امام جواد(ع)

علماء شیعه بعد از مناسک حج به خدمت امام جواد شرفیاب شدند و از مشاهده فضائل و معجزات و کرامات ایشان اقرار به امامت ایشان نمودند
امام جواد علیه السلام

دوران امامت:
"امام جواد ـ علیه السّلام ـ پیشوای نهم شیعیان در سال 203 ه‍ .ق پس از شهادت پدر بزرگوارش امام رضا ـ علیه السّلام ـ در سن هشت سالگی، به تصریح پیشوایان گذشته و با تعیین امام رضا ـ علیه السّلام ـ عهده دار امامت شد.
بیشتر عمر 25 ساله حضرت یعنی 17 سال دوران امامت او با زمامداری مأمون (218- 203) و معتصم (220- 218) مصادف بود".
از آنجا که امام جواد ـ علیه السّلام ـ در سن کودکی به امامت رسید بعضی از شیعیان، در امامت آن جناب تأملی داشتند تا آنکه علماء و افاضل و اشراف شیعه از اطراف عالم متوجه حج گردیدند و بعد از مناسک حج به خدمت آن حضرت شرفیاب شده و از مشاهده فضائل و معجزات و کرامات ایشان اقرار به امامت آن منبع سعادات نمودند و رنگ شبهه از آیینه خاطرات خود زدودند، در اینجا به برخی از فضائل و کرامات آن حضرت اشاره می کنیم.

فضائل امام جواد ـ علیه السّلام ـ را می توان به دو دسته تقسیم کرد:
1. فضائل علمی
2. فضائل اخلاقی

1. فضائل علمی امام جواد علیه السّلام : امام جواد ـ علیه السّلام ـ از دو جهت به مناظرات علمی کشانده می شد:
نخست: از طرف شیعیان خود که با توجه به سن کم آن حضرت می خواستند علم الهی را دریابند.
دوم: از طرف حکومت، به ویژه مأمون و معتصم، دو خلیفه معاصر آن حضرت. خلفا می کوشیدند با تشکیل مناظره، شیعیان را رو در روی برخی از دانشمندان بنام زمان قرار دهند تا شاید در پاسخ برخی از پرسشها درمانده شوند و شیعیان از این رهگذر، در اعتقاد خود (وجود علم الهی نزد ائمه اهل بیت علیهم السلام) دچار مشکل شده و از پیروی آنها دست بردارند ولی در همه این بحثها و مناظرات علمی، حضرت جواد ـ علیه السّلام ـ با پاسخهای قاطع و روشنگر، اعتقاد و اطمینان کامل شیعیان به امامت آن حضرت را تثبیت کرد و ابرهای تیره ابهام و شبهه را از فضای فکر و ذهن آنان کنار زد و خورشید حقیقت را آشکار ساخت.

از جمله مناظرات آن حضرت به مناظره با یحیی بن اکثم[1] اشاره می کنیم:
"با حضور عباسیان و مأمون، یحیی بن اکثم از حضرت جواد ـ علیه السّلام ـ پرسید: مُحرِمی که حیوانی را کشته، وظیفه اش چیست؟ امام در جواب از وی پرسید: آیا فرد مُحرِم، صید را در حرم کشته یا بیرون از آن؟ آیا مُحرِم جاهل به حکم بوده یا عالم به حکم؟ آیا عمداً آن را کشته یا به خطا؟ آیا مُحرِم آزاد بوده یا برده؟ آیا بالغ بوده یا نابالغ؟ هنگام رفتن به مکه آن را کشته یا در موقع بازگشت؟ صید از پرندگان بوده یا غیر از آن؟ صید کوچک بوده یا بزرگ؟ مُحرِم اصرار بر عمل خود دارد یا از کرده خود پشیمان است؟ در شب صید را کشته یا در روز؟ مُحرِم در حال عمره بوده یا حج؟"[2]
با این فروضی که امام جواد ـ علیه السّلام ـ برای مسأله طرح کرد، یحیی حیرت زده و درمانده شد تا جایی که همه حضار از رنگ باختن چهره اش شکست او را به وضوح دریافتند. آنگاه امام از یحیی بن اکثم پرسید: مرا از مردی خبر بده که زنی در اوایل صبح بر او حرام بود، روز که بالا آمد آن زن بر وی حلال شد و در هنگام ظهر دوباره بر او حرام گردید و در موقع عصر حلال شد و در موقع عشاء حلال و در نیمه شب باز بر او حرام و در هنگام طلوع آفتاب حلال شد؛ مسأله این زن چیست؟ و چگونه بر او حلال و حرام می شود؟ - یحیی گفت: به خدا سوگند که من جواب این مسأله را نمی دانم شما بفرمایید تا یاد بگیرم.
حضرت فرمود: این زن کنیز شخص دیگری بوده که بر این مرد حرام بود، روز که بالا آمد کنیز را از صاحبش خریداری کرد و حلال شد. ظهر او را آزاد کرد و بدین جهت بر او حرام شد. عصر با او ازدواج کرد و حلال شد. هنگام غروب او را ظهار[3] کرد و در نتیجه بر او حرام شد و در وقت عشاء کفاره ظهار داد و دوباره بر وی حلال شد، نیمه شب او را طلاق داد و به این علت حرام شد؛ صبح رجوع کرد و دوباره بر او حلال شد.
مأمون بار دیگر در مقابل دانش امام اظهار شگفتی کرد و گفت: کمی سن مانع از کمال عقل برای این خاندان نمی شود".[4]

علم امام جواد ـ علیه السّلام ـ به قصد و نیت اشخاص
"محمد بن حمزه از محمد بن علی هاشمی نقل کرده که او گفت: صبح روز ازدواج امام جواد ـ علیه السّلام ـ با ام الفضل بر او وارد شدم و به علت دارویی که شب قبل خورده بودم عطش مرا فرا گرفته بود ولی از حضرت خجالت کشیدم آب طلب کنم، امام به صورتم نگاهی کرد و فرمود: خیلی تشنه ای درست است؟ گفتم: بله حضرت به غلامش فرمود آب بیاور من با خودم فکر کردم الان برایم آب زهرآلود می آورد، غلام آب را آورد حضرت لبخندی زد پس آب را از غلام گرفت و مقداری نوشید سپس به من داد و من نوشیدم، مدت زیادی نزد حضرت ماندم، دوباره تشنه ام شد حضرت بار دیگر آب طلبید و همان کاری را که دفعه اول انجام داده بود انجام داد. محمد بن حمزه گفت که محمد بن علی هاشمی به من گفت: به خدا سوگند ابو جعفر ـ علیه السّلام ـ آنچه را در دلها باشد می داند همچنانکه شیعیان می گویند".[5]

2. فضائل اخلاقی امام جواد علیه السّلام :
از میان القاب امام جواد علیه اسلام دو لقب "التقی و الجواد" مشهورترین القاب است که خود دلیل بر این است که آن حضرت در دوران نوجوانی و دوران پذیرش مسئولیت امامت و جوان بودن در هنگام شهادت، به صفت پارسایی آراسته بوده و خدمت رسانی و سخاوتمندی نسبت به مردم و اطرافیان کار همیشگی او بوده است.
کارنامه امام در سه سال حاضر نبودن پدر در مدینه و ارجاع امور دینی و اجتماعی و خانوادگی توسط امام هشتم به وی، گواه کاردانی و جامعیت و فضیلت امام نهم می باشد.
"امام هشتم به آن حضرت توصیه کرد ورود و خروج تو از درب بزرگ باشد، به همراه خود طلا و نقره داشته باش و کمتر از پنجاه دینار به عموهای خود عطا نکن، انفاق کن و از فقر هراسناک مباش که قدرت الهی با تو است و امام جواد ـ علیه السّلام ـ طبق توصیه پدر بزرگوارش عمل می کرد".[6]
بهره‎گیری از فرصت برای رفع مشکلات مردم و گره گشایی ازکار آنان از مسلمات سیره امام جواد ـ علیه السّلام ـ است؛ چنان که "مردی از اهالی سجستان خراسان در سفر حج به محضر امام رسید و از بدهی خود در دیوان والی شهر خود صحبت کرد و اعلام داشت که والی سرزمین ما، شما خاندان پیامبر را دوست دارد، با نامه ای از وی بخواهید در خراج (مالیات) به من احسان نماید حضرت کاغذی گرفت و مکتوب نمود "رساننده نامه مدعی است شما عقیده شایسته ای دارید، پس به وی احسان‎نما" با ورود به سجستان، والی به دلیل اطلاع از نامه امام به استقبال وی آمد و پس از پرسش از مشکل او، مالیات را بخشید و کمک مناسبی نیز به او کرد".[7]

نمونه هایی از معجزات و کرامات حضرت جواد علیه السّلام :
1. "هنگامی که امام جواد ـ علیه السّلام ـ با ام الفضل همسر خود از بغداد به مدینه مراجعت می فرمود در کوفه به خانه مسيّب رسید و آن هنگام غروب آفتاب بود پس حضرت داخل مسجد شد و در صحن مسجد درخت سدری بود که میوه نمی داد، حضرت کوزه آبی طلبید و در زیر آن درخت وضو گرفت و نماز مغرب را به صورت جماعت به جا آورد... سپس وقتی که مردم کنار درخت آمدند و دیدند که میوه بسیار خوبی دارد تعجب کردند و از سدر آن خوردند، دیدند که شیرین است و دانه ندارد، سپس مردم با آن حضرت وداع کردند و ایشان به مدینه تشریف بردند".[8]
2. از حسین مکاری نقل شده که گفت زمانی‌که امام محمد تقی ــ علیه السّلام ــ در بغداد بود وارد بغداد شدم، دیدم که حضرت نزد خلیفه در نهایت جلالت است با خودم گفتم که حضرت جواد ـ علیه السّلام ـ با این مقام و مرتبه ای که اینجا دارد و از حیث جلال و طعام های لذیذی که در اختیار دارد، دیگر به مدینه بر نخواهد گشت، همین که این خیال در خاطر من گذشت دیدم آن جناب سر به زیر افکند، سپس سر بلند کرد در حالی که رنگ مبارکش زرد شده بود فرمود: ای حسین نان جو با نمک نیم کوب در حرم رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ نزد من بهتر است از آن چه که در اینجا مشاهده می کنی".[9]
3. "از اسماعیل بن عباس هاشمی نقل شده که گفت: روز عیدی خدمت حضرت جواد ـ علیه السّلام ـ رفتم و از تنگی معاش خود نزد حضرت شکایت کردم، آن حضرت از محل نماز خود یک مشت خاک برداشت، خاک به برکت دست آن حضرت پاره طلایی گداخته شد پس آن را به من عطا کرد و من به بازار بردم که 16 مثقال بود".[10]
درباره فضائل و مناقب و کرامات امام جواد ـ علیه السّلام ــ کتابهای زیادی نوشته شده است و به تعداد بیشتری اشاره گردیده که در این نوشته مجال ذکر آنها نیست، برای اطلاع بیشتر به کتب تاریخی مراجعه شود.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ منتهی الآمال، شیخ عباس قمی(ره) ج2.
2ـ سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی.
3ـ الامام الجواد من المهد الی الحد، محمد کاظم قزوینی.

پی نوشت ها:
[1] . یحیی یکی از دانشمندان نامدار زمان مأمون، خلیفه عباسی، بود که شهرت علمی او در رشته های گوناگون علوم آن زمان زبانزد خاص و عام بود.
[2] . شیخ مفید، الارشاد، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق، ج2، ص283.
[3] . ظهار عبارت از این است که مردی به زن خود بگوید: پشت تو برای من مانند پشت مادرم یا خواهرم یا دخترم است، در این صورت باید کفاره ظهار بدهد تا همسرش مجدداً بر او حلال گردد.
[4] . فضل بن حسن طبرسی، إعلام الوری، قم، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سوم، ص353.
[5] . شیخ مفید، الارشاد، چاپ کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق، ج2، ص291.
[6] . محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، 1365ش، ج4، ص43.
[7] . همان، ج5، ص111.
[8] . علی بن عیسی إربلی، کشف النعمه، تبریز، مکتبه بنی هاشمی، 1381ش، ج2، ص357.
[9] . قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، قم، مؤسسه امام مهدی(عج)، چاپ اول، 1409ق، ج1، ص383.
[10] . همان.

با سلام، شنیدم که امام جواد (علیه السلام) به دست همسرشان مسموم شدند. برایم سوال پیش آمد که امامان چطور حاضر می شدند پسرانشان را مثلا با دختر مأمون به ازدواج در آورند! ازین رو سعی کردم به دنبال پاسخ بگردم. در کتاب منتهی الآمال خواندم که امام جواد (ع) همسران متعددی داشتند و یک کنیزی هم داشتند که همسرشان به مامون بسیار شکایت می کرده که چرا امام جواد سمت من نمی آید و بقیه را به من ترجیح می دهد! همین باعث کینه ی زن شده و ایشان را مسموم می کند. آیا این جریان حقیقت دارد؟ آیا امام عدالت را بین همسران رعایت نمی کردند؟ حتی اگر دختر مأمون باشد به هرحال همسر ایشان بوده و باید عدالت رعایت شود و از امام بعید بنظر می رسد. لطفا مرجع برای مطالعه معرفی بفرمایید. و من الله توفیق

در مورد شهادت امام جواد (عليه السلام) چند گزارش وجود دارد:
1. حضرت به دست همسرش ام الفضل، دختر مأمون، به اشاره معتصم مسموم گشت.
2. روايتى ديگر مى‏ گويد: بعد از آن كه معتصم امام را به بغداد طلبيد، به وسيله «اشناس» شربتى از پرتقال براى امام فرستاد. اشناس به او گفت: پيش از شما اميرالمؤمنين به احمد بن ابى داوود و سعيد بن خضيب و گروهى از بزرگان از اين شربت نوشانيده و امر كرده است شما هم آن را با آب يخ بنوشيد. اين را گفت و يخ آماده كرد. امام فرمود: در شب آن را مى‏ نوشم. اشناس گفت: بايد خنك نوشيده شود. الآن يخ آن آب مى‏ شود، اصرار كرد. امام با علم به عمل آنان آن را نوشيد.
3. ابن ابى داوود بعد از ماجرايى مربوط به قطع دست سارق كه امام ديگران را مجاب كرد و معتصم به سخن امام عمل كرد و حرف ديگران را رد كرد، معتصم را به كشتن او تحريك كرد. ابن ابى داوود مى‏ گويد: «پس به معتصم گفتم: خيرخواهى براى اميرالمؤمنين بر من واجب است. در اين جهت سخنى مى‏ گويم كه مى‏ دانم با آن به آتش (جهنم) مى‏ افتم!
معتصم گفت: آن سخن چيست؟
گفتم: چگونه اميرالمؤمنين براى امرى از امور دينى كه اتفاق افتاده، فقها و علما را جمع كرد و حكم حادثه را از آنان پرسيد و آنان حكم را به طورى كه مى‏ دانستند گفتند و در مجلس، اعضاى خانواده اميرالمؤمنين و فرماندهان و وزرا و دبيران حضور داشتند و مردم از پشت در به آنچه كه در مجلس مى‏ گذشت گوش مى‏ دادند. آن گاه به خاطر گفته مردى كه نيمى از مردم به امامت او معتقدند و ادعا مى‏ كنند از اميرالمؤمنين شايسته‏ تر به مقام او است، تمامى سخنان علما و فقها را رها كرد و به حكم آن مرد حكم كرد؟!
پس رنگ معتصم تغيير كرد. متوجه هشدار من شد و گفت: خدا در برابر خيرخواهيت به تو پاداش نيك عطا كند!
پس در روز چهارم يكى از دبيران وزرايش را مأمور كرد تا ابوجعفر (عليه السلام) را به منزل خود دعوت كند، او چنين كرد، ولى ابوجعفر نپذيرفت و گفت: مى‏ دانى در مجالس شما حاضر نمى‏ شوم. آن شخص گفت: شما را براى ضيافتى دعوت مى‏ كنم و دوست دارم بر فرش خانه من قدم بگذارى. با ورود شما به منزلم متبرك شوم. فلان بن فلان از وزراى خليفه دوست دارد خدمت شما برسد.
پس حضرت به منزل او رفت. چون غذا خورد، احساس مسموميت كرد. مركب خود را طلبيد. صاحب خانه از او خواست نرود، ابوجعفر فرمود: بيرون رفتن من از خانه براى تو بهتر است! (1)
گزارش مذكور كه در منتهي الآمال آمده، سخن از حسادت ام الفضل و حكايت گر كينه توزي وي است، نه آن كه امام عدالت بين همسران را رعايت نمي كرد.
عبارت منتهي الآمال: حضرت ميل به كنيزان مي فرمود و مادر امام علي النقي (ع) را بر او ترجيح مي داد با اين سبب ام الفضل نزد پدر رفته و شكايت كرد كه حضرت جواد (ع) زني از اولاد عمار ياسر گرفته و بد گويي حضرت كرد.
در اين گزارش از بي عدالتي امام سخن به ميان نيامده است.(2)

پي نوشت ها:
1.زندگانى امام جواد (ع) ص 126.
2.منتهي الآمال ،ج2،ص613،موسسه انتشارات هجرت؛
زندگاني امام محمد تقي، مدرسي؛
زندگاني امام جواد، ايمانى، مركز اطلاع رساني غدير.

با توجه به شرائط حاكم بر آن زمان امام با اين ازدواج در پي حفظ جان شيعيان نيز بودند. كه اين امر با طلاق دادن ام الفضل به سر انجام نمي رسيد.

پرسش:
چرا امام جواد با وجود شناخت همسرش، او را طلاق نداد؟

ازدواج امام جواد (ع) با دختر مأمون (ام الفضل) از مسایلی است که اظهار نظر قطعی درباره آن مشکل است؛ در عین حال می توان به برخی عوامل تأثیر گذار اشاره کرد . تبیین علل ازدواج امام جواد با دختر مأمون می طلبد به این امر نیز اشاره شود که هدف مأمون از دواج دخترش با امام چه بود.
به نظر می رسد مأمون اهداف زیر را دنبال می کرد:
1. نظارت بر رفتار امام جواد:
مأمون با فرستادن دختر خود به خانه امام می خواست آن حضرت را همیشه زیر نظر داشته باشد . دختر مأمون نیز در انجام این رسالت موفق بود، زیرا در خبر چینی و گزارشگری ماهر بود.
2. جذب حکومت:
مأمون تصور می کرد با این وصلت امام جواد را مجذوب مادیات و امکانات سلطنتی نموده و به قداست و حرمت امام لطمه وارد نماید؛ غافل از این که امام یکی از زاهد ترین امامان بوده و جذب دستگاه حکومت نمی گردید.
3. جلوگیری از اعتراض علویان:
دشمنی مأمون با علویان موجب شد که آنان علیه وی اعتراض نموده و حکومت او را متزلزل کنند. مأمون با این ازدواج قصد داشت خود را علاقه مند به امام نشان دهد، در نتیجه شیعیان قیام نکنند.
مأمون در جهت تحقق اهداف فوق شدیداً امام را تحت فشار قرار داد و برای این وصلت از همه راهکارها و اهرم ها بهره گرفت. با توجه به این مطالب به نظر می رسد عوامل زیر در ازدواج امام جواد تأثیر گذار بود:
ا) اجبار امام به ازدواج:
بی تردید ازدواج امام جواد با دختر مأمون خواسته امام نبوده و این ازدوج مانند ازدواج های معمولی که مبتنی بر خواست و رعایت شرایط باشد، صورت نگرفت. زیرا امام می دانست که مأمون پدرش امام رضا (ع) را به شهادت رسانده و یکی از دشمنان خاندان اهل بیت پیامبر (ص) و شیعیان است.
از سوی دیگر امام می دانست که :
حکومت وی فاقد وجاهت قانونی و شرعی است . مأمون جهت رسیدن به اهداف خود شدیداً امام را تحت فشار قرار داد . حتی حضرت را تهدید نمود. برخی عقیده دارند که اگر امام ازدواج نمی کرد، ممکن بود امام را ترور کند. (1)
ب) حفظ جان امام :
گرچه در فرهنگ ائمه « از جمله امام جواد » ترس از مرگ وجود ندارد، ولی در آن مقطع زنده بودن و رهبری امام نقش بنیادی در حفظ دین و مصالح مسلمانان داشت. امام جهت حفظ جان خود با دختر مامون ازداوج نمود . (2)
یکی از نویسندگان می نویسد: .... هدف امام جواد از قبول این ازدواج دو چیز بود:
یکی این که: امام با قبول این ازدواج خود را از کشته شدن نجات داد،
دوم این که : امام جواد با این کارش جان نیروهای انقلابی شیعه را هم حفظ کرد و در نتیجه نهضت مکتبی علویان به پیشرفت خود ادامه داد. (3)
پ) حفظ شیعیان :
یکی از استراتژی های مهم خلفای اموی و عباسی، شیعه ستیزی بوده و آنان از هیچ جنایتی علیه علویان دریغ نکرده و به آزار و زندانی کردن و قتل آنان می پرداختند.
از سوی دیگر یکی از سیاست های مهم ائمه (ع) حفظ شیعیان بود، چنان که امام حسن (ع) یکی از علل صلح خویش را حفظ شیعیان بیان نمود. (4)
ائمه سعی می کردند با اتخاذ سیاست و راهکارهای منطقی و معقول به حفظ شیعیان بپردازند، گرچه ممکن بود اتخاذ راهکارهای حفظ شیعیان، شخصیت آن ها را زیر سؤال ببرد. ولی امامان جهت حفظ جان شیعیان خود همه سختی ها و ناروای ها را تحمل می نمودند.
شاید امام جواد از ازدواج با دختر مأمون،حفظ جان شیعیان را دنبال می کرد. طبیعی بود که مأمون با ازدواج دخترش با امام جواد تا اندازه ای از سیاست خصمانه خود علیه شیعیان پرهیز می کرد.
یکی از نویسندگان می نویسد :
نزدیکى امام به دربار مى‏توانست مانع ترور حضرت از طرف معتصم و عامل پیشگیرى از سرکوبى سران تشیّع و یاران برجسته امام توسط عوامل خلیفه باشد، و این به یک معنا مى‏توانست شبیه قبول وزارت هارون از طرف على بن یقطین ، یعنى نفوذ در دربار خلافت به نفع جبهه تشیّع باشد.
«حسین مکارى»، یکى از یاران امام جواد، مى‏گوید: در بغداد خدمت امام جواد شرفیاب شدم و زندگی اش را دیدم. در ذهنم خطور کرد که : «اینک که امام به این زندگى مرفّه رسیده است ، هرگز به وطن خود، مدینه، باز نخواهد گشت». امام لحظه‏اى سر به زیر افکند، آن گاه سر برداشت و در حالى که رنگش از اندوه زرد شده بود، فرمود:
اى حسین! نان جوین و نمک خشن در حرم رسول خدا نزد من از آن چه مرا در این حال مى‏بینى محبوب تر است . (5)
به همین جهت امام در بغداد نماند و با همسرش «ام الفضل» به مدینه بازگشت . تا سال 220 همچنان در مدینه مى‏زیست. این امر نشان از آن دارد که امام به خاطر حفظ جان یا حفظ شیعیان تن به این ازدواج داده بوده است . اگر این امر مبتنی بر رضایت امام بود ، چرا امام آن قدر ناراحت باشد و به مدینه بر گردد؟
امام با اتخاذ سیاست های منطقی ، به رغم آن که با ام الفضل ازدواج نمود، تحقق اهداف مأمون را در خصوص ازدواج دخترش غیر ممکن ساخت.
تنيجه:
با توجه به اهداف امام (ع) از اين ازدواج ، شايد طلاق گزينه مناسبي براي رهايي از ام الفضل باشد اما براي رهايي از دست مامون و معتصم نبود. چرا كه شايد با طلاق از دسيسه هاي همسر در امان بود و خود را تا حدودي نجات مي داد. اما به نفع عموم شيعيان نبود. همان گونه كه بيان شد با توجه به شرائط حاكم بر آن زمان امام با اين ازدواج در پي حفظ جان شيعيان نيز بودند. كه اين امر با طلاق دادن ام الفضل به سر انجام نمي رسيد.
پی نوشت:
1. مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، ص559 ، موسسه امام صادق (ع) ، قم ، 1379 .
2. همان .
3. امامان شیعه و جنبش های مکتبی، محمد تقی مدرس، ص306، ترجمه حمید رضا آژیر ،مشهد ،بنياد پژوهش هاي اسلامي.
4. اخبارالطوال، ابو حنيفه دينوري، ص 220، چاپ اول، قاهره، دار احياء الكتب العربي (افست انتشارات آفتاب،تهران).
5. مجلسى، بحار الأنوار ، ج 50، ص 48 ،سال چاپ : 1403 - 1983 م ، ناشر : دار إحياء التراث العربي ، بيروت ، لبنان؛قزوینى، سید کاظم، الامام الجواد من المهد اًّلى اللحد ، ص 152 .

صفحه‌ها