پرسش وپاسخ

منبع و صحت حدیث؟
این حدیث در كتب روایی شیعه و سنی به دو صورت نقل شده است: 1. «علماء أمتي أفضل من أنبياء بني إسرائيل» 2. «علماء أمتي كأنبياء بني إسرائيل».

با عرض سلام درمورد منبع و صحت حدیثی سوال داشتم؟ حدیث : « برخی از علمای دین از بعضی پیامبران قوم یهود برترند »

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مركز

این حدیث در كتب روایی شیعه و سنی به دو صورت نقل شده است:

1. «علماء أمتي أفضل من أنبياء بني إسرائيل»؛

2. «علماء أمتي كأنبياء بني إسرائيل».

شیخ مفید می نویسد: از رسول خدا نقل شده: «علماء أمتي كأنبياء بني إسرائيل» و در بیش تر روایات آمده: «أفضل من أنبياء بني إسرائيل». (1)

در مورد این حدیث بحث های زیادی مطرح شده است. بعضی از عالمان اهل سنت این حدیث را معتبر ندانسته اند. ولی عالمان شیعه غالبا آن را معتبر شمرده اند.

از نظر عالمان شیعه، معصومین و امامان كه برترین عالمان امت پیامبر هستند، چون در زمره "اهل بیت" هستند كه آیه تطهیر (2) در شأنشان نازل شده و در مباهله نفس (امام علی) و فرزند رسول خدا (دیگر امامان) خوانده شده اند. (3) و دلایل فراوان دیگر، از پیامبران بنی اسرائیل حتی از اولوا العزم های آن ها برترند و اما عالمان اسلام كه به عصمت اختیاری رسیده و نور علم حقیقی وجودشان را پر كرده (البته این ها در امت اسلام قلیل هستند)، با پیامبران غیر اولو العزم بنی اسرائیل مساوی یا از آن ها برتر هستند.

البته در تبیین و توجیه این حدیث بسیار سخن گفته شده است، از جمله یكی از محققان می نویسد:

ما وقتی به حدیث «علماء امتی كانبیاء بنی اسرائیل» توجه می كنیم، نمی توانیم آن را ناظر به این عالمان دین كه می شناسیم، بدانیم؛ زیرا اینان به عصمت نرسیده اند. ممكن است لغزش هایی از آنان سر بزند و صحیح نیست خدا غیر معصوم را در ردیف معصوم قرار دهد. اگر بخواهیم بگوییم كه منظور این است كه آنان از لحاظ معرفت و علم در ردیف پیامبران هستند نیز صحیح نیست؛ زیرا ملاك ارزشمندی در درگاه خدا نه علم و...، بلكه فقط تقوا و عمل صالح است. بنابراین، باید منظور از "عالمان" در این حدیث، امامان معصوم باشد كه پیامبر آنان را یكی از "ثقلین" و عدل قرآن معرفی كرد. (2)

فخر المحققین در تبیین این حدیث آورده كه پیامبران بنی اسرائیل در درجات مختلف بودند. بعضی از آن ها فقط بر خودش مبعوث بود و بعضی فقط بر خانواده اش و بعضی بر اهل قبیله و... . (3) این گونه نبوده كه همه در مقامی قریب به حضرت موسی - علیه السلام - باشند تا مساوات یا افضلیت عالمان اسلام بر آن ها بعید شمرده شود.

بعضی گفته اند منظور از علمای امت در این حدیث فقط امامان هستند؛ زیرا در روایت از امامان داریم كه فرموده اند: «نحن العلماء وشيعتنا المتعلمون»؛ «عالمان ما هستیم و شیعیانمان متعلّم می باشند». (4)

با توجه به آنچه گذشت و ادله ای كه بر برتر بودن امامان بر انبیای اولو العزم دلالت دارد، به نظر می رسد نظر اول از همه صحیح تر است كه منظور از "علمای امت"، غیر امامان از تربیت شدگان خاص آن ها باشند (مثل سلمان فارسی و...) كه به عصمت اختیاری رسیده و نور علم و معرفت و ایمان، وجودشان را نورانی كرده و رذیلت ها را از آنان دور ساخته است. اینان همسان پیامبران بنی اسرائیل می باشند.

از مرحوم آيت الله بهجت پرسيده شد چطور مي شود كه برخي از علمای امت از برخي انبيای بني اسرائيل بالاتر باشند، ايشان فرمودند: علمای امتِ پيامبر قرآن را دارند كه مهيمن و برتر از همه كتب آسماني است؛ در حالي كه آن ها چنين كتابي را در اختيار نداشتند و اين علما در پرتو هدايت و معارف قرآن به چنين جايگاهي رسيده اند.

 

پی نوشت ها:

1. شیخ مفید، أوائل المقالات، ص 178، دوم، لبنان، دار المفید، 1414 ق.

2. سید جعفر مرتضی، الصحيح من سيرة النبي الأعظم (ص)، ج 5، ص 197 - 198، چهارم، بیروت، دار الطباعة، 1415 ق. 

3. جامع الشتات - الخواجوئي، ص 157 - 159، چاپ اول  1418 ق.

4. همان، ص 157 - 159.

اين سخن به چه معنا است؟
از كتاب هاي واژه شناسي و فقهي بر مي‌آيد: "الوارث من انتقل اليه تركه الميت؛ وارث كسي است كه اموال و اشياي متوفا به او منتقل مي شود"، اما كاربرد اين واژه محدود...

امام حسين ( ع ) وارث پيامبران گذشته است. اين سخن به چه معنا است؟

از كتاب هاي واژه شناسي و فقهي بر ميآيد: "الوارث من انتقل اليه تركه الميت؛ وارث كسي است كه اموال و اشياي متوفا به او منتقل مي شود"، اما كاربرد اين واژه محدود به اين معنا نيست زيرا ارث تنها به اشيا و اثاثيه ميت گفته نميشود، بلكه به اوصاف و سرمايه هاي معنوي و صفات عالي هم اگر به ديگري برسد، ارث اطلاق ميشود، مثلاً ميگويند فلاني وارث تجربه هشتاد ساله استادش است يا فلاني شجاعت و سخاوت را از پدر يا جدش به ارث برده است.

در قرآن مجيد آمده است: "و ورث سليمان داود و قال يا ايها الناس عُلِّمنا منطق الطير و اُوتينا مِن كلِّ شئ إنّ هذا لهو الفضل المبين؛ سليمان از داوود ارث برد و گفت: اي مردم! خداوند به ما زبان پرندگان را تعلم فرمود و از هر چيزي عنايت فرمود. در اين تعليم و عنايت او فضل آشكار است". (1) حضرت سليمان مال و دولت و ملك و نبوت و علم داوود را به ارث برد. (2)

در كافي روايت كرده كه امام صادق( ع ) فرمود: "إنّ داود ورث الانبياء و إنّ سليمان ورث داود و إنّ محمداً (ص) ورث سليمان و إنّا ورثنا محمداً (ص) و إنّ عندنا صحف ابراهيم و الواح موسي؛ داوود از پيامبران ارث برد و سليمان از داوود ارث برد و محمد (ص) از سليمان و ما از محمد (ص) و نزد ما صحف ابراهيم و الواح موسي است".

نيز در روايتي كه شيعه و سني نقل كرده اند پيامبر اكرم ( ص ) به علي ( ع ) فرمود: " تو برادر و وارث مني" گفت: يا رسولالله، چه چيز تو را از تو ارث ميبرم؟ فرمود: آن چه را پيامبران پيش از من به ارث گذاشتند... ) كتاب خدا و سنت پيامبر". (3)

در اين روايت به كتابهاي آسماني و سنت هاي پيامبران ارث اطلاق شده و به كسي كه به آنها آگاه است، وارث گفته شده است.

در زيارتنامه هاي امامان (ع) به آنان وارث پيامبران اطلاق شده، از جمله در زيارت جامعه كبيره (كه از نظر متن و سند از بهترين و كامل ترين زيارتها است) مي خوانيم: "السّلام علي ائمه الهدي و مصابيح الدجي و.. . ورثه الانبياء... ؛ درود بر شما پيشوايان هدايت و چراغهاي درخشان و.. . و وارثان پيامبران. "(4)

بنابراين وقتي به امام حسين ( ع ) وارث پيامبران گفته ميشود، پيداست كه ارث مادي و مالي نيست، زيرا اوّلاً: هنگامي كه در پيشگاه مقدسش براي زيارت مي ايستيم و اين كلمات را بر زبان جاري ميكنيم، به قصد تعظيم و تجليل از مقام شامخ او است، نه خبر دادن از اين كه چه اموالي را از پيغمبران به ارث بُرد!

دوم: اگر هم مالي از پيغمبران باقي مانده بود، زماني طولاني بين آدم و ديگر پيامبران با امام حسين (ع) است و ميبايست به بازماندگان مستقيمشان مي رسيد، نه امام حسين، پس بايد معناي ديگري را جستجو كرد. با اندكي تامل در مي يابيم كه ميراث ظاهري و مادي مراد نيست بلكه مجد و عظمت و مقام معنوي و خليفه اللهي است. (5)

وراثت حسين(ع) از انبيا و اوصيا براي آن است كه خط جهاد در راه حق و مبارزه با باطل و ستم و طاغوت، سرلوحه دعوت همه انبياي الهي بوده، كربلا تجليگاه درگيري حق و باطل است. عاشورا حضور دوباره آدم و نوح و ابراهيم و موسي و عيسي(ع) در قلهفريادگري و هدايت است. اين كه حسين را وارث آدم(ع) ميخوانيم و زيارت وارث را با سلام بر آن پيمبران الهي آغاز ميكنيم، براي همين است؛ يعني نقطه اتصال همه حركتهاي الهي و انقلابهاي خدايي، به صورت تجسم دوباره پيامبران و اوصيا در لحظههاي خورشيدي عاشورا و واقعيت سرشار كربلا. (6)

از سوي ديگر قرآن مجيد يكي از اهداف بعثت پيامبران را قيام براي عدالت اجتماعي يا آماده كردن زمينه براي آن ميداند: "لقد ارسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط؛ پيامبران را با دلائل روشن فرستاديم و با آنها كتاب و ميزان نازل كرديم تا مردم براي برپايي عدالت قيام كنند". (7) در زيارت امام حسين(ع) ميخوانيم: "أشهد أنّك قد أمَرتَ بالقسط و العدل و دعوت إليهما؛ گواهي دهم كه دستور به عدل و داد فرمودي و مردم را به آن دعوت كردي". (8)

از اين رو ميتوان نتيجه گرفت: تلاش براي برپايي عدالت اجتماعي و مبارزه با ستم، رسالت همهانبيا و ميراث مشترك رسول الهي است و حسين بن علي(ع) به دليل دعوت به عدل و مبارزه با بي عدالتي، وارث همهانبيا است.

زيارت وارث كه امام حسين را وارث حضرت آدم و ديگر پياميران معرفي مي كند، به ما مي آموزد كه امام رسالت تاريخي همه اديان توحيدي را بر عهده دارد و امامت امتداد رسالت الهي است. امام بر اثر قرار گرفتن در مقطع حساس تاريخ و اوج اختناق اموي و خودسري هاي يزيد (كه تصميم داشت حق و حقيقت را از بين ببرد و وحي را به تمسخر گرفته و رسالت را باور نداشت) احساس كرد همه رسالت هاي پيامبران بر دوش اوست و نبايد اجازه دهد پيوند زمينيان با آسمان قطع گردد و بشر به عصر جاهليت باز گردد. عاشورا نقطه اوج نبرد مكتب توحيد با شرك و تجليگاه يكتا پرستي ابراهيمي و باطل كننده شرك نمرودي بود. امام حسين ( ع ) وارث رسالت انسان سازي، قيام براي پيروزي حق بر باطل و هدايت بشر به كمال بود كه ميراث همه پيامبران الهي است.

پينوشتها:

1. نمل(27 ) آيه 16.

2. تفسير اطيب البيان، ج10، ص 119؛ تفسير نمونه، ج17، ص 119.

3. بحارالانوار، ج38، ص 154؛ ينابيع الموده، ج1، ص 177.

4. التحقيق في الامامه و شؤونها، عبدالطيف البغدادي، ص 228.

5. اين مضمون از عبارت "السلام عليك يا وارث آدم خليفهالله" قابل برداشت ميباشد.

6. جواد محدثي، فرهنگ عاشورا، ص 460.

7. حديد (57) آيه 25.

8. مصباح كفعمي، ص 491.

این به معنای بی اهمیتی به دیگر انسان ها نیست؟
روایت مذكور كه از احادیث قدسی است و بیشتر احادیث قدسی جزء احادیث معتبر و مهم شیعی است، البته فقط عنوان حدیث قدسی داشتن دلیل بر اعتبار آن نیست باید صحت و سقم ...

آیا حدیث لولاك ما خلقت افلاك صحیح است؟ دراین صورت آفرینش دیگر انسان ها به چه منظور بوده است و این به معنای بی اهمیتی به دیگر انسان ها نیست؟

روایت مذكور كه از احادیث قدسی است و بیشتر احادیث قدسی جزء احادیث معتبر و مهم شیعی است، البته فقط عنوان حدیث قدسی داشتن دلیل بر اعتبار آن نیست باید صحت و سقم آنها از جهت سند و محتوا مورد بررسی قرار گیرد و راجع به این حدیثی كه پرسیدید در كتب مشهور همان بند اول آن آمده است كه خداوند متعال خطاب به پیامبر (ص) فرموده كه: « لولاك لما خلقت الأفلاك» و در برخی از كتب، بند دوم «لو لا علی لما خلقتك» و در برخی دیگر نیز بند سوم «  لو لا فاطمه لما خلقتكما» هم آمده است. (1)

و البته بند بند هر یك از این روایت صحیح است. ولی تمام این روایت به صورت یك جا در منابع معتبر روایی به صورت مستند ذكر نشده است.

اما گذشته از بحث سندی این روایت، درباره مفاد این روایت باید بگوییم كه اگر برداشت صحیحی محتوایی از این روایت صورت بگیرد و به بیان شما بی اهمیتی به دیگر انسان ها به حساب نیاید.

لذا درباره مفاد و محتوای این روایت می گوییم كه در روایت مذكور خلقت پیامبر(ص) به خلقت حضرت علی( ع) و خلقت این دو به خلقت حضرت زهرا (س) وابسته شده است و این وابستگی به دو نحو قابل تفسیر است:

اول :

 بگوییم دلالت بر ترتیب رتبه ای داشته باشد و دلالت بر برتری و فضیلت داشته باشد یعنی دلالت بر فضیلت و برتری حضرت زهرا (س) بر پیامبر (ص) و حضرت علی (ع) و برتری حضرت علی (ع) بر پیامبر (ص) داشته باشد.

و دوم :

ترتیب غایی داشته باشد نه این كه دلالت بر فضیلت داشته باشد؛ یعنی رسیدن به هدف و غایت از خلقت پیامبر (ص) وابسته به خلقت حضرت علی (ع) و رسیدن به غایت و هدف از خلقت این دو بزرگوار وابسته به خلقت حضرت زهرا (س) باشد.

تفسیر و برداشت اول قابل قبول نیست و مسلّم است كه فضیلت و برتری پیامبر (ص) بیشتر از حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س) می باشد.

اما برداشت دوم قابل قبول و مطابق معارف قرآنی می باشد؛ چرا كه در قرآن هدف از خلقت هستی، خلقت انسان دانسته شده است. (2)

و هدف از خلقت انسان هم تكامل وی و رسیدن به مقام خلافت الهی و انسان كامل است كه مصداق حقیقی آن وجود پیامبر (ص) است و لذا وجود و خلقت ایشان، هدف خلقت افلاك می باشد؛ همچنین إكمال رسالت پیامبر (ص) نیز وابسته به وجود حضرت علی (ع ) به عنوان وصی ایشان می باشد؛ چنانكه از آیه «إكمال دین» (3) كه در روز غدیر خم نازل شده و «آیه تبلیغ» (4)  كه مربوط به ابلاغ حكم وصایت حضرت علی (ع) در روز غدیر خم است،این حقیقت كشف می شود.

علاوه بر این استمرار وجود وصی برای پیامبر (ص) با توجه به جهانی و جاودانی بودن رسالت ایشان و در راستای وجود خلیفه خدا بر روی زمین به واسطه وجود و خلقت حضرت زهرا (س) به عنوان كوثری كه معصومین (ع) از نسل ایشان خلق شده محقق می شود و لذا رسیدن به هدف خلقت پیامبر (ص) و حضرت علی (ع) با وجود حضرت زهرا (س) تكمیل می شود.

در پایان هم عرض می كنیم كه آفرینش هر انسانی دارای هدف واحدی است كه قرآن كریم به آن اشاره كرده است كه همان پرستش خداوند و رسیدن به تعالی و ترقی انسانیت است و انسان ها با وجود انسان های كامل تر به عنوان راهنما وهدایت گر بهتر و راحت تر به آن مقصد می رسند و این كاملا ارزش انسان را بالا می برد (5)

در این زمینه می توانید به كتاب « لولا فاطمه » آیت الله گرامی مراجعه  بفرمایید.

پی نوشت :

1.نمازی شاهرودی علی،مستدرك سفينة البحار،قم،مؤسسة النشر الإسلامي، 1419ق،ج 8،ص 243

2. «وَ هُوَ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ في‏ سِتَّةِ أَيَّامٍ وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَي الْماءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلا »(هود(11) آیه 7)

« او كسي است كه آسمانها و زمين را در شش روز [شش دوران‏] آفريد و عرش (حكومت) او، بر آب قرار داشت (بخاطر اين آفريد) تا شما را بيازمايد كه كداميك عملتان بهتر است! »

3.  «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي‏ وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دينا.» (مائده(5) آیه 3)

« امروز، دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم»

4. « يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاس». (مائده (5) آیه 67)

« اي پيامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، كاملًا (به مردم) برسان! و اگر نكني، رسالت او را انجام نداده‏اي! خداوند تو را از (خطرات احتمالي) مردم، نگاه مي‏دارد».

5. ذاریات (51) آیه 56 :  وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ :من جنّ و انس را نيافريدم جز براي اين كه عبادتم كنند(و از اين راه تكامل يابند و به من نزديك شوند).

چیه؟ فیزیك؟ ریاضی؟ نجوم؟
علم از مال بهتر است، علم نگهبان توست و تو نگهبان مال. انفاق مال را بكاهد و علم را بيفزايد. علم حاكم است، و مال محكوم (با علم در باره مال قضاوت كنند).ای كميل ...

«علمی كه مولی می گویند از ما محافظت می كنه چیه؟ فیزیك؟ ریاضی؟ نجوم؟ ...؟»

حضرت به كمیل بن زیاد درباره ارزش علم گفته اند:

ای كميل! علم از مال بهتر است، علم نگهبان توست و تو نگهبان مال. انفاق مال را بكاهد و علم را بيفزايد. علم حاكم است، و مال محكوم (با علم در باره مال قضاوت كنند).ای كميل دوستي عالم ديني است كه در برابرش پاداش دهند، وسيله كسب طاعت در زندگي و نام نيك پس از مرگ مي‏باشد. مال چون از دست رود منافعش هم بدنبالش مي‏رود، ثروت اندوزان در طول زندگي خود نيز مرده‏اند، در حالي كه علما تا جهان باقي است زنده‏اند. جثه‏هاشان از نظرها پنهان، و نقششان در دلها ثابت است، سپس به سينه مباركش اشاره كرده، فرمود: هان كه در اينجا علم سرشاري است (اما افسوس) كه برايش خزانه‏داري نمي‏يابم. آري، افراد تيزهوشي هستند ولي چه سود كه امين نيستند، ابزار دين را در راه دنيا بكار گيرند، با حجتها و برهانهاي خدا به جنگ دوستانش روند، نعمتهايش را صرف گناه كنند، و يا دسته ديگري كه در برابر اهل حق تسليم اند اما در رموز و دقايق بينشي ندارند، با اندك شبهه به شك افتند و اين دو گروه هيچ يك صلاحيت و لياقت علم آموختن را ندارند، و يا دسته سومي، كه شيفته لذت هستند و سرسپرده شهوت، و يا دسته چهارم كه دلباخته مالند و در انديشه ثروت، و اين دو گروه نيز نه در خور نگهباني (و پاسداري) دينند، نه اهل بينش و يقين، آنچه از هر چيز بيشتر به اينها مي‏ماند چهارپايان چرنده است، آري علم اين چنين با مرگ حاملانش مي‏ميرد.(1)

شهید مطهری در یك سخنرانی كه در كتاب مجموعه آثار چاپ شده به بحث اینكه كدام علم بهتر است و واجب اشاره كرده اند:

در مسئله تعليم و تعلّم، عمده اين است كه ما ببينيم حدود اين مطلب چيست؟ بعضي علم ها واجب عيني است؛ يعني خود آن علم به عنوان يك اعتقاد بر هر مسلماني لازم و واجب است، مثل معرفة اللَّه، علم بِاللَّه وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِر، آن مقدار كه مقدمه ايمان يا از شرايط ايمان است، چون ايمان در اسلام باید از روی علمٍ باشد نه تقليدٍ. اين علم واجب عيني است. اين را همه علما ذكر كرده‏اند. پس «طَلَبُ الْعِلْمِ فَريضَةٌ» قدر مسلّم شامل آن علم هايي كه از شرايط ايمان است هست.(2)

بنابراین علم دین و معارف اسلامی و قرآنی و خداشناسی است كه انسان را محافظت می كند.

پی نوشت ها:

1. ابن شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، انتشارات جامعه مدرسین، ص170 ( يَا كُمَيْلُ الْعِلْمُ خَيْرٌ مِنَ الْمَالِ الْعِلْمُ يَحْرُسُكَ وَ أَنْتَ تَحْرُسُ الْمَال...).

2. مطهری، مرتضی، مجموعه ‏آثار استاد شهيد مطهري، ج‏22، ص533.

تا موقعيتش درست بشه و بتونه بياد خواستگاري كار درستيه؟
او خودش مختار است كه با وجود شرايط مالي فعلي به خواستگاري شما بيايد يا نه؟ مجاب كردن خانواده شما به عهده مرد آينده زندگي شماست و شما نبايد آرامش، روح روان ...

ميخواستم بدونم اگه چند سال منتظر پسري بمونم وباهم ارتباط نداشته باشيم تا موقعيتش درست بشه و بتونه بياد خواستگاري كار درستيه؟

به چند دليل به نظر نمي رسد كار صحيحي باشد.

1. به طور معمول با گذر زمان، شرايط و ملاك هاي افراد تغيير مي كند و گاهي عواملي غير ارادي از جمله عدم رضايت خانواده يا پاسخ مثبت آزمايش، مانع از انجام ازدواج مي شود بنابراين هيچ تضميني در صبر و انتظار اين چنيني وجود ندارد.

2. احتمالا پس از چند سال صبر و عدم موفقيت در ازدواج به دلائلي كه در مورد قبل گفتيم، سرخوردگي، احساس شكست، افسردگي، ازدواج گريزي، نفرت از مردان، احساس گناه در صورت به وجود آمدن رابطه، انتقام جويي، از دست رفتن فرصت ازدواج شما را رها نخواهد كرد.

3. با اين فرض كه پس از چند سال بتوانيد با هم ازدواج كنيد مسئله اي وجود دارد و آن اينكه در اينمدت بي بهره از فشارهاي هيجاني، بروز اختلالات خواب، خوراك و افسردگي و در نهايت عدم تمركز و عدم موفقيت در تحصيل و اشتغال نخواهيد بود.

بنابراين توصيه اكيد مي كنيم كه به هيچ وجه به ايشان دل نبنديد. او خودش مختار است كه با وجود شرايط مالي فعلي به خواستگاري شما بيايد يا نه؟ مجاب كردن خانواده شما به عهده مرد آينده زندگي شماست و شما نبايد آرامش، روح روان و آينده خود را به خطر بيندازيد. البته لازم است به اين نكته نيز تاكيد كنيم كه سخت گيري در امور مالي از جانب خانواده ها نيز امر ناپسندي است ولي بهرحال اين فرد بايد بتواند شرايط نسبي مطلوب و ابتدايي تشكيل يك زندگي مشترك را داشته باشد.

چگونه باید از نظر طرف مقابل آگاهی پیدا كنیم؟
در مرحله اول براي خود معيارها و ملاك هايي جهت انتخاب همسر تعيين كنيد. در تعيين ملاك علاوه بر علايق خود سعي كنيد با مشاوران و برزگان مشورت كرده و ...

بهترین راه برای آشنایی با كسی كه قصد ازدواج با او را داریم چیست و چگونه باید از نظر طرف مقابل آگاهی پیدا كنیم؟

برادر گرامي!

 براي آشنايي با كسي كه قصد ازدواج با او را داريد توصيه ميكنيم نكات زير را انجام دهيد:

1- در مرحله اول براي خود معيارها و ملاك هايي جهت انتخاب همسر تعيين كنيد. در تعيين ملاك علاوه بر علايق خود سعي كنيد با مشاوران و برزگان مشورت كرده و ملاك هاي معقول و منطقي براي خود تعيين كنيد. در ضمن سعي كنيد از ايدهآل نگري افراطي خودداري كنيد. گاهي اوقات ممكن است فرد آنقدر ملاك هاي سختي در نظر بگيرد كه تا چندين سال نتواند ازدواج كند؛ از اين رو سعي كنيد ملاك هاي مهم و ضروري  را در نظر بگيريد.

2- يادتان باشد كه يكي از ملاك هاي مهم براي ازدواج موفق هماهنگي در طرز فكر است. از اين رو توصيه ميكنيم قبل از رفتن به خواستگاري با خود خلوت كرده و به صورت صادقانه اصول فكري خود را كه مرتبط با زندگي مشترك است در كاغذي بنويسيد. حتي به دختري كه قصد ازدواج با او  داريد بگوييد او هم چنين كاري بكند.

براي اينكه بهتر بتوانيد اصول فكري خود را شناسايي و ثبت كنيد، دو سوال زير را در بالاي برگه نوشته و سپس به طور صادقانه به آن ها پاسخ دهيد:

الف) چه چيزهايي مهم است كه اگر باشند ميتواني با همسرت زندگي كني؟

ب) چه چيزهايي برايت مهم است كه اگر نباشند نميتواني با همسرت زندگي كني؟

به عنوان مثال ممكن است يكي بنويسد «براي من مهم است كه همسرم ، متدين باشد، خانهدار باشد، محجبه باشد، كمتر با والدين خود رفت و آمد داشته باشد، گرم مزاج باشد و...؛ بهگونه اي كه اگر اين شرايط را نداشته باشد، نميتوانم با او زندگي كنم.»

البته اين مثال بود ولي شما با توجه به روحيات و ويژگي هايي كه داريد تمام اصول و تعصبات  فكريتان را كه مرتبط با زندگي مشترك است، شناساسايي كرده و در كاغذي بنويسيد. هنگامي كه خواستيد براي خواستگاري دختري برويد اينها را در جلسه مطرح كرده و در موردشان بحث كنيد تا از نظر طرف مقابل مطلع شويد.

3- در مرحله بعد براي شناخت  روحيات كسي كه قصد ازدواج با او را داريد بايد تحقيق كنيد.

 در تحقيق سعي كنيد از خويشان نزديك، دوستان، همكاران، و حتي دشمنان شخصي او  پرسش كنيد كه روحيات  اين دختر چگونه است. البته اين تحقيق براي پيش آگاهي است و بايد از راه هاي ديگر سعي كنيد صحيح يا غلط بودن نتايج را ثابت كنيد. از اين رو تا حد امكان سعي كنيد از افراد بيشتري پرس و جو كنيد تا نتايج بهتري به دست آوريد.

4- در جلسات معارفه رسمی در مورد مسائل بسيار مهمي كه مربوط به زندگي مشترك است صحبت نماييد.

در اين  جلسات معارفه كه تحت نظر بزرگان انجام ميگيرد، اصول فكري را كه قبلا هم  شما و  هم دختر، آماده كردهايد در جلسه مطرح كرده و در مورد آن ها بحث كنيد. دراصول فكري يا بايد به توافق برسيد و يا به تفاهم و الا اگر دراين اصول موارد اختلافي باقي بماند، احتمال دارد در آينده دچار مشكلاتي شويد. در ضمن در اصول فكري راجع به دينداري، اهداف آينده، مشي كلي زندگي، چگونگي ارتباط با خانواده، خويشان و نزديكان بيشتر دقت كنيد.

برادر گرامي!

 امكان دارد گفتگوهاي شما چند جلسه طول بكشد؛ اما توجه داشته باشيد تا حد امكان اين گفتگوها تبديل به روابط عاطفي نگردد، زيرا اگر عواطف غلبه كند ممكن است متوجه عيوب همديگر نشويد؛ در نتيجه بعد از ازدواج و متعادل شدن عواطف، عيوب آشكار شده و مشكل ساز ميشوند.

5- مسئله ديگر كه براي ازدواج موفق  لازم است، هماهنگي و متناسب بودن در ويژگيها شخصيتي است. براي كشف اين مسئله علاوه بر تحقيق و دقت در رفتار ايشان، توصيه ميكنيم كه پيش مشاور رفته و  تست های شخصيت را انجام دهيد؛ تا مشاور از طريق مصاحبه و اجراي تست بتواند ويژگي هاي شخصيتي شما را تا حدودي شناسايي و با يكديگر بسنجد بعد از مقايسه ميتواند موفقيت يا عدم موفقيت شما را در ازدواج پيشبيني كند و يا اينكه حداقل مشكلات احتمالي را بيان ميكند تا از الان به فكر اصلاح آن باشيد.

به عنوان نمونه اگر معلوم شود كه دختر مورد نظر دچار  بدبيني افراطي (پارانويا) يا دچار وسواس شديد است، آن موقع يا بايد قبل از ازدواج درمان شود، يا اينكه خودتان را براي زندگي سخت آماده كنيد.

جمعبندي

 پس بطور كلي براي شناخت طرف مقابل بايد:

 1- از قبل معيارهاي جهت انتخاب همسر داشته باشيد؛

 2- از قبل اصول و تعصبات فكريتان را شناسايي و آماده كرده باشيد.

 3- تحت نظر بزرگان چند جلسه با دختر ملاقات كرده و در مورد اصول فكري خودتان صحبت كنيد تا ببينيد چه واكنشي دارد؛

 4- از خويشاوندان نزديك، دوستان، همكاران و همسايگان در مورد روحيات و ويژگيهاي دختر  تحقيق كنيد و در پايان همه آن ها را جمع بندي كنيد.

 5- هر دو نزد مشاور متبحر  رفته، از او بخواهيد كه از طريق مصاحبه و انجام تست، ويژگيهاي شخصيتيتان را شناسايي و با هم مقايسه كند.

در پايان سه كتاب معرفي مي كنيم كه مطالعه آن ها مي تواند مفيد باشد:

- جوانان و انتخاب همسر، علي اكبر مظاهري، انتشارات پارسايان

- انتخاب همسر، ابراهيم اميني، چاپ و نشر بين الملل سازمان تبليغات اسلامي

- تشكيل خانواده در اسلام، علي قائمي، ناشر اميري.

آيا مي توان گفت بين ما كفويت ايماني و تقوايي وجود دارد؟
مسلماً آنچه كه در ازدواج مهم می باشد، میزان تناسب و همخوانی دختر و پسر در ملاك ها و معیارهای اساسی ازدواج است. هر چقدر همخوانی و كفویت بیش تر باشد، سلامت ...

اگر درجه  ايمان و تقواي من در حدّ مقيد بودن به واجبات (و ترك محرمات) باشد،و طرف مقابل (دختر) علاوه بر واجبات، به مستحبات (و ترك مكروهات) نيز "مقيّد" باشد؛ آيا مي توان گفت بين ما كفويت ايماني و تقوايي وجود دارد؟

مطالبی را در قالب نكات زیر تقدیم می داریم:

1. مسلماً آنچه كه در ازدواج مهم می باشد، میزان تناسب و همخوانی دختر و پسر در ملاك ها و معیارهای اساسی ازدواج است. هر چقدر همخوانی و كفویت بیش تر باشد، سلامت ازدواج از تضمین بیش تری برخوردار است و می توان به موفقیت و پایداری ازدواج در آینده امیدوار گشت.

2. یكی از مهم ترین ملاك ها و معیارهای اساسی ازدواج، دينداري به معناي واقعي كلمه است، اين مسئله تا آن جا اهمیت دارد كه از سوی اولیای دین، يكي از اركان مهم در انتخاب همسر تلقی می گردد.

پاي بندي كامل به اسلام و دین و آن را با جان و دل پذيرفتن و به آن عمل كردن، از جمله شرايط مهم دو جوان است كه مي خواهند ازدواج كنند. اگر يكي ديندار و ديگري بي دين يا بي توجه به مسائل ديني باشد، زندگي آن دو مقرون با خوشبختي نخواهد بود. انسان ديندار هرگز نمي تواند با همسر بي دين كنار بيايد، چون نقص بي ديني و لا ابالي گري هرگز قابل بخشش نيست .

كسي كه پاي بند به دين نيست، تضميني وجود ندارد كه پاي بند رعايت حقوق همسر و ادامه زندگي مشترك باشد. اگر يكي ديندار و ديگري بي دين باشد، زندگي آنان روي سعادت را نخواهد ديد. سعادت بدون ديانت محال است. اگر هر دو بي دين باشند، باز تضميني وجود ندارد كه رعايت حقوق يكديگر را بنمايند. البته منظور از دينداري و تديّن اين است كه دختر و پسر پاي بند كامل به اسلام داشته باشند . اسلام را با جان و دل پذيرفته و در عمل به آن در سطح انجام واجبات و ترك محرمات، كوشا باشند، نه تدين سطحي و بي ريشه و بي عمل كه به هیچ وجه امر مطلوبی قلمداد نمی شود.

پيامبر(ص) به شخصي كه مي‏خواست ازدواج كند، فرمود: "عليك بذات الدين؛ (1) بر تو باد كه همسر ديندار بگيري".

در مورد ديگري فرمود: "كسي كه با زني به خاطر ثروتش ازدواج كند، خداوند او را به حال خودش وا مي‏گذارد . كسي كه فقط به خاطر زيبايي با زني ازدواج كند، دراو امور ناخوشايند خواهد ديد. كسي كه به خاطر دين و ايمانش با او ازدواج كند، خداوند همه آن امتيازات را برايش فراهم خواهد كرد".(2)

ديندار بودن، به اين است كه داراي صفات ذيل باشد: عفت، حجاب، حيا، نجابت، اخلاق خوب، خوش حرف و خوش زبان بودن، اهل نماز و مناجات، علاقه‏مند به قرآن و اهل بيت پيامبر(ص)، ترس از خدا داشتن، آبرونگه‏دار بودن، اسرافكار نبودن و...

3. در فرض پرسش شما، معیار و ملاك دینداری در سطح مطلوب و ایده آل وجود دارد، یعنی اینكه هر دو به دین اسلام معتقد هستید . به انجام واجبات و ترك محرمات مقید و پایبند می باشید . این نكته بسیار مثبتی محسوب می گردد. تنها تفاوتی كه در مورد شما و دختر وجود دارد، تقید ایشان بر انجام مستحبات و ترك مكروهات است. این تفاوت در كنار تقید واقعی وی به انجام واجبات و ترك محرمات، نمی تواند مشكلی در ازدواج شما به وجود بیاورد و خللی ایجاد كند، حتی می تواند به عنوان یك عامل برانگیزاننده مثبت، شما را در گرایش به این مرحله تشویق و ترغیب نماید و موجبات رشد و ترقی شما را فراهم سازد.

4. با این حساب، در ازدواج شما كفويت و تناسب دینداری، در سطح نسبتاً بالایی وجود دارد . در صورت رعایت كفويت و تناسب، در سایر ملاك ها و معیارهای اساسی ازدواج، می توان پیش بینی كرد  ازدواج موفق و پایداری را در آینده رقم خواهید زد.

موفق باشید.

 

پي‏نوشت‏ها:

1 . وسائل الشیعه، ج 14، ص 30.

2 . همان، ص 31.

همشهری بودن زن و شوهر در موفق بودن ازدواجشون خیلی مهمّه؟
همشهری بودن به تنهایی دلیل بر موفقیت و سعادت ازدواج نمی تواند باشد، چرا كه عوامل مهم تر دیگری در ازدواج دخیل هستند كه با نبودن آن ها دیگر نوبت به این عامل ...

كه طبق اصل كفویت، همشهری بودن زن و شوهر در موفق بودن ازدواجشون خیلی فاكتور مهمیه؟

همشهری بودن به تنهایی دلیل بر موفقیت و سعادت ازدواج نمی تواند باشد، چرا كه عوامل مهم تر دیگری در ازدواج دخیل هستند كه با نبودن آن ها دیگر نوبت به این عامل نمی رسد. می توان گفت كه همشهری بودن در معیارهای ازدواج جزء عوامل دسته سوم و چهارم به شمار می رود. وجود آن در كنار عوامل دسته اول و دوم و معیارهای اساسی ازدواج، پیوند ازدواج را مستحكم تر و روابط را شیرین تر می كند. تفاوت ها را به حداقل می رساند. بر اساس نظریه ای كه معتقد است بیش ترین تناسب و همخوانی دختر و پسر در ملاك ها و معیارهای ازدواج نشانگر سلامت و موفقیت ازدواج در آینده است، می تواند ضامن موفقیت و تداوم ازدواج دختر و پسری گردد كه با هم در تمامی معیارهای ازدواج بیش ترین تناسب و همخوانی را دارند.

 از مزیت های همشهری بودن این است كه می تواند تفاوت فرهنگی و تفاوت در آداب و رسوم را به حداقل برساند. برخی اصطكاك ها و سوء برداشت های از این جهت را كاهش دهد. گاهی شناخت پیدا كردن از دو طرف و خانواده ها را تسهیل گرداند. همین طور در هزینه های زندگی مثل هزینه های رفت و آمد صرفه جویی به عمل آورد. البته همان طور كه در ابتدا اشاره كردیم، این عامل به تنهایی جزء عوامل حیاتی و اساسی ازدواج تلقی نمی گردد. در كنار عوامل اساسی ازدواج و به طفیلی آن ها ارزش و اهمیت پیدا می كند. در كنار آن ها يك ارزش و امتياز به حساب می آید. در موفقیت و سعادت زندگي مشترك تأثير می گذارد.

اگر  دختر و پسر ملاك ها و معیارهای اساسی ازدواج را به درستی بشناسند و سعی كنند در انتخاب همسر خصوصاً در ملاك ها و معیارهای اساسی و دسته اول بیش ترین تناسب و همخوانی را با یكدیگر داشته باشد، عدم تناسب در برخی معیارهای دسته سوم و چهارم و برخی تفاوت های دیگر، خیلی ضربه ای به ازدواج و تشكیل زندگی مشترك و كیفیت روابط آن ها وارد نمی كند. البته این را بدانید كه تناسب صد در صد در ازدواج غیر ممكن و بلكه امر محالی است. برخی از تفاوت ها را در ازدواج نمی توان به كلی حذف كرد چرا كه برخی تفاوت ها لازمه زندگی است. دختر و پسر می بایست با همفكری و تفاهم برخی از آن ها را از میان بردارند و یا به حداقل برسانند و راه های كنار آمدن با آنها را بیاموزند. از طرف دیگر برخی از تفاوت ها به زندگی و روابط زوجین شیرینی خاصی می بخشد. بر زندگی آنان تنوع ایجاد می كند. آن را از یكنواختی خارج می كند.

آیااصرار به ادامه جهت جواب مثبت صحیح می باشد؟
خواستگاری كردن از هر دختری آداب و رسوم خاص خود را دارد خصوصاً در خانواده های اصیل و سنتی كه معمولاً خانواده ها عنایت ویژه ای به آداب و رسوم خواستگاری و ...

یكبار از خانمی خواستگاری كردم وجواب منفی دادند(البته فقط از طریق تماس تلفنی و یكبار حضوری با خودش). اما دوباره بعد از 5ماه با اس وتلفن تماس برقرار كردم كه با احترام كامل جواب اس و تلفن ها را می دهد اما باز جواب منفی میدهد. 1- آیااصرار به ادامه جهت جواب مثبت صحیح می باشد؟ و تا چه حد؟ 2- جه راههای مناسبی جهت جواب مناسب گرفتن از دختر خانم پیشنهاد می كنید؟ لازم به یاداوری است جواب منفی را به این دلیل كه من(خانم) لایق شما نیستم میدهد. سن من 34 و دختر خانم 27 می باشد.تحصیلات من كاردانی و خانم كارشناسی و هر دو شاغل می باشیم.

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با مركز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني

خواستگاری كردن از هر دختری آداب و رسوم خاص خود را دارد خصوصاً در خانواده های اصیل و سنتی كه معمولاً خانواده ها عنایت ویژه ای به آداب و رسوم خواستگاری و ازدواج دارند و دوست دارند كه خواستگار دخترشان تنها از طریق خانواده و در قالب خواستگاری رسمی اقدام كند. در مورد شما نیز بهتر بود این گونه عمل می كردید و ابتدا از طریق خانواده خودتان و یا یكی از اعضای خانواده خواسته خود را مطرح می كردید. یكی از مزیت های اقدام از طریق خانواده این است كه بحث خواستگاری به صورت جدی پیگیری می شود و خانواده های دو طرف به صورت جدی وارد عمل می شوند و در مورد ازدواج دختر و پسرشان تصمیم می گیرند اما، خواستگاری كردن غیر از طریق خانواده و به صورت پنهانی آن هم مستقیماً توسط خودتان، بحث ازدواج را در حد یك شوخی تنزل می دهد و چه بسا ممكن است دختر و یا خانواده او آن را نوعی بی احترامی تلقی كنند و خود این باعث دادن پاسخ منفی به خواستگار گردد.

برای این كه از سردرگمی بیرون بیایید و تكلیف خودتان را روشن كنید، توصیه می شود كه از طریق خانواده ها و به صورت جدی اقدام به خواستگاری از دختر مورد نظر كنید. اگر باز پاسخ دختر مورد نظر منفی بود، آنگاه می توانید علت و یا دلایل آن را بشنوید البته یادتان باشد كه او نیز همانند شما حق انتخاب دارد و می تواند به هر دلیلی پاسخ منفی بدهید و دلایل خود را هم ذكر نكند و یا از گفتن آن امتناع بورزید بنابراین، خیلی هم لازم نیست اصرار داشته باشید و خودتان را به آب و آتش بزنید و بخواهید دلایل مخالفت او را بشنوید و یا نظر او را تغییر دهید. منظورمان این است كه اصرار شما نباید بیش از اندازه و طولانی گردد البته گاهی به صورت طبیعی، خانواده دختر و همچنین خود دختر ممكن است در این قضیه مقداری ناز كنند و این طبیعی است اما اگر این مقدار از حد و اندازه خود بگذرد و غیر طبیعی گردد در این صورت، بهتر است از ازدواج با آن دختر صرف نظر كنید و مورد دیگری را برای ازدواج در نظر بگیرید.

این كه می فرمایید: دختر مورد نظر دلیل مخالفت خود از ازدواج با شما را  لایق نبودن خود می داند، در حد یك تعارف است و به نظر دلیل قانع كننده ای نمی آید و نیاز به بررسی عالمانه دارد. ممكن است دختر مورد نظر همانند برخی از دختران كه مشكلات و محدودیت های از لحاظ خانوادگی، اقتصادی، سطح اجتماعی و... دارند و این گونه مشكلات باعث می گردد كه آنها دچار نوعی خودكم بینی و احساس حقارت گردند و احیاناً از ازدواج با فردی بالاتر از خودشان خودداری می كنند، بوده باشد و به جهت این گونه مسائل، خود را لایق ازدواج با شما نمی داند و یا ممكن است او شما را نمی پسندد و این گونه برای این كه شما را نرنجاند دلیل می آورد. به هر حال، توصیه می شود برای این كه به جواب روشنی برسید از طریق خانواده به خواستگاری دختر مورد نظر بروید و در جلسه خواستگاری رسمی و جلسات دیگر به گفتگو با او بپردازید و سعی كنید به طریقی دلایل اصلی مخالفت او را پیدا كنید و پاسخی منطقی و مناسب در رد آن پیدا كنید و بیان نمایید. اگر چنانچه باز دختر مورد نظر راضی به ازدواج با شما نبود و خواستگاری های مكرر و فرستادن چندین واسطه افاقه نكردد در این صورت، همان طور كه عرض كردیم بهتر است از ازدواج با او صرف نظر كنید و بیش از این وقت و عمر خود را در این قسمت هزینه نكنید و هدر ندهید.

این را بدانید، اصرار شما برای ازدواج تا زمانی ارزشمند است كه اولاً دختر مورد نظر واقعاً دختر مناسبی برای ازدواج با شما باشد و تا اندازه زیادی در معیارها و ملاك های ازدواج با شما تناسب و همخوانی داشته باشد، ثانیاً بیش از اندازه عرف معمول جامعه نباشد، ثالثاً باعث زیر سؤال رفتن عزت و كرامت ذاتی شما نگردد و نیز موجب از بین رفتن عمر گرانبهای تان نشود.

جوان در كشمكش بین سنت و مدرنیته قرار می گیرد.
متأسفانه برخی از جوانان با دیدن مشكلات زناشویی بین پدران و مادران خود كه به شكل سنتی ازدواج كرده اند، بدلیل اینكه اختلافات آن ها را ناشی از ازدواج می بینند ...

 در روش سنتی دختر و پسر همدیگر را بعد از ازدواج می شناختند و ممكن است دچار مشكل شوند و شیوه مدرن هم در خانواده و فرهنگ ایرانی پسندیده به نظر نمی آید.در نتیجه جوان در كشمكش بین سنت و مدرنیته قرار می گیرد.

متأسفانه برخی از جوانان با دیدن مشكلات زناشویی  بین پدران و مادران خود كه به شكل سنتی ازدواج كرده اند، به دلیل اینكه اختلافات آن ها را ناشی از ازدواج می بینند، به ازدواج های مدرن روی می آورند.  معتقدیم، جهت جلوگیری از سوگیری های نادرست، به تحقیق و آمارگیری كاملا حساب شده ای نیاز داریم تا از هرگونه تلقی آسیب زا جلوگیری شود.

البته گرایش به ازدواج های مدرن بی تأثیر از فرهنگ غیر خودی نیست. برخی به تاثیر از فرهنگ غرب این گونه ازدواج می كنند؛ اما توجه ندارند كه بنا هست در ایران و با فرهنگ ایرانی زندگی كنند كه تناسبی با فرهنگ غرب ندارد و نمی شود غربی ازدواج، و ایرانی زندگی كرد. در غرب، دختر و پسر آشنا می شوند و مدتی با هم رابطه دارند. اگر همدیگر را برای زندگی مشترك پسندیدند، نامزد می شوند و پس از مدتی با هم ازدواج می كنند. در صورت عدم توافق، به راحتی از هم جدا می شوند . در این فرآیند، خانواده دو طرف چندان نقش و جایگاهی ندارند. علت این رفتار، ضعف بنیان خانواده و مهم نبودن آبرو و عفت است. بر این اساس می توان گفت كه علل جدی اختلافات برخی ایرانیان مقیم غرب، همین مساله است كه ایرانی اند؛ اما می خواهند با فرهنگ و قانون عرفی غرب زندگی كنند.

 ما هم قبول داریم در مواردی متاسفانه به دلیل عدم امكان آشنایی دوطرف، بعضی از ازدواج های سنتی دچار شكست شده اند؛ اما معتقدیم با توجه به مشكلات روز افزون ازدواج به سبك مدرن، بهترین گزینه پیش روی، به روز كردن سبك های سنتی و بهره گیری از نقاط مثبت روش گذشتگان است.

در ازدواج مدرن اگر چه آشنایی و شناخت دوطرف، قبل از ازدواج كلید می خورد. اما  آشنایی ها دارای آسیب های مهمی است كه در ذیل بیان می گردد:

1.در بسیاری از مواقع این گونه آشنایی ها باعث ایجاد دلبستگی می شود. متاسفانه خاصیت  دلبستگی بسته به میزان و مدت آشنایی این است كه افراد پس از پی بردن به عدم كفویت و نداشتن شروط لازم در طرف مقابل، به هیچ وجه حاضر به جدایی نیستند. در این موارد متأسفانه در انتخاب همسر به خوب بودن عرفی اكتفا می شود . به كفوء بودن یكدیگر توجه كم تری می كنند. در حالی كه محور معیارهای انتخاب همسر، كفوء بودن است ( تناسب، هماهنگی، همتایی، همشأنی، سنخیت، همطرازی بین دختر و پسر و به اصطلاح با هم جور در آمدن زن و شوهر).

2.در مواردی دیگر دختر یا پسر پس مجاورت ها و دوستی های نسبتا طولانی مدت، به نقص یا نقائص جسمی یا روحی طرف مقابل پی برده و در عین حال به دلیل دلسوزی یا حس ترحم و حتی در مواردی ترس از نفرین طرف مقابل، دست به اقدامی ایثارگرانه می زند و با طرف مقابل ازدواج می كند. غافل از اینكه این گونه ازدواج ها علاوه بر مخالفت های شدید والدین، حتی درصورت تحقق ازدواج، می تواند در آینده به طلاق منجر شود.

3.       یكی دیگر از مشكلات آشنایی های قبل از خواستگاری رسمی، ایجاد خسارات جسمی و روحی خصوصا در دختران است. متاسفانه در این مورد كه بیش تر پسرها به دلیل پایین بودن آستانه تحمل جنسی مقصر شناخته می شوند، دختر پس از انجام خواسته های هرچند نامعقول پسر، عفت و حیای خود را دست خورده می بیند و به ناچار تحت هر شرایطی حاضر است تا با فردی كه قطعا در آینده هم می تواند دست به خطاهای جنسی متعددی بزند، ازدواج می كند.

با توجه به آسیب هایی كه در بالا بیان گردید، به نظر می رسد اگر ازدواج سنتی به روز شود و فرایند خواستگاری كه ركن اساسی ازدواج سنتی است، به شكل درست انجام شود، مشكلات ازدواج سنتی از بین خواهد رفت . از پیامدهای ازدواج مدرن نیز در امان خواهیم بود. علاوه بر اینكه امروزه علاوه بر سپری كردن مراسم خواستگاری می توان با خواندن صیغه محرمیت موقت، یا سایر تدابیر دیگر، فرصت كافی را برای آشنایی بیش تر فراهم نمود. با این توصیف، با توافق خانواده ها، دو طرف می توانند در سطح خانواده تا زمان جاری شدن صیغه دائم، روابط خوبی داشته باشند. 

صفحه‌ها