پرسش وپاسخ

امام حسين كشته شد تا ما گريه كنيم؟
عبارت «انا قتیل العبره» یا « قتیل العبرات » راجع به امام حسین (ع) بوده و از القاب ایشان است. در جاهای مختلفی از آن جمله زیارت اربعین وارد شده است.

معناي انا قتيل العبره چيست؟ امام حسين كشته شد تا ما گريه كنيم؟

پرسشگر گرامی با سلام سپاس از ارتباط تان با این مركز

عبارت «انا قتیل العبره» یا « قتیل العبرات » راجع به امام حسین (ع) بوده و از القاب ایشان است. در جاهای مختلفی از آن جمله زیارت اربعین وارد شده است. (1)

ظاهرا جمله بعدی "لا یذكرنی مؤمن الا استعبر" تفسیر جمله "انا قتیل العبرات" است و امام آن لقب را معنا كرده است. پس "من كشته اشكم"، یعنی من كشته شده مظلومی هستم كه هر كس به یاد من بیفتد، بی اختیار بر من می­گرید. مظلومیت من به این اندازه تاثر برانگیز است.

علامه مجلسی در معنای این جمله(من كشته اشكم ) می­فرماید :

 هیچ مومنی به یاد من نمی افتد مگر این كه گریه می كند یا بغض گلوی وی را می­گیرد. (2)

بنا بر این معنای  لقب این نیست كه:"امام كشته شد تا ما بگرییم" .

پی نوشت ها:

1. امالی، شیخ صدوق، ص118 ؛

منتهی الامال، محدث قمی، ص 538 ؛

بحارالا نوار، علامه مجلسی، ج44، ص279.

2. بحارالانوار،  ج 11، ص 356.

توضیح بفرمایید
طبق آموزه های دینی، هر گونه كار خیر و انجام كارهای نیك به نیت اموات اگر خالص و براي خدا باشد،هم به حال اشخاصی كه آن اعمال را انجام می دهند و ...

لطفا در رابطه با حدیث اینكه اما جعفرصادق علیه السلام فرمودند كه عمل خیری كه از دیگران به اموات میرسه تا روز قیامت ادامه خواهد داشت توضیح بفرمایید؟ مثلا بنده هر روز عادت كردم برای رضای خدا و شادی اهل بیت و مومنین به الاخص پدرم در هر حالی هستم صلوات بفرستم و یا اینكه دائم وضو باشم آیا بعد از مرگ من این حسنات برای پدرم نوشته می شه؟

طبق آموزه های دینی، هر گونه كار خیر و انجام كارهای نیك به نیت اموات اگر خالص و براي خدا باشد،هم به حال اشخاصی كه  آن اعمال را انجام می دهند و هم  به حال آن هایی كه دست شان از دنیا كوتاه و آن حسنات برای آنان انجام شده مفید و اثربخش است  این معنا از روایاتی به دست می آید كه ثواب هر عمل خیری كه  بازماندگان به نیت مردگان شان انجام دهند،به هر دو طرف می رسد ، همچنان كه برخی روایات دلالت می كند كارهای خیری كه انسان انجام می دهد،تا زمانی كه مردم از آن سود ببرند،نفع آن در عالم دیگر به انسان می رسد.

طبیعی است هر عملی خیری كه انسان در این دنیا انجام دهد،چه برای خود و یا برای مردگان، درآن دنیا نتیجه آن را خواهد دید، خصوصا اگر آن عمل از صدقات جاریه باشد، تا زمانی كه مردم از آن بهره می برند، هم شخص اهدا كننده و هم اهدا شونده ثواب خواهند برد.

 اما در مورد سوال شما اتفاقا در این باره روايتي از حضرت صادق (ع) نقل شده، كه از آن استفاده مي ‏شود ثواب هايي كه در عالم برزخ به مؤمن مي‏رسد، تا قيامت هم برای اهدا كننده و هم اهدا شونده ادامه خواهد داشت. حضرت فرمود:

مَنْ قَرَأَ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ عِنْدَ قَبْرِ مُؤْمِنٍ سَبْعَ مَرَّاتٍ بَعَثَ اللَّهُ إِلَيْهِ مَلَكاً يَعْبُدُ اللَّهَ عِنْدَ قَبْرِهِ وَ يُكْتَبُ لَهُ وَ لِلْمَيِّتِ ثَوَابُ مَا يَعْمَلُ ذَلِكَ الْمَلَكُ فَإِذَا بَعَثَهُ اللَّهُ مِنْ قَبْرِهِ لَمْ يَمُرَّ عَلَي هَوْلٍ إِلَّا صَرَفَهُ اللَّهُ عَنْهُ بِذَلِكَ الْمَلَكِ الْمُوَكَّلِ حَتَّي يُدْخِلَهُ اللَّهُ بِهِ الْجَنَّة؛ هر كس نزد قبر مؤمني هفت مرتبه سوره إنّا أنزلنا را بخواند، خداوند فرشته‏اي مي‏فرستد كه پيش قبر ميت، خدا را عبادت كند. خداوند ثواب عبادت فرشته را براي ميت و كسي كه إنّا أنزلنا را خوانده مي‏نويسد، تا زماني كه خداوند وي را به واسطه اين عمل وارد بهشت كند.( 1)

 حسناتی كه انسان آن را در زمان حیات خود انجام می دهد، حال یا برای خود و یا برای دیگران، به طور كلی می تواند به دو شكل باشد، یا آن حسنه و كار خیر به گونه ای است كه از صدقات جاریه به حساب می آید، با این توضیح كه اگر خودش هم از دنیا برود، كار خیری كه انجام داده، پس از او باقی می ماند و مردم از آن استفاده می برند، مثل این كه كتاب مفیدی نوشته، مدرسه ای ساخته، جاده ای  آباد كرده، حتی اخلاق نیكویی از خود به یادگار گذاشته، و .......... مطابق با روایات امامان معصوم سلام الله علیهم اجمعین، تا زمانی كه آن اثر باقی است، آن شخص چه در دنیا باشد یا از دنیا رفته باشد، ثواب خواهد برد

 در این باره كه مردگان نباید فراموش شوند حدیثی از قول یكی از صحابه از پیامبر صلوات الله علیه نقل كرده است،حضرت فرمود:

" لا تنسوا موتاكم في قبورهم و موتاكم يرجون إحسانكم و موتاكم محبوسون يرغبون في أعمالكم البرّ و هم لا يقدرون، اهدوا إلي موتاكم الصّدقة و الدّعاء؛(2)

 مردگان تان را كه در قبرها آرميده‏اند ،از ياد نبريد. مردگان شما اميد احسان شما را دارند. مردگان شما زنداني هستند و به كارهاي نيك شما رغبت دارند. آن ها خود، قدرت انجام كاري ندارند، شما صدقه و دعائي به آن ها هديه كنيد.

 راجع به مطلبی كه به آن اشاره شد، حدیث دیگری از امام صادق سلام الله علیه نقل شده است كه فرمود:

 سِتُّ خِصَالٍ يَنْتَفِعُ بِهَا الْمُؤْمِنُ بَعْدَ مَوْتِهِ وَلَدٌ صَالِحٌ يَسْتَغْفِرُ لَهُ وَ مُصْحَفٌ يَقْرَأُ فِيهِ وَ قَلِيبٌ يَحْفِرُهُ وَ غَرْسٌ يَغْرِسُهُ وَ صَدَقَةُ مَاءٍ يُجْرِيهِ وَ سُنَّةٌ حَسَنَةٌ يُؤْخَذُ بِهَا بَعْدَهُ‏؛(3)

 شش چيز است كه مؤمن پس از مرگش از آن بهره مي‏برد: فرزند شايسته‏اي كه براي وي طلب آمرزش كند. قرآني كه از او بماند و ديگران آن را بخوانند. چاهي كه حفر نمايد. درختي كه بنشاند. آبي كه به جريان اندازد. روش نيكوئي كه پس از وي به آن عمل شود.           

این احادیث شریف به طور مستقیم پاسخ سوال شما را می دهد، در حدیث اول حضرت به ثواب سوره قدر اشاره كردند كه هر كسی مطابق با دستور روایت در مورد خواندن سوره قدر بر سر قبر مومنی عمل كند تا هنگام ورود به بهشت ثواب عبادت فرشته ای را هم برای خواننده و هم برای شخص از دنیا رفته منظور می كند . در حدیث دوم به طور كلی به اعمال خیر و حسنات ماندگاری اشاره شد و تا زمانی كه آن اثر ماندگار باشد، آن شخص از آن بهره خواهد برد.

البته می توان گفت: در مورد اعمالی كه با رفتن شخص  اهدا كننده از دنیا، آن عمل هم قطع خواهد شد ،مثل مواردی كه در سوال آمد، حكم این حدیث جاری نخواهد شد و ثواب چنین اعمالی برای مرده تا زمانی ادامه خواهد داشت كه شخص خودش زنده باشد ومشغول عمل باشد، اگر چه هر عمل خیری كه از انسان سر بزند، به هر نیتی كه باشد (یعنی چه برای خودش و یا برای دیگری باشد) به طور حتم در عالم ملكوت شاخه خواهد زد و رشد خواهد كرد.این طور نیست كه عمل خیر  اثر محدودی داشته باشد، اما به چه شكلی خدای متعال خودش از آن آگاه است.

كتاب هايي كه در اين زمينه مي توانيد مطالعه كنيد :

ا) معادشناسي، سيد محمد حسين تهراني، انتشارات حكمت، قم، 1402 ق.

ب) معاد در قرآن، آيت الله جوادي آملي، نشر اسراء، قم، 1380.

ج) عدل الهي، شهيد مطهري، انتشارات شركت سهامي انتشار، تهران.

د) معاد از نظر روح و جسم، فلسفي،  نشر هيئت نشر معارف اسلامي.

ذ)دستغيب،  معاد، انتشارات رهنما، تهران.

پی نوشت ها:

1.ابن قولويه قمي، كامل الزيارات، نجف اشرف ، انشارات مرتضويه ،  1356 هـجری شمسی ،ص 322.

2. انصاری محلاتی ،ترجمه الحكم الزاهره، قم،انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی، 1375 هجری شمسی، چاپ دوم، ص 233.

3.شیخ صدوق،الخصال،قم، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم،  1362 هجری شمسی،چاپ اول،  ج‏1، ص 324.

معنی این سخن چیست؟
مراد دين اسلام است ، عصاره دين اسلام تسليم فرمان الهي بودن است ..... قرينه اين مطلب آخر كلام حضرت است كه فرمود: لا اسلام له ؛يعني ديني ندارد.

روایتی از امام صادق علیه السّلام است كه «الإسلامُ هو التّسلیم، و التّسیلمُ هو الإسلام، فمن سَلَّم فقد أسلَمَ، و من لَم یُسَلِّم فلا إسلامَ له» (كافی، ج 8، ص 11). معنی این سخن چیست، و آیا نوعی دور نیست؟ چه فرقی بین «مَن أسْلَم» و «من سَلَّم» است؟

مراد دين اسلام  است ، عصاره دين اسلام   تسليم فرمان الهي بودن است  ..... قرينه اين مطلب آخر كلام حضرت است كه فرمود: لا اسلام له ؛يعني ديني ندارد .

البته اسلام به معنای تسلیم و تسلیم به معنای اسلام است . معنای  دوری ندارد . به نوعی تاكید هم است .

اسلام یعنی تسلیم  و تسلیم یعنی اسلام . این دو جمله  بار معنایی واحدی دارند  .پس به دور نمی انجامد.

در نتیجه "من اسلم" یعنی كسی كه با قبولی و پذیرش اسلام، تسلیم اوامر خدا می شود.                      

علاوه بر این، بیان صریح حضرت هر گونه تفسیر دیگری را در این باره رد می كند . حضرت فرمود:

 بدانيد كه اسلام تسليم است و تسليم اسلام است.(1)             

در تفاسیر آمده است:

 كلمه اسلام نيز از نظر لغت يعني تسليم بودن در برابر أمر مولي.  از لحاظ اصطلاح يعني شريعت پيامبر اسلام.(2)

 اسلام تسليم شدن به دين است با عمل به همه تكاليف اما ايمان عقد قلبي است كه عمل بر آن مترتب است. (3)   

پس حضرت مي فرمايد: عصاره دين اسلام ،  تسليم فرمان الهي بودن است، نه صرف شهادتين دادن و ..... پس هر مسلماني كه  ادعاي مسلمان بودن دارد اما  در عمل  تسليم فرمان الهي نيست،  مسلمان نيست، گرچه با صرف شهادتين حكم فقهي طهارت بر او بار مي شود.              

پی نوشت ها:

1. كمره ای ، ترجمه روضه كافي-تهران، انتشارات اسلامیه ، ج‏1، ص 16 .

2.نجفی خمینی  ،تفسير آسان،تهران انتشارات اسلامیه ، ج‏2، ص 227.

3.قرشی  ،تفسير أحسن الحديث،تهران، انتشارات بنیاد بعثت، 1377 ش،  ج‏8، ص 357.

آیا كمك به اهل سنت و كفار شامل این احادیث نمی شود؟
امامان تابع خدا و پیامبرند و خدا و پیامبر به كمك و دستگیری از عموم انسان ها دعوت كرده اند و فقط از كمك به دشمنان حق و حقیقت كه علم دشمنی و ستیز برافراشته اند...

حدیثی شنیده ام كه اهل بیت كسی را كه به دشمنانشان كمك كند لعن كرده اند آیا كمك به اهل سنت و كفار شامل این احادیث نمی شود و اگر اهل بیت نیز این كار را می كرده اند برایم بیان كنید ؟

امامان تابع خدا و پیامبرند و خدا و پیامبر به كمك و دستگیری از عموم انسان ها دعوت كرده اند و فقط از كمك به دشمنان حق و حقیقت كه علم دشمنی و ستیز برافراشته اند، نهی كرده اند.

به آیات زیر توجه كنید:

«لا يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ لَمْ يُقاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطينَ إِنَّما يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ قاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ أَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ وَ ظاهَرُوا عَلي‏ إِخْراجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ؛ (1) خدا شما را از نيكي كردن و عدالت‏ ورزيدن با آنان كه با شما در دين نجنگيده‏اند و از سرزمينتان بيرون نرانده‏اند، باز نمي‏دارد. خدا كساني را كه به عدالت رفتار مي‏كنند دوست دارد. جز اين نيست كه خدا از دوستي ‏ورزيدن با كساني كه با شما در دين جنگيده‏اند و از سرزمين خود بيرونتان رانده‏اند يا در بيرون ‏راندنتان همدستي كرده‏اند شما را باز دارد. و هر كه با آن ها دوستي ورزد از ستمكاران خواهد بود».

پیامبر برای تتمیم مكارم اخلاق مبعوث شده و خدمت و كمك به بندگان خدا هر چند از لحاظ اعتقادی منحرف باشند تا زمانی كه علم ظلم و ستیز آگاهانه با حق را بلند نكرده باشند، علاوه بر این كه از مكارم  اخلاق است، سبب جذب آنان به دین هم می شود.

خداوند از كمك به گناه و ستمگری و تجاوز نهی كرده و كمك به بندگان محتاج خدا، كمك به ظلم و تجاوز نیست تا مورد نهی خدا باشد و اهل بیت كه مبین دین خدا هستند، از آن نهی كنند:

«وَ لا تَعاوَنُوا عَلَي الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقابِ؛ (2) و (هرگز) در راه گناه و تعدّي همكاري ننماييد! و از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد كه مجازات خدا شديد است!»

اهل بیت مظاهر حق هستند و ظلم آگاهانه به اهل بیت، ظلم به حق است و خداوند از كمك و یاری به ظلم نهی كرده و اهل بیت هم از كمك به ظلم نهی می كنند.

البته ظلم به اهل بیت غیر از جهل در حق اهل بیت است. بسیاری هستند كه مقام اهل بیت را نمی شناسند ولی ظالم به اهل بیت نیستند. ظالم به اهل بیت كسانی هستند كه با علم به جایگاه رفیع اهل بیت، سعی در پایین كشیدن آنان از آن مقام دارند و بر اهل بیت دروغ می بندند و مردم را از اهل بیت دور می سازند و به دشمنی با اهل بیت سوق می دهند و ...

امام صادق فرمود:

«فعلي من ظلمنا لعنة الله؛ (3) بر ستم گران به ما لعنت باد».

با توجه به آنچه گذشت ، غالب اهل سنت نسبت به حق اهل بیت جاهل هستند و بسیاری از آنان  گر چه حق اهل بیت را نشناخته و امامت و جایگاه واقعی آنان را نپذیرفته اند، ولی محب و دوستدار اهل بیت می باشند. از این رو نمی توان آنان را ظالم به اهل بیت شمرد و از محبت و خدمت و كمك به آن ها نهی كرد.

این روایتی كه شما اشاره كرده اید كاملا واضح نیست و اگر متن یا سند روایت را می فرستادید، بهتر بود.

پی نوشت ها:

1. ممتحنه (60) آیه 8-9.

2. مائده (5) آیه 2. 

3. قاضی نعمان مغربی ، شرح الاخبار ، قم ، انتشارات اسلامی ، ج 2 ، ص 496.

اگر كسی اینكار را انجام دهد به انواع بیماریها مبتلا خواهد شد؟
نمك از مواد معدنی است كه از معادن طبیعی استخراج می شود و مصرف آن برای بدن ضروری است و اگر در مصرف آن رعایت اعتدال شود، از نافع ترین مواد برای بدن است.

چگونه پیامبر و یا امامان در بعضی وقتها كه غذایی نداشته اند نان و نمك خورده اند؟الان از نظر پزشكی به آن سم سفید می گویند و اگر كسی اینكار را انجام دهد به انواع بیماریها مبتلا خواهد شد؟

نمك از مواد معدنی است كه از معادن طبیعی استخراج می شود و مصرف آن برای بدن ضروری است و اگر در مصرف آن رعایت اعتدال شود، از نافع ترین مواد برای بدن است.

نمك های طبیعی كه از معادن نمك استخراج می شود مخلوطی از "كلرید سدیم" و "كلرید پتاسیم" و املاح معدنی دیگر است كه از مواد لازم و ضروری برای بدن می باشد و در قدیم این نمك را از معادن موجود در نقاط با هزینه زیاد و با مشكل به دیگر نقاط حمل می كردند و عرضه می نمودند.

امروز هم همه دانشمندان بر ضرورت این ماده برای بدن اتفاق دارند و هیچ پزشكی بدن را بی نیاز از نمك طبیعی كه علاوه بر دو ماده نامبرده، املاح فراوان دیگر هم با آن همراه است، نمی شمارد. روایات هم با توجه به این ضرورت و نفع فراوان صادر شده است و علم پزشكی مؤید آن است. آنچه علم پزشكی آن را نفی می كند، استفاده بیش از حد از این ماده است كه چون از حد تعادل می گذرد، آثار بد و وخیمی در بدن به جا می گذارد و با توجه به این مصرف زیاد از آن به عنوان "سم سفید" یاد می كنند.  (1)

به قول شاعر:

آب ار چه همه زلال خیزد     از خوردن پر، ملال خیزد.

نكته مهمی كه در روایات بدان تاكید شده ، اثر دارویی این ماده سمی است. تریاك از سمومی است كه در عین كشنده و خطرناك بودن در مقدار های بسیار كم ، اثر دارویی فوق العاده دارد و در گذشته در پزشكی از آن بسیار استفاده می شده است. در روایات استفاده متعادل از نمك طعام  را بی نیاز كننده از ماده دارویی مهمی مانند تریاك معرفی كرده است:

«لو يعلم الناس ما في الملح، ما احتاجوا معه إلي الترياق " . (2)

اگر مردم آثار نمك را می دانستند، با وجود آن محتاج تریاك نبودند.

با توجه به این روایت همان گونه كه تریاك در مقدار بسیار كم اثر دارویی فوق العاده دارد، نمك هم در مقدار  كم اثر دارویی فراوان دارد.

روایات هم به استفاده زیاد از نمك توصیه نكرده؛ بلكه به استفاده كم و پیوسته كه رفع نیاز و ضرورت كند، توصیه كرده است.

علاوه بر این ها ، نمك باعث طعم و عطر طعام می شود و نبود آن سبب بی مزه بودن بسیاری از طعام ها است.

اما نمك در گذشته كمیاب بود و به سختی عرضه و تهیه می شد و به همین جهت هم بسیاری اوقات به اندازه نیاز مصرف نمی شد ( و روایات با توجه به این شرایط و برای دعوت به مصرف لازم است) و چون این ماده  كم و به سختی تهیه می شد، به عنوان "ادام" و ناخورش مد نظر بود و با اضافه كردن آن به نان ، هنگام خوردن نان آن را خوش مزه و مطلوب می ساختند.

نكته دیگر این كه بنا به نظر لغویون و ظاهر بعض روایات به چربی و پیه و دنبه حیوان هم "ملح" گفته می شد.

صاحب لسان العرب می نویسد:

«المِلْحُ: السِّمَنُ القليل.  أَمْلَحَ البعيرُ إِذا حمل الشحم و فهو مَمْلوحٌ إِذا سمن و يقال: كان ربيعنا مَمْلوحاً، و كذلك إِذا أَلْبَنَ القومُ و أَسْمَنُوا و مُلِّحَت الناقة، فهي مُمَلَّحٌ: سمنَت قليلًا؛ و مَلَّحَ القِدْرَ: جعل فيها شيئاً من شحم؛ (3) ملح به معنای چربی (پیه و دنبه) است و "املح البعیر" یعنی شتر پیه آورده و از آن جهت به آن "مملوح" می گویند و گفته می شود " بهارمان مملوح بود یعنی در این بهار قوم دنبه درآوردند و چاق شدند . و "ملّح القدر" یعنی در دیك چربی و پیه و دنبه بریز».

در بعض روایات هم به نظر می رسد منظور از "ملح" همان پیه و دنبه باشد. به بعض روایات توجه كنید:

امام صادق فرمود: «و الأدم : أدونه الملح ، وأوسطه الزيت والخل ، وأرفعه اللحم؛ (4) بهترین نان خورش گوشت است و "ملح" پایین ترین نان خورش  و زیتون و ترشی نان خورش متوسط است».

از امام باقر در مورد "ملح" سؤال شد كه در آن زعفران باشد كه آیا برای محرم و كسی كه در احرام حج است ، خوردن آن جایز می باشد ؟ فرمود: «لا ينبغي للمحرم أن يأكل شيئا فيه زعفران ولا شيئا من الطيب؛ (5) محرم نباید چیزی كه در آن زعفران و دیگر مواد معطر باشد، بخورد!».

از این روایات هم بر می آید كه منظور از "ملح" همان پیه و دنبه است كه آن را به نوعی پخته و مصرف می كردند.

بنا بر این امكان دارد در روایاتی كه به خوردن "ملح" با نان تاكید شده ، منظور از ملح چربی ، و پیه و دنبه ای است كه به صورت آب پز یا به صورت دیگر مصرف می شده است. 

در هر حال چه ملح به معنای "آب چربی" باشد یا همین نمك معدنی كه با اضافه كردن و پاشیدن كمی از آن به نان آن را خوشمزه می ساختند و می خوردند ، علم پزشكی به ضرورت استفاده از نمك طعام در حد لازم حكم می كند و آن را از مواد ضروری برای بدن می شمارد و وقتی از آن به عنوان سم سفید منع می كند، منظور منع استفاده زیاد است.

مساله بعد آن كه:

همانطور كه خود شما آورده ايد، اين طور نبوده كه هميشه اهل بيت از نان نمك استفاده كنند!!

پی نوشت ها:

1. برای مشاهده ضرورت و فواید نمك و آثار مصرف زیادبه لینك های زیر در اینترنت مراجعه كنید:

http://www.kmagiclife.com/fa/details.aspx?id=d947afc4-af43-4f85-8f45-ffa...

http://pana.ir/NSite/FullStory/News/?Id=95392

http://www.forum.vivadl.com/showthread.php?t=7292page=1

2. محدث نوری، مستدرك الوسایل، بیروت، موسسه آل البیت، 1408 ق، ج 16، ص 360.

3. ابن منظور، لسان‏العرب، قم، ادب الحوزه، 1405 ق، ج 2، ص 599.

4. احمد بن عیسی اشعری، نوادر، قم، مدرسه الامام المهدی، 1408 ق، ص 61.

5. كلینی، كافی، تهران، اسلامیه، 1367 ش، ج 4، ص 355. 

آيا حديثي داريم كه هركس قرآن را حفظ كند قرآن نيز حافظ اوست؟
الحافظ للقرآن العامل به مع السفرة الكرام البرره: (1) كساني كه قرآن را حافظ هستند( و به آن عمل مي‌كنند)، با فرستادگان و سفيران با عظمت الهي خواهند بود.

آيا حديثي داريم كه هركس قرآن را حفظ كند قرآن نيز حافظ اوست؟

اين حديث در منابع ما وجود ندارد، ولي حديثي به اين مضمون وجود دارد:

الحافظ للقرآن العامل به مع السفرة الكرام البرره: (1) كساني كه قرآن را حافظ هستند( و به آن عمل ميكنند)، با فرستادگان و سفيران با عظمت الهي خواهند بود.

عين اين مطلب حديثي نيافتيم. اما جمله شما مورد تاييد دين است كسي كه از را حفظ قرآن با خداوند مانوس شود خداوند حافظ او خواهد بود.

پي نوشت:

1. ميرزا احمد آشتياني‏، طرائف الحكم يا اندرزهاي ممتاز، ناشر كتابخانه صدوق‏، تهران‏، 1362 ش‏، چاپ سوم‏ ، ج‏2، ص 97

اگر به خواستگاری هم برویم با ۱ جلسه شاید ظاهر سازی باشد و ...
اگر خواستگاري به صورت صحيح و درست انجام شود و مراحل مختلف آن كامل صورت بگيرد، امكان شناخت تا حدود زيادي وجود دارد. البته اين طور نيست كه با يك جلسه صحبت ...

چگونه باید ۱ دختر و پسر از نظر اخلاق و رفتار یكدیگر آشنا شوند؟ رابطه قبل از ازدواج كه حرام است(و من هم قبول دارم كه حرام است..) اگر به خواستگاری هم برویم با ۱ جلسه شاید ظاهر سازی باشد و ما نمی توانیم به طور واقع از اخلاق یكدیگر با خبر شویم و اگر تعداد جلسات ادامه پیدا كند ،حس دلبستگی (مخصوصا در دختران) ایجاد می شود (افراد فوقالعاده زیادی دیدهام كه این حالت اتفاق افتاده) و اخلاق بعد از سرد مزاج یا گرم مزاج بودن مهمترین بخش ازدواج است كه اگر اخلاق یكدیگر با هم تقریبا اتفاق نظر نداشته باشد ،مشكلات زیادی اتفاق میافتاد...

اگر خواستگاري به صورت صحيح و درست انجام شود و مراحل مختلف آن كامل صورت بگيرد، امكان شناخت تا حدود زيادي وجود دارد. البته اين طور نيست كه با يك جلسه صحبت، شناخت كافي صورت بگيرد، بلكه احتياج به جلسات متعدد است. البته بايد سؤالات اوليه و مهم و كليدي تر را در جلسه اول مطرح كرد و جواب ها را شنيد. سپس بعد از جلسه در مورد آن ها بايد فكر كرد. اگر تناسب وجود نداشت، بايد ادامه خواستگاري متوقف شود. اگر جواب سؤال هاي كليدي تر حاكي از اتفاق نظر بود، قرار براي جلسه دوم گذاشته مي شود. همين طور عمل شود تا جلسه هاي ديگر. پس اگر دختر و پسر بلد باشند كه در جلسه اول خواستگاري چه مطالبي را مطرح كنند، نتيجه كلي و اجمالي را در همان جلسه اول خواهند گرفت. اگر كه نتيجه جلسه اول مثبت بود ،به اين معناست كه در كليات و مسائل مهم با همديگر توافق دارند و مي توان به جلسات ديگر فكر كرد.

شايد افرادي كه شما شاهد وابستگي و دلبستگي آن ها بوده ايد ،در خواستگاري دقيق عمل نكرده اند. يعني به جاي اينكه در جلسه خواستگاري براي كسب شناخت از روحيات طرف مقابل تلاش كنند، ناخود آگاه رابطه عاطفي با همديگر برقرار كرده  و از مسائل اصلي دور شده اند، سپس در جلسه مثلا چهارم، چيزي را متوجه شده اند كه كل قضيه را منتفي مي كند. در اين جا اگر دقت مي كردند،شايد همان جلسه اول قضيه را منتفي مي كردند و كار به دلبستگي نمي كشيد.

پس تعداد جلسات خواستگاري ( به اين معنا كه دختر و پسر با يكديگر صحبت كنند) بايد بيش تر از يك دفعه باشد و شايد 3 يا 4 جلسه خوب باشد. جلسات را بايد مديريت كرد؛ يعني در جلسه اول مطالب مهم تر مطرح مي شود و در صورت توافق ، جلسه دوم با موضوعات كم اهميت تر، و سپس در صورت توافق جلسه سوم و ....

صحبت كردن دختر و پسر لازم هست ، ولي كافي نيست، بلكه بايد تحقيق و تفحص در مورد طرف مقابل و خانواده او صورت بگيرد ،مثلا موضوعاتی مانند روابط پدر و مادر ، محل كار و تحصیل ، دوستان انتخابی ، وضعیت اعضای ازدواج كرده با همسران خود بسیار مفید خواهد بود .پس ارتباط مستقیم همیشه شناخت كاملی را به انسان نمی دهد، بلكه تحقیقات دقیق و جزیی محلی از افراد حتی المقدور غیر خویشاوند در محل زندگی و تحصیل و... بسیار راهگشا خواهد بود.

 در خواستگاري ها بايد از اعضاي خانواده كمك گرفت تا شناخت بيش تري نسبت به طرف مقابل و خانواده او صورت بگيرد. در اين جا بزرگ ترها خيلي مي توانند كمك كنند و چون تجربه بيش تري دارند، تشخيص هاي آن ها هم قابل اعتماد تر است.

گرم يا سرد مزاج بودن دختر و پسر در صورتي مي تواند مشكل ساز شود كه اختلاف زيادي بين آن دو باشد. اما معمولا افراد در اين زمينه در حد متوسط هستند.مطرح كردن آن بهتر است كه در جلسه اول نباشد. در ضمن خيلي از دخترها و پسرها فكر مي كنند كه سرد  یا گرم مزاج هستند، در صورتي كه تشخيص شان درست نيست، چون صرف ميل جنسي زياد در دوران مجردي دليل گرم مزاجي نيست. همين طور ميل جنسي كم در مجردي هم دليل سرد مزاجي نيست.

 سعي كنيد كه در جلسه اول مسائل مهم تري را رصد كنيد تا شناخت كلي پيدا كنيد. مسائلي مثل اعتقادات، استقلال فكري، ارتباطات اجتماعي، اشتغال، ارتباطات فاميلي، فعاليت هاي سياسي و اجتماعي و .... اگر برآيند شناخت تان در جلسه اول مثبت بود، مي توان جلسات آينده را ترتيب داد و به اين وصلت اميدوار بود.

 با توجه به سن تان شايد تجربه و اطلاعات كمي از ملاك هاي انتخاب همسر داشته باشيد.حتما لازم است كه از بزرگ ترها و افراد آگاه كمك بگيريد. هم چنين مي توانيد از مراكز مشاوره اي كه با چند جلسه حضور دختر و پسر، توافق يا عدم توافق شخصيتي طرفين را تشخيص مي دهند، كمك بگيريد.

 بايد فاصله زمان آشنايي تا زمان عقد شرعي را كمي بيش تر كرد. تا زمان خوانده شدن عقد شرعي مي توان خواستگاري را به هم زد. البته نه به خاطر دلائل واهي و بي مورد، بلكه اگر واقعا مشكلي در بين بود.

براي كسب اطلاع از معيارهاي صحيح انتخاب همسر، كتاب "جوانان و انتخاب همسر: استاد علي اكبر مظاهري و كتاب " گلبرگ زندگي " استاد حسين دهنوي را مطالعه كنيد.

اگر امكان دارد آسيب ها يا مزيت هاي آشنايي قبل ازدواج را توضيح دهيد.
طبق تجارب باليني بسيار متراكم مركز ما كه از دانشگاهها و غير آن در طي ساليان طولاني جمع آوري شده، اينگونه دوستي ها عاقبت خوشي ندارد و ايجاد و ادامه ي ...

 اگر امكان دارد آسيب ها يا مزيت هاي آشنايي قبل ازدواج را توضيح دهيد.

پرسشگر گرامي، طبق تجارب باليني بسيار متراكم مركز ما  كه از دانشگاهها و غير آن در طي ساليان طولاني جمع آوري شده، اينگونه دوستي ها عاقبت خوشي ندارد و ايجاد و ادامه ي اين چنين دوستي هايي كه خارج از چهار چوب هاي ديني و فرهنگي جامعه ي ما صورت مي گيرد، به نابسامانيهاي روحي و رواني دو طرف و مخصوصا دختران كه روحيه اي عاطفي دارند، ميانجامد. بيشك ايجاد وادامه اين نوع ارتباط موجب وابستگي شديد طرفين به همديگر ميگردد. و زماني كه يكي از طرفين بخواهد اين رابطه را بخاطر ازدواج با شخص ديگري و يا به هر عنوان ديگري قطع كند ديگري دچار نابساماني روحي و رواني شديد مي گردد. شايد بگوييد: اگر دو طرف به قصد ازدواج با هم دوست شوند چي؟ در پاسخ بايد عرض كنم، اول اينكه اين استدال كه ما به قصد ازدواج با هم دوست مي شويم .واقع بينانه نيست. زيرا از زمان دوستي تا زمان ازدواج ممكن است دهها و صدها مانع براي ازدواج رخ نمايي كند كه يكي از آنها مخالف والدين و ديگري سير شدن طرفين از هم و غيره است. زيرا طرفين در قبل از ازدواج كاملا همديگر را كشف مي نمايند و انگيزه اي براي دست يابي به هم ندارند. دوم اينكه بطوري كه روانشناسان قبل از ازدواج در كشورهاي غربي معتقدند كه هرگز دوست دختر و پسر نبايد باهم ازدواج كنند، زيرا دوستي يكي از انواع ارتباط است و ازدواج نيز يك نوع ديگري از آن كه هر كدام ويژگيها و قوانين خاص خود را دارد و اگر دو دوست با هم ازدواج كنند ويژگيها و قوانين دو نوع خاص از ارتباط با هم تداخل مي كند و موجب آسيب زائي و ناپايداري ازدواج مي گردد. سوّم اينكه بسياري از اين دوستي ها منجر به ازدواج نميشود و فقط آسيب روحي و رواني براي طرفين بر جاي ميگذارد چهارم اينكه به فرض اين دوستي ها منجر به ازدواج شود. اما « تنهاعشق هرگز كافي نيست». اين سخن پرفسورآرون تي بك است، او يكي از بزرگترين روانشناسان باليني جهان است كه در رابطه با مشاوره قبل از ازدواج كار تحقيقي بسياري انجام داده است.. ايشان در كتاب خود كه با همين نام منتشر شده، مي گويد كه بسياري از جوانا فقط با اكتفاء به كششهاي عاطفي واحساسي وعشق و علاقه ي غير منطقي و بدون سنجيدن آيتمهاي دخيل در يك ازدواج پايدار و موفق؛ اقدام به برقراي رابطه با جنس مخالف  و ازدواج مي كنند، اما بعد از مدت كوتاهي كه كششهاي عاطفي و احساسي شان نسبت به هم افت پيدا مي كند تعارضات شخصيتي و ناهمكفي هاي اجتماعي، اقتصادي، و .... برجسته مي شود و زندگي مشتركشان را در معرض طوفانهاي سهمگيني قرار مي دهد. اين گونه ازدواجها اكثرا با جدايي و تلخكامي هاي بسيار زوجين و خانواده هاي اصلي آنها همراه است. لذا همانطور كه گفته شده عاقل آنست كه انديشه كند پايان را، بهتر است با چراغ عقل به وادي محبت وارد شويد تا بي گدار به آب نزده باشيد. اگر راهنمايي هايي در باره ملاكهاي دختر انتخابي خود و مشاوره قبل از ازدواج  خواستيد حتما دوباره با ما تماس بگيريد.

مي خوام كه همسرم مذهبي باشه و نه كسي كه اهل مدگرايي و بي حجابي باشه
قصد ازدواج داشتن يا نداشتن به هيچ وجه امر مهمي نيست و آن چه كه در اين بين بسيار مهم است صلاحيت ازدواج است. صلاحيت ازدواج يعني اين كه فرد حائز نمره قبولي ...

من 21 سالمه و قصد ازدواج دارم اما نمي دونم چه طوري بايد همسر مورد نظرمو رو انتخاب كنم و مي خوام كه همسرم مذهبي باشه و نه كسي كه اهل مدگرايي و بي حجابي و ... باشه

من از كجا ميتونم همچين كسي رو پيدا كنم؟

نظر شما راجع به پيدا كردن همسر چيست ؟ و چه مكانها و جاهايي رو پيشنهاد مي كنيد ؟

مسئله ديگه موضوع اعتماد هست و شناخت نامزد در دوران نامزدي شما چه راهكارهايي رو براي شناخت كامل طرف مقابل پيشنهاد ميديد؟

چگونگي پيدا كردن همسر برام خيلي مهمه لطفا راهنمايي كنيد؟

با تشكر

قصد ازدواج داشتن يا نداشتن به هيچ وجه امر مهمي نيست و آن چه كه در اين بين بسيار مهم است صلاحيت ازدواج است. صلاحيت ازدواج يعني اين كه فرد حائز نمره قبولي در ملاك هاي ضروري ازدواج از جمله بلوغ فكري، سلامت روان، سلامت اخلاقي و... باشد و همچنين واجد ضروريات اوليه تشكيل زندگي مانند استقلال اقتصادي نسبي، شغل درآمدزا براي امرار معاش و تأمين مخارج عقد و عروسي و تأمين مسكن باشد.

اگر كسي قصد ازدواج داشته باشد، ولي با اين امور مهم و ضروري بالا چندان رفاقتي نداشته باشد، ازدواج او زودهنگام است و بهتر است اين مهم را به فرصتي بهتر موكول نمايد. اما بپردازيم به پاسخ سوالات شما اولاً با توجه به وفور دختران دم بخت اين سؤال شما كمي تعجب برانگيز است يا لااقل جواب دشواري ندارد، ثانياً خواستگاري سنتي كماكان جز بهترين و كم آسيب ترين شيوه هاي انتخاب همسر محسوب مي گردد و ساير انواع و اقسام همسريابي از جمله همسر يابي مستقيم از طريق ديد زدن دختران كوچه و خيابان و محله و فاميل يا همسريابي اينترنتي يا دفاتر همسريابي زياد به صلاح شما نمي باشد. در خواستگاري سنتي ما شاهد كمترين احساسات مضر و آسيب زننده به صحت انتخاب مي باشيم. در اين نوع خواستگاري يكي از محارم فرد مانند خواهر مادر يا ساير زنان فاميل و آشنا در گام اول به محك اوليه و زنانه دختر مورد نظر مي پردازند. شكي وجود ندارد كه يك زن بسيار بهتر از يك مرد مي تواند به ارزيابي اوليه يك دختر دم بخت بپردازد. بعد از انتخاب اوليه نوبت به جلسات معارفه و آشنايي رسمي دختر و پسر مي رسد. در اين جلسات دختر و پسر فارغ از صلاحديد اوليه محارم خود به ارزيابي و محك دقيق يكديكر مي پردازند. البته دو مرحله تحقيقات محلي و مشاوره پيش از ازدواج علاوه بر جلسات معارفه رسمي نيز بايد صورت پذيرد.

به نظر بنده به عنوان روانشناس بهترين راه اين است كه شما مادر خواهر خاله عمه يا هر زني كه او را هم فكر و هم نظر خود مي دانيد براي انتخاب اوليه همسر گسيل داريد. جا و مكان آن زياد مهم نيست. مهم اين است كه شما تحت تأثير احساسات و عواطف فزاينده دوران جواني به انتخاب عاشقانه (و نه عاقلانه) اقدام ننماييد.

در زمينه سوال بعدي شما بايد گفت كه شناخت كامل از ديگري اساساً ناممكن است، چرا كه حتي خود شما هم شناخت كاملي از خود نداريد. هيچ راه كاري براي شناخت نسبي (و نه كامل) دختر مورد نظر جز طي سه مرحله جلسات معارفه رسمي، تحقيقات محلي و مشاوره پيش از ازدواج وجود ندارد. بسياري از شناخت هاي شما از همسرتان به جز از طريق مشاوره پيش از ازدواج فرا چنگ شما نمي آيد؛ چرا كه روان شناس با تكنيك ها و ابزار ويژه خود مي تواند به پس ذهن همسر آينده شما پا گذارد. روان شناس بعد از تشخيص پس ذهن دختر مي تواند درجه شناخت شما از طرف مقابلتان را به نحو بسزايي ارتقا بخشد.

خیلی می ترسم كه او را از دست بدم؟
مسلماً اگر شما در پرسش خود اطلاعات بیشتری در مورد خودتان در اختیارمان قرا می دادید، ما به عنوان مشاور و روانشناس بهتر و اصولی تر می توانستید شما را راهنمایی ...

مدتی است كه عاشق كسی شده ام چطور به او ابراز علاقه كنم كه به گناه نیوفتم و خیلی می ترسم كه او را از دست بدم؟

مسلماً اگر شما در پرسش خود اطلاعات بیشتری در مورد خودتان در اختیارمان قرا می دادید، ما به عنوان مشاور و روانشناس بهتر و اصولی تر می توانستید شما را راهنمایی كنیم. اطلاعاتی نظیر، جنسیت، سن و سال، وضعیت تحصیلی، وضعیت خانواده، انگیزه اصلی شما از عشق و دلدادگی، میزان آمادگی و داشتن شرایط ازدواج و... می توانست در این زمینه بسیار رهگشا و مثمر ثمر باشد كه متأسفانه در اختیار ما نمی باشد به همین خاطر نمی توان راهكار كارآمدی را در این خصوص بیان نمود و شما را به درستی برای رسیدن به مقصود رهنمون كرد. از این روی اگر طالب راهنمایی عالمانه تری هستید، در مكاتبه بعدی اطلاعات بیشتری در اختیار ما بگذارید.

از لحن گفتار كوتاه شما این گونه استنباط می كنیم كه دوست داشتن فرد مورد نظر به انگیزه ازدواج می باشد و شما دوست دارید در آینده نه چندان دور با كسی كه به او عشق می ورزید ازدواج كنید به همین خاطر از حالا نگران از دست دادن او هستید و از افتادن به گناه هرسانید. این نگرانی تا به این مقدار ایرادی ندارد و مطلوب است، اما قبل آن باید ببینید كه آیا فرد مورد نظر شرایط همسری شما را دارید یا نه؟ طبیعتاً ازدواج زمانی مناسب خواهد بود كه همسر آینده شما در معیارها و ملاك های اساسی ازدواج بیشترین تناسب و همخوانی را با شما داشته باشد. از طرف دیگر، شما شرایط و آمادگی ازدواج را هم داشته باشید یعنی این كه سن و سال شما و برخی از امكانات و مزایا به شما این اجازه را بدهد كه بدون دغدغه و كمترین ناراحتی قضیه ازدواج خود را دنبال كنید، در غیر این صورت اگر شرایط حداقلی ازدواج را نداشته باشید و یا فرد مورد نظر شرایط همسری را به درستی نداشته باشد، ازدواج شما محكوم به شكست خواهد بود و هر گونه روابط پیش از ازدواج و ابراز علاقه نه تنها شما را به مقصود نمی رساند بلكه شما را از ازدواج سالم محروم می كند و وقت و عمر گرانمایه شما را به هدر می دهد و شما را از پیگیری مسائل مهمتر زندگی باز می دارد. بنابراین موقعیت سنجی در شرایط كنونی شما حرف اول را می زند. گذشته از این صرف عاشقی و دلدادگی هرگز معیار مناسبی برای اتخاذ شرایط همسری نمی باشد، چه بسا ممكن است عشق و علاقه باعث كوری چشم و پرده افتادن روی حقایق شود و شما را از دیدن واقعیت های زندگی باز دارید و باعث وابستگی و شكل گیری روابط پیش از ازدواج و نهایتاً ازدواج احساسی و بی اساس گردد كه احتمال عدم موفقیت و شكست آن بسیار بالاست و هیچ انسان عاقلی آن را  درست نمی پندارد.

البته اگر شما در ابتدا معیارها و ملاك های اساسی ازدواج را به درستی شناخته باشید و در فرد مورد نظر تطبیق داده باشید و او بیشترین تناسب را با شما داشته باشد، در این صورت حتی اگر شرایط ازدواج را به درستی نداشته باشید، می توانید این مسئله را با خانواده تان در میان بگذارید و نظر آنها را بپرسید و به آنها بگویید كه اگر شرایط ازدواج را فعلاً ندارید، فرد مورد نظر را برای شما نشان كنند  و حتی مستقیم و غیر مستقیم با خانواده او صحبت كنند تا اگر نظر آنها نیز مثبت بود و در آینده شرایط ازدواج شما فراهم گشت با او ازدواج كنید.

به هر حال، تا پیش از فراهم شدن زمینه ازدواج در هر صورت، شما مجاز به ابراز علاقه به فردی كه نامحرم است از لحاظ دینی و مبانی روانشناختی ندارید و نمی توانید به این شیوه روابط قبل از ازدواج را پی ریزی نمایید، تنها می توانید از طریق خانواده و یا واسطه ای مورد اطمینان از آن فرد خواستگاری كنید، البته مشروط بر این كه جنسیت شما پسر باشد و الا تنها می توانید از طریق واسطه ای امین بدون این كه او بدانید و متوجه شود كه شما واسطه را فرستاده اید، خویشتن را به او معرفی كنید تا اگر او تمایل به ازدواج با شما را داشت اقدام كند. در غیر این صورت بایستی او را فراموش كنید تا كرامت ذاتی و حیثیت و شخصیت شما حفظ گردد.

صفحه‌ها