا سکونت داشتند نیز، ظاهرا «يكى از باغهاى پر نعمت و روحافزاى يكى از مناطق سرسبز زمين بوده است. زيرا اولا بهشت موعود قيامت، نعمت جاودانى است كه در آيات بسيارى از قرآن به اين جاودانگى بودنش اشاره شده، و بيرون رفتن از آن ممكن نيست و ثانيا ابليس آلوده و بىايمان را در آن بهشت راهى نخواهد بود، نه وسوسههاى شيطانى است و نه نافرمانى خدا. ثالثا در رواياتى كه از طرق اهل بيت علیهم السلام به ما رسيده اين موضوع صريحا آمده است.»(14)
یکی از این روایات به این شرح است: «امام صادق علیه السلام درباره جنت آدم می فرماید که این جنت، باغی از باغ های دنیا است که خورشید و ماه بر آن طلوع می کند چرا که اگر باغی از باغ های سرای آخرت بود، هیچ گاه آدم از آن خارج نمی شد.»(15)
بنابراین، این تلقی که انسان از ابتدا در بهشت اخروی بود اما بعد از نافرمانی حضرت آدم، از آنجا اخراج و در زمین مستقر شد، تلقی نادرستی است. حضرت آدم از همان ابتدا برای زندگی در زمین آفریده شد و مدتی در محیطی ایزوله و خاص در زمین، زندگی می کرد و پس از سپری کردن مراحلی در آنجا، از آن محیط خارج شد و به زندگی عادی در زمین مشغول شد و در موقعیت های تلخ و شیرین دیگر قرار گرفت تا آزموده شود و تکامل یابد.(16)
نتیجه:
برخلاف برداشتهای سطحی و نقدهای احساسمحور، داستان خلقت انسان در قرآن، روایتی حکیمانه، هدفمند و سراسر آموزههای روانشناختی، اخلاقی و تربیتی است. این داستان تصویری روشن از رابطه خدا با انسان، نقش اراده و اختیار، خطرات تکبر و وسوسه، و هدفمندی خلقت ارائه میدهد. اگر این تصویر بهدرستی فهم شود، نه تنها غیرعقلانی و اسطورهای نیست، بلکه راهگشای درک دقیقتری از هستی، انسان و مسئولیت او در برابر خود، خدا و جهان است.
پی نوشت ها:
- سوره فاطر، آیه 15: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ»
- سوره زمر، آیه 7: «إِنْ تَكْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنْكُمْ وَلَا يَرْضَى لِعِبَادِهِ الْكُفْرَ وَإِنْ تَشْكُرُوا يَرْضَهُ لَكُمْ»
- سوره آل عمران، آیه 97: «وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِنًا وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ»
- سوره عنکبوت، آیه 6: «وَمَنْ جَاهَدَ فَإِنَّمَا يُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ»
- سوره نمل، آیه 40: « وَمَنْ شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ»
- سوره کهف، آیه 49: « وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا وَلَا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَدًا»
- سوره نساء، آیه 10: « إِنَّ الَّذينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ في بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعيراً ».
- سوره جن، آیه 15: « وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً».
- سوره اعراف، آیه 12: « قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ»
- سوره حجرات، آیه 13: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ»
- سوره بقره، آیه 34: «إِلَّا إِبْلِیسَ أَبی وَ اسْتَکبرَ وَ کاَنَ مِنَ الْکافِرِینَ»
- سوره اعراف، آیه 13: « قَالَ فَاهْبِطْ مِنهْا فَمَا یکونُ لَک أَن تَتَکبَّرَ فیها فَاخْرُجْ إِنَّک مِنَ الصَّغِرِینَ»
- سوره بقره، آیه 30: «وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً»
- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1374ش، ج1، ص186-187.
- «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ جَنَّةِ آدَمَ ع فَقَالَ جَنَّةٌ مِنْ جِنَانِ الدُّنْيَا تَطْلُعُ فِيهَا الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ لَوْ كَانَتْ مِنْ جِنَانِ الْآخِرَةِ مَا خَرَجَ مِنْهَا أَبَداً.»,کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1407ق، ج3، ص247.
- به تعبیر قرآنی، خداوند انسان را در سختی آفرید (سوره بلد، آیه 4: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في كَبَدٍ») و آنها به خیر و شرّ امتحان می شوند(سوره انبیاء، آیه 35: « كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً»).