از امامت تا شهادت

به يقين اين عقب نشينى مصلحتى يزيد و تغيير موضع سياسى بر اثر خطبه هاى افشاگرانه حضرت زينب و امام سجاد(عليهما السلام) در شام و بيدارى مردم بود.

پرسش:

 امام سجاد(ع)و حضرت زينب(س) چگونه در شام به هدايتگري و مبارزه با امويان پرداختند؟

پاسخ:

 سخنان و روشنگري هاي امام سجاد(عليه السلام) و حضرت زينب(سلام الله عليها) در شام چنان تاثيري در مردم گذاشت که يزيد براى كم كردن فشار افكار عمومى هنگام غذا خوردن امام سجّاد(عليه السلام) را بر سر سفره خود مى نشاند! (1) و به زينب و زنان بنى هاشمى اجازه داد كه براى امام حسين(عليه السلام) عزادارى نمايند و زينب كبرى(عليها السلام) نيز به مدت هفت روز براى آن حضرت مراسم عزا برپا كرد و زنان شامى در آن مجلس حاضر شدند، تا آنجا كه نزديك بود مردم به قصر يزيد بريزند و او را بكشند كه دستور داد آن مراسم را تعطيل نمايند (2) و از آن پس يزيد سعى مى كرد گناه را بر عهده پسر مرجانه (ابن زياد) بيندازد و او را متّهم اصلىِ چنين جنايتى معرّفى كند!

سيوطى ـ دانشمند معروف اهل سنّت ـ مى نويسد: يزيد ابتدا از كشته شدن امام حسين(عليه السلام) و خاندانش خوشحال شد، امّا بر اثر خشم مسلمين از آن كار اظهار ندامت مى كرد، ولى با اين حال مردم از او خشمگين بودند و حق داشتند كه او را دشمن بدارند. (3)

طبرى نيز نقل مى كند: يزيد پسر مرجانه را لعنت مى كرد و مى گفت: «فَبَغَّضَني بِقَتْلِهِ إِلَى الْمُسْلِمِينَ وَ زَرَعَ لي في قُلُوبِهِمُ العَداوَةَ، فَبَغَّضَنِي الْبَرُّ وَ الْفاجِرُ بِمَا اسْتَعْظَمَ النَّاسُ مِنْ قَتلي حُسَيْناً»؛ (ابن زياد مرا با كشتن حسين(عليه السلام) منفور مسلمانان قرار داد و بذر عداوت آنان را با من در قلبشان كاشت. و چون كشتن حسين(عليه السلام) براى مردم گران آمده همگان مرا دشمن مى دارند). (4)

به يقين اين عقب نشينى مصلحتى يزيد و تغيير موضع سياسى بر اثر خطبه هاى افشاگرانه حضرت زينب و امام سجاد(عليهما السلام) در شام و بيدارى مردم بود، وگرنه هرگز يزيد با آن سابقه و آن كلمات مسرّت آميزى كه در آغاز بر زبان راند، از كار خود پشيمان نبود و از اين رو، پسر مرجانه و ديگر فاجعه آفرينان حادثه كربلا را هرگز محاكمه و مجازات نكرد و همچنان آنان را بر مناصبشان باقى گذاشت! (5)

تاثير سخنان آنها بر يزيد را مي توان از هنگام حرکت اسرا به سوي مدينه نيز فهميد چون هنگامى كه يزيد مى خواست كاروان اسيران را روانه مدينه كند امام سجاد(عليه السلام) را خواست و گفت آن سه خواسته اى كه من وعده داده بودم آنها را انجام دهم بيان كن.

امام(عليه السلام) فرمود: در خواست اوّل من آن است كه يك بار ديگر چهره آقا و مولايم حسين(عليه السلام) را ببينم، تا از او توشه بردارم و از وى خداحافظى كنم.

درخواست دوم من آن است كه هر چه از ما به غارت برده اند را، به ما برگردانند. در خواست سوم من آن است كه اگر مى خواهى مرا به قتل برسانى، كسى را با اين زنان همراه كن تا آنها را به حرم جدّشان (مدينه) برساند.

يزيد خواسته اوّل امام را (در آن لحظه) نپذيرفت و در پاسخ به خواسته دوم گفت: امّا اموالى كه از شما گرفته شد، به عوض آنها چند برابر به شما خواهم داد و امّا پاسخ خواسته سوم آنكه من تو را به قتل نمى رسانم و جز تو كسى اين زنان را به مدينه نخواهد رساند.

امام(عليه السلام) فرمود: «ما نيازى به مالت نداريم و آنها ارزانى خودت باد. در خواست من آن است كه آنچه از ما به غارت برده شد، به ما بازگردانند، زيرا در ميان آن اموال دوك ريسندگى و مقنعه و گردنبند و پيراهن حضرت فاطمه(عليها السلام) بود.«...لاِنَّ فيهِ مَغْزَلُ فاطِمَةَ بِنْتِ مُحَمَّد، وَ مِقْنَعَتُها، وَ قِلادَتُها، وَ قَميصُها»

آنگاه يزيد دستور داد اموال غارت شده را برگردانند و خودش نيز دويست دينار بر آن افزود.

امام چهارم(عليه السلام) آن دويست دينار را گرفت، و ميان فقرا تقسيم كرد. (6)

همچنين نقل شده است كه هنگام حركت كاروان اهل بيت(عليهم السلام) از شام، يزيد دستور داد محمل ها را زينت كنند و اموال فراوانى به خاندان حرم حسينى بدهند و آنگاه به امّ كلثوم(عليها السلام) گفت: اين اموال را در برابر مصيبت هايى كه به شما رسيده، برداريد.

امّ كلثوم(عليها السلام) فرمود: اى يزيد چقدر تو بى حيا و بى شرمى! برادرم و اهل بيت ما را به قتل مى رسانى و در مقابل به ما اموالى مى دهى (تا آن را جبران كنى، هرگز چنين نخواهد بود). (7)

اين ماجرا نشان مى دهد كه افكار عمومى مردم شام بر ضدّ يزيد برانگيخته شده بود و او خود را در اين ماجراى بزرگ شكسته خورده مى ديد، ناچار سعى مى كرد با اين اقداماتِ به ظاهر محبّت آميز، از خشم مردم بكاهد، ولى اهل بيت با عدم تسليم در برابر او خشم خويش را نشان دادند. اين خاطرات در اذهان مردم شام باقى ماند و آن محيط امن را براى خاندان بنى اميه ناامن ساخت.

در نقلي آمده: آنگاه كه كاروان آماده حركت شد، يزيد، امام على بن الحسين(عليه السلام) را خواست و (براى فرافكنى) گفت: خدا لعنت كند پسر مرجانه را! اگر من با حسين(عليه السلام) بودم، هر چه مى خواست به او مى دادم و از كشته شدن او به هر قيمتى ـ هر چند در اين راه بعضى از فرزندانم كشته مى شدند ـ جلوگيرى مى كردم، ولى قضاى الهى آنگونه كه خودت ديده اى اتفاق افتاد، به هر حال، وقتى به وطن رسيدى هر چه نياز داشتى براى من بنويس تا برآورده سازم. (8)

بى شك اين واكنشها به سبب ندامت و پشيمانى يزيد از كردار خود نبود؛ زيرا تاريخ نشان مى دهد كه بعد از واقعه كربلا نيز از هيچ تضييقى بر اهل بيت(عليهم السلام) و شيعيان آنها فروگذار نمى كرد، بلكه جوّ اجتماعى شام بر اثر بيدارى و آگاهى مردم به سبب خطبه هاى كوبنده امام سجاد(عليه السلام) و زينب كبرى(عليها السلام) چنان ملتهب شده بود كه اگر يزيد غير از اين انجام مى داد ممكن بود به يك شورش عمومى بر ضدّ او منتهى شود. (9)

 

پي نوشت ها:

1. مجلسي محمد باقر، بحارالانوار، ج 45، ص 143.

2. قمي،شيخ عباس، نفس المهموم، ص 262.

3. سيوطي، جلال الدين، تاريخ الخلفاء، ص 232. (فَسُرَّ بِقَتْلِهِمْ أوَّلاً، ثُمَّ نَدِمَ لَمّا مَقَتَهُ المُسْلِمُونَ عَلى ذلك، وَأبْغَضَهُ النّاسُ وَحَقٌّ لَهُمْ أنْ يُبْغِضُوهُ).

4. طبري، تاريخ طبرى، ج 4، ص 389.

5.  ابن كثير عالم متعصّب اهل سنّت ـ كه شيوه او غالباً توجيه خلاف كارى هاى معاويه و يزيد است ـ در اين ارتباط مى نويسد: «وَ قَدْ لَعَنَ [يَزيدُ] إبْنَ زِياد عَلى فِعْلِهِ ذلِكَ، وَ شَتَمَهُ فيما يَظْهَرُ وَ يَبْدُو، وَ لكِنْ لَمْ يَعْزِلْهُ عَلى ذلِكَ، وَ لا عاقَبَهُ، وَ لا أَرْسَلَ يَعِيبُ عَلَيْهِ ذلِكَ»؛ (يزيد، ابن زياد را به سبب چنين جنايتى لعن كرد و به طور آشكارا وى را شماتت نمود، ولى نه او را از مقامش بركنار كرد و نه وى را مجازات نمود و نه حتى نامه و يا فرستاده اى را براى سرزنش وى فرستاد!). ابن کثير، البداية والنهاية، ج 8، ص 204.

6. سيد بن طاووس، ملهوف (لهوف)، ص 224.

7. مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج 45، ص 197. (با اندكى تصرّف و تلخيص)

8. نعمان بن بشير همان كسى است كه هنگام ورود حضرت مسلم به كوفه، فرماندار آنجا بود. يزيد او را از فرماندارى بركنار و عبيدالله بن زياد را بر آنجا گماشت. او به شام آمد، و در حمايت از يزيد و پدرش معاويه كوشا بود، پس از هلاكت يزيد، مردم را به بيعت با عبدالله بن زبير ترغيب مى كرد؛ اهالى حمص با او مخالفت كردند و در نهايت در سال 64 او را كشتند (استيعاب، شرح حال نعمان بن بشير).

9.  گرد آوري از کتاب: عاشورا ريشه ‏ها، انگيزه‏ ها، رويدادها، پيامدها، سعيد داودي و مهدي رستم نژاد،(زير نظر آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى).

http://makarem.ir/Maaref/?lid=0&mid=254323&TypeInfo=25&CatID=23293"

آن حضرت نه دستوری به مختار داده بوده و نه حتّی اذن و اجازه¬ی صریحی. پس چگونه می‌توان سکوت امام را به معنای تأیید اقدامات مختار گرفت؟

پرسش:
آيا همه اقدامات مختار ثقفي در قيام عليه قاتلان امام حسين (ع) مورد تأیید امام زین‌العابدین (ع) بود؟ آیا سکوت حضرت به معنای تأیید اقدامات افراطی مختار نیست؟
 

پاسخ:
اولاً توجه داشته باشید که مختار دشمنان بسیاری داشته و چه‌بسا برخی از مطالبی که دربارۀ او نقل‌شده، درست نباشد. او با سه گروه درافتاد: بنی‌امیه، آل زبیر و اشراف کوفه. این هر سه گروه در دشمنی با مختار و واردکردن انواع اتهامات به او، از هیچ کاری فروگذار نکردند؛ مانند کذاب بودن، مدعی پیامبری و…. بررسی ‏ها نشان می‌دهد که این اتهامات را به‌سادگی نمی‌توان پذیرفت. (1)
ثانیاً: مختار معصوم نبوده و قطعاً نمی‌توان پذیرفت که همۀ اقدامات او در قيام عليه قاتلان امام حسين (علیه السّلام) مورد تأييد امام سجاد (علیه السّلام) بوده باشد. سکوت آن حضرت نیز هرگز به معنای تأیید اقدامات مختار نیست؛ زیرا آن حضرت نه دستوری به مختار داده بوده و نه حتّی اذن و اجازه¬ی صریحی. پس چگونه می‌توان سکوت امام را به معنای تأیید اقدامات مختار گرفت؟ چنین برداشتی در همان زمان نیز مطرح نبود و هیچ‌یک از مخالفان مختار، امام سجاد را به سبب کارهای او مؤاخذه نکرد. آنچه بود، فقط همین بود که امام سجاد (علیه السّلام) با جمله‌ای کلی، از اصل تلاش برای ستاندن حق اهل‌بیت حمایت کرده بود؛ بدون این‏که نامی از کسی ببرد و یا روش خاصی را توصیه کند.(2)
برای مطالعۀ بیش‏تر:
قیام مختار، سید ابو فاضل رضوی اردکانی، شرکت چاپ و نشر بین‌الملل.
کلمات کلیدی:
مختار ثقفی، انتقام کربلا، سیرۀ سیاسی امام سجاد، بازتاب‏های واقعۀ کربلا.
پی‌نوشت‌ها:
1. ر.ک: جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام، ج 2: تاریخ خلفا (از رحلت پیامبر تا زوال امویان)، قم، نشر دلیل، چاپ اوّل، 1380 هجری شمسی، ص 531 ـ 534.
2. گروهی از تاریخ‌پژوهان؛ زیر نظر مهدی پیشوایی، تاریخ قیام و مقتل جامع سید الشهداء (علیه‌السلام)، قم، انتشارات مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ سوم، 1392 ش، ج 2، ص 257.
 

آيا امام سجاد (ع) با عمويش محمدحنفيه اختلافاتي داشتند؟
داستان محاكمه محمد بن حنفیه با امام سجاد (ع) در باب امامت و شهادت حجر الاسود به امامت زین العابدين (ع) در منابع امده است. در مدح محمد بن حنفيه نيز رواياتي...

آيا ايشان (امام سجاد)با عمويش محمدحنفيه اختلافاتي داشتند؟

داستان محاكمه محمد بن حنفیه با امام سجاد (ع) در باب امامت و شهادت حجر الاسود به امامت علي بن الحسين (ع)  در  منابع  امده است. در مدح محمد بن حنفيه نيز رواياتي نقل شده،از جمله دانشمندان رجالي  در كتاب هاي خود از حضرت رضا (ع) روايت كرده‏اند   :

«ان المحامدة تأبي أن يعصي الله عز و جل؛

محمدها خودداري مي‏كنند از اينكه خدا نافرماني شود».

راوي گويد:از حضرت پرسيدم:محمدها چه كساني هستند؟

فرمود: محمد بن جعفر،محمد بن ابي بكر،محمد بن ابي حذيفه و محمد بن حنفيه... (1)

بيان ماجراي اختلاف بين محمد حنفيه و امام سجاد:

ابو خالد كابلي(2) روايت كرده كه پس از شهادت امام‏ حسين (ع) و بازگشت امام سجاد (ع) به مدينه ما در مكه بوديم.محمد بن حنفيه مرا خواست و به من گفت:نزد علي بن الحسين برو و بدو بگو:من پس از دو برادرم حسن و حسين بزرگ ترين فرزندان امير مؤمنان هستم . به جانشيني ايشان از شما سزاوارترم . شايسته آن است كه امامت را به من واگذار نمايي . اگر مي‏خواهي داوري را انتخاب كن تا ما محاكمه خود را به نزد او بريم!

ابو خالد گويد: نزد علي بن الحسين (ع) رفتم . پيغام محمد را رساندم . حضرت فرمود : نزد وي بازگرد و بگو:اي عمو! از خدا بترس . آنچه را خداوند براي تو مقرر نفرموده،ادعا نكن! اگر حاضر به پذيرش حق نيستي ،حاكم ميان من و تو حجر الاسود باشد. اگر حجر الاسود به او پاسخ داد،  امام است!

ابو خالد گويد: پاسخ را براي محمد بردم . او نيز حاضر به محاكمه  نزد حجر الاسود گرديد.هر دوي آنان نزد حجر الاسود رفتند .با آن ها بودم.در اين وقت علي بن الحسين (ع) رو به محمد كرده ،فرمود:عمو جان !سالمندتر از من هستي. اينك گام پيش نه و از حجر الاسود بخواه براي تو گواهي دهد!

محمد پيش رفت و دو ركعت نماز به جاي آورد و دعاهايي خواند. سپس از حجر الاسود خواست تا اگر امامت حق اوست، براي وي شهادت و گواهي دهد، ولي حجر الاسود گواهي نداد.آن گاه علي بن الحسين (ع) برخاست و دو ركعت نماز خوانده ،گفت:

اي سنگي كه خداوند تو را گواه زائراني از بندگان خود قرار داده كه به زيارت خانه‏اش مي‏آيند، اگر مي‏داني كه صاحب امر امامت من هستم و امام كه اطاعتش بر همه بندگان خدا واجب است منم،گواهي ده تا عمويم بداند كه در اين باره حقي در امامت ندارد!

 خداوند آن سنگ را به زبان آورد و به زبان عربي آشكاري گفت:«يا محمد بن علي سلم الامر الي علي بن الحسين فانه الامام المفترض الطاعة عليك و علي جميع عباد الله دونك و دون الخلق اجمعين؛

اي محمد بن علي،امامت را به علي بن الحسين واگذار ، زيرا آن امامي كه اطاعتش بر تو و بر همه بندگان خدا واجب است، اوست، نه تو و نه هيچ شخص ديگري از مردم.

در اين وقت محمد بن حنفيه پاي علي بن الحسين (ع) را بوسه زد و گفت:امامت از آن توست ! (3)

برخي به دنبال اين روايت گفته اند : محمد بن حنفيه اين كار را براي رفع شبهه مردم انجام داد و گرنه خود به امامت

 حضرت معتقد بود. (4)

  از امام صادق (ع) روايت شده :محمد بن حنفيه از دنيا نرفت تا آن گاه كه به امامت علي بن الحسين (ع) اقرار نمود. (5)

پي‏نوشت‏ها:

1. الغارات،إبراهيم بن محمد الثقفي،ج2،ص752،،تحقيق : السيد جلال الدين الحسيني الأرموي المحدث؛

 اختيار معرفة الرجال،الشيخ الطوسي،ج1،ص286،تحقيق : تصحيح وتعليق : مير داماد الأسترابادي / تحقيق : السيد مهدي الرجائي،سال چاپ : 1404،چاپخانه : بعثت - قم،ناشر : مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث؛

شرح أصول الكافي،مولي محمد صالح المازندراني،ج6،ص290،چاپ : الأولي،سال چاپ : 1421 - 2000 م،ناشر : دار إحياء التراث العربي للطباعة و النشر و التوزيع - بيروت - لبنان؛

معجم رجال الحديث،السيد الخوئي،ج16،ص167،چاپ : پنجم،سال چاپ : 1413 - 1992 م؛

قاموس الرجال،الشيخ محمد تقي التستري،ج9،ص20،چاپ : اول،سال چاپ : 1419 ه/ قم،ناشر : مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة.

2. آوردهاند كه ابو خالد در مدت ملازمت با محمد بن حنيفه از اشارات وي درباره مقام والاي امام سجاد(ع) و احترام فوق العادهاي كه محمد براي آن امام قائل بود و نيز با راهنمايي و اصرار يحيي بن ام طويل،به ديدار امام نائل شد . چون امام او را با نام دوران كودكيش (كنكر)خطاب كرد،بر امامت  حضرت يقين آورد.آن گاه به ملازمت ايشان درآمد . چنان پايگاهي يافت كه وي را يكي از ثقات و حواريون امام دانستهاند. دايره  المعارف بزرگ اسلامي ،ج5،ص424

 3. الخرائج والجرائح،قطب الدين الراوندي،ج1،ص258،تحقيق : مؤسسة الإمام المهدي (ع) / بإشراف السيد محمد باقر الموحد الأبطحي،چاپ : اول،سال چاپ : ذي الحجة 1409،چاپخانه : العلمية - قم،ناشر : مؤسسة الإمام المهدي - قم المقدسة؛

بحار الأنوار، علامة المجلسي ،ج46،ص30، سال چاپ : 1403 - 1983 م ، ناشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت - لبنان؛

مناقب آل أبي طالب،ابن شهر آشوب،تحقيق : لجنة من أساتذة النجف الأشرف،سال چاپ : 1376 - 1956 م،ناشر : مطبعة الحيدرية - النجف الأشرف؛

 إعلام الوري بأعلام الهدي،ج1 ،ص486،الشيخ الطبرسي،تحقيق : مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث،چاپ : اول، سال چاپ : ربيع الأول 1417،چاپخانه : ستارة - قم،ناشر : مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث - قم المشرفة.

4.مدينة المعاجز،السيد هاشم البحراني،ج4،ص287تحقيق : مؤسسة المعارف الإسلامية بإشراف الشيخ عزة الله المولائي،چاپ : اول،سال چاپ : 1414،چاپخانه : حافظ،ناشر : مؤسسة المعارف الإسلامية - قم - ايران.

5. كمال الدين- ترجمه كمره‏اي ،ج1 ،ص116،ناشر: اسلاميه‏،مكان چاپ: تهران‏،سال چاپ: 1377،نوبت چاپ: اول‏.

چرا مختار بر خلاف امام سجاد علیه السلام دست به انتقام گرفت؟
قيام نكردن امام سجاد (ع) علل و عوامل مختلفي داشته است؛ آنچه بيان نموديد در باره تقيه مي تواند يكي ازدلايل باشد.

مگر امام سجاد(ع) تقيه نكرده بودند براي انتقام گرفتن از قاتلان پدرشان، پس چرا مختار بر خلاف امام (ع) عمل كرده و دست به انتقام گرفت؟ آيا كار مختار درست بود؟

قيام نكردن امام سجاد (ع) علل و عوامل مختلفي داشته است؛ آنچه بيان نموديد در باره تقيه  مي تواند يكي ازدلايل باشد. اما دلايل مهمتر ديگري در بين بوده مثلاً يكي از علت‏هايي كه ائمه(ع) دست به قيام نمي‏زده‏اند، نداشتن اصحاب و ياران واقعي است.

 در زمان امام سجاد وضع به گونهای بود كه امام از این وضع رنج برده و فرمود: «در تمام مكه و مدینه، بیست نفر نیستند كه ما را دوست بدارند».(1)

این جملات امام دقیقاً وضع جامعه عصر امام و عدم حمایت مردم از خاندان پیامبر را نشان میدهد. امام سجاد در چنین وضع چگونه میتوانست قیام  كند ؟!

 مهمترين علت قيام نكردن امام سجاد(ع) نيز همين مسأله بوده است. در زمان امام حسن(ع) عده زيادي اطراف حضرت بودند، ولي بيش تر آن ها سست عنصر و بي‏وفا بودند، تا چه رسد به زمان امام زين‏العابدين(ع).

نيز ساير شرايط در قيام لازم است كه فراهم باشد.

مي توان بين شرايط امام سجاد و مختار مقايسه انجام داد و چنين نتيجه گرفته شود.

نخست آْنكه جايگاهي كه امام سجاد در آن قرار داشت به عنوان امام شيعيان شرايط خاص به خود را مي طلبيد كه بسياري از اين شرائط را سايرين دارا نبودند .بنا بر اين شرائط قيام براي امام با شرائط قيام براي مختار متفاوت مي باشد و  معیار هائی كه امام در قیام رعایت می كند با معیار های مختار بسیار متفاوت است .

دوم آنكه برخي شرايط براي مختار فراهم بوده است. اما براي امام سجاد فراهم نبوده ؟

فراهم بودن شرايط قيام براي مختار نمي‏تواند دليل بر اين باشد كه براي امام هم شرايط فراهم بوده است.

خطر شهادت و از بين رفتن نور امامت را خداوند متعال در كربلا دفع نمود . تقدير الهي بر اين رقم خورده بود كه امام سجاد چهارمين پيشواي شيعيان زنده بمانند. قيام حضرت قطعا به كشته شدن وي وفقدان جبران ناپذير امام منجر مي شد . همان گونه كه با چنين عاقبتي مختار به شهادت رسيد .

آنچه در اين بين نبايد مورد غفلت قرار گيرد ، هدف قيام است ، هدفي كه امام حسين به خاطر آن به شهادت رسيد (حفظ اسلام و زدودن جهالت از دل ها)همان هدف را امام سجاد با نهضتي ديگر كه در ادامه نهضت حسيني است، ادامه داده است. ديگر نيازي به ریختن خون نبود. نيازي به انتقام گيري به وسيله امام سجاد نبود.

    پس از شهادت امام حسين«عليه السلام» حضرت امام سجاد زين‏العابدين«عليه السلام» نقش بسيار مؤثري در بيدار كردن مردم و زنده كردن مظلوميت پدر بزرگوارشان داشتند، چه در قالب خطبه ها و چه در قالب دعا و نيايش كه معارف و روشنگري هاي خويش  را به مردم ارائه مي نمود .

 يكي از كارهاي بسيار مؤثر حضرت خطبه‏هايي بود كه در راه اسارت خواند . يكي از خطبه‏ها در  مسجد امويان در شام بود . در خطبه‏ها جنايات يزيد را برملاء كرد . فضائل جدش خاتم‏الانبياء«صلي الله عليه وآله» و حضرت علي مرتضي«عليه السلام» را براي مردم بيان كرد . نقش ديگري كه حضرت ايفا كرد، گريه مستمر و عزاداري  حضرت براي پدرش بود . امام در خلال اين صحنه‏ها مظلوميت و شهادت پدر و برادران و ياران پدرش را يادآور مي‏شد. اين ها در حركت هايي كه بعد عليه حكومت بني‏اميه صورت گرفت كه منجر به سقوط خاندان آن ها شد، مؤثر بود.

پي نوشت:

1.بحار الانوار ،علامه مجلسي، ج 46، ص 143.سال چاپ : 1403 - 1983 م ، ناشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت - لبنان.

چرا امام سجاد(ع) خودشان به خوانخواهی از امام حسین (ع) برنخاستند؟
يكي از علت‏هايي كه ائمه(ع) دست به قيام نمي‏زده‏اند، نداشتن اصحاب و ياران واقعي است ...

چرا امام سجاد(ع) خودشان به خوانخواهی از امام حسین (ع) برنخاستند؟

قيام نكردن ائمه(ع) علل و عوامل مختلفي داشته است؛ مثلاً يكي از علت‏هايي كه ائمه(ع) دست به قيام نمي‏زده‏اند، نداشتن اصحاب و ياران واقعي است. در روايتي امام صادق(ع) مي‏فرمايد: «اگر ما تعدادي ولو محدود، شيعه واقعي داشتيم، قيام مي‏كرديم».

    علت قيام نكردن امام سجاد(ع) نيز همين مسأله بوده است. در زمان امام حسن(ع) عده زيادي اطراف حضرت بودند، ولي بيش تر آن ها سست عنصر و بي‏وفا بودند، تا چه رسد به زمان امام زين‏العابدين(ع).

شايد منشا چنين پرسشي فراهم بودن شرايط براي قيام مختار،باشد.مي توان بين شرايط امام سجاد و مختار مقايسه انجام  و چنين نتيجه گرفته شود. چرا شرايط براي مختار فراهم است. اما براي امام سجاد فراهم نبوده ؟

فراهم بودن شرايط براي مختار نمي‏تواند دليل بر اين باشد كه براي امام هم شرايط فراهم بوده است.

خطر شهادت و از بين رفتن نور امامت را خداوند متعال در كربلا دفع نمود . تقدير الهي بر اين رقم خورده بود كه امام سجاد چهارمين پيشواي شيعيان زنده بمانند . قيام حضرت قطعا به كشته شدن وي منجر مي شد همان گونه كه مختار به شهادت رسيد .

آنچه در اين بين نبايد مورد غفلت قرار گيرد ،هدف قيام است ، هدفي كه امام حسين به خاطر آن به شهادت رسيد (حفظ اسلام و زدودن جهالت از دل ها)همان هدف را امام سجاد با نهضتي ديگر كه در ادامه نهضت حسيني است، ادامه داده است. ديگر نيازي به ریختن خون نبود. نيازي به انتقام گيري به وسيله امام سجاد نبود.

    پس از شهادت امام حسين«عليه السلام» حضرت امام سجاد زين‏العابدين«عليه السلام» نقش بسيار مؤثري در بيدار كردن مردم و زنده كردن مظلوميت پدر بزرگوارشان داشتند، چه در قالب خطبه ها و چه در قالب دعا و نيايش كه معارف  و روشنگري هاي خويش  را به مردم ارائه مي نمود .

 يكي از كارهاي بسيار مؤثر حضرت خطبه‏هايي بود كه در راه اسارت خواند . يكي از خطبه‏ها در كوفه و ديگري در مسجد امويان در شام بود .در  خطبه‏ها جنايات يزيد را برملاء كرد . فضائل جدش خاتم‏الانبياء«صلي الله عليه وآله» و حضرت علي مرتضي«عليه السلام» را براي مردم بيان  كرد . نقش ديگري كه حضرت ايفا كرد، گريه مستمر و عزاداري  حضرت براي پدرش بود كه به شكل گريه در صحنه‏هاي مختلف همراه با مصائب حضرت صورت مي‏گرفت . امام در خلال اين صحنه‏ها مظلوميت و شهادت پدر و برادران و ياران پدرش را يادآور مي‏شد. اين ها در حركت هايي كه بعد عليه حكومت بني‏اميه صورت گرفت كه منجر به سقوط خاندان آن ها شد، مؤثر بود.

آیا امام سجاد علیه السلام با یزید لعنت الله علیه بیعت كردند؟
امام با یزید بیعت نكرد . ظاهر و قراین نیز نشان می دهد كه چنین مسئله اتفاق نیفتاده است ...

پس از واقعه كربلا  آیا امام سجاد علیه السلام یا سایر اسرا علیهم السلام با یزید لعنت الله علیه بیعت كردند یا آزاد رها شدند؟

با تحقیقاتی كه انجام شد به این مورد كه امام سجاد (ع) و اهلبیت امام حسین (ع) با یزید بیعت كرده باشد، دست نیافتیم . آنچه كه از منابع معتبر تاریخی و متون دینی استفاده می شود این است كه:

 امام با یزید بیعت نكرد . ظاهر و قراین نیز نشان می دهد كه چنین مسئله اتفاق نیفتاده است ،زیرا بیعت امام مبتنی بر این بود كه دشمن نسبت به امام سجاد حساس باشد، و حال این كه دشمن به بیعت امام زیاد حساس نبود ، زیرا دشمن تصور می كرد كه بعد از شهادت امام حسین مشكلات رفع و مانعی بر سر راه حكومت وجود ندارد ، افزون بر آن امام سجاد نیز یزید را می شناخت و با ظلم و جنایات وی آشنا بود ، با این وضع امام با یزید بیعت نمی كرد، همان گونه كه امام حسین با یزید بیعت نكرد.

 درا ین جا برخی از جملات امام حسین درباره یزید را می آوریم تا مشخص شود كه امام سجاد با چنین شخصی بیعت نمی كرد.

امام حسین خطاب به والي مدينه فرمود: " ما از خاندان نبوّت و معدن رسالت و جايگاه رفيع رفت و آمد فرشتگانيم ... در حالي كه يزيد مردي است، فاسق، مي‏گسار، قاتل بي‏گناهان؛ او كسي است كه آشكارا مرتكب فسق و فجور مي‏شود. بنا بر اين، هرگز شخصي همانند من، با مردي همانند وي بيعت نخواهد كرد". (1)

همچنين امام در پي اصرار مروان بن حكم براي بيعت با يزيد، با قاطعيّت فرمود: «وَ عَلَي الْإِسْلامِ ألسَّلامُ إِذْ قَدْ بُلِيَتِ الْأُمَّةُ بِراعٍ مِثْلَ يَزِيدَ، وَ لَقَدْ سَمِعْتُ جَدِّي رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه و آله يَقُولُ: الْخِلافَةُ مُحَرَّمَةٌ عَلي آلِ أَبِي سُفْيانَ ؛ (2) هنگامي كه امّت اسلامي به زمامداري مثل يزيد گرفتار آيد، بايد فاتحه اسلام را خواند! من از جدّم رسول خدا شنيدم كه مي‏فرمود: خلافت بر خاندان ابوسفيان حرام است!».

امام در سخن ديگري خطاب به برادرش محمّد حنفيّه مي‏فرمايد: " اي برادر! به خدا سوگند! اگر در هيچ نقطه‏اي از دنيا، هيچ پناهگاه و جاي امني نداشته باشم ، هرگز با يزيد بن معاويه بيعت نخواهم كرد! ". (3)

گرچه شرایط قیام مسلحانه برای امام سجاد فراهم نشد و حضرت قیام نكرد ، (4) اما امام با بیان جایگاه اهلبیت ،مظلومیت امام حسین و جنایات دشمن علیه حكومت مبازه كرد. مبارزه امام در قالب عزاداری ، خطبه خواندن ،سخنرانی و دعا ظهور نمود . (5)

پی نوشت ها:

1. بحار الانوار، ج 44، ص 325 .

2. عاشورا ، سعید داوری و مهدی رستمی ، ص 255-256 ، مدرسة الامام علی بن ابی طالب (ع) ، قم ، 1384 به نقل از بحار الانوار ،ج1، ص 184.

3. بحار، ج44، ص 329 . 

4. سیره پیشوایان ، مهدی پیشوای ، ص239، موسسه امام صادق ، قم، 1379 .

5. همان، ص 259 .

سلام،

1- چرا زمان جنگ (صحرای کربلا) حضرت زین العابدین حضور نداشت؟ میگن مریض بوده ولی اگه مریض بوده کجا بوده، مگه خانواده همه با هم نبودن؟ چطور حضرت عباس بودن ولی ایشون نبودن؟

2- چطور می تونه آدم بین سه تا محل، دوتاشو انتخاب کنه مثلا من متولد یه شهری هستم که تا 20 سالگی اونجا زندگی کردم، بعد برای کارم رفتم به یه شهر دیگه و اونجا شروع به زندگی و کار کردم و بعد به مأموریت فرستاده شدم به یه جای دیگه که سه ساله که الان اونجا هستم، حالا من زمانی که بر می گردم مرخصی هم به شهر دوم میرم و هم محل تولدم حالا کجا نمازم شکسته و کجا درسته؟

3- ملاک شروع کردن روزه اذان ظهر هست یا اذان صبح؟ یعنی وقتی من تو جاده هستم و دارم به سمت مثلا زادگاهم میرم اگه بعد اذان صبح برسم روزم شکسته هستش یا اینکه تا قبل اذان ظهر برسم درسته؟ ممنون میشم جواب بدین

پاسخ1:
امام سجاد (ع) درکربلا حضور داشت و با اهل بيت (ع) بود .تا برگشت اهل بيت از شام به مدينه با آنان بود. همچنان که حضرت عباس (ع) در کر بلا بود. از آن جائي که امام سجاد بيمار بود، توان مبارزه را نداشت و دشمن هم در باره ايشان چندان حساس نبود، زيرا تصور مي کرد خود وي از دنيا مي رود، اين در حالي است که حضرت ابوالفضل (ع) سالم و از پر چمداران امام حسين(ع) بود و دشمن نيز سخت نسبت به وي حساس و از ايشان احساس خطر مي نمود. درصدد به شهادت رساندن ايشان بود. اگر امام سجاد (ع) بيمار نبود، وي نيز مانند ساير ياران امام حسين(ع) در جنگ شرکت مي نمود. در ضمن بيماري امام سجاد (ع) تقدير الهى بود، براى اين كه امام سجاد زنده بماند و نسل امام حسين از اين طريق حفظ شود. بيمارى سبب نجات ايشان شد. دشمنان چند بار تصميم گرفتند حضرت را بكشند، اما چون بيمارى او شديد بود گفتند: بيمارى او را مى‏ كشد، چرا او را بكشيم.(1) حميد بن مسلم گويد: به اتفاق شمر بن ذى الجوشن در خيمه‏ ها عبور مى‏ كرديم تا به على بن حسين(ع) رسيديم، ديديم در شدت مرض در بستر غم و بيمارى و ناتوانى خوابيده است، و با شمر جماعتى از رجاله بودند، گفتند: آيا اين بيمار را بكشيم؟ گفتم: سبحان اللَّه! چگونه بي رحم مردميد. همين مرض او را خواهد كشت. بدين وسيله شر ايشان را از حضرت برگردانيدم.( 2 )

پى نوشت‏ها:
1 . مرتضى مطهرى، حماسه حسينى، ج 1، ص 97 - 98.
2 . شيخ عباس قمى، منتهى الآمال، ج 1، ص 399.
-------------------------------------

پاسخ2:
نماز انسان در وطن (اصلي ، حکمي ، اتخاذي ) کامل است. همچنين در غير وطن اگر قصد ماندن ده روز را داشته باشد، کامل است.
شهري که در آن متولد شده ايد، وطن اصلي شما مي باشد. اگر موقعي که از آن نقل مکان مي کرديد، اعراض نکرده باشيد (قصد داشته باشيد که به هيج وجه براي زندگي به آن جا برنگرديد) همچنان وطن شما مي باشد. هروقت که به آن جا مي رويد، نماز شما کامل است.(1)
اما شهري که براي کار به آن جا رفتيد، اگر بنا داشتيد که به صورت دايم و يا به مدت هفت الي هشت سال در آن جا زندگي کنيد، آن جا هم وطن شما مي باشد. اگر از آن شهر هم اعراض نکرده باشيد، همچنان وطن شما باقي مي ماند.(2)
شهري که براي ماموريت به آن جا رفته ايد، حکمش مانند همان شهري است که براي کار به آن جا رفته ايد.
انسان علاوه بر وطن اصلي مي تواند دو وطن ديگري هم داشته باشد.

پي نوشت ها:
1. آيه الله خامنه اي ، استفتائات ، س 703 .
2 . همان ، س695 .
-------------------------------------

پاسخ3:
در صورتي که مسافر تا قبل از اذان ظهر به زادگاه خود برسد و در طول روز، يعني بعد از اذان صبح چيزي که روزه را باطل مي کند، انجام نداده باشد، بايد روزه بگيرد.(1)
بنابراين اگر قبل از اذان صبح ويا بعد از اذان صبح تا قبل از اذان ظهر به وطن خود برسيد ،روزه شما صحيح است.

پي نوشت :
1.توضيح المسائل مراجع ، ج1، م 1722.