پاسخ ارائه شده به سؤالِ یک پرسشگر با مشخصات خاص است. در صورتی که سؤال یا ابهامی برای شما ایجاد شده از طریق درگاه های پاسخگویی پیگیری فرمائید.
کتاب «آیات شیطانی» یک کتاب تاریخی و علمی نیست بلکه یک رُمان خیالی با الهام از افسانه ها و مجعولات یهودی برای توهین به پیامبر اسلام و یاران و خانواده ایشان است.
نقد علمی کتاب «آیات شیطانی» یا تهدید نویسنده به مرگ

پرسش:

کتاب آیات شیطانی سلمان رشدی به طور استدلالی به نقد آیات قرآن پرداخته یا بدون استدلال به آیات قرآن هجمه وارد کرده است؟ اگر به شیوه استدلالی قرآن را نقد کرده، چرا اینقدر با او به شکل خشن برخورد می کنید و به جای نقد علمی استدلال های او، او را تهدید به مرگ می کنید؟!

پاسخ:

مقدمه:

کتاب «آیات شیطانی» نوشته سلمان رشدی، نویسنده‌ای هندی‌الاصل است که در جوانی تبعیت بریتانیا را گرفته بود و از چهارده سالگی در مدارس و دانشگاه های غربی درس خوانده بود.(1) این کتاب در سال 1988م به سفارش «گیلون رینکن» مدیر یهودی انتشارات «وایکنیگ» منتشر شد و پس از مدتی به زبان های مختلف ترجمه گشت. این کتاب به سبب محتوای اسلام‌ستیزانه‌اش، واکنش های مختلفی را به دنبال داشت. برخی از موسسات غربی برای دیده شدن کتاب و انتشار آن به شکل گسترده، به تبلیغ این کتاب اقدام کردند و جوایز متعددی به آن دادند و به شکل گسترده اخبار مربوط به آن را انتشار دادند؛(2) و در تقابل با این جریان، بسیاری از موسسات و نهادهای اسلامی و عالمان مسلمان، به  نقد و مخالفت با این کتاب و نویسنده آن اقدام کردند.(3) در ادامه، در قالب چند نکته، توضیحات بیشتری تقدیم می شود:

نکته اول:

کتاب «آیات شیطانی» کتابی علمی با استدلال های قوی یا ضعیف نیست بلکه رمانی است که نویسنده از طریق شخصیت‌پردازی های خیالی، به توهین علیه شخصیت های اسلامی می پردازد و بسیاری از باورهای مذهبی را زیر سوال می برد. بخشی از کتاب ناظر به حوادث تاریخی صدر اسلام است و بخشی از آن ناظر به دوران معاصر است. در بخشِ ناظر به حوادث تاریخیِ صدر اسلام، نویسنده گاهی اسامی تاریخی را تغییر داده و رویدادها را دگرگون ساخته است و تخیل را با واقعیت می آمیزد و در این کار هیچ قانون و ضابطه اي را رعایت نمی کند و از این طریق، درباره حضرت محمد صلی الله علیه و آله و یاران و زنان ایشان، مطالب نادرست و توهین آمیزی را بیان می کند. در بخشِ ناظر به دوران معاصر نیز نویسنده علیه شخصیت های اسلامی توهین کرده و تعالیم دینی را زیرسوال می برد.(4) وی بلال حبشی را هیولای سیاه عظیم الجثه معرفی می کند یا سلمان را شرابخوار می داند که عمدا در آیات قرآن دست می برد یا در بخش های پایانی کتاب،(5) وقتی از روسپی ها حرف می زند، آنها را با نام های همسران پیامبر نامگذاری می کند.(6) سلمان رشدی در بخشی از کتاب، از پیامبر اسلام با عنوان ماهوند/ محوند(Mohound) یاد می‌کند؛ نامی به معنای تجسم شیطان یا پیامبر دروغین که مسیحیان در قرون وسطا برای اتهام دروغین بودن پیامبری حضرت محمد صلی الله علیه و آله به کار می بردند.(7) تصویری که او از ماهوند ارائه می کند، مردی شهوتران و غوطه ور در مسائل جنسی است که اشتباهات زیادی داشته و گاهی آیات شیطانی را آیات الهی می دانست.

نکته دوم:

با توجه به اهمیت فراز آخر -هم برای نویسنده کتاب که آن را «آیات شیطانی» نامگذاری کرده و هم برای مسلمانان که این فراز را گمراه‌کننده‌ترین بخش کتاب می دانند-  این مطلب را بیشتر توضیح می دهیم.

نویسنده  در بخش دوم کتاب «آیات شیطانی» آورده است که ماهوند، که منظورش حضرت محمد صلی الله علیه و آله است،  یکبار آیاتی را برای همه خواند که در آنها از بت های مشرکان ستایش می کند و آنها را شفیع به حساب می آورد. مشرکان بعد از شنیدن این آیات خوشحال شدند و وحدتی میان ماهوند و مشرکان شکل گرفت. اما مدتی بعد، جبرئیل پس از کُشتی گرفتن با پیامبر، به دروغ به ایشان گفت، آن بار من نبودم بلکه شیطان بود که آن آیات را برایت خواند:

«ماهوند در غاری در پانصد پایی قله کوه حرا با جبرئیل دست و پنجه نرم می کند... دیگر جایی نمانده که دست نبرده باشد ... همینطور به هم می پریم و غلت می زنیم و چنگ می اندازیم. او کمی زخم و زیل شده، اما پوست من مثل پوست نوزادان صاف است. امکان ندارد بتوان فرشته ای را روی یکی از این بوته های بدمصب خار گیر انداخت، یا به سنگی کوبیدش و لِه و لورده اش کرد ... بعد از اینکه ساعت ها، بلکه هم هفته ها کُشتی گرفتند؛ فرشته، ماهوند را بر زمین میخکوب کرد... پس از کُشتي با جبرئیل ملک مقرب، ماهوندِ پیغمبر، هلاک از خستگی به خوابی که همیشه بعد از مکاشفه دست مي دهد، فرو مي رود ولی این بار زودتر از همیشه سر حال می آید... اهمیت خبر به حدی است که از جا می پرد. به صدای بلند، خطاب به فضای خالی می گوید: "آن شيطان بود و با بیانش آن را به حقیقت می پیوندد. "  "آن دفعه شیطان بود. "  ... شیطان حیله به کار زده و در هیبت جبرئیل بر او ظاهر شده. به این خاطر آیاتی که از بَر کرده بود، همان هایی که در چادر شعرا خوانده بود، آیات واقعی نبودند، بلکه نقطه ی مقابل و شیطانیِ آیات بودند. نه خدایی، بلکه شیطانی. با شتاب هر چه تمامش به شهر باز می گردد تا بطلان آن آیاتی را که بوی تند گوگردشان آدم را خفه می کند، اعلام کند ... فقط یک چیز خیلی کوچک که در اینجا کار دست آدم می دهد. این که: هر دو دفعه خودم بودم بابا، بار اول من بودم، بار دوم هم خودم بودم. هر دو سلسله ابیات، هم ابیات اولی و هم ابیات سری دوم در ردّ آن ها، بیت و ضد بیت، ابیات بد و ابیات خوب ... ماهوند شتابان در راه جاهليه [منظورش مکه است] زیر لب می گوید: "بار اول کار شیطان بوده اما این بار فرشته بود. شک ندارم. خودش بود که مرا در کُشتی زمین زد."»(8)

نکته سوم:

همانطور که پیداست، نویسنده، داستانی خیالی را درباره جبرئیل و حضرت محمد صلی الله علیه و آله می پروراند تا از این طریق، هم پیامبر و جبرئیل را تحقیر کند و هم اعتبار قرآن و اسلام را زیرسوال ببرد. در این فراز، وی به شکل استدلالی این مطلب را مطرح نکرده و صراحتا برای مطالب دروغین‌اش، مستندی بیان نکرده است؛ اما همانطور که محققان متذکر شده اند، وی این داستان را با الهام از افسانه غرانیق، پرورانده است. از این رو، لازم است این افسانه را مورد نقد و بررسی قرار دهیم.

افسانه غرانیق، داستانی است که طبری و برخی دیگر از مورخان و مفسران مسلمان، در برخی از آثار خود به آن اشاره کرده اند. بنا بر آنچه طبری نقل کرده، بعد از فشار مشرکان مکه به پیامبر و یارانشان، ایشان انتظار داشت تا خداوند آیاتی نازل کند که میان مشرکان و مسلمانان نزدیکی ایجاد شود تا اینکه پیامبر آیاتی را دریافت و ابلاغ کرد و بنا بر آن آیات، بت های مشرکان نیز مورد ستایش قرار گرفته و دارای مقام شفاعت دانسته شدند. بعد از قرائت این آیات، مشرکان و مسلمانان با هم سجده گذاردند و میانشان آشتی شد. اما همان شب جبرئیل بر پیامبر نازل شد و به او متذکر شد که این آیات را شیطان به او القاء کرده است و باید آنها را تکذیب کند.(9)

محققان مسلمان در نقد افسانه غرانیق، به مطالب متنوعی اشاره کرده اند؛ از جمله اینکه:

اولا این مطلب با آیات قرآن در تعارض است چرا که بنا بر این افسانه، شیطان بر پیامبر مسلط شده و او را به اشتباه انداخته است و آیاتی را به اشتباه به خدا نسبت داده است؛ در حالیکه بنا بر آیات قرآن، شیطان بر بندگان خاص خدا سلطه ای ندارد(10) و پیامبر غیر از آنچه بر او وحی شده، چیزی نمی گوید.(11)

ثانیا طبری این افسانه را به نقل از محمد بن کعب قرظی، از یهودیان بنی قریظه می داند، و روشن است که نقل یک یهودی، چندان معتبر نیست؛ چرا که یهودیان، پیامبر اسلام را پیامبر دروغین می دانستند و انگیزه زیادی برای جعل تاریخ به منظور تحقیر پیامبر و تضعیف اسلام داشتند.

ثالثا این روایت در هیچ یک از منابع معتبر روایی اهل سنت (مثلا صحاح سته) و شیعه امامیه (کتب اربعه) نیامده است و این امر، نشانگر این مهم است که راویان مسلمان، افسانه بودن این داستان را به خوبی درک کرده و حتی از گزارش این روایت به عنوان روایت ضعیف نیز خودداری کردند.

رابعا اگر این داستان واقعی می بود، باید بسیاری از مورخانی که مقدم بر طبری بودند، به آن اشاره می کردند؛ در حالیکه ابن اسحاق از مورخان نامدارِ جهان اسلام، هیچ اشاره ای به این داستان و افسانه نکرده است.

خامسا سلسله ی نقل این حدیث به هیچ کدام از اصحاب پیامبر نمی رسد و نهایتا به تابعان می رسد یعنی کسانی که پیامبر را مستقیما ندیده اند و شاهد این داستان نبوده اند.(12)

با این توضیحات، مشخص می شود که داستان غرانیق، افسانه ای است که یهودیان برای فتنه‌اندازی جعل کرده اند و برخی از مورخان مسلمان، با ساده انگاری، آن را در کتاب های خود نقل کرده و همین امر، بهانه ای شد برای سوءاستفاده سلمان رشدی برای بازتولید این افسانه و تضعیف اعتبار قرآن و آموزه های اسلامی.

نکته چهارم:

بعد از نقد مهمترین فراز از کتاب «آیات شیطانی»، اینک به اختصار، چرایی نظر امام خمینی و بسیاری از فقیهان مسلمان، درباره «اعدام» سلمان رشدی را توضیح می دهیم.(13)

سلمان رشدی چون از خانواده ای مسلمان بوده و پس از مسلمانی، از اسلام خارج شده و در جبهه اسلام‌ستیزان قرار گرفته و با الهام از افسانه یهودی و با کمک ناشر یهودی، رُمانی علیه اسلام نگاشته است،(14) از زمره دشمنان اسلام و جامعه اسلامی به حساب می آید و چون از نظر فقهی نیز «مرتد فطری» می باشد که از روی دشمنی از اسلام خارج شده، مستحق «اعدام» می باشد.(15)

اینکه در تقابل با او، به نقد علمی بسنده نمی کنیم، به این جهت است که اساسا سلمان رشدی و جریان حامیِ او، صرفا درصدد اظهارنظر علمی درباره اسلام نبودند تا با نقد علمی آن کتاب، کار به پایان برسد؛ بلکه سلمان رشدی و کتابش، بخشی از جریان فتنه علیه اسلام و جامعه اسلامی بودند که اگر برخورد کوبنده امام خمینی ره و اعتراضات مسلمانان نبود، این جریان مراحل بعدی فتنه خود را با شدت و قدرت بیشتر، پیش می بُرد.

نتیجه:

کتاب «آیات شیطانی» یک کتاب تاریخی و علمی نیست بلکه یک رُمان خیالی با الهام از افسانه ها و مجعولات یهودی برای توهین به پیامبر اسلام و یاران و خانواده ایشان است. این کتاب با هدف دشمنی با اسلام نوشته شده و به همین جهت از سوی بسیاری از نهادهای غربی مورد توجه و تشویق قرار گرفت و جایزه های متعددی دریافت نمود. با توجه به اینکه نقد این کتاب به شکل کامل در این نوشتار ممکن نبود، به اختصار به نقد افسانه غرانیق پرداختیم و نشان دادیم چطور یک افسانه دروغین که برساخته یهودیان بوده، دستمایه سلمان رشدی شده تا از این طریق، اعتبار تعالیم دین اسلام را تضعیف نماید. برخورد کوبنده با سلمان رشدی، به سبب ارتداد و دشمنی او با اسلام و همراهی با جریان فتنه است و تاثیر بسزائی در جلوگیری از اقدامات مشابه داشت و خواهد داشت.

کلمات کلیدی: کتاب «آیات شیطانی»، سلمان رشدی، افسانه غرانیق، مرتد فطری.

پی نوشت ها:

  1. زاغیان، مریم، هجمه سلمان رشدی و ادامه استراتژی اسلام ستیزی در غرب، فصلنامه 15خرداد، 1388ش، شماره 19، ص85.
  2. زاغیان، هجمه سلمان رشدی و ادامه استراتژی اسلام ستیزی در غرب، ص89-90؛ رضوانی، علی اصغر، بررسی حکم امام خمینی قدس سره درباره سلمان رشدي، قم، مسجد مقدس جمکران/ مرکز تحقیقات رایانه‌ای قائمیه اصفهان، 1388ش، ص108.
  3. برای نمونه، امام خمینی ره، سلمان رشدی را محکوم به اعدام دانستند.(امام خمینی، سید روح الله، صحیفه امام: فتوای قتل سلمان رشدی، نویسنده کتاب کفرآمیز آیات شیطانی‏، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ص263)
  4. برای مطالعه بیشتر، رک: رضوانی، بررسی حکم امام خمینی قدس سره درباره سلمان رشدي، ص 108
  5. رشدی، سلمان، آیه های شیطانی، ترجمه روشنک ایرانی، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا، ج2، ص290.
  6. رضوانی، بررسی حکم امام خمینی قدس سره درباره سلمان رشدی، قم، ص103-105.
  7. پارسا، فروغ، روحانیت مسیحی و تداوم رویکرد جدلی نسبت به قرآن کریم، در مجله بینات، تابستان ۱۳۸۹ش، شماره 66، ص146.
  8. رشدی، آیه های شیطانی، ج1، ص92-93.
  9. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، موسسه الاعلمی، بی‌تا، ج2، ص75.
  10. سوره حجر، آیه 42: « بر بندگانم تسلّط نخواهى يافت؛ مگر گمراهانى كه از تو پيروى مى‏كنند.»
  11. سوره حاقه، آیات 44-47: « اگر او سخنى دروغ بر ما مى‏بست،  ما او را با قدرت مى‏گرفتيم، سپس رگ قلبش را قطع مى‏كرديم، و هيچ كس از شما نمى‏توانست از(مجازات) او مانع شود.»
  12. تابان، جعفر، توطئه غرانیق، فصلنامه دین و سیاست، زمستان 1383ش، شماره 2، ص80-81.
  13. امام خمینی، سید روح الله، صحیفه امام: فتوای قتل سلمان رشدی، نویسنده کتاب کفرآمیز آیات شیطانی‏، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ص263.
  14. زاغیان، هجمه سلمان رشدی و ادامه استراتژی اسلام ستیزی در غرب، ص85-90.
  15. قدردادن قراملکی، محمدحسن، پاسخ هاى متفاوت به حکم مرتد، مجله علوم سیاسى، 1381ش، شماره 18؛ امام خمینی، روح الله، تحریر الوسیله، ترجمه علی اسلامی، تهران، دفتر انتشارات اسلامى، ج 4، ص11-12 و ص243.