پاسخ ارائه شده به سؤالِ یک پرسشگر با مشخصات خاص است. در صورتی که سؤال یا ابهامی برای شما ایجاد شده از طریق درگاه های پاسخگویی پیگیری فرمائید.
بدن مثالی شبیه بدن دنیوی و عنصری است با این تفاوت که فقط ماده ندارد و متأثر از اعمالی که در دنیا داشته، شکل و شمایلش تا حدودی تغییر کند.

پرسش:
در کتابهای دینی خوندم که ما علاوه بر بدنی که میبینیم، دارای جسم مثالی هستیم که مادی نیست و در برزخ به زندگیش ادامه میده. سوالم اینه که این جسم مثالی، شبیه به بدن مادی ما است و همین شکل و شمایل ما رو داره؟ اگربه همین شکل و شمایل هست، نقص و ایرادات اون رو هم داره یا میشه شکلش رو عوض کرد؟ اگر به همین شکل و شمایل نیست، چطور وارد برزخ میشه همه اونو بجا می آورند؟!
 

پاسخ:
مقدمه:
درباره بدن برزخی تفسیرها و تبیین‌های مختلفی از سوی اندیشمندان مسلمان ارائه‌شده‌اند و همه آن‌ها دراین‌باره بر یک نظر نیستند. دست‌کم پنج نظریه در این مورد ارائه‌شده است که عبارت‌اند از: نظریه بدن دنیوی،‌ نظریه بدن مثالی، نظریه ثنویت بدن برزخی، نظریه تجسد روح و انکار بدن برزخی. (۱) در ادامه به توضیح و بررسی این مطالب می‌پردازیم:
نکته اول:
یکی از نظرات درباره بدن برزخی، نظریه بدن دنیوی است. از این منظر، بدن برزخی همین بدن عنصری این دنیاست. این دیدگاه خود به دو دیدگاه فرعی تقسیم می‌شود: الف: بدن برزخی عین بدن دنیوی است. گفته‌شده سید مرتضی و سدید الدین حِمَّصی رازی، از متکلمان شیعی قرن هفتم قمری، این نظریه را تأیید کرده‌اند. ب: بدن برزخی بعضی از اجزاء بدن دنیوی (اجزاء‌ اصلی) است. این نظریه را به پیروان بنی‌هاشم معتزلی نسبت داده‌اند.
برخی همچون حکیم ملانعیما عرفی طالقانی،‌ از حکمای قرن یازدهم، نظریه سوم (نظریه ثنویت بدن برزخی) را پذیرفته است. وی در کنار پذیرش بدن مثالی در عالم برزخ، تعلق نفس به اجزاء اصلی بدن دنیوی را نیز لازم شمرده است.
 مرحوم شیخ حسین نقابی میانجی در تأیید نظریه چهارم (تجسد روح)، بعد از بررسی برخی روایات، چنین نتیجه می‌گیرند که مدلول صریح روایات مذکور این است که خود ارواح مؤمنان به‌صورت و سیمای انسان قبل از مرگ درمی‌آیند. ارواح مؤمنان چون مخلوق لطیف هستند، بعد از مفارقت از بدن، بنا به‌تصریح روایات، به اذن خدا در شکل و سیمای بدن خود درمی‌آیند. شیخ مجتبی قزوینی در کتاب بیان الفرقان نیز از این نظریه طرفداری کرده است.
منکران بدن برزخی همچون فیلسوفان مشایی، ازآنجاکه معاد را منحصر در معاد روحانی دانسته‌اند، برزخ را نیز برزخ روحانی می‌دانند و بدن برزخی را منکرند. اینان برآنند که روح می‌تواند بدون احتیاج به بدن، لذت‌ها و درد و رنج‌های برزخی را به‌گونه‌ای که مناسب با تجرد آن باشند، درک کند. ازاین‌رو نیازی به بدن ندارد.(۲) ازآنجاکه سؤال پرسشگر محترم درباره بدن مثالی است،‌ در نکات بعدی، نظریه دوم به‌صورت مفصل‌تر توضیح داده می‌شود.
نکته دوم:
برخی از فلاسفه و علما همچون ملاصدرا، (۳) کاشف الغطاء، علامه طباطبایی، امام خمینی و... معتقدند که انسان مرکب از سه چیز است: روح مجرد، بدن مادی و یک بدن (جسم) مثالی. بدن مثالی شفاف¬تر و لطیف‏تر و رقیق‏تر از هوا است و واسطه و رابط میان روح مجرد و بدن مادی است.(۴)
جسم و بدن مثالی که به آن بدن یا جسم اثیری نیز گفته می‌شود، (5) برخی از ویژگی‌های جسم مادی دنیوی مانند شکل و اندازه و رنگ و ابعاد و... را دارد و ازنظر شکل و قیافه کاملاً مشابه بدن دنیوی است؛ اما به جهت اینکه ماده عنصری ندارد، لطیف‌تر بوده و فاقد محدودیت‌های زمانی و مکانی است و تغییر نمی‌پذیرد. (6) بدن مثالی نه به‌کلی مجرد است و نه مادى محض است؛ بلكه داراى يك نوع تجرد برزخى و مثالی است (7) چیزی شبیه صور و اشباح ذهنى یا آنچه در خواب و رؤیا می‌بینیم. شكى نيست انسان در اين دو موقف با يك سلسله شبح‌ها و صور و اجسامى سروکار دارد، كه همگى از آثار و خواص جسم برخوردارند، امّا ماده جسمانى و عنصری ندارند. انسان در یک‌لحظه صورت شهر تهران را با تمام ابعاد و خصوصياتش در ذهن خود مجسم مى‌كند یا در خواب می‌بیند. آنچه در ذهن او وجود دارد یا در خواب می‌بیند، فاقد ماده است، امّا صورت و شكل و رنگ و بُعد اجسام را دارد.(8) بدن مثالی به جهت ماده نداشتن، طبعاً قوانین ماده عنصری در آن جاری نیست و با چشم سردیده نمی‌شود. بدن‌های مثالی در برزخ، دارای شادی و خوشحالى و غضب و نگرانى هستند و لذات و آلام را درک می‌کنند.(9)
نکته سوم:
براهین عقلی و فلسفی و نقلی بر اثبات بدن مثالی (برزخى یا اثیری) ارائه‌شده است.(10) ازجمله در روایتی امام صادق (ع) می‌فرماید: «چون خداوند روح مؤمنی را قبض کند این روح در کالبدی همچون کالبدی که در دنیا داشت، قرار می‌گیرید و در آن متنعم است (می‌خورد و می‌آشامد) و چون تازه‌واردی به آن‌ها رسد، او را به همان صورتى که در دنیا بوده می‌شناسد».(۱1) آن حضرت همچنین فرمود: «ارواح مؤمنان در بدن‌هایی مثل بدن دنیوی‌شان قرار می‌گیرد».(۱2)
علامه مجلسي مي‌گويد: «با ورود بدن مثالي در اخبار معتبر كه به‌واسطه اخبار مستفيضه تأييد مي‌شوند، چاره‌ای جز پذیرش آن نیست».(۱3) آیت‌الله سبحانی تعلق روح به بدن مثالی در عالم برزخ را اعتقاد و باور همه متکلمان مسلمان دانسته است. (۱4) ملاصدرا و غالب فلاسفه صدرایی پس از ملاصدرا نیز بدن برزخی را بدن مثالی دانسته‌اند. (۱5) آیت‌الله سبحانی نیز با پذیرش بدن مثالی، می‌نویسد: «با توجه به رواياتى كه قبلاً يادآور شديم كه در آن‌ها واقعيت برزخ و قبر يكى قلمداد گرديده است طبعاً مسئله سؤال و فشار و عذاب قبر همگى مربوط به بدن ديگر غير از بدن عنصرى خواهد بود، بدنى كه متناسب با حيات برزخى باشد كه در اصطلاح متكلمان به آن بدن يا قالب «مثالى» گفته می‌شود و در روايات نيز همين تعبير درباره آن واردشده است.»(۱6)
نکته چهارم:
باوجوداینکه بیشتر علما اصل بدن مثالی را پذیرفته‌اند، اما اختلافاتی در میان طرفداران آن‌ها وجود دارد. اندیشمندان مسلمان درباره اینکه بدن مثالی که در عالم برزخ هست، آیا مثال منفصل است یا متصل، (۱7) اختلاف‌نظر دارند.
مثال متصل: ازنظر برخى از فلاسفه بدن مثالى از شئون نفس و مخلوق و آفريده او است و نفس با خالقيت خاصى كه در اين جهان و در جهان ديگر دارد، چنين بدنى را از طريق تصور مى‌آفريند و مدتى با آن به سر می‌برد تا رستاخيز الهى و قیامت کبری تحقق پذيرد. (۱8) این نظریه، نظریه ملاصدراست. ازنظر وی، تمام حوادث برزخ مربوط به بدن مثالی است؛‌ اما بدن مثالی که نفس، خالق و مبدع آن است. (۱9) گفته‌شده نظریه مثال متصل، به شخصی بودن عالم برزخ منجر می‌شود و مخالف روایات و عقل است. (20)
مثال منفصل: به گفته سید محمدحسین حسینی طهرانی، از شاگردان علامه طباطبایی، عالم برزخ را عالم مثال منفصل می‌گویند؛‌ چون مثال متّصل همان است كه در انسان خاكى، بين بدن و طبع او و بين عالم نفس او موجود است و آن مجموعه قواى ذهنيّه اوست؛ اما وقتی‌که انسان از دنيا می‌رود، عالم ذهنش به عالم مثال كلّى مى‏پيوندد، لذا عالم ذهن را مثال متّصل و عالم مثال کلی و برزخ را مثال منفصل گويند؛ بنابراین عالم برزخ و بدن‌های مثالی، مثال منفصل هستند. (21)
نکته پنجم:
درباره شکل و شمایل بدن مثالی نیز باید به این نکته توجه داشت که چون بدن مثالی، شبیه به بدن دنیوی است و عین آن نیست، بعید نیست که بسیاری از نواقص و حالات مربوط به بدن دنیوی را نداشته باشد؛ مثلاً کسی که دارای چاقی زیاد است یا بینایی خود را ازدست‌داده، احتمالاً در آخرت این حالات و نواقص مربوط به بدن مادی را نداشته باشد. درواقع، بدن مثالی متناسب با عالم مثال و برزخ است و از نواقص و محدودیت‌های عالم ماده به دور است.
مطلب بعدی درباره شکل و شمایل بدن مثالی -که از متون دینی و دلایل عقلی به دست می‌آید ازاین‌قرار است که: اعمال آدمی، تأثیر خویش را بر شکل و شمایل بدن مثالی به‌جا می‌گذارد (22) تا جایی که در روایات واردشده که «اهل بهشت همه (مرد و زن) جوان محشور می‏شوند (و در بین آن‌ها پیرمرد و پیرزن وجود ندارد)»؛ (23) یا در روایت دیگری واردشده «بهشتیان مانند جوانانی زیبا و نورانی وارد بهشت می‌شوند».(24) افزون بر اعمال نیک، اعمال زشت و بد آدمی نیز در شکل و شمایل بدن مثالی مؤثر خواهند بود؛ چنانکه در متون دینی آمده که فتنه گران به شکل بوزینه، رباخواران به شکل خوک و متکبران به شکل مورچه محشور می‌شوند.(25) ظاهراً این تغییر شکل در جسم و بدن مثالی، به‌گونه‌ای است که شخص همچنان قابل‌شناسایی است؛ شبیه به کاریکاتوریست که در کاریکاتور، شکل و شمایل یک فرد را تغییر می‌دهد؛ اما همچنان آن را نزدیک به چهره واقعی فرد درمی‌آورد به‌گونه‌ای که دیگران با دیدن کاریکاتور می‌فهمند که این تصویر ناظر به چه کسی است.
نتیجه:
با توجه به مطالب فوق، روشن شد که بدن مثالی شبیه بدن دنیوی و عنصری است با این تفاوت که فقط ماده ندارد و بعید نیست که نواقص و حالات مربوط به بدن مادی را نداشته باشد و در عوض، متأثر از اعمالی که در دنیا داشته، شکل و شمایلش تا حدودی تغییر کند. البته همان‌طور که بیان شد، بدن مثالی تنها نظریه درباره بدن برزخی نیست و نظریات دیگری هم وجود دارد که بر اساس آن‌ها، به سؤالات فرعیِ موجود در پرسش، پاسخ‌های متفاوتی ارائه خواهد شد.
کلمات کلیدی:
برزخ، بدن برزخی، بدن مثالی، تجسد روح.
پی‌نوشت‌ها:
1.    ملایری، موسی، نظریه‌های بدن برزخی:‌ بررسی و نقد، دو فصلنامه پژوهش دینی، شماره ۲۱، پاییز و زمستان ۱۳۸۹ ش، ص ۱۱۰.
2.    برای آگاهی از این نظریه‌ها و اشکالات آن‌ها نگاه کنید به: ملایری، موسی، نظریه‌های بدن برزخی: بررسی و نقد، ص ۱۱۰-۱۲۲.
3.    صدرالمتألهين‏، محمد بن ابراهیم، العرشية، تصحيح غلامحسين آهنى، تهران، انتشارات مولى‏، 1361، صص 239 و 240.
4.    فاضل مقداد، اللوامع الإلهية في المباحث الكلامية، تحقيق و تعليق از شهيد قاضى طباطبائى‏، قم، دفتر تبليغات اسلامى‏، چاپ دوم، 1422 ق‏، بخش تعلیقات، ص 553.
5.    فاضل مقداد، اللوامع الإلهية في المباحث الكلامية، ص 553.
6.    نگاه کنید به: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه،‌ تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ دهم، ‌۱۳۷۱ ش، ج ۱۴، ص ۳۲۳؛ حسینی طهرانی، سید محمدحسین، معاد شناسى، مشهد، نور ملکوت قرآن، چاپ اول،‌۱۴۲۳ ق، ج‏2، ص 16۱؛ ملایری، موسی، نظریه‌های بدن برزخی: بررسی و نقد، ص ۱۱۵.
7.    مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه،‌ ج ۱۴، ص ۳۲۳.
8.    سبحانی، جعفر، منشور جاوید، قم، مؤسسه امام صادق (ع)، چاپ اول، ۱۳۸۳ ش، ج ۱۰، ص ۲۲۳ و ۲۲۴.
9.    مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه،‌ ج ۱۴، ص ۳۲۳؛ حسینی طهرانی، سید محمدحسین، معاد شناسى، ج‏2، ص 16۱.
10.    فاضل مقداد، اللوامع الإلهية في المباحث الكلامية، ص 553.
11.    کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ چهارم، 1407 ق. ج 3، ص 245، ح 6.
12.    کلینی، الکافی، ج ۳، ص 244، ح 1.
13.    مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، ‌دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ ق، ‌ج ۶، ص 271.
14.    سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج ۵، ص ۳۳۸.
15.    ملایری، موسی، نظریه‌های بدن برزخی: بررسی و نقد، ص ۱۱۶.
16.    سبحانی، جعفر، منشور جاويد، ج 5،‌ ص 335.
17.    موجودات مثالي به دودسته تقسيم می‌شوند: يكي عالم مثال منفصل كه يكي از مراتب عيني عالم و از درجات هستي است، ديگري عالم مثال متصل كه مخلوق قوه خيال انسان و در قلمرو نفس انسان است. مثال متصل را نفس انسان خلق می‌کند؛‌ ولی مثال منفصل خارج از نفس است و نفس در آن دخیل نیست.(ملایری، موسی، نظریه‌های بدن برزخی: بررسی و نقد، ص ۱۱۵).
18.    سبحانی، جعفر، منشور جاويد، ج 5،‌ ص 339.
19.    ملایری، موسی، نظریه‌های بدن برزخی: بررسی و نقد، ص ۱۱۵.
20.    ملایری، موسی، نظریه‌های بدن برزخی: بررسی و نقد، ص ۱۱۷.
21.    حسینی طهرانی، سید محمدحسین، معاد شناسى، ج‏2، ص 16۲.
22.    عبودیت، عبدالرسول، درآمدی به‌نظام حکمت صدرائی، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1392 ش، ج 3، ص 135.
23.    طبرسی، احمد بن علی، احتجاج، انتشارات اسوه، تهران، [بی‌تا]، ج 2، ص 478.
24.    ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی‌طالب، قم، مؤسسه انتشارات علامه، ۱۳۷۹ ق، ج ۱، ص ۱۴۸.
25.    فيض كاشاني، محسن، علم‌الیقین، قم، نشر بيدار، بی‌تا، ج 2، ص 908؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، ‌دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ ق، ج 7، ص 216.