پرسش وپاسخ

شرك خفی چیست و چه مصادیقی دارد؟
شرك خفي عبارت از ريا است. مرائي نيز به حكم: «جعل الهه هواه؛هوا و هوس خود را خدایش قرار داده» در حكم مشرك است. در قيامت با ايشان محشور خواهد بود ...

شرك خفی چیست و چه مصادیقی دارد؟

شرك بر دو قسم است:  شرك جلي و شرك خفي :

شرك جلي  به دو مبدأ قائل شدن است، مثل ثنويّه كه به دو مبدأ قائلند، يكي نور و يكي ظلمت، يا يكي يزدان و ديگري اهرمن.

 شرك خفي عبارت از ريا است. مرائي نيز به حكم: «جعل الهه هواه؛هوا و هوس خود را خدایش قرار داده» در حكم مشرك است. در قيامت با ايشان محشور خواهد بود. (1)

 مرحوم ملكی تبریزی در این مورد می فرماید:

 هر گاه در دل انسان ذره‏اي از محبت به مدح و ستايش و بغض و مذمت باقي مانده باشد، چنين كسي نبايد به خلاصي از جميع وجوه اين شرك اطمينان داشته باشد، زيرا كه اين نوع شرك امري پنهان،  بلكه از هر پنهاني پنهان‏تر است. درباره آن گفته شده كه از اثر پاي مورچه در شب ظلماني بر سنگ سخت پنهان‏تر است.

 از علامات وجود اين شرك در انسان اينست كه اگر كسي او را در حال عبادت ديد ،نشاطش افزون شود. نمي‏گويم اگر كسي او را در حال عبادت ديد، عبادتش را بيش تر كند، بلكه نشاطش زيادتر شود.علامت ديگر اينكه هر گاه عبادت هاي پنهانيش آشكار شود، قلبش احساس راحتي كند. روحش لذت ببرد .چنين گفته شده است. گفته شده كه از نشانه‏هاي وجود اين شرك در وجود انسان اينست كه  به واسطه اعمالش خود را برتر از كساني كه آن اعمال را به جاي نمي‏آورند ببيند. از مردم توقع اكرام و مسامحه در معامله با او داشته باشد.

 از يكي از بزرگان حكايت شده كه قضای نماز سي سال خود را به جاي آورد. علت آن اين بود كه آن بزرگ سي سال نمازش را به جماعت مي گذاشت. هميشه در صف اول بود تا اينكه روزي ديرتر رسيد و نشد كه در صف اول بايستد. از اين امر در نفس خود احساس شرمندگي در مقابل ديگران نمود. به اين نتيجه رسيد  نمازهائي كه در صف اول به جاي آورده، مايه سرور و راحتي نفس او بوده و از اينكه ديگران او را هميشه در صف اول مي ديدند، خوشحال بوده است. همه نمازهائي را كه در اين مدت به جاي آورده بود، قضا نمود.(2)

امام خمینی می فرماید:

كسي كه از توحيد فعلي حق تعالي اطلاع دارد و نظام وجود را صورت فاعليّت حق تعالي مي‏بيند و لا مؤثّر في الوجود را يا برهانا يا عيانا يافته، با چشم بصيرت و قلب نوراني حصر استعانت را نيز حصر حقيقي داند و اعانت ديگر موجودات را صورت اعانت حق داند و بنا به گفته اين‏ها، اختصاص محامد به حق تعالي نيز وجهي ندارد، زيرا كه براي ديگر موجودات - بنابر اين مسلك - تصرّفات و اختيارات و جمال و كمالي است كه لايق مدح و حمدند، بلكه احيا و اماته و رزق و خلق ديگر امور مشترك بين حقّ و خلق است.  اين امور در نظر اهل اللّه شرك، و در روايات از اين امور به شرك خفي تعبير شده،  اداره انگشتري براي ياد ماندن چيزي، از شرك خفي محسوب شده است.(3)

در بعضی روایات اعتماد بر اسباب و وسایل را شرك دانسته، امام صادق علیه السلام فرمود:

«أنّ الشّرك أخفي من دبيب النّمل. و قال: منه تحويل الخاتم ليذكر الحاجة و شبه هذا؛

  شرك از راه رفتن مورچه پنهان تر است. از جمله شرك گرداندن انگشتري است براي آن كه حاجت خود را از ياد نبرد، و مانند آن».(4)                      

معرفی كتاب:1. أوصاف‏الاشراف؛خواجه نصیر الدین طوسی،2.چهل حدیث امام خمینی.

پی نوشت ها:

1.امام صادق ،شرح‏مصباح‏الشريعة ،مترجم، عبد الرزاق گيلاني و تصحيح رضا مرندي، پيام حق،1377ش،ص 316 .

2.ميرزا جواد ملكي تبريزي‏،أسرارالصلاة ،ص 272،مترجم: رضا رجب زاده، پيام آزادي‏،چ8، 1378 ش‏.

 3.امام خمینی،آداب‏الصلاة،مؤسسة تنظيم و نشر آثار امام خميني،چ7، 1378 ش،ص  277.

4.شیخ حر عاملی،وسائل الشيعة،آل البیت،قم،1409ق، ج 5، ص 99،باب احكام الملابس، باب 61.

شرك خفی چیست و چه مصادیقی دارد؟
شرك خفي عبارت از ريا است. مرائي نيز به حكم: «جعل الهه هواه؛هوا و هوس خود را خدایش قرار داده» در حكم مشرك است. در قيامت با ايشان محشور خواهد بود ...

شرك خفی چیست و چه مصادیقی دارد؟

شرك بر دو قسم است:  شرك جلي و شرك خفي :

شرك جلي  به دو مبدأ قائل شدن است، مثل ثنويّه كه به دو مبدأ قائلند، يكي نور و يكي ظلمت، يا يكي يزدان و ديگري اهرمن.

 شرك خفي عبارت از ريا است. مرائي نيز به حكم: «جعل الهه هواه؛هوا و هوس خود را خدایش قرار داده» در حكم مشرك است. در قيامت با ايشان محشور خواهد بود. (1)

 مرحوم ملكی تبریزی در این مورد می فرماید:

 هر گاه در دل انسان ذره‏اي از محبت به مدح و ستايش و بغض و مذمت باقي مانده باشد، چنين كسي نبايد به خلاصي از جميع وجوه اين شرك اطمينان داشته باشد، زيرا كه اين نوع شرك امري پنهان،  بلكه از هر پنهاني پنهان‏تر است. درباره آن گفته شده كه از اثر پاي مورچه در شب ظلماني بر سنگ سخت پنهان‏تر است.

 از علامات وجود اين شرك در انسان اينست كه اگر كسي او را در حال عبادت ديد ،نشاطش افزون شود. نمي‏گويم اگر كسي او را در حال عبادت ديد، عبادتش را بيش تر كند، بلكه نشاطش زيادتر شود.علامت ديگر اينكه هر گاه عبادت هاي پنهانيش آشكار شود، قلبش احساس راحتي كند. روحش لذت ببرد .چنين گفته شده است. گفته شده كه از نشانه‏هاي وجود اين شرك در وجود انسان اينست كه  به واسطه اعمالش خود را برتر از كساني كه آن اعمال را به جاي نمي‏آورند ببيند. از مردم توقع اكرام و مسامحه در معامله با او داشته باشد.

 از يكي از بزرگان حكايت شده كه قضای نماز سي سال خود را به جاي آورد. علت آن اين بود كه آن بزرگ سي سال نمازش را به جماعت مي گذاشت. هميشه در صف اول بود تا اينكه روزي ديرتر رسيد و نشد كه در صف اول بايستد. از اين امر در نفس خود احساس شرمندگي در مقابل ديگران نمود. به اين نتيجه رسيد  نمازهائي كه در صف اول به جاي آورده، مايه سرور و راحتي نفس او بوده و از اينكه ديگران او را هميشه در صف اول مي ديدند، خوشحال بوده است. همه نمازهائي را كه در اين مدت به جاي آورده بود، قضا نمود.(2)

امام خمینی می فرماید:

كسي كه از توحيد فعلي حق تعالي اطلاع دارد و نظام وجود را صورت فاعليّت حق تعالي مي‏بيند و لا مؤثّر في الوجود را يا برهانا يا عيانا يافته، با چشم بصيرت و قلب نوراني حصر استعانت را نيز حصر حقيقي داند و اعانت ديگر موجودات را صورت اعانت حق داند و بنا به گفته اين‏ها، اختصاص محامد به حق تعالي نيز وجهي ندارد، زيرا كه براي ديگر موجودات - بنابر اين مسلك - تصرّفات و اختيارات و جمال و كمالي است كه لايق مدح و حمدند، بلكه احيا و اماته و رزق و خلق ديگر امور مشترك بين حقّ و خلق است.  اين امور در نظر اهل اللّه شرك، و در روايات از اين امور به شرك خفي تعبير شده،  اداره انگشتري براي ياد ماندن چيزي، از شرك خفي محسوب شده است.(3)

در بعضی روایات اعتماد بر اسباب و وسایل را شرك دانسته، امام صادق علیه السلام فرمود:

«أنّ الشّرك أخفي من دبيب النّمل. و قال: منه تحويل الخاتم ليذكر الحاجة و شبه هذا؛

  شرك از راه رفتن مورچه پنهان تر است. از جمله شرك گرداندن انگشتري است براي آن كه حاجت خود را از ياد نبرد، و مانند آن».(4)                      

معرفی كتاب:1. أوصاف‏الاشراف؛خواجه نصیر الدین طوسی،2.چهل حدیث امام خمینی.

پی نوشت ها:

1.امام صادق ،شرح‏مصباح‏الشريعة ،مترجم، عبد الرزاق گيلاني و تصحيح رضا مرندي، پيام حق،1377ش،ص 316 .

2.ميرزا جواد ملكي تبريزي‏،أسرارالصلاة ،ص 272،مترجم: رضا رجب زاده، پيام آزادي‏،چ8، 1378 ش‏.

 3.امام خمینی،آداب‏الصلاة،مؤسسة تنظيم و نشر آثار امام خميني،چ7، 1378 ش،ص  277.

4.شیخ حر عاملی،وسائل الشيعة،آل البیت،قم،1409ق، ج 5، ص 99،باب احكام الملابس، باب 61.

آیا در لحظات گناه و غفلت دچار شرك هستیم؟
شرك جلی مثل شرك بت پرستان كه در مقابل خدا بتی را می پرستند. شرك خفی مانند ریا و عدم اخلاص در كار ها است. آنچه در پرسش مطرح شده اگر هم از مقوله شرك تلقی شود...

آیا در لحظات گناه و غفلت دچار شرك هستیم؟

در ابتدا باید اشاره شود كه  دو نوع شرك وجود دارد،:

 شرك جلی  مثل شرك بت پرستان كه در مقابل خدا بتی را می پرستند. شرك خفی مانند ریا و عدم اخلاص در كار ها است. آنچه در پرسش مطرح شده  اگر هم از مقوله شرك تلقی شود شرك اعتقادی نیست چون شرك اعتقادی كه از آن به شرك جلی یاد می شود سبب كفر و خروج از ایمان می شود. انسان در حال معصیت كه بر اثر  وسوسه شیطان و نفس اماره رخ می دهد ممكن است دچار شرك اخلاقی و شرك خفی بشود و این نو ع شرك از باب همان نكته ی است كه در آیه ذیل بدان اشاره شده :" وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِكُونَ"(1) بیشتر مومنان دچار شرك اند. بدیهی است كه مراد از این شرك، شرك جلی و اعتقادی نیست بلكه شرك خفی است.

پی نوشت ها:

1. یوسف(12) آیه 106.

آیا اعتقاد به قدرت غیبی اولیای الهی مایه شرك است؟
بر اساس منابع دینی مانند آیات متعدد قرآن برخی انسان ها دارای امتیازات و قدرت های فوق العاده ای بودند و نفس برخورداری از برخی قدرت های غیبی دلیل بر ...

آیا امامان و امامزادگان دارای قدرت های ماورایی هستند؟ آیا اعتقاد به قدرت غیبی اولیای الهی مایه شرك است؟

بر اساس منابع دینی مانند آیات متعدد قرآن برخی انسان ها دارای امتیازات و قدرت های فوق العاده ای بودند و نفس برخورداری از برخی قدرت های غیبی دلیل بر شریك قرار دادن آن ها در كنار خداوند نیست، در نتیجه فارغ از این كه امامان یا امام زادگان دارای این قدرت بودند یا خیر و این كه این قدرت ناشی از كجاست نمی توان اعتقاد به برخورداری آنان از قدرت های غیبی را ملازم شرك دانست.

الیته در كنار این مساله برای ما روشن است كه برخورداری و اظهار قدرت های خاص الهی تنها منحصر در اثبات معجزه نبوده و نیست و كرامات و مقامات گوناگون اولیاء الهی حتی در میان پیروان مومنشان نیز مكررا اتفاق افتاده كه هرچند برای افزودن بر ایمان آنان مفیدبوده، اما همانند اثبات حقانیت پیامبر برای توده عادی جامعه هم نبوده، چون در جمع پیروان و مومنان به آن ها انجام می شده است. نظیر داستان درخواست مائده آسمانی از جانب حواریین حضرت عیسی (ع):

« در آن هنگام كه حواريون گفتند: «اي عيسي بن مريم! آيا پروردگارت مي‏تواند مائده‏اي از آسمان بر ما نازل كند؟» (1) كه آن حضرت نیز در پاسخ به درخواست آنان به درگاه خداوند عرض كرد:

«خداوندا! پروردگارا! از آسمان مائده‏اي بر ما بفرست! تا براي اول و آخر ما، عيدي باشد، و نشانه‏اي از تو و به ما روزي ده! تو بهترين روزي دهندگاني!»(2)

اما در عین حال برخوردار نبودن از این قبیل امور هم معیار دور بودن فرد از ساحت قرب الهی و خارج بودن او از حیطه اولیاء الهی نخواهد بود و تلازم قطعی و مطلق بین این دو مساله وجود ندارد، هرچند به طور كلی خداوند اولیاء و فرستادگان خود را در مواردی بواسطه این قبیل توانایی ها قدرت می بخشد، اما این امر مطلق و همه جایی و برای همه افراد نخواهد بود چنان كه خداوند خود فرموده است:

« عَلِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَليَ‏ غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلَّا مَنِ ارْتَضيَ‏ مِن رَّسُول (3) داناي غيب اوست و هيچ كس را بر اسرار غيبش آگاه نمي‏سازد، * مگر رسولاني كه آنان را برگزيده ... »

 

پی نوشت ها :

1. مائده (5) آیه 112.

2. همان آیه 114.

3. جن (72) آیات 26-27.

در چه منابع اي ذكر شده است؟
در برخي كتاب ها چنين آمده است. بعد از رحلت نبي گرامي اسلام (ص) و غصب خلافت و كنار گذاشتن حضرت علي (ع) از صحنه سياسي و تصميم گيري در امور جامعه اسلامي ...

اينكه گفته مي شود بعد از رحلت حضرت رسول (ص) فاطمه زهرا(س)چهل شبانه روز در خانه اصحاب را مي زد از آنها درباره غدير سوال و طلب استمداد و شهادت مي كرد در چه منابع اي ذكر شده است؟

در برخي كتاب ها چنين آمده است. بعد از رحلت نبي گرامي اسلام (ص) و غصب خلافت و كنار گذاشتن حضرت علي (ع) از صحنه سياسي و تصميم گيري در امور جامعه اسلامي، آن بزرگوار لحظه اي درنگ نكرد و براي باز پس گيري حق مسلّم خويش تلاش بسيار نمود.

امام علي - طبق گفته "ابن قتيبه دينوري" - شبها حضرت فاطمه را سوار بر چارپايي ميكرد و در مجالس انصار ميگردانيد. فاطمه(س) از آنها ميخواست از امام علي پشتيباني كنند، آنان در پاسخ ميگفتند:

اي دختر رسول خدا ! بيعت ما با ابوبكر انجام شده و كار از كار گذشته است. نميتوانيم نقض بيعت كنيم. اگر شوهر تو قبل از ابوبكر به سوي ما ميآمد، به او مراجعه كرده و رهبري او را مي پذيرفتيم. (1)

پينوشت:

1. ابن قتيبة الدينوري، ابومحمد عبداللّه بن مسلم، الامامة والسياسة، تحقيق الشيري، چاپ: اول، سال چاپ: 1413 - 1371 ش، انتشارات شريف الرضي، ج1، ص29.

آيا واقعا عمل به سيره حضرت زهرا(س) در جامعه امروزي ممكن است؟
هر مسلمان مسئول و آگاه به معارف اسلام مي داند كه دين " قيد و محدوديت " نيست و باعث " زحمت و محروميت " نمي شود بلكه دين باعث سازش جان و تن و طهارت روح و ...

اگر بخواهيم حجابي كه اسلام خواسته را رعايت كنيم بايد دانشگاه، مسجد، كوچه و بازار و خانه اقوام نرويم چون نه زن بايد مرد نامحرم را ببيند ونه مرد زن نامحرم را. آيا واقعا عمل به سيره حضرت زهرا(س) در جامعه امروزي ممكن است؟

 جهت روشن شدن حقيقت، پاسخ تان در قالب چند نكته بيان مي شود.

نكته اول: هر مسلمان مسئول و آگاه به معارف اسلام مي داند كه دين " قيد و محدوديت " نيست و باعث " زحمت و محروميت " نمي شود بلكه دين باعث سازش جان و تن و طهارت روح و سعادت و خوشبختي انسان است. زيرا بر اساس احكام و قوانين اسلام حضور زن در دانشگاه، مسجد، كوچه و بازار، عرصه فعاليت هاي فرهنگي، سياسي، اجتماعي و اقتصادي و تجاري مشكلي ندارد. مشكل در كيفيت حضور زنان يا مردان در اين عرصه ها و ميادين است.

بر اساس ديدگاه فقهاء و كارشناسان دين اسلام آنچه بر زن واجب و لازم است، پوشش بدن از نامحرم است، خواه با چادر باشد يا با مانتو و. . . ، اما به طور طبيعي چادر بهتر مي تواند پوشش بدن را حفظ كند و از اين جهت چادر حجاب برتر است.

قرآن مجيد خطاب به پيامبرش فرمود:"به زنان و دختران خود و زنان مؤمن بگو كه: خويشتن را با "جلباب" بپوشند كه اين كار براي اين كه به عفت و پاكدامني شناخته ‏شوند و از تعرض(بيمار دل ها) محفوظ بمانند، براي آنان بهتر است". (1)

منظور از جلباب با توجه به كتب لغت و گفتار مفسّران شيعه مانند علامه طباطبايي(2) و فيض كاشاني(3) و گفتار مفسران اهل سنّت مانند قرطبي(4) " چادر و پوششي همانند چادر است... " بر اين اساس مي‏توان گفت: قرآن از چادر يا چيزي مانند آن كه تمام بدن را بپوشاند، به عنوان حجاب برتر نام برده است.

درباره پوشش حضرت فاطمه عليها السلام هنگام خروج از منزل و رفتن به مسجد يا عرصه فعاليت سياسي يا حضور در جبهه هاي جنگ و يا براي دفاع از فدك و عرصه فعاليت اقتصادي، همين پوشش نقل شده است. چنان كه آمده است حضرت فاطمه سلام الله عليها مقنعه خويش را بر سر و جلباب بر تن كردند؛(5) يعني پوششي كه تمام تن را فرا مي‏گرفته است.

بنا بر اين اسلام به حضور زنان در جامعه و انتخاب مشاغل با رعايت حجاب و عفاف مخالف نيست. اسلام حق شغل و مانند آن را براي زنان به رسميت شناخته است و در تمامي اين شئون، حقوق زن مورد تأييد و تأكيد اسلام است. ‏ از اين رو است كه در زمان پيامبر(ص) نيز زنان در عرصه هاي اجتماعي، سياسي، فرهنگي و حتي در جنگ‏ها نيز شركت مي‏جستند. و همانند مردان با پيامبر(ص) بيعت مي نمودند و پيمان و ميثاق مي بستند.

اگر به تاريخ اسلام نگاه كنيد مي بينيد كه تاريخ اسلام تاريخ مردان و زنان است. مورخان از هر دو گروه به عنوان ياران و صحابه و راويان حديث از پيغمبر(ص) ياد كرده اند. ابن طيفور بغدادي كه در حدود سال 250 هجري يعني در زمان امام حسن عسكري عليه السلام مي زيسته كتابي دارد به نام "بلاغات النساء" در اين كتاب سخنراني ها و خطابه هاي بليغي كه توسط زنان صدر اسلام ايراد شده آمده است. از جمله خطبه ها و سخنراني هاي حضرت زينب در مسجد جامع دمشق سوريه و در مجلس ابن زياد در كوفه و سخنراني هاي متعدد حضرت زهرا عليها السلام در اوايل خلافت ابوبكر در دفاع از امامت و ولايت امير المؤمنين (ع) و باز پس گيري فدك و غير آن. چنان كه در خصوص زناني كه به عنوان مدرسان احكام فقهي و مفسران قرآن و راويان حديث از پيامبر اكرم و ائمه اطهار (ع) نيز كتاب هاي مستقلي نوشته شده است. در ضريح جديدي كه براي حضرت معصومه ساخته اند، روايتي را انتخاب كرده و نوشته اند، كه راويان و سلسله اسناد كه حدود چهل نفرند، همه زن هستند، و اسم همه آن ها نيز فاطمه است.

آيا همه اين ها نشان دهنده حضور زنان با حفظ حجاب و عفت در عر صه هاي مختلف علم و فرهنگ سياست و اجتماع نيست؟

پي نوشت‏ها:

1. احزاب (33) آيه 59.

2. علامه طباطبايي، تفسير الميزان، ج 16، ص 361، انتشارات جامعه مدرسين، قم: 1417ق.

3. فيض كاشاني، تفسير صافي، ج 4، ص 203، انتشارات الصدر، تهران: 1415ق.

4. قرطبي، الجامع لاحكام القرآن، ج 14، ص 156، انتشارات ناصر خسرو، تهران: 1364ش.

5. طبرسي، الاحتجاج، ج 1، ص 98، نشر مرتضي، مشهد: 1403ق.

چگونه مي توانيم به سيره حضرت زهرا(س) عمل كنيم؟
اين روايت از لحاظ سندي به طور مرسل نقل گرديده و سلسله راويان آن معلوم نيست. در ضمن در كتب اربعه حديثي نيز ثبت نشده است.

 از حضرت زهرا(س) آمده است:" نزديك ترين حالات زن به خدا آنست كه ملازم خانه خود باشد و بيرون از خانه نشود. " و يا" بهترين چيز براي زن آنست كه مردي او را نبيند و او هم مردي را نبيند. " با توجه به اينكه امروزه زنان زيادي از كشور خودمان در بيرون از منزل فعاليت دارند، چگونه مي توانيم به سيره حضرت زهرا(س) عمل كنيم؟

خاتم پيامبران(ص)، روزي در جمع مسلمانان سؤال كرد: مرا خبر دهيد كه بهترين چيز براي زنان كدام است؟ [بسياري از حاضران جواب‏هايي دادند كه مورد تأييد قرار نگرفت تا اينكه‏] حضرت زهرا(س) فرمودند: بهترين چيز براي زنان آن است كه مردي را نبينند و مردي هم آنان را نبيند.

جواب صحيح فاطمه زهرا(س) پس از ناتواني حاضران، چنان پيامبر را به وجد آورد كه فرمود: فاطمه پاره تن من است. (1)

در مورد اين روايت توضيحاتي لازم است:

اول: اين روايت از لحاظ سندي به طور مرسل نقل گرديده و سلسله راويان آن معلوم نيست. در ضمن در كتب اربعه حديثي نيز ثبت نشده است.

علامه مجلسي علاوه بر نقل فوق از مصباح‏الانوار، اين حديث را به شرح زير از كشف‏الغمه اربلي به نقل از اخبار فاطمه(س) از ابن‏بابويه به طور مرسل نقل كرده است: امام علي(ع) فرمود: روزي در محضر رسول خدا بوديم و حضرت از ما سؤال كرد: مرا خبر دهيد كه بهترين چيز براي زنان كدام است؟ [جواب‏هاي ما مورد قبول واقع نشد ]و از دادن جواب [صحيح ]عاجز شديم. جمع متفرق شد [بدون اينكه جواب روشن گردد ]و من به خانه آمدم و جريان را به فاطمه(س) خبر دادم. ايشان فرمود: "خير للنساء ان لا يَرين الرجالَ و لا يراهنّ الرجالُ"؛ با شنيدن اين جواب به محضر رسول خدا بازگشتم و جواب را به سمع حضرتش رساندم.

حضرت فرمود: تو در جمع و نزد من كه بودي، جواب را نمي‏دانستي، چه كسي تو را از جواب آگاه كرد؟ گفتم: فاطمه. حضرت متعجب و شادمان فرمود: فاطمه پاره تن من است. (2)

دوم: اين روايت از هيچ حكم الزامي بر فعل يا ترك خبر نمي‏دهد، بلكه ناظر به فضيلتي استحبابي است. فقيهان شيعه چون معتقد به آسان‏گيري در دلايل مستحبات هستند، از نقّادي آن چشم پوشيده‏اند.

سوم: به نظر مي‏رسد اين حديث پيام متعالي، صحيح و بلندي دارد كه حفظ حريم و دوري از اختلاط و روابط فساد زاست. اين پيام در احاديث فراوان ديگري تكرار شده است. خلاصه اينكه، سخن مذكور از چنان جلا و درخششي برخوردار است كه به صادر شدن آن از زهراي مرضيه(س) اطمينان مي‏بخشد.

چهارم: خيريت و افضليت مطرح شده در اين حديث، نسبي و غالبي است، يعني در غالب اوقات و در بيش تر برخوردها و فعاليت‏ها بهتر است زن طوري رفتار و عمل كند كه با مردي مواجه نشود. مردي هم با او مواجه نگردد. در بسياري از حيطه‏هاي اجتماعي، آموزشي، خدماتي، سياسي و اداري، زن مي‏تواند و شايسته است از اختلاط، هم‏نشيني و گفتگوهاي صميمي با مردان خودداري ورزد. از اين موارد غير ضروري، فسادخيز و فتنه‏ انگيز اجتناب ورزد. اما مواردي هست كه مواجه شدن زن با مرد و سخن گفتن و. . . لازم و ضروري است مانند ميدان كسب علم زنان از مرداني كه هم‏رتبه علمي آنان در بين زنان يافت نمي‏شود و برعكس، يا مواجه شدن براي امر به معروف، نهي از منكر، سفارش به حق و صبر و. . . ترك چنين مواردي نه تنها خيريت و افضليت ندارد، بلكه مذموم است و از شمول حديث خارج مي‏باشد.

كسب علم در اين سطح و يا امر به معروف و نهي از منكر در آن مرتبه، از قدرت و توان همه زنان بلكه مردان خارج است [و قدرت هم شرط وجوب مي‏باشد]. فقط بعضي زنان هستند كه به اين درجه از شاگردي يا استادي مي‏رسند و يا داراي قدرت امر به معروف و نهي از منكر هستند. براي اين تعداد كم، چون انجام وظيفه ملازم با مواجه شدن با مردان بيگانه و در منظر آنان واقع شدن است. ديدن و ديده شدن عيب نيست و ترك آن فضيلت نمي‏باشد. فضيلت براي اين عده حضور در اجتماع و مواجه با آن مردان براي افاده و استفاده يا امر به معروف و نهي از منكر است.

سخن حضرت زهرا(س) در مورد فضيلت خودداري زن از ديدن مردان و ديده شدن توسط آنان ناظر به ديدن و ديده شدن غالب افراد است كه ديدارها و ملاقات‏هاي شان با شائبه‏هاي گناه و فساد همراه است. بهتر آن است كه حتي‏الامكان از اين ملاقات‏ها و نشست و برخاست‏ها و گفتگوها احتراز شود؛ اما اگر زناني محترمانه و با حرمت و كرامت در اجتماعي ظاهر شوند و به انجام اعمال صالح و مفيد اجتماعي بپردازند، گرچه لازمه چنين حضوري ديدن و ديده شدن توسط مردان بيگانه است، اما حضور بهتر از خودداري از آن است.

زنان پيامبر(ص) با مردان ديگر مواجه مي‏شدند. قرآن آنان را نهي نكرد بلكه آداب و رفتار محترمانه را به آنان آموخت. آنان را از برج‏گونه ظاهر شدن و به ناز و كرشمه سخن گفتن نهي كرد. نه از مطلق خارج شدن از خانه و سخن گفتن با مرد نامحرم.

صحابه بزرگواري همچون سلمان فارسي، ابوذر غفاري و جابر بن‏عبداللَّه انصاري خدمت حضرت زهرا(س) مي‏رسيدند. از ايشان علم مي‏آموختند حتي سلمان در كارهاي منزل به حضرت ياري مي‏رساند.

با توجه به مجموع ادله و روايات و سنت و سيره معصومان به خصوص سيره خود حضرت زهرا(س)، اسلام دعوت‏كننده به رعايت حريم و عفت و حيا در اجتماع توسط عموم و به خصوص زنان است. حضور عفيفانه و محترمانه زن را بر پرده‏نشيني و عزلت‏گزيني زن ترجيح مي‏دهد. زن و مرد را در برابر خدا، خود و اجتماع مسئول دانسته، به كسب علم و كمال و تعالي اجتماعي فرا خوانده است. اين هدف و غايت جز با حضور صحيح، محترمانه، عفيفانه و حريم‏دار زنان محقق نمي‏شود.

پنجم: نكته تربيتي اين حديث از اهميت بسزايي به خصوص براي امروز جامعه اسلامي برخوردار است. حضرت مي‏خواهد به اين نكته توجه دهد كه نشست و برخاست‏هاي غير ضروري و هوس‏آميز، سخن گفتن و خوش و بش‏هاي بي‏حساب و غلط در بين زنان و مردان، اجتماع را فاسد مي‏كند. پرهيز از آن لازم و ضروري است. چون در غالب اين نشست و برخاست‏ها و خوش و بش‏ها زمام امر به دست زن است و مرد طالب و خواستار است كه از ايجاد آن ابتدائاً ناتوان مي‏باشد، پس بايد زنان را نسبت به آن هشدار داد. آنان را آگاه ساخت كه بهترين چيز براي آنان احتراز از اين گونه امور مي‏باشد.

كلام زهراي اطهر(س) رهنمون به سوي عفت و حيا و پوشش است. اگر زنان از اختلاط هاي بيجا و غير ضروري و فسادانگيز با مردان بپرهيزند و به آنان هم اجازه چنين اختلاط هايي را ندهند، اگر در محيط كار بنا را بر رعايت حريم عفت، پوشيدگي، حيا و پاك دامني بگذارند و روابط را بر مبناي انجام وظيفه ديني و انساني و اجتماعي قرار دهند و جز در حد لازم و مفيد و صحيح با هم برخورد و ارتباط نداشته باشند، اگر امر به معروف و نهي از منكر، سفارش به حق و صبر، همياري و همكاري در انجام عمل صالح و سبقت‏جويي به سوي رضاي خدا چارچوب ارتباط هاي اجتماعي مردان و زنان باشد، حضور اجتماعي زن، عمل صالح و انسان‏ساز خواهد بود. در غير اين صورت، حضورش جز وزر و وبال خود و اجتماع نيست و عواقب ناگواري به دنبال خواهد داشت.

پي‏نوشت ها:

1. بحارالانوار ج‏100، ص‏238 به نقل از مصباح‏الانوار.

2. همان، ج‏43، ص‏54 به نقل از كشف‏الغمه.

پس راضی به رضای خدا بودن چه میشود؟
حضرت زهرا (س) كاری را انجام نمی دهد كه اشكال داشته باشد.عمل حضرت می تواند الگو باشد، بر این اساس اگر گریه در فراق رسول خدا اشكال داشت ، حضرت زهرا (س) این كار...

چرا حضرت زهرا سلام الله علیها در فراق پدرشان اینقدر گریستند؟ پس راضی به رضای خدا بودن چه میشود؟

حضرت زهرا (س) كاری را انجام نمی دهد كه اشكال داشته باشد.عمل حضرت می تواند الگو باشد، بر این اساس اگر گریه در فراق رسول خدا اشكال داشت ، حضرت زهرا (س) این كار نمی كرد. از سوی دیگر گریه در فراق عزیزان و شخصیت ها امر منطقی و خواست همگانی است، از این رو انسان ها در طول تاریخ برای عزیزان خود عزاداری و گریه می نمودند.

 داده های تاریخی و سر گذشت اقوام گذشته نیز نشان می دهد :اگر عزیزی -از خانواده ی- از دنیا می رفت و یا یكی از شخصیت های- تاثیر گذار درفرایند جامعه- كشته می شد یا از دنیا می رفت ،مردم برای آنان عزاداری می نمودند . البته نحوه و شیوه عزاداری به حسب فرهنگ ،بافت فرهنگی و سنت های جامعه تفاوت داشت . امروزه نیز همین فرهنگ وجود دارد . مردم برای عزیزان از دسته رفته ، شهدا و قهرمانان شان سالگرد ، و مراسم می گیرند تا یاد و خاطره فدا كاری آنان در تاریخ بماند .نسل های بعد از فداكاری آنان آگاه شوند. عزاداری مردم در سوگ امام  نمونه  این ادعا است. مهم تر از همه در اسلام سفارش شده است كه برای اولیا و امامان عزاداری نماییم. رسول خدا دستور داد كه برای حضرت حمزه - عموی حضرت- عزادری نمایند . یكی از قالب های عزاداری گریه است . گریه تا زمانی كه ضرر جسمی و روحی نداشته  و موجب ناسپاسی نباشد،اشكال ندارد . اتفاقا در اسلام سفارش شده است كه از خوف خدا گریه نماییم، زیرا گریه یكی از عوامل رفع اضطراب و ناراحتی و رسیدن به قرب الهی است:

گریه آدم را رهاند از اضطراب        شد ز وصل حور و حوا كامیاب

نوح ز اشك و نوحه،نامش نوح شد    باب رحمت بر رُخَش مفتوح شد

گریه كرد آتش، گلستان بر خلیل      گریه موسی را رهاند از رود نیل

تا نشد یعقوب چشمش اشكبار       نخل وصل یوسفش نامد به بار

گریه احمد را نبی­الله كرد             گریه حیدر را ولی­الله كرد

مهم تر از همه در روایات در مورد گریه بر اهل بیت رسول خدا - به ویژه - امام حسین تاكید شده  . در روايتي از امام رضا (ع) آمده است: پس بر همانند حسين (ع) بايد گريه كنندگان گريه كنند، چرا كه گريه بر  حضرت گناهان بزرگ را مي‏ريزد. در روایات دیگر به «تباكي» (حالت گريه به خود گرفتن) ثواب هاي زيادي ذكر شده است.

 گریه حضرت زهرا (س) در فراق پدر ، امر طبیعی و مطابق با خواست فطرت و شرع می باشد . البته گریه برای رسول خدا اختصاص به حضرت نداشت ، انسان ها دیگر نیز درفراق رسول (ص) خدا گریه كردند ، اما از آن جا كه حضرت زهرا  به دلیل اینكه دختر حضرت بود-، طبیعی است كه بیش تر از همه در سوگ پدر گریه نماید

 

پی نوشت :

1. عاشورا ، سعید داودی و مهدی رستم نژاد، ص47 ، مدرسه الامام علی بن ابی طالب (ع) ، قم ، 1384.

آیا فردوسی قصد مقابله با اسلام را داشته؟
هم در شاهنامه و هم در زندگی فردوسی، شواهدی وجود دارد كه او را از اين اتهام مبرا مي سازد.

آیا نوشتن شاهنامه توسط فردوسی در تضاد با دین اسلام می باشد و فردوسی قصد مقابله با اسلام را داشته؟

پرسشكر گرامی، با سلام و سپاس از ارتباط شما با این مركز.

نه تنها اين سخن - كه او در برابر اسلام و قرآن شاهنامه نوشته - را نمي پذيريم؛ بلكه او را يك مسلمان و شيعه مي دانيم؛ زيرا  هم در شاهنامه و هم در زندگی فردوسی، شواهدی وجود دارد كه او را از اين اتهام مبرا مي سازد.

اخذ و اقتباس شاهنامه از متون عربی، به اشعار و امثال سازی محدود نمی شود؛ بلكه در بسیاری از ابیات یا تعبیرات این كتاب، ردّ پای آیات و روایات اسلامی نیز به وضوح قابل تشخیص است.

به عنوان نمونه، در ابتدای بخش مربوط به جنگ بزرگ كی خسرو با افراسیاب، در مدح محمود غزنوی گوید:

پسِ لشگرش هفتصد ژنده پیل   

خدای جهان یارش و جبرئیل

كه برگرفته از آیه ی شریفه: «فَانَّ اللّه َ هُوَ مولاهُ و جبْریلَ» (1) است.

یا در بیت زیر كه در مقدمه داستان بیژن و منیژه آمده:

گهی میْ گسارید و گه چنگ ساخت   

تو گفتی كه هاروت نیرنگ ساخت

پیدا است كه اشارت به آیه شریفه: «... ولكن الشیاطینَ كَفَروا یعلّمون النّاس السحر و ما انزل علی الملكین ببابل هاروت و ماروت...» (2) دارد.

یا این بیت كه در وصف رخش رستم آورده:

به شب، مورچه بر پلاس سیاه   

بدیدی به چشم از دو فرسنگ راه

ظاهراً مقتبس از فرمایش نبوی در آن حدیث مشهور است كه هشدار می دهد، جریان شرك در میان افراد امّتم پنهان تر از راه رفتن مورچه بر سنگ سیاه در شب تاریك است؛ «إنّ الشّرك أخفی من دَبیب النَّمْل عَلی صفَاةٍ سَوْداء فی لَیْلَةٍ ظَلْماء». (3)

یا در ابیات زیر:

چو داری به دست اندرون خواسته   

زر و سیم و اسبان آراسته

هزینه چنان كن كه بایدت كرد   

نباید فشاند و نباید فشرد

الهام گیری شاعر از آیه 29 اسرا: «وَلاتَجْعَلْ یَدَك مَغلولةً الی عُنُقك و لاتَبْسُطْها كُلَّ البَسط فَتَقْعُدَ مَلوما محسورا»، كاملاً قابل تشخیص است.

یا ابیات زیر كه در «هجو نامه» آمده است:

به عنبر فروشان اگر بگذری   

شود جامه ات سر به سر عنبری

و گر تو شوی نزد انگشت گر (4)   

از او جز سیاهی نیابی دگر

تلمیحی است به احادثی چون «مثل الجلیس الصالح و السوء كحامل المسك و نافخ الكیْر» (5) و یا «مثل الجلیس الصالح كمثل الدّادی إن لایجدك من عطره یعلقك من ریحه و مثل الجلیس السوء كمثل التبن ان لم یُحرقك بشرره یؤذك بدخانه». (6)

نیز در وصف زیبارویان كشور مازندران (در واقع در یمن یا هند) كه شوق دیدار آنان، كیكاووس مستبد و خودخواه را آن همه به رنج و تعب افكند، می گوید:

بتان بهشت اند گویی درست   

به گلنار (7) شان روی، رضوان بشست

و یا در جای دیگر:

ز خوبان همه بزمگه چون بهشت   

تو گفتی كه رضوان بر اون لاله كشت

و نیز:

به گلشهر گفت آن كه خرّم بهشت   

ندید و نداند كه رضوان چه كشت

رضوان، خازن و كلیددار معروف بهشت است كه بر اساس روایات گوناگون، مأمور تزیین بهشت در روز بازپسین و بستن درب و تحویل كلید آن به پیامبر اكرم - صلی الله علیه و آله وسلم - است. (8) در برخی روایات آمده است كه حضرت ابوطالب - علیه السلام - در مراسم ازدواج پیامبر - صلی الله علیه و آله وسلم - با خدیجه - علیها السلام - فرمود: در این مراسم، عرش و كرسی به اهتزاز در آمده و فرشتگان به سجده افتاده اند و خدای متعال به رضوان وحی نموده است كه بهشت را تزیین نماید، حور و غلمان را به صف كشد، جام های شراب طهور را آماده سازد و دوشیزگان بهشتی را آرایش كند. (9) انعكاس این مضمون اسلامی، در شعر فوق كاملاً محسوس است؛ چنان كه در بیت زیر نیز طنین كلام مولا در خطبه (82) نهج البلاغه در وصف دنیا: «و من ساعاها فاتَتْهُ و مَن قَعَدَ عَنْها واتَتْهُ»، به وضوح شنیده می شود:

چو دشمنش گیری نمایدت مهر          

و گر دوست خوانی نبینیش چهر

مهم تر از همه، می توان وصف خرد در دیباچه شاهنامه را شاهد آورد كه ابیات گوناگون آن، عصاره آیات و روایات اسلامی در باب عقل، و بعضاً ترجمه مستقیم آن ها است.

برخي از محققان فردوسی را از شیعیان پاك می دانند كه در دوران تاریخ ظلم و خفقان به حمایت از آن حضرت و اهل بیت می پردازد.

در دیباچه شاهنامه چنین آمده است:

حكیم این جهان را چو دریا نهاد / بر انگیخته موج از او تند باد

چو هفتاد كشتی بر او ساخته / همه بادبان ها برافراخته

یكی پهن كشتی بسان عروس / بیاراسته همچو چشم خروس

محمد بدو اندرون با علی / همان اهل بیت نبی و ولی

خردمند كز دور دریا بدید / كرانه نه پیدا و بن ناپدید

به دل گفت اگر با نبی و وصی / شوم غرقه دارم دو یار وفی

اگر چشم داری به دیگر سرای / به نزد نبی و علی گیر جای

برین زادم و هم برین بگذرم / چنان دان كه خاك پی حیدرم

فردوسی با این مقدمه در اشعار وارد شاهنامه نویسی می شود. او در ابتدای شاهنامه به طور روشن و واضح، عقیده دینی خود و عشق به علی (ع) را اظهار می دارد و خود را همچون خاك پای حیدر می داند.

با وجود این گونه اشعار، آن ادعای مذكور را چیزی جز سخني از روي بي اطلاعي نمی توان یاد كرد.

 

پی نوشت ها:

1. تحریم (66)، آیه 4.

2. بقره (2)، آیه 102.

3. مجلسی، بحار الانوار، ج 72، ص 93.

4. انگشت گر: زغال فروش.

5. یادداشت های قزوینی، به كوشش ایرج افشار، انتشارات دانشگاه تهران، ج 6، ص 103.

6. محاضره الادباء، راغب اصفهانی، المكتبة الحیدریة، قم، 416 ق، ج 3، ص 6.

7. گلنار، شكوفه و گل سرخ انار برّی است كه مشّاطگان قدیم در آرایش چهره نوعروسان از آن بهره می جستند.

8.  بحارالانوار، ج 7، ص 331 و 337 و ج 39، ص 204 و 209.

9. همان، ج 16، ص 66.

آيا امام سجاد (ع) با عمويش محمدحنفيه اختلافاتي داشتند؟
داستان محاكمه محمد بن حنفیه با امام سجاد (ع) در باب امامت و شهادت حجر الاسود به امامت زین العابدين (ع) در منابع امده است. در مدح محمد بن حنفيه نيز رواياتي...

آيا ايشان (امام سجاد)با عمويش محمدحنفيه اختلافاتي داشتند؟

داستان محاكمه محمد بن حنفیه با امام سجاد (ع) در باب امامت و شهادت حجر الاسود به امامت علي بن الحسين (ع)  در  منابع  امده است. در مدح محمد بن حنفيه نيز رواياتي نقل شده،از جمله دانشمندان رجالي  در كتاب هاي خود از حضرت رضا (ع) روايت كرده‏اند   :

«ان المحامدة تأبي أن يعصي الله عز و جل؛

محمدها خودداري مي‏كنند از اينكه خدا نافرماني شود».

راوي گويد:از حضرت پرسيدم:محمدها چه كساني هستند؟

فرمود: محمد بن جعفر،محمد بن ابي بكر،محمد بن ابي حذيفه و محمد بن حنفيه... (1)

بيان ماجراي اختلاف بين محمد حنفيه و امام سجاد:

ابو خالد كابلي(2) روايت كرده كه پس از شهادت امام‏ حسين (ع) و بازگشت امام سجاد (ع) به مدينه ما در مكه بوديم.محمد بن حنفيه مرا خواست و به من گفت:نزد علي بن الحسين برو و بدو بگو:من پس از دو برادرم حسن و حسين بزرگ ترين فرزندان امير مؤمنان هستم . به جانشيني ايشان از شما سزاوارترم . شايسته آن است كه امامت را به من واگذار نمايي . اگر مي‏خواهي داوري را انتخاب كن تا ما محاكمه خود را به نزد او بريم!

ابو خالد گويد: نزد علي بن الحسين (ع) رفتم . پيغام محمد را رساندم . حضرت فرمود : نزد وي بازگرد و بگو:اي عمو! از خدا بترس . آنچه را خداوند براي تو مقرر نفرموده،ادعا نكن! اگر حاضر به پذيرش حق نيستي ،حاكم ميان من و تو حجر الاسود باشد. اگر حجر الاسود به او پاسخ داد،  امام است!

ابو خالد گويد: پاسخ را براي محمد بردم . او نيز حاضر به محاكمه  نزد حجر الاسود گرديد.هر دوي آنان نزد حجر الاسود رفتند .با آن ها بودم.در اين وقت علي بن الحسين (ع) رو به محمد كرده ،فرمود:عمو جان !سالمندتر از من هستي. اينك گام پيش نه و از حجر الاسود بخواه براي تو گواهي دهد!

محمد پيش رفت و دو ركعت نماز به جاي آورد و دعاهايي خواند. سپس از حجر الاسود خواست تا اگر امامت حق اوست، براي وي شهادت و گواهي دهد، ولي حجر الاسود گواهي نداد.آن گاه علي بن الحسين (ع) برخاست و دو ركعت نماز خوانده ،گفت:

اي سنگي كه خداوند تو را گواه زائراني از بندگان خود قرار داده كه به زيارت خانه‏اش مي‏آيند، اگر مي‏داني كه صاحب امر امامت من هستم و امام كه اطاعتش بر همه بندگان خدا واجب است منم،گواهي ده تا عمويم بداند كه در اين باره حقي در امامت ندارد!

 خداوند آن سنگ را به زبان آورد و به زبان عربي آشكاري گفت:«يا محمد بن علي سلم الامر الي علي بن الحسين فانه الامام المفترض الطاعة عليك و علي جميع عباد الله دونك و دون الخلق اجمعين؛

اي محمد بن علي،امامت را به علي بن الحسين واگذار ، زيرا آن امامي كه اطاعتش بر تو و بر همه بندگان خدا واجب است، اوست، نه تو و نه هيچ شخص ديگري از مردم.

در اين وقت محمد بن حنفيه پاي علي بن الحسين (ع) را بوسه زد و گفت:امامت از آن توست ! (3)

برخي به دنبال اين روايت گفته اند : محمد بن حنفيه اين كار را براي رفع شبهه مردم انجام داد و گرنه خود به امامت

 حضرت معتقد بود. (4)

  از امام صادق (ع) روايت شده :محمد بن حنفيه از دنيا نرفت تا آن گاه كه به امامت علي بن الحسين (ع) اقرار نمود. (5)

پي‏نوشت‏ها:

1. الغارات،إبراهيم بن محمد الثقفي،ج2،ص752،،تحقيق : السيد جلال الدين الحسيني الأرموي المحدث؛

 اختيار معرفة الرجال،الشيخ الطوسي،ج1،ص286،تحقيق : تصحيح وتعليق : مير داماد الأسترابادي / تحقيق : السيد مهدي الرجائي،سال چاپ : 1404،چاپخانه : بعثت - قم،ناشر : مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث؛

شرح أصول الكافي،مولي محمد صالح المازندراني،ج6،ص290،چاپ : الأولي،سال چاپ : 1421 - 2000 م،ناشر : دار إحياء التراث العربي للطباعة و النشر و التوزيع - بيروت - لبنان؛

معجم رجال الحديث،السيد الخوئي،ج16،ص167،چاپ : پنجم،سال چاپ : 1413 - 1992 م؛

قاموس الرجال،الشيخ محمد تقي التستري،ج9،ص20،چاپ : اول،سال چاپ : 1419 ه/ قم،ناشر : مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة.

2. آوردهاند كه ابو خالد در مدت ملازمت با محمد بن حنيفه از اشارات وي درباره مقام والاي امام سجاد(ع) و احترام فوق العادهاي كه محمد براي آن امام قائل بود و نيز با راهنمايي و اصرار يحيي بن ام طويل،به ديدار امام نائل شد . چون امام او را با نام دوران كودكيش (كنكر)خطاب كرد،بر امامت  حضرت يقين آورد.آن گاه به ملازمت ايشان درآمد . چنان پايگاهي يافت كه وي را يكي از ثقات و حواريون امام دانستهاند. دايره  المعارف بزرگ اسلامي ،ج5،ص424

 3. الخرائج والجرائح،قطب الدين الراوندي،ج1،ص258،تحقيق : مؤسسة الإمام المهدي (ع) / بإشراف السيد محمد باقر الموحد الأبطحي،چاپ : اول،سال چاپ : ذي الحجة 1409،چاپخانه : العلمية - قم،ناشر : مؤسسة الإمام المهدي - قم المقدسة؛

بحار الأنوار، علامة المجلسي ،ج46،ص30، سال چاپ : 1403 - 1983 م ، ناشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت - لبنان؛

مناقب آل أبي طالب،ابن شهر آشوب،تحقيق : لجنة من أساتذة النجف الأشرف،سال چاپ : 1376 - 1956 م،ناشر : مطبعة الحيدرية - النجف الأشرف؛

 إعلام الوري بأعلام الهدي،ج1 ،ص486،الشيخ الطبرسي،تحقيق : مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث،چاپ : اول، سال چاپ : ربيع الأول 1417،چاپخانه : ستارة - قم،ناشر : مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث - قم المشرفة.

4.مدينة المعاجز،السيد هاشم البحراني،ج4،ص287تحقيق : مؤسسة المعارف الإسلامية بإشراف الشيخ عزة الله المولائي،چاپ : اول،سال چاپ : 1414،چاپخانه : حافظ،ناشر : مؤسسة المعارف الإسلامية - قم - ايران.

5. كمال الدين- ترجمه كمره‏اي ،ج1 ،ص116،ناشر: اسلاميه‏،مكان چاپ: تهران‏،سال چاپ: 1377،نوبت چاپ: اول‏.

صفحه‌ها