خدای رخنه‌پوش

تمثیل خدای ساعت‌ساز با این اشکال روبرو است که معلول را مستقل از علت تصویر می‌کند،درحالی‌که رابطه علیت، وابستگی دائمی معلول به علت را در پیدایش و بقا می‌طلبد.

پرسش:

کدام تصویر از خدا درست است: خدای ساعت‌ساز یا خدای رخنه‌پوش؟

پاسخ:

ادیان و فرهنگ‌های مختلف برای توصیف خدا و رابطه او با جهان، از تمثیلات و استعاره‌های مختلفی استفاده کرده‌اند. در این میان دو استعاره «خدای ساعت‌ساز» و «خدای رخنه‌پوش»، میان گروهی از فیلسوفان و اندیشمندان و دین‌داران، از شهرت فراوانی برخوردار شده است. هر یک از این استعاره‌ها بیان‌کننده نگرش خاصی به خدا و رابطه او با جهان است. در ادامه به بررسی انتقادی این دو استعاره خواهیم پرداخت.

نکته اول: خدای ساعت‌ساز

«خدای ساعت‌ساز» استعاره و تمثیلی است در دوران جدید که اولین بار توسط دئیست‌ها (گروهی از خداباوران) ارائه شد. این استعاره، در درجه اول بر این نکته تأکید دارد که جهان همانند ساعتی دقیق و زیبا است. ازآنجاکه هیچ ساعتی بر اساس بخت و تصادف بوجود نمی‌آید و نشان‌دهنده علم و هنر سازنده خود است، جهان هستی نیز نشانه عالم بودن و هنرمند بودن خالق آن است. در درجه دوم این استعاره بر این نکته تأکید دارد که همانند ساعت که بعد از ساخت، به کار خود ادامه می‌دهد و دیگر نیازی به ساعت‌ساز ندارد، جهان هستی نیز همانند ساعت، پس از ساخته‌شدن (آفرینش) و به کار افتادن، از سازنده‌اش یعنی خداوند، بی‌نیاز است و مستقلاً وجودش استمرار دارد و کار می‌کند.(1)

نکته دوم: بررسی انتقادی

این تمثیل و استعاره و تصویرپردازی از خدا، علی‌رغم مزایایی که دارد، با اشکالات جدی روبرو است؛ ازجمله اینکه، در این تصویر، معلول با عدم دخالت و یا حتی با از بین رفتن علت خود، به حیاتش ادامه داده و کارکرد خود را حفظ می‌کند؛ درحالی‌که رابطه علیت، به معنای دقیق کلمه، وابستگی وجودیِ معلول به علت است و این وابستگی معلول به علت، همیشگی است یعنی هم در ابتدای وجود (علت موجده) است و هم در ادامه حیات و فعالیت آن (علت مبقیه).(2) از این نظر، معلول (همان مخلوق و آفریده)، هستی و قدرت و اثری که دارد، همگی از خدا است. برای تقریب به ذهن، می‌توان به رابطه برق و روشنایی لامپ اشاره کرد که برق هم در روشن شدن و هم در روشن ماندن لامپ، مؤثر است. اگر لحظه‌ای برق نباشد، روشنایی نیست؛ اگرچه برق خودش دیدنی نیست، اما این‌طور در روشنایی و دیدن، مؤثر است. بر این اساس، جهان نیز درگرو خدا است؛ هم در لحظه پیدایش و هم در لحظه‌لحظة بقا.(3)

نکته سوم: خدا رخنه‌پوش

اصطلاح خدای رخنه‌پوش یکی از استعاره‌های مربوط به خدا در جهان مدرن است. باآنکه در طول تاریخ رگه‌هایی از این استعاره را می‌توان یافت، اما در دنیای مدرن این اصطلاح به نام نیوتن پیوند خورده است. نیوتن اعتقاد داشت که خداوند صرفاً علت اولی در آفرینش جهان نیست بلکه او نقش مستمری در تعادل بخشی به کائنات و ازجمله منظومه شمسی دارد. ازنقطه‌نظر نیوتن هیچ‌گونه تبیین علمی برای مسیر گردش سیارات وجود ندارد؛ زیرا از دیدگاه او مدارهای هم صفحه با توجه به‌سرعت و جهت واحد سیارات با علل طبیعی توجیه‌ناپذیر است و می‌گفت بی‌نظمی‌های مداومی درحرکت آن‌ها هست که اگر خدا گاه‌گاه در آن‌ها دخالت و تصحیح نکند، بر روی‌هم انباشته می‌شود. وانگهی خدا نمی‌گذارد ستارگان براثر جاذبه گرانشی به هم برخورد کنند و بر روی یکدیگر بیفتند.(4) به‌عبارت‌دیگر خداوند در استعاره خدای رخنه‌پوش، مشکلات و رخنه‌های ایجادشده در دنیا که به‌طور طبیعی قابل جبران‌کردن و تامین‌کردن توسط نیروهای طبیعی نیست را به‌وسیله مداخله در امور عالم می‌پوشاند و از غیب، کاری می‌کند که عالم طبیعت از روال خود خارج نشود و مسیر کمال خود را طی کند.

نکته چهارم: بررسی انتقادی

استعاره خدای رخنه‌پوش با نقدهای جدی مواجه است، زیرا خدا را تنها در نادانی‌ها و ناتوانایی‌های انسان جستجو می‌کند، نه در آگاهی‌ها و توانمندی‌ها. این نگرش، خدا را به موجودی تقلیل می‌دهد که صرفاً برای پر‌کردن خلأهای دانش بشر به کار می‌رود، درحالی‌که ممکن است علل طبیعی ناشناخته‌ای برای پدیده‌ها وجود داشته باشد. این دیدگاه به پیشرفت علم وابسته است و با افزایش دانش بشر، جایگاه خدا به‌تدریج تضعیف می‌شود. همچنین، این استعاره خدا را به ابزاری برای توضیح ناشناخته‌ها تبدیل می‌کند و از نقش او به‌عنوان خالق و نگه‌دارنده کل جهان دور می‌شود. این نگرش می‌تواند به تضعیف ایمان منجر شود، زیرا با کشف علل طبیعی، نیاز به خدا کاهش می‌یابد.(5)

نتیجه‌گیری:

بنا بر آنچه گذشت، روشن می‌شود که تمثیل خدای ساعت‌ساز با این اشکال روبرو است که معلول (جهان) را مستقل از علت (خدا) تصویر می‌کند، درحالی‌که رابطه علیت، وابستگی دائمی معلول به علت را در پیدایش و بقا می‌طلبد؛ همان‌طور که روشنایی لامپ وابسته به جریان برق است. استعاره خدای رخنه‌پوش نیز خدا را تنها در نادانی‌های انسان جستجو می‌کند و او را به ابزاری برای پر‌کردن خلأهای دانش تقلیل می‌دهد که با پیشرفت علم و دانش، ایمان دینی، در معرض تضعیف و نابودی قرار می‌دهد.

پی‌نوشت‌ها:

1. عبودیت، عبدالرسول، تحلیل و بررسی اندیشه ساعت‌ساز لاهوتی، معرفت فلسفی، پاییز 1383 ش، شماره 5، ص 32-33.

2. شیوا پور، حامد، ساعت‌ساز لاهوتی در برابر خدای رخنه‌پوش، دوفصلنامه هستی و شناخت، پاییز و زمستان 1401 ش، شماره 18، ص 82.

3. شیوا پور، حامد، ساعت‌ساز لاهوتی در برابر خدای رخنه‌پوش، دوفصلنامه هستی و شناخت، پاییز و زمستان 1401 ش، شماره 18، ص 83.

4. باربور، ایان، علم و دین، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، تهران، نشر دانشگاهی، 1384 ش، ص 51.

5. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا، 1372 ش، ج 1، ص 483-484.

برای توصیف رابطه خدا و جهان از تمثیل‌هایی مانند «خدای ساعت‌ساز» استفاده شده است. این مثال‌ها نشان می دهد جهان در پیدایش و بقای خود به خدا وابسته است.

پرسش:

برای رابطه خدا و جهان تمثیل‌های مختلفی ارائه می‌شود که با مبانی اسلامی سازگار نیست: مثل ساعت‌ساز لاهوتی یا خدای حفره‌ها و ... لطفاً چند تمثیل مناسب برای رابطه خدا و جهان ارائه کنید.

پاسخ:

مقدمه

ادیان و فرهنگ‌های مختلف در طول تاریخ برای توصیف خدا و رابطه‌ی او با جهان، از تمثیلات و استعاره‌های گوناگونی استفاده کرده‌اند. در میان این تمثیل‌ها، دو استعاره‌ی «خدای ساعت‌ساز» و «خدای رخنه‌پوش» از شهرت فراوانی برخوردار شده‌اند. بااین‌حال، هر یک از این استعاره‌ها با چالش‌ها و محدودیت‌هایی روبرو هستند. تمثیل «خدای ساعت‌ساز» جهان را به‌عنوان یک ساعت دقیق تصویر می‌کند که پس از خلق شدن، به‌طور مستقل از سازنده‌ی خود (خدا) عمل می‌کند. این تمثیل با این اشکال مواجه است که رابطه‌ی علیت را نادیده می‌گیرد؛ رابطه‌ای که وابستگی دائمی معلول (جهان) به علت (خدا) را در پیدایش و بقا می‌طلبد. از سوی دیگر، استعاره‌ی «خدای رخنه‌پوش» خدا را تنها در نادانی‌ها و خلأهای دانش انسان جستجو می‌کند و او را به ابزاری برای پر کردن شکاف‌های علمی تقلیل می‌دهد. این نگرش با پیشرفت علم و دانش، ایمان دینی را در معرض تضعیف و نابودی قرار می‌دهد.(1)

ازاین‌رو، در این نوشتار سعی می‌شود با ارائه‌ی چند مثال مناسب، رابطه‌ی خدا و جهان به‌گونه‌ای توضیح داده شود که هم به نیاز جهان به خدا در پیدایش و بقا اشاره داشته باشد و هم خدا را به ابزاری برای پر کردن خلأهای علمی تقلیل ندهد.

البته روشن است که هرگونه تمثیل و تصویرپردازی از خدا با استفاده از مثال‌های پیرامونی، محدودیت‌هایی دارد. بااین‌حال، تلاش می‌شود بهترین تمثیل‌ها ارائه شود تا اشکالات واردشده به تمثیل‌های «خدای ساعت‌ساز» و «خدای رخنه‌پوش» به این تمثیل‌ها وارد نشود. در ادامه، در قالب نکاتی به شرح این تمثیل‌ها پرداخته می‌شود.

پاسخ اجمالی

برای توصیف رابطه خدا و جهان از تمثیل‌هایی مانند «خدای ساعت‌ساز» و «خدای رخنه‌پوش» استفاده شده است؛ اما این استعاره‌ها محدودیت‌هایی دارند: اولی جهان را مستقل از خدا نشان می‌دهد و دومی خدا را به ابزاری برای پر کردن خلأهای علمی تقلیل می‌دهد. برای رفع این اشکالات، مثال‌هایی مانند «برق و نور لامپ»، «امواج و تصاویر تلویزیون»، «اراده و تصاویر ذهنی»، «نوازنده و صدای موسیقی» و «ارتعاش تارهای صوتی و امواج صوتی» ارائه شده‌اند. این مثال‌ها نشان می‌دهند جهان در پیدایش و بقا به خدا وابسته است و چیزی جدای از او نیست. در این مثال‌ها، به وابستگی دائمی جهان به خدا تأکید شده و خدا به‌عنوان منشأ اصلی جهان مطرح می‌شود.

پاسخ تفصیلی

نکته‌ی اول: برق و نور لامپ

لامپ برای روشن شدن به جریان برق نیاز دارد. بدون برق، لامپ قادر به تولید نور نیست. این مثال به‌خوبی نشان می‌دهد که جهان نیز برای وجود و بقای خود به خدا وابسته است. همان‌طور که نور لامپ در هرلحظه به جریان برق نیاز دارد، جهان نیز در هرلحظه به اراده و قدرت خدا نیازمند است. اگر جریان برق قطع شود، لامپ خاموش می‌شود؛ به همین ترتیب، اگر اراده‌ی خداوند از جهان برداشته شود، جهان نیز نابود خواهد شد. این مثال به‌سادگی و زیبایی وابستگی جهان به خدا را در پیدایش و بقا نشان می‌دهد.

 

نکته‌ی دوم: امواج و تصاویر تلویزیون

تصاویر و صداهایی که در تلویزیون مشاهده می‌کنیم، توسط امواج نامرئی منتقل می‌شوند. این امواج دیده نمی‌شوند، اما اثر آن‌ها به‌وضوح در تصاویر تلویزیون نمایان است. اگر امواج قطع شوند، تصاویر نیز ناپدید می‌شوند. این مثال نشان می‌دهد که جهان نیز مانند تصاویر تلویزیون، جلوه‌ی وجود خدا است. خداوند مانند امواج نامرئی است که جهان را در هرلحظه نگه‌داری می‌کند. بدون او، جهان نمی‌تواند وجود داشته باشد.

 

نکته‌ی سوم: اراده‌ی من و تصاویر ذهنی

تصاویری که در ذهن خود می‌سازیم، تنها با اراده‌ی ما وجود دارند. اگر به آن‌ها فکر نکنیم، این تصاویر ناپدید می‌شوند. این مثال نشان می‌دهد که جهان نیز مانند تصاویر ذهنی، وابسته به اراده‌ی خدا است. همان‌طور که تصاویر ذهنی بدون فکر ما وجود ندارند، جهان نیز بدون اراده‌ی خدا نمی‌تواند وجود داشته باشد. این مثال به زیبایی نشان می‌دهد که جهان چیزی جدای از خدا نیست، بلکه جلوه‌ی اراده‌ی اوست و در هرلحظه به او وابسته است.

 

نکته چهارم: نوازنده و صدای موسیقی

موسیقی تنها تا زمانی وجود دارد که نوازنده در حال نواختن باشد. اگر او دستانش را از ساز بردارد یا نواختن را متوقف کند، صدا نیز فوراً خاموش می‌شود. این ارتباط نشان می‌دهد که موسیقی به‌طور مستمر به عمل نوازندگی وابسته است و وجودی مستقل از نوازنده ندارد. حال، اگر این تمثیل را به جهان تعمیم دهیم، می‌بینیم که هستی نیز به اراده و قدرت خداوند بستگی دارد. خداوند، خالق و نگه‌دارنده‌ی جهان است. همان‌طور که موسیقی، تنها در جریان نواختن باقی می‌ماند، هستی نیز تنها به سبب فیض دائمی خداوند برقرار است. اگر لحظه‌ای این فیض قطع شود، جهان همچون موسیقی‌ای که نوازنده‌اش نواختن را متوقف کرده، از بین خواهد رفت. این تمثیل نشان می‌دهد که خداوند صرفاً جهان را در ابتدا خلق نکرده و سپس رهایش نکرده است، بلکه هستی در هرلحظه به او نیازمند است. پس جهان وجودی مستقل ندارد، بلکه مانند نغمه‌ای است که وابسته به نوازنده‌اش است. این درک ما را از رابطه‌ی خدا با جهان عمیق‌تر می‌کند و نشان می‌دهد که وابستگی هستی به خدا، دائمی و ناگسستنی است.

 

نکته پنجم: ارتعاش تارهای صوتی و امواج صوتی

صدا تنها زمانی به گوش می‌رسد که تارهای صوتی در حال ارتعاش باشند. اگر این ارتعاش متوقف شود، صدا نیز به‌طور کامل از بین می‌رود. این وابستگی مطلق بین ارتعاش تارهای صوتی و تولید صدا، نشان‌دهنده‌ی رابطه‌ای است که میان جهان و خداوند برقرار است. همان‌طور که صدا بدون ارتعاش وجود ندارد، هستی نیز بدون اراده و قدرت خداوند لحظه‌ای دوام نمی‌آورد. این مثال، تصویر روشنی از پیوند دائمی بین خدا و جهان ارائه می‌دهد. هستی ما همچون پژواکی است که بدون ارتعاش الهی نمی‌تواند ادامه یابد. خداوند فقط خالق آغازین نیست، بلکه استمرار وجود ما به او وابسته است، همان‌طور که صدا بدون ارتعاش لحظه‌ای باقی نمی‌ماند.

نتیجه‌گیری:

تمثیل‌های یادشده، به شکلی ساده و ملموس، رابطه‌ی خدا و جهان را توضیح می‌دهند. این مثال‌ها نشان می‌دهند که جهان نه‌تنها در پیدایش، بلکه در بقای خود نیز به خدا وابسته است. جهان چیزی جدای از خدا نیست، بلکه جلوه‌ی وجود و اراده‌ی اوست. این مفاهیم عمیق به کمک مثال‌های ساده و قابل‌فهم، برای کودکان و حتی بزرگ‌سالان جذاب و روشن‌کننده هستند. این تمثیل‌ها برخلاف استعاره‌های «خدای ساعت‌ساز» و «خدای رخنه‌پوش»، وابستگی دائمی جهان به خدا را در هرلحظه تأکید می‌کنند و خدا را به ابزاری برای پر کردن خلأهای علمی تقلیل نمی‌دهند. در عوض، این مثال‌ها وجود خدا را به‌عنوان منشأ اصلی و ضروری جهان مطرح می‌کنند و رابطه‌ی عمیق و ناگسستنی او با جهان را به زیبایی نشان می‌دهند.

پی‌نوشت:

1. برای مطالعه بیشتر، رک: عبودیت، عبدالرسول، تحلیل و بررسی اندیشه ساعت‌ساز لاهوتی، معرفت فلسفی، پاییز 1383 ش، شماره 5؛ شیواپور، حامد، ساعت‌ساز لاهوتی در برابر خدای رخنه پوش، دوفصلنامه هستی و شناخت، پاییز و زمستان 1401 ش، شماره 18.