کیان

چرا ابوعمره و کیان در واقعه ی کربلا حضور نداشتند؟

پاسخ:
نسبت به پيشينه ابو عمره كه همان كيسان است. اما در فيلم مختار از او به كيان تعبير شده، همين مقدار در تاريخ بيشتر نيافتيم كه وي مشاور مختار بوده و مسئول شرطه هاي حكومت وي بوده، نيز در انتقام از قاتلان كربلا شدت عمل به خرج مي داده.(1) نسبت به قبل از قيام مختار با تحقيقي كه به عمل آمد مطلبي يافت نشد كه او در كجا بوده و چه مي كرده، اصلا او آگاه به حركت امام به سوي كوفه و گرفتار شدن امام در كربلا شده يا نه، چه بسا آگاه نشده است و يا اگر آگاه شده امكان همراهي با امام را نداشته، به هر روي مطلبي را در اين باره نيافتيم. اما لازم است بدانيد بسياري از خواص مانند عبد الله بن جعفر و غيره توفيق همراهي با امام حسين را نداشتند. كيان كه جاي خود را دارد.
صاحب تنقيح المقال معتقد است امام حسين (ع) در مدينه يا مكه فردي را مكلف به همراهي نكرد. او مي نويسد: امام حسين هنگامي كه از حجاز به طرف عراق حركت كرد، خود مي دانست كه به فيض شهادت خواهد رسيد، ولي به ظاهر، به قصد جنگ و نبرد مسلحانه حركت نكرد، تا بر همه ي مكلفين واجب شود كه به عنوان جهاد، با او همراه شوند؛ بلكه بر اساس وظيفه ي خود، يعني به دست گرفتن رهبري ظاهري و پيشوايي مردم، كه حضرتش را دعوت كرده بودند، حركت كرد. در اين صورت بر ديگران واجب نيست كه با او هم سفر شوند و اگر كسي هم همراهي نكند، گناهي را مرتكب نشده است. آري گناهكار فردي است كه در قيام كربلا و محاصره ي امام حسين در روز عاشورا حضور داشته و با آن حال از امام تخلف كرده، به ياري حضرتش نشتافته است.
اما كساني كه در حجاز بودند و از همان اول با امام نيامدند، از ابتدا مكلف به حركت و همراهي با امام نبودند و عدم همراهي آنان تخلف و موجب فسق و گناه آنان نيست. مامقاني پس از بيان اين مقدمات مي گويد:
بنابراين، تعدادي از صالحان و خوبان بودند كه در آن هنگام، شرف شهادت براي آنان نوشته نشده بود و در حجاز ماندند و شكي نيست كه احدي در عدالت آنان ترديدي نداشته است. پس نيامدن محمد حنفيه و عبدالله جعفر به علت سرپيچي يا انحراف ايشان نبوده است. (2)

پي نوشت ها:
1. الأخبار الطوال، الدينوري، ج 1، ص 289و292، 1960، دار إحياء الكتب العربي، منشورات شريف الرضي، الطبعة الأولى 1960 القاهرة.
2. تنقيح المقال في علم احوال الرجال، مامقاني، عبدالله، ص‏112، بي جا، مطبعة الحيدرية؛ بحارالانوار، ج 42، ص 81 .
موفق باشید.

حقیقت وجود کیان ایرانی

در سایت مختار نامه آمده است:
کیان نام واقعی او در تاریخ «کیسان ابوعمره» است اما این شخصیت ملقب به «کیان» بوده است. چنین شخصیتی با تمام ویژگی های موجود در سریال همواره در کنار مختار حضور داشته و به هیچ وجه تخیلی نیست.(1)
اما منبعي را ارائه نكرده است.
در اين بين به منابع رجالي و تاريخي كه مراجعه نموديم، به نام كيان، شخصيتي كه جزو همراهان و سربازان مختار باشد برخورد نكرديم.
نيز در باره شخصی به نام کیسان كه آيا ابوعمره همان همراه و سرباز دلاور مختار است يا خود مختار، به اختلافاتي در اين باره برخورديم.
اما در كتب تاريخي بسياري نيز از وجود شخصيتي به نام كيسان (ابو عمره)در كنار مختار سخن به ميان آورده است.
مختار مسئوليت نيروي نظامي خويش را به كيسان ابو عمره داد تا با ساماندهي آنان به جنگ با قاتلان حسين(ع) برخيزند.(2)
مرحوم كشي نيز بيان مي كند: كيسان از جمله كساني بود كه كه همراه با مختار به جنگ با قاتلان حسين پرداخت. وي صاحب سرّ مختار بود و با قاتلان حسين شدت عمل خاصي داشت كه براي كوفيان مثل شده بود.(3)
دينوري مي گويد: عمر بن سعد با جمعي از همراهان مسير بصره را در پيش گرفتند. مختار جمعيتي را در پي آن ها به سوي بصره گسيل داشت. (4) جماعت همراه عمر سعد گريخته اما عمر سعد را دستگير كردند و نزد مختار آوردند. مختار پس از شكر و سپاس الهي رو به كيسان( ابو عمره) نمود و به او دستور قتل عمر بن سعد را داد(5)و كيسان از او گردن زد.(6)
ميرزا أبو الفضل تهراني نيز در باره به درك رسيدن شمر مي نويسد:
از ابن الشيخ رضى الله عنهما نيز موجود است كه شمر بن ذى الجوشن را كيسان ابوعمره در باديه اسير كرده و به خدمت مختار گسيل داشت، به وى فرمود تا گردنش را بزدند، و ديگى مملو از روغن به غليان آوردند و وى را در او بيفكند و يكى از موالى آل حارثة بن مضروب سر و روى او را لگد كوب كرد (7).
پي نوشت ها:
1. http://www.mokhtarnameh.com/faq1/326...-10-59-34.html
2.الأخبار الطوال، الدينوري، ج 1، ص 289و292، 1960، دار إحياء الكتب العربي، منشورات شريف الرضي، ، الطبعة الأولى 1960 القاهرة؛
الكامل في التاريخ، ابن الأثير، ج 4، ص 226 - 227، 1966م، دار صادر - دار بيروت؛
البداية و النهاية، ابن كثير، ج 8 ف ص 294، 1408 - 1988 م، دار إحياء التراث العربي - بيروت.
3.قاموس الرجال، شيخ محمد تقي التستري، ج 10، ص8، مؤسسة النشر الإسلامي، 1422، به نقل از كشي، ص 125 - 128؛
معجم رجال الحديث، آیه الله خوئي، ج 19، ص 104 - 105، 1992 م ؛
بحار الأنوار، علامة مجلسي، ج 45، ص 345، 1983 م، مؤسسة الوفاء - بيروت، دار إحياء التراث العربي.
4.تاريخ مدينة دمشق، ابن عساكر، ج 52، ص 131، 1415، دار الفكر للطباعة و النشر والتوزيع - بيروت.
5.الأخبار الطوال، دينوري، ص 301، 1960، دار إحياء الكتب العربي.
6.أصدق الأخبار، سيد محسن الأمين، ص 74 - 1331، مطبعة العرفان - صيدا، منشورات مكتبة بصيرتي - قم.
7.شفاء الصدور في شرح زيارة العاشور (فارسي) حاج ميرزا أبي الفضل طهراني، ج 1، ص 374و ص 378.